بسم الله الرحمن الرحیم
418) سوره انبیاء (21) آیه 111
وَ إِنْ أَدْری لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حینٍ
ترجمه
و چه میدانم؟! شاید این فتنهای [= آزمون و ابتلایی] برای شما باشد و متاعی محدود [= مایه بهرهوریای تا زمانی معین]
نکات ترجمه
«فِتْنَة» از ماده «فتن» است که درباره این ماده و کلمه «فتنه» در جلسه77 http://yekaye.ir/al-hadeed-057-14/ و جلسه247 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-27/ توضیحاتی گذشت.
حدیث
1) هنگامی که پیمان صلح امام حسن ع با معاویه انجام شد، معاویه از امام ع خواست که در مقابل مردم سخن بگوید و به آنها اطلاع دهد که با معاویه بیعت کرده و کار را به او واگذار نموده است. حضرت پذیرغت و مردم جمع شدند و حضرت خطبهای خواند و حمئ و ثنای الهی گفت و بر پیامبر ص درود فرستاد و از جمله مطالبی که فرمود این بود که:
ای مردم! زیرکترین زیرکها، متقی است؛ و احمقترین احمقها،فاجر و گناهکار است؛ و بدرستی که اگر بین جابلقا و جابلسا [= شرق و غرب عالم] جستجو کنید مردی را نمییابید که جدش رسول خدا ص باشد، غیر از من و برادرم حسین؛ و میدانید که خداوند با جدّم حضرت محمد ص شما را هدایت کرد و از گمراهی نجات داد و از جهالت بیرون آورد و بعد از ذلت، لباس عزت پوشاند و بعد از کمی و قلّت، فراوانتان کرد.
همانا معاویه به نزاع با من پرداخت در حقی که از آنِ من بود، نه از آنِ او؛ و من تاملی کردم در صلاح امت و برانداختن فتنه، و شما هم با من بیعت کرده بودید که با کسی که مسالمت ورزم مسالمت ورزید؛ و با کسی که بجنگم بجنگید، و چنان دیدم که با معاویه مسالمت در پیش گیرم و جنگ بین من و او را فروگذارم، و با او بیعت کردم و دیدم که حفظ خونها بهتر از ریختن آن است از این کار جز صلاح و بقای شما را نمیخواستم «و چه میدانم؟! شاید این فتنهای برای شما باشد و متاعی محدود.» (انبیاء/111)
کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج1، ص571
وَ لَمَّا تَمَّ الصُّلْحُ وَ انْبَرَمَ الْأَمْرُ الْتَمَسَ مُعَاوِیَةُ مِنَ الْحَسَنِ ع أَنْ یَتَکَلَّمَ بِمَجْمَعٍ مِنَ النَّاسِ وَ یُعْلِمَهُمْ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَ مُعَاوِیَةَ وَ سَلَّمَ الْأَمْرَ إِلَیْهِ فَأَجَابَهُ إِلَى ذَلِکَ. فَخَطَبَ وَ قَدْ حَشَدَ النَّاسُ خُطْبَةً حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ ص فِیهَا وَ هِیَ مِنْ کَلَامِهِ الْمَنْقُولِ عَنْهُ ع وَ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَکْیَسَ الْکَیْسِ التُّقَى وَ أَحْمَقَ الْحُمْقِ الْفُجُورُ وَ إِنَّکُمْ لَوْ طَلَبْتُمْ مَا بَیْنَ جَابَلْقَ وَ جَابَرْسَ رَجُلًا جَدُّهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا وَجَدْتُمُوهُ غَیْرِی وَ غَیْرَ أَخِیَ الْحُسَیْنِ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ اللَّهَ هَدَاکُمْ بِجَدِّی مُحَمَّدٍ فَأَنْقَذَکُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ رَفَعَکُمْ بِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ أَعَزَّکُمْ بِهِ بَعْدَ الذِّلَّةِ وَ کَثَّرَکُمْ بِهِ بَعْدَ الْقِلَّةِ إِنَّ مُعَاوِیَةَ نَازَعَنِی حَقّاً هُوَ لِی دُونَهُ فَنَظَرْتُ لِصَلَاحِ الْأُمَّةِ وَ قَطْعِ الْفِتْنَةِ وَ قَدْ کُنْتُمْ بَایَعْتُمُونِی عَلَى أَنْ تسالمون [تُسَالِمُوا] مَنْ سَالَمْتُ وَ تحاربون [تُحَارِبُوا] مَنْ حَارَبْتُ فَرَأَیْتُ أَنْ أُسَالِمَ مُعَاوِیَةَ وَ أَضَعَ الْحَرْبَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ قَدْ بَایَعْتُهُ وَ رَأَیْتُ [أَنَ] حَقْنَ الدِّمَاءِ خَیْرٌ مِنْ سَفْکِهَا وَ لَمْ أُرِدْ بِذَلِکَ إِلَّا صَلَاحَکُمْ وَ بَقَاءَکُمْ وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ.
