1140) سوره ممتحنة (60) آیه 10 (قسمت سوم: شان نزول)
شأن نزول
الف. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ
شأن نزول این آیه مطابق نظر عموم مفسران این است که:
پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله در حدیبیه با مشرکین مکّه مصالحه کرد بر اینکه اگر از اهل مکّه کسى نزد ایشان آمد او را به مکّه برگردانند و اگر کسى از اصحاب رسول خدا (ص) نزد اهل مکّه آمد پس او براى مردم مکّه باشد و او را بر نگردانند و بر این مطلب عهدنامهاى نوشتند و آن را مهر کردند. خانمی که مسلمان شده بود، بعد از اتمام نگارش عهدنامه و قبل از اینکه پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله از حدیبیه راه بیفتد نزد مسلمانان آمد.
شوهرش (یا طبق برخی نقلها، برادرش) که کافر بود، دنبال وی آمد و گفت: اى محمّد! زن مرا بمن برگردان زیرا که شما شرط کردید که هر کس از ما نزد تو آید بما برگردانى و هنوز این عهدنامه خشک نشده است. پس آیه نازل شد که «ای کسانی که ایمان آوردند، هنگامی که زنان مومن، در حالی که مهاجرند نزد شما آمدند» از سرزمین کفر به سرزمین اسلام «پس آنان را امتحان کنید ...».
از ابن عباس و دیگران نقل شده که: امتحان و آزمایش آنها چنین بود که ایشان را سوگند میدادند که به خاطر بغض نسبت به شوهرشان ویا تمایل به اینکه از شهر خودشان به یک شهر دیگر بروند و یا به خاطر دنیاطلبی هجرت نکردهاند؛ و مهاجرت ننمودهاند مگر به دوستی خدا و پیامبر او (ص).
پس رسول خدا (ص) آن خانم را سوگند داد که از بغض شوهرش و یا عشق به یکى از مردان ما بیرون نیامده و جز به خاطر تمایل به اسلام از آنان جدا نشده است. پس او با کلمه مقدس لا اله الا الله به این مضمون سوگند یاد کرد. پس رسول الله (ص) به وی [= شوهر کافرش] مهریه او و آنچه که برای او هزینه کرده بود پرداخت کرد و او را به مکّه برنگردانید. و سپس یکی از مسلمانان با او ازدواج کرد.
و روال رسول خدا (ص) این بود که هر کس از مردان که نزد وی میآمد او را برمىگردانید ولى هر زنى که میآمد او را امتحانش میکرد و نگه میداشت و مهریه او را به شوهرانشان مىپرداخت.
گزارش فوق مشخصا بر اساس روایاتی است که در مجمع البیان، ج9، ص410-411[1]؛ أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص444[2] و الدر المنثور، ج6، ص207-208[3] ذکر شده تقدیم شد. این مضمون بدون اشاره به نام آن خانمی که پناهنده شد، در متون شیعه در تفسیر القمی، ج2، ص362-363[4] و فقه القرآن، ج2، ص133[5]، و در متون اهل سنت در همان أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص445[6] از زهری، و الدر المنثور، ج6، ص206-208[7] از زهری و ابراهیم نخعی و عروة بن زبیر و مجاهد و قتاده و عکرمه هم نقل شده است.
اما در همان سه منبع اول درباره اینکه آن زن چه کسی بوده و شوهرش کی بوده و چه کسی سراغش آمده و بعد از مسلمان شدن با چه کسی ازدواج کرده اختلافاتی نقل شده است؛ که لحن مرحوم طبرسی چنین است که بعید نیست همه این خانمها، نه لزوما اولین نفر، بلکه در مجموع جزء کسانی باشند که مصداق این آیه بودهاند
1) سبیعه بنت حرث اسلمیّه؛ و همسرش مسافر از قبیله بنیمخزوم بوده است (به نقل ابن عباس، در مجمع البیان و أسباب نزول القرآن، ص444[8] و الدر المنثور)
2) سبیعه (یا سعیده) بنت حرث اسلمیّه ؛ و همسرش صیفى بن راهب بوده است (به نقل مقاتل، در مجمع البیان و الدر المنثور[9]).
3) أم کلثوم بنت عقبة بن أبى معیط، که به اشارهای به اسم همسرش نشده ولی کسی که سراغش آمده بود برادرش ولید بود (به نقل جبائی در مجمع البیان، و نقل مسور بن مخزمه و مروان حکم[10] و عبدالله بن أبی أحمد[11] و ابن شهاب[12] در الدر المنثور) و از قول خود این خانم نقل شده که سپس پیامبر ص مرا به عقد زید بن حارثه درآورد[13] (به نقل واقدی، در الدر المنثور).
