سفارش تبلیغ
صبا ویژن

413) سوره انبیاء (21) آیه 106 إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ

بسم الله الرحمن الرحیم

413) سوره انبیاء (21) آیه 106 

إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ

ترجمه

همانا در این، حتما برای جماعت عبادت‌پیشه، رساننده‌ای [به هدف] خواهد بود.

نکات ترجمه ای و نحوی

لَبَلاغاً = لام تاکید + بلاغ

«بلاغ»

ماده «بلغ» در اصل به معنای وصول [= رسیدن] به چیزی (معجم مقاییس اللغة، ج‏1، ص301) و بلکه، به پایان مقصد و منتهای کاری رسیدن است. برخی معتقدند که این ماده در مورد مشرف شدن [نزدیک شدن] بر پایان کار هم به کار می رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص144)؛ اما عده ای با این سخن مخالفت کرده، و معتقدند اساسا تفاوت اصلی این ماده با ماده «وصل» در این است که در «بلغ» باید به نهایی ترین حد شیء برسد (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏1، ص361) و «ابلاغ» اقتضای شدیدتری برای «رسیدن» دارد؛ تا حدی که برخی گفته اند ابلاغ همان مرحله نهایی رسیدن شیء به انتهاست و تعبیر «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ، توبه/6) از همین باب است. (الفروق فى اللغة، ص56)

کلمه «بَلَاغ» گاه به معنای «تبلیغ» (رساندن چیزی و مطلبی به دیگران) به کار می رود ( هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ‏، إبراهیم/52 ؛ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ‏، رعد/40)

و گاه آن را به معنای «کفایت» دانسته اند مانند همین آیه «إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ‏، أنبیاء/106) (همان، ص144؛ مجمع البیان، ج7، ص107)

پس ماده «بلغ» به ماده «وصل» (وصول، رسیدن) و ماده «ادی» (اداء، ادا کردن) نزدیک است. تفاوتش با ماده وصل بیان شد؛ تفاوت ابلاغ با ادا کردن هم در این است که در «ادا» کردن تاکید بر این است که مطلب آن گونه که سزاوار است برسد، اما در «ابلاغ» رساندن چیزی است که در آن نوعی فهماندن هم در کار باشد، و «بلاغت» هم از همین ماده است و به معنای «رساندن معنا به نفس است در بهترین صورت ممکن» (الفروق فى اللغة، ص56)

در قرآن کریم کلمه «بلاغ» 15 بار و ماده «بلغ» با تمامی مشتقاتش جمعا 77 بار آمده است که عمده استعمالات آن به صورت فعل بوده (در باب ثلاثی مجرد و وزن «بَلَغَ یَبلُغ» و نیز در حالت ثلاثی مزید باب های افعال و تفعیل و مفاعله) بوده است و البته به صورت اسم فاعل (بالغ، بالغه؛ 8 مورد) و اسم مکان «مبلغ: محل بلوغ، محل رسیدن» (ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ؛ نجم/30) و صیغه مبالغه (بلیغ: قَوْلاً بَلیغاً؛ نساء/73) هم به کار رفته است.

حدیث

1) از امام باقر ع درباره آیه «و به تحقیق، در زبور بعد از ذکر نوشتیم که همانا زمین را به ارث خواهند برد بندگان شایسته‌ام» سوال شد. فرمودند : آنها [=بندگان شایسته] ماییم.

سپس در مورد آیه بعدی (همانا در این، حتما رساننده‌ای خواهد بود برای قومی عابد) سوال شد؛ فرمود: آنها [= قومی عابد] شیعیان مایند.

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص326

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَکَمٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْحَرِیرِیِّ عَنْ أَبِی صَادِقٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ الْآیَةِ قَالَ نَحْنُ هُمْ قَالَ قُلْتُ إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ قَالَ هُمْ شِیعَتُنَا.[1]


2) از امام سجادع روایت شده است: دنیا بر دو قسم است: دنیای بلاغ [ = حق و حقیقت را به تو می رساند و برایت واضح می کند که نباید دل به دنیا ببندی] و دنیای ملعون [ = آنچه تو را می فریبد و به خود مشغول می دارد.]