این مطلب با عبارات مختلف در منابع متعددی نقل شده است؛ از جمله: علل الشرائع، ج1، ص219 [1]؛ الأمالی (للطوسی)، ص559- 560[2] و ص567-568[3]؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار ع، ج3، ص105[4]؛ مناقب آل أبی طالب ع، ج4، ص34[5]؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج1، ص278[6] و ص282[7]
2) منصور صیقل میگوید من و حارث بن مغیره و عدهای از اصحاب نشسته و مشغول صحبت بودیم و امام صادق ع سخنان ما را میشنید. فرمود:
شما در چه حال و هوایی هستید؟! هیهات، هیهات! این طور که میپندارید نیست!
به خدا سوگند آنچه برایش گردن کشیدهاید رخ نخواهد داد مگر اینکه غربال شوید؛
به خدا سوگند آنچه برایش گردن کشیدهاید رخ نخواهد داد مگر اینکه خالص شوید؛
به خدا سوگند آنچه برایش گردن کشیدهاید رخ نخواهد داد مگر اینکه خوب و بدتان از هم جدا شود؛
به خدا سوگند آنچه برایش گردن کشیدهاید رخ نخواهد داد مگر بعد از ناامیدیها؛
به خدا سوگند آنچه برایش گردن کشیدهاید رخ نخواهد داد مگر اینکه بدبخت میشود آنکه بدبخت میشود و سعادتمند میشود آنکه سعادتمند میشود. [ظاهرا یعنی هرکس تا آخر جایی که برایش امکان دارد پیش برود.]
الکافی، ج1، ص370
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا جُلُوساً وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَسْمَعُ کَلَامَنَا فَقَالَ لَنَا فِی أَیِّ شَیْءٍ أَنْتُمْ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى تُغَرْبَلُوا لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا لَا وَ اللَّهِ مَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى یَشْقَى مَنْ یَشْقَى وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ.[8]
3) از امام صادق ع روایت شده است: هیچ قبض و بسطی [= گشایش و تنگنایی] رخ نمیدهد مگر اینکه خداوند در آن منتی میگذارد و ابتلایی انجام میدهد.
التوحید (للصدوق)، ص354
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لَا بَسْطٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهِ الْمَنُّ وَ الِابْتِلَاءُ.
تدبر
1) «لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حینٍ»
مرجع ضمیر «این» و به تَبَع، منظور از عبارت «شاید "این" فتنهای برای شما باشد و متاعی محدود» چیست؟
الف. اشاره است به اعلام خطری که پیامبر ص انجام داد؛ یعنی شاید آنچه به گوش شما رساندم و به شما اعلام کردم، برای امتحان شما باشد تا معلوم شود که واقعا چکارهاید و مدتی به شما مهلت میدهد تا باطن خود را در این دنیا آشکار کنید (المیزان، ج14،ص333)[9]
ب. اشاره است به دنیا، یعنی شاید این دنیا فتنه و متاعی محدود برای شماست (حسن بصری؛ به نقل از مجمع البیان، ج7، ص108) ظاهرا این برداشت با توجه به این است که هنگام هبوط آدم، از زندگی و درنگ در دنیا به عنوان «متاع الی حین» یاد شده است. (بقره/36 http://yekaye.ir/al-baqarah-002-036/ و اعراف/24 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-24/ )[10]
ج. اشاره است به مهلتی که به آنها داده شده است؛ یعنی شاید این تاخیر عذاب، امتحان و ابتلایی است که چهبسا از موضعتان برگردید. (به نقل از مجمع البیان، ج7، ص108)
د. ...
