سفارش تبلیغ
صبا ویژن

415) سوره انبیاء (21) آیه 108 قُلْ إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّ

بسم الله الرحمن الرحیم

415) سوره انبیاء (21) آیه 108 

قُلْ إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

ترجمه

بگو فقط به من وحی می‌شود که معبود شما فقط خداوندی یکتاست؛ پس آیا شما تسلیم هستید؟

حدیث

1) در فرازی از وصیت نامه ای که امیرالمومنین ع هنگام برگشت از صفین در منطقه حاضرین، خطاب به امام حسن ع نوشتند آمده است:

و بدان پسرجانم، اگر پروردگارت شریکی داشت پیامبرانش نزد تو می‏آمدند، و نشانه‏های مُلک و سلطنتش را می‏دیدی، و از کارها و صفات او آگاه می‏گردیدی. لیکن او خدایی یکتاست چنانکه خود خویش را وصف کرده است. کسی در حکمرانی با او منازعه نتواند، و مُلکش هیچگاه زوال نپذیرفته و نپذیرد. اول است قبل از اشیاء و اوّلیّتی ندارد [ظاهراً یعنی برای اول بودنش حتی نیازی به «اولیت» نیست؛ یا اینکه اول بودنش هم اولیتی ندارد]؛ و آخر است پس از همه اشیاء و او را نهایت نیست. برتر از آن است که ربوبیّتش در دلی به چنگ آید و یا در دیده‏ای جای پذیرد،

و چون این را دانستی کار چنان کن که کسی همچون تو باید چنان کند، کسی که خُرد منزلت است و بی‏مقدار، و توانایی‏اش کم و ناتوانی‏اش بسیار، و نیاز عظیمش به پروردگارش است که او را به طلب طاعت خدا، و خشیت از عقوبتش، و ترس از خشم او می‌کشاند؛ که خدا تو را جز به نیکوکاری نفرموده و جز از زشتکاری نهی ننموده.

نهج البلاغة، نامه31 (با اقتباس از ترجمه شهیدی)

من وصیة له ع للحسن بن علی ع کتبها إلیه بحاضرین عند انصرافه من صفین‏:

وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لَأَتَتْکَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا یُضَادُّهُ فِی مُلْکِهِ أَحَدٌ وَ لَا یَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ یَزَلْ أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ بِلَا أَوَّلِیَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْیَاءِ بِلَا نِهَایَةٍ عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَرٍ فَإِذَا عَرَفْتَ ذَلِکَ فَافْعَلْ کَمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِکَ أَنْ یَفْعَلَهُ فِی صِغَرِ خَطَرِهِ وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ و عَظِیمِ حَاجَتِهِ إِلَی رَبِّهِ فِی طَلَبِ طَاعَتِهِ وَ الْخَشْیَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ یَنْهَکَ إِلَّا عَنْ قَبِیحٍ.[1]


2) از امام صادق ع روایت شده است: «انتم مسلمون» یعنی تسلیم باشید نسبت بدانچه که پیامبر ص آورده و مطیع او باشید.

مجمع البیان، ج‏2، ص805

روی عن أبی عبد الله (ع) و أنتم مسلمون بالتشدید و معناه مستسلمون لما أتی به النبی (ص) منقادون له‏.[2]


3) روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:

نَسَبِ اسلام را چنان معرفی کنم که نه قبل من کسی چنین معرفی کرده باشد؛ و نه پس از من کسی در این باره چیزی جز مثل آن بگوید: همانا اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین است و یقین همان تصدیق (قبول و اذعان و اعلام صدق) است و تصدیق همان اقرار است؛ و اقرار همان عمل است و عمل همان ادا کردن است.

همانا مومن دینش را بر اساس رای و نظر شخصی‌اش قرار نمی‌دهد؛ بلکه آن از جانب خدایش می‌آید و او می‌گیردش؛ همانا مومن یقینش را در عمل خود می‌بیند [= می‌یابد] و کافر انکارش را در عملش؛ پس به آنکه جانم به دست اوست سوگند که امر [=وضعیت و تکلیف] خود را نشناختند؛ پس، از انکار کافران و منافقان با اعمال خبیثشان، عبرت بگیرید. [ظاهرا یعنی اینکه خبیث بودن اعمال کافران و منافقان، باید درس عبرتی شود که بفهمید اعتقاداتشان مشکل دارد]

الکافی، ج‏2، ص46 (فراز اول آن در حکمت 125 نهج البلاغه هم آمده است.)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَا یَنْسُبُهُ أَحَدٌ قَبْلِی وَ لَا یَنْسُبُهُ أَحَدٌ بَعْدِی إِلَّا بِمِثْلِ ذَلِکَ إِنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِیمُ وَ التَّسْلِیمَ هُوَ الْیَقِینُ وَ الْیَقِینَ هُوَ التَّصْدِیقُ وَ التَّصْدِیقَ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارَ هُوَ الْعَمَلُ وَ الْعَمَلَ هُوَ الْأَدَاءُ

إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمْ یَأْخُذْ دِینَهُ عَنْ رَأْیِهِ وَ لَکِنْ أَتَاهُ مِنْ رَبِّهِ فَأَخَذَهُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُرَی یَقِینُهُ فِی عَمَلِهِ وَ الْکَافِرَ یُرَی إِنْکَارُهُ فِی عَمَلِهِ فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا عَرَفُوا أَمْرَهُمْ فَاعْتَبِرُوا إِنْکَارَ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ بِأَعْمَالِهِمُ الْخَبِیثَةِ.

