220) سوره بقره (2) آیه30 وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَة
بسم الله الرحمن الرحیم
220) سوره بقره (2) آیه30
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ
ترجمه
و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت. گفتند آیا در آن کسی را میگذاری که در آن فساد میورزد و خونها میریزد، در حالی که ما با حمد تو تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم؟ فرمود: قطعاً من چیزی میدانم که نمیدانید.
نکات ترجمه
«خَلیفَةً»:
از ماده «خلف» است که «خَلْف» به معنای «پشت» (نقطه مقابلِ «قدام: جلو») (بقره/255؛ رعد/11) و «خَلَف» به معنای کسی که در پی میآید (نقطه مقابل سَلَف: گذشتگان) میباشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص293)
برخی گفتهاند وقتی «خَلَف» به صورت اضافه به خوبی و بدی بیاید (خلَفِ صدق، خلَفِ سوء) طبیعتا با لفظ بعدی به معنای خوبی ویا بدی جانشین اشاره شده، اما وقتی قرار باشد به صورت مطلق به کار رود، برای کسی که جانشین مناسبی است تعبیر «خلَف» و برای کسی که جایگزین نامطلوبی است تعبیر «خَلْف» را به کار میبرند که این تعبیر دوم در دو جای قرآن کریم به کار رفته است (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ؛ اعراف/169؛ مریم/59) و «خلافت» را از این جهت خلافت گفتهاند که دومی بعد از اولی میآید و جانشین او میگردد و به زنان «خوالف» گویند (توبه/87) زیرا مردان غالبا برای کار و امور دیگر از خانه غایب میشوند و زنان جانشین آنها میگردند (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص210) و «اختلاف» و «مخالفت» هم بدین معناست که هرکس راهی غیر از راه دیگری را در پیش گیرد و از آنجا که اختلاف بین مردم غالبا موجب نزاع میشود، به نحو استعاری برای هر منازعه و دعوایی هم تعبیر «اختلاف» به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص294)
برخی توضیح دادهاند که دو کلمه «خَلَف» (جمع: اخلاف) و خالفة (جمع: خوالف) صرفا به معنای کسی است که متصف به صفت جانشین بودن و در پی آمدن میشود و از این جهت «خلیف» (جمع: خلفاء) هم به همین معناست. اما وقتی به صورت «خلیفة» درمیآید، حرف «ة» دلالت بر مبالغه میکند (شبیه «ة» در علامه) و منظور کسی است که خلافت و جانشینی کاملا در حق او تثبیت شده است و جمعِ آن، نه خلفاء، بلکه «خلائف» میباشد و در قرآن کریم هر دو تعبیر به کار رفته است. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص110111)
«یَسْفِکُ الدِّماءَ»:
«دماء» جمع «دم: خون» است و «سفک دماء» به معنای ریختن خون است که از همین ماده کلمه «سفاک» درست شده است (کتاب العین، ج5، ص315) تعبیر سفک دماء در قرآن کریم تنها دوبار و هردو در سوره بقره (30 و 84) به کار رفته است.
«نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ»:
درباره ماده «سبح» در جلسه 70 (سبحان الله عما یصفون، صافات/159) و درباره ماده «حمد» در جلسه 36 (الحمد لله رب العالمین، حمد/2) توضیحاتی ارائه شد گذشت (و نیز جلسه91 تدبر5 درباره «سبح»، و در جلسه163 درباره تفاوت «حمد» و «شکر»).
«نُقَدِّسُ»:
از ماده «قدس» است که این ماده را برای توصیف خداوند به «منزه بودن» دانستهاند (کتاب العین، ج5، ص73) که به «طهارت معنوی و الهی» اشاره دارد و به این جهت به فرشته مقرب الهی، جبرئیل، روح القدس هم گفته میشود که از ناحیه قدس الهی نازل میشود (مفردات ألفاظ القرآن، ص661)
حدیث
1) از امام حسن عسکری روایت شده است:
هنگامی که به آنها [مخاطبان قرآن کریم] گفته شد: «او است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید» گفتند: کِی چنین بود؟ خداوند عز و جل فرمود: «هنگامی که پروردگارت به فرشتگان»ی که در زمین بودند که ابلیس هم با آنها بود و از زمین جنیان فرزند جانّ [در روایات اشاره شده همان طور که اسم پدر انسانها آدم است، اسم پدر جنیان «جانّ» است] را راندند و عبادت خفیف شمرده شد، «فرمود: بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت» به جای شما و شما را از زمین بالا خواهم برد [= به جایگاهتان در آسمانها برخواهم گرداند].