2) «لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حینٍ»
یک وضعیت واحد را در آن واحد، هم «فتنه» (آزمایش و ابتلای دشواری که بسیاری میلغزند) دانست و هم «متاعی محدود» (یعنی کالایی که تا زمانی به کار میآید) (یکبار دیگر حدیث سوم را مطالعه کنید)
نهتنها وضعیت غلبه کفار بر مسلمانان در دوره مکه (که ظاهر آیه ناظر به آن است)، بلکه، در احادیث معصومین ع، جریان سقیفه و کنار زدن امیرالمومنین ع (إرشاد القلوب، ج2، ص312) [11]، صلح امام حسن ع و حکومت معاویه (حدیث1) و چهبسا سختیهای آخرالزمان (حدیث2) مصداق این وضعیت قلمداد شدهاند.
شاید در کنار هم قرار گرفتن این دو تعبیر، میخواهد نشان دهد که وضعیتهای بسیار دشواری که در جامعه دینی پیش میآید، اگرچه واقعا مطلوب نیست و حاکی از نقطه ضعف مهمی در میان مسلمانان دارد (مانند کنار گذاشته شدن امیرالمومنین ع و امام حسن ع از حکومت، و غیبت امام زمان ع) اما بر همین وضعیت از منظر الهی، بهرهوریهایی مترتب است، که اگر آن نبود، این هم حاصل نمیشود (حداقلش، جدا شدن مرزهای حق و باطل).
یعنی همان مضمون آیه214 سوره بقره، که گاهی چیزی را خوش نمیدارید اما خیر شما در آن است؛ یا به تعبیر معروف «الخیر فی ما وقع»
3) «وَ إِنْ أَدْری لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حینٍ»
هم فتنه است و هم بهرهوریای محدود؛ اما جالب اینجاست که بهرهوریای که در کار است را با تعبیر مبهم «الی حینٍ»، محدود کرد و صرفاً نفرمود: فتنهای هست و بهرهوریای. چرا؟
الف. شاید میخواهد نشان دهد که اصرار بر اصل محدودیت است، نه تعیین پایان آن؛ همان گونه که مرگ هم اگرچه یک نقطه پایان است، اما زمانش نامعلوم است؛ و همینطور قیامت.
همه اینها یک تذکر مهم دارد: به یاد داشته باشیم که «بهرهوری افراد در این فتنهها، محدود و تمام شدنی است».
به قول حافظ:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh179/
ب. شاید به علاوه، میخواهد نشان دهد که بالاخره مدتی برای بهرهوری فتنهگران در کار خواهد بود؛ یعنی همان سنت استدراج (مهلتی که خداوند به بدکاران میدهد تا باطن خود را کامل عیان کنند) : «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» (آلعمران/178) ، «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ» (أعراف/182) و «فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (قلم/44)
ج. شاید میخواهد نشان دهد که اگر بهرهوری صحیحی هم از فتنهای در کار باشد (تدبر2) حتما محدود است.
د. ...
4) «وَ إِنْ أَدْری لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حینٍ»
چرا صریحا نفرمود که این وضعیت، فتنه و متاعی محدود برای شماست و با دو تعبیر « إِنْ أَدْری: نمیدانم» و « لَعَلَّ: شاید» قطعیت این مطلب را کمرنگ کرد؟
الف. شاید از این جهت که در زمینه باطل، امیدواریای برای کسی ایجاد نشود که حتما میتواند از وضعیت فتنهآمیز، بهره و متاعی ببرد. چنانکه در آیه 109 هم نفرمود حتما تحقق این وعدهها دور است؛ بلکه فرمود: نمیدانم تحقق این وعدهها نزدیک است یا دور.
ب. ...
5) «وَ إِنْ أَدْری لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حینٍ»
حکایت
فضل بن ربیع (وزیر هارونالرشید) میگوید:
شبى را با یکی از کنیزان خود خفته بودم چون نصف شب برآمد صدای باز شدن در را شنیدم و این مرا بوحشت آورد کنیزک گفت شاید این صدای باد باشد. چیزی نگذشت دیدم یکى از ملازمان هارون که مسرور کبیر نام داشت داخل شد و بدون اینکه حتی سلام کند، گفت امیر تو را احضار نموده او را اجابت کن. من از جان خود مأیوس شدم و نزد خود گفتم که اینکه مسرور بدون اذن داخل شده و سلام نکرد، منظورى ندارد جز کشتن من! من جُنُب بودم و جرأت نکردم که حتی برای غسل کردن او را معطل کنم. برخاستم و جامههاى خود را پوشیدم و با مسرور بیرون آمدم و وارد قصر هارون شدم و بر او در حالی که در بستر خواب دراز کشیده بود، سلام کردم. جواب سلامم را دارد و گفت: ترسیدی؟!
