وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ
3 شعبان 1445 24/11/1402
ترجمه
چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز تابناک [نمایان و درخشان] است؛
اختلاف قرائت
مُسْفِرَةٌ [1]
نکات ادبی
وُجُوهٌ
قبلا بیان شد که ماده «وجه» در اصل دلالت دارد بر مقابل چیزی قرار گرفتن؛ «مواجهه» یعنی وجه یک نفر در مقابل وجه دیگری قرار بگیرد، و «وِجهَة» (وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ؛ بقره/148) آن سمت و جهتی است که از آن سمت با اشیاء و امور روبرو میشویم؛ و اصل کلمهی «جهت» همان «وجهة» بوده که واو اول آن افتاده است. البته برخی اصل «وجه» را در مورد «صورت» (عضوی از اعضای بدن) دانستهاند و گفتهاند چون انسان به هر چیزی بخواهد روی آورد و توجه کند با صورتش به آن رو میکند، کلمه «وجه» ابتدا به معنای «جهتی که هر چیزی با آن جهت به چیزی رو میآورد»، و سپس به معنای بُعد شریفتر هر چیزی، به کار رفته است، چنانکه تعبیر «وجه النهار» (آلعمران/72) بدین معناست؛ و به «مقصد» هم وجه و جهت و وجهة میگویند از این جهت که انسان بدان رو میآورد، و کلمه «جاه» (که در اصل به معنای حرمت و منزلت و آبروست) را هم مقلوب شده از کلمه «وجه» دانستهاند با این تفاوت که «وجه» را برای «صورت» هم به کار میبرند اما «جاه» را فقط برای حظ و بهرهای که انسان دارد به کار میبرند.
«وجه» هر چیزی به حَسَب خودش است؛ لذا در امور مجرد و خصوصا خداوند، وجه به معنای «صورت» نیست بلکه تعبیر «وجه الله» یعنی آن بُعدی که هنگامی که انسان با دل خود به خدا روی میآورد از آن بُعد به خدا روی میآورد یا خداوند از آن جهت به انسان توجه میکند.
جلسه 249 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-29/
همچنین اشاره شد که سید مرتضی در امالی (ج1، ص159) بعد از اینکه معانی مختلف درباره وجه را میآورد میگوید یکی از معانی وجه «خود ذات شخص» است چنانکه در آیات «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص/88) یعنی هر چیزی جز خدا هلاک میشود و یا در آیه «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرام» (الرحمن/26-27) یعنی فقط پروردگارت باقی میماند (جلسه 381 https://yekaye.ir/al-qiyamah-75-23/#_ftn8). بر همین اساس، اینکه وجوه چنین درخشان و نورانی است، میتواند به معنای ذات شخص باشد، نه فقط رخسار او.
یَوْمَئِذٍ
درباره کلمه «یوم» و ترکیب آن با «إذ» ذیل آیه 34 (جلسه 1120) توضیحاتی گذشت.
مُسْفِرَةٌ
درباره ماده «سفر» در آیه 15 همین سوره توضیح داده شد؛ جلسه 1101 https://yekaye.ir/ababsa-80-15/
حدیث
ذیل آیه 28 (جلسه 1114 حدیث7 https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند. که در آنجا آمد:
سپس خداوند عز و جل کسانی که تولای امیرالمومنین را پذیرفتند و از دشمنانش تبری جستند را یاد کرد و فرمود: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ؛ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ». حتی اگر این مطلب سخن خود مرحوم قمی باشد مویدات روایی فراوانی در کلمات معصومین ع دارد که در احادیث 2 تا 6 به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
همچنین حدیث4 ذیل آیه 37 (جلسه 1123 https://yekaye.ir/ababsa-80-37) مربوط به این آیه هم میباشد. اما احادیث دیگر:
الف. مصداق اصلی آن: پیامبر ص و اهل بیت ع و پیروان راستین ایشان
1) از انسبنمالک روایت شده است که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دربارهی آیه: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» پرسیدم.
