سفارش تبلیغ
صبا ویژن

571) سوره لیل (92) آیه 11 وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَ

بسم الله الرحمن الرحیم

571)  سوره لیل (92) آیه 11  

وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی

ترجمه

و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!

یا

و مالش نیازی را از او مرتفع نسازد، هنگامی که سقوط کند.

نکات ترجمه

«وَ ما یُغْنِی»

«ما» در اینجا را برخی مای استفهامیه (استفهام انکاری) دانسته‌اند، به معنای «أیُّ شیءٍ ...: چه چیزی» (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏5، ص150) و برخی آن را مای نافیه معرفی کرده اند (الجدول فی إعراب القرآن، ج‏30، ص347) و برخی هر دو احتمال را مطرح نموده (البحر المحیط، ج‏10، ص493) و بعضاً تذکر داده‌اند که در صورت اول، هم می‌توان آن را مفعول مطلق قلمداد کرد (یعنی: أیّ إغناء یغنی، چه بی‌نیازی‌ای می‌تواند وی را بی‌نیاز کند) و هم مفعول به (چه چیزی می‌تواند وی را بی‌نیاز کند) (إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص50)

ماده «غنی» در اصل به معنای «کفایت» و «بی‌نیاز شدن» می‌باشد که درباره آن در جلسه 354 توضیح داده شد.

http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/

«تَرَدَّى»

ماده «ردی» را در اصل به معنای «پرتاب کردن» (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص506) و یا «سقوط و انداختن با شدت» می‌باشد که به همین مناسبت به معنای «به هلاکت افتادن» به کار می‌رود (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص112) (وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى‏، طه/16)

«أردی، یُردی» به معنای پرتاب کردن و به سقوط کشاندن است (لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دینَهُم، انعام/37؛ وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ، فصلت/23؛ قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدینِ، صافات/ 56)

«تَرَدَّى» به معنای «در معرض هلاکت قرار گرفتن» است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص351)

«الْمُتَرَدِّیَة» (مائده/3) حیوانی است که به دلیل سقوط از بلندی مرده باشد. (التحقیق، ج‏4، ص112)

برخی معتقدند در اصل تفاوتی بین ماده «ردی» و «ردء» (که «الرِّدْءُ» به معنای کسی است که در پی دیگری به راه افتد تا به او کمک کند :فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی‏؛ لقصص/34) نیست (مفردات ألفاظ القرآن، ص350-351) و برخی دیگر به اشتقاق کبیر بین این دو از هم قائلند که گاه در مقام استعمال بین آنها خلط می‌شود (التحقیق، ج‏4، ص103)

ماده «ردأ» یکبار و ماده «ردی» و مشتقاتش 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث

1) روایتی از امام باقر ع درباره آیات این سوره در جلسه566 (روایت1) و جلسه568 (روایت2) گذشت. در ادامه این روایت آمده است:

«و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون سقوط کند؟!» فرمودند: به خدا سوگند او نه در چاهی سقوط کرده و نه از کوهی و نه از فراز دیواری؛ بلکه در آتش جهنم سقوط کرده است.

الکافی، ج‏4، ص46-47؛ مجمع البیان، ج‏10، ص760؛ المقنعة، ص266

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... «وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی» قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ تَرَدَّی فِی بِئْرٍ وَ لَا مِنْ جَبَلٍ وَ لَا مِنْ حَائِطٍ وَ لَکِنْ تَرَدَّی فِی نَارِ جَهَنَّمَ.


2) روایتی از امام صادق ع درباره آیات این سوره در جلسه569 (روایت2) گذشت. در ادامه آن روایت آمده است:

اینکه فرمود «و مالش نیازی را از او مرتفع نسازد، هنگامی که سقوط کند.» یعنی عملش نیازی را از او مرتفع نسازد هنگامی که بمیرد.

تفسیر فرات الکوفی، ص568

قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ...

«وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى» وَ مَا یُغْنِی [عَنْهُ‏] عِلْمُهُ [عَمَلُهُ‏] إِذَا مَاتَ.


3) امیرالمومنین ع در منطقه «حاضرین» هنگام بازگشت از صفین نامه‌ای خطاب به امام حسن ع نوشت که به وصیت‌نامه امیرالمومنین ع به امام حسن ع معروف شده است و از مطالب بسیار خواندنی نهج‌البلاغه می‌باشد. فرازهایی از این نامه در جلسه 313 (حدیث3 http://yekaye.ir/al-hajj-22-8/ ) و جلسه 415 (حدیث1 http://yekaye.ir/al-anbiyaa-21-108/) گذشت. در فراز دیگری از این نامه آمده است:

و بدان که پیشاپیش تو راهی است دراز، و رنجی جانگداز؛

و تو بی‏نیاز نیستی در این تکاپو، از جستجو کردن به طرزی نیکو.