گفتم بلى یا امیر المؤمنین! اندکی سکوت کرد و گذاشت تا آرام شوم. سپس گفت برو در زندان، و موسى بن جعفر ع را بیرون آور و سى هزار درهم و پنج خلعت و سه مرکب سوارى به او بده؛ و او را مخیر کن میان ماندن در نزد ما ویا کوچ کردن به هر شهرى که دوست دارد.
گفتم یا امیر المؤمنین امر میکنى به آزاد کردن موسى بن جعفر؟
گفت بلى.
تا سه مرتبه تکرار کردم گفت بلى، سپس گفت: واى بر تو میخواهی که تا من پیمان شکنی کنم؟
گفتم یا امیر المؤمنین کدام پیمان؟
گفت من اینجا خوابیده بودم که ناگهان شخص سیاه و غولپیکر موهای سرم را گرفت و روی سینهام نشست و حلقوم مرا گرفت و گفت موسى بن جعفر (ع) به ظلم زندانی کردهای؟
گفتم او را رها میکنم و مىبخشم و خلعتش میکنم. پس، از من عهد و میثاقی گرفت و از روى سینهام برخاست و نزدیک بود که جانم بدر آید.
فضل بن ربیع گوید که من از نزد هارون بیرون آمدم و خدمت موسى بن جعفر (ع) رسیدم و او در حبس بود و من او را دیدم که نماز میگذارد نشستم تا اینکه سلام نماز را گفته و سلام امیر المؤمنین را به او رسانیده و او را اعلام کردم بآنچه مرا امر کرده بود و آن هدایا را هم به ایشان دادم.
پس از آن فرمود که اگر مأمورى بچیزى غیر از این چنان کن.
گفتم نه بحق جدت رسول اللَّه که من مأمور نیستم مگر به همین کارها.
فرمود من نیازی به این خلعت و مرکب و مال، که آغشته به حقالناس است، ندارم.
گفتم ترا قسم بخداوند میدهم که اینها را رد مکن، که بر من خشم آورد.
فرمود با آنها خودت هر چه میخواهی بکن.
پس من دست او را گرفته و او را از زندان بیرون آوردم و گفتم یا ابن رسول اللَّه به من بگو چه چیزی موجب شد خبر بده مرا که چه چیزی موجب شد که یکدفعه چنین در نظرش محترم شوی و مرا مامور چنین برخوردی با تو کند؟
فرمود شب چهارشنبه پیغمبر را در خواب دیدم که فرمود اى موسى تو محبوسى و مظلوم؟
گفتم بلى یا رسول اللَّه محبوس و مظلومم. و سه مرتبه این را تکرار کرد. و آنگاه این آیه شریفه را تلاوت کرد «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ» و فرمود فردا را که صبح میکنى روزه بگیر و پنجشنبه و جمعه را هم روزه بگیر و در وقت افطار دوازده رکعت نماز میگذارى و در هر رکعتى بعد از حمد دوازده مرتبه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را میخوانى و بعد از هرچهار رکعت سجده کن پس از آن بگو:
یَا سَابِقَ الْفَوْتِ وَ یَا سَامِعَ کُلِّ صَوْتٍ یَا مُحْیِیَ الْعِظَامِ وَ هِیَ رَمِیمٌ بَعْدَ الْمَوْتِ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ وَ أَنْ تُعَجِّلَ لِیَ الْفَرَجَ مِمَّا أَنَا فِیهِ
پس من چنین کردم و این میبینی که شد.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص74[12]
[1] . مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ خُزَیْمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا بَشَّارٌ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عَدِیٍّ عَنِ ابْنِ عَوْنٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ سِیرِینَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع یَوْمَ کَلَّمَ فَقَالَ: مَا بَیْنَ جَابَرْسَا و جَابَلْقَا رَجُلٌ جَدُّهُ نَبِیٌّ غَیْرِی وَ غَیْرُ أَخِی وَ إِنِّی رَأَیْتُ أَنْ أُصْلِحَ بَیْنَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ کُنْتُ أَحَقَّهُمْ بِذَلِکَ فَإِنَّا بَایَعْنَا مُعَاوِیَةَ وَ لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ.