این مطلب بر آنها سخت آمد زیرا عبادت هنگام رجوعشان به آسمانها برایشان سنگینتر بود. «گفتند» پروردگارا ! «آیا در آن کسی را میگذاری که در آن فساد میورزد و خونها میریزد» همان گونه که جنیان فرزند جان که ما آنها را از این زمین راندیم چنین میکردند «در حالی که ما با حمد تو تسبیح میگوییم» و تو را از آنچه سزاوار تو نیست منزه میشمریم «و تو را تقدیس میکنیم» و زمینت را از هر که عصیانت کند پاک و طاهر میکنیم؟
خداوند متعال «فرمود: قطعاً من چیزی میدانم که نمیدانید» من از صلاح و مصلحت درباره آن کسی که به جای شما میگذارم چیزی میدانم که شما نمیدانید و نیز میدانم در میان شما کسی هست که در باطنش کافر است که شما نمیدانیدش، و آن همان ابلیس بود که لعنت خدا بر او باد.
التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری ع، ص216
قَالَ الْإِمَامُ ع لَمَّا قِیلَ لَهُمْ «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» الْآیَةَ، قَالُوا: مَتَى کَانَ هَذَا؟ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ «قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ» الَّذِینَ کَانُوا فِی الْأَرْضِ مَعَ إِبْلِیسَ وَ قَدْ طَرَدُوا عَنْهَا الْجِنَّ بَنِی الْجَانِّ، وَ خَفَّتِ الْعِبَادَةُ: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» بَدَلًا مِنْکُمْ وَ رَافِعُکُمْ مِنْهَا فَاشْتَدَّ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّ الْعِبَادَةَ عِنْدَ رُجُوعِهِمْ إِلَى السَّمَاءِ تَکُونُ أَثْقَلَ عَلَیْهِمْ.
فَقالُوا رَبَّنَا «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» کَمَا فَعَلَتْهُ الْجِنُّ بَنُو الْجَانِّ الَّذِینَ قَدْ طَرَدْنَاهُمْ عَنْ هَذِهِ الْأَرْضِ «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ» نُنَزِّهُکَ عَمَّا لَا یَلِیقُ بِکَ مِنَ الصِّفَاتِ «وَ نُقَدِّسُ لَکَ» نُطَهِّرُ أَرْضَکَ مِمَّنْ یَعْصِیکَ. «قَالَ» اللَّهُ تَعَالَى: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ الصَّلَاحِ الْکَائِنِ فِیمَنْ أَجْعَلُهُ بَدَلًا مِنْکُمْ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ أَعْلَمُ أَیْضاً أَنَّ فِیکُمْ مَنْ هُوَ کَافِرٌ فِی بَاطِنِهِ [مَا] لَا تَعْلَمُونَهُ وَ هُوَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّه.
2) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
خداوند تبارک و تعالی خواست که خلایق [= انسانها] را به دست قدرت خویش بیافریند و آن پس از آن بود که از حضور جنیان و نسناس [موجودی پیش از انسان، که تاحدودی شبیه انسان بوده است] در زمین هفت هزار سال میگذشت و اقتضای خلفت آدم مهیا بود، از طبقات آسمان پرده برداشت و به فرشتگان گفت: بنگرید به زمینیان از مخلوقاتم: جنیان و نسناسها.
پس هنگامی که آنچه از معصیتها و خونریزی و فساد بناحق در زمین دیدند بر آنها سخت آمد و عصبانی شدند و بر اهل زمین تاسف خوردند و نتوانستند جلوی عصبانیت خود را بگیرند و گفتند: پروردگارا ! همانا تنها تو عزیز و قادر و جبار و قاهر و عظیمالشان هستی و این مخلوقات ضعیف و ذلیل در قبضه قدرت تو هستند و به رزق تو روزگار میگذرانند و به عافیتی که تو دادی از زندگی بهره میگیرند و در عین حال دارند با چنین گناهان بزرگی معصیت تو را میکنند ولی تو از آنها متاسف نمیشوی و بر آنها غضب نمیکنی و به خاطر آنچه از آنها میشنوی و میّبینی از آنها انتقام نمیگیری؟ در حالی که بر ما سنگین آمد و تو را در این واقعه خیلی بزرگ یافتیم.
