سفارش تبلیغ
صبا ویژن

164) سوره إسراء (17) آیه 20 کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاء

بسم الله الرحمن الرحیم

164) سوره إسراء (17) آیه 20  

کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً

ترجمه

همگی، هم اینان و هم آنان، را از عطای پروردگارت مدد می‌رسانیم، و چنین نبوده که عطای پروردگارت مانعی داشته باشد.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«نُمِدُّ»:[1] از ماده «مدد» می‌باشد که اصل این ماده دلالت دارد بر کشیده شدن و اتصال چیزی به چیز دیگری که بر طولش بیفزاید (مانند اتصال یک رود به رود دیگر) (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص270) و به تعبیر دیگر، بسط یافتن در یک یا چند جهت (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص52) و کم‌کم به معنای هرگونه کمک رساندن چیزی به چیز دیگر به کار رفته است؛ که از این ریشه، کلماتی مثل «مادَّة» (چیزی که مدد برای غیرش است)، «امتداد» (طول)، «مداد» (آنچه با آن نوشته می‌شود، که معادل معنای «مرکب» و «جوهر» در فارسی است) «مدّت» (زمان، از این جهت که طول می‌کشد)، «مَدّ» (افزایش آب دریا، در مقابل جزر) رایج است. (کتاب العین، ج‏8، ص16).[2]

«مَحْظُور» از ماده «حظر» می‌باشد که به معنای «منع» (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص81) و «محدودیت» است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص247). «حظیرة» دیواری است که از چوب و نی برای حفظ و نگهداری گله گوسفند و ... می‌کشند (کتاب العین، ج‏3، ص197). «مَحْظُور» اسم مفعول از «حظر»، و به معنای «ممنوع» (چیزی که مورد منع و محدودیت قرار گرفته) می‌باشد، و کلمه «مُحتَظِر» هم که در قرآن آمده (قمر/31) کسی است که «حظیرة» درست می‌کند. (مفردات ألفاظ القرآن/243) در تفاوت «محظور» و «حرام» هم گفته‌اند حرام در جایی است که کاری که مورد حرمت قرار گرفته بخودی خود قبح و زشتی داشته باشد، اما «محظور» اعم از آن است و در جایی که قبح هم وجود ندارد به کار می‌رود، مثل بسیاری از قوانین که برای عده‌ای در زمینه‌ای محدودیت ایجاد می‌کند (مانند ممنوعیت چرای گوسفندان در برخی مراتع) (الفروق فی اللغة/224)

حدیث

1) پیامبر اکرم ص فرمودند: خداوند عز و جل به داوود وحی کرد:

ای داوود! همان گونه که خورشید، نورش را از کسی که در نور خورشید نشسته دریغ نمی‌کند، من هم رحمتم را از کسی که داخل در رحمتم شده، دریغ نمی‌کنم؛ و همان طور که فال بد به کسی که فال بد نمی‌زند، ضرری نمی‌رساند، کسانی هم که فال بد می‌زنند از فتنه نجات نمی‌یابند ...

الأمالی( للصدوق)، ص306

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ الْکُوفِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی جَدِّی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ کَمَا لَا تَضِیقُ الشَّمْسُ عَلَى مَنْ جَلَسَ فِیهَا کَذَلِکَ لَا تَضِیقُ رَحْمَتِی عَلَى مَنْ دَخَلَ فِیهَا وَ کَمَا لَا تَضُرُّ الطِّیَرَةُ مَنْ لَا یَتَطَیَّرُ مِنْهَا کَذَلِکَ لَا یَنْجُو مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُتَطَیِّرُون‏ ...

تدبر

1) «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً»:

خداوند مبدأ همه موجودات است و هر کاری که در عالم انجام شود، به عنایت و امداد الهی است. این گونه نیست که اگر کسی کار بدی انجام دهد، توان مستقلی داشته و از حیطه قدرت خدا خارج شده باشد. چه دنیاطلبان و چه آخرت‌طلبان، اگر هر کاری انجام می‌دهند، به امداد خدا و از عطای خداوند است و در هرکاری که رخ می‌دهد، خداوند همه‌کاره عالم است (المیزان13/ 68) و عطای خدا هیچ محدودیتی ندارد.