4) أمیمة دختر بُشر [یا: بُسر] از قبیله بنیعمرو بن عوف، همسر أبىحسان ثابت بن دحداحه بوده است که بعد از پناهنده شدن به مسلمانان با سهل بن حنیف ازدواج کرد و عبدالله بن سهل را به دنیا آورد (به نقل زهری، در مجمع البیان، و به نقل یزید بن أبیحبیب، در الدر المنثور[14]).
5) زینب دختر رسول الله ص که شوهرش أبی العاص بن الربیع بود ولی بعد از مدتی خود ابوالعاص هم مسلمان شد و پیامبر ص زینب را دوباره به برگرداند. (به نقل شعبی، در مجمعالبیان)[15].
ب. وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ
درباره شأن نزول این فراز از آیه موارد زیر مطرح شده است:
الف. عمر بن خطاب دو زنى را که در مکّه داشت و مشرکه بودند: قرینه دختر امیّة بن مغیره، و ام کلثوم دختر عمرو بن جرول خزاعیهاى، مادر عبد اللَّه بن عمر؛ که وی هر دو را طلاق داد قرینه با معاویه بن ابى سفیان، و ام کلثوم با ابو جهم حذافة بن غانم (که از خویشاوندانش بود) ازدواج کرد و بر شرک خود در مکّه باقى ماندند (نقل زهری، در مجمع البیان، ج9، ص411 و جامع البیان (طبری)، ج28، ص47[16]؛ نقل ابن شهاب در الدر المنثور، ج6، ص207-208[17]).
ب. همسر طلحة بن عبید اللَّه، خانمی بود به نام اروى دختر ربیعة بن حرث بن عبد المطلب، که نزد خویشاوندان کافر ماند. پس اسلام میان آنها جدایى انداخت. سپس مسلمان شد و به مدینه آمد و بعد از طلحه با خالد بن سعید بن عاص بن امیّه ازدواج کرد (به نقل زهری در مجمع البیان، ج9، ص411[18] و جامع البیان (طبری)، ج28، ص47[19]؛ به نقل طلحه در الدر المنثور، ج6، ص208[20]).
البته این موارد تناسب دارد که ذیل آیه بعد هم بیاید که در آنجا موارد دیگری هم ذکر شده است.
ج. وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا
از شعبی نقل شده که زینب همسر ابن مسعود هم از زمره کسانی است که مشمول این فراز آیه واقع شد (الدر المنثور، ج6، ص208[21]).
[1] . قال ابن عباس: صالح رسول الله ص بالحدیبیة مشرکی مکة على أن من أتاه من أهل مکة رده علیهم و من أتى أهل مکة من أصحاب رسول الله ص فهو لهم و لم یردوه علیه و کتبوا بذلک کتابا و ختموا علیه فجاءت سبیعة بنت الحرث الأسلمیة مسلمة بعد الفراغ من الکتاب و النبی ص بالحدیبیة. فأقبل زوجها مسافر من بنی مخزوم - و قال مقاتل: هو صیفی ابن الراهب - فی طلبها و کان کافرا. فقال: یا محمد اردد علی امرأتی فإنک قد شرطت لنا أن ترد علینا منا و هذه طینة الکتاب لم تجف بعد. فنزلت الآیة: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ» من دار الکفر إلى دار الإسلام «فَامْتَحِنُوهُنَّ». قال ابن عباس: امتحانهن أن یستحلفن ما خرجت من بغض زوج و لا رغبة عن أرض إلى أرض و لا التماس دنیا و ما خرجت إلا حبا لله و لرسوله فاستحلفها رسول الله ص ما خرجت بغضا لزوجها و لا عشقا لرجل منا و ما خرجت إلا رغبة فی الإسلام. فحلفت بالله الذی لا إله إلا هو على ذلک. فأعطى رسول الله ص زوجها مهرها و ما أنفق علیها و لم یردها علیه؛ فتزوجها عمر بن الخطاب. فکان رسول الله ص یرد من جاءه من الرجال و یحبس من جاءه من النساء إذا امتحن و یعطی أزواجهن مهورهن.