پس چون خداوند این را از فرشتگان شنید فرمود: «بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت» تا حجت من در زمین بر مخلوقاتم باشد» فرشتگان گفتند: تو منزهی! «آیا در آن کسی را میگذاری که در آن فساد میورزد» همان گونه که فرزندان جن فساد کردند «و خونها میریزد» همان گونه که جنیان خونها ریختند و حسادت میورزند و کینهتوزی میکنند؛ پس خلیفه را از ما قرار بده که نه حسادتی میورزیم و نه کینهتوزیای و نه خونی میریزیم، «و ما با حمد تو تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم»
خداوند عز و جل «فرمود: قطعاً من چیزی میدانم که نمیدانید». همانا من میخواهم مخلوقی را به دست خود بیافرینم و از ذریهاش انبیا و مرسلین و بندگان صالح و امامان هدایتشده قرار دهم و آنها را خلفای بر نخلوقاتم در زمین قرار دهم که از معصیت من بازدارند و نسبت به عذاب من هشدار دهند و به طاعت من هدایت کنند و آنها را به راه من ببرند و برای خود حجتی بر آنها قرارشان دهم و نسناس را از زمینم برچینم و زمین را از آنها پاک کنم و جنیان متمرد و گناهکار را از بین مخلوقات و ساکنان و انتخابشدگانم منتقل کنم و آنها را در هوا در لایههای [فوق] زمین جای دهم که دیگر مجاور نسل این مخلوقم نباشند و بین جنیان و این مخلوقم حجابی قرار دهم که نسل این مخلوقم جنیان را نبینند و با آنها همنشین نشوند و با آنها درنیامیزند، پس هرکه از نسل این مخلوقی که آنها را برگزیدهام و در جایگاهی که قبلا آن معصیتکاران ساکن بودند جای دادم، اگر عصیان کند، اینها را هم در همانجا که آنها را وارد کردم وارد کنم و هیچ پروایی هم ندارم...
تفسیر القمی، ج1، ص37-37
فَحَدَّثَنِی أَبِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ [أَبِی] مِقْدَامٍ عَنْ ثَابِتٍ الْحَذَّاءِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً بِیَدِهِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ مَا مَضَى مِنَ الْجِنِّ وَ النَّسْنَاسِ فِی الْأَرْضِ سَبْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ کَانَ مِنْ شَأْنِهِ خَلْقُ آدَمَ کَشَطَ عَنْ أَطْبَاقِ السَّمَاوَاتِ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ انْظُرُوا إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ خَلْقِی مِنَ الْجِنِّ وَ النَّسْنَاسِ فَلَمَّا رَأَوْا مَا یَعْمَلُونَ فِیهَا مِنَ الْمَعَاصِی وَ سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ عَظُمَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ غَضِبُوا وَ تَأَسَّفُوا عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَمْلِکُوا غَضَبَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْقَادِرُ الْجَبَّارُ الْقَاهِرُ الْعَظِیمُ الشَّأْنِ وَ هَذَا خَلْقُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ یَتَقَلَّبُونَ فِی قَبْضَتِکَ وَ یَعِیشُونَ بِرِزْقِکَ وَ یَتَمَتَّعُونَ بِعَافِیَتِکَ وَ هُمْ یَعْصُونَکَ بِمِثْلِ هَذِهِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ لَا تَأْسَفُ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَغْضَبُ وَ لَا تَنْتَقِمُ لِنَفْسِکَ لِمَا تَسْمَعُ مِنْهُمْ وَ تَرَى وَ قَدْ عَظُمَ ذَلِکَ عَلَیْنَا وَ أَکْبَرْنَاهُ فِیکَ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ قَالَ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً یَکُونُ حُجَّةً لِی فِی الْأَرْضِ عَلَى خَلْقِی فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ سُبْحَانَکَ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها کَمَا أَفْسَدَ بَنُو الْجَانِّ وَ یَسْفِکُونَ الدِّمَاءَ کَمَا سَفَکَ بَنُو الْجَانِّ وَ یَتَحَاسَدُونَ وَ یَتَبَاغَضُونَ فَاجْعَلْ ذَلِکَ الْخَلِیفَةَ مِنَّا فَإِنَّا لَا نَتَحَاسَدُ وَ لَا نَتَبَاغَضُ وَ لَا نَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ جَلَّ وَ عَزَّ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً بِیَدِی وَ أَجْعَلَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ أَنْبِیَاءَ وَ مُرْسَلِینَ وَ عِبَاداً صَالِحِینَ أَئِمَّةً مُهْتَدِینَ وَ أَجْعَلَهُمْ خُلَفَاءَ عَلَى خَلْقِی فِی أَرْضِی یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِی وَ یُنْذِرُونَهُمْ مِنْ عَذَابِی وَ یَهْدُونَهُمْ إِلَى طَاعَتِی وَ یَسْلُکُونَ بِهِمْ طَرِیقَ سَبِیلِی وَ أَجْعَلَهُمْ لِی حُجَّةً عَلَیْهِمْ وَ أَبِیدَ النَّسْنَاسَ مِنْ أَرْضِی وَ أُطَهِّرَهَا مِنْهُمْ وَ أَنْقُلَ مَرَدَةَ الْجِنِّ الْعُصَاةَ مِنْ بَرِیَّتِی وَ خَلْقِی وَ خِیَرَتِی وَ أُسْکِنَهُمْ فِی الْهَوَاءِ فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ فَلَا یُجَاوِرُونَ نَسْلَ خَلْقِی وَ أَجْعَلَ بَیْنَ الْجِنِّ وَ بَیْنَ خَلْقِی حِجَاباً فَلَا یَرَى نَسْلُ خَلْقِی الْجِنَّ وَ لَا یُجَالِسُونَهُمْ وَ لَا یُخَالِطُونَهُمْ فَمَنْ عَصَانِی مِنْ نَسْلِ خَلْقِی الَّذِینَ اصْطَفَیْتُهُمْ وَ أَسْکَنْتُهُمْ مَسَاکِنَ الْعُصَاةِ أَوْرَدْتُهُمْ مَوَارِدَهُمْ وَ لَا أُبَالِی ...[1]
3) از امام صادق ع روایت شده است: حسد بر دو گونه است: حسد فتنه، و حسد غفلت؛ اما حسد غفلت مانند آن است که فرشتگان وقتی خداوند «فرمود: بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت؛ گفتند آیا در آن کسی را میگذاری که در آن فساد میورزد و خونها میریزد، در حالی که ما با حمد تو تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم؟» یعنی آن خلیفه را از ما قرار بده؛ و این را از باب حسدی نسبت به حضرت آدم که حسادت فتنه جویانه و رد و انکار در برابر حق نگفتند و چنین حسدی است که بنده را به کفر و شرک میکشاند که همان حسد ابلیس بود که جواب خدا را داد و از سجده بر آدم ع خودداری کرد.
تحف العقول، ص371
وَ قَالَ الصادق ع الْحَسَدُ حَسَدَانِ حَسَدُ فِتْنَةٍ وَ حَسَدُ غَفَلَةٍ فَأَمَّا حَسَدُ الْغَفْلَةِ فَکَمَا قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ حِینَ قَالَ اللَّهُ «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» أَیِ اجْعَلْ ذَلِکَ الْخَلِیفَةَ مِنَّا وَ لَمْ یَقُولُوا حَسَداً لِآدَمَ مِنْ جِهَةِ الْفِتْنَةِ وَ الرَّدِّ وَ الْجُحُودِ وَ الْحَسَدُ الثَّانِی الَّذِی یَصِیرُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ وَ الشِّرْکِ فَهُوَ حَسَدُ إِبْلِیسَ فِی رَدِّهِ عَلَى اللَّهِ وَ إِبَائِهِ عَنِ السُّجُودِ لِآدَمَ ع.
4) از امام صادق ع روایت شده است که:
آدم در آسمان دوست صمیمیای در میان فرشتگان داشت که هنگامی که آدم از آسمان به زمین هبوط کرد، این فرشته احساس تنهایی کرد و به خدا شکایت برد و از او خواست که اجازه دهد تا بر آدم هبوط کند؛ خدا هم به او اذن داد و او بر آدم هبوط کرد، او را نشسته در بیابانی بیآب و علف در زمین دید، تا آدم نگاهش به او افتاد دستش را بر سر گذاشت و فریادی از غصه سر داد.