ما در انتساب کارهای خوب به خدا مشکلی نداریم، اما در انتساب بدی‌ها به خدا چطور؟

الف. اگر بدی را به خدا نسبت ندهیم گویی این موجوداتی که کار بد می‌کنند از دایره قدرت خدا خارج شده‌اند و در عرض خدا وجود دارد، در حالی که می‌دانیم چیزی در عرض خدا نیست!

ب. اگر هم بدی را به خدا نسبت دهیم، با قداست و تنزه خداوند ناسازگار است!

این آیه در مقام توضیح قسمت الف است. (قسمت ب، در آیات دیگری توضیح داده شده است. مثلا: نساء/78-79)

توضیح تخصصی:

وقتی خداوند، موجودِ دارای اختیار می‌آفریند، پس آن موجود باید بتواند هم کار خوب انجام دهد و هم کار بد. اینکه اختیار داشته باشد اما امکان انجام کار بد نداشته باشد، بی‌معنی است. پس همین که خدا اختیار داد، یعنی امکان انجام بد را هم مهیا کرده و اگر کسی بخواهد کار بد انجام دهد، باز هم تمام امکاناتش را از خدا می‌گیرد؛ و این بدان معناست که هم خوبان و هم بدان، با عنایت و امداد و عطای الهی است که می‌توانند چنان کنند.

درواقع، نکته مهم این است که هیچ مانعی برای عطای الهی وجود ندارد، یعنی حتی گناه گناهکاران مانع نمی‌شود که خداوند آنها را در رسیدن به اهداف پلیدشان امداد نکند، چرا که اگر امداد الهی در کار نباشد هیچ کاری انجام شدنی نیست؛ و اگر خدا به انسان اختیار داده که کار پلید انجام دهد، برای انجام دادنش هم او را امداد خواهد کرد، و واضح است که این مطلب اصلا از بار گناه آنها نمی‌کاهد، بلکه اتفاقا همین است که آنها را گناهکار و جهنمی می‌کند، زیرا خدا به آنها توان داد و از آنها خواست که آن را در راه خیر مصرف کنند، اما آنها همان توان خداداد را در راه مخالفت با خدا مصرف کردند.

به قول سعدی:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس

http://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab1/sh4/

2) «ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً»:

این سوال بسیاری از ما پیش آمده که چرا خداوند به بدکاران اجازه ظلم می‌دهد و جلوی آنها را نمی‌گیرد.

این عبارت پاسخ آنهاست: «هیچ محدودیتی در امداد و عطای خدا وجود ندارد، حتی گناه گناهکاران.»

دقت کنید: معنی ندارد که خدا اختیار بدهد، سپس در همان حوزه‌ای که اختیار داده، مانع شود که انسان به اختیارش عمل کند. پس اگر کسی اختیارش را در راه ظلم و بدی بخواهد به کار بگیرد، خدا از آن جهت که آفریدگار اوست، مانع او نمی‌شود و آن توانی را که به او برای انجام کارهایش عطا کرده، همچنان به او می‌دهد.

توجه: این بحث، غیر از مساله سنت‌ الهی در نصرت دادن حق بر باطل است.

در واقع یک بحث این است که هرکس که اختیار دارد بتواند کار بد هم انجام دهد (آیه حاضر)،

و یک بحث این است که خداوند نظام عالم را طوری طراحی کرده که اگر کسی اختیارش را در راه درست به کار گرفت، نظام عالم هم با او همراهی کند، و اگر چنین نکرد، سر وی به سنگ بخورد.