قال الزهری: و لما نزلت هذه الآیة و فیها قوله «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ» طلق عمر بن الخطاب امرأتین کانتا له بمکة مشرکتین قرنیة بنت أبی أمیة بن المغیرة فتزوجها بعده معاویة بن أبی سفیان و هما على شرکهما بمکة و الأخرى أم کلثوم بنت عمرو بن جرول الخزاعیة أم عبد الله بن عمر فتزوجها أبو جهم بن حذافة بن غانم رجل من قومه و هما على شرکهما؛
و کانت عند طلحة بن عبد الله أروى بنت ربیعة بن الحرث بن عبد المطلب ففرق بینهما الإسلام حین نهى القرآن عن التمسک بعصم الکوافر و کان طلحة قد هاجر و هی بمکة عند قومها کافرة. ثم تزوجها فی الإسلام بعد طلحة خالد بن سعید بن العاص بن أمیة و کانت ممن فرت إلى رسول الله ص من نساء الکفار فحبسها و زوجها خالدا
و أمیمة بنت بشر کانت عند ثابت بن الدحداحة ففرت منه و هو یومئذ کافر إلى رسول الله ص فزوجها رسول الله سهل بن حنیف فولدت عبد الله بن سهل
قال الشعبی و کانت زینب بنت رسول الله ص امرأة أبی العاص بن الربیع فأسلمت و لحقت بالنبی ص فی المدینة و أقام أبو العاص مشرکا بمکة ثم أتى المدینة فأمنته زینب ثم أسلم فردها علیه رسول الله
و قال الجبائی لم یدخل فی شرط صلح الحدیبیة إلا رد الرجال دون النساء و لم یجر للنساء ذکر و أن أم کلثوم بنت عقبة بن أبی معیط جاءت مسلمة مهاجرة من مکة فجاء أخواها إلى المدینة فسألا رسول الله ص ردها علیهما فقال رسول الله ص إن الشرط بیننا فی الرجال لا فی النساء فلم یردها علیهما قال الجبائی و إنما لم یجر هذا الشرط فی النساء لأن المرأة إذا أسلمت لم تحل لزوجها الکافر فکیف ترد علیه و قد وقعت الفرقة بینهما.
[2] . قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ.... الآیة.
قال ابن عباس: إن مشرکی مکة صالحوا رسول اللَّه ص، عامَ الحُدَیْبیة، على أن مَن أتاه من أهل مکةَ ردَّه إلیهم، و من أتى أهلَ مکةَ من أصحابه فهو لهم، و کتبوا بذلک الکتاب و ختموه. فجاءت سُبَیْعَةُ بنت الحارث الأسْلَمیةُ بعدَ الفراغ من الکتاب- و النبیُّ ص بالحُدَیْبِیة- فأقبل زوجها، و کان کافراً، فقال: یا محمد، ارْدد علیّ امرأتی، فإنک قد شرطت لنا أن تَرُدَّ علینا مَن أتاک منا، و هذه طینةُ الکتاب لم تَجِفَّ بعد. فأنزل اللَّه تعالى هذه الآیة.
در تعلقیه ذیل این نقل واحدی در همین صفجه آمده است:
و قد أخرج البخاری فی الشروط (2711، 2712) عن مروان و المسور عن أصحاب رسول اللَّه ص حدیثاً یؤید هذا المعنى مع اختلاف الصحابیة فعند البخاری أن الصحابیة هی أم کلثوم بنت عقبة، و أثر ابن عباس الذی ذکره المصنف هنا فیه أن الصحابیة سبیعة بنت الحارث الأسلمیة. و یؤید أثر ابن عباس ما ذکره الحافظ ابن حجر فی الإصابة نقلًا عن الفاکهی: أن سبیعة بنت الحارث أول امرأة أسلمت بعد صلح الحدیبیة إثر العقد و طی الکتاب و لم تخف فنزلت آیة الامتحان [انظر الإصابة 4/ 524- 525].