آن فرشته گفت: آدم! میدانستم که بالاخره معصیت پروردگارت را میکنی و خود را به جایی که تحملش را نداری میاندازی، آیا میدانی که خداوند در مورد تو به ما چه گفت و ما چه پاسخش دادیم؟
گفت: نه!
گفت: «فرمود: بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت.» و ما گفتیم «آیا در آن کسی را میگذاری که در آن فساد میورزد و خونها میریزد؟» پس او تو را آفرید که در زمین استقامت ورزی تا اینکه در آسمان باشی.
امام صادق فرمود: و خداوند با این مطلب سه بار آدم را تسلیت داد.
تفسیر العیاشی، ج1، ص: 32
قال أبو عبد الله ع إن آدم کان له فی السماء خلیل من الملائکة فلما هبط آدم من السماء إلى الأرض استوحش الملک و شکا إلى الله و سأله أن یأذن له فیهبط علیه فأذن له فهبط علیه، فوجده قاعدا فی قفرة من الأرض، فلما رآه آدم وضع یده على رأسه و صاح صیحة قال أبو عبد الله ع: یروون أنه أسمع عامة الخلق، فقال له الملک: یا آدم ما أراک إلا قد عصیت ربک و حملت على نفسک ما لا تطیق، أ تدری ما قال الله لنا فیک فرددنا علیه قال: لا قال: «قال إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» قلنا «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» فهو خلقک أن تکون فی الأرض یستقیم أن تکون فی السماء فقال أبو عبد الله ع: و الله عزی بها آدم ثلاثا.
ادامه احادیث و تدبرهای این بحث در برگه بعدی
yekayehqurandarrooz.parsiblog.com/Posts/243/
[1] .ادامه حدیث (که درواقع مربوط به آیه بعدی میشود) چنین است:
قَالَ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبَّنَا افْعَلْ مَا شِئْتَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ قَالَ فَبَاعَدَهُمُ اللَّهُ مِنَ الْعَرْشِ مَسِیرَةَ خَمْسِ مِائَةِ عَامٍ، قَالَ فَلَاذُوا بِالْعَرْشِ وَ أَشَارُوا بِالْأَصَابِعِ فَنَظَرَ الرَّبُّ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ وَ نَزَلَتِ الرَّحْمَةُ فَوَضَعَ لَهُمُ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ فَقَالَ طُوفُوا بِهِ وَ دَعُوا الْعَرْشَ فَإِنَّهُ لِی رِضًى فَطَافُوا بِهِ وَ هُوَ الْبَیْتُ الَّذِی یَدْخُلُهُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ لَا یَعُودُونَ أَبَداً فَوَضَعَ اللَّهُ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ تَوْبَةً لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ وَضَعَ الْکَعْبَةَ تَوْبَةً لِأَهْلِ الْأَرْضِ
قریب به این مضمون و البته مقداری مفصلتر حدیثی است که در علل الشرائع ج1، ص14-106 آمده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَحَبَّ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً بِیَدِهِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ مَا مَضَى مِنَ الْجِنِّ وَ النَّسْنَاسِ فِی الْأَرْضِ سَبْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ قَالَ وَ لَمَّا کَانَ مِنْ شَأْنِ اللَّهِ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ ع لِلَّذِی أَرَادَ مِنَ التَّدْبِیرِ وَ التَّقْدِیرِ لِمَا هُوَ مُکَوِّنُهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عِلْمِهِ لِمَا أَرَادَ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَشَطَ عَنْ أَطْبَاقِ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ انْظُرُوا إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ خَلْقِی مِنَ الْجِنِّ وَ النَّسْنَاسِ فَلَمَّا رَأَوْا مَا یَعْمَلُونَ فِیهَا مِنَ الْمَعَاصِی وَ سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ عَظُمَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ غَضِبُوا لِلَّهِ وَ أَسِفُوا عَلَى الْأَرْضِ وَ لَمْ یَمْلِکُوا غَضَبَهُمْ أَنْ قَالُوا یَا رَبِّ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْقَادِرُ الْجَبَّارُ الْقَاهِرُ الْعَظِیمُ الشَّأْنِ وَ هَذَا خَلْقُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ فِی أَرْضِکَ یَتَقَلَّبُونَ فِی قَبْضَتِکَ وَ یَعِیشُونَ بِرِزْقِکَ وَ یَسْتَمْتِعُونَ بِعَافِیَتِکَ وَ هُمْ یَعْصُونَکَ بِمِثْلِ هَذِهِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ لَا تَأْسَفُ وَ لَا تَغْضَبُ وَ لَا تَنْتَقِمُ لِنَفْسِکَ لِمَا تَسْمَعُ مِنْهُمْ وَ تَرَى وَ قَدْ عَظُمَ ذَلِکَ عَلَیْنَا وَ أَکْبَرْنَاهُ فِیکَ فَلَمَّا سَمِعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ قَالَ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً لِی عَلَیْهِمْ فَیَکُونُ حُجَّةً لِی عَلَیْهِمْ فِی أَرْضِی عَلَى خَلْقِی فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ سُبْحَانَکَ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ وَ قَالُوا- فَاجْعَلْهُ مِنَّا فَإِنَّا لَا نُفْسِدُ فِی الْأَرْضِ وَ لَا نَسْفِکُ الدِّمَاءَ قالَ جَلَّ جَلَالُهُ یَا مَلَائِکَتِی إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً بِیَدِی أَجْعَلُ ذُرِّیَّتَهُ أَنْبِیَاءَ مُرْسَلِینَ وَ عِبَاداً صَالِحِینَ وَ أَئِمَّةً مُهْتَدِینَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی عَلَى خَلْقِی فِی أَرْضِی یَنْهَوْنَهُمْ عَنِ الْمَعَاصِی وَ یُنْذِرُونَهُمْ عَذَابِی وَ یَهْدُونَهُمْ إِلَى طَاعَتِی وَ یَسْلُکُونَ بِهِمْ طَرِیقَ سَبِیلِی وَ أَجْعَلُهُمْ حُجَّةً لِی عُذْراً أَوْ نُذْراً وَ أُبِینُ النَّسْنَاسَ مِنْ أَرْضِی فَأُطَهِّرُهَا مِنْهُمْ وَ أَنْقُلُ مَرَدَةَ الْجِنِّ الْعُصَاةَ عَنْ بَرِیَّتِی وَ خَلْقِی وَ خِیَرَتِی وَ أُسْکِنُهُمْ فِی الْهَوَاءِ وَ فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ لَا یُجَاوِرُونَ نَسْلَ خَلْقِی وَ أَجْعَلُ بَیْنَ الْجِنِّ وَ بَیْنَ خَلْقِی حِجَاباً وَ لَا یَرَى نَسْلُ خَلْقِیَ الْجِنَّ وَ لَا یُؤَانِسُونَهُمْ وَ لَا یُخَالِطُونَهُمْ وَ لَا یُجَالِسُونَهُمْ فَمَنْ عَصَانِی مِنْ نَسْلِ خَلْقِیَ الَّذِینَ اصْطَفَیْتُهُمْ لِنَفْسِی أَسْکَنْتُهُمْ مَسَاکِنَ الْعُصَاةِ وَ أَوْرَدْتُهُمْ مَوَارِدَهُمْ وَ لَا أُبَالِی فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا رَبَّنَا افْعَلْ مَا شِئْتَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ وَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَقَدَّمَ إِلَى الْمَلَائِکَةِ فِی آدَمَ ع مِنْ قَبْلِ أَنْ یَخْلُقَهُ احْتِجَاجاً مِنْهُ عَلَیْهِمْ قَالَ فَاغْتَرَفَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى غُرْفَةً مِنَ الْمَاءِ الْعَذْبِ الْفُرَاتِ فَصَلْصَلَهَا فَجَمَدَتْ ثُمَّ قَالَ لَهَا مِنْکِ أَخْلُقُ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِیَ الصَّالِحِینَ وَ الْأَئِمَّةَ الْمُهْتَدِینَ الدُّعَاةَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ أَتْبَاعَهُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لَا أُبَالِی وَ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ یَعْنِی بِذَلِکَ خَلْقَهُ إِنَّهُ اغْتَرَفَ غُرْفَةً مِنَ الْمَاءِ الْمَالِحِ الْأُجَاجِ فَصَلْصَلَهَا فَجَمَدَتْ ثُمَّ قَالَ لَهَا مِنْکِ أَخْلُقُ الْجَبَّارِینَ وَ الْفَرَاعِنَةَ وَ الْعُتَاةَ وَ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ الدُّعَاةَ إِلَى النَّارِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَتْبَاعَهُمْ وَ لَا أُبَالِی وَ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ قَالَ وَ شَرَطَ فِی ذَلِکَ الْبَدَاءَ وَ لَمْ یَشْرِطْ فِی أَصْحَابِ الْیَمِینِ الْبَدَاءَ ثُمَّ خَلَطَ الْمَاءَیْنِ فَصَلْصَلَهُمَا ثُمَّ أَلْقَاهُمَا قُدَّامَ عَرْشِهِ وَ هُمَا سُلَالَةٌ مِنْ طِینٍ ثُمَّ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ الْأَرْبَعَةَ الشِّمَالَ وَ الدَّبُورَ وَ الصَّبَا وَ الْجَنُوبَ أَنْ جَوِّلُوا عَلَى هَذِهِ السُّلَالَةِ وَ أَبْرِءُوهَا وَ انْسِمُوهَا ثُمَّ جَزِّءُوهَا وَ فَصِّلُوهَا وَ أَجْرَوْا إِلَیْهَا الطَّبَائِعَ الْأَرْبَعَةَ الرِّیحَ وَ الْمِرَّةَ وَ الدَّمَ وَ الْبَلْغَمَ قَالَ فَجَالَتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَیْهَا وَ هِیَ الشِّمَالُ وَ الصَّبَا وَ الْجَنُوبُ وَ الدَّبُورُ فَأَجْرَوْا فِیهَا الطَّبَائِعَ الْأَرْبَعَةَ قَالَ وَ الرِّیحُ فِی الطَّبَائِعِ الْأَرْبَعَةِ فِی الْبَدَنِ مِنْ نَاحِیَةِ الشِّمَالِ قَالَ وَ الْبَلْغَمُ فِی الطَّبَائِعِ الْأَرْبَعَةِ فِی الْبَدَنِ مِنْ نَاحِیَةِ الصَّبَا قَالَ وَ الْمِرَّةُ فِی الطَّبَائِعِ الْأَرْبَعَةِ فِی الْبَدَنِ مِنْ نَاحِیَةِ الدَّبُورِ قَالَ وَ الدَّمُ فِی الطَّبَائِعِ الْأَرْبَعَةِ فِی الْبَدَنِ مِنْ نَاحِیَةِ الْجَنُوبِ قَالَ فَاسْتَقَلَّتِ النَّسَمَةُ وَ کَمَلَ الْبَدَنُ قَالَ فَلَزِمَهُ مِنْ نَاحِیَةِ الرِّیحِ حُبُّ الْحَیَاةِ وَ طُولُ الْأَمَلِ وَ الْحِرْصُ وَ لَزِمَهُ مِنْ نَاحِیَةِ الْبَلْغَمِ حُبُّ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّینُ وَ الرِّفْقُ وَ لَزِمَهُ مِنْ نَاحِیَةِ الْمِرَّةِ الْغَضَبُ وَ السَّفَهُ وَ الشَّیْطَنَةُ وَ التَّجَبُّرُ وَ التَّمَرُّدُ وَ الْعَجَلَةُ وَ لَزِمَهُ مِنْ نَاحِیَةِ الدَّمِ حُبُّ النِّسَاءِ وَ اللَّذَّاتِ وَ رُکُوبُ الْمَحَارِمِ وَ الشَّهَوَات.
و البته مفصلترش را که با این سوال شروع میشود سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع هَلْ کَانَ فِی الْأَرْضِ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهُ تَعَالَى یَعْبُدُونَ اللَّهَ قَبْلَ آدَمَ ع وَ ذُرِّیَّتِهِ فَقَالَ نَعَم... در قصصالانبیاء راوندی ص36-40 آمده است.