تدبر

1) «إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»

فرمود «فقط به من وحی شده که معبود شما خدایی واحد است»؛ اما می‌دانیم مطالب متعددی به پیامبر اکرم ص وحی شده است.

پس، همه آنچه به پیامبر ص وحی شده، در توحید خلاصه می‌شود.

یعنی، توحید حاوی همه معارف و دستورات دین است؛ و تمام آنچه از طریق وحی آمده، چیزی جز توحید و لوازم و اقتضائات و پیامدهای آن نیست. (المیزان، ج14، ص331)


2) «قُلْ إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

در آیه قبل بیان شد که:‌ پیامبر ص فقط برای رحمت فرستاده شد.

در این آیه می‌فرماید: او باید چیزی را به مردم بگوید.

پس،

آن چیز، همان رحمتی است که او را برایش فرستادند.

پس، مهمترین رحمت این است که دریابیم که معبود ما خدایی واحد است و باید تنها تسلیم او باشیم.

اما دانستن وحدت خداوند، چگونه رحمت است؟

الف. ما انسانها خواسته‌های متعددی داریم که بسیاری از اوقات این خواسته‌ها با هم ناسازگارند و حرکت به سمت یکی، ما را از رسیدن به دیگری باز می‌دارد. معبود هرکس، آخرین و برترین خواسته اوست که سایر خواسته‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. کسی که دریابد معبود نهایی‌اش واحد است، وحدتی بر همه خواسته‌هایش حاکم می‌شود و از تشتت و آشفتگی بیرون می‌آید و به آرامش می‌رسد و شادی‌هایش با اضطراب همراه نمی‌شود؛ و این، از بزرگترین نمودهای رحمت است.

ب. ما انسانها موجوداتی خودبسنده نیستیم و برای گذران زندگی، دائما مجبوریم تسلیم این و آن شویم تا کارمان انجام شود. اگر کسی بفهمد که فقط یک معبود است که باید تسلیم او شد، عزتی در مقابل همگان پیدا می‌کند، چرا که از سر خم کردن جلوی این و آن آزاد می‌شود و برنامه زندگی‌اش و مدل تصمیم‌گیری‌اش برای خودش کاملا معلوم می‌شود و دائما از این سو به آن سو نمی‌رود.

ج. چون کلمه لا اله الا الله حصن و دژی است که کسی در آن داخل شود از عذاب خداوند (یعنی از هر سختی واقعی‌ای) ایمن خواهد بود،[3] و کسی که خیالش از عذاب راحت شود، به رستگاری رسیده و سراسر در رحمت خواهد بود: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز: پس هرکه از آتش رهایی یابد و وارد بهشت شود قطعا برنده و رستگار است» (آل‌عمران/185)

د. ...


3)‌ «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

معبود شما خدایی واحد است. آیا تسلیم می‌شوید؟!

این سوال نشان می‌دهد که ممکن است برخی تسلیم نشوند.

یعنی چه‌بسا حقایقی آشکار وجود داشته باشد؛ اما برخی تسلیم آن نشوند.

ثمره انسان‌شناسی

این گونه نیست که هرکس هرچه را بداند، لزوما بدان پای‌بند باشد و تسلیم حقیقت شود.

ثمره اجتماعی

با صرف نشان دادن حقانیت حقیقتی برای انسانها، معلوم نیست که حتما در مقابل حقیقت، سر تسلیم فرود آرند.

پس، اگر عده‌ای تسلیم حقیقت نشدند، لزوما نشان نمی‌دهد که مُبلّغ و نظام تبلیغ دین ضعف داشته است. گاه واقعا مبلغ ناتوان است؛ و گاه مبلغ تواناست، اما خود افراد به گونه‌ای‌اند که زیر بار حقیقت نمی‌روند. حکایت قلّت پیروان انبیا (= برگزیدگان خداوند برای هدایت مردم) بهترین شاهد بر این مدعاست که ایمان نیاوردن مردم، لزوما ناشی از ضعف در تبلیغ دین نیست.


4) «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

معبود شما خدایی یکتاست.

پس چرا ما این اندازه این در و آن در می‌زنیم و حل مشکلات و نیازهای خود را از هرکس و ناکسی انتظار داریم؟

بیهوده نیست که بعدش می‌فرماید: آیا شما واقعا تسلیم این حقیقت شده‌اید؟

آیا واقعا قبول کرده‌اید که معبود شما فقط یکی است؟


5) «قُلْ إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

خداوند به پیامبرش می‌فرماید:

«بگو فقط به من وحی می‌شود که معبود شما فقط خداوندی یکتاست.»

پیامبر اکرم ص هم مردم را دعوت می‌کرد و می‌فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا: ای مردم! بگویید معبودی جز الله نیست تا رستگار شوید.» (مناقب آل أبی طالب ع، ج‏1، ص56)[4]


6) «قُلْ إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

همه قرآن کلامی است که خداوند به پیامبرش دستور داده به مردم بگوید.

قبلا بیان شد که وقتی تعبیر «قل: بگو» در این کلام می‌آید، ظاهرا مطلبی است که ما هم باید به دیگران بگوییم. (جلسه58، تدبر5  http://yekaye.ir/ar-room-30-42/ )

اما به ما که وحی نمی‌شود!

پس می‌شود گفت کاربرد «قل» تنها این نیست.

اما «قل» در اینجا به چه دلیل آمده است؟

الف. شاید می‌خواهد ما را هم متوجه سازد که پیامبر سخنانی که به عنوان قرآن می‌فرماید صرفا مکاشفات شخصی‌ای نیست که خودش به زبان درآورده باشد؛ بلکه متن سخن را به او گفته‌اند و او را به رساندن عین آنچه گفته شده مامور کرده‌اند. (زیرا کسی که در موقعیتی است که صرفا مکاشفه کند که باید مطلبی را به مردم بگوید، هنگام گفتن آن مطلب، دیگر کلمه «بگو» را به کار نمی‌برد.) و این نشان می‌دهد تلقی‌ای که برخی از به‌اصطلاح روشنفکران درباره وحی مطرح کرده‌اند (که وحی را صرفا مکاشفه‌ای داسنته‌اند که خود پیامبر آن را در قالب الفاظ می‌ریزد) قابل انطباق بر وحی قرآنی نیست.

ب. ...


7) «یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»

به «من» وحی می‌شود که خدای «شما» خدایی واحد است.

چرا فرمود «خدای شما» و نفرمود: «الله» یا «خدای من»؟

الف. شاید چون می‌خواهد مخاطب را به تسلیم وادارد (چنانکه در ادامه فرمود: هل انتم مسلمون) و برای این کار، هشدار می‌دهد که این خدای خودتان است.

ب. شاید می‌خواهد انگیزه را برای توحید در عبودیت بالا ببرد. یعنی تنها سراغ خدایی بروید که خدای خودتان است.

ج. ...



[1] . این سه روایت هم شرحی بر وحدت خداوند متعال است:

حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِیَ ع مَا مَعْنَی الْوَاحِدِ قَالَ الْمُجْتَمَعُ عَلَیْهِ جَمِیعُ الْأَلْسُنِ بِالْوَحْدَانِیَّةِ. (معانی الأخبار، ص5)

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ یَحْیَی الْبُزُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْبَلَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الْمُعَافَی بْنِ عِمْرَانَ عَنْ إِسْرَائِیلَ عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَیْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَی مَا فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَی أَرْبَعَةِ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا یَجُوزَانِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجْهَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا یَجُوزَانِ عَلَیْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ یَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِیَ لَهُ لَا یَدْخُلُ فِی بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ کَفَرَ مَنْ قَالَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ یُرِیدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ عَلَیْهِ لِأَنَّهُ تَشْبِیهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا عَنْ ذَلِکَ وَ تَعَالَی وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کَذَلِکَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍ کَذَلِکَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ. (التوحید (للصدوق)، ص84؛ معانی الأخبار، ص5-6)

[2] . این روایت هم در مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص48 قابل توجه است:

أَبُو بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ ع فِی قَوْلِهِ‏ تَعَالَی قُلْ إِنَّما یُوحی‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ الْوَصِیَّةُ لِعَلِیٍّ بَعْدِی نَزَلَتْ مُشَدَّدَةً.

[3] .                         عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 135

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ عَقِیلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَیْهِ قَالَ: لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَیْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ یَخْرُجَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَصْحَابُ الْحَدِیثِ فَقَالُوا لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِیثٍ فَنَسْتَفِیدَهُ مِنْکَ وَ کَانَ قَدْ قَعَدَ فِی الْعَمَّارِیَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ سَمِعْتُ النَّبِیَّ ص یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.

[4] . طَارِقٌ الْمُحَارِبِیُّ قال: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ص فِی سُوَیْقَةِ ذِی الْمَجَازِ عَلَیْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا وَ أَبُو لَهَبٍ یَتْبَعُهُ وَ یَرْمِیهِ بِالْحِجَارَةِ وَ قَدْ أَدْمَى کَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُطِیعُوهُ فَإِنَّهُ کَذَّابٌ.