[3] . و أخرج ابن مردویه عن ابن عباس رضى الله عنهما فی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ إلى قوله عَلِیمٌ حَکِیمٌ قال کان امتحانهن ان یشهدن ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله فإذا علموا ان ذلک حق منهن لم یرجعوهن إلى الکفار و أعطى بعلها فی الکفار الذین عقد لهم رسول الله ص صداقه الذی أصدقها و أحلهن للمؤمنین إذا آتوهن أجورهن و نهى المؤمنین ان یدعوا المهاجرات من أجل نسائهم فی الکفار و کانت محنة النساء ان رسول الله ص أمر عمر بن الخطاب رضى الله عنه فقال قل لهن ان رسول الله ص بایعکن على ان لا تشرکن بِاللَّهِ شَیْئاً و کانت هند بنت عتبة بن ربیعة التی شقت بطن حمزة متنکرة فی النساء فقالت انى ان أتکلم یعرفنی و ان عرفنی قتلنی و انما تنکرت فرقا من رسول الله ص فسکت النسوة التی مع هند و أبین ان یتکلمن فقالت هند و هی متنکرة کیف یقبل من النساء شیأ لم یقبله من الرجال فنظر الیها رسول الله ص و قال لعمر رضى الله عنه قل لهن وَ لا یَسْرِقْنَ قالت هند و الله انى لأصیب من أبى سفیان الهنة ما أدرى أ یحلهن أم لا قال أبو سفیان ما أصبت من شی مضى أو قد بقی فهو لک حلال فضحک رسول الله ص و عرفها فدعاها فاتته فأخذت بیده فعاذت به فقال أنت هند فقالت عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ فصرف عنها رسول الله ص. ...
و أخرج ابن أبى اسامة و البزار و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردویه بسند حسن عن ابن عباس رضى الله عنهما فی قوله إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ و لفظ ابن المنذر انه سئل بم کان النبی ص یمتحن النساء قال کانت المرأة إذا جاءت النبی ص حلفها عمر رضى الله عنه بالله ما خرجت رغبة بأرض عن أرض و بالله ما خرجت من بغض زوج و بالله ما خرجت التماس دنیا و بالله ما خرجت الا حبا لله و رسوله
و أخرج عبد بن حمید و ابن المنذر عن عکرمة رضى الله عنه قال یقال لها ما جاء بک عشق رجل منا و لا فرار من زوجک ما خرجت الا حبا لله و رسوله
[4] . وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فِی قَوْلِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ قَالَ: إِذَا لَحِقَتْ امْرَأَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُسْلِمِینَ تُمْتَحَنُ بِأَنْ تحَلْفِ بِاللَّهِ أَنَّهُ لَمْ یَحْمِلْهَا عَلَى اللُّحُوقِ بِالْمُسْلِمِینَ بُغْضُهَا لِزَوْجِهَا الْکَافِرِ وَ لَا حُبُّهَا لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ إِنَّمَا حَمَلَهَا عَلَى ذَلِکَ الْإِسْلَامُ، و إِذَا حَلَفَتْ عَلَى ذَلِکَ قَبْلَ إِسْلَامِهَا.
ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا یَعْنِی یَرُدُّ الْمُسْلِمُ عَلَى زَوْجِهَا الْکَافِرِ صَدَاقَهَا ثُمَّ یَتَزَوَّجُهَا الْمُسْلِمُ وَ هُوَ قَوْلُهُ: وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَ
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ یَقُولُ: مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ کَافِرَةٌ یَعْنِی عَلَى غَیْرِ مِلَّةِ الْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَلَى مِلَّةِ الْإِسْلَامِ فَلْیَعْرِضْ عَلَیْهَا الْإِسْلَامَ فَإِنْ قَبِلَتْ فَهِیَ امْرَأَتُهُ، وَ إِلَّا فَهِیَ بَرِیئَةٌ مِنْهُ فَنَهَى اللَّهُ أَنْ یُمْسِکَ بِعِصْمَتِهَا
وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فِی قَوْلِهِ: وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ یَعْنِی إِذَا لَحِقَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ بِالْکُفَّارِ فَعَلَى الْکَافِرِ أَنْ یَرِدَ عَلَى الْمُسْلِمِ صَدَاقَهَا، فَإِنْ لَمْ یَفْعَلِ الْکَافِرُ وَ غَنِمَ الْمُسْلِمُونَ غَنِیمَةً أُخِذَ مِنْهَا قَبْلَ الْقِسْمَةِ صَدَاقُ الْمَرْأَةِ اللَّاحِقَةِ بِالْکُفَّار