و نیز این حدیث از علل الشرائع، ج2، ص403-402
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ ابْتِدَاءِ الطَّوَافِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَرَادَ خَلْقَ آدَمَ ع قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً فَقَالَ مَلَکَانِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ فَوَقَعَتِ الْحُجُبُ فِیمَا بَیْنَهُمَا وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَانَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نُورُهُ ظَاهِراً لِلْمَلَائِکَةِ فَلَمَّا وَقَعَتِ الْحُجُبُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمَا عَلِمَا أَنَّهُ قَدْ سَخِطَ قَوْلَهُمَا فَقَالا لِلْمَلَائِکَةِ مَا حِیلَتُنَا وَ مَا وَجْهُ تَوْبَتِنَا فَقَالُوا مَا نَعْرِفُ لَکُمَا مِنَ التَّوْبَةِ إِلَّا أَنْ تَلُوذَا بِالْعَرْشِ قَالَ فَلَاذَا بِالْعَرْشِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى تَوْبَتَهُمَا وَ رُفِعَتِ الْحُجُبُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمَا وَ أَحَبَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یُعْبَدَ بِتِلْکَ الْعِبَادَةِ فَخَلَقَ اللَّهُ الْبَیْتَ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ عَلَى الْعِبَادِ الطَّوَافَ حَوْلَهُ وَ خَلَقَ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ فِی السَّمَاءِ یَدْخُلُهُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ لَا یَعُودُونَ إِلَیْهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
که در این مضمون چندین روایت در تفسیر عیاشی آمده است:
قال هشام بن سالم قال أبو عبد الله ع و ما علم الملائکة بقولهم «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» لو لا أنهم قد کانوا رأوا من یفسد فیها و یسفک الدماء. (تفسیر العیاشی، ج1، ص29)
علی بن الحسین فی قوله: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» ردوا على الله فقالوا: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ و إنما قالوا ذلک بخلق مضى یعنی الجان بن الجن «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» فمنوا على الله بعبادتهم إیاه، فأعرض عنهم ثم عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثم قال للملائکة: «أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ» قالوا: لا عِلْمَ لَنا، قال: یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فأنبأهم ثم قال لهم: اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا، و قالوا فی سجودهم فی أنفسهم: ما کنا نظن أن یخلق الله خلقا أکرم علیه منا نحن خزان الله و جیرانه، و أقرب الخلق إلیه فلما رفعوا رءوسهم قال الله یعلم ما تُبْدُونَ من ردکم علی وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ، ظنا أن لا یخلق الله خلقا أکرم علیه منا، فلما عرفت الملائکة أنها وقعت فی خطیئة لاذوا بالعرش و أنها کانت عصابة من الملائکة، و هم الذین کانوا حول العرش، لم یکن جمیع الملائکة الذین قالوا ما ظننا أن یخلق خلقا أکرم علیه منا و هم الذین أمروا بالسجود، فلاذوا بالعرش و قالوا بأیدیهم و أشار بإصبعه یدیرها فهم یلوذون حول العرش إلى یوم القیامة، فلما أصاب آدم الخطیئة جعل الله هذا البیت لمن أصاب من ولده خطیئة أتاه فلاذ به من ولد آدم کما لاذوا أولئک بالعرش، فلما هبط آدم إلى الأرض طاف بالبیت، فلما کان عند المستجار دنا من البیت فرفع یدیه إلى السماء فقال: یا رب اغفر لی فنودی أنی قد غفرت لک، قال: یا رب و لولدی قال: فنودی یا آدم من جاءنی من ولدک فباء بذنبه «1» بهذا المکان غفرت له. (تفسیر العیاشی، ج1، ص31)
عن عیسى بن حمزة قال قال رجل لأبی عبد الله ع: جعلت فداک إن الناس یزعمون أن الدنیا عمرها سبعة آلاف سنة فقال: لیس کما یقولون إن الله خلق لها خمسین ألف عام فترکها قاعا قفراء خاویة عشرة ألف عام، ثم بدا لله بدأ الخلق فیها، خلقا لیس من الجن و لا من الملائکة و لا من الإنس، و قدر لهم عشرة ألف عام، فلما قربت آجالهم أفسدوا فیها فدمر الله علیهم تدمیرا ثم ترکها قاعا قفراء خاویة عشرة ألف عام، ثم خلق فیها الجن و قدر لهم عشرة ألف عام، فلما قربت آجالهم أفسدوا فیها و سفکوا الدماء و هو قول الملائکة «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» کما سفکت بنو الجان، فأهلکهم الله ثم بدأ الله فخلق آدم و قدر له عشرة ألف عام، و قد مضى من ذلک سبعة آلف عام و مائتان و أنتم فی آخر الزمان. تفسیر العیاشی، ج1، ص31)