سفارش تبلیغ
صبا ویژن

416) سوره انبیاء (21) آیه 109 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُک

بسم الله الرحمن الرحیم

416) سوره انبیاء (21) آیه 109 

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَلی‏ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْری أَ قَریبٌ أَمْ بَعیدٌ ما تُوعَدُونَ

ترجمه

پس اگر پشت کردند بگو به طور یکسان به گوش شما رساندم؛ و نمی‌دانم آنچه وعده داده می‌شوید، آیا نزدیک است یا دور؟

نکات ترجمه

آذَنْتُکُم = آذَنْ + تُ + کُم

«آذَنْتُ» فعل ماضی ثلاثی مزید (باب افعال) و صیغه متکلم وحده از ماده «أذن‏» می باشد. (در اصل به صورت «أئذن» بوده که دو همزه در هم ادغام شده و به صورت «آ» درآمده است.)

درباره ماده «أذن» برخی گفته‌اند که اصل این ماده بر دو معنای نزدیک هم (متقارب) دلالت دارد: یکی گوش، و گوش دادن و شنیدن؛ و دوم عِلم و اعلام کردن؛ و نزدیک هم بودنشان به این است که با گوش است که علم به شنیده‌ها حاصل می‌شود (معجم مقاییس اللغة، ج‏1، ص75؛ کتاب العین، ج8، ص200)؛ اما برخی معنای اصلی را همان معنای اول می‌دانند (مفردات ألفاظ القرآن، ص70-71) که در ادامه توضیحش می آید.

بر اساس این نظر اخیر، اصل ماده «أذن» همان کلمه «اُذُن» به معنای «گوش» بوده که جمع آن، «آذان» است (وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً؛ انعام/25) و به نحو استعاری درباره کسی که زیاد گوش می داده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص70) ویا سخن هرکسی را با دقت گوش می‌کرده (معجم مقاییس اللغة، ج‏1، ص76)، به کار می‌رفته است (یَقُولُونَ: هُوَ أُذُنٌ قُلْ: أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ؛‏ توبة/61)

در این مبنا، اصل فعل «اَذِنَ» نیز به معنای گوش دادن است (أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ؛ انشقاق/2) و البته در مورد علم و آگاهی‌ای که با شنیدن حاصل می‌شده (= اعلام کردن) هم به کار رفته است «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ ‏بقره/279).

«إذن» هم به معنای اعلام اجازه و رخصت در انجام کاری است (وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ؛‏ آل عمران/166) و اگرچه برخی گفته‌اند که در این گونه موارد، اذن به معنای علم است (و لذا اذن دادن به معنای اعلام کردن است؛ و «به اذن خدا»، یعنی به علم خدا، یعنی این کار در منظر علم خدا رخ داده است) (معجم مقاییس اللغة، ج‏1، ص75)؛ اما راغب اصفهانی اصرار دارد که بین اذن و علم فرق است و اذن اخص از علم است و صرفا در جاهایی به کار می رود که به نحوی مشیت و اراده‌ای در کار باشد (اعم از اینکه بدان راضی باشد یا خیر) و لذا در امثال آیه فوق، وقتی می‌فرماید آنچه به شما می‌رسد به اذن خداست؛ یعنی بر اساس مشیت خداوند است، نه اینکه خدا فقط از آن خبر دارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص71)

«استیذان» هم به معنای طلب اذن (اجازه گرفتن) است (إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ ...‏ توبة/45)

«تَأَذَّنَ» (إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ‏؛ ابراهیم/7) هم به معنای «اعلام کردن» است؛ و در توضیحش گفته‌اند گاه عرب، باب تفعّل را به معنای باب افعال به کار می‌برد (مثلا به جای أوعدنی، می‌گوید توعّدنی) (معانی القرآن (للفراء)، ج2، ص69) هرچند نظر خلیل این است که «تَأَذَّنَ» یعنی «حتما انجام می‌دهم» (کتاب العین، ج8، ص200).