توشه خود را به اندازه گیر چنانکه تو را رساند و پشتت سبک ماند، و بیش از آنچه توان داری بر پشت خود منه که سنگینی آن بر تو گران آید؛

و اگر مستمندی یافتی که توشه‏ات را تا به قیامت برد، و فردا که بدان نیازمندی، تو را به کمال پس دهد، او را غنیمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار؛ و اگر توانایی‌اش را داری، توشه او را بیشتر کن، که چه‌بسا او را بجویی و نیابی [شاید اشاره به دوره ظهور است که انسان کسی را نمی‌یابد که به او صدقه دهد]

و غنیمت دان آن را که در حال بی‏نیازیت از تو قرض گیرد تا در روز تنگدستی‏ات بپردازد،

و بدان که پیشاپیش تو گردنه‏ای دشوار است:

«سبک‌بار» در بر شدن بدان، آسوده‏تر از «سنگین‏بار» است؛

و «کندرونده» در پیمودن آن، زشت‌حال‌تر از «شتابنده»؛

و فرود آمدن تو بناچار در آن خواهد بود، یا بر بهشت یا در آتش.

پس پیش از فرود آمدنت برای خویش آذوقه‌ای روانه ساز و پیش از رسیدنت خانه را بپرداز،

که پس از مرگ، نه جای عذر خواستن است، و نه راه به دنیا بازگشتن.

نهج‌البلاغه، نامه31 (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص301)؛ خصائص الأئمة علیهم السلام، ص116

و من [وصیته‏] وصیة له ع للحسن بن علی ع کتبها إلیه بحاضرین‏ عند انصرافه من صفین

وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیَّاهُ وَ أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ [أَمْراً] حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ [مَهْبِطَهَا بِکَ‏] مَهْبِطَکَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ...[1]

4) از امام باقرع روایت شده است:

نیکوکاری و صدقه فقر را عقب می‌راند و در عمر می‌افزاید و نود نوع مرگ بد را دفع می‌کند.

الکافی، ج‏4، ص2

مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِیعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ تِسْعِینَ مِیتَةَ السَّوْءِ.[2]


5) روایت شده است که امیرالمومنین در یکی از خطبه‌های خود فرمودند:

ای مردم! همانا دنیا سرای فنا، و آخرت سرای بقاست؛ پس، از گذرگاهتان برای قرارگاهتان برگیرید و پرده‌های‌تان را نزد کسی که اسرارتان از او مخفی نیست ندرید؛ و دلهایتان را از دنیا بیرون برید پیش از آنکه بدنهایتان از آن بیرون رود، که در دنیا گرفتار آمدید و برای آخرت آفریده شدید؛ همانا دنیا همانند زهری است که کسی آن را می خورد که نمی‌شناسدش.

بدرستی که وقتی بنده‌ای بمیرد، فرشتگان گویند چه از پیش فرستاد؛ و مردم گویند چه باقی گذاشت؛ پس مازاد را از پیش بفرستید تا برایتان باشد؛ و همه را عقب نیندازید که علیه‌تان شود؛ چرا که محروم واقعی کسی است که از خیر و منفعت مال و اموال خودش محروم ماند؛ و به حال کسی غبطه خورند که با صدقات و خیرات ترازویش را سنگین کند و بدان وسیله آرامگاهش در بهشت را نیکو گرداند و عبورش بر صراط را راحت و دلپسند سازد.

الأمالی( للصدوق)، ص110

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَیْنِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی بَعْضِ خُطَبِهِ:

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ بَقَاءٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ وَ لَا تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ أَسْرَارُکُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ فَفِی الدُّنْیَا حَیِیتُمْ [حُبِسْتُمْ‏] وَ لِلْآخِرَةِ خُلِقْتُمْ إِنَّمَا الدُّنْیَا کَالسَّمِّ یَأْکُلُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُهُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا مَاتَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مَا قَدَّمَ وَ قَالَ النَّاسُ مَا أَخَّرَ فَقَدِّمُوا فَضْلًا یَکُنْ لَکُمْ وَ لَا تُؤَخِّرُوا کُلًّا یَکُنْ عَلَیْکُمْ فَإِنَّ الْمَحْرُومَ مَنْ حُرِمَ خَیْرَ مَالِهِ وَ الْمَغْبُوطَ مَنْ ثَقَّلَ بِالصَّدَقَاتِ وَ الْخَیْرَاتِ مَوَازِینَهُ وَ أَحْسَنَ فِی الْجَنَّةِ بِهَا مِهَادَهُ وَ طَیَّبَ عَلَى الصِّرَاطِ بِهَا مَسْلَکَهُ.[3]