فرمود: «ای انس! آن، چهرههای ما فرزندان عبدالمطلّب است، من و علی (علیه السلام) و حمزه (رحمة الله علیه) و جعفر (رحمة الله علیه) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها)؛ از قبرهایمان بیرون میآییم درحالیکه نور چهرهی ما در روز قیامت مانند آفتاب نیمروز است. خداوند میفرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ یعنی با نور در صحنهی قیامت روشنایی میدهد....
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج2، ص423
أَخْبَرَنَا عَقِیلُ بْنُ الْحُسَیْنِ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجُمَحِیُّ بِمَکَّةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْبَغَوِیُّ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ:
سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِهِ: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ قَالَ: یَا أَنَسُ هِیَ وُجُوهُنَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ، نَخْرُجُ مِنْ قُبُورِنَا وَ نُورُ وُجُوهِنَا کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» یَعْنِی مُشْرِقَةٌ بِالنُّورِ فِی أَرْضِ الْقِیَامَةِ ...
ادامه این حدیث ذیل آیه بعد خواهد آمد.
ب. ابان بن تغلب در روایتی از امام صادق ع درباره وجه تسمیه حضرت زهرا به «زهراء» (که به معنای درخشنده و تابناک است) میپرسد.
امام صادق ع توضیحاتی میدهند که درخشنده و تابناک بودن ایشان را عمدتا ناظر به نوری معرفی میکنند که از نماز و معنویت حضرت زهرا س در صبح و ظهر و شب از محراب عبادتشان برای امیرالمومنین ساطع میشد و برخی از مردم هم آن را میدیدند؛ و نهایتا میفرمایند:
و همچنان این نور در چهره آن حضرت بود تا وقتى که حضرت امام حسین علیه السّلام هم متولّد شدند؛ و آن نور در چهرههاى ما امامان میگردید از این امام به آن امام، تا روز قیامت.
علل الشرائع، ج1، ص180
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ سَهْلٍ الصَّیْقَلُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الدَّارِمِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهُرْمُزَانِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتِ الزَّهْرَاءُ ع زَهْرَاءَ؟
فَقَالَ« لِأَنَّهَا تَزْهَرُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی النَّهَارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّورِ کَانَ یَزْهَرُ نُورُ وَجْهِهَا صَلَاةَ الْغَدَاةِ ...[2]
فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ النُّورُ فِی وَجْهِهَا حَتَّى وُلِدَ الْحُسَیْنُ ع فَهُوَ یَتَقَلَّبُ فِی وُجُوهِنَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فِی الْأَئِمَّةِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ.
2) الف. ابان بن تغلب روایت کرده است که امام صادق ع فرمودند:
همانا خداوند شیعیان ما را روز قیامت علیرغم گناهان و عیوبی که دارند [که بابت آنها در جای خود باید جوابگو باشند] برمیانگیزاند در حالی که چهرههایشان روشن و شرمگاههایشان پوشیده، و از هر ترس و هراسی ایمناند؛ راه برایشان هموار گردیده و شداید از ایشان رخت بربسته، بر مرکبهایی یاقوتنشان سوارند و همچنان در بهشت رهسپارند و بند کفشهایی از نور دارند که میدرخشد؛ سفرهها برایشان پهن شده و در حال خوردناند در حالی که مردم در حال حساب پس دادناند؛ و این همان سخن خداود تبارک و تعالی است که فرمود: البته کسانى که از ما براى آنها نیکى رقم خروده، آنان از آن آتش به دور نگاه داشته خواهند بود؛ آنها اندک صداى آن را هم نمىشنوند و در آنچه جانهایشان بدان میل کند جاودانند» (انبیاء/101-102).
