1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (14. احادیث ناظر به غیبت. 4)

 

ج.4) آثار دنیوی و اخروی غیبت

در حدیث 52 بیان شد که غیبت کردن اعمال نیکوی آدمی را نابود می‏کند چنان که آتش هیزم را می‏خورد و شخص غیبت‏کننده آخرین کسی است که داخل بهشت می‏شود اگر توبه کند، و اگر توبه نکرد او نخستین کسی خواهد بود که داخل آتش شود[1]؛ و در حدیث 55 گذشت که غیبت در [نابود کردن] دین یک ‌مسلمان، از بیماری خوره در درون او زودتر کارگر می‌شود.

اکنون احادیث دیگری در خصوص آثار غیبت تقدیم می‌شود:

71) از امام صادق ع روایت شده است:

کسی که مطلب را علیه مومنی حکایت کند و قصدش بدخواهی برای او و از بین بردن آبرویش باشد تا وی از چشم مردم بیفتد خداوند او را از ولایت خویش به سوی ولایت شیطان بیرون کند ولی شیطان هم او را نپذیرد!

الکافی، ج‏2، ص358؛ المحاسن، ج‏1، ص103؛ الأمالی( للصدوق)، ص486

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایَةً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ، أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَةِ الشَّیْطَانِ فَلَا یَقْبَلُهُ الشَّیْطَانُ.

 

72) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

هیچ مجلسی با غیبت آباد نشد مگر اینکه خرابی‌ای در دین پدید آورد؛ پس گوشهایتان را از گوش دادن به غیبت پاکیزه نگه دارید که همانا گوینده و شنونده در این گناه شریکند؛ و از رسول الله ص شنیدم که می‌فرمود:

غیبت خورشت سگان جهنمی است؛ کسی که در عیب خویش تامل کند فرصت پرداختن به عیب دیگران را پیدا نمی‌کند؛ و کسی که به عیوب مردم بنگرد و آن را زشت بشمرد و سپس همان را برای خویش رضایت دهد عیناً یک احمق است.

روضة الواعظین، ج‏2، ص470؛ جامع الأخبار(للشعیری)، ص147[2]

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَا عُمِرَ مَجْلِسٌ بِالْغِیبَةِ إِلَّا خَرِبَ مِنَ الدِّینِ فَنَزِّهُوا أَسْمَاعَکُمْ عَنِ اسْتِمَاعِ الْغِیبَةِ فَإِنَّ الْقَائِلَ وَ الْمُسْتَمِعَ لَهَا شَرِیکَانِ فِی الْإِثْمِ؛

وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ:

الْغِیبَةُ إِدَامُ کِلَابِ النَّارِ؛ مَنْ نَظَرَ فِی عَیبِ نَفْسِهِ، اشْتَغَلَ عَنْ عَیبِ غَیرِهِ؛ وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا، ثُمَّ رَضِیهَا لِنَفْسِهِ، فَذَاکَ الْأَحْمَقُ بِعَینِهِ.

 

73) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

غیبت نکن، که از تو غیبت خواهد شد؛ و برای برادرت چاله‌ای نکن، که در آن خواهی افتاد؛ که همانا کاری که کنی با تو همان خواهد شد.

الأمالی( للصدوق)، ص420؛ روضة الواعظین، ج‏2، ص470

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:

لَا تَغْتَبْ فَتُغْتَبْ وَ لَا تَحْفِرْ لِأَخِیکَ حُفْرَةً فَتَقَعَ فِیهَا فَإِنَّکَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ.

ب. و از امام سجاد ع روایت شده است:

کسی که مردم را بدانچه در آنان است مورد هجوم قرار دهد، وی را بدانچه در وی نیست مورد هجوم قرار خواهند داد؛ و کسی که دردش را نمی‌شناسد دوایش او را فاسد کند.

نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص91

وَ قَالَ الإمام السجاد زین العابدین علی بن الحسین‏ علیه‌السّلام:

مَنْ رَمَى النَّاسَ بِمَا فِیهِمْ، رَمَوْهُ بِمَا لَیْسَ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ دَاءَهُ أَفْسَدَهُ دَوَاؤُهُ.

 

74) از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است:

ما نزد رسول الله ص بودیم که بناگاه بوی مردار متعفنی بلند شد.

رسول الله ص فرمود: آیا می‌دانید که این بوی چیست؟ بوی کسانی است که غیبت مردم را می‌کنند.

الدر المنثور، ج‏6، ص96

و أخرج أحمد عن جابر بن عبد الله قال:

کنا مع رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم، فارتفعت ریح جیفة منتنة.

فقال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم: أ تدرون ما هذه الریح؟ هذه ریح الذین یغتابون الناس‏.

 

75) الف. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

کسی که از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند خداوند متعال تا چهل روز نماز و روزه‌اش را قبول نمی‌کند، مگر اینکه آن شخص وی را ببخشد.

ب. و باز از ایشان روایت شده است:

کسی که در ماه رمضان غیبت مسلمانی را کند- بابت روزه‌اش پاداشی نخواهد داشت.

جامع الأخبار(للشعیری)، ص146

الف. قَالَ ص:

مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ یقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَی صَلَاتَهُ وَ لَا صِیامَهُ أَرْبَعِینَ یوْماً إِلَّا أَنْ یغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ.

ب. قَالَ ص:

مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یؤْجَرْ عَلَی صِیامِهِ.

 

76) الف. در فرازی از روایتی که قسمتی از آن در شماره 61 گذشت، آمده است:

و پیامبر ص از غیبت نهی کردند و فرمودند: هرکس غیبت مسلمانی را کند روزه‌اش بر باد رود و وضویش بی‌اثر شود و روز قیامت در حالی وارد [صحرای‌محشر] شود که از دهانش بویی بدتر از مردار پراکنده گردد و اهل‌محشر از آن‌بو آزرده‌خاطر گردند. چنین کسی اگر پیش از توبه‌کردن [از غیبت] بمیرد در حالی مرده است که حرام خدا را حلال شمرده است ... آگاه باشید!

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص15؛ الأمالی( للصدوق)، ص430؛مکارم الأخلاق، ص430

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی الْفَقِیهُ نَزِیلُ الرَّی مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ رُوِی عَنْ شُعَیبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ زَیدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ- عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ ص عَن‏ ...

وَ نَهَی عَنِ الْغِیبَةِ وَ قَالَ: مَنِ اغْتَابَ امْرَأً مُسْلِماً بَطَلَ صَوْمُهُ وَ نُقِضَ وُضُوؤُهُ وَ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ تَفُوحُ مِنْ فِیهِ رَائِحَةٌ أَنْتَنُ مِنَ الْجِیفَةِ یتَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَوْقِفِ فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یتُوبَ مَاتَ مُسْتَحِلًّا لِمَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

ب. همچنین روایت شده پیامبر اکرم ص در فرازهایی از آخرین خطبه‌ای که پیش از شهادتشان ایراد کردند فرمودند:

هرکس غیبت مسلمانی را کند روزه‌اش بر باد رود و وضویش بی‌اثر شود و اگر در این حالت [= پیش از توبه‌کردن از غیبت] بمیرد در حالی مرده است که حرام خدا را حلال شمرده است...

و کسی که دنبال یافتن عیب برادر [دینی]اش راه بیفتد و امر مخفی ناپسندی را از او برملا سازد اولین گامی که برمی‌دارد و بر زمین می‌نهد گامی در جهنم است و خداوند امور مخفی ناپسند وی را در مقابل همگان آشکار سازد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص284 و 288؛ کشف الریبة، ص10[3]

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّیَ الْحُسَیْنُ بْنُ زَیْدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو الصِّینِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْخُرَاسَانِیِّ عَنْ مُیَسِّرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَائِشَةَ السَّعْدِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالا خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ هِیَ آخِرُ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بِالْمَدِینَة ...

وَ مَنِ اغْتَابَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بَطَلَ صَوْمُهُ وَ انْتَقَضَ وُضُوؤُهُ فَإِنْ مَاتَ وَ هُوَ کَذَلِکَ مَاتَ وَ هُوَ مُسْتَحِلٌّ لِمَا حَرَّمَ اللَّه‏ ...

وَ مَنْ مَشَى فِی عَیْبِ أَخِیهِ وَ کَشْفِ عَوْرَتِهِ کَانَ أَوَّلُ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ وَضَعَهَا فِی جَهَنَّمَ وَ کَشَفَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِق‏...

در قسمت تدبر حکایتهایی خواهد آمد درباره کسانی که غیبت کردند و پیامبر ص بدانان تذکر داد که روزه‌تان بر باد رفت.

 

77) در منابع اهل سنت روایت شده است که:

الف. عایشه گفت: «لا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً: غیبت همدیگر را نکنید»؛ من نزد رسول الله ص بودم؛ خانمی عبور کرد که دامن بلندی داشت که روی زمین کشیده می‌شد. من گفتم: این خانم دامن‌دراز است.

رسول الله ص فرمود: [آنچه خوردی از دهانت] بیرون بینداز!

پس تکه گوشتی را [از دهان] ‌بیرون انداختم!

ب. پیامبر ص به گروهی رسید و فرمود: [لای دندانهایتان را] خلال کنید!

گفتند: ای پیامبر خدا! به خدا سوگند که ما امروز غذایی نخورده‌ایم.

فرمود: اما من گوشت فلانی را لای دندانهایتان می‌بینم؛ و آنان غیبت وی را کرده بودند.

الدر المنثور، ج‏6، ص95

الف. أخرج ابن أبی الدنیا فی ذم الغیبة و الخرائطی فی مساوی الأخلاق و ابن مردویه و البیهقی فی شعب الایمان عن عائشة قالت:

«لا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» فانی کنت عند رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم فمرت امرأة طویلة الذیل فقلت یا رسول الله انها الطویلة الذیل فقال النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم الفظی!

فلفظت بضعة لحم‏.

ب. أخرج عبد بن حمید عن عکرمة رفع الحدیث إلی النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم:

أنه لحق قوما، فقال لهم: تخللوا.

فقال القوم: و الله یا نبی الله ما طعمنا الیوم طعاما!

فقال النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم: و الله انی لأری لحم فلان بین ثنایاکم؛ و کانوا قد اغتابوه‏.

 

78) معاذ در روایتی طولانی از رسول الله ص نقل کرده که ایشان فرمودند:

همانا حافظانِ [عمل]، عمل بنده را بالا می‌برند و آن را نوری است همچون نور خورشید، تا اینکه به آسمان دنیا می‌رسد و آن حافظان عمل وی را زیاد و منزه از بدی می‌شمرند تا اینکه به دری می‌رسند که فرشته موکل بر آن در می‌گوید: این عمل را به روی صاحبش بزنید! من مواظب غیبت هستم؛ پروردگارم به من دستور داده که اجازه ندهم که عمل کسی که غیبت مردم را می‌کند از من عبور کند و به سوی پروردگارم برود.

کشف الریبة (شهید ثانی)، ص6

وَ فِی خَبَرِ مُعَاذٍ الطَّوِیلِ الْمَشْهُورِ عَنِ النَّبِی ص:

أَنَّ الْحَفَظَةَ تَصْعَدُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ وَ لَهُ نُورٌ کَشُعَاعِ الشَّمْسِ حَتَّی إِذَا بَلَغَ السَّمَاءَ الدُّنْیا وَ الْحَفَظَةُ تَسْتَکْثِرُ عَمَلَهُ وَ تُزَکِّیهِ فَإِذَا انْتَهَی إِلَی الْبَابِ؛ قَالَ الْمَلَکُ الْمُوَکَّلُ بِالْبَابِ: اضْرِبُوا بِهَذَا الْعَمَلِ وَجْهَ صَاحِبِهِ! أَنَا صَاحِبُ الْغِیبَةِ؛ أَمَرَنِی رَبِّی أَنْ لَا أَدَعَ عَمَلَ مَنْ یغْتَابُ النَّاسَ یتَجَاوَزُنِی إِلَی رَبِّی.

 

79) از رسول الله ص روایت شده است:

شب معراج بر گروهی گذر کردم که صورتهایشان را با ناخنهایشان می‌خرشیدند. گفتم: جبرئیل! اینها کیستند؟

گفت: اینان کسانی‌اند که غیبت مردم را می‌کردند و متعرض آبروی مردم می‌شدند.

مجموعة ورام، ج‏1، ص115؛ إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج‏1، ص116؛ کشف الریبة، ص6؛ عوالی اللئالی، ج‏1، ص276؛ الدر المنثور، ج‏6، ص96[4]

وَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ ص:

مَرَرْتُ لَیلَةً أُسْرِی بِی عَلَی قَوْمٍ یخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ بِأَظْفَارِهِمْ [بِأَظَافِیرِهِمْ] فَقُلْتُ: یا جَبْرَئِیلُ مَنْ‏ هَؤُلَاءِ؟

قَالَ: هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یغْتَابُونَ النَّاسَ وَ یقَعُونَ فِی أَعْرَاضِهِمْ.

 

80) در منابع اهل سنت روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

کسی که [با غیبت کردن] گوشت برادرش را در دنیا بخورد در آخرت گوشت وی را نزدش بیاورد و به او گفته شود: مردار وی را بخور همان طور که وقتی زنده بود خوردی! و او بناچار از آن می‌خورد و فریاد می‌کشد و چهره ترش می‌کند.

الدر المنثور، ج‏6، ص95

و أخرج أبو یعلی و ابن المنذر و ابن مردویه عن أبی هریرة قال: قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم:

مَنْ أَکَلَ لَحْمَ أَخِیهِ فِی الدُّنْیا قُرِّبَ إِلَیهِ لَحْمُهُ فِی الْآخِرَةِ، فَقِیلَ لَهُ: کُلْهُ مَیتاً کَمَا أَکَلْتَهُ حَیاً. فَإنه لیأْکُلُهُ و [ف‍] یصِیحُ وَ یکْلَحُ.

شهید ثانی هم در کشف الریبة (شهید ثانی)، ص9 این را به عنوان حدیث مرفوع (حدیثی که صریحا به معصوم نسبت داده نشده است) آورده است[5].

 

81) الف. از رسول الله ص روایت شده است:

روز قیامت شخصی را در پیشگاه خداوند حاضر می‌کنند و نامه عملش را به دستش می‌دهند؛ پس حسناتی را که انجام داده در آن نمی‌بیند. می‌گوید: خداوندا! این نامه من نیست چرا که در آن طاعتم را نمی‌بینم.

به او گفته شود: همانا پروردگارت «نه خطا مى‏کند و نه فراموش مى‏نماید» (طه/52). به خاطر غیبت کردن از مردم، عملت رفت!

سپس شخص دیگری را می‌آورند و نامه‌ عملش را به او می‌دهند و او در آن طاعات فراوانی می‌بیند؛ می‌گوید: خداوندا! این نامه عمل من نیست؛ من این طاعات را انجام نداده‌ام.

می‌فرماید: همانا فلانی غیبت تو را کرد در نتیجه حسناتش به تو داده شد.

جامع الأخبار(للشعیری)، ص147

عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیرٍ عَنِ النَّبِی ص أَنَّهُ قَالَ:

یؤْتَی بِأَحَدٍ یوْمَ الْقِیامَةِ یوقَفُ بَینَ یدَی اللَّهِ وَ یدْفَعُ إِلَیهِ کِتَابُهُ فَلَا یرَی حَسَنَاتِهِ؛ فَیقُولُ: إِلَهِی لَیسَ هَذَا کِتَابِی؛ فَإِنِّی لَا أَرَی فِیهَا طَاعَتِی.

فَیقَالُ: إِنَّ رَبَّکَ «لَا یضِلُّ وَ لا ینْسی»،‏ ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغْتِیابِ النَّاسِ.

ثُمَّ یؤْتَی بِآخَرَ وَ یدْفَعُ إِلَیهِ کِتَابُهُ، فَیرَی فِیهِ طَاعَاتٍ کَثِیرَةً؛ فَیقُولُ: إِلَهِی مَا هَذَا کِتَابِی فَإِنِّی مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ!

فَیقُولُ: إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَکَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَیکَ.

شبیه همین مضمون با عباراتی متفاوت در إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج‏1، ص116[6] نیز ذکر شده است.

ب. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

روز قیامت بنده‌ای را می‌آورند و نیکی‌هایش در کفه‌ای و بدی‌هایش را در کفه دیگری می‌گذارند و کفه بدی‌ها سنگین‌تر می‌شود. پس نامه‌ای می‌آورند و در کفه نیکی‌ها می‌گذارند و این کفه سنگین‌تر می‌شود.

می گوید: پروردگارا! این نامه چیست؛‌چرا که هیچ عملی نبود که من در روز یا شب انجام داده باشم مگر اینکه قبلا در کفه اعمالم گذاشته شده بود.

به او گفته شود: اینها چیزی است که درباره تو گفته شد و تو از آن مبرا بودی؛ ‌و بدین سبب نجات می‌یابد.

الدر المنثور، ج‏6، ص97؛ بحار الأنوار، ج‏106، ص 112[7]؛ الکشکول للشیخ البهائی، ص 66، به نقل از ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین، ج‏5، ص370[8]

و أخرج الحکیم الترمذی عن ابن عمر قال قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم:

یجاء بالعبد یوم القیامة فتوضع حسناته فی کفة و سیئاته فی کفة فترجح السیئات فتجی‏ء بطاقة فتوضع فی کفة الحسنات فترجح بها. فیقول: یا رب ما هذه البطاقة؟ فما من عمل عملته فی لیلی و نهاری الا و قد استقبلت به.

فقیل: هذا ما قیل و أنت منه برئ. فینجو بذلک‏.