تدبر

1) «وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»

انسانی که بخل می‌ورزد تا خود را بی‌نیاز کند، مشکلش این است که مرگ را جدی نگرفته است. اگر مرگ را جدی بگیرد می‌داند این بخل و جمع‌آوری اموال، در مهمترین زمانی که بدان نیاز دارد به هیچ وجه نمی تواند نیاز وی را رفع کند.

تاملی با خویش

بسیاری از افراد پولی را برای روز مبادا پس‌انداز می‌کنند. واقعا مباداترین روز مبادای ما کدام است؟ آیا لحظه مرگ روز مبادا نیست؟ آیا قرار گرفتن در محضر محاسبه الهی روز مبادا نیست؟ آیا عبور از پل صراط که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است روز مبادا نیست؟

واقعا آیا همان قدر که یک تصادف، یک بیماری ناخواسته و ... را روز مبادا می‌دانیم و برایش پس‌اندازی کنار می‌گذاریم - در حالی که ممکن است تا آخر عمرمان هیچگاه پیش نیاید -؛ برای آن روز مبادایی که حتما به سراغمان خواهد آمد پس‌اندازی تهیه کرده‌ایم؟


2) «وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»

نیاز حقیقی و خیلی شدید انسان، در موقعیت‌های بحرانی رخ می نماید، و بحرانی‌ترین موقعیت زمانی است که انسان در معرض هلاکت قرار گیرد.

اگر کسی می‌خواهد برای رفع نیازش چاره‌ای اندیشد، آن نیاز را جدی بگیرد، و چیزی تدارک ببیند که برای رفع آن نیاز به کار آید.


3) «مَنْ بَخِلَ ... ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»

نتیجه بخل سقوط است: سقوط از انسانیت و کمال، سقوط از چشم مردم، همراه با سقوط در دوزخ و محروم شدن از درجات اخروی. (تفسیر نور، ج10، ص509)


4) «اسْتَغْنی ... ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»

مالکیت یک امر اعتباری است (اینکه من مالک این اموال هستم صرفا به یک قرارداد اجتماعی برمی‌گردد؛ و از این رو، اگر مثلا کسی تنها در جزیره‌ای زندگی کند مالکیت برایش بی‌معنی خواهد بود)

این گونه اعتبارات اجتماعی تنها و تنها در بستر زندگی اجتماعی در دنیا به کار انسان می‌آید.

کسی که بخل می‌ورزد و به خیال خودش با این کار درصدد بی‌نیاز شدن برمی‌آید، می‌خواهد با یک امر اعتباری محض، خود را در متن واقعیت بی‌نیاز کند؛ برای همین قرآن وی را متوجه مهمترین واقعیتی می‌کند که برای هیچکس قابل انکار نیست؛ یعنی مرگ؛ واقعیتی که اعتباری و غیرواقعی بودن تمام امور اعتباری را برملا می‌سازد.

تاملی با خویش

ما چه اندازه دل در گروی اعتباریات گذاشته‌ایم و چقدر خود را برای واقعیات آماده ساخته‌ایم؟


5) «وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»

و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!

حکایت

حسن بصری را گفتند: فلانی مال هنگفتی جمع کرده است.

گفت: آیا برای صرف آن مال، عمری هم جمع کرده است؟

گفتند: نه!

گفت: پس این اموال به چه کار مردگان آید؟

(مجمع البیان، ج‏10، ص761)[4]



[1] . این فراز از نامه ایشان با توضیحاتی درباره اختلاف نسخه‌های آن در جلسه341 حدیث5 گذشت. http://yekaye.ir/al-balad-90-12/

[2] . در همانجا این حدیث هم قابل توجه است: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ

[3] . این روایت در الکافی، ج‏4، ص3 نیز قابل توجه است:

أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

أَرْضُ الْقِیَامَةِ نَارٌ مَا خَلَا ظِلَّ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ.

[4] . قیل للحسن أن فلانا جمع مالا فقال هل جمع لذلک عمرا قالوا لا قال فما تصنع الموتى بالأموال