المحاسن، ج1، ص179؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص324[3]؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص842[4]
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الدُّهْنِیِ وَ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
إِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ شِیعَتَنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى مَا فِیهِمْ مِنْ ذُنُوبٍ أَوْ غَیْرِهِ [/ وَ عُیُوبٍ][5] مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ مَسْتُورَةً عَوْرَاتُهُمْ آمِنَةً رَوْعَتُهُمْ [/ رَوْعَاتُهُمْ] قَدْ سَهُلَتْ لَهُمُ الْمَوَارِدُ وَ ذَهَبَتْ عَنْهُمُ الشَّدَائِدُ یَرْکَبُونَ نُوقاً مِنْ یَاقُوتٍ فَلَا یَزَالُونَ یَدُورُونَ خِلَالَ الْجَنَّةِ عَلَیْهِمْ شُرُکٌ [شراک] مِنْ نُورٍ یَتَلَأْلَأُ، تُوضَعُ لَهُمُ الْمَوَائِدُ فَلَا یَزَالُونَ یَطْعَمُونَ وَ النَّاسُ فِی الْحِسَابِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُون»
در روایت فوق که از طریق برقی روایت شده چنانکه مشاهده میشود تعبیر «مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ» آمده است و به همین صورت در شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام (ج3، ص442)[6] از امام باقر ع نیز روایت شده است.
اما این روایت را برخی دیگر از علما از طریق شیخ صدوق نیز از جمیل بن دراج روایت کردهاند که در نقل تفسیر البرهان از شیخ، تعبیر «مسفرة وُجُوهُهُمْ» است که کاملا با این آیه تناسب دارد؛ هرچند در نقل تاویل الآیات از شیخ، این تعبیر به صورت «مُنْتَضَرةً وُجُوهُهُمْ» آمده است.
شبیه این مطلب در گفتگویی بین سماعة و امام صادق ع نیز آمده است:
ب. سماعه بن مهران روایت کرده است که:
امام صادق ع به من فرمودند: سماعه! محبتت به برادران [دینی] ات چگونه است؟
گفتم: فدایت شوم! به خدا سوگند که آنان را دوست دارم و بدانان مودت میورزم.
فرمود: سماعه! اگر دیدی که مردی نسبت به برادران [دینی] اش محبت شدید دارد بدان که در دینش هم همین طور است. سماعه! همانا خداوند شیعیان ما را روز قیامت علیرغم عیوبی که در آنهاست و گناهانی که دارند [که بابت آنها در جای خود باید جوابگو باشند] برمیانگیزاند در حالی که چهرههایشان روشن و شرمگاههایشان پوشیده، و از هر ترس و هراسی ایمناند؛ راه برایشان هموار گردیده و شداید از ایشان رخت بربسته، مردم ناراحتند و آنان ناراحت نیستند، مردم به فزع درآمدهاند و آنان احساس فزع نکنند؛ و این همان سخن خداوند متعال است که فرمود: «و آنها در آن روز از فزع در امانند» (نمل/89).
شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج3، ص436
[سماعة] بن مهران، قال: قال لی أبو عبد اللّه علیه السلام:
یا سماعة، کیف حبک لا خوانک؟
قلت: جعلت فداک، و اللّه انی احبهم و أودهم.
قال: یا سماعة إذا رأیت الرجل شدید الحبّ لاخوانه فهکذا هو فی دینه.
یا سماعة إن اللّه یبعث شیعتنا یوم القیامة على ما فیهم من عیوب، و لهم من ذنوب، مبیضة وجوههم، مستورة عوراتهم، آمنة روعاتهم قد سهلت مواردهم و ذهبت عنهم الشدائد، یحزن الناس و لا یحزنون، یفزع الناس و لا یفزعون، و ذلک قوله تعالى «مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»
شبیه این مطلب احادیث دیگری از سایر اهل بیت ع نیز آمده است؛ مثلا از رسول الله ص در المحاسن (ج1، ص179)[7]، از امیرالمومنین ع قرب الإسناد (ص102)[8]، از امام باقر ع در بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ص47)[9]. در اینجا فقط یک مورد دیگر که توسط تعدادی از امامان روایت شده است تقدیم میشود:
ج. امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت کردهاند که:
رسول الله ص به علی ع فرمودند: یا علی! همانا امتم در گِل برایم متمثل شدند و من ارواح کوچک و بزرگشان را پیش از اینکه اجسادشان آفریده شود دیدم؛ و من بر تو و شیعیانت عبور کردم و برایتان استغفار نمودم.
علی ع فرمود: یا رسول الله ص! در مورد آنها باز هم برایم بگو!
فرمود: باشد علی جان! تو و شیعیانت از قبرهایتان بیرون میآیید در حالی که چهرههایتان همچون ماه شب چهارده است و شداید از شما رخت بربسته و غمها از شما رفته است؛ تحت سایه عرش سایه میگیرید؛ مردم میترسند و نمیترسید و مردم ناراحتند و ناراحت نیستید؛ و برای شما سفرهای پهن میشود در حالی که مردم مشغول حساب و کتابشاناند.
فضائل الشیعة، ص31
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ: یَا عَلِیُّ لَقَدْ مُثِّلَتْ إِلَیَّ أُمَّتِی فِی الطِّینِ حِینَ رَأَیْتُ صَغِیرَهُمْ وَ کَبِیرَهُمْ أَرْوَاحاً قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ أَجْسَادُهُمْ وَ إِنِّی مَرَرْتُ بِکَ وَ شِیعَتِکَ فَاسْتَغْفَرْتُ لَکُمْ.
فَقَالَ عَلِیٌّ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ زِدْنِی فِیهِمْ.
قَالَ: نَعَمْ یَا عَلِیُّ تَخْرُجُ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مِنْ قُبُورِکُمْ وَ وُجُوهُکُمْ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَ قَدْ فُرِّجَتْ عَنْکُمُ الشَّدَائِدُ وَ ذَهَبَتْ عَنْکُمُ الْأَحْزَانُ تَسْتَظِلُّونَ تَحْتَ الْعَرْشِ تَخَافُ النَّاسُ وَ لَا تَخَافُونَ وَ تَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ وَ تُوضَعُ لَکُمْ مَائِدَةٌ وَ النَّاسُ فِی الْمُحَاسَبَةِ.
3) در برخی منابع اهل سنت درباره برخی از افراد با چهره نورانی در قیامت حدیثی آمده است که متاسفانه در اغلب منابع دیگر اهل سنت، اسم آن افراد حذف شده است:
الف. ابوهریره روایت کرده است که رسول الله ص فرمودند:
همانا در میان بندگان خداوند بندگانی هستند که پیامبران به حال آنان غبطه میخورند؛ همدیگر را به واسطه روح و رحمت خداوند و نه به خاطر مال یا چیزی از زندگی دنیا، دوست دارند؛ چهرههایشان سراسر نور است؛ هنگامی که [در عرصه قیامت] همه میترسند آنان ترسی ندارند؛ و هنگامی که همه ناراحتند آنان ناراحتیای ندارند. آیا میدانید آنان کیانند؟
گفتند: خیر؛ یا رسول الله ص!
فرمودند: آنان علی بن ابیطالب و حمزه فرزند عبدالمطلب و جعفر و عقیل [فرزندان ابوطالب] هستند؛ سپس رسول الله ص این آیه را قرائت کردند: «همانا اولیاء الله نه ترسی ندارند و نه ناراحت نمیشوند» (یونس/62).
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص354
أَخْبَرَنَا عَقِیلٌ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِیٌّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ الْجُمَحِیِّ بِمَکَّةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْبَغَوِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنِ السُّدِّیِّ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ مِنَ الْعِبَادِ عِبَاداً یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ مَالٍ وَ لَا عَرَضٍ مِنَ الدُّنْیَا، وُجُوهُهُمْ نُورٌ، لَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَ لَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنُوا، أَ تَدْرُونَ مَنْ هُمْ؟
قُلْنَا: لَا یَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَ: [هُمْ] عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ جَعْفَرٌ وَ عَقِیلٌ، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».
ب. اما ابیداوود این واقعه را با سندی متفاوت از قول عمر ین خطاب چنین روایت کرده است:
پیامبر ص فرمودند: همانا در میان بندگان خداوند مردمانی هستند که پیامبر ص و شهید نیستند اما روز قیامت پیامبران و شهداء به حال آنان به خاطر جایگاهشان در پیشگاه خداوند غبطه میخورند.