[2] . وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْعَرْزَمِیُّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عُثْمَانَ أَبِی الْیَقْظَانِ، عَنْ أَبِی عُمَرَ زَاذَانَ، قَالَ: لَمَّا وَادَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) مُعَاوِیَةَ، صَعِدَ مُعَاوِیَةُ الْمِنْبَرَ، وَ جَمَعَ النَّاسَ فَخَطَبَهُمْ، وَ قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ رَآنِی لِلْخِلَافَةِ أَهْلًا وَ لَمْ یَرَ نَفْسَهُ لَهَا أَهْلًا، وَ کَانَ الْحَسَنُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) أَسْفَلَ مِنْهُ بِمِرْقَاةٍ، فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ کَلَامِهِ، قَامَ الْحَسَنُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَحَمِدَ اللَّهَ (تَعَالَى) بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، ثُمَّ ذَکَرَ الْمُبَاهَلَةَ فَقَالَ: فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنَ الْأَنْفُسِ بِأَبِی، وَ مِنَ الْأَبْنَاءِ بِی وَ بِأَخِی، وَ مِنَ النِّسَاءِ بِأُمِّی وَ کُنَّا أَهْلَهُ، وَ نَحْنُ لَهُ، وَ هُوَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُ.
وَ لَمَّا نَزَلَتْ آیَةُ التَّطْهِیرِ جَمَعَنَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی کِسَاءٍ لِأُمِّ سَلَمَةَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا) خَیْبَرِیٍّ، ثُمَّ قَالَ:" اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً" فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ فِی الْکِسَاءِ غَیْرِی وَ أَخِی وَ أَبِی وَ أُمِّی، وَ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ یُجْنِبُ فِی الْمَسْجِدِ وَ یُولَدُ لَهُ فِیهِ إِلَّا النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ أَبِی، تَکْرِمَةً مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى) لَنَا، وَ تَفْضِیلًا مِنْهُ لَنَا.
وَ قَدْ رَأَیْتُمْ مَکَانَ مَنْزِلِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ فَسَدَّهَا، وَ تَرَکَ بَابَنَا، فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ، فَقَالَ:" أَمَا إِنِّی لَمْ أَسُدَّهَا وَ أَفْتَحُ بَابَهُ، وَ لَکِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَمَرَنِی أَنْ أَسُدَّهَا وَ أَفْتَحَ بَابَهُ".
وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ زَعَمَ لَکُمْ أَنِّی رَأَیْتُهُ لِلْخِلَافَةِ أَهْلًا وَ لَمْ أَرَ نَفْسِی لَهَا أَهْلًا، فَکَذَبَ مُعَاوِیَةُ، نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَیْتِ مَظْلُومِینَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ (تَعَالَى) نَبِیَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَاللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا، وَ تَوَثَّبَ عَلَى رِقَابِنَا، وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَیْنَا، وَ مَنَعَنَا سَهْمَنَا مِنَ الْفَیْءِ، وَ مَنَعَ أُمَّنَا مَا جَعَلَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ).وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّاسَ بَایَعُوا أَبِی حِینَ فَارَقَهُمُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا، وَ مَا طَمِعْتَ فِیهَا یَا مُعَاوِیَةُ، فَلَمَّا خَرَجَتْ مِنْ مَعْدِنِهَا تَنَازَعَتْهَا قُرَیْشٌ بَیْنَهَا، فَطَمِعَتْ فِیهَا الطُّلَقَاءُ وَ أَبْنَاءُ الطُّلَقَاءِ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):" مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا".وَ قَدْ تَرَکَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ هَارُونَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ خَلِیفَةُ مُوسَى (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِیهِمْ وَ اتَّبَعُوا السَّامِرِیَّ، وَ قَدْ تَرَکَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَبِی وَ بَایَعُوا غَیْرَهُ، وَ قَدْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ:" أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا النُّبُوَّةَ"، وَ قَدْ رَأَوْا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) نَصَبَ أَبِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ مِنْهُمْ الْغَائِبَ، وَ قَدْ هَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنْ قَوْمِهِ وَ هُوَ یَدْعُوهُمْ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى) حَتَّى دَخَلَ الْغَارَ، وَ لَوْ وَجَدَ أَعْوَاناً مَا هَرَبَ، وَ قَدْ کَفَّ أَبِی یَدَهُ حِینَ نَاشَدَهُمْ وَ اسْتَغَاثَ فَلَمْ یُغَثْ، فَجَعَلَ اللَّهُ هَارُونَ فِی سَعَةٍ حِینَ اسْتَضْعَفُوهُ وَ کَادُوا یَقْتُلُونَهُ، وَ جَعَلَ اللَّهُ النَّبِیَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی سَعَةٍ حِینَ دَخَلَ الْغَارَ وَ لَمْ یَجِدْ أَعْوَاناً، وَ کَذَلِکَ أَبِی، وَ أَنَا فِی سَعَةٍ مِنَ اللَّهِ حِینَ خَذَلَتْنَا الْأُمَّةُ وَ بَایَعُوکَ یَا مُعَاوِیَةُ، وَ إِنَّمَا هِیَ السُّنَنُ وَ الْأَمْثَالُ یَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً.