ج. از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:

هنگامی که روز قیامت شود گروهی را در پیشگاه الهی حاضر می‌کنند که هیچ حسنه‌ای در نامه عمل خویش نمی‌بینند. می‌گویند: خدایا! حسنات ما چه شد؟

خداوند عز و جل می‌فرماید: غیبت آنها را خورد؛ همانا غیبت حسنات را می‌خورد، همان طور که آتش علوفه [هیزم] را.

مستدرک الوسائل، ج‏9، ص124؛ مجموعة ورام، ج‏2، ص27

الشَّیْخُ الْمُفِیدُ فِی الرَّوْضَةِ، عَنِ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ:

إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَقْبَلَ قَوْمٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یَجِدُونَ لِأَنْفُسِهِمْ حَسَنَاتٍ، فَیَقُولُونَ: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا فَعَلْتَ حَسَنَاتِنَا؟

فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أَکَلَتْهَا الْغِیبَةُ إِنَّ الْغِیبَةَ تَأْکُلُ [لَتَأْکُلُ] الْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَلْفَاءَ [الْحَطَب‏].

د. از امام صادق ع هم روایت شده است :

غیبت حسنات را می‌خورد همان طور که آتش هیزم را.

مصباح الشریعة، ص205؛کشف الریبة (شهید ثانی)، ص9

قَالَ الصَّادِقُ ع

الْغِیبَةُ تَأْکُلُ الْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب.

 

82) از رسول الله ص روایت شده است:

بهشت بر سه کس حرام است: منت‌گذار و غیبت‌کننده و دائم‌الخمر.

الزهد، ص9

الْحُسَیْنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

تَحْرُمُ الْجَنَّةُ عَلَى ثَلَاثَةٍ: عَلَى الْمَنَّانِ وَ عَلَى الْمُغْتَابِ وَ عَلَى مُدْمِنِ الْخَمْر.

 

83) از امام صادق از پدرانش از امیر مؤمنان علیه‌السّلام روایت نموده‌اند که پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله فرمودند:[9]

چهار گروه هستند که دوزخیان علاوه بر عذاب و شکنجه‌هاى خود، از آزار آن نیز در عذابند؛ آنان از آب جوشان دوزخ نوشانند و فریادشان به واویلا بلند است. دوزخیان به یکدیگر گویند: این چهار گروه چه کرده‌اند که با این همه عذاب و شکنجه‌اى که در آن غوطه مى‌خوریم از اینان نیز در رنج و عذابیم‌؟! یکی [از آن چهار گروه] در تابوتى از آتش گداخته آویخته شده؛ و دیگر روده‌هایش [بیرون ریخته و آن] را با خود مى‌کشد؛ و دیگری از دهانش چرک و خون جارى است؛ و دیگرى گوشت خود را مى‌خورد.

به آن که در تابوت است گفته شود: این دور مانده از رحمت چه کرده است که با هم? آزارهایى که در آنها غوطه‌وریم، از او هم اذیت می‌شویم؟!

گوید: این دورمانده از رحمت در حالى جان سپرد که اموالى از مردم بر گردنش بود و قصد ادای آنها و وفای به عهدش را نداشت

سپس آنکه را که روده‌هایش [بیرون ریخته و آنها] را مى‌کشد گفته شود: این دور مانده از رحمت چه کرده است که با هم? آزارهایى که در آنها غوطه‌وریم، از او هم اذیت می‌شویم؟!

گوید: این دور مانده از رحمت به آلوده شدن بدنش به ادرار اعتنا نمى‌کرد. [نسبت به طهارت و نجاست لاابالی بود]

سپس به آنکه چرک و خون از دهانش جارى است گفته شود: این دور مانده از رحمت چه کرده است که با هم? آزارهایى که در آنها غوطه‌وریم، از او هم اذیت می‌شویم؟!

گوید: همانا این دور مانده از رحمت، کارش این بود که ادای این و آن را درآورد و هر سخن زشتى را که مى‌دید به آن تکیه می‌کرد [یا: فسادی برپا می‌کرد] و با آن مسخره‌بازی درمی‌آورد.

سپس به آنکه گوشتش را مى‌خورد گفته شود: این دور مانده از رحمت چه کرده است که با هم? آزارهایى که در آنها غوطه‌وریم، از او هم اذیت می‌شویم؟!

گوید: این دور مانده از رحمت با غیبت، گوشت مردم را مى‌خورد و در مسیر سخن‌چینى قدم برمی‌داشت. [که خداوند عز و جل فرماید: و همانا زن او [=ابولهب] هیزم‌کش* بود.]

* عبارت اخیر در برخی از نقل‌ها نیامده است؛ و ممکن است شاهد آوردنی از جانب مولف کتاب باشد، نه امام معصوم ع؛ و تعبیر «حمالة الحطب» [هیزم‌کش] را در این آیه هم به معنای اینکه خاشاک در مسیر پیامبر می‌ریخت که ایشان اذیت شود دانسته‌اند و هم کنایه از سخن چینی که میان افراد آتش جنگ را برپا می‌کند (مجمع البیان، ج‏10، ص85[10])؛ و ظاهرا این استشهاد به آیه از باب معنای دوم است و سعدی هم ظاهرا با اقتباس از همین تعبیر می‌گوید:

میان دو کس جنگ چون آتش است / سخن چین بدبخت هیزم کش است.

الأمالی( للصدوق)، ص581؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص248؛ روضة الواعظین، ج‏2، ص470-471[11]؛ کشف الریبة، ص9-10

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ أَبُو الْحُسَیْنِ الْکُوفِیُّ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنِی حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

أَرْبَعَةٌ یُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى یُسْقَوْنَ مِنَ الْحَمِیمِ وَ الْجَحِیمِ یُنَادُونَ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ. یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى [أَذًی]؟ فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ فِی تَابُوتٍ مِنْ جَمْرٍ؛ وَ رَجُلٌ یَجُرُّ أَمْعَاءَهُ [تَجْرِی أَمْعَاؤُهُ صَدِیداً]؛ وَ رَجُلٌ یَسِیلُ فُوهُ قَیْحاً وَ دَماً؛ وَ رَجُلٌ یَأْکُلُ لَحْمَهُ.

فَقِیلَ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟

فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ قَدْ مَاتَ وَ فِی عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ یَجِدْ لَهَا فِی نَفْسِهِ أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً.

ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَجُرُّ [تَجْرِی] ‌أَمْعَاءَهُ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟

فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ لَا یُبَالِی أَیْنَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ.

ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَسِیلُ فُوهُ قَیْحاً وَ دَماً: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟

فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یُحَاکِی فَیَنْظُرُ إِلَى کُلِّ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ [حنیة] فَیُسْنِدُهَا [فیفسد بها] وَ یُحَاکِی بِهَا.

ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَأْکُلُ لَحْمَهُ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟

فَیَقُولُ: إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَةِ وَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ. [قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ].

شبیه این مضمون در خصوص دو گناه دوم و چهارم نگاه کنید به مجموعة ورام، ج‏1، ص116؛ کشف الریبة (شهید ثانی)، ص7[12]؛ الدر المنثور، ج‏6، ص96[13]

 


[1] . این فراز در ارشاد القلوب بدین صورت آمده که روایت شده که خداوند به حضرت موسی ع وحی کرده است:

کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده است، آخرین کسی است که وارد بهشت شود؛ و اگر بمیرد در حالی که بر آن گناهش اصرار داشته اولین کسی است که وارد جهنم می‌شود.

إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج‏1، ص116

وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی ع: مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یدْخُلُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یدْخُلُ النَّارَ.

[2]. در جامع الاخبار فرازی که از رسول الله روایت شده نیامده است.

[3] . وَ رَوَى الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ النَّبِیِّ ص مَنْ مَشَى فِی غِیْبَةِ أَخِیهِ وَ کَشْفِ عَوْرَتِهِ کَانَتْ أَوَّلُ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَضَعَهَا فِی جَهَنَّمَ وَ کَشَفَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ وَ مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً بَطَلَ صَوْمُهُ وَ نُقِضَ وُضُوؤُهُ فَإِنْ مَاتَ وَ هُوَ کَذَلِکَ مَاتَ وَ هُوَ مُسْتَحِلٌّ لِمَا حَرَّمَ اللَّهُ.

[4] . و أخرج أحمد و أبو داود و البیهقی عن أنس قال: قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم لما عرج بی مررت بقوم لهم أظفار من تحاس یخمشون وجوههم و صدورهم فقلت من هؤلاء یا جبریل قال: هؤلاء الذین یأکلون لحوم الناس و یقعون فی اعراضهم‏.

[5] . وَ رُوِی مَرْفُوعاً: مَنْ أَکَلَ لَحْمَ أَخِیهِ فِی الدُّنْیا قُرِّبَ إِلَیهِ لَحْمُهُ فِی الْآخِرَةِ فَقِیلَ لَهُ کُلْهُ مَیتاً کَمَا أَکَلْتَهُ حَیاً فَیأْکُلُهُ فَیصِیحُ وَ یکْلَحُ.

[6] . وَ قَالَ ص: یأْتِی الرَّجُلُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ قَدْ عَمِلَ الْحَسَنَاتِ فَلَا یرَی فِی صَحِیفَتِهِ مِنْ حَسَنَاتِهِ شَیئاً؛ فَیقُولُ: أَینَ الَّتِی عَمِلْتُهَا فِی دَارِ الدُّنْیا؟ فَقَالَ لَهُ: ذَهَبَتْ بِاغْتِیابِکَ لِلنَّاسِ وَ هِی لَهُمْ عِوَضُ اغْتِیابِهِمْ.

[7] . مرحوم مجلسی این را از قول شیخ بهایی بدین صورت نقل کرده است:

... فقد روینا عن سید البشر و الشفیع المشفع فی المحشر أنه قال یجاء بالعبد یوم القیامة فیوضع حسناته فی کفة و سیئاته فی کفة فترجح السیئات فتجی‏ء بطاقة فتقع فی کفة الحسنات فترجح بها فیقول یا رب ما هذه البطاقة فیقول عز و جل هذا ما قیل فیک و أنت منه بری‏ء.

[8] . و عنه صلّى اللّه علیه و آله: یجاء بالعبد یوم القیامة، فتوضع حسناته فی کفّة و سیئاته فی کفّة. الحدیث‏.

[9]. این حدیث قبلا در جلسه 1021 حدیث 5 نیز گذشت

[10] . «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» کانت تحمل الشوک و العضاة فتطرحه فی طریق رسول الله ص إذا خرج إلى الصلاة لیعقره عن ابن عباس و فی روایة الضحاک قال الربیع بن أنس کانت تبث و تنشر الشوک على طریق الرسول فیطأه کما یطأ أحدکم الحریر و قیل أنها کانت تمشی بالنمیمة بین الناس فتلقی بینهم العداوة و توقد نارها بالتهییج کما توقد النار الحطب فسمى النمیمة حطبا عن ابن عباس فی روایة أخرى و قتادة و مجاهد و عکرمة و السدی قالت العرب فلان یحطب على فلان إذا کان یغری به قال‏: " و لم یمش بین الحی بالحطب الرطب" أی لم یمش بالنمیمة و قیل حمالة الحطب معناه حمالة الخطایا عن سعید بن جبیر و أبی مسلم و نظیره قوله وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِ.

[11]. عبارات داخل کروشه فقط در روضة الواعظین آمده است؛ و البته حدیث دوم در روضة‌الواعظین نیامده است.

[12] . وَ قَالَ جَابِرٌ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی مَسِیرٍ فَأُتِی عَلَی قَبْرَینِ یعَذَّبُ صَاحِبُهُمَا فَقَالَ إِنَّهُمَا لَا یعَذَّبَانِ فِی کَبِیرَةٍ [و بکی]. أَمَّا أَحَدُهُمَا فَکَانَ یغْتَابُ النَّاسَ؛ وَ أَمَّا الثَّانِی فَکَانَ لَا یسْتَبْرِئُ مِنْ بَوْلِهِ [فکان لا یتأذی من البول]؛ وَ دَعَا بِجَرِیدَةٍ رَطْبَةٍ أَوْ جَرِیدَتَینِ فَکَسَرَهُمَا ثُمَّ أَمَرَ بِکُلِّ کِسَرٍ فَغُرِسَتْ عَلَی قَبْرٍ فَقَالَ ص أَمَا إِنَّهُ سَیهَوِّنُ‏ مِنْ عَذَابِهِمَا مَا کَانَتَا رَطْبَتَینِ أَوْ مَا لَمْ ییبَسَا.

[13] . و أخرج البخاری فی الأدب و ابن أبی الدنیا عن جابر بن عبد الله قال: کنا مع رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم فاتی علی قبرین یعذب صاحباهما فقال: انهما لا یعذبان فی کبیر و بکی اما أحدهما فکان یغتاب الناس و اما الأخر فکان لا یتأذی من البول فدعا بجریدة رطبة فکسرها ثم أمر بکل کسرة فغرست علی قبر فقال: اما انه سیهون من عذابهما ما کانا رطبتین‏.

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (12. احادیث ناظر به غیبت. 2)

 

ج.2) وظیفه مومن در مقام شنیدن غیبت

در حدیث 57 گذشت که کسی که نزد وی غیبت برادر مسلمانش رخ دهد و او بر یاری وی [دفاع از وی دربرابر آن غیبت] توانا باشد و او را یاری کند خداوند عز و جل در دنیا و آخرت وی را یاری کند؛ و اگر او را در حالی که توان یاریش را دارد خوار نماید [= یاری نکند] خداوند او را در دنیا و آخرت خوار کند. اما احادیث دیگری در این باره:

61) الف. از رسول الله ص روایت شده است:

کسی که ساکت بماند شریک غیبت کننده است.

مجموعة ورام، ج‏1، ص119

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: السَّاکِتُ شَرِیکُ الْمُغْتَابِ‏.

ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

- شنونده غیبت، شریک غیبت کننده است.

- شنونده غیبت، همانند گوینده آن است.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص221

قال امیرالمومنین ع:

- السَّامِعُ شَرِیکُ الْقَائِلِ.

- سَامِعُ الْغِیبَةِ شَرِیکُ الْمُغْتَابِ.

- السَّامِعُ لِلْغِیبَةِ کَالْمُغْتَابِ.

- مُسْتَمِعُ الْغِیبَةِ کَقَائِلِهَا.

ج. از رسول الله ص و نیز از امیرالمومنین ع روایت شده است:

کسی که [به غیبت] گوش می‌دهد یکی از دو نفری است که غیبت را انجام داده‌اند.

مجموعة ورام، ج‏1، ص119؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص221

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْمُسْتَمِعُ أَحَدُ الْمُغْتَابَیْن‏.

قال امیرالمومنین: السَّامِعُ لِلْغِیبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَیْنِ؛ سَامِعُ الْغِیبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَیْنِ.

د. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایتی طولانی ذکر شده در خصوص برخی از اموری که رسول الله ص از آنها نهی کردند؛ در فرازی از این روایت آمده است:

و رسول الله ص از غیبت کردن و نیز گوش دادن به غیبت نهی کردند؛ و نیز از سخن‌چینی و گوش دادن به آن؛ و فرمودند در بهشت هیچ سخن‌چینی وارد نشود. ...

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص7؛ الأمالی( للصدوق)، ص424؛ مکارم الأخلاق، ص425

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی الْفَقِیهُ نَزِیلُ الرَّی مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ رُوِی عَنْ شُعَیبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ زَیدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ- عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ ص عَن‏ ...

حَدَّثَنَا الشَّیخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَیدِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْأَبْهَرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیا الْجَوْهَرِی الْغَلَابِی الْبَصْرِی قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ زَیدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ ص عَن‏ ...

وَ نَهَی عَنِ الْغِیبَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَیهَا؛ وَ نَهَی عَنِ النَّمِیمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَیهَا؛ وَ قَالَ ص: لَا یدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ یعْنِی نَمَّاما...

ه. روایت شده است که امیرالمومنین ع نگاهش افتاد به شخصی که داشت نزد امام حسن ع، غیبت مردی را می کرد. خطاب به امام حسن ع فرمودند:

فرزندم! شنوایی‌ات را از مانند این پاک بدار؛ زیرا او نگریسته است به خبیث‌ترین چیزی که در ظرف وجودی خویش دارد و خواسته آن را در ظرف وجودی تو خالی کند!

الإختصاص، ص225

نَظَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى رَجُلٍ یَغْتَابُ رَجُلًا عِنْدَ الْحَسَنِ ابْنِهِ ع فَقَالَ:

یَا بُنَیَّ نَزِّهْ سَمْعَکَ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَإِنَّهُ نَظَرَ إِلَى أَخْبَثِ مَا فِی وِعَائِهِ فَأَفْرَغَهُ فِی وِعَائِک!‏

 

62) الف. در فرازی از روایت طولانی‌ای که قسمتی از آن در شماره 61.د گذشت، آمده است:

و رسول الله ص از غیبت نهی کرد و فرمود: ... کسی که وقتی در مجلسی غیبتی از برادر [دینی]اش بشنود نسبت به او بزرگواری کند و آن غیبت را از او برگرداند، خداوند هزار باب شر در دنیا و آخرت را از او برگرداند؛ ولی اگر آن را برنگرداند در حالی که بر برگرداندنش تواناست همانند هفتاد برابر گناه کسی که غیبت کرده برعهده‌اش خواهد آمد...