[5] . سبب نزول هذه الآیة أن المهادنة لما وقعت بین النبی ع و بین قریش بالحدیبیة فرت بعدها امرأة من المشرکین و خرجت إلى رسول الله مسلمة فجاء زوجها و قال ردها علی فنزلت فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ. و ما جرى للنساء ذکر و إنما ضمن أن یرد الرجال فأمر الله أن تمتحن المهاجرة بالشهادتین فإن کانت مؤمنة رد صداقها و لا ترد هی علیه إذ هی لا تحل له و لا هو یحل لها و هذا فی القرآن للتوکید
[6] . أخبرنا الحسن بن محمد الفارسی، حدَّثنا محمد بن عبد اللَّه بن الفضل، أخبرنا أحمد بن محمد بن الحسن الحافظ، حدَّثنا محمد بن یحیى، حدَّثنا حسن بن الرَّبیع بن الخشاب، حدَّثنا ابن إدریس، قال: قال محمد بن إسحاق: حدَّثنی الزُّهْرِی، قال: دخلتُ على عُروةَ بن الزبیر، و هو یکتبُ کتاباً إلى ابن هُنَیْدَةَ صاحب الولید بن عبد الملک، یسأله عن قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ... الآیة. قال: فکتب إلیه: إن رسول اللَّه ص صالح قریشاً یومَ الحُدَیْبِیَة على أن یَرُدَّ علیهم مَن جاء بغیر إذنِ وَلِیّه، فلما هاجرن النساءُ أبى اللَّه تعالى أن یُرْدَدْنَ إلى المشرکین إذا هُنَّ امتُحِنَّ، فعرفوا أنهن إنما جِئْنَ رغبةً فی الإسلام، بردِّ صدقاتِهن إلیهم إذا احتُبِسْنَ عنهم، إن هم رَدُّوا على المسلمین صدقةَ من حُبِسْنَ من نسائهم. قال: ذلکم حکم اللَّه یحکم بینکم. فأمسک رسول اللَّه ص النساءَ، و ردَّ الرجال.
در تعلیقه این کتاب درباره این روایت آمده است: مرسل، و عزاه فی الدر (6/ 206) لابن إسحاق و ابن سعد و ابن المنذر
[7] . و أخرج عبد بن حمید و أبو داود فی ناسخه و ابن جریر و ابن المنذر عن الزهری رضى الله عنه قال نزلت هذه الآیة و هم بالحدیبیة لما جاء النساء أمره ان یرد الصداق إلى أزواجهن و حکم على المشرکین مثل ذلک إذا جاءتهم امرأة من المسلمین ان یردوا الصدق إلى زوجها فاما المؤمنون فأقروا بحکم الله و أما المشرکون فأبوا ان یقروا فانزل الله وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَى الْکُفَّارِ إلى قوله مِثْلَ ما أَنْفَقُوا فأمر المؤمنون إذا ذهبت امرأة من المسلمین و لها زوج من المسلمین ان یرد الیه المسلمون صداق امرأته مما أمروا ان یردوا على المشرکین.
و أخرج ابن اسحق و ابن سعد و ابن المنذر عن عروة بن الزبیر رضى الله عنه انه سئل عن هذه الآیة فکتب ان رسول الله ص کان صالح قریشا یوم الحدیبیة على ان یرد على قریش من جاء فلما هاجر النساء أبى الله ان یرددن إلى المشرکین إذا هن امتحن بممعنة الإسلام فعرفوا انهن انما جئن رغبة فیهن و أمر یرد صداقهن إلیهم إذا حبس عنهم و انهم یرودا على المسلمین صدقات من حبسوا عنهم من نسائهم ثم قال ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فامسک رسول الله ص النساء و رد الرجال و لو لا الذی حکم الله به من هذا الحکم رد النساء کما رد الرجال و لو لا الهدنة و العهد أمسک النساء و لم یرد لهن صداقا.
و أخرج الفریابی و عبد بن حمید و ابن جریر و ابن المنذر عن مجاهد فی قوله إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ قال سلوهن ما جاء بهن فان کان جاء بهن غضب على أزواجهن أو غیرة أو سخط و لم یؤمن فارجعوهن إلى أزواجهن و ان کن مؤمنات بالله فأمسکوهن و آتوهن أجورهن من صدقتهن و انکحوهن ان شئتم و أصدقوهن و فی قوله وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ قال أمر أصحاب النبی ص بطلاق نساءهن کوافر بمکة قعدن مع الکفار وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا قال ما ذهب من أزواج أصحاب محمد ص إلى الکفار فلیعطهم الکفار صدقاتهن و لیمسکوهن و ما ذهب من أزواج الکفار إلى أصحاب محمد ص کمثل ذلک هذا فی صلح کان بین قریش و بین محمد ص وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَى الْکُفَّارِ الذین لیس بینکم و بینهم عهد فَعاقَبْتُمْ أصبتم مغنما من قریش أو غیرهم فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا صدقاتهن عوضا.