الکافی، ج‏2، ص131

عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ عن عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع قال: ...

الدُّنْیَا دُنْیَاءَانِ دُنْیَا بَلَاغٌ وَ دُنْیَا مَلْعُونَةٌ.


3) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه های خود فرمودند:

و همانا خداوند سبحان هیچکس را با چیزی مثل این قرآن موعظه نکرده است؛ که همانا ریسمان محکم الهی است و وسیله امین و مورد اعتماد او؛ و در آن است بهار دلها و چشمه های علم؛ و برای دل جلادهنده ای غیر آن نیست، با اینکه تذکرگیرندگان رفتند و فراموش کاران و کسانی که خود را به فراموشی می زنند ماندند.

نهج البلاغه، خطبه176

وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِینُ وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَیْرُهُ مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکِّرُونَ وَ بَقِیَ النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُون‏.

تدبر

1) «إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ»

مقصود از «بلاغ» چیست؟

الف. به معنای «کفایت» است (المیزان، ج7، ص107) ؛ یعنی هرکس که بخواهد راه بندگی خدا را در پیش گیرد، در این مطالبی که خدا فروفرستاده، آنچه مورد نیاز اوست و کار او را کفایت می‌کند آمده است.

ب. به معنای «رساندن به مطلوب» (بلوغ البغیة) است  (المیزان، ج7، ص107)؛ یعنی این تعالیمی که بیان شد، عین رساندن انسانهای اهل عمل به مطلوب است.

ج. به معنای خود «بلوغ» [= رساندن] است (المیزان، ج7، ص107)؛ یعنی در بیان این معارف، رساندن حقیقت به آنان که اهل عمل و عبادتند حاصل می‌شود.

د. به معنای «ابلاغ» است (نکات ترجمه)؛ یعنی آن مطالبی که گفته شد، برای آن است که به گوش مردمی که می‌خواهند مسیر بندگی خدا را در پیش گیرند، برسد و آنها تکلیف خود را بدانند.

ه. ...


2) «إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ»

مقصود از «هذا» (این چیزی که بلاغ و رساننده مطلب مهمی برای مردم است)، چیست؟

الف. آیات قبلی‌ سوره عنکبوت است که درباره بهشت و جهنم بوده است؛ یعنی در آنچه از وضعیت بهشت و جهنم برایتان بیان کردیم، کافی است که انسان را به حق برساند. (مجمع‌البیان، ج7، ص107)

ب. کل قرآن (مجمع‌البیان، ج7، ص107)؛ یعنی قرآن، آن چیزی است که قرار بوده به دست مردم برسد و کسی که این را جدی بگیرد، همه آنچه برای هدایت نیاز دارد به او می‌رسد.

ج. کل مضامین این سوره؛ یعنی آنچه در این سوره بیان شد که ربوبیت انسان تنها به دست خداست و باید خدا را از راه نبوت پرستید و آماده روز حساب شد و جزای مومنان و کافران چنین و چنان است، کافی است برای کسی که اهل عبادت و عمل است و با آن به غایت مقصود می‌رسد. (المیزان، ج14، ص331)

د. مضمون آیه قبلی؛ یعنی مساله مهدویت و اینکه صالحان جهان را به ارث خواهند برد، رساننده عبادت‌پیشگان به خواسته‌های اصلی‌شان است.

ه. ...


3) «إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ»

چرا نفرمود «بلاغاً للناس»؛ و فرمود «بلاغا لقوم عابدین»؟

الف. درست است که قرآن، حقیقت را برای همه انسانها عرضه و ابلاغ کرده است؛ اما در این میان کسانی از این ابلاغ، استفاده می‌کنند و به بلوغ و نهایت مقصود می‌رسند که خود را در مسیر بندگی خدا قرار داده باشند.

ب. بلاغ، یعنی «رساننده» (نکات ترجمه)؛ و رساندن همواره متناسب با چیزی است که قرار است رسانده شود. رساندن برق، غیر از رساندن نامه است؛ و رساندن بیمار به پزشک؛ غیر از رساندن کاسب به محل کارش است. در واقع، خدا می‌خواهد نشان دهد که قرآن که «رساننده» چه کسانی است، چه کسانی را به کجا می‌رساند، و آیا به درد هر هدف و هر رسیدنی می‌خورد؟!

ج. «بلاغ» به معنای «کفایت» هم هست (نکات ترجمه)؛ با این تعبیر چه‌بسا می‌خواهد نشان دهد که قرآن کسانی را کفایت می‌کند که بنده خدا باشند. تا بندگی خدا در ما نباشد، ممکن است بتوانیم از قرآن در مواردی استفاده کنیم؛ اما ‌این قرآن ما را کفایت نخواهد کرد.

د. ...


4) «إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ»

چرا نفرمود «بَلاغاً لِلعابِدینَ» و فرمود «بَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ»؟

الف. علی‌القاعده این نوع تعبیر، دلالتی بر وحدت جمعی آنها دارد: ‌صرفا «عابد» بودن تک‌تک آنها موجب نمی‌شود که این بلاغ برای آنها (به هریک از معانی مذکور در تدبر1) حاصل شود؛ بلکه آنها باید به نحو جمعی و به عنوان «یک قوم» خداپرست شوند.

در این صورت، این معنا بیش از همه سازگار است که «هذا» را مربوط به آیه قبل و مساله مهدویت بدانیم (تدبر2، بند د)؛ یعنی برای اینکه مهدویت رخ دهد و صالحان وارث زمین شوند، باید «قوم خداپرست»ی پیدا شود، نه فقط افراد خداپرستی مستقل از همدیگر.

شاید به این جهت است که در روایات انتظار بر تعبیر «امت» تاکید شده است، چنانکه پیامبر اکرم ص فرموده‌اند: أَفْضَلُ أَعْمَالِ «أُمَّتِی» انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص644)[2]

توجه

در سه شب گذشته، به مناسبت نیمه‌شعبان، در حسینیه جهرمی‌ها در بندرعباس بحثی در شرح حدیث فوق داشتم که مخصوصا در شب سوم، محور بحث همین کلمه «امت» بود و می‌توانید فایلهای صوتی آن را با مراجعه به لینک زیر دریافت کنید.

www.souzanchi.ir/expectation-as-the-most-important-duty-of-the-islamic-community/

ب. ...



[1] . استفاده امام از این آیه در روایت زیر هم قابل توجه است:

وَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُفَضَّلُ بْنُ صَالِحٍ أَبُو جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی [عَبْدِ اللَّهِ‏] عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى کُلِّ إِمَامٍ عَهْدَهُ وَ مَا یَعْمَلُ بِهِ وَ عَلَیْهِ خَاتَمٌ فَیَفُضُّهُ وَ یَعْمَلُ بِمَا فِیهِ وَ «إِنَّ فِی هذا» یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ «لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ» وَ بَیَاناً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْخَیْرَ جَعَلَهُ مِنَ الْمُصَدِّقِینَ الْمُسَلِّمِینَ لِلْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ بِمَا مَنَحَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ کَرَامَتِهِ وَ خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ خِیَرَتِهِ وَ حَبَاهُمْ بِهِ مِنْ خِلَافَتِهِ عَلَى جَمِیعِ بَرِیَّتِهِ دُونَ غَیْرِهِمْ مِنْ خَلْقِهِ إِذْ جَعَلَ طَاعَتَهُمْ طَاعَتَهُ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» وَ قَوْلِهِ «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» فَنَدَبَ الرَّسُولُ ص الْخَلْقَ إِلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ الَّذِینَ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِطَاعَتِهِمْ وَ دَلَّهُمْ عَلَیْهِمْ وَ أَرْشَدَهُمْ إِلَیْهِمْ بِقَوْلِهِ ع‏ إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى مُحِثّاً لِلْخَلْقِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مُحَذِّراً لَهُمْ مِنْ عِصْیَانِهِ فِیمَا یَقُولُهُ وَ یَأْمُرُ بِهِ- فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیم‏ ... (الغیبة للنعمانی، ص55)

[2] . حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِیُّ السَّمَرْقَنْدِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَعْرُوفٍ قَالَ أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ الْوَاسِطِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.