همچنین «اذان» یعنی چیزی که شنیده می‌شود (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه‏؛ توبه/3) و «موذّن» کسی است که افراد را با صدای بلند از چیزی آگاه می‌کند: (ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ؛ یوسف/70)

ماده «أذن» و مشتقاتش 102 بار در قرآن کریم به کار رفته است.[1]

حدیث

1) از امام باقر ع روایت شده است که امیرالمومنین ع در صفین روز جمعه برای مردم خطبه خواند و در فرازی از خطبه‌ای فرمود:

سپس شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست و حضرت محمد ص بنده و فرستاده اوست، او را به هدایت و دینی فرستاد که برایش پسندیده بود و او سزاوار آن بود، و او را به تبلیغ رسالت و حجت های خویش بر خلائق، بر همه بندگان برتری بخشید؛

و همان گونه که در علمش به او رقم خورده بود، [حضرت محمد ص] بسیار مهربان و رحیم بود؛ و به لحاظ حَسَب و نَسَب، بزرگوارترین خلایق الهی، و خوش منظرترین آنها، و شجاع ترین، و نیکوکارترین در حق والد خویش، و مطمئن‌ترین شخص هنگام عهد و پیمان؛

هیچ مسلمان و کافری اندک ظلمی از او ندید، بلکه مورد ظلم قرار می‌گرفت و می‌بخشید؛ در موضع قدرت قرار می‌گرفت و چشم‌پوشی می‌کرد؛

[زندگی‌] می‌گذراند در حالی که مطیع خداوند بود و صبور در آنچه به وی می‌رسید؛ و مجاهدی بود که حق جهاد را ادا کرد، و یکسره رسم عبودیت بجا آورد تا اینکه آن امر یقینی در رسید؛

پس، رفتنش بزرگترین مصیبت بر جمیع اهل زمین بود، اعم نیکوکار و بدکار، ...

الأمالی( للصدوق)، ص406

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْجَعْدِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ رَاشِدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَامَ عَلِیٌّ ع یَخْطُبُ النَّاسَ بِصِفِّینَ یَوْمَ جُمُعَةٍ وَ ذَلِکَ قَبْلَ الْهَرِیرِ بِخَمْسَةِ أَیَّامٍ فَقَالَ ...[2]

ثُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ وَ کَانَ أَهْلَهُ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى جَمِیعِ الْعِبَادِ بِتَبْلِیغِ رِسَالَتِهِ وَ حُجَجِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ کَانَ کَعِلْمِهِ فِیهِ رَءُوفاً رَحِیماً أَکْرَمَ خَلْقِ اللَّهِ حَسَباً وَ أَجْمَلَهُمْ مَنْظَراً وَ أَشْجَعَهُمْ نَفْساً وَ أَبَرَّهُمْ بِوَالِدٍ وَ آمَنَهُمْ عَلَى عَقْدٍ لَمْ یَتَعَلَّقْ عَلَیْهِ مُسْلِمٌ وَ لَا کَافِرٌ بِمَظْلِمَةٍ قَطُّ بَلْ کَانَ یُظْلَمُ فَیَغْفِرُ وَ یَقْدِرُ فَیَصْفَحُ وَ یَعْفُو حَتَّى مَضَى مُطِیعاً لِلَّهِ صَابِراً عَلَى مَا أَصَابَهُ مُجَاهِداً فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ عَابِداً لِلَّهِ حَتَّى أَتَاهُ الْیَقِینُ فَکَانَ ذَهَابُهُ ص أَعْظَمَ الْمُصِیبَةِ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ الْأَرْضِ الْبَرِّ وَ الْفَاجِر ...


2) از امام سجاد ع روایت شده است:

قریش نزد ابوطالب جمع شدند در حالی که رسول خدا ص هم آنجا بود؛ و گفتند: ما از برادرزاده‌ات می‌خواهیم انصاف داشته باشد؟

گفت: چه انصافی از او می‌خواهید؟

گفتند: ما از او دست برمی‌داریم او هم از ما دست بردارد؛ نه او با ما صحبت کند و نه ما با او صحبت کنیم؛ نه او با ما مبارزه کند و نه ما با او مبارزه کنیم؛ آخر، این دعوت دلها را از هم دور کرده و بذر کینه کاشته و نهال بغض و نفرت رویانده است.

[حضرت ابوطالب ع] گفت: برادرزاده‌ام! شنیدی؟

فرمود: عموجان، اگر اینها در حق من انصاف داشته باشند دعوتم را اجابت می‌کنند و نصیحت و خیرخواهی‌ام را قبول می‌نمایند. همانا خداوند متعال به من دستور داده است که به سمت دین حنیف، آیین حضرت ابراهیم، دعوت کنم؛ پس هر که اجابتم کند برایش نزد خداوند رضوان و جاودانگی در بهشت است و کسی که با من مخالفت کند با او مبارزه می‌کنم تا اینکه خداوند بین ما و او حکم کند که او بهترین حاکمان است.