و أخرج عبد بن حمید عن عکرمة رضى الله عنه قال خرجت امرأة مهاجرة إلى المدینة فقیل لها ما أخرجک بغضک لزوجک أم أردت الله و رسوله قالت بل الله و رسوله فانزل الله فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ فان تزوجها رجل من المسلمین فلیرد إلى زوجها الأول ما أنفق علیها.
و أخرج عبد بن حمید و أبو داود فی ناسخه و ابن جریر و ابن المنذر عن قتادة رضى الله عنه فی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ قال هذا حکم حکمه الله بین أهل الهدى واهل الضلالة فَامْتَحِنُوهُنَّ قال کانت محنتهن ان یحلفن بالله ما خرجن لنشوز و لا خرجن الا حبا للإسلام و حرصا علیه فإذا فعلن ذلک قبل منهن و فی قوله وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا قال کن إذا فررن من أصحاب النبی ص إلى الکفار الذین بینهم و بین النبی ص عهد فتزوجن بعثوا بمهورهن إلى أزواجهن من المسلمین و إذا فررن من المشرکین الذین بینهم و بین النبی عهد فنکحوهن بعثوا بمهورهن إلى أزواجهن من المشرکین فکان هذا بین أصحاب النبی ص و بین أصحاب العهد من الکفار و فی قوله وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَى الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ یقول إلى کفار قریش لیس بینهم و بین أصحاب النبی ص عهد یأخذونهم به فَعاقَبْتُمْ و هی الغنیمة إذا غنموا بعد ذلک ثم نسخ هذا الحکم و هذا العهد فی براءة فنبذا إلى کل ذى عهد عهده.
و أخرج سعید بن منصور و ابن المنذر عن ابراهیم النخعی رضى الله عنه فی قوله إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ الآیة قال کان بینهم و بین رسول الله ص عهد و کانت المرأة إذا جاءت إلى رسول الله ص امتحنوها ثم یردون على زوجها ما أنفق علیها فان لحقت امرأة من المسلمین بالمشرکین فغنم المسلمون ردوا على صاحبها ما أنفق علیها قال الشعبی ما رضى المشرکون بشیء ما رضوا بهذه الآیة و قالوا هذا النصف.
[8] . قال ابن عباس: إن مشرکی مکة صالحوا رسول اللَّه ص، عامَ الحُدَیْبیة، على أن مَن أتاه من أهل مکةَ ردَّه إلیهم، و من أتى أهلَ مکةَ من أصحابه فهو لهم، و کتبوا بذلک الکتاب و ختموه. فجاءت سُبَیْعَةُ بنت الحارث الأسْلَمیةُ بعدَ الفراغ من الکتاب- و النبیُّ ص بالحُدَیْبِیة- فأقبل زوجها، و کان کافراً، فقال: یا محمد، ارْدد علیّ امرأتی، فإنک قد شرطت لنا أن تَرُدَّ علینا مَن أتاک منا، و هذه طینةُ الکتاب لم تَجِفَّ بعد. فأنزل اللَّه تعالى هذه الآیة.
[9] . و أخرج ابن أبى حاتم عن مقاتل رضى الله عنه قال کان بین رسول الله ص و بین أهل مکة عهد شرط فی ان یرد النساء فجاءت امرأة تسمى سعیدة و کانت تحت صیفی بن الراهب و هو مشرک من أهل مکة و طلبوا ردها فانزل الله إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ الآیة.
[10] . و أخرج البخاری و أبو داود فی ناسخه و البیهقی فی السنن عن مروان بن الحکم و المسور بن مخرمة قالا لما کاتب رسول الله ص سهیل بن عمر و على قضیة المدة یوم الحدیبیة کان مما اشترط سهیل ان لا یأتیک منا أحد و ان کان على دینک الا رددته إلینا فرد رسول الله ص أبا جندل بن سهیل و لم یأت رسول الله ص أحد من الرجال الا رده فی تلک المدة و ان کان مسلما ثم جاء المؤمنات مهاجرات و کانت أم کلثوم بنت عقبة بن أبى معیط ممن خرج إلى رسول الله ص و هی عاتق فجاء أهلها یسألون رسول الله ص ان یرجعها إلیهم حتى أنزل الله فی المؤمنات ما أنزل.
[11] . و أخرج الطبرانی و ابن مردویه بسند ضعیف عن عبد الله بن أبى أحمد رضى الله عنه قال هاجرت أم کلثوم بنت عقبة بن أبى معیط فی الهدنة فخرج أخواها عمارة و الولید حتى قدما على رسول الله ص و کلماه فی أم کلثوم ان یردها إلیهما فنقض الله العهد بینه و بین المشرکین خاصة فی النساء و منعهن ان یرددن إلى المشرکین و أنزل الله آیة الامتحان.