به ایشان گفته شد: یا رسول الله! به ما خبر بده که آنان کیانند؟
فرمودند: آنان همدیگر را به واسطه روح و رحمت خداوند و نه به خاطر اینکه خویشاوندیای میانشان باشد یا مالی به دست آورند دوست دارند؛ به خدا سوگند چهرههایشان سراسر نور است و آنان بر نورند؛ هنگامی که [در عرصه قیامت] همه میترسند آنان ترسی ندارند؛ و هنگامی که همه ناراحتند آنان ناراحتیای ندارند. و این آیه را قرائت کردند: «همانا اولیاء الله نه ترسی ندارند و نه ناراحت نمیشوند» (یونس/62).
سنن أبی داود، ج3، ص311
حَدَّثَنَا زُهَیْرُ بْنُ حَرْبٍ وَعُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ ، قَالَا: نَا جَرِیرٌ ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ الْقَعْقَاعِ ، عَنْ أَبِی زُرْعَةَ بْنِ عَمْرِو بْنِ جَرِیرٍ ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ ص: «إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللهِ لَأُنَاسًا مَا هُمْ بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِمَکَانِهِمْ مِنَ اللهِ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ. تُخْبِرُنَا مَنْ هُمْ؟ قَالَ: هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرُوحِ اللهِ عَلَى غَیْرِ أَرْحَامٍ بَیْنَهُمْ، وَلَا أَمْوَالٍ یَتَعَاطَوْنَهَا، فَوَاللهِ إِنَّ وُجُوهَهُمْ لَنُورٌ وَإِنَّهُمْ لعَلَى نُورٍ، لَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ، وَقَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ: «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ»
ج. و جالبتر اینکه بیهقی عین همین روایت را از همان ابوهریره بدین صورت روایت کرده است:
رسول الله ص فرمودند: خداوند عز و جل میفرماید: همانا در میان بندگانم بندگانی هستند که پیامبران و شهداء به حال آنان غبطه میخورند.
به ایشان گفته شد: یا رسول الله! آنان کیانند؟ که ما هم دوستشان بداریم؟
فرمودند: آنان همدیگر را به واسطه روح و رحمت خداوند و نه به خاطر مال یا خویشاوندی، دوست دارند؛ چهرههایشان سراسر نور است بر منابری از نور؛ هنگامی که [در عرصه قیامت] همه میترسند آنان ترسی ندارند سپس این آیه را قرائت کردند: «همانا اولیاء الله نه ترسی ندارند و نه ناراحت نمیشوند» (یونس/62).
شعب الإیمان، ج6، ص485
أخبرنا حمزة بن عبد العزیز بن محمد الصیدلانی قال: نا عبد الله بن محمد بن منازل قال: نا أسماعیل بن قتیبة قال: نا (عبید) الله بن یعیش قال: نا محمد بن فضیل عن أبیه عن عمارة بن القعقاع عن أبی زرعة عن أبی هریرة قال:
قال رسول الله ص: «یقول الله عز وجل: إن من عبادی لعبادا یغبطهم الأنبیاء والشهداء».
قیل: من هم یا رسول الله لعلنا نحبهم؟
قال: هم قوم تحابوا بروح الله على غیر أموال ولا أنساب وجوههم نور على منابر من نور لا یخافون إذا خاف الناس ثم تلا هذه الآیة: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُون».
برای مشاهده شواهد دیگری از این مطلب در منابع اهل سنت، به پایان روایت 4 مراجعه شود.
4) الف. از امام صادق ع از پدرشان از جدشان از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
خداوند روز قیامت بندگانی را برمیانگیزاند که نور در چهرههایشان موج میزند، بر آنان لباسی از نور است، روی منبرهایی از نور، به دستشان عصایی از نور، در سمت راست و چپ عرش، به منزله پیامبران در حالی که پیامبر نیستند؛ و به منزله شهدا در حالی که شهید نیستند.
شخصی برخاست و گفت: یا رسول الله ص! من از آنهایم؟
فرمود: خیر.
شخص دیگری برخاست و گفت: یا رسول الله ص! من از آنهایم؟
فرمود: خیر.
گفت: آنان کیستند یا رسول الله؟
حضرت دست بر شانه علی ع گذاشت و فرمود: این و شیعیانش.