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص15؛ الأمالی( للصدوق)، ص430؛ مکارم الأخلاق، ص430

وَ نَهَی عَنِ الْغِیبَةِ وَ قَالَ ص: ... وَ مَنْ تَطَوَّلَ عَلَی أَخِیهِ فِی غِیبَةٍ سَمِعَهَا فِیهِ فِی مَجْلِسٍ فَرَدَّهَا عَنْهُ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ [السُّوءِ] فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَإِنْ هُوَ لَمْ یرُدَّهَا وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَی رَدِّهَا کَانَ عَلَیهِ کَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَهُ سَبْعِینَ مَرَّةً...

ب. و باز از پیامبر ص روایت شده است که خطاب به امیرالمومنین ع فرمودند:

ای علی! کسی که نزد او غیبت برادر مسلمانش بشود و او توان یاری کردن وی را داشته باشد اما یاریش نکند خداوند در دنیا و آخرت او را خوار می‌کند...

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص372؛ مکارم الأخلاق، ص444

رَوَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَه‏:

... یَا عَلِیُّ مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطَاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة...

این مضمون در توصیه‌های یپامبر ص به ابوذر (حدیث57) نیز گذشت.

ج. و باز از پیامبر ص روایت شده است که فرمودند:

کسی که نزد او غیبت برادر مسلمانش بشود و او توان یاری کردن وی را داشته باشد و یاریش کند خداوند متعال در دنیا و آخرت او را یاری خواهد کرد؛ و اگر او را خوار کند [= یاریش نکند] خداوند در دنیا و آخرت او را خوار خواهد کرد.

جامع الأخبار(للشعیری)، ص146

قَالَ النَّبِی ص:

مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطَاعَ أَنْ ینْصُرَهُ فَنَصَرَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ مَنْ خَذَلَهُ خَذَلَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.

د. و از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:

کسی که نزد او غیبت برادر مسلمانش بشود و او یاری و کمکش کند خداوند متعال در دنیا و آخرت او را یاری خواهد کرد؛ و اگر نزد او غیبت برادر مسلمانش بشود و او یاری و کمکش نکند و غیبت را از او دفع ننماید در حالی که می‌تواند او را یاری و کمک کند حتما خداوند او را در دنیا و آخرت پایین آورد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص148

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی الْوَرْدِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وَ أَعَانَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُعِنْهُ وَ لَمْ یَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ إِلَّا خَفَضَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

63) الف. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

کسی که چیزی را از آبروی برادر مومنش برگرداند قطعا بهشت بر او واجب می‌شود.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص145؛ الأمالی (للطوسی)، ص233[1]؛ النوادر (للراوندی)، ص8

أَبِی ره عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ.

ب. و روایت شده است که شخصی نزد رسول الله ص متعرض شخص دیگری شد؛ و یکی از حاضران آن [غیبت] را از وی برگرداند. رسول الله ص فرمود:

کسی که چیزی را از آبروی برادر مومنش برگرداند حجاب و مانعی در برابر آتش جهنم خواهد داشت.

الأمالی (للمفید)، ص338؛ الأمالی (للطوسی)، ص115

قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجَرْجَرَائِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ عُبْدُوسٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْأَحْمَسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُحَارِبِیُّ عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَى‏ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ عَنِ ابْنِ أَبِی الدَّرْدَاءِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:

نَالَ رَجُلٌ مِنْ عِرْضِ رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِیِّ ص، فَرَدَّ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَیْهِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ [نَارٍ].

ج. و باز از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

کسی که چیزی را از آبروی برادر مومنش برگرداند برخداوند است که او را از آتش برهاند.

إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص117

 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ.

د. انس روایت کرده است که رسول الله ص فرمودند:

وقتی در آستین خلق افتادند و تو آنجا بودی، پس یار آن شخصی باش که غیبتش را می‌کنند و آن جماعت را برحذر دار و از نزد آنان برخیز.

سپس این آیه را تلاوت کردند: «آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید.» (حجرات/11)

الدر المنثور، ج‏6، ص96؛ نهج الفصاحة، ص202

و أخرج ابن أبی الدنیا عن أنس قال: قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم:

إذا وقع فی الرجل و أنت فی ملا فکن للرجل ناصرا و للقوم زاجرا و قم عنهم؛

ثم تلا هذه الآیة «أَ یحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَکَرِهْتُمُوهُ‏».

ه. محمد بن فضیل می‌گوید: خدمت امام کاظم ع عرض کردم: فدایت شوم! در مورد مردی از برادرانم مطلبی به من می‌رسد که آن را برای وی ناپسند می‌دارم؛ از خودش درباره آن می‌پرسم، منکر می‌شود در حالی که جماعتی از افراد مورد اعتماد آن خبر را به من داده بودند.

فرمودند: محمد! گوش و چشمت را در مورد آنچه در خصوص برادرت است تکذیب کن! اگر برای شهادت دادن پنجاه نفر نزد تو قسم بخورند و سخنی درباره‌اش بگویند تو وی را تصدیق نما و آنان را تکذیب کن؛ هرگز چیزی که مایه بی‌آبرویی وی شود و جوانمردیش را به چالش بکشد علیه او پخش نکن وگرنه از کسانی خواهی بود که خداوند در کتابش درباره آنها می‌فرماید: «همانا کسانی که دوست دارند فحشاء در مورد کسانی که ایمان آورده‌اند شایع شود برایشان عذابی دردناک است» (نور/19).

الکافی، ج‏8، ص147

سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ الْمُبَارَکِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:

قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِی یَبْلُغُنِی عَنْهُ الشَّیْ‏ءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ، وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ.

فَقَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ؛ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَکَ قَوْلًا، فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ؛ لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِینُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَکُونَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم‏» (نور/19)

و. از امیرالمومنین ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:

و کسی که در مجلسی حاضر شود که در آن مجلس سگی باشد که دارد به آبروی برادر غایب وی حمله‌ور می‌شود و جایگاه وی را متزلزل می‌کند، پس وی را خوار کند و جوابش را بدهد و از آبروی برادر غایب خویش دفاع کند، خداوند فرشتگانی را برمی‌انگیزاند که در بیت‌المعمور برای حجشان گرد آمده‌اند - که آنان بخشی از فرشتگان آسمانها و فرشتگان کرسی و عرش و فرشتگان حُجُب هستند، پس هریک از آنان در پیشگاه الهی محضر وی را نیکو می‌شمرد، وی را مدح گوید و مقرب سازد و از خداوند رفعت و جلال او را خواستار شود.

پس خداوند متعال فرماید: اما من به ازای هریک از شما که مدح وی را گفتید همانند تعداد جمیع شما از درجات و قصرها و باغها و بستانها و درختان و آنچه بخواهم از آنچه که مخلوقات احاظه بر آن ندارند، بر او واجب کنم.

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص: 82

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص [أَنَّهُ‏] قَالَ: ...

وَ مَنْ حَضَرَ مَجْلِساً وَ قَدْ حَضَرَ فِیهِ کَلْبٌ یَفْتَرِسُ عِرْضَ أَخِیهِ الْغَائِبِ وَ اتَّسَعَ جَاهُهُ فَاسْتَخَفَّ بِهِ، وَ رَدَّ عَلَیْهِ، وَ ذَبَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْغَائِبِ، قَیَّضَ اللَّهُ الْمَلَائِکَةَ الْمُجْتَمِعِینَ عِنْدَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ لِحَجِّهِمْ، وَ هُمْ شَطْرُ مَلَائِکَةِ السَّمَاوَاتِ، وَ مَلَائِکَةِ الْکُرْسِیِّ وَ الْعَرْشِ وَ مَلَائِکَةِ الْحُجُبِ، فَأَحْسَنَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَعَالَى مَحْضَرَهُ، یَمْدَحُونَهُ وَ یُقَرِّبُونَهُ وَ یَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى لَهُ الرِّفْعَةَ وَ الْجَلَالَةَ.

فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَمَّا أَنَا فَقَدْ أَوْجَبْتُ لَهُ بِعَدَدِ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْ مَادِحِیکُمْ مِثْلَ عَدَدِ جَمِیعِکُمْ مِنْ دَرَجَاتٍ [وَ] قُصُورٍ، وَ جِنَانٍ، وَ بَسَاتِینَ، وَ أَشْجَارٍ، وَ مَا شِئْتُ، مِمَّا لَا یُحِیطُ بِهِ الْمَخْلُوقُون‏

 

64) الف. از رسول الله ص روایت شده است:

سه چیز است که اگر در کسی باشد، حتی اگر یکی از آنها هم در کسی باشد، در سایه عرش خداوند عز و جل خواهد بود روزی که سایه‌ای جز سایه او نیست:

کسی که با مردم چنان رفتار کند که همان را از مردم در قبال خویش انتظار دارد؛

و کسی که شخصی را مقدم و شخص دیگری را موخر نمی‌دارد مگر اینکه بداند این کار او مایه رضایت یا خشم خداوند است [یعنی به رضایت خدا کسی را مقدم کند و به خشم خدا کسی را عقب بزند]؛

و شخصی که در نهان [خویش] از برادر مسلمانش عیبی نگیرد مگر اینکه آن عیب را از خود طرد کرده باشد؛ چرا که عیبی از او طرد نشود مگر اینکه عیب [دیگر]ی برایش آشکار گردد؛ و مشغول شدن شخص به خویش کفایت می‌کند از مشغولیت به حال مردم.

روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج‏2، ص469

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا کَانَ فِی ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ:

رَجُلٌ أَعْطَی النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ لَهَا؛

وَ رَجُلٌ لَمْ یقَدِّمْ رِجْلًا وَ لَمْ یؤَخِّرْ أُخْرَی حَتَّی یعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًی أَوْ سَخَطٌ؛

وَ رَجُلٌ لَمْ یعِبْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِظَهْرِ الْغَیبِ حَتَّی ینْفِی ذَلِکَ الْعَیبَ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا ینْفِی مِنْهَا عَیباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیبٌ وَ کَفَی بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ.

ب. از امام صادق ع روایت شده است:

و زکات گوش، گوش دادن است به علم و حکمت و قرآن و نکات قابل استفاده دینی اعم از موعظه و نصیحت و نیز آنچه نجات تو در آن است؛ و نیز رویگردانی از آنچه ضد آن است اعم از دروغ و غیبت و مانند اینها.

مصباح الشریعة، ص51

قَالَ الصَّادِقُ ع:

... وَ زَکَاةُ الْأُذُنِ اسْتِمَاعُ العلم[2] وَ الْحِکْمَةِ وَ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدِ الدِّینِ مِنَ الْمَوْعِظَةِ وَ النَّصِیحَةِ وَ مَا فِیهِ نَجَاتُکَ، وَ الْإِعْرَاضُ عَمَّا هُوَ ضِدُّهُ مِنَ الْکَذِبِ وَ الْغِیبَةِ وَ أَشْبَاهِهِمَا.

 


[1] . در امالی سندش تفاوتی دارد و یک اضافه‌ای هم در پایانش دارد:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الرَّبِیعُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّکُونِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ کُتِبَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْبَتَّةَ، وَ مَنْ أُتِیَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَلْیُکَافِئْ، فَإِنْ عَجَزَ فَلْیُثْنِ بِهِ، فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَقَدْ کَفَرَ النِّعْمَةَ.

[2] . در نسخه کنونی مصباح الشریعه «العین» نوشته شده که معنای واضحی ندارد؛ اما در نسخه‌های بحار الانوار (ج93، ص7) و مستدرک الوسائل (ج7 ص45) که از مصباح نقل کرده‌اند «العلم» نوشته شده که معلوم می‌شود نسخه کنونی مصباح اشتباه تایپی دارد.

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (11. احادیث ناظر به غیبت. 1)

 

ج. غیبت (وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَکَرِهْتُمُوهُ)

ج.1) کلیاتی درباره غیبت

52) الف. روایت شده که حضرت صادق (ع) فرمودند:

غیبت بر هر مسلمانی حرام است، و شخص غیبت‏کننده در هر حالی باشد گناهکار است؛ و نمونه بارز غیبت آن است که در مورد کسی چیزی را بیان کنی که آن چیز نزد خداوند عیب نباشد، ویا وی را بابت امری مذمت کنی که اهل علم لزوما بدان جهت وی را مذمت نمی‌کنند؛ ...

در صورتی که مرتکب غیبت کسی شدی خبر این غیبت کردنت به گوش او رسید، از او حلالیت بطلب؛ و اگر به گوش او نرسید و از آن خبردار نشد، برای او طلب مغفرت و آمرزش کن.

و غیبت کردن اعمال نیکوی آدمی را نابود می‏کند چنان که آتش هیزم را می‏خورد. خداوند متعال به حضرت موسی (ع) وحی فرمود: شخص غیبت‏کننده آخرین کسی است که داخل بهشت می‏شود اگر توبه کند، و اگر توبه نکرد او نخستین کسی خواهد بود که داخل آتش شود؛ خداوند متعال می‏فرماید: «آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید» (حجرات/12).

و غیبت به انحای مختلفی واقع می‌شود: با بیان عیبی در خَلق [ویژگی‌هایی که مربوط به آفرینش شخص بوده و خودش در آن نقشی ندارد مانند زشت‌رو بودن] ویا خُلق و خو ویا عقل ویا عمل ویا نحوه برخورد ویا راه و روش ویا جهالت و مانند اینها.

و اصل و ریشه غیبت [= آنچه موجب غیبت کردن می‌شود] را در ده قسم می‌توان گنجاند: آرام کردن غیظ [خود نسبت به شخص مورد نظر]، و همراهی با قوم*، و متهم کردن، و تایید خبری بدون تحقیق درباره آن، و سوءظن، و حسد، و مسخره کردن، و تعجب، و اصرار و پافشاری، و زینت دادن**.

پس اگر می‏خواهی که سالم بمانی، خالق را در نظر داشته باش، نه مخلوق را؛ تا عرصه غیبت برای تو محل عبرت‌آموزی شود و عرصه گناه، ثواب. ***

پی‌نوشتها:

*انگیزه همراهی با قوم ظاهرا به معنای این است که انسان می‌خواهد با کسانی که دارند بدگویی شخصی را انجام می‌‌دهند هم‌کلامی شود و عملا برای تایید ضمنی آنها به غیبت کردن از آن شخص اقدام می‌کند.

** انگیزه زینت دادن ظاهرا به معنای این است که انسان برای جالب توجه کردن سخن برای مخاطب، غیبت شخصی را کند.

*** یعنی با دیدن عیب در شخص، به جای اینکه غیبت او را بکنی، از وضع ناگوار وی عبرت بگیری و به جای اینکه مرتکب گناه بشوی عملا ثواب ببری.

مصباح الشریعة، ص204-205

قَالَ الصَّادِقُ ع:

الْغِیبَةُ حَرَامٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ، مَأْثُومٌ صَاحِبُهَا فِی کُلِّ حَالٍ؛ وَ صِفَةُ الْغِیبَةِ أَنْ تَذْکُرَ أَحَداً بِمَا لَیسَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَیبٌ أَوْ تَذُمَّ مَا تَحْمَدُهُ أَهْلُ الْعِلْمِ فِیهِ ...[1]

وَ إِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ، فَاسْتَحِلَّ مِنْهُ؛ فَإِنْ لَمْ تَبْلُغْهُ وَ لَمْ تَلْحَقْهُ، فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ؛

وَ الْغِیبَةُ تَأْکُلُ الْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ، أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ع: الْمُغْتَابُ هُوَ آخِرُ مَنْ یدْخُلُ الْجَنَّةَ إِنْ تَابَ وَ إِنْ لَمْ یتُبْ فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یدْخُلُ النَّارَ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «أَ یحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَکَرِهْتُمُوه»

 وَ وُجُوهُ الْغِیبَةِ تَقَعُ بِذِکْرِ عَیبٍ فِی الْخَلْقِ وَ الْخُلْقِ وَ الْعَقْلِ وَ الْفِعْلِ وَ الْمُعَامَلَةِ وَ الْمَذْهَبِ وَ الْجَهْلِ وَ أَشْبَاهِهِ؛

وَ أَصْلُ الْغِیبَةِ مُتَنَوِّعٌ بِعَشَرَةِ أَنْوَاعٍ شِفَاءِ غَیظٍ وَ مُسَاعَدَةِ قَوْمٍ وَ تُهَمَةٍ وَ تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلَا کَشْفِهِ وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَدٍ وَ سُخْرِیةٍ وَ تَعَجُّبٍ وَ تَبَرُّمٍ وَ تَزَینٍ؛

فَإِنْ أَرَدْتَ الْسْلَامَةَ فَاذْکُرِ الْخَالِقَ لَا الْمَخْلُوقَ فَیصَیرُ لَکَ مَکَانَ الْغِیبَةِ عِبْرَةً وَ مَکَانَ الْإِثْمِ ثَوَاباً.

ب. در همین راستا این حدیث در کتب شیعه که شبیه آن در کتب اهل سنت هم آمده است قابل توجه است:

از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

آیا به شما خبر دهم از مومن [واقعی]؟ او کسی است که مومنان از او بر جان و مال خویش ایمن‌اند.

آیا به شما خبر دهم از مسلمان [واقعی]؟ او کسی است که مسلمانان از زبان و دست وی سالم می‌مانند؛

و مهاجر [واقعی] کسی است که از گناهان هجرت کند و آنچه خداوند حرام کرده را ترک گوید.

و بر مومن حرام است که در خصوص مومن دیگری به وی ظلم کند یا او را خوار سازد یا غیبتش کند و یا او را با شدت از خود براند.

الکافی، ج‏2، ص235

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی کَهْمَسٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُؤْمِنِ؟! مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ.

أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُسْلِمِ؟! مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ.

وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ.

وَ الْمُؤْمِنُ حَرَامٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ یَظْلِمَهُ أَوْ یَخْذُلَهُ أَوْ یَغْتَابَهُ أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَةً.