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّکُمْ لَوِ الْتَمَسْتُمْ فِیمَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ أَنْ تَجِدُوا رَجُلًا وَلَدَهُ نَبِیٌّ غَیْرِی وَ أَخِی لَمْ تَجِدُوهُ، وَ إِنِّی قَدْ بَایَعْتُ هَذَا «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ»
[3] . وَ قَدْ کَفَّ أَبِی یَدَهُ وَ نَاشَدَهُمْ وَ اسْتَغَاثَ أَصْحَابَهُ فَلَمْ یُغَثْ وَ لَمْ یُنْصَرْ، وَ لَوْ وَجَدَ عَلَیْهِمْ أَعْوَاناً مَا أَجَابَهُمْ، وَ قَدْ جُعِلَ فِی سَعَةٍ کَمَا جُعِلَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی سَعَةٍ.
وَ قَدْ خَذَلَتْنِی الْأُمَّةُ وَ بَایَعَتْکَ یَا ابْنَ حَرْبٍ، وَ لَوْ وَجَدْتُ عَلَیْکَ أَعْوَاناً یَخْلُصُونَ مَا بَایَعْتُکَ، وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) هَارُونَ فِی سَعَةٍ حِینَ اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ عَادَوْهُ، کَذَلِکَ أَنَا وَ أَبِی فِی سَعَةٍ حِینَ تَرَکَتْنَا الْأُمَّةُ وَ بَایَعَتْ غَیْرَنَا، وَ لَمْ نَجِدْ عَلَیْهِمْ أَعْوَاناً، وَ إِنَّمَا هِیَ السُّنَنُ وَ الْأَمْثَالُ تَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً.
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّکُمْ لَوِ الْتَمَسْتُمْ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ رَجُلًا جَدُّهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ أَبُوهُ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لَمْ تَجِدُوا غَیْرِی وَ غَیْرَ أَخِی، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَضِلُّوا بَعْدَ الْبَیَانِ، وَ کَیْفَ بِکُمْ وَ أَنَّى ذَلِکَ مِنْکُمْ! أَلَا وَ إِنِّی قَدْ بَایَعْتُ هَذَا- وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى مُعَاوِیَةَ- «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ» «1».
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَا یُعَابُ أَحَدٌ بِتَرْکِ حَقِّهِ، وَ إِنَّمَا یُعَابُ أَنْ یَأْخُذَ مَا لَیْسَ لَهُ، وَ کُلُّ صَوَابٍ نَافِعٌ، وَ کُلُّ خَطَإٍ ضَارٍ لِأَهْلِهِ، ...
[4] . سفیان الثوری، باسناده، عن الشعبی، أنه قال:
لما کان الصلح بین الحسن بن علی علیه السلام و بین معاویة، أراد الحسن علیه السلام الخروج الى المدینة.
فقال له معاویة: ما أنت بالذی تذهب حتى تخطب الناس و تخبرهم بأن الأمر قد صار لی.
قال الشعبی: فسمعت الحسن علیه السلام یقول- على المنبر- بعد أن حمد اللّه و أثنى علیه و صلّى على محمد و آله:
أما بعد، فإن أکیس الکیس التقی، و ان أعجز العجز الفجور.
و إن هذا الأمر الذی اختلفت فیه أنا و معاویة حق کان لی، فترکته له و إنما فعلت ذلک لحقن دمائکم، و تحصین أموالکم «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ»
[5] . رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ الْحَسَنُ ع فِی صُلْحِ مُعَاوِیَةَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ لَوْ طَلَبْتُمْ مَا بَیْنَ جَابُلْقَا وَ جَابِرْسَا رَجُلًا جَدُّهُ رَسُولُ اللَّهِ مَا وَجَدْتُمْ غَیْرِی وَ غَیْرَ أَخِی وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ نَازَعَنِی حَقّاً هُوَ لِی فَتَرَکْتُهُ لِصَلَاحِ الْأُمَّةِ وَ حَقْنِ دِمَائِهَا وَ قَدْ بَایَعْتُمُونِی عَلَى أَنْ تُسَالِمُوا مَنْ سَالَمْتُ وَ قَدْ رَأَیْتُ أَنْ أُسَالِمَهُ وَ أَنْ یَکُونَ مَا صَنَعْتُ حُجَّةً عَلَى مَنْ کَانَ یَتَمَنَّى هَذَا الْأَمْرَ وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِین
[6] . وَ أَمَّا قَوْلُکَ فِی شَأْنِ الْإِمَارَةِ وَ قَوْلُ أَصْحَابِکَ فِی الْمُلْکِ الَّذِی مَلَکْتُمُوهُ فَقَدْ مَلَکَ فِرْعَوْنُ مِصْرَ أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ نَبِیَّانِ مُرْسَلَانِ ع یَلْقَیَانِ مَا یَلْقَیَانِ مِنَ الْأَذَى وَ هُوَ مُلْکُ اللَّهِ یُعْطِیهِ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ وَ قَالَ اللَّهُ وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِین
[7] . فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ أَمَا إِنَّکَ یَا حَسَنُ قَدْ کُنْتَ تَرْجُو أَنْ تَکُونَ خَلِیفَةً وَ لَسْتَ هُنَاکَ فَقَالَ الْحَسَنُ ع أَمَّا الْخَلِیفَةُ فَمَنْ سَارَ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَمِلَ بِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَیْسَ الْخَلِیفَةُ مَنْ سَارَ بِالْجَوْرِ وَ عَطَّلَ السُّنَنَ وَ اتَّخَذَ الدُّنْیَا أُمّاً وَ أَباً وَ عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا وَ مَالَهُ دُوَلًا وَ لَکِنَّ ذَلِکَ أَمْرُ مَلِکٍ أَصَابَ مُلْکاً فَتَمَتَّعَ مِنْهُ قَلِیلًا وَ کَانَ قَدِ انْقَطَعَ عَنْهُ فَاتَّخَمَ لَذَّتَهُ وَ بَقِیَتْ عَلَیْهِ تَبِعَتُهُ وَ کَانَ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِین
[8] . این حدیث هم در همین حال و هواست:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْأَنْبَارِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ نَفَرٌ یَسِیرٌ قُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ یَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَکَثِیرٌ قَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا وَ یُمَیَّزُوا وَ یُغَرْبَلُوا وَ یُسْتَخْرَجُ فِی الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کَثِیرٌ. (الکافی، ج1، ص370)
[9] . و نیز: زجاج، به نقل از مجمع البیان، ج7، ص108
[10] . برخی از مترجمان این گونه مطلب را ترجمه کردهاند مانند خانم صفارزاده؛ و نیز ترجمه قرآن به شعر توسط آقای تشکری که گفته است:
شاید این آزمون براى شماست و متاع دو روزهى دنیاست.
[11] . در روایتی که قیصر روم بعد از رحلت پیامبر ص جاتلیق را همراه عدهای میفرستد که مسلمانان را رسوا کنند و فرازهایی از این روایت قبلا گذشت، نیز امیرالمومنین ع آنچه بعد از رحلت پیامبر ص رخ داده را نیز مصداقی از همین آیه برمیشمرد:
متن اصل حدیث در اینجا جا نشد . لذا در سایت آورده ام.
[12] . متن اصل حدیث در اینجا جا نشد . لذا در سایت آورده ام.