قرب الإسناد، ص102
الْحَسَنُ بْنُ ظَرِیفٍ، عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:
یَبْعَثُ اللَّهُ عِبَاداً یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَهَلَّلُ وُجُوهُهُمْ نُوراً، عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مِنْ نُورٍ، فَوْقَ مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، بِأَیْدِیهِمْ قُضْبَانٌ مِنْ نُورٍ، عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ وَ عَنْ یَسَارِهِ، بِمَنْزِلَةِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ، وَ بِمَنْزِلَةِ الشُّهَدَاءِ وَ لَیْسُوا بِشُهَدَاءَ.
فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَا مِنْهُمْ؟
فَقَالَ: لَا.
فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَا مِنْهُمْ؟
فَقَالَ: لَا.
فَقَالَ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ: فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى مَنْکِبِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامَ فَقَالَ: هَذَا، وَ شِیعَتُهُ»
ب. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
در سمت راست عرش جماعتی هستند بر منبرهایی از نور که چهرههایشان نورانی است، پیامبران و شهدا به حال آنان غبطه میخورند در حالی که نه از پیامبرانند و نه از شهدا.
ابوبکر گفت: یا رسول الله ص! آنان کیستند؟ حضرت پاسخی نداد.
عمر گفت: آنان کیستند یا رسول الله ص؟ حضرت پاسخی نداد.
علی ع گفت: آنان کیستند یا رسول الله؟
حضرت فرمود: آنان شیعیان تو هستند و تو امامشان هستی.
الأصول الستة عشر، ص315
خَلَّادٌ رَفَعَهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، قَالَ:
إِنَّ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ یَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الشُّهَدَاءُ لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ.
فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ! مَنْ هُمْ؟ فَسَکَتَ عَنْهُ.
فَقَالَ عُمَرُ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَسَکَتَ عَنْهُ.
فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: هُمْ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ.
ج. از ابن عباس روایت شده که رسول الله ص فرمود: محبت علی ع بدیها را میبلعد و از بین میبرد چنانکه آتش هیزم را میبلعد.
و از عامر جُهَنی روایت شده که رسول الله ص وارد مسجد شدند در حالی که ما در گوشهای از مسجد نشسته بودیم و در میانمان ابوبکر و عمر و عثمان و علی ع بودند. پیامبر ص آمدند و همان سمتی که علی ع بود، نشستند؛ نگاهی به چپ و راست انداختند و فرمودند:
در سمت راست عرش و در سمت چپ عرش، مردانی هستند بر منبرهایی از نور، که نور در چهرههایشان موج میزند.
ابوبکر برخاست و گفت: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله ص! من از آنهایم؟ فرمود: بنشین.
سپس عمر برخاست و مثل همین را گفت و پیامبر ص فرمود: بنشین.
ابن مسعود که چنین دید برخاست و کاملا ایستاد و گفت: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله ص! آنها را برایمان توصیف کنید که آنها را از روی وصفشان بشناسیم
حضرت بر شانه علی ع زد و فرمود: این شیعیانش؛ آناناند که رستگارانند.
فضائل الشیعة، ص12-13
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ أَیُّوبَ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ یَأْکُلُ [الذُّنُوبَ] السَّیِّئَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُسْتَفَادِ بْنِ مُحْیِی قَالَ حَدَّثَنَا زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى بْنِ أَبَانٍ الْقِسْطَاطُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ عُقْبَةَ عَنْ عَامِرٍ الْجُهَنِیِّ قَالَ:
دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ وَ نَحْنُ جُلُوسٌ وَ فِینَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ عَلِیٌّ ع فِی نَاحِیَةٍ فَجَاءَ النَّبِیُّ ص فَجَلَسَ إِلَى جَانِبِ عَلِیٍّ ع فَجَعَلَ یَنْظُرُ یَمِیناً وَ شِمَالًا؛ ثُمَّ قَالَ:
إِنَّ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ وَ عَنْ یَسَارِ الْعَرْشِ لَرِجَالًا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ تَتَلَأْلَأُ وُجُوهُهُمْ نُوراً.