[صحبتهایی بین آنها رد و بدل شد تا اینجا که: ]

... گفتند: به او بگو خدا او را فقط برای ما فرستاده یا برای همه مردم؟

فرمود: من به جانب همه مردم فرستاده شده‌ام، سفید و سیاه، آنکه در بالای کوه‌هاست و آن که در بین دریاهاست؛ و من حتما ایران و روم را هم دعوت خواهم کرد که: «ای مردم، من رسول رسول خدا هستم به جانب همه شما ...» (اعراف/158)

این بر قریش سنگین آمد و استکبار ورزیدند و گفتند: به خدا سوگند اگر ایران و روم این را بشنوند، ما را در سرزمین‌مان خواهند ربود و کعبه را با تمام سنگهایش ویران می‌کنند، پس آیه نازل شد: «و گفتند: «اگر با تو از این هدایت پیروى کنیم، از سرزمین خود ربوده خواهیم شد ...» (قصص/57) و نیز اینکه «آیا ندیدی که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد ...» (فیل/1)

مطعم بن عدی گفت: ابوطالب! به خدا سوگند که در حق قومت انصاف نورزیدی؛ آنها تلاش کردند که از آنچه ناخوشایند می‌داری تو را خلاص کنند، اما نمی‌بینمت که از آنها چیزی قبول کنی!

حضرت ابوطالب ع گفت: به خدا سوگند در حقم بی‌انصافی می‌کنید، و تو نیز اینها را برای خوار کردن و پشتیبانی علیه من جمع کرده‌ای؛‌ پس هر کاری دلت می‌خواهد بکن!

پس هر قبیله‌ای شروع کردند به آزار و شکنجه مسلمانان قبیله خود، تا آنها را از دینشان برگردانند و به مسخره کردن پیامبر ص روی آوردند و خداوند رسول خدا ص را با عمویش ابوطالب از آسیب آنها حفظ کرد چرا که ابوطالب هنگامی که دید قریش چکار می‌خواهد بکند، در میان بنی‌هاشم ایستاد و آنها را به حمایت از رسول خدا ص و حفاظت از وی فراخواند جز ابولهب، همان طور که خداوند فرمود: «و قطعا خداوند یاری کند کسی را که یاریش کند» (حج/40) و گروهی از قریش از طائف وارد شدند و این را ناخوش داشتند و فتنه‌ای درگرفت و پیامبر ص به مسلمانان دستور دارد که به سرزمین حبشه هجرت کنند.

مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص59

وَ رَوَى ابْنُ بَابَوَیْهِ فِی کِتَابِ النُّبُوَّةِ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ ع أَنَّهُ اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ إِلَى أَبِی طَالِبٍ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَهُ فَقَالُوا نَسْأَلُکَ مِنِ ابْنِ أَخِیکَ النَّصَفَ قَالَ وَ مَا النَّصَفُ مِنْهُ قَالُوا یَکُفُّ عَنَّا وَ نَکُفُّ عَنْهُ فَلَا یُکَلِّمُنَا وَ لَا نُکَلِّمُهُ وَ لَا یُقَاتِلُنَا وَ لَا نُقَاتِلُهُ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ الدَّعْوَةَ قَدْ بَاعَدَتْ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ زَرَعَتِ الشَّحْنَاءَ وَ أَنْبَتَتِ الْبَغْضَاءَ فَقَالَ یَا ابْنَ أَخِی أَ سَمِعْتَ قَالَ یَا عَمِّ لَوْ أَنْصَفَنِی بَنُو عَمِّی لَأَجَابُوا دَعْوَتِی وَ قَبِلُوا نَصِیحَتِی إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِی أَنْ أَدْعُوَ إِلَى دِینِهِ الْحَنِیفِیَّةِ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ فَمَنْ أَجَابَنِی فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ الرِّضْوَانُ وَ الْخُلُودُ فِی الْجِنَانِ وَ مَنْ عَصَانِی قَاتَلْتُهُ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ

...[3] فَقَالُوا قُلْ لَهُ أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَیْنَا خَاصَّةً أَمْ إِلَى النَّاسِ کَافَّةً قَالَ بَلْ إِلَى النَّاسِ أُرْسِلْتُ کَافَّةً إِلَى الْأَبْیَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ مَنْ عَلَى رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ مَنْ فِی لُجَجِ الْبِحَارِ وَ لَأَدْعُوَنَّ السَّنَةَ فَارِسَ وَ الرُّومَ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً فَتَجَبَّرَتْ قُرَیْشٌ وَ اسْتَکْبَرَت‏ ْوَ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَوْ سَمِعَتْ بِهَذَا فَارِسُ وَ الرُّومُ لَاخْتَطَفَتْنَا مِنْ أَرْضِنَا وَ لَقَلَعَتِ الْکَعْبَةَ حَجَراً حَجَراً فَنَزَلَ وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى‏ مَعَکَ وَ قَوْلُهُ «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ»

فَقَالَ مُطْعِمُ بْنُ عَدِیٍّ وَ اللَّهِ یَا بَا طَالِبٍ لَقَدْ أَنْصَفَکَ قَوْمُکَ وَ جَهَدُوا عَلَى أَنْ یَتَخَلَّصُوا مِمَّا تَکْرَهُهُ فَمَا أَرَاکَ تُرِیدُ أَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ شَیْئاً فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفَوُنِی وَ لَکِنَّکَ قَدِ اجْتَمَعْتَ عَلَى خِذْلَانِی وَ مُظَاهَرَةِ الْقَوْمِ عَلَیَّ فَاصْنَعْ مَا بَدَا لَکَ فَوَثَبَ کُلُّ قَبِیلَةٍ عَلَى مَا فِیهَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُعَذِّبُونَهُمْ وَ یَفْتِنُونَهُمْ عَنْ دِینِهِمْ وَ الِاسْتِهْزَاءِ بِالنَّبِیِّ ع وَ مَنَعَ اللَّهُ رَسُولَهُ بِعَمِّهِ أَبِی طَالِبٍ مِنْهُمْ وَ قَدْ قَامَ أَبُو طَالِبٍ حِینَ رَأَى قُرَیْشاً تَصْنَعُ مَا تَصْنَعُ فِی بَنِی هَاشِمٍ فَدَعَاهُمْ إِلَى مَا هُوَ عَلَیْهِ مِنْ مَنْعِ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْقِیَامِ دُونَهُ إِلَّا أَبَا لَهَبٍ کَمَا قَالَ اللَّهُ وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ‏ یَنْصُرُهُ وَ قَدِمَ قَوْمٌ مِنْ قُرَیْشٍ مِنَ الطَّائِفِ وَ أَنْکَرُوا ذَلِکَ وَ وَقَعَتْ فِتْنَةٌ فَأَمَرَ النَّبِیُّ ع الْمُسْلِمِینَ أَنْ یَخْرُجُوا إِلَى أَرْضِ الْحَبَشَةِ.

تدبر

1) «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ؛  ... فَإِنْ تَوَلَّوْا»

بعضى از مردمِ لجوج، حتّى از «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» نیز روى برمى‏گردانند. (تفسیر نور (قرائتی)، ج‏7، ص509)


2) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ...»

اگر پشت کردند، بگو ...

پس،

حتی با لجاجت و اعراض مخاطبان، مسئولیّت مبلغ دین در برابر آنان تمام نمی‌شود. (اقتباس از تفسیر نور، ج‏7، ص509)


3) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ»

انسان مختار است نه مجبور، لذا مى‏تواند حتّى در برابر سخن خود خدا، و دعوت و درخواست کسانی که مستقیما از جانب خدا آمده‌اند نیز مقاومت و اعراض کند. نباید انتظار داشت که همه‏ى مردم سخن حقّ را بپذیرند که این هدف براى انبیا نیز محقّق نشده است. (تفسیر نور، ج‏7، ص509)

ثمره انسان‌شناسی

در مساله هدایت مردم،‌ حتی اگر برترین و عالمترین و کاردان‌ترین برگزیده خداوند دست به کار شود، معلوم نیست که مخاطبان ایمان آورند؛ چه رسد به ما و امثال ما ! حتی آن را که پیامبر ص دلش می‌خواهد هدایت شود، ممکن است هدایت نشود: «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین: همانا تو آن را که دوست داری، هدایت نمی‌کنی ولکن خداوند است که هر که را بخواهد هدایت می‌کند و او به هدایت‌شدگان آگاه‌تر است.» (؛‌قصص/56)

چون بالاخره انسانها اختیار دارند؛ و حتی در جایی که راه حق به طور آشکار معلوم شود، ممکن است آن را در پیش نگیرند.

اگر این را خوب درک کنیم، سطح انتظاراتمان از خود و دیگران تصحیح می‌شود.


4) «آذَنْتُکُمْ عَلی‏ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْری أَ قَریبٌ أَمْ بَعیدٌ ما تُوعَدُونَ»

پیامبر خدا ص از جانب او به کسانی که از حق و حقیقت رویگردانند هشدار می‌دهد که به عذاب گرفتار خواهند شد؛ اما اینکه خدا چه اندازه به آنها می‌خواهد مهلت دهد، در اختیار پیامبر ص نیست. اما بالاخره واقع خواهد شد.

مهم این است که: دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره!

ثمره اجتماعی

اگر اهل باطل مدتها مهلت یافتند و میدان‌دار شدند، دلیل بر این نیست که کارها از دست خدا بیرون شده است؛ و یا اینکه واقعا آنها باطل نیستند. «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین‏: و کسانی که کفر .رزیدند چنین حساب نکنند که ما که به آنها مهلت می‌دهیم برایشان خوب است؛ ما فقط بدانها مهلت می‌دهیم تا گناهشان فزونی گیرد و برای آنان است عذابی خوارکننده.» (آل‌عمران/178)


5) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَلی‏ سَواءٍ»

«اگر پشت کردند بگو به طور یکسان به گوش شما رساندم.»

منظور از «علی السواء: به طور یکسان و مساوی» چیست؟ و چرا این تعبیر را به کار برد؟

الف. یعنی همه مطالب گفتنی را به همه گفتم؛ و این گونه نیست که برخی مطالب را به برخی بگویم و از دیگران دریغ کنم. (مجمع‌البیان، ج7، ص108)

ب. یعنی همه شما یکسان در معرض اعلام من، و در صورت تخلف، یکسان در معرض خطر هستید (المیزان، ج14، ص332)

ج. همه مردم بطور یکسان مخاطب هشدارهاى پیامبران هستند و در این میان، جنسیّت، نژاد و زبان مطرح نیست. (تفسیر نور، ج‏7، ص509)

د. در تبلیغ، همه مردم را با دیده‏ى یکسان بنگریم. (تفسیر نور، ج‏7، ص509) و مبادا نسبت به کسانی که در چشم ما کوچک می‌آیند مطلبی را فروگذار کنیم.

ه. ...



[1] . راغب اصفهانی کلمه «اذاً» (به معنای «در این صورت») که غالبا در مقام جواب و جزاء به کار می‌رود و گاه به صورت «إذن» نوشته می‌شود، در ذیل ماده «أذن» مطرح نموده (مفردات ألفاظ القرآن، ص70) که ظاهرا صرفا به جهت شباهت صوری کلمه در اینجا قرار گرفته وگرنه ایشان هیچ ارتباط معنایی‌ای بین این دو برقرار نموده و اغلب اهل لغت، آن را ذیل حرف «إذ» یا «إذا» مطرح می‌کنند. حرف «إذاً» 30 بار در قرآن کریم به کار رفته است که در شمارش فوق قرار داده نشده است یعنی 102 بار مذکور غیر از «اذاً»های قرآن می‌باشد.

[2] . الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نِعَمِهِ الْفَاضِلَةِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ عَلَى حُجَجِهِ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِهِ مَنْ عَصَاهُ أَوْ أَطَاعَهُ إِنْ یَعْفُ‏ فَبِفَضْلٍ مِنْهُ وَ إِنْ یُعَذِّبْ فَبِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ أَحْمَدُهُ عَلَى حُسْنِ الْبَلَاءِ وَ تَظَاهُرِ النَّعْمَاءِ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَى مَا نَابَنَا مِنْ أَمْرِ دِینِنَا وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا

[3] . فَقَالُوا قُلْ لَهُ یَکُفَّ عَنْ شَتْمِ آلِهَتِنَا فَلَا یذَکْرُوُهَا بِسُوءٍ فَنَزَلَ «قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ» قَالُوا إِنْ کَانَ صَادِقاً فَلْیُخْبِرْنَا مَنْ یُؤْمِنُ مِنَّا وَ مَنْ یَکْفُرُ فَإِنْ وَجَدْنَاهُ صَادِقاً آمَنَّا بِهِ فَنَزَلَ «ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ» قَالُوا وَ اللَّهِ لَنَشْتُمَنَّکَ وَ إِلَهَکَ فَنَزَلَ «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ» قَالُوا قُلْ لَهُ فَلْیَعْبُدْ مَا نَعْبُدُ وَ نَعْبُدُ مَا یَعْبُدُ فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْکَافِرِینَ