سفارش تبلیغ
صبا ویژن

816) جمعبندی آیات 48-66 سوره یس

 بسم الله الرحمن الرحیم

816) جمع‌بندی آیات 48-66 سوره یس

23 ذی‌القعده 1439

متن آیات

وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؟

ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ؛

فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلى‏ أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ.

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ.

قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ!

إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ.

فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فی‏ شُغُلٍ فاکِهُونَ؛

هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ؛

لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ؛

سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ؛

وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ!

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؟!

وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ؟!

وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ؟!

هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ!

اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ!

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.

وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى‏ أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى یُبْصِرُون‏.

ترجمه آیات

و می‌گویند این وعده کی خواهد بود، اگر واقعا راستگو بوده‌اید؟!

جز فریادی واحد را چشم به راه نیستند [انتظار نکشند / مهلت داده نشوند] که آنان را فراگیرد، در حالی که با یکدیگر در حال نزاع‌اند!

پس دیگر نه توان سفارش کردنی دارند و نه به سوی اهل و عیالشان برمی‌گردند.

و در صور دمیده شود؛ پس بناگاه آنان از آن قبرها به سوی پروردگارشان شتاب گیرند!

گفتند: ای وای بر ما ! چه کسی ما را از آرامگاه‌مان برانگیخت؟! این آن چیزی است که خداوند رحمان وعده داد و فرستادگان راست گفتند.

نبود جز فریادی واحد، پس بناگاه آنان همگی نزد ما احضارشدگان‌اند.

پس امروز هیچکس هیچ مورد ظلم واقع نشود، و جزایتان ندهند جز آنچه که همواره انجام می‌داده‌اید.

براستی اصحاب بهشت آن روز سرگرم‌اند، خوش و خندان.

آنان و همسرانشان در سایه‌هایی بر اریکه‌ها [= تخت‌های مجلل] تکیه زنندگان‌اند.

آنان در آنجا میوه‌ای [عالی و مطبوع] در اختیار دارند، و برایشان مهیاست آنچه درخواست کنند.

سلام [بر آنها]؛ سخنی از پروردگاری رحیم؛

و امروز، ای مجرمان جدا شوید!

آیا به شما، ای فرزندان آدم، سفارش نکردم که شیطان را نپرستید، بی‌تردید او شما را دشمنی آشکار است؟!

و اینکه مرا بپرستید؛ این صراط مستقیم است؟!

و قطعا که از شما مردمان فراوانی را گمراه کرد؛ مگر قرار نبود بیندیشید؟!

این همان جهنمی است که همواره به شما وعده می‌دادند؛

امروز در آن آتش افروخته درآیید، به [جرمِ/ سببِ] این که کفر می‌ورزیدید.

امروز بر دهان‌هایشان مُهر نهیم و دستانشان با ما سخن گوید و پاهایشان شهادت دهد بدانچه که همواره به دست می‌آورند.

و اگر بخواهیم [قلم] محو کشیم بر چشمانشان، پس بر آن صراط سبقت گیرند، اما چگونه ببینند؟

حدیث

1) امیرالمومنین ع در یکی از خطبه‌های خود درباره قیامت چنین داد سخن دادند:

به پیشواز مرگ و سختیهای آن بروید و پیش از بار گشادنش برای پذیرایی آن آماده شوید، و تا نیامده است خود را مهیّای در آمدنش سازید؛ که پایان کار قیامت است، و این اندازه پند، خردمند را کفایت است و نادان را مایه عبرت؛ و پیش از رسیدن به قیامت، می‏دانید که چه خبر است، از تنگی گورها، و سختیِ نومیدی‌ها، و هراسِ دیدارگاه، و در ترس و بیم به سربردن‌ها، و درهم ریختن استخوانها، و کر شدن گوشها، و تاریکیِ خوابگاه گور، و ترسِ وعده‌گاه‌ نشور، و تیرگی مغاک، و به هم آمدن سنگ قبر بر خاک.

خدا را! خدا را! [در نظر داشته باشید] ای بندگان خدا ! که دنیا شما را با سالهای خود به پیش می‏راند؛ و شما و قیامت، بسته یک ریسمانید [و از هم جدا نمی‏مانید].

گویی قیامت با نشانه‏هایش پدیدار شده، و علامتهایش آشکار گردیده، و شما را بر صراط خود نگاهداشته؛ و گویی با زلزله‏هایش بر شما مشرف گردیده و سنگینی بارش را بر دوش شما نهاده. و دنیا رشته پیوند با مردم خود گسلانده، و آنان را از دامن خود برون رانده. گویی [دنیا] روزی بود که به آخر رسید، یا ماهی و به سر رسید. تازه‌ی آن، کهنه؛ و فربه آن، نزار؛ در موقفی سخت روی هم، و کارهایی بزرگ و درهم، و آتشی که سوزش آن سخت و توان فرساست و بانگ آن بلند و رساست؛ شعله آن رخشان است، آوازش خروشان است، زبانه آن درخشان است؛ خاموشی‌اش بعید است، و هیزمش شعله‏ور است؛ بیم آن ترساننده، قرارگاه آن به جایی راه نبرنده، پیرامونش تار و دیگهایش گرم و به بار، و کارهایش سخت و دشوار؛

«و آنان که تقوای پروردگارشان پیشه کردند گروه گروه به بهشت سوق داده می‏شوند» (زمر/73) از عذاب ایمن شدند، و از عقاب رها، و از آتش دور؛ در خانه امن آسوده و آرام، و از قرار گرفتن و آسودن در آن خشنود و به کام. آنان که در دنیا کارهاشان پاک بود و دیده‏هاشان گریان و نمناک، شب آنان در دنیا، روزِ خشوع و استغفار بود؛ و روزشان، شبِ تنها ماندن و [از وابستگی به دنیا] بریدن. پس خداوند بهشت را بازگشتگاه آنان ساخت و پاداش ایشان را نیکو پرداخت، «که آنان در خور آن ثواب بودند و بدان سزاوار» (فتح/26)، در ملکی همیشگی و نعمتی پایدار.

نهج‌البلاغه، خطبه190

وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایَةَ الْقِیَامَةُ وَ کَفَى بِذَلِکَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَایَةِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِیقِ الْأَرْمَاسِ وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ وَ اخْتِلَافِ الْأَضْلَاعِ وَ اسْتِکَاکِ الْأَسْمَاعِ وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ وَ خِیفَةِ الْوَعْدِ وَ غَمِّ الضَّرِیحِ وَ رَدْمِ الصَّفِیحِ.

فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَإِنَّ الدُّنْیَا مَاضِیَةٌ بِکُمْ عَلَى سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ [السَّاعَةَ] فِی قَرَنٍ وَ کَأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِکُمْ عَلَى صِرَاطِهَا وَ کَأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلِهَا وَ أَنَاخَتْ بِکَلَاکِلِهَا وَ انْصَرَفَتِ الدُّنْیَا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا فَکَانَتْ کَیَوْمَ مَضَى وَ شَهْرٍ انْقَضَى وَ صَارَ جَدِیدُهَا رَثّاً وَ سَمِینُهَا غَثّاً فِی مَوْقِفٍ ضَنْکِ الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ وَ نَارٍ شَدِیدٍ کَلَبُهَا عَالٍ لَجَبُهَا سَاطِعٍ لَهَبُهَا مُتَغَیِّظٍ زَفِیرُهَا مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا بَعِیدٍ خُمُودُهَا ذَاکٍ وُقُودُهَا مَخُوفٍ‏ وَعِیدُهَا عَمٍ قَرَارُهَا مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا حَامِیَةٍ قُدُورُهَا فَظِیعَةٍ أُمُورُهَا؛

«وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» قَدْ أُمِنَ الْعَذَابُ وَ انْقَطَعَ الْعِتَابُ وَ زُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ وَ اطْمَأَنَّتْ بِهِمُ الدَّارُ وَ رَضُوا الْمَثْوَى وَ الْقَرَارَ الَّذِینَ کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا زَاکِیَةً وَ أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةً وَ کَانَ لَیْلُهُمْ فِی دُنْیَاهُمْ نَهَاراً تَخَشُّعاً وَ اسْتِغْفَارًا وَ کَانَ نَهَارُهُمْ لَیْلًا تَوَحُّشاً وَ انْقِطَاعاً فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ مَآباً وَ الْجَزَاءَ ثَوَاباً وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها فِی مُلْکٍ دَائِمٍ وَ نَعِیمٍ قَائِم‏.

تدبر

1) در آیات نخستین این سوره به دو گروه در مقابل انذار پیامبران اشاره کرد: یک اکثریتی که غافل‌اند و ایمان نمی‌آورند و عذاب و هلاکت بر آنان محقق می‌شود؛ و یک افرادی که از ذکر پیروی می‌کنند و از خدا خشیت دارند که مشمول مغفرت و اجر کریمانه خواهند شد؛ و این آیات چه‌بسا می‌خواهد گزارشی دهد از وضعیت نهاییِ آن دو گروه؛ و مطلب را از انکار عده‌ای نسبت به وعده قیامت شروع کرد و اینکه چگونه با آن صیحه آسمانی به یکباره همه آنان قبض روح و سپس همگان یکجا برای حسابرسی احضار می‌شود و عاقبت دو گروه بهشتیان و جهنمیان چه می‌شود.

در واقع، این آیات را در سه فراز می‌توان تعقیب کرد:

فراز اول: غافلگیری منکران قیامت از وقوع قیامت (48-54)؛

فراز دوم: وضعیت بی‌دغدغه بهشتیان و خوشی وصف‌ناپذیر آنان در این موقف (56-58)؛

فراز سوم: جدا شدن مجرمان و مواخذه شدید و همه‌جانبه آنان (59-66).

 

2) غافلگیری منکران قیامت از وقوع قیامت، شاید از تذکرات مهمی است که بارها در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است.با یک صیحه آسمانی، در اوج مشغولیت‌های دنیوی بساط زندگی‌شان جمع می‌شود؛ و با نفخ صوری دیگر همگان از قبرها برانگیخته و در پیشگاه عدل الهی احضار می‌شوند.

 

3) قیامت غایت و سرنوشتی است که در انتظار همه ماست؛ که اگر آن را جدی بگیریم، به گونه‌ای دیگر زندگی خواهیم کرد. شاید بدین جهت است که در بحبوحه این غافلگیری منکران قیامت و مواخذه شدیدی که در انتظار آنان است، یک دفعه در 4 آیه گریزی می‌زند به «یاران بهشت»:

در این میان کسانی هم هستند که به گونه‌ای دیگر زندگی کرده‌اند؛ و از این رو، نه‌تنها از وقوع این صحنه غافلگیر نمی‌شوند؛ بلکه با وقوع این واقعه، آنان در شادمانی‌های خود همراه با عزیزترین کسان و شریک زندگی خود - که با هم مسیر زندگی را این گونه پیمودند - غوطه‌ورند، بی‌توجه به وضعیت رنج‌آوری که دیگران در حین حساب ویا در عذاب بدان گرفتارند؛ هرچه می‌خواهند برایشان مهیاست؛ این نعمت‌های بهشتی برای بهشتیان صرفا سرگرمی‌ها و شوخی‌ها، سایه‌سارها، اریکه‌های سلطنتی، میوه‌ها و سایر درخواست‌هایی که دارند نیست. بلکه از همه اینها بالاتر، سلامی است که از جانب پروردگار مهربانشان بدانها ابلاغ می‌شود.

 

4) و قرآن در نهایت به جدا شدن این مجرمان از بهشتیان - که در دنیا همواره درهم بودند و تمایزشان معلوم نبود - می‌پردازد و به بازخواست مجرمان می‌پردازد:

که چرا به جای پرستش خداوند که حقیقت محض است، دل به محدودیت‌ها و توهمات شیطانی دادید و از عاقبت دیگران عبرت نگرفتید و لجاجت با حقیقت [کفر] را در پیش گرفتید؟

و برای اینکه معلوم شود که آنجا عرصه ظهور حقیقت است و دیگر از زبان‌بازی کاری ساخته نیست، بر دهانشان مهر زده می‌شود و اعضا و جوارحشان به سخن گفتن و شهادت دادن علیه آنان اقدام می‌کنند و به خاطر یک عمر کفرورزی و تسلیم حقیقت نشدن، به آتش جهنم افکنده می‌شوند؛ جهنمی که بارها بدانان وعده داده شده بود و آنان انکارش می‌کردند.

 

5) و آیه 66 شاید جمع‌بندی از کل این ماجرا باشد:

ما انسان‌ها هستیم، و صراطی که خداوند برای ما قرار داده، و عقلی که به ما داده تا با کمک پیامبران خویش این صراط را ببینیم، در آن قدم نهیم، سرعت گیریم، و از دیگران هم جلو بزنیم و به مقام «السابقون السابقون»‌ برسیم.

اگر خداوند این توان دیدن راه را - که به واسطه عقل از سویی، و با یاری پیامبران از سویی دیگر در اختیار انسان‌ها قرار داده - از انسان می‌گرفت، آیا انسان شاکی نمی‌شد که من چگونه راه را ببینم و در این صراط از دیگران سبقت بگیرم؟

پس چرا الان از این که این ابزارها را دارد درست از آنها استفاده نمی‌کند؟

چرا سرنوشت بهشتی بودن را برای خود رقم نمی‌زند؟