[12] . و أخرج ابن سعد عن ابن شهاب رضى الله عنه قال کان المشرکون قد شرطوا على رسول الله ص یوم الحدیبیة ان من جاء من قبلنا و ان کان على دینک رددته إلینا و من جاءنا من قبلک لم تردده إلیک فکان یرد إلیهم من جاء من قبلهم یدخل فی دینه فلما جاءت أم کلثوم بنت عقبة بن ابى معیط مهاجرة جاء أخواها یرید ان یخرجاها و یرداها إلیهم فانزل الله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ الآیة إلى قوله وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا قال هو الصداق وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ الآیة قال هی المرأة تسلم فیرد المسلمون صداقها إلى الکفار و ما طلق المسلمون من نساء الکفار عندهم فعلیهم ان یردوا صداقهن إلى المسلمین فان أمسکوا صداقا من صداق المسلمین مما فارقوا من نساء الکفار أمسک المسلمون صداق المسلمات اللاتی جئن من قبلهم.
[13] . و أخرج ابن درید فی أمالیه حدثنا أبو الفضل الریاشی عن ابن أبى رجاء عن الواقدی قال فخرجت أم کلثوم بنت عقبة بن أبى معیط بآیات نزلت فیها قالت فکنت أول من هاجر إلى المدینة فلما قدمت قدم أخى الولید على فنسخ الله العقد بین النبی ص و بین المشرکین فی شأنى و نزلت فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ ثم أنکحنی النبی ص زید بن حارثة فقلت أ تزوجنی بمولاک فانزل الله وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ثم قتل زید فأرسل إلى الزبیر احبسنی على نفسک قلت نعم فنزلت وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ
[14] . و أخرج ابن أبى حاتم عن یزید بن أبى حبیب رضى الله عنه انه بلغه انه نزلت یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ الآیة فی امرأة أبى حسان بن الدحداحة و هی أمیمة بنت بسر امرأة من بنى عمرو بن عوف و ان سهل بن حنیف تزوجها حین فرت إلى رسول الله ص فولدت له عبد الله بن سهل.
[15] . قال الشعبی و کانت زینب بنت رسول الله ص امرأة أبی العاص بن الربیع فأسلمت و لحقت بالنبی ص فی المدینة و أقام أبو العاص مشرکا بمکة ثم أتى المدینة فأمنته زینب ثم أسلم فردها علیه رسول الله
[16] . حدثنا ابن حمید، قال: ثنا سلمة، عن محمد بن إسحاق، قال: و قال الزهری: لما نزلت هذه الآیة یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ إلى قوله: وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ النکاح کان ممن طلق عمر بن الخطاب رضی الله عنه امرأته قریبة ابنة أبی أمیة بن المغیرة، فتزوجها بعده معاویة بن أبی سفیان، و هما على شرکهما بمکة.
[17] . و أخرج ابن مردویه عن ابن شهاب رضى الله عنه قال بلغنا ان الممتحنة أنزلت فی المدة التی ماد فیها رسول الله ص کفار قریش من أجل العهد الذی کان بین رسول الله ص و بین کفار قریش فی المدة فکان یرد على کفار قریش ما أنفقوا على نسائهم اللاتی یسلمن و یهاجرن و بعولتهن کفار و لو کانوا حربا لیست بین رسول الله ص و بینهم مدة عهد لم یردوا إلیهم شیأ مما أنفقوا و قد حکم الله للمؤمنین على أهل المدة من الکفار بمثل ذلک الحکم قال الله وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ فطلق عمر بن الخطاب رضى الله عنه امرأته بنت أبى أمیة بن المغیرة من بنى مخزوم فتزوجها معاویة بن أبى سفیان و بنت جرول من خزاعة فزوجها رسول الله ص لأبی جهم بن حذیفة العدوى و جعل ذلک حکما حکم به بین المؤمنین و بین المشرکین فی مدة العهد التی کانت بینهم فأقر المؤمنون بحکم الله فأدوا ما أمروا به من نفقات المشرکین التی أنفقوا على نسائهم و أبى المشرکون ان یقروا بحکم الله فیما فرض علیهم من أداه نفقات المسلمین فقال الله وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَى الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ فإذا ذهبت بعد هذه الآیة امرأة من أزواج المؤمنین إلى المشرکین رد المؤمنون إلى أزواجها النفقة التی أنفق علیها من العقب الذی بأیدیهم الذی أمروا ان یردوه إلى المشرکین من نفقاتهم التی أنفقوا على أزواجهن اللاتی آمن و هاجرن ثم ردوا إلى المشرکین فضلا ان کان لهم
و أخرج ابن أبى شیبة و عبد بن حمید عن مجاهد رضى الله عنه وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ قال الرجل تلحق امرأته بدار الحرب فلا یعتد بها من نسائه و أخرج ابن أبى شیبة عن سعید بن جبیر رضى الله عنه مثله
و أخرج ابن منیع من طریق الکلبی عن أبى صالح عن ابن عباس رضى الله عنهما قال أسلم عمر بن الخطاب و تأخرت امرأته فی المشرکین فانزل الله وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ
و أخرج الطبرانی و أبو نعیم و ابن عساکر عن یزید بن الأخنس رضى الله عنه انه لما أسلم أسلم معه جمیع أهله الا امرأة واحدة أبت ان تسلم فانزل الله وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ فقیل له قد أنزل الله انه فرق بینها و بین زوجها لا ان تسلم فضرب لها أجل سنة فلما مضت السنة الا یوما جلست تنظر الشمس حتى إذا دنت للغروب أسلمت.