قَالَ فَقَامَ أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا مِنْهُمْ؟ قَالَ: اجْلِسْ.
ثُمَّ قَامَ إِلَیْهِ عُمَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِکَ؛ فَقَالَ لَهُ: اجْلِسْ!
فَلَمَّا رَأَى ابْنُ مَسْعُودٍ مَا قَالَ لَهُمَا النَّبِیُّ ص، قَامَ حَتَّى اسْتَوَى قَائِماً عَلَى قَدَمَیْهِ؛ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ صِفْهُمْ لَنَا نَعْرِفْهُمْ بِصِفَتِهِمْ.
قَالَ: فَضَرَبَ عَلَى مَنْکِبِ عَلِیٍّ ع ثُمَّ قَالَ: هَذَا وَ شِیعَتُهُ هُمُ الْفَائِزُونَ.
د. از امام صادق ع از پدرشان از جدشان از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
چون روز قیامت شود جماعتی را میآورند، برمنبرهایی از نور که چهرههایشان میدرخشد همچون ماه شب چهارده؛ و اولین و آخرین به حال آنان غبطه میخورند. سپس ساکت شدند و سه بار این کلام را تکرار کردند.
عمر گفت: پدر و مادرم فدایت! آیا آنان شهدایند؟
فرمود: آنان شهدایند؛ و نه آن شهدایی که گمان میکنید.
گفت: آنان اوصیائند؟
فرمود: آنان اوصیائند؛ و نه آن اوصیائی که گمان میکنید.
گفت: آنان از اهل آسمانند یا از اهل زمین؟
فرمود: آنان از اهل زمیناند.
گفت: به من خبر دهید که آنان کیستند؟
حضرت با دست اشارهای به حضرت علی ع کرد و فرمود: این و شیعیانش؛ کسی نیست که بغض او را به دل داشته باشد در میان قریش، مگر اهل قتل و زنا باشد؛ و در میان انصار، مگر یهودی باشد؛ و در میان عرب، مگر حرامزاده باشد؛ و در میان سایر مردم، مگر شقاوتمند باشد. ای عمر! دروغ میگوید کسی که گمان میکند مرا دوست دارد و از علی ع بدش میآید.
فضائل الشیعة، ص30
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُؤْتَى بِأَقْوَامٍ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ تَتَلَأْلَأُ وُجُوهُهُمْ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ یَغْبِطُهُمُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ؛ ثُمَّ سَکَتَ؛ ثُمَّ أَعَادَ الْکَلَامَ ثَلَاثاً.
فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی هُمُ الشُّهَدَاءُ؟
قَالَ: هُمُ الشُّهَدَاءُ وَ لَیْسَ هُمُ الشُّهَدَاءُ الَّذِینَ تَظُنُّونَ!
قَالَ: هُمُ الْأَوْصِیَاءُ؟
قَالَ: هُمُ الْأَوْصِیَاءُ وَ لَیْسَ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ الَّذِینَ تَظُنُّونَ.
قَالَ: فَمِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ أَوْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ؟
قَالَ: هُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ.
قَالَ: فَأَخْبِرْنِی مَنْ هُمْ؟
قَالَ: فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى عَلِیٍّ ع فَقَالَ: هَذَا وَ شِیعَتُهُ؛ مَا یُبْغِضُهُ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَّا سِفَاحِیٌّ وَ لَا مِنَ الأنهار (کذا) [الْأَنْصَارِ] إِلَّا یَهُودِیٌّ وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِیٌّ وَ لَا مِنْ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا شَقِیٌّ. یَا عُمَرُ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ عَلِیّاً.
ه. از امام باقر ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
روز قیامت جماعتی را میآورند که لباسهایی که بر تن دارند از نور است و چهرههایشان پر از نور است؛ به آثار سجود شناخته میشوند، از یکایک صفوف میگذرند تا در پیشگاه پروردگار عالمین قرار میگیرند و پیامبران و فرشتگان و شهدا و صالحان به حال آنان غبطه میخورند.
عمر گفت: یا رسول الله! اینان چه کسانیاند که پیامبران و فرشتگان و شهدا و صالحان به حال آنان غبطه میخورند.
فرمود: اینان شیعیان مایند و علی ع امامشان است.
فضائل الشیعة، ص31
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ وَ عَامِرِ بْنِ السِّمْطِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَوْمٌ عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مِنْ نُورٍ عَلَى وُجُوهِهِمْ نُورٌ یُعْرَفُونَ بِآثَارِ السُّجُودِ یَتَخَطَّوْنَ صَفّاً بَعْدَ صَفٍّ حَتَّى یَصِیرُوا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّ الْعَالَمِینَ یَغْبِطُهُمُ النَّبِیُّونَ وَ الْمَلَائِکَةُ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ.
قَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: مَنْ هَؤُلَاءِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الَّذِینَ یَغْبِطُهُمُ النَّبِیُّونَ وَ الْمَلَائِکَةُ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ؟
قَالَ: أُولَئِکَ شِیعَتُنَا وَ عَلِیٌّ إِمَامُهُمْ.
این مضمون که پیامبر ص از کسانی در قیامت نام بردند که انبیاء به حال آنان غبطه میخورند و عمر این سوال را کرد در منابع اهل سنت از قول خود عمر و دیگران هم روایت شده هرچند تعبیر شیعه را ندارد. مثلا:
و. عمر بن خطاب گفته است که شنیدم رسول الله ص میفرمود: همانا در میان بندگان خداوند بندگانی هستند که از پیامبران و شهدا نیستند ولی پیامبران و شهدا به خاطر جایگاهشان در پیشگاه خداوند متعال در روز قیامت به حال آنان غبطه میخورد.
گفته شد: یا رسول الله ص به ما خبر بده که آنها کیستند و چه کاری انجام دادهاند که ما هم آنها را دوست بداریم.
فرمود: آنان جماعتیاند که در راه خداوند همدیگر را دوست دارند بدون اینکه رابطه خویشاوندیای بینشان باشد و قرار باشد به مالی از همدیگر دست پیدا کنند؛ پس به خدا سوگند چهره هایشان سراسر نور است و بر منابری از نور هستند؛ نمیترسند وقتی که مردم میترسند و ناراحت نمیشوند وقتی که مردم ناراحتند. سپس این آیه را تلاوت کردند: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» (یونس/62).
الجامع لأحکام القرآن (قرطبی)، ج8، ص357
قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقول: إِنَّ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ عِبَادًا مَا هُمْ بِأَنْبِیَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ تَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَالشُّهَدَاءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لِمَکَانِهِمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى
قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، خَبِّرْنَا مَنْ هُمْ وَمَا أَعْمَالُهُمْ فَلَعَلَّنَا نُحِبُّهُمْ.
قَالَ: هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا فِی اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَرْحَامٍ بَیْنَهُمْ وَلَا أَمْوَالٍ یَتَعَاطَوْنَ بِهَا فَوَاللَّهِ إِنَّ وُجُوهَهُمْ لَنُورٌ وَإِنَّهُمْ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ لَا یَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ وَلَا یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ النَّاسُ. ثُمَّ قَرَأَ: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ».
شبیه همین مضمون با اندک تفاوتی در عبارات در دو کتاب «مسند» (ص6)[10] و «الزهد والرقائقِ» (ص248) [11] نوشته ابن المبارک (م181) یا «الجامع» معمر بن راشد (ج11، ص201)[12] و «مسند أحمد» (ج37، ص530)[13] و با عباراتی متفاوتتر در «مسند أحمد» (ج36، ص399)[14] و «سنن الترمذی» (ج4، ص597)[15] و «صحیح ابن حبان» (ج1، ص473)[16] و «المعجم الکبیر للطبرانی» (ج3، ص290)[17] و ... آمده است.
[5] . در محاسن به جای «و عیوب» عبارت «أَوْ غَیْرِهِ» آمده است که به احتمال زیاد اشتباه ناسخ است؛ هرچند که در بحار هم به همین صورت از محاسن نقل شده است..