به تعبیر دیگر، بحث این آیه درباره انجام دادن یک کار و ایجاد یک کنش است؛ اما بحث دوم، بحث بر سر انعکاس و واکنشی است که نظام عالم در برابر کار وی نشان می‌دهد. رخدادن هر کنشی با عطاء و عنایت خداست (هرچند کنش بدی باشد) اما واکنشی که در مقابل آن در نظام عالم پدید می‌آید، متناسب با این که آن کنش، کنش درست یا کنش نادرستی بوده باشد، تفاوت می کند.

برای واضح‌تر شدن، این مطلب را در مساله روزی دادن پیاده می‌کنیم:

خداوند به اقتضای رحمانیتش یک روزی اولیه برای هرکسی مقدر کرده است که شخص کافر باشد یا مومن، صالح باشد یا فاسق، روزی‌اش داده می‌شود و به قول سعدی:

ولیکن خداوند بالا و پست

به عصیان در رزق بر کس نبست

 ادیم زمین سفره عام اوست

بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست‏ (سعدی)

http://ganjoor.net/saadi/boostan/niyayesh/sh1/

اما در عین حال، به اقتضای رحیمیتش، جهان را طوری آفریده که اگر کسی مومن و صالح شد، به او یاری‌های ویژه برسد (حمد/3، جلسه41، تدبر1) و اگر کفر ورزید، با مشکلات و تنگناهایی مواجه شود (طه/124).

و این آیه در مقام بیان رحمانیت خداست، نه رحیمیت او.

3) «نُمِدُّ ... مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ»:

چرا با اینکه فعل را به صورت متکلم مع الغیر (ما امداد می‌کنیم) آورد، تعبیر «عطاء ربک» را به صورت «عطائنا» نیاورد؟

الف. اشاره کند که این یاری رسانی به همگان، از اقتضائات ربوبیت خداست. (المیزان13/ 67)

ب. نشان دهد که الطاف الهى از شئون ربوبیّت و تفضّل اوست، و ما طلبى از او نداریم (قرائتی، تفسیر نور، ج‏7، ص37)

ج. نشان دهد که همان پروردگاری که تو را به نبوت فرستاده و به خوبی‌ها دعوت کرده است، همان  است که دنیاطلبان را هم امداد می‌رساند. یعنی دنیاطلبان گمان نکنند که حال که با تعالیم دین مخالفت می‌ورزند، خدایی که دین را فرستاده، از آنها اطلاعی ندارد و در خارج از قدرت خدا دارند کاری انجام می‌دهند.

د. ...



[1] . «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» «کلاً = همگی» مفعول برای فعل «نمد» می‌باشد که از باب تاکید مقدم شده و «هولاء» بدل از «کلا» است و هولاء دوم، عطف به هولاء اول است. درواقع، این دو «هولاء» اشاره به دو گروه قبلی (دنیاطلبان و آخرت‌طلبان) می‌باشد.

همه کسانی که این آیه را اعراب کرده‌اند (طبرسی، ‌زمخشری، درویش، نحاس و ) به صورت بالا اعراب کرده‌اند اما به نظر می رسد اعراب دیگری هم ممکن باشد. در اعراب فوق، «هَؤُلاءِ» دوم عطف به «هَؤُلاءِ»  شده است و «من عطاء ربک» متعلق به فعل «نمد» دانسته شده. اما حالت دیگر این است که کل عبارت «هَؤُلاءِ من عطاء ربک» را یک جمله مستقل بگیریم که عطف به جمله «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ» شده است. در این صورت معنای آیه چنین می شود: «همگی آنها را مدد می رسانیم، و آنها (= این مددرسانی ها) از عطای پروردگارت است»

[2] . برخی اهل لغت گفته‌اند ماده «مدد» غالبا وقتی در حالت ثلاثی مجرد (مَدَّ، یَمُدُّ، مَدّ) به کار رود، در امور ناپسند و مکروه است (بقره/15، اعراف/202، مریم/79) و وقتی به باب إفعال برود (أمدَّ، یُمِدُّ، امداد) در معنای محبوب و ممدوح است (طور/22، مومنون/55، نوح/12، آل‌عمران/125، نمل/36) که البته مثال نقض‌هایی هم دارد (لقمان/27)