و أخرج سعید بن منصور و ابن المنذر عن ابراهیم النخعی رضى الله عنه فی قوله وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ قال نزلت فی المرأة من المسلمین تلحق بالمشرکین فتکفر فلا یمسک زوجها بعصمتها قد برئ منها.
[18] . قال الزهری: و لما نزلت هذه الآیة و فیها قوله «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ» طلق عمر بن الخطاب امرأتین کانتا له بمکة مشرکتین قرنیة بنت أبی أمیة بن المغیرة فتزوجها بعده معاویة بن أبی سفیان و هما على شرکهما بمکة و الأخرى أم کلثوم بنت عمرو بن جرول الخزاعیة أم عبد الله بن عمر فتزوجها أبو جهم بن حذافة بن غانم رجل من قومه و هما على شرکهما؛
و کانت عند طلحة بن عبد الله أروى بنت ربیعة بن الحرث بن عبد المطلب ففرق بینهما الإسلام حین نهى القرآن عن التمسک بعصم الکوافر و کان طلحة قد هاجر و هی بمکة عند قومها کافرة. ثم تزوجها فی الإسلام بعد طلحة خالد بن سعید بن العاص بن أمیة و کانت ممن فرت إلى رسول الله ص من نساء الکفار فحبسها و زوجها خالدا.
به نظر میرسد عبارت «و کانت ممن فرت إلى رسول الله ص من نساء الکفار فحبسها و زوجها خالدا» تصحیفی در نسخه رخ داده باشد. زیرا چنانکه در پادرقی بعد میبینید طبری همین عبارت «و کان طلحة قد هاجر و هی بمکة على دین قومها، ثم تزوجها فی الإسلام بعد طلحة خالد بن سعید بن العاص بن أمیة بن عبد شمس» را دارد و سپس جمله بعدیاش واضح است که درباره أمیمه است نه همین خانم.
[19] . و طلحة بن عبید الله بن عثمان بن عمرو التیمی کانت عنده أروى بنت ربیعة بن الحرث بن عبد المطلب، ففرق بینهما الإسلام حین نهى القرآن عن التمسک بعصم الکوافر، و کان طلحة قد هاجر و هی بمکة على دین قومها، ثم تزوجها فی الإسلام بعد طلحة خالد بن سعید بن العاص بن أمیة بن عبد شمس. و کان ممن فر إلى رسول الله ص من نساء الکفار ممن لم یکن بینه و بین رسول الله ص عهد فحبسها و زوجها رجلا من المسلمین أمیمة بنت بشر الأنصاریة، ثم إحدى نساء بنی أمیة بن زید من أوس الله، کانت عند ثابت بن الدحداحة، ففرت منه، و هو یومئذ کافر إلى رسول الله ص، فزوجها رسول الله ص سهل بن حنیف أحد بنی عمرو بن عوف، فولدت عبد الله بن سهل.
[20] . و أخرج ابن أبى حاتم عن طلحة رضى الله عنه قال لما نزلت وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ طلقت امرأتی اروى بنت ربیعة و طلق عمر قریبة بنت أبى أمیة وام کلثوم بنت جرول الخزاعیة
[21] . و أخرج عبد بن حمید عن عامر الشعبی رضى الله عنه قال کانت زینب امرأة ابن مسعود من الذین قالوا له وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا.