سفارش تبلیغ
صبا ویژن

19) مؤمنون (23) آیه 71 وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ

بسم الله الرحمن الرحیم

19) مؤمنون (23) آیه 71    وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُون‏

ترجمه

[اینکه عده‌ای سخن قرآن را قبول نمی‌کنند چون انتظار دارند که حق، تابع خواسته‌های آنها باشد] و اگر حق از دلخواه‌ها [هوى و هوسها]ى آنان پیروى مى‏کرد، بى‏شک آسمانها و زمین و هر که در آنهاست، تباه مى‏شد. اما مطلب از این قرار است که ما حکایت خودشان را برایشان آورده‏ایم، و آنان از حکایت خویش روی‌گردانند.

حدیث

1)     پیامبر اکرم ص در ضمن حدیث مفصلی فرمودند:

... فعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ ... مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّار[1]

اصول کافی، ج‏2، ص599

پس بر شما باد به قرآن! ... هر که آن را در پیش روى خود قرار دهد [که آن را پیروى کند]، او را به سوى بهشت کشاند، و هر که آن را در پشت سر خود قرار دهد، او را به سوى آتش دوزخ براند.

2)     امیرالمومنین ع فرمود[2]:

یَا کُمَیْلُ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْحَقُّ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَ‏»

بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، عماد الدین طبری، ص30

ای کمیل! ما آن «حق»ی هستیم که خداوند در موردش فرمود: «اگر حق از دلخواه‌ها [هوى و هوسها]ى آنان پیروى مى‏کرد، بى‏شک آسمانها و زمین و هر که در آنهاست، تباه مى‏شد.»

تدبر

1)     ما دلمان می‌خواهد همه چیز عالم به دلخواه ما باشد. اما اگر چنین شود عالم و موجوداتش تباه می‌شوند. پس اگر چرخ جهان بر وفق مراد ما نمی‌چرخد، اصلا ناراحت نشویم؛ بلکه اگر نگاه کلان داشته باشیم خوشحال خواهیم بود (زیرا اگر به دلخواه ما می‌بود همه چیز تباه می‌شد و آن وقت بیشتر ضرر می‌کردیم!)


2)     اگر کسی دنبال حق باشد، نمی‌تواند همواره دنبال دلخواه‌های خود باشد و بالعکس. بررسی کنیم که حق برایمان مهمتر است یا دلخواه‌هایمان. کدام را مبنا قرار می‌دهیم؟


3)     اینکه گاهی از «حق» تبعیت کنیم، دلیل نمی‌شود که حتما «حق»گرا هستیم؛ زیرا همه افراد خودخواه (که فقط تابع دلخواه خود هستند) هروقت «حق» با «دلخواه»شان هماهنگ باشد، از «حق» تبعیت می‌کنند! پس هر عمل بر طبق حق، علامت حقگرا بودن نیست؛ بلکه علامت «حق»گرا بودن این است که جایی که نظر و دلخواه ما برخلاف «حق» بود، آنجا از نظر خودمان کوتاه بیاییم و از دلخواه خودمان تبعیت نکنیم.


4)     شاید به همین جهت است که البلاء للولاء (یعنی: هرکه در این دار مقرب‌تر است   /    جام بلا بیشترش می‌دهند) اگر خدا سختی داد و تبعیت کردیم، معلوم است که تابع حقیم؛ وگرنه جایی که خوشمان می‌آید که معلوم نیست به خاطر خدا و حق کار را انجام داده‌ایم یا به خاطر خدا؛ و شاید به همین جهت است که اغلب تکالیف اسلام، تکلیف (= همراه با دشواری) است؛ چرا؟ چون: «تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد».


5)     علت بی‌توجهی ما به پیام‌های دین این است که حکایت خود ما را بی‌پرده جلوی ما می‌گذارد: همه ما از زشتی بدمان می‌آید؛ و اگر کسی آینه به دست بگیرد و زشتی ما را نشانمان دهد، از آیینه و آیینه به دست، رویگردان می‌شویم. آیا ما دلمان می‌خواهد از ما تعریف کنند یا حقیقت ما را به ما نشان بدهند؟ اگر از آیات قرآن روگردانیم، خدا ریشه آن را در این آیه توضیح داده است: ما از خودمان فرار می‌کنیم و قرآن آینه‌ای است برای دیدن خودمان (در روز دوم -سوره انبیا، آیه 10- در این باره توضیحاتی داده شد. به اینجا مراجعه کنید)


6)     اینها حکایت خودمان است، نه حکایت دیگران. برخی از ما هرچه می‌شنویم، بلافاصله در ذهنمان می‌آید «اِی وای! دیدی فلانی این مشکل را دارد؟!»

فلانی را رها کن!

خودت را بچسب!

اینها ذکر برای توست؛ برای اصلاح تو؛ نه برای عیب‌جویی از این و آن!

(آیا همین نوع صحبت کردن من هم مصداق همین نبود؟!)


تامل فلسفی - اجتماعی در آیه

7)     برخی گمان می‌کنند آزادی ما را فقط آزادی دیگران (= دلخواه‌های اکثریت) حق دارد محدود کند؛ اما اگر واقعا می‌فهمیدند که «حق» با «دلخواه» فرق دارد، می‌فهمیدند که «آزادی» را فقط «حق» می‌تواند محدود کند، چه این حق مطابق دلخواه ما و دیگران باشد، چه نباشد.


خلوتی با خویش

راستی تا به حال فکر کرده‌اید چرا از خودمان فرار می‌کنیم؟ چرا از تنهایی بدمان می‌آید و حاضر نیستیم چند دقیقه با خودمان تنها باشیم؟ وقت تنهایی بلافاصله یا سراغ کنترل تلویزیون می‌رویم، یا سراغ رایانه و فضای اینترنت و فیلم و ...، ویا سراغ موبایل و شبکه‌های اجتماعی. دلمان را بسادگی به همه اینها می دهیم که ببرند، بعد با خودمان می‌گوییم چرا برای نماز حضور قلب ندارم؟! در نماز باید خودت دلت را به خدا بدهی. آیا تا حالا چند دقیقه توانسته‌ایم دلمان را به کسی ندهیم و دست خودمان نگه‌داریم تا بعد آن را به خدا بدهیم؟ کسی که نتواند دقایقی با خود خلوت کند، معلوم است که آرزوی حضور قلب در نماز را به گور خواهد برد؟ کسی که نتواند حکایت خودش را صریح و بی‌پرده بشنود، معلوم است که از قرآن فراری خواهد بود و اگر هم بخواند نه لذتی می‌برد و نه چیزی می‌فهمد. بیایید از خودمان فرار نکنیم. اگر بدی داریم، عیبی ندارد؛ خدا می‌بخشد. یادتان هست دیروز خدا گفت خوان کفور را دوست ندارد، نه خائن کافر را! یعنی می‌داند که گاه خیانت و کفران می‌کنیم.

بیایید خودمان را جدی بگیریم و از خودمان نترسیم. اینقدر ظاهر و صورتمان را آرایش نکنیم که سیرتمان را بر خودمان هم مخفی کنیم. حاضر باشیم خود واقعی‌مان را - علی‌رغم همه زشتی‌هایش- ببینیم تا کم‌کم با قرآن هم‌نشین شویم و از او فراری نباشیم تا ان‌شاءالله خودش راه زیبا شدنمان را نشان دهد.



[1] . متن کامل حدیث اول بسیار زیباست. حیفم آمد فقط خودم بخوانم. در اینجا قرارش می‌دهم؛ هرکس حوصله داشت مطالعه کند:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

 أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ فِی دَارِ هُدْنَةٍ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَ السَّیْرُ بِکُمْ سَرِیعٌ وَ قَدْ رَأَیْتُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلِیَانِ کُلَّ جَدِیدٍ وَ یُقَرِّبَانِ کُلَّ بَعِیدٍ وَ یَأْتِیَانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ.

قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دَارُ الْهُدْنَةِ؟

 قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّار وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلِیلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْیَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ حَیَاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَیْکُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ.

اصول کافی، ج‏2، ص599

رسول خدا ص فرمود که: اى مردمان! به درستى که شما در دار هدنه (= موقعیت «آرامش قبل از طوفان») قرار دارید، و شما بر جناح [= بال‏] سفرید، و رفتن با شما شتاب مى‏کند و شما را زود مى‏برد، و دیده‏اید که شب و روز و آفتاب و ماه، هر نویى را کهنه مى‏کنند، و هر دورى را نزدیک مى‏سازند، و هر وعده‏شده را مى‏آورند. پس آماده شوید براى این مسیر طولانی».

پس مقداد بن اسود برخاست و عرض کرد که: یا رسول اللَّه! دار هدنه چیست؟

فرمود: خانه‌ی رساندن و تمام شدن. و چون فتنه‏ها مانند پاره‏هاى شب تار امور را بر شما مشتبه سازد، پس بر شما باد به قرآن؛ زیرا که اگر شفاعت کند یا بدگویی، سخنش قبول مى‏شود، هر که آن را در پیش روى خود قرار دهد [که آن را پیروى کند]، او را به سوى بهشت کشاند، و هر که آن را در پشت سر خود قرار دهد، او را به سوى آتش دوزخ براند و آن راهنمایى است که بر بهترین راه‏ها دلالت مى‏کند.

و آن کتابى است که در آن تفصیل و بیان [= توضیح] و تحصیل [= حاصل شدن مقاصد و اهداف] هست، آن است جداکننده حق و باطل [= رافع هر گونه اختلاف] و شوخى و سرسرى نیست، ظاهرى دارد و باطنى، ظاهرش حکم و دستور است، و باطنش علم و دانش؛ ظاهرش خرّم و زیبا است و باطنش ژرف. اخترانى دارد [احتمالا منظور آیات قرآن است که همچون ستاره‌هایی که در شب تاریک انسان با کمک آنها راهش را پیدا می‌کند، راه را به انسان نشان می‌دهند] و اخترانش هم اخترانى دارند؛ شگفتى‏هایش شماره نشوند و تازه‏هایش کهنه نگردند، در آن است چراغ‏هاى هدایت و مناره‌های حکمت، و راهنمایی به سوی معرفت است براى کسى که صفت آن را بشناسد. پس سزاوار است که انسان دیده خود را به جولان درآورد، و نظر تأمّل را تا درک صفت آن برساند، که نجات بخشد هر که در معرض هلاک است و رها سازد هر که در چنگالی گرفتار است؛ پس به راستى اندیشه است که زنده مى‏کند دل بینا را چونان که طالب نور در تاریکى‏ها به وسیله نور راه مى‏رود پس بر شما باد که خوش برآئید [که خود را نیکو خلاص کنید] و کم بپائید [خود را در فتنه‏ها منتظر و سرگردان نگذارید].

[2] . أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو الْبَقَاءِ إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْبَصْرِیُّ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ فِی الْمُحَرَّمِ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الدُّبَیْلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ کَثِیرٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ أَبُو سَلَمَةَ الْأَصْفَهَانِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی رَاشِدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ وَائِلٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَفْصٍ الْمَدَنِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ أَرْطَاةَ قَالَ: لَقِیتُ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَضْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِوَصِیَّةٍ أَوْصَانِی بِهَا یَوْماً هِیَ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا؟ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ: قَالَ لِی عَلِیٌّ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ  ....