ج. در منابع اهل سنت چنین آمده است که رسول الله ص فرمود:

بر مومن حرام است در خصوص مومن دیگر، اینکه گوشت او را بخورد و از غیبت کند؛‌ و آبرویش هم بر وی حرام است که در خصوص آن پرده‌دری کند؛ و رخسارش هم بر وی حرام است که بر او سیلی زند.

الدر المنثور، ج‏6، ص95

و أخرج ابن مردویه عن أبی مالک الأشعری عن کعب بن عاصم ان رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم قال:

المؤمن حرام علی المؤمن لحمه علیه حرام ان یأکله و یغتابه بالغیب؛ و عرضه علیه حرام ان یخرقه؛ و وجهه علیه حرام ان یلطمه‏.

 

53) الف. از امیرالمومنین ع روایتی نقل شده که در یک مجلس 400 باب از آنچه دین و دنیای مسلمان را آباد می‌کند تعلیم دادند که قبلا (حدیث33) فرازهایی از آن گذشت. در فرازی از آن فرموده‌اند:

از غیبت شخص مسلمان بپرهیزید؛ چرا که مسلمان از برادر خود غیبت نمی‌کند، وقتی که خداوند این کار را نهی نموده و فرموده است: «آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؟! قطعاً از آن کراهت دارید».

الخصال، ج2، ص622؛ تحف العقول، ص112؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص102

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ‏ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاهُ ...

إِیاکُمْ وَ الْغِیبَةَ فَإِنَّ الْمُسْلِمَ لَا یغْتَابُ أَخَاهُ وَ قَدْ نَهَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: «أَ یحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَکَرِهْتُمُوهُ».

ب. از امام سجاد ع روایت شده که پیامبر ص فرمودند:

ای بندگان خدا تقوای الهی را در خصوص تمامی محرمات رعایت کنید و بدانید که غیبت برادر مومنتان - که از شیعیان آل محمد ص باشد - حرمتش از [حرمت خوردن] گوشت مردار بزرگتر است که خداوند متعال فرمود: «برخی از شما غیبت برخی را نکنند؛ آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید»؛ و همانا حرمت خوردن خون کم‌اهمیت‌تر از آن است که احدی از شما از برادر مومنش - که از شیعیان آل محمد ص باشد - نزد سلطانی جائر خبرچینی کند که در این صورت خودش و برادر مومنش و سلطانی که نزد او خبرچینی کرده است به هلاکت انداخته است.

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص586

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

یَا عِبَادَ اللَّهِ اتَّقُوا الْمُحَرَّمَاتِ کُلَّهَا وَ اعْلَمُوا أَنَّ غِیبَتَکُمْ لِأَخِیکُمُ الْمُؤْمِنِ مِنْ شِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ أَعْظَمُ فِی التَّحْرِیمِ مِنَ الْمَیْتَةِ، قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَا: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»؛ وَ إِنَّ الدَّمَ أَخَفُّ عَلَیْکُمْ فِی تَحْرِیمِ أَکْلِهِ مِنْ أَنْ یَشِیَ أَحَدُکُمْ بِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ شِیعَةِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى سُلْطَانٍ جَائِرٍ، فَإِنَّهُ حِینَئِذٍ قَدْ أَهْلَکَ نَفْسَهُ وَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ وَ السُّلْطَانَ الَّذِی وَشَی بِهِ إِلَیْهِ...[2]

 

54) از امام صادق (علیه السلام) سوال شد درباره آنچه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرموده باشد که «خدا اهل خانه‌ای که گوشت می‌خورند دشمن می‌دارد» [که آیا این روایت درست است، و اگر بله، مقصود ازآن چیست؟]

فرمودند: مطلب آن طور نیست که برخی گمان می‌کنند که درباره گوشت مباح باشد، که خود رسول الله ص هم از آن گوشتها می‌خورد و آن را دوست داشت. بلکه مقصود از آن، همان گوشتی است که خدای عزّوجلّ فرمود: «آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد» یعنی غیبت کردن از کسی و آبروی وی را بردن.

دعائم الإسلام، ج‏2، ص110

وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ سُئِلَ عَمَّا یرْوِیهِ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یبْغِضُ أَهْلَ الْبَیتِ اللَّحْمِیینَ؟!

فَقَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع: لَیسَ هُوَ کَمَا یظُنُّونَ مَنْ أَکَلَ اللَّحْمَ الْمُبَاحَ أَکَلَهُ الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یأْکُلُهُ وَ یحِبُّهُ. إِنَّمَا ذَلِکَ مِنَ اللَّحْمِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «أَ یحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً» یعْنِی بِالْغِیبَةِ لَهُ وَ الْوَقِیعَةِ فِیهِ.

شبیه این توضیح در منابع اهل سنت هم آمده است؛‌ر.ک: الدر المنثور، ج‏6، ص97[3]

 

55) از امام‌صادق (علیه السلام) نقل‌شده که رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«غیبت در [نابود کردن] دین یک ‌مسلمان، از بیماری خوره در درون او زودتر کارگر می‌شود».

و فرمودند: «نشستن مسلمان در مسجد به انتظار نماز، عبادت است تا [زمانی‌که] حدَثی از او سر نزند».

سوال شد: «ای رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله)! حدَث چیست»؟

فرمودند: «غیبت‌کردن».

الکافی، ج‏2، ص357

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ‏ ع قَالَ

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏ الْغِیبَةُ أَسْرَعُ فِی دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَکِلَةِ فِی جَوْفِهِ.

قَالَ: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْجُلُوسُ فِی الْمَسْجِدِ انْتِظَارَ الصَّلَاةِ عِبَادَةٌ مَا لَمْ یُحْدِثْ.

قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ: وَ مَا یُحْدِثُ؟

قَالَ: الِاغْتِیَابَ.

 

56) الف. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

خون و مال و آبروی هر مسلمانی بر هر مسلمانی حرام است. [و غیبت کردن، مصداق بی‌حرمتی به آبروست].[4]

مجموعة ورام، ج‏1، ص115؛ کشف الریبة (شهید ثانی)، ص6؛ منیة المرید، ص327

وَ قَالَ النَّبِی ص کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَی الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُهُ.

ب. از امام رضا ع از پدرانشان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمودند:

هرکس با مردم تعامل کند و به آنها ستم نکند، و سخن بگوید و به آنان دروغ نگوید، و وعده بدهد و خلاف وعده‌اش عمل نکند، چنین شخصی از کسانی‌است که جوانمردی‌اش به حدّ کمال رسیده، عدالتش آشکار گشته، برادری با وی واجب و غیبت او حرام است.

الخصال، ج‏1، ص208؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص30؛ نزهة الناظر، ص24

حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ بَکْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ زَیْدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ الطَّائِیُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَتْ مُرُوءَتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غَیْبَتُهُ.

ب. عین این حدیث را با سند دیگری از امام صادق ع روایت کرده که در آن فقط ترتیب چهار نکته آخر جابجا شده است:

هرکس با مردم تعامل کند و به آنها ستم نکند، و سخن بگوید و به آنان دروغ نگوید، و وعده بدهد و خلاف وعده‌اش عمل نکند، چنین شخصی از کسانی‌است که غیبت او حرام است و جوانمردی‌اش به حدّ کمال رسیده، عدالتش آشکار گشته، برادری با وی واجب است.

الکافی، ج‏2، ص239

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ:

مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَتْ غِیبَتُهُ وَ کَمَلَتْ مُرُوءَتُهُ وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ.

د. مضمون این حدیث به صورت زیر هم از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:

هرکس در او سه خصلت باشد آن خصلت‌ها موجب می‌شوند که رعایت چهار چیز در مورد او بر مردم واجب شود؛

کسی‌که هرگاه با مردم سخن بگوید به آنان دروغ نگوید؛ و هر گاه با آن‌ها تعاملی داشته باشد بدانان ستم نکند و هرگاه به آن‌ها وعده دهد خلف وعده ننماید، آنگاه لازم می‌آید که عدالت او در میان مردم آشکار گردد و مردانگی وی بر همه معلوم شود، و غیبت او بر همگان حرام ‌گردد و برادری با او بر آنان واجب ‌شود.

الخصال، ج‏1، ص208

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ الْکُمَیْدَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ أَوْجَبْنَ لَهُ أَرْبَعاً عَلَى النَّاسِ؛ مَنْ إِذَا حَدَّثَهُمْ لَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ إِذَا خَالَطَهُمْ لَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ إِذَا وَعَدَهُمْ لَمْ یُخْلِفْهُمْ، وَجَبَ أَنْ تَظْهَرَ فِی النَّاسِ عَدَالَتُهُ وَ تَظْهَرَ فِیهِمْ مُرُوءَتُهُ وَ أَنْ تَحْرُمَ عَلَیْهِمْ غِیبَتُهُ وَ أَنْ تَجِبَ عَلَیْهِمْ أُخُوَّتُهُ.

 

57) یکبار ابوذر خدمت پیامبر ص شرفیاب می‌شوند و حضرت وصایایی به وی می‌فرمایند که برخی از آنها قبلا گذشت.[5] در فرازی از این گفتگو رسول‌ الله (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «از غیبت بپرهیز که غیبت از زنا سخت‌تر است».

گفت: «یا رسول‌ الله ص! پدر و مادرم به فدایت! چرا چنین است»؟

فرمود: «چون زناکار توبه می‌کند و خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد؛ ولی غیبت‌کننده مورد مغفرت قرار نمی‌گیرد تا اینکه کسی که از او غیبت‌شده او را ببخشد».

ای ابوذر! دشنام دادن به مسلمان مایه فسوق است و جنگیدن با وی کفر و خوردن گوشت وی معصیت خدا، وحرمت مالش همچون حرمت خونش است.

گفتم: یا رسول الله ص! غیبت چیست؟

فرمود: اینکه از برادرت به گونه‌ای یاد کنی که او خوشش نمی‌آید.

گفتم: یا رسول الله ص! اگر آن مطلب در وی باشد چطور؟

فرمود:‌بدان که اگر آنچه بدان وی را یاد کردی در او باشد غیبتش را کرده‌ای؛‌ و اگر او را به چیزی یاد کنی که در او نباشد به او تهمت زده‌ای.

ای ابوذر! کسی که غیبتی را از برادر مومنش دفع کند بر عهده خداست که او را از آتش جهنم برهاند.

ای ابوذر! کسی که نزد وی غیبت برادر مسلمانش رخ دهد و او بر یاری وی [دفاع از وی دربرابر آن غیبت] توانا باشد و او را یاری کند خداوند عز و جل در دنیا و آخرت وی را یاری کند؛ و اگر او را در حالی که توان یاریش را دارد خوار نماید [= یاری نکند] خداوند او را در دنیا و آخرت خوار کند.

الأمالی (للطوسی)، ص537

حَدَّثَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الطُّوسِیُّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ یَحْیَى بْنِ الْحُسَیْنِ الْعَبَرْتَائِیُّ الْکَاتِبُ سَنَةَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِ مِائَةٍ وَ فِیهَا مَاتَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمُّ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی ذُبَیٍّ الْهُنَائِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو حَرْبِ بْنُ أَبِی الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِیُّ، عَنْ أَبِیهِ أَبِی الْأَسْوَدِ، قَالَ: قَدِمْتُ الرَّبَذَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی ذَرٍّ جُنْدَبِ بْنِ جُنَادَةَ فَحَدَّثَنِی أَبُو ذَرٍّ، قَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ یَوْمٍ فِی صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی مَسْجِدِهِ، فَلَمْ أَرَ فِی الْمَسْجِدِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) إِلَى جَانِبِهِ جَالِسٌ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَةَ الْمَسْجِدِ، فَقُلْتُ:...

قال: یا أَبَا ذَرٍّ، إِیاکَ وَ الْغِیبَةَ، فَإِنَّ الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا.

قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ، وَ مَا ذَاکَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی؟

قَالَ: لِأَنَّ الرَّجُلَ یزْنِی فَیتُوبُ إِلَی اللَّهِ فَیتُوبُ اللَّهُ عَلَیهِ، وَ الْغِیبَةُ لَا تُغْفَرُ حَتَّی یغْفِرَهَا صَاحِبُهَا.

یا أَبَا ذَرٍّ، سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَ قِتَالُهُ کُفْرٌ، وَ أَکْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ، وَ حُرْمَةُ مَالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.

قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْغِیبَةُ قَالَ: ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یکْرَهُهُ. قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِنْ کَانَ فِیهِ ذَاکَ الَّذِی یذْکَرُ بِهِ. قَالَ: اعْلَمْ إِذَا ذَکَرْتَهُ بِمَا هُوَ فِیهِ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَ إِذَا ذَکَرْتَهُ بِمَا لَیسَ فِیهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ.

یا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ ذَبَّ عَنْ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ الْغِیبَةَ کَانَ حَقُّهُ عَلَی اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَنْ یعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ.

یا أَبَا ذَرٍّ، مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ وَ هُوَ یسْتَطِیعُ نَصْرَهُ فَنَصَرَهُ، نَصَرَهُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، فَإِنْ خَذَلَهُ وَ هُوَ یسْتَطِیعُ نَصْرَهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.

توجه: فراز اول روایت فوق (توضیح چرایی بدتر بودن غیبت از زنا) از برخی دیگر از جابر و ابوسعید خدری نیز از رسول الله ص نقل شده است (مجمع البیان، ج‏9، ص206[6]؛ کشف الریبة (شهید ثانی)، ص6؛ منیة المرید، ص327[7])[8] و در منابع اهل سنت هم آمده است (الدر المنثور، ج‏6، ص97[9])

 

58) نوف بکالی یکبار خدمت امیرالمومنین ع می‌رسند و از ایشان درخواست نصیحت می‌کنند و ایشان نصایح متعددی خطاب به وی مطرح می‌کنند. از جمله اینکه فرمودند:

از غیبت خودداری کن که همانا آن خورشت سگان جهنم است.

سپس فرمودند: ای نوف! دروغ می‌گوید کسی که گمان می‌کند که حلال‌زاده است در حالی که با غیبت کردن گوشت مردم را می‌خورد.

الأمالی (للصدوق)، ص209؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص187؛ روضة الواعظین، ج‏2، ص469؛ مشکاة الأنوار، ص88

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِیرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الشَّامِیِّ عَنْ نَوْفٍ الْبِکَالِیِّ عن أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ ...[10]

قَالَ: اجْتَنِبِ الْغِیبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ کِلَابِ النَّارِ.

 ثُمَّ قَالَ: یَا نَوْفُ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ وُلِدَ مِنْ حَلَالٍ وَ هُوَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَةِ ...[11]

در جامع الأخبار (للشعیری)، ص147[12] همین مطلب را بدون سند از رسول الله ص روایت کرده است.[13]

 

59) الف. از امام باقر ع روایت شده است:

بد بنده‌ای است بنده‌ای که دو چهره و دو زبان داشته باشد: وقتی شاهد است برادرش را مدح گوید و وقتی غایب است [گوشت] او را بخورد؛ اگر به او چیزی داده شود حسادت بورزد و اگر مبتلا [به فقر و نداری] گردد خوارش کند.

ب. و از امام صادق ع هم روایت شده است:

کسی که با مسلمانان با دو چهره و با دو زبان مواجه شود روز قیامت می‌آید در حالی که دو زبان از آتش دارد.

الکافی، ج‏2، ص343؛ الأمالی( للصدوق)، ص337 و روضة الواعظین، ج‏2، ص470

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی شَیْبَةَ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ شَاهِداً وَ یَأْکُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَوْنٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَنْ لَقِیَ الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.

شروع این حدیث امام صادق ع در الأمالی و روضة الواعظین بدین عبارت است:

مَنْ لَقِیَ النَّاسَ بِوَجْهٍ وَ عَابَهُمْ بِوَجْهٍ: کسی که با مردم با چهره‌ای مواجه شود و با چهره دیگری از آنها عیب‌جویی کند ...

 

60) الف. روایت شده است که هنگامی که رسول الله ص مردی را به خاطر زنای محصنه سنگسار کرد شخصی به رفیقش گفت: این شخص مثل سگ جان داد.

پس پیامبر ص همراه با آنها بر لاشه مرداری عبور می‌کرد؛ فرمود: این را گاز بزنید و بخورید!

گفتند: یا رسول الله ص! از این لاشه گاز بزنیم و بخوریم؟!

فرمود: کاری که با برادرتان کردید از این متعفن‌تر بود.

مجموعة ورام، ج‏1، ص116؛ کشف الریبة، ص9؛ إحیاء علوم الدین، ج3، ص142

لَمَّا رَجَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الرَّجُلَ فِی الزِّنَاءِ قَالَ رَجُلٌ لِصَاحِبِهِ: هَذَا قُعِصَ کَمَا یُقْعَصُ الْکَلْبُ.

فَمَرَّ النَّبِیُّ ص مَعَهُمَا بِجِیفَةٍ، فَقَالَ: انْهَشَا مِنْهَا!

قَالا: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ نَنْهَشُ جِیفَةً؟

قَالَ: مَا أصبتهما [أَصَبْتُمَا] مِنْ أَخِیکُمَا أَنْتَنُ مِنْ هَذِه‏.

ب. در منابع اهل سنت تفصیل این ماجرا بدین عبارت آمده است که شخصی به نام اسلمی چهار بار خدمت رسول الله ص رسید و شهادت داد که با زنی زنا کرده است. حضرت ص هربار از او روی برمی‌گرداند تا اینکه دفعه پنجم آمد؛ حضرت ص سوالاتی کرد که مطمئن شود وی واقعا به طور کامل مرتکب عمل زنا شده است. نهایتا پرسید: اصلا می‌دانی زنا چیست؟ گفت: بله؛ یعنی همان کاری که شخص با همسرش است انجام می‌دهد به نحو حرام با زنی به نحو حرام انجام دهد.

حضرت پرسید: حالا از گفتن این سخنان چه مقصودی داری؟

گفت: می‌خواهم مرا پاک کنی. پس حضرت دستور داد که وی را سنگسار کردند.

پیامبر ص صدای دو نفر از اصحابش را شنید که یکی به دیگری گفت: این شخصی را نگاه کن که خداوند بر او پوشانده بود اما خودش خود را رها نکرد تا اینکه مثل یک سگ سنگباران شد.

پیامبر آن لحظه سکوت کرد تا اینکه در مسیر لاشه الاغی را دیدند که پایش نفخ کرده بود. فرمود: فلانی و فلانی کجایند؟

آن دو گفتند: ما اینجاییم.

فرمود: از مرکبتان پیاده شوید و از لاشه این الاغ بخورید!

گفتند: ای پیامبر خدا ص! خدا تو را ببخشد؛ چه کسی حاضر است که از این بخورد؟

فرمود: آن طور که اندکی پیش شما متعرض آبروی برادرتان شدید بدتر از خوردن این مردار است؛ به کسی که جانم به دست اوست سوگند که او [با توبه و سنگسار گناهش بخشیده شد و] الان در نهرهای بهشتی مشغول آبتنی است.

مصنف عبد الرزاق، ج7، ص269؛ سنن أبی داود، ج4، ص255؛ السنن الکبرى (للنسائی)، ج6، ص415؛ الدر المنثور، ج‏6، ص95[14]

عبد الرزاق، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الصَّامِتِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ:

جَاءَ الْأَسْلَمِیُّ نَبِیَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ علیه و [آله و] سلم، فَشَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ أَنَّهُ أَصَابَ حُرَّةَ حَرَامًا أَرْبَعَ مَرَّاب، کُلُّ ذَلِکَ یُعْرِضُ عَنْهُ، فَأَقْبَلَ فِی الْخَامِسَةِ، قَالَ: أَنِکْتَهَا؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: حَتى غَابَ ذَلِکَ مِنْکَ فِی ذَلِکَ مِنْهَا، کَمَا یَغِیبُ الْمِرْوَدُ فِی الْمُکْحُلَةِ، وَالرِّشَاءُ فِی الْبِئْرِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: هَلْ تَدْرِی مَا الزِّنَا؟ قَالَ: نَعَمْ، أَتَیْتُ مِنْهَا حَرَامًا مَا یَأْتی الرَّجُلُ مِنِ امْرَأَتِهِ حَلَالًا.

قَالَ: فَمَا تُرِیدُ بِهَذَا الْقَوْلِ؟

قَالَ: أُرِیدُ أَنْ تُطَهِّرَنِی. قَالَ: فَأَمَرَ بِهِ فَرُجِمَ.

فَسَمِعَ النَّبِیُّ - صلى الله علیه و [آله و] سلم - رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِهِ، یَقُولُ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: انْظُرْ إِلَى هَذَا الَّذِی سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ، فَلَم تَدَعْهُ نَفْسُهُ، حَتَّى ‌رُجِمَ ‌رَجْمَ ‌الْکَلْبِ.

فَسَکَتَ النَّبِی - صلى الله علیه و [آله و] سلم - عَنْهُمَا، حَتَّى مَرَّ بِجِیفَةِ حِمَارٍ شَائِلٍ بِرِجْلِهِ، فَقَالَ: أَیْنَ فُلَانٌ وَفُلَان؟

قَالَا: نَحْنُ ذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ.

قَالَ: انْزِلَا فَکُلَا مِنْ جِیفَةِ هَذَا الْحِمَارِ.

فَقَالَا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَنْ یَأْکُلُ مِنْ هَذَا؟

قَالَ: فَمَا نِلْتُمَا مِنْ عِرْضِ أَخِیکُمَا آنِفًا أَشَدُّ مِنْ اکلِ الْمَیْتَةِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، إِنَّهُ الْآنَ لَفِی أَنْهَارِ الْجَنَّةِ یَتَغَمَّسُ فِیهَا.

 


[1] . وَ أَمَّا الْخَوْضُ فِی ذِکْرِ الْغَائِبِ بِمَا هُوَ عِنْدَ اللَّهِ مَذْمُومٌ وَ صَاحِبُهُ فِیهِ مَلُومٌ فَلَیسَ بِغِیبَةٍ وَ إِنْ کَرِهَ صَاحِبُهُ إِذَا سَمِعَ بِهِ وَ کُنْتَ أَنْتَ مُعَافًی عَنْهُ وَ خَالِیاً مِنْهُ وَ یکُونُ فِی ذَلِکَ مُبَیناً لِلْحَقِّ مِنَ الْبَاطِلِ بِبَیانِ اللَّهِ تَعَالَی وَ رَسُولِهِ ص وَ لَکِنْ عَلَی شَرْطِ أَنْ لَا یکُونَ لِلْقَائِلِ بِذَلِکَ مُرَادٌ غَیرَ بَیانِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فِی دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَمَّا إِذَا أَرَادَ بِهِ نَقْصَ‏ الْمَذْکُورِ بِغَیرِ ذَلِکَ الْمَعْنَی فَهُوَ مَأْخُوذٌ بِفَسَادِ مُرَادِهِ وَ إِنْ کَانَ صَوَاباً

در مورد کتاب مصباح الشریعه به نظر می‌رسد که این کتاب مطالب امام صادق ع را با شرحی توسط نویسنده همراه کرده است. از آنجا که این عبارات فوق با بسیاری از احادیث دیگر چندان قابل جمع نیست و به نظر می‌رسد از جنس شرحهای شارح بوده نه کلام امام ع، آن را از متن حذف کردیم.

[2]. احادیث متعددی هست که به طور کلی با اشاره به این آیه افراد را از غیبت کردن برحذر داشته است. چون نکته جدیدی درباره این آیه نداشت آنها را صرفا در پاورقی تقدیم می‌کنیم:

عن امیرالمومنین ع: ... وَ لَا تَفَاخَرُوا بِالْآبَاءِ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ» وَ لَا تَمَازَحُوا وَ لَا تَغَاضَبُوا وَ لَا تَبَاذَخُوا «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتا» ... (تحف العقول، النص، ص: 151)

[3] . و أخرج البیهقی من طریق غیاث بن کلوب الکوفی عن مطرف عن سمرة بن جندب عن أبیه قال قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم ان الله یبغض البیت اللحم فسالت مطرفا ما یعنی باللحم قال الذی یغتاب فیه الناس.

[4]. شهید ثانی بعد از ذکر این حدیث می‌فرماید: و الغیبة تناول العرض و قد جمع بینه و بین الدم و المال‏.

[5]. جلسه 1076 (آیه 11 همین سوره) حدیث 5.الف. https://yekaye.ir/al-hujurat-49-11/

[6] . و عن جابر قال: قال رسول الله ص إیاکم‏ و الغیبة فإن الغیبة أشد من الزنا ثم قال: أن الرجل یزنی ثم یتوب فیتوب الله علیه و إن صاحب الغیبة لا یغفر له حتی یغفر له صاحبه‏

[7] . وَ عَنْ جَابِرٍ وَ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی قَالا قَالَ ص إِیاکُمْ وَ الْغِیبَةَ فَإِنَّ الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنْ الزِّنَاءِ إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ یزْنِی [وَ] فَیتُوبُ فَیتُوبُ اللَّهُ عَلَیهِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغِیبَةِ لَا یغْفَرُ لَهُ حَتَّی یغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ.

[8] . همچنین در مقایسه غیبت با زنا روایات تندتری هم آمده است؛ از جمله

وَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَذَکَرَ الرِّبَا وَ عَظَّمَ شَأْنَهُ فَقَالَ إِنَّ الدِّرْهَمَ یصِیبُهُ الرَّجُلُ مِنَ الرِّبَا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ فِی الْخَطِیئَةِ مِنْ سِتٍّ وَ ثَلَاثِینَ زِنْیةً یزْنِیهَا الرَّجُلُ؛ وَ إِنَّ أَرْبَی الرِّبَا عِرْضُ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ. (مجموعة ورام، ج‏1، ص116؛ کشف الریبة (شهید ثانی)، ص7)

این روایت بدین صورت اگرچه در منابع اهل سنت هست:

الدر المنثور، ج‏6، ص96

و أخرج البیهقی فی الشعب عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم قال: ان الربا نیف و سبعون بابا أهونهن بابا مثل من نکح أمه فی الإسلام و درهم الربا أشد من خمس و ثلاثین زنیة و أشر الربا و أربی الربا و أخبث الربا انتهاک عرض المسلم و انتهاک حرمته‏

اما در منابع روایی شیعی یافت نشد؛ البته فراز اولش (که در مقایسه ربا با زناست) آمده است با این تعبیر:

رَوَى الْحُسَیْنُ بْنُ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دِرْهَمٌ رِبًا أَشَدُّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ثَلَاثِینَ زَنْیَةً کُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ مِثْلِ الْخَالَةِ وَ الْعَمَّةِ. (من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص274)

و برای فراز دومش هم این روایت یافت شد:

قَوْلُهُ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ: «إِنَّ مِنْ أَرْبَى الرِّبَا اسْتِطَالَةُ الْمَرْءِ فِی عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ» (المجازات النبویة، (سید رضی) ص323) و البته اصل این روایت هم در منابع اهل سنت است:

و أخرج البیهقی عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم ان أربی الربا استطالة المرء فی عرض أخیه‏ (الدر المنثور، ج‏6، ص97) [و در منابع شیعه در احادیث متعدد أربی الربا را «کذب» معرفی کرده‌اند، نه غیبت؛ هرچند لزوما مانعة الجمع نیست.]

و شاید شهید با ذهنیت همین احادیث بوده که مطلب زیر را روایت کرده است:

وَ عَنِ النَّبِی ص‏ أَنَّ الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنْ ثَلَاثِینَ زَنْیةً؛ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ مِنْ سِتٍّ وَ ثَلَاثِینَ زَنْیةً. ( منیة المرید، ص328)

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (9. احادیث ناظر به ظن (6))

 

الف.5) ظن به خویش

48) اگر در برابر خدا اصل بر حسن ظن است، در برابر خویش اصل بر سوءظن است:

الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

و بدانید ای بندگان خدا که همانا مومن شب را به روز و روز را به شب نمى‏رساند جز که بشدت به نفس خویش بدگمان است؛ و پیوسته با آن عتاب دارد، و گناهکارش مى‏شمارد.

نهج البلاغة، خطبه 176؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 90

... وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یُصْبِحُ وَ لَا یُمْسِی إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ‏ عِنْدَهُ فَلَا یَزَالُ زَارِیاً عَلَیْهَا وَ مُسْتَزِیداً لَهَا

ب. همانا مومنان نفس خود را نزد خویش متّهم مى‏دانند، و از لغزشهای گذشته‌شان ترسانند از دنیا گریزانند و به آخرت مشتاق و در انجام طاعات کوشا.

 تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 90

الْمُؤْمِنُونَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ فَارِطِ زَلَلِهِمْ وَجِلُونَ وَ لِلدُّنْیَا عَائِفُونَ [عَاقُّونَ‏] وَ إِلَى الْآخِرَةِ مُشْتَاقُونَ وَ إِلَى الطَّاعَاتِ مُسَارِعُون‏.

ج. و در فرازی از خطبه متقین در وصغ ایشان فرمودند:

با اعمالی پاک به سوی خداوندشان به راه افتادند و به اندک اعمالی برای خدایشان رضایت نمی‌دهند و طاعتهاى فراوان را در محضر او بسیار نشمارند. پس آنان خود را متّهم شمارند و از کرده‏هاى خویش بیم دارند. اگر یکى از ایشان را بستایند، از آنچه درباره او گویند بترسد، و به پیشگاه خداوند از آنچه نمی‌دانند استغفار کند و گوید: «من خود را از دیگران بهتر مى‏شناسم و خداى من مرا از خودم بهتر مى‏شناسد. بار خدایا! مرا مگیر بدانچه بر زبان مى‏آرند، و بهتر از آنم کن که مى‏پندارند، و بر من ببخشاى آن را که نمى‏دانند...

الأمالی( للصدوق)، ص572؛ صفات الشیعة، ص22؛ نهج البلاغة، خطبه193

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِیُّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ الْهَاشِمِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: قَامَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ وَ کَانَ عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: ...

... بَادَرُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْأَعْمَالِ الزَّکِیَّةِ لَا یَرْضَوْنَ لِلَّهِ بِالْقَلِیلِ وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ لَهُ الْجَزِیلَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِنْ زُکِّیَ أَحَدُهُمْ خَافَ مَا یَقُولُونَ وَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ وَ قَالَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمُ مِنِّی بِنَفْسِی اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُون‏ ‏...

 

 

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (10. احادیث ناظر به تجسس)

 

ب. تجسس (وَ لا تَجَسَّسُوا)

49) از رسول الله ص روایت شده است:

بدترین مردم کسانی هستند که اهل ظن و گمان‌اند؛ و بدترین بدگمان‌ها، افرادی‌اند که اهل تجسس‌اند؛ و بدترین اهل تجسس، ورّاج‌ها [پرحرف‌ها] هستند؛ و بدترین ورّاج‌ها، پرده‌دران‌اند.

لُبّ اللُّبَاب‏ (الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِی؛ به نقل از مستدرک الوسائل، ج‏9، ص147)

وَ قَالَ ص:

شَرُّ النَّاسِ الظَّانُّونَ؛ وَ شَرُّ الظَّانِّینَ الْمُتَجَسِّسُونَ؛ وَ شَرُّ الْمُتَجَسِّسِینَ الْقَوَّالُونَ؛ وَ شَرُّ الْقَوَّالِینَ الْهَتَّاکُونَ.

 

50) الف. از امام باقر ع و نیز از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

نزدیکترین اوقات بنده به کفر آن وقت است که با کسی برادری و دوستی کند ولی پیوسته لغزشها و خطاهای او را نزد خود به شمار آورد تا روزی به رخ او بکشد و بدان سبب از وی عیبجویی به عمل آورد.

الکافی، ج‏2، ص354؛ المحاسن، ج‏1، ص104[1]؛ الأمالی (للمفید)، ص23

مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ وَ الْفَضْلِ ابْنَی یزِیدَ الْأَشْعَرِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا:

أَقْرَبُ مَا یکُونُ الْعَبْدُ إِلَی الْکُفْرِ أَنْ یوَاخِی الرَّجُلَ عَلَی الدِّینِ فَیحْصِی عَلَیهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیعَنِّفَهُ بِهَا یوْماً مَا.[2]

در معانی الأخبار، ص394 این حدیث از امام صادق ع با تعبیر «أَدْنَى مَا یَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ: کمترین چیزی که انسان را از ایمان خارج می‌کند» آمده است.[3]

ب. وباز از ایشان روایت شده که فرمودند:

دورترین حال بنده به خدا این است که با کسی برادری کند و لغزش‌های او را حفظ کند تا روزی او را به‌وسیله‌ی آن‌ها سرزنش کند.

الکافی، ج‏2، ص355

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

أَبْعَدُ مَا یکُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ أَنْ یکُونَ الرَّجُلُ یوَاخِی الرَّجُلَ وَ هُوَ یحْفَظُ عَلَیهِ زَلَّاتِهِ لِیعَیرَهُ بِهَا یوْماً مَا.

ج. و در منابع اهل سنت از رسول الله ص روایت شده است:

کسی که امر پنهان و ناخوشایند مسلمانی را افشا کند تا بدین وسیله بناحق آبروی وی را ببرد، خداوند به همان وسیله آبروی وی را روز قیامت در میان خلق خواهد برد.

الدر المنثور، ج‏6، ص93

و أخرج البیهقی عن أبی ذر رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم قال:

من أشاد علی مسلم عورته یشینه بها بغیر حق شانه الله بها فی الخلق یوم القیامة.

 

51) الف. ‌با سندهای متعدد از امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

ای جماعت کسانی که به زبان اسلام آورده‌اند ولی ایمان در دلشان خالص نشده است، مسلمانان [مؤمنان] را مذمت نکنید و امور نهان [نقل دیگر: لغزش‌های] مسلمانان [مؤمنین] را تعقیب نکنید، زیرا هرکه امور نهان [لغزش‌های] آنان را تعقیب کند، خداوند امور نهانش [لغزش‌هایش] را دنبال می‌کند، و هرکه را خداوند امور نهانش [لغزش‌هایش] را دنبال کند رسوایش می‌سازد؛ گرچه در درون خانه‌اش باشد.

الکافی، ج‏2، ص354-355؛ الأمالی (للمفید)، ص141[4]؛ المحاسن، ج‏1، ص104[5]؛ کشف الریبة، ص7[6]؛ منیة المرید، ص327

- مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قال: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏

یا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یخْلُصِ الْإِیمَانُ إِلَی قَلْبِهِ لَا تَذُمُّوا الْمُسْلِمِینَ وَ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِهِمْ‏ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِهِمْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ تَعَالَی عَوْرَتَهُ یفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی بَیتِهِ.

- عَنْهُ عَنْ عَلِی بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ مِثْلَهُ.

- عَنْهُ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

یا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یسْلِمْ بِقَلْبِهِ لَا تَتَبَّعُوا عَثَرَاتِ الْمُسْلِمِینَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ الْمُسْلِمِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یفْضَحْهُ‏ .

- عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَوِ الْحَلَبِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِهِ.[7]

ب. عین همین عبارات با طرق مختلف در کتب اهل سنت نیز از رسول الله ص روایت شده است (الدر المنثور، ج‏6، ص93)[8]؛ در اینجا فقط یک مورد را که ادامه جالبی دارد اشاره می‌کنیم:

روایت شده که روزی رسول الله ص برای نماز صبح به مسجد آمد. وقتی نمازش تمام شد رو به مردم کرد و با صدای بلندی که زنان پشت پرده هم بشنوند فرمود:

ای کسانی که به زبان اسلام آورده‌اند و ایمان در دلشان خالص نشده است، مسلمانان را اذیت نکنید و از آنان عیب‌جویی ننمایید و لغزش‌های آنان را تعقیب نکنید، زیرا هرکه لغزش‌های آنان را تعقیب کند، خداوند لغزش‌هایش را دنبال می‌کند، و هرکه را خداوند لغزش‌هایش را دنبال کند رسوایش می‌سازد؛ گرچه در درون خانه‌اش باشد.

شخصی گفت: یا رسول الله ص! آیا بر مومنان ستر و پرده‌ای هست؟

فرمودند: ستر و پرده‌های خداوند بر مومن بیش از آن است که به شمار آید. مومن گناهاتی مرتکب می‌شود که این پرده‌ها یکی یکی از او دریده می‌شود تا جایی که از آنها چیزی باقی نمی‌ماند. پس خداوند به فرشتگانش فرماید: بنده مرا از مردم بپوشانید که همانا مردم عیب‌ می‌گیرند و غیرت ندارند. پس فرشتگان با بالهای خویش وی را از مردم می‌پوشانند. پس اگر توبه کرد خداوند از او قبول می‌کند و پرده‌هایش را بر او برمی‌گرداند و همراه هر پرده‌ای نُه پرده است. پس اگر باز پشت سر هم مرتکب گناهانی شد فرشتگان می‌گویند: پروردگارا! او بر ما غلبه کرد و عذر ما را خواست. پس خداوند به فرشتگانش فرماید: بنده مرا از مردم بپوشانید که همانا مردم عیب‌ می‌گیرند و غیرت ندارند. پس فرشتگان با بالهای خویش وی را از مردم می‌پوشانند. پس اگر توبه کرد خداوند از او قبول می‌کند و اگر باز برگشت فرشتگان می‌گویند: پروردگارا! او بر ما غلبه کرد و عذر ما را خواست. پس خداوند به فرشتگانش فرماید: دیگر او را رها کنید؛ و کارش به جایی می‌رسد که اگر در خانه‌ای تاریک در شبی ظلمانی در حجره‌ای گناهی مرتکب شود خداوند وی و عیوب نهان وی را رسوا می‌کند.

الدر المنثور، ج‏6، ص93-94

و أخرج الحاکم و الترمذی عن جبیر بن نفیر قال: صلی رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم یوما بالناس صلاة الصبح فلما فرغ أقبل بوجهه علی الناس رافعا صوته حتی کاد یسمع من فی الخدور و هو یقول:

یا معشر الذین أسلموا بألسنتهم و لم یدخل الایمان فی قلوبهم لا تؤذوا المسلمین و لا تعیروهم و لا تتبعوا عثراتهم فانه من یتبع عثرة أخیه المسلم یتبع الله عثرته و من یتبع الله عثرته یفضحه و هو فی قعر بیته.

فقال قائل: یا رسول الله و هل علی المسلمین من ستر؟

فقال صلی الله علیه [و آله] و سلم: ستور الله علی المؤمن أکثر من أن تحصی؛ ان المؤمن لیعمل الذنوب فتهتک عنه ستوره سترا سترا حتی لا یبقی علیه منها شی. فیقول الله للملائکة: استروا علی عبدی من الناس فان‏ الناس یعیرون و لا یغیرون. فتحف به الملائکة بأجنحتها یسترونه من الناس. فان تاب قبل الله منه و رد علیه ستوره. و مع کل ستر تسعة أستار فان تتابع فی الذنوب قالت الملائکة: ربنا انه قد غلبنا و اعذرنا. فتقول الله: استروا عبدی من الناس فان الناس یعیرون و لا یغیرون. فتحف به الملائکة بأجنحتها یسترونه من الناس. فان تاب قبل الله منه و رد علیه ستوره و مع کل ستر تسعة أستار. فان تتابع فی الذنوب قالت الملائکة: یا ربنا انه قد غلبنا و أعذرنا. فیقول الله استروا عبدی من الناس فان الناس یعیرون و لا یغیرون. فتحف به الملائکة بأجنحتها یسترونه من الناس. فان تاب قبل الله منه و ان عاد قالت الملائکة ربنا انه قد غلبنا و أعذرنا. فیقول الله للملائکة: تخلوا عنه فلو عمل ذنبا فی بیت مظلم فی لیلة مظلمة فی حجر أبدی الله عنه و عن عورته‏.

 

 


[1] . وَ فِی رِوَایَةِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ أَوْ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.

[2] . در صفحه بعد عین همین مضمون با دو سند دیگر نیز آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ‏ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ زَلَّاتِهِ لِیُعَیِّرَهُ بِهَا یَوْماً مَا .

[3] . حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَدْنَى مَا یَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى دِینِهِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.

[4] . قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یَصِلِ الْإِیمَانُ إِلَى قَلْبِهِ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا تَذُمُّوا الْمُسْلِمِینَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَاتِهِ فَضَحَهُ فِی جَوْفِ بَیْتِه‏.

[5] . عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی بَرْزَةَ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ انْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ یَدَهُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ یَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُخْلِصِ الْإِیمَانَ إِلَى قَلْبِهِ لَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ.

[6] . وَ قَالَ الْبَرَاءُ خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ حَتَّى أَسْمَعَ الْعَوَاتِقَ فِی بُیُوتِهَا فَقَالَ یَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِینَ وَ لَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ.

[7] . در همین راستا این احادیث هم که در «بَابُ التَّعْیِیرِ» در الکافی، ج‏2، ص356 آمده است می‌تواند مورد توجه قرار گیرد:

1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَنْ أَنَّبَ مُؤْمِناً أَنَّبَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

2- عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَیْ‏ءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرْکَبَهُ.

3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرْکَبَهُ.

4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَنْ لَقِیَ أَخَاهُ بِمَا یُؤَنِّبُهُ أَنَّبَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

[8] . و أخرج ابن مردویه و البیهقی عن البراء بن عازب رضی الله عنه قال: خطبنا رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم حتی أسمع العواتق فی الخدر ینادی بأعلی صوته یا معشر من آمن بلسانه و لم یخلص الایمان إلی قلبه لا تغتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عورة أخیه المسلم تتبع الله عورته و من تتبع الله عورته یفضحه فی جوف بیته‏.

و أخرج ابن مردویه عن بریدة رضی الله عنه قال: صلینا الظهر خلف رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم فلما انفتل أقبل علینا غضبان متنفرا ینادی بصوت یسمع العواتق فی جوف الخدور یا معشر من آمن بلسانه و لم یدخل الایمان قلبه لا تذموا المسلمین و لا تطلبوا عوراتهم فانه من یطلب عورة أخیه المسلم هتک الله ستره و أبدی عورته و لو کان فی جوف بیته.‏

و أخرج ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما قال: قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم یا معشر من آمن بلسانه و لم یخلص الایمان إلی قلبه لا تؤذوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عورة أخیه المسلم تتبع الله عورته حتی یخرقها علیه فی بطن بیته‏.

و أخرج أبو داود و ابن المنذر و ابن مردویه عن أبی برزة الأسلمی قال: خطبنا رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم فقال: یا معشر من آمن بلسانه و لم یدخل الایمان فی قلبه لا تتبعوا عورات المسلمین فانه من اتبع عورات المسلمین فضحه الله فی قعر بیته‏.

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (7. احادیث ناظر به ظن (4))

 

الف.3) ظن به افراد جامعه

سوء ظن به دیگران در حالت عادی و به خودی خود مذموم است؛ اما در شرایطی بالعکس می‌شود؛ از این رو روایات مربوط به آن را در دو دسته می‌توان مطرح کرد:

الف.3.1) ضرورت حسن ظن، و نفی سوء ظن به دیگران

31) معمر سنبسی روایت کرده است که مولایم امام حسن عسکری ع فرمود:

حسن ظن داشته باش حتی به یک سنگ، تا خداوند سرّش را در او اندازد و تو نصیبت را از آن برگیری!

گفتم:‌یا ابن رسول الله! حتی به یک سنگ؟

فرمود: آیا حجر الاسود را نمی‌بینید؟!

عوالی اللئالی، ج‏1، ص25؛ مستدرک الوسائل، ج‏9، ص146[1]

حَدَّثَنِی الْمَوْلَی الْعَالِمُ الْوَاعِظُ وَجِیهُ الدِّینِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمَوْلَی عَلَاءِ الدِّینِ فَتْحِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ فَتْحَانَ الْوَاعِظِ الْقُمِّی الْأَصْلِ الْقَاشَانِی الْمَسْکَنِ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنِ الشَّیخِ الْکَامِلِ الْعَلَّامَةِ خَاتِمَةِ الْمُجْتَهِدِینَ أبو [أَبِی‏] الْعَبَّاسِ أَحْمَدَ بْنِ فَهْدٍ قَالَ حَدَّثَنِی الْمَوْلَی السَّیدُ السَّعِیدُ الْعَلَّامَةُ أَبُو الْعِزِّ جَلَالُ الدِّینِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ السَّعِیدِ الْمَرْحُومِ شَرَفْشَاهَ الْحُسَینِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی شَیخِی الْإِمَامُ الْعَلَّامَةُ مَوْلَانَا نَصِیرُ الدِّینِ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَاشِی قَدَّسَ اللَّهُ نَفْسَهُ قَالَ حَدَّثَنِی السَّیدُ جَلَالُ الدِّینِ بْنُ دَارِ الصَّخْرِ قَالَ حَدَّثَنِی الشَّیخُ الْفَقِیهُ [نَجْمُ الدِّینِ أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنِی الشَّیخُ الْفَقِیهُ‏] مُفِیدُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ الْجَهْمِ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُعَمَّرُ السِّنْبِسِی قَالَ:[2]

سَمِعْتُ مِنْ مَوْلَای أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِی عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ‏ وَ وُلْدِهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ یقُولُ: أَحْسِنْ ظَنَّکَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ یطْرَحُ اللَّهُ فِیهِ سِرَّهُ فَتَنَاوَلْ نَصِیبَکَ مِنْهُ.

فَقُلْتُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَوْ بِحَجَرٍ؟

فَقَالَ: أَ لَا تَنْظُرُونَ إِلَی الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ.

ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

هرکس به مردم حسن ظن داشته باشد از آنان محبت به دست می‌آورد.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص253

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنَّاسِ حَازَ مِنْهُمُ الْمَحَبَّةَ.

 

32) روایت شده است که یکبار رسول الله ص نگاهی به کعبه انداخت و فرمود:

خوشا به حال تو ای خانه خدا، که چقدر عظمت و حرمت تو نزد خداوند عظیم است؛ و به خدا سوگند مومن حرمتی عظیمتر از تو دارد؛ زیرا خداوند فقط یک امر را در مورد تو حرام کرد، امادر مورد مومن سه چیز را حرام کرد: مالش و خونش و اینکه به او گمان بد برده شود.

روضة الواعظین، ج‏2، ص293؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص78؛ کشف الریبة (شهید ثانی)، ص21[3]

رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَظَرَ إِلَی الْکَعْبَةِ فَقَالَ:

مَرْحَباً بِالْبَیتِ مَا أَعْظَمَکَ وَ أَعْظَمَ حُرْمَتَکَ عَلَی اللَّهِ؛ وَ وَ اللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْکَ، لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْکَ وَاحِدَةً، وَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَةً: مَالَهُ وَ دَمَهُ وَ أَنْ یظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ.

این مضمون در منابع اهل سنت از طریق عمر نیز از رسول الله ص روایت شده است؛‌ر.ک: الدر المنثور، ج‏6، ص92[4]

 

33) از امیرالمومنین ع روایتی نقل شده که در یک مجلس 400 باب از آنچه دین و دنیای مسلمان را آباد می‌کند تعلیم دادند که قبلا فرازهایی از آن گذشت.[5] دو مورد از آن که به بحث ما مربوط می‌باشد چنین است:

الف. برای «رفتار نادرست] برادر [دینی] خود، عذری بجوی؛ و اگر عذری نیافتی خودت بهانه‌ای برایش دست و پا کن.

ب. به هم بدبین نباشید و وء ظن را در میان خودتان کنار بگذارید که خدای عزّوجلّ از آن نهی کرده است.

الخصال، ج‏2، ص622 و 624

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ‏ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاهُ قَالَ ع: ...‏

الف. اطْلُبْ لِأَخِیکَ عُذْراً فَإِنْ لَمْ تَجِدْ لَهُ عُذْراً فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْرا ...

ب. اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَینَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهَی عَنْ ذَلِک‏ ...

 

34) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

الف. انسان بد، به کسی گمان نیک نمی‌برد زیرا دیگران را هچون خویش می‌بیند.

ب. بدترین مردم کسی است که به خاطر سوء‌ظنش به کسی اعتماد نمی‌کند و کسی هم به خاطر کارهای بدش به او اعتماد نمی‌کند.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

الف. الرَّجُلُ السُّوءُ لَا یظُنُّ بِأَحَدٍ خَیراً لِأَنَّهُ لَا یرَاهُ إِلَّا بِوَصْفِ نَفْسِهِ.

ب. شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا یثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَا یثِقُ بِهِ أَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ.

 

35) الف. عایشه از رسول الله ص روایت کرده که فرمودند:

کسی که به برادرش گمان بد ببرد به پروردگارش بدی کرده است؛ چرا که خداوند متعال می‌فرماید: «از بسیاری از گمانها اجتناب کنید» (حجرات/12).

الدر المنثور، ج‏6، ص92

أخرج ابن مردویه عن عائشة و أخرج ابن النجار فی تاریخه عن عائشة قالت: قال رسول الله ص:

و من أساء بأخیه الظن فقد أساء بربه عز و جل ان الله تعالی یقول «اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِ‏».

ب. و از امام صادق ع روایت شده است:

خداوند روا نمی‌دارد که در مورد مومن جز گمان نیک برده شود؛ و شکستن استخوان مومنی که از دنیا رفته همانند شکستن او در حال حیاتش است.

المؤمن، ص67

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:

أَبَی اللَّهُ أَنْ یظَنَّ بِالْمُؤْمِنِ إِلَّا خَیراً وَ کَسْرُ عَظْمِ الْمُؤْمِنِ مَیتاً کَکَسْرِهِ حَیاً.[6]

ج. و باز از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند:

هرگاه فرد مؤمنی برادرش را مورد اتّهام قرار دهد، ایمان در قلبش ذوب و مضمحل خواهد شد چنان که نمک در آب حل می‌شود.

الکافی، ج‏2، ص361

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیمَانِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ مِنْ قَلْبِهِ‏ کَمَا ینْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ.

د. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:

هرکس برادر مؤمنش را متّهم به بی‌دینی کند، دیگر میان آن‌ها هیچ حرمتی نخواهد بود؛ و کسی‌که با برادر دینی‌اش مانند سایر مردم برخورد و تعامل کند، او مبرا از دینی است که به آن تظاهر می‌کند [یعنی اگر واقعا دینش همان دین اوست باید حرمت وی را بیشتر نگه دارد].

الکافی، ج‏2، ص361

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ حُسَینِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ‏:

مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِی دِینِهِ فَلَا حُرْمَةَ بَینَهُمَا وَ مَنْ عَامَلَ أَخَاهُ بِمِثْلِ مَا عَامَلَ‏ بِهِ النَّاسَ فَهُوَ بَرِی‏ءٌ مِمَّا ینْتَحِلُ‏.

 

36) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

هم‌نشینی با بدان، سوء ظن به نیکان را در پی دارد.

الأمالی( للصدوق)، ص446؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص53

حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ [مُوسَی‏] الرُّویانِی عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الرِّضَا ع: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنِی بِحَدِیثٍ عَنْ آبَائِکَ ع ... فَقَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْیار.[7]

ب. در نقل دیگری مطلب فوق بدین صورت آمده است:

هم‌صحبتی با بدان، موجب سوء‌ظن به خوبان می‌شود.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص431؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص302

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

صُحْبَةُ الْأَشْرَارِ تُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْیارِ.

 

37) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

الف. سوء‌ظن به شخص نیکوکار بدترین گناه و قبیح‌ترین ظلم است

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص284

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

سُوءُ الظَّنِّ بِالْمُحْسِنِ شَرُّ الْإِثْمِ وَ أَقْبَحُ الظُّلْمِ.

ب. سوء‌ظن به کسی که خیانت نمی‌کند، ناشی از پستی و لئامت است

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص284

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

سُوءُ الظَّنِّ بِمَنْ لَا یخُونُ مِنَ اللُّؤْمِ.

ج. از علائم پشت کردن [خوبی‌ها به شخص]، سوء‌ظن به کسی است که خیرخواه است.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص226؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص470

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مِنْ عُنْوَانِ الْإِدْبَارِ سُوءُ الظَّنِّ بِالنَّصِیحِ.

د. کسی که سوء‌ظن بر او غلبه کند، صلح و صفایی بین او و هیچ دوست صمیمی‌ای باقی نمی‌گذارد.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص264؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص433

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَنْ غَلَبَ عَلَیهِ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ یتْرُکْ بَینَهُ وَ بَینَ خَلِیلٍ صُلْحاً.

این با حدیث 30 که قبلا گذشت مقایسه شود.

 

38) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

وضع و حال برادر [دینی] خود را بر بهترین وجه حمل کن، مگر زمانی که خلاف آن برایت ثابت شود. هرگز به خاطر سخنی که از جانب او رسیده گمان بد مبر، مادامی که محمل خوبی برای آن می‌توانی بیابی.

الکافی، ج‏2، ص362 ؛ الأمالی( للصدوق)، ص304[8]

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِد عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی کَلَامٍ لَهُ‏:

ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَی أَحْسَنِهِ حَتَّی یأْتِیکَ مَا یغْلِبُکَ مِنْهُ‏ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مَحْمِلًا.

ب. عبارت اخیر در نقل دیگری چنین آمده است:

درباره سخنی که از هرکس می‌شنوی گمان بد مبر مادامی که احتمال خوبی برای آن می‌توانی بیابی.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص264

لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ بَدَرَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مُحْتَمَلًا.

 

39) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

الف. کسی که حسن ظن نداشته باشد از هرکسی می‌ترسد و نگران است.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص254

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

 مَنْ لَمْ یحْسِنْ ظَنَّهُ اسْتَوْحَشَ مِنْ کُلِّ أَحَدٍ.

ب. و نیز روایت شده:

کسی که نسبت به آنکه اهل خیانت نیست سوء ظن داشته باشد نسبت به کسی حسن ظن پیدا می‌کند که سزاوار نیست.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ بِمَنْ لَا یخُونُ [لَا یخُونُهُ‏] حَسُنَ ظَنُّهُ بِمَا لَا یکُونُ [بِمَا لَا یخُونُهُ‏].

ج. و نیز روایت شده:

کسی که اهل سوء‌ ظن باشد، به خیانت کسی که به او خیانت نمی‌کند معتقد می‌شود.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص264

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَنْ سَاءَتْ ظُنُونُهُ اعْتَقَدَ الْخِیانَةَ بِمَنْ لَا یخُونُهُ.

 

40) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

کسی که به تو گمان نیک برد گمانش را تصدیق کن [= کاری کن که گمانش صادق از آب درآید].

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص253

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

 مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ.

 

41) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

کسی که سوء ظن به برادرش را تکذیب کند [= به چنین سوء ظنی اعتنا نکند]، صاحب عقلی صحیح و قلبی راحت و آسوده است.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص417؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص461

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَنْ کَذَّبَ سُوءَ الظَّنِّ بِأَخِیهِ کَانَ ذَا عَقْلٍ صَحِیحٍ وَ قَلْبٍ مُسْتَرِیحٍ.

 

الف.3.2) جواز و گاه ضرورت سوء ظن به دیگران!

42) الف. از رسول الله ص و نیز از امام صادق ع روایت شده است:

دوراندیشی و احتیاط، [نوعی] سوء ظن است.

نهج الفصاحة، ص450، حدیث 1048؛ شهاب الأخبار، حدیث 17؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‏1، ص379؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص111

الْحَزْمُ سُوءُ الظَّنِّ.

ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

حسن ظن چه نیکوست، جز اینکه در آن عجز و ناتوانی‌ای نهفته است؛

و سوء‌ظن چه زشت است، جز اینکه در آن دوراندیشی و احتیاطی هست.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏20، ص294 (حکمتهای منسوب به حضرت، حکمت 359)

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

ما أحسن حسن الظن إلا أن فیه العجز و ما أقبح سوء الظن إلا أن فیه الحزم.

 

43) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

هنگامی که صلاح و درستی بر زمانه و مردم آن مسلط باشد آنگاه اگر کسی به دیگری - که از او فضیحتی آشکار نشده - گمان بد برد، ستم کرده و از حد خود خارج شده است.

و هنگامی که فساد بر زمانه و مردم آن غالب باشد و کسی به دیگری گمان نیک برد، خود را فریفته است.

نهج البلاغة، حکمت 114؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263 و 254

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

إِذَا اسْتَوْلَی الصَّلَاحُ عَلَی الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ [/الظَّنَّ رَجُلٌ بِرَجُلٍ] لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ [/خِزْیةٌ] فَقَدْ ظَلَمَ [وَ اعْتَدَی]؛

وَ إِذَا اسْتَوْلَی الْفَسَادُ عَلَی الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ الرَّجُلُ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غُرِرَ [/غَرَّرَ].

ب. از امام هادی ع روایت شده که فرمودند:

هنگامی که زمانه به طوری باشد که عدل در آن بیش از جور باشد حرام است که به احدی گمان بد ببری مگر اینکه آن بدی را [به طور قطعی] در او سراغ داری؛

و هنگامی که در زمانه‌ای جور و ستم بیش از عدل باشد سزاوار نیست کسی به دیگری گمان نیک بَرَد، مگر اینکه [به طور خاص] آن نیکی در او بارز و معلوم باشد.

الدرة الباهرة، ص 42؛ نزهة الناظر، ص142؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص312

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع قَالَ:

إِذَا کَانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّی تَعْلَمَ [یعْلَمَ] ذَلِکَ مِنْهُ؛

وَ إِذَا کَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّی یبْدُوَ [مَا لَمْ یعْلَمْ] ذَلِکَ مِنْهُ.

ج. به امام رضا ع منسوب است که فرموده باشند:

هنگامی که شخصی شخص دیگری را در سرزمین کفر مورد اتهام قرار دهد [= به وی بدگمان باشد و اعتماد نداشته باشد] در حالی که او را نمی‌شناسد، چیزی براو نیست؛ ‌زیرا در آنجا سزاوار نیست به احدی گمان نیک برده شود مگر کسی که از ایمان داشتنش مطمئن باشی؛

و هنگامی که شخصی شخص دیگری را در سرزمین ایمان مورد اتهام قرار دهد در حالی که او را نمی‌شناسد، حد برعهده‌اش می‌آید، زیرا در اینجا سزاوار نیست که کسی به دیگری گمانی جز گمان نیک داشته باشد.

الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص285

وَ رُوِی إِذَا قَذَفَ رَجُلٌ رَجُلًا فِی دَارِ الْکُفْرِ وَ هُوَ لَا یعْرِفُهُ فَلَا شَی‏ءَ عَلَیهِ، لِأَنَّهُ لَا یحِلُّ أَنْ یحْسَنَ الظَّنُّ فِیهَا بِأَحَدٍ إِلَّا مَنْ عُرِفَتْ إِیمَانُهُ؛

وَ إِذَا قَذَفَ رَجُلًا فِی دَارِ الْإِیمَانِ وَ هُوَ لَا یعْرِفُهُ فَعَلَیهِ الْحَدُّ، لِأَنَّهُ لَا ینْبَغِی أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ فِیهَا إِلَّا خَیرا.

 

44) از امام باقر علیه السّلام از پدرش از جدّش از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده که فرمودند:

هم‌نشینی با بدان، سوء ظن به نیکان را در پی دارد؛

و همنشینی با نیکان، بدان را به خوبان ملحق می‌گرداند؛

و همنشینی فاجران با نیکوکاران، آنان را به خوبان ملحق می‌سازد.

پس هر کس، امرش بر شما مشتبه شد و از دینش آگاهی نداشتید، به همنشینانش نگاه کنید: پس اگر اهل دیانت بودند، او هم بر دین خداست، و اگر اهل دیانت نبودند، او نیز بهره‌ای از دین خدا ندارد.

همانا رسول الله ص می‌فرمودند: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگز با کافری، برادری نکند و با هیچ فاجری، همنشین نشود. و هر کس با کافری برادری نمود و یا با فاجری همنشینی کرد، خود او نیز کافر و فاجر است.

صفات الشیعة، ص6

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْیارِ؛

وَ مُجَالَسَةُ الْأَخْیارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْیارِ؛

وَ مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ.

فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیکُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ، فَانْظُرُوا إِلَی خُلَطَائِهِ؛ فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللَّهِ، فَهُوَ عَلَی دِینِ اللَّهِ؛ وَ إِنْ کَانُوا عَلَی غَیرِ دِینِ اللَّهِ، فَلَا حَظَّ لَهُ فِی دِینِ اللَّهِ.

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یقُولُ:

مَنْ کَانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَلَا یؤَاخِینَّ کَافِراً وَ لَا یخَالِطَنَّ فَاجِراً؛ وَ مَنْ آخَی کَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً، کَانَ کَافِراً فَاجِراً.

یادآوری: فرازی از این حدیث قبلا در شماره 36 گذشت.

 

45) مساله حسن ظن و سوء ظن در نسبت بین مردم و حاکمان ظرایف متعددی دارد. حاکمان باید خودشان به گونه ای رفتار کنند که در معرض سوء‌ظن مردم واقع نشوند و خودشان هم نسبت به عموم مردم بر اساس حسن ظن عمل کنند اما در خصوص کسانی که به مسئولیتی منصوب می‌کنند اصلا بر اساس حسن ظن خود عمل نکنند.

فرازهایی از عهدنامه امیرالمومنین ع به مالک اشتر که به این باعاد مربوط به حسن ظن و سوء‌ظن بین مردم و حکومت مربوط می‌شود بدین قرار است [عباراتی که داخل کروشه آمده است فقط در تحف العقول آمده و در نهج‌البلاغه نیامده است]:

... سپس بدان که هیچ چیز برای تقویت حسن ظن مردم به حاکم، به اندازه نیکی کردن وی به آنان، و پایین آوردن هزین? زندگی‌شان، و پرهیز از واداشتن آنان به کاری که برای آن ساخته نشده‌اند و از عهده‌اش برنمی‌آیند، موثر نیست. پس بکوش تا در این موضوع روشی را پیش گیری که حسن ظن به مردم تحت امرت را برایت فراهم آورد، که حسن ظن، بار زحمتی طولانی را از دوش تو برمی‌دارد؛ و همانا سزاوارترین شخص برای اینکه به او حسن ظن داشته باشی، همان است که در ابتلاءاتی که گریبانگیر تو شده، با تو خوب بوده [تو را تحمل کرده]، و سزاوارترین شخص برای اینکه به او سوء ظن داشته باشی آن کسی است که در ابتلاءاتی که گریبانگیر تو شده، با تو بد بوده [تو را تحمل نکرده] است، [پس این منزلت را هم له و هم علیه خود بشناس تا بر بصیرت تو بیفزاید، هم برای خوش‌رفتاری [با مردم]، و هم برای زیاد شدن مواردی که عامه در ابتلائاتی که گریبانگیر تو می‌شود با تو خوب باشند، به علاوه آنچه که خداوند بدین سبب در معاد برایت تدارک می‌بیند] ...

... سپس روابط‍‌ خود را با افراد باشخصیت و اصیل و خاندانهای صالح و خوش سابقه برقرار ساز، و پس از آن با مردمان دلاور و شجاع و سخاوتمند و بخشنده، چرا که آنان مجمع کرامت‌ها و نمونه‌های بارز درک عرفی و عمومی می‌باشند [که انسان را به حسن ظن به خدا و ایمان به قضا و قدر او هدایت می‌نمایند]. سپس همچون والدینی که به امور فرزندانشان رسیدگی می‌کنند به امورشان رسیدگی کن و مبادا آنچه که ایشان را بدان تقویت می‌نمایی در دیده‌ات بزرگ آید، ویا لطف و محبّتی را که درباره آنان روا شمرده‌ای -گر چه اندک باشد- کم‌اهمیت بشماری [و ادامه ندهی]، زیرا همین آنان را به خیرخواهی و حسن ظنّ‌ نسبت به تو سوق می‌دهد. و مبادا به صرف اینکه به کارهای بزرگشان رسیدگی می‌کنی از رسیدگی به جزییات امور آنان غافل شوی! چرا که آن لطف و محبّتهای جزئی نفع خودش را دارد و کارهای بزرگ نیز موقعیت مخصوص به خودش را دارد که از آن بی‌نیاز نیستند ...

... سپس در وضع دفتردارانت نظر کن، و حال و روز هریک از آنان را در مواردی که بدانها نیاز می‌شود خوب بشناس، و برایشان پایه و رتبه‌ای قرار ده، و کارهایت را به بهترینشان بسپار، و نامه‌های حاوی تدابیر و اسرار خود را به افراد دارای صلاحیت اخلاقی بسپار، همان کسانی که [صاحبنظر و خیرخواه و باهوش‌اند و برای گفتگو در کارهای حسّاس و مهمّ‌ شایستگی لازم را دارند و از همگان رازدارترند و] تکریم کردنشان آنان را به خودسری نمی‌کشاند، [و گستاخی و دلیری آنان را به وادی هلاکت نکشاند] - که در خلوت با تو مخالفت کند و در حضور مردم خلاف آن را اظهار نماید- و از کسانی نباشد که به خاطر غفلت و بی‌توجهی، در خواندن گزارشهائی که از کارگزارانت برایت می‌رسد و پاسخ دادن آنها به وجه مناسبی از جانب تو، و نیز در خصوص آنچه از طرف تو می‌گیرد یا از جانب تو می‌دهد، کم‌کاری کند، و نیز قراردادهایی که برای تو تنظیم می‌کند سست و آسیب پذیر نباشد، و اگر قراردادی به زیان تو بسته شده باشد در گسستن آن درنماند؛ و ارزش خویشتن را خوب بشناسد و از آن بی‌اطّلاع نباشد، چه، آن کس که از منزلت خود بی‌خبر است از ارزش و مقام دیگری بمراتب ناآگاهتر است. [در مرتبه بعد، برای نامه‌ها و دفاتر خراج و دفاتر نظامی و لشکریت گروهی را بگمار که در انتخاب ایشان تمام تلاشت را مصروف داشته‌ای، - چرا که آنان مسئولین حکومت و ولایت تو هستند - کسانی را که سود ایشان برای تو جامعتر، و برای عموم همگانی‌تر باشد.]

اما در انتخاب این منشیان هرگز به زیرکی و اطمینان و حسن ظنِ خودت تکیه مکن، زیرا انسانها می‌دانند که چگونه با ظاهرسازی و خوش خدمتی نظر زمامداران را جلب نمایند، در حالی که در پشت آن ظاهرسازی، اثری از خیرخواهی و امانتداری نیست. بلکه آنان را با توجه به مسئولیتهائی که از قِبَلِ صالحانِ پیش از تو عهده‌دار بوده‌اند بیازمای، و به افرادی از آنها که (در زمان مسئولیتشان) اثر بهتری از خود برجای گذاشته‌اند و بیشتر به نجابت و امانت شناخته می‌شوند اعتماد کن، که همانا این دلیلی بر خیرخواهی تو نسبت به (رعایت دستور) خدا و خیرخواهی تو نسبت به کسانی است که ولایت و حکومت بر آنها را عهده‌دار شده‌ای، [سپس ایشان را به نیکویی در حکومتداری و نرمی در سخن فرمان ده]، و برای محور هر یک از کارهایت باید رئیسی از آنان انتخاب کنی که او را نه بزرگی آن کارها درمانده‌اش سازد و نه کثرت آنها پریشان و خسته‌اش کند، [سپس آن دسته از حالات آنان که غالبا از تو پنهان می‌ماند و نیز کارهای آن دسته از منصوبانت را که فرستادگانی از جانب او سراغت می‌آیند خوب بررسی کن و (از آن سو) ارباب رجوع را زیر نظر دار، و ببین که ولایت و میزان پذیرش و نحوه اظهارنظر کردنهای آنان درباره والی (منصوب تو) چگونه است، زیرا تنگدلی (ملولی) و عزّت طلبی و خودبزرگ‌بینی از جانب بسیاری از دفترداران و منشیان - جز آنان که خدا نگاهشان دارد - سرمی‌زند، در حالی که ارباب رجوع چاره‌ای جز اینکه در پی حاجاتشان برود ندارد* و باید بدانی هر عیبی که در منشیان (دفترداران) تو باشد و تو از آن چشم پوشی کنی شخصا مسئول آن خواهی بود، و در مقابل، هر گونه فضیلتی که در آنان باشد نیز به حساب تو خواهد بود، افزون بر ثواب نیکویی که در پیشگاه خدا داری

* ظاهرا مقصود از این تعبیر آن است که برای فهم درست اوضاع و احوال این کارگزاران، سراغ کسانی که کارشان به اینها می‌افتد برو، زیرا آن منشیان و دفترداران غالبا مطالب را طوری جلوه می‌دهند که گویی حق به جانب آنهاست، در حالی که اگر واقعا نارسایی‌ای در کار آن منشیان و دفترداران باشد، مردم چون بالاخره نیاز و کارشان به خاطر قصور و تقصیر آنان، لنگ می‌ماند نارسایی‌های مذکور را برایت بازگو خواهند کرد.

تحف العقول، ص130 و 132 و 139؛ نهج‌البلاغه، نامه 53

من کتاب له ع کتبه للأشتر النخعی رحمه الله لما ولاه علی مصر و أعمالها

وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیسَ شَی‏ءٌ بِأَدْعَی إِلَی [ل‍] حُسْنِ ظَنِّ [وَالٍ‏] رَاعٍ بِرَعِیتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیهِمْ وَ تَخْفِیفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَیهِمْ وَ تَرْکِ [قِلَّةِ] اسْتِکْرَاهِهِ إِیاهُمْ عَلَی مَا لَیسَ لَهُ قِبَلَهُمْ، فَلْیکُنْ مِنْکَ فِی ذَلِکَ أَمْرٌ یجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیتِکَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یقْطَعُ عَنْکَ نَصَباً طَوِیلًا؛ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُکَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُکَ عِنْدَهُ‏ [فَاعْرِفْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ لَک‏ َ وَ عَلَیکَ لِتَزِدْکَ بَصِیرَةً فِی حُسْنِ الصُّنْعِ وَ اسْتِکْثَارِ حُسْنِ الْبَلَاءِ عِنْدَ الْعَامَّةِ مَعَ مَا یوجِبُ اللَّهُ بِهَا لَکَ فِی الْمَعَاد] ...[9]

ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ [یهْدُونَ إِلَی حُسْنِ الظَّنِّ بِاللَّهِ وَ الْإِیمَانِ بِقَدَرِهِ] ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا [الْوَالِدُ مِنْ وُلْدِهِ] وَ لَا یتَفَاقَمَنَّ فِی نَفْسِکَ شَی‏ءٌ قَوَّیتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِیةٌ لَهُمْ إِلَی بَذْلِ النَّصِیحَةِ لَکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالًا عَلَی جَسِیمِهَا فَإِنَّ لِلْیسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً ینْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعاً لَا یسْتَغْنُونَ عَنْهُ ...

... ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ [فَاعْرِفْ حَالَ کُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ فِیمَا یحْتَاجُ إِلَیهِ مِنْهُمْ فَاجْعَلْ لَهُمْ مَنَازِلَ وَ رُتَباً] فَوَلِّ عَلَی أُمُورِکَ خَیرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایدَکَ [مَکِیدَتَکَ] وَ أَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْأَخْلَاقِ [صَالِحِ الْأَدَبِ مِمَّنْ یصْلُحُ لِلْمُنَاظَرَةِ فِی جَلَائِلِ الْأُمُورِ مِنْ ذَوِی الرَّأْی وَ النَّصِیحَةِ وَ الذِّهْنِ أَطْوَاهُمْ عَنْکَ لِمَکْنُونِ الْأَسْرَارِ کَشْحاً] مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ [وَ لَا تَمْحَقُ بِهِ الدَّالَّةُ] فَیجْتَرِئَ بِهَا عَلَیکَ فِی خِلَافٍ لَکَ بِحَضْرَةِ مَلٍا [فَیجْتَرِئَ بِهَا عَلَیکَ فِی خَلَاءٍ أَوْ یلْتَمِسَ إِظْهَارَهَا فِی مَلَاءٍ] وَ لَا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ [کُتُبِ الْأَطْرَافِ] عَلَیکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا [جَوَابَاتِکَ] عَلَی الصَّوَابِ عَنْکَ [وَ] فِیمَا یأْخُذُ لَکَ وَ یعْطِی مِنْکَ وَ لَا یضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ وَ لَا یعْجِزُ عَنْ إِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَیکَ وَ لَا یجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الْأُمُورِ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یکُونُ بِقَدْرِ غَیرِهِ أَجْهَلَ. [وَ وَلِّ مَا دُونَ ذَلِکَ مِنْ رَسَائِلِکَ وَ جَمَاعَاتِ کُتُبِ خَرْجِکَ وَ دَوَاوِینِ جُنُودِکَ قَوْماً تَجْتَهِدُ نَفْسُکَ فِی اخْتِیارِهِمْ فَإِنَّهَا رُءُوسُ أَمْرِکَ أَجْمَعُهَا لِنَفْعِکَ وَ أَعَمُّهَا لِنَفْعِ رَعِیتِکَ] ثُمَّ لَا یکُنِ اخْتِیارُکَ إِیاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ [حُسْنِ‏ الظَّنِ‏ بِهِمْ]‏ فَإِنَّ الرِّجَالَ یتَعَرَّفُونَ [یعْرِفُونَ] لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ [حَدِیثِهِمْ‏] خِدْمَتِهِمْ وَ لَیسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَی‏ءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً [وَ أَعْرَفِهِمْ فِیهَا بِالنُّبْلِ وَ الْأَمَانَةِ] فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ [ثُمَّ مُرْهُمْ بِحُسْنِ الْوَلَایةِ وَ لِینِ الْکَلِمَةِ] وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا یقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لَا یتَشَتَّتُ عَلَیهِ کَثِیرُهَا [ثُمَّ تَفَقَّدْ مَا غَابَ عَنْکَ مِنْ حَالاتِهِمْ وَ أُمُورِ مَنْ یرِدُ عَلَیکَ رُسُلُهُ وَ ذَوِی الْحَاجَةِ وَ کَیفَ وَلَایتُهُمْ وَ قَبُولُهُمْ وَلِیهُمْ وَ حُجَّتَهُمْ‏ فَإِنَّ التَّبَرُّمَ وَ الْعِزَّ وَ النَّخْوَةَ مِنْ کَثِیرٍ مِنَ الْکُتَّابِ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّه‏ وَ لَیسَ لِلنَّاسِ بُدٌّ مِنْ طَلَبِ حَاجَاتِهِمْ] وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیبٍ فَتَغَابَیتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ [أَوْ فَضْلٍ نُسِبَ إِلَیکَ مَعَ مَا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ فِی ذَلِکَ مِنْ حُسْنِ الثَّوَاب‏].

 

 


 

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (8. احادیث ناظر به ظن (5))

 

الف.4) در معرض سوء ظن قرار دادن خویش

46) در دعائم الاسلام عهدنامه‌ای از امیرالمومنین ع روایت شده است که ایشان با خویش عهد کرده‌اند و اصل آن عهدی بین رسول الله با ایشان بوده است؛ که با مقایسه آن با عهدنامه معروف مالک اشتر به نظر می‌رسد همان باشد هرچند تعابیرشان گاه اندک تفاوتی با هم دارند. در اینجا ابتدا روایت دعائم که در آن از تعبیر «سوء ظن» یاد شده تقدیم می‌شود سپس آن فرازی از عهدنامه مالک اشتر که به نظر می‌‌رسد معادل همین فراز باشد تقدیم می‌گردد:

الف. فراز مربوطه در دعائم الاسلام چنین است:

در دسترس نبودنت طولانی نشود که همانا این باب سوء‌ظن به تو را می‌گشاید و زمینه‌ساز فساد امور بر علیه توست؛ و مردم انسانهایی هستند که آنچه از آنان غایب باشد را نمی‌دانند؛ و دربانان خود را [درست] انتخاب کن و هرکس از ایشان که برای مردم زحمت زیادی ایجاد می‌کند و چپاولگر و کم‌انصاف است را از خود دور کن...

دعائم الإسلام، ج‏1، ص367

وَ عَنْ عَلِی ص أَنَّهُ ذَکَرَ عَهْداً فَقَالَ الَّذِی حَدَّثَنَاهُ أَحْسَبُهُ مِنْ کَلَامِ عَلِی ص إِلَّا أَنَا رُوِّینَا عَنْهُ أَنَّهُ رَفَعَهُ فَقَالَ عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَهْداً کَانَ فِیهِ بَعْدَ کَلَامٍ ذَکَرَهُ ...

وَ لَا تُطِلِ الِاحْتِجَابَ فَإِنَّ ذَلِکَ بَابٌ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ بِکَ وَ دَاعِیةٌ إِلَی فَسَادِ الْأُمُورِ عَلَیکَ وَ النَّاسُ بَشَرٌ لَا یعْرِفُونَ مَا غَابَ عَنْهُمْ وَ تَخَیرْ حُجَّابَکَ وَ أَقْصِ مِنْهُمْ کُلَّ ذِی أَثَرَةٍ عَلَی النَّاسِ وَ تَطَاوُلٍ وَ قِلَّةِ إِنْصَاف‏

ب. فراز مربوطه در عهدنامه مالک اشتر (در نهج‌البلاغه و تحف العقول) چنین است:

... و نکته دیگر اینکه مبادا اینکه در دسترس مردمان تحت حکومتت نباشی به درازا کشی، زیرا در دسترس نبودن زمامداران موجب نوعی در تنگنا قرار گرفتن و کم اطّلاعی از امور است، و این در دسترس نبودن‌شان آنان را از آنچه که در اطرافشان می‌گذرد بی‌خبر نگه می‌دارد، و موجب می‌شود که در نظرشان بزرگ کوچک، و کوچک بزرگ، و نیکو زشت، و زشت نیکو جلوه کند، و حقّ‌ با باطل آمیخته شود، چرا که زمامدار در هر حال یک بشر است و به کارهائی که مردم از او پنهان می‌دارند پی نمی‌برد، و روی حق هیچ برچسبی گذاشته نشده که بدان وسیله راستی از دروغ متمایز شود؛ پس با کم کردن فاصله با مردم خود را از تضییع حقوق آنان مصون بدار، که همانا تو از این دو حال خارج نیستی: یا شخصی هستی سخاوتمند که جان خود را صرف بذل در حق کرده‌ای، پس چرا برای دادن حقّی است که باید ادا کنی و یا کردار شایسته‌ای که باید از عهده‌اش برآیی، در دسترس مردم نباشی‌؟ و یا مردی هستی بخیل و تنگ نظر، در این صورت هم خیلی زود مردم به خاطر همین تنگ‌نظری‌ات از مراجعه به تو ناامید می‌شوند به علاوه اینکه بیشتر نیازهایی مردم بابت آنها به تو مراجعه می‌کنند از آن دسته اموری است که هیچ مؤونه‌ای برای تو ندارد، مانند شکایت از ستمی که بدانها رفته، یا طلب انصاف در برخوردی که با آنها می‌شود [پس از آنچه برایت شرح دادم بهر? لازم را ببر، و در آن بدانچه ان شاء الله بهره و رشد خودت را تأمین می‌کند بسنده کن]

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص441؛ نامه 53؛ تحف العقول، ص144

و من کتاب له ع کتبه للأشتر النخعی [رحمه الله‏] لما ولاه علی مصر

... وَ أَمَّا [بَعْدَ هَذَا] بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیتِکَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِیةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ یقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَیصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِیرُ وَ یعْظُمُ الصَّغِیرُ وَ یقْبُحُ الْحَسَنُ وَ یحْسُنُ الْقَبِیحُ وَ یشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لَا یعْرِفُ مَا تَوَارَی عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَیسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ [یعْرَفُ بِهَا الصِّدْقُ مِنَ الْکَذِبِ فَتَحَصَّنْ مِنَ الْإِدْخَالِ فِی الْحُقُوقِ بِلِینِ الْحِجَابِ فَ‍] وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَینِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفِیمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِیهِ أَوْ فِعْلٍ [خُلُقٍ] کَرِیمٍ تُسْدِیهِ؟ أَوْ [وَ إِمَّا] مُبْتَلًی بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَیسُوا مِنْ بَذْلِکَ مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَیکَ [مَا] مِمَّا لَا مَئُونَةَ فِیهِ عَلَیکَ مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ [إِنْصَافٍ فَانْتَفِعْ بِمَا وَصَفْتُ لَکَ وَ اقْتَصِرْ فِیهِ عَلَی حَظِّکَ وَ رُشْدِکَ إِنْ شَاءَ اللَّه‏]

ج. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

کسی که خویش را در معرض اتهام قرار دهد اگر کسی به او بد گمان شد فقط خودش را سرزنش کند؛ و کسی که سر خویش را مخفی بدارد اختیارش به دست خویش است.

الکافی، ج‏8، ص152؛ الأمالی( للصدوق)، ص304

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکُونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه‏ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَةِ فَلَا یلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ وَ مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیرَةُ فِی یدِهِ.

 

47) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند: از گمان‌های مومنان خود را حفظ کنید؛ که همانا خداوند حق را بر زبان آنها جاری می‌سازد.

نهج‌البلاغه، حکمت309؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص91؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص88

وَ قَالَ عَلَیهِ السَّلَامُ:

اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَ الْحَقَّ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ.

ب. و از ایشان روایت شده که فرمودند:

گمان مومن همچون غیبگویی است!

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص91

ظَنُّ الْمُؤْمِنِ کِهَانَةٌ.

 

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (6. احادیث ناظر به ظن (3))

 

(حسن ظن و خوف از خدا)

21) الف. از امام صادق ع روایت شده است؛

در زمان حضرت موسی ع دو نفر در زندان بودند. سپس آزاد شدند؛ ‌یکی از آنان فربه و سرحال شده بود و دیگری لاغر و نحیف همچون نی قلیان!

حضرت موسی ع به آنکه فربه شده بود فرمود: چه چیزی موجب شده که چنین حال و روز خوبی در وضعیت جسمانی تو حاصل شود؟

گفت: حسن ظن من به خدا.

به دیگری فرمود: چه چیزی موجب شده که چنین حال و روز بدی در وضعیت جسمانی تو حاصل شود؟

گفت: خوف از خدا.

موسی دست به آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! سخن هر دو را شنیدی. پس مرا آگاه کن که کدام از این دو برتر است؟

خداوند به وی وحی فرمود: آنکه حسن ظن به من داشت.

جامع الأخبار(للشعیری)، ص99

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ص قَالَ:

کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ رَجُلَانِ فِی الْحَبْسِ، فَأُخْرِجَا. فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَسَمِنَ وَ غَلُظَ؛ وَ أَمَّا الْآخَرُ فَنَحِلَ فَصَارَ مِثْلَ الْهُدْبَةِ.

فَقَالَ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ لِلسَّمِینِ: مَا الَّذِی أَرَی بِکَ مِنْ حُسْنِ الْحَالِ فِی بَدَنِکَ؟

قَالَ حُسْنُ ظَنِّی بِاللَّهِ.

وَ قَالَ لِلْآخَرِ: مَا الَّذِی أَرَی بِکَ مِنْ سُوءِ الْحَالِ فِی بَدَنِکَ؟

قَالَ: الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ.

قَالَ فَرَفَعَ مُوسَی یدَهُ إِلَی اللَّهِ، فَقَالَ: یا رَبِّ قَدْ سَمِعْتَ مَقَالَتَهُمَا فَأَعْلِمْنِی أَیهُمَا أَفْضَلُ؟

فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیهِ: صَاحِبُ حُسْنِ الظَّنِّ بِی.

ب. شبیه همین واقعه در مورد حضرت عیسی ع و برخی از اصحابش که مدتی آنها را ندیده بود روایت شده است.

مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص36

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

بَعَثَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ رَجُلَینِ مِنْ أَصْحَابِهِ فِی حَاجَةٍ فَرَجَعَ أَحَدُهُمَا مِثْلَ الشَّنِّ الْبَالِی وَ الْآخَرُ شَحِماً وَ سَمِیناً؛ فَقَالَ لِلَّذِی مِثْلُ الشَّنِّ: مَا بَلَغَ مِنْکَ مَا أَرَی؟

قَالَ: الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ.

وَ قَالَ لِلْآخَرِ السَّمِینِ: مَا بَلَغَ بِکَ مَا أَرَی؟

فَقَالَ: حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ.

ج. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:

حسن ظنّ به خدا این است که امید نداشته باشی جز به او، و نترسی مگر از گناه خود.

الکافی، ج‏2، ص72

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ‏:

حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَکَ‏ .

د. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:

حسن ظنّ به خدا این است که عملت را خالص گردانی و به خداوند امید داشته باشی که از لغزشهایت درگذرد.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص83 ؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص229

وَ قَالَ ع: حُسْنُ الظَّنِّ أَنْ تُخْلِصَ الْعَمَلَ وَ تَرْجُو مِنَ اللَّهِ أَنْ یعْفُوَ عَنِ الزَّلَلِ.

 

22) الف. سلمان فارسی روایت کرده است که رسول الله ص فرمودند:

حب دنیا، رأس هر خطیئه و گناهی است؛ و رأس عبادت، حسن ظن به خداست.

عوالی اللئالی، ج‏1، ص27

قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ حَدَّثَنِی السَّیدُ السَّعِیدُ بَهَاءُ الدِّینِ عَلِی بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ قَالَ رَوَی لِی الْخَطِیبُ الْوَاعِظُ الْأُسْتَاذُ الشَّاعِرُ یحْیی بْنُ النَّحْلِ الْکُوفِی الزَّیدِی مَذْهَباً عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْیمَنِی کَانَ قَدِمَ الْکُوفَةَ قَالَ یحْیی وَ رَأَیتُهُ بِهَا سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ سَبْعِمِائَةٍ عَنْ أَبِیهِ عَبْدِ اللَّهِ الْیمَنِی وَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُعَمَّرِینَ وَ أَدْرَکَ سَلْمَانَ الْفَارِسِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ وَ أَنَّهُ رَوَی عَنِ النَّبِی ص أَنَّهُ قَالَ:

حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ رَأْسُ الْعِبَادَةِ حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّه‏.

ب. و به امام صادق ع منسوب است که فرموده باشند:

حسن ظن [انسان را] به حسن عبادت فرامی‌خواند.

مصباح الشریعة، ص174

قال الصادق ع:‌ ... وَ حُسْنُ الظَّنِّ یدْعُو إِلَی حُسْنِ الْعِبَادَة

ج. و از خودرسول الله ص روایت شده که فرموده‌اند:

همانا حسن ظن ناشی از حسن عبادت است؛

نهج الفصاحة، ص444؛ شرح فارسی شهاب الأخبار، ص357

عَنِ النَّبِی ص: إنّ حسن الظّنّ من حسن العباده.

د. و در نقل دیگری:

همانا حسن ظن به خدا ناشی از حسن عبادت خداست.

مجموعة ورام، ج‏1، ص52

عَنِ النَّبِی ص: أَنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ مِنْ حُسْنِ عِبَادَةِ اللَّه‏.

 

23) الف. روایت شده که امیرالمومنین ع به اصحابشان فرمودند:

بکوشید که هم خوف از خدا را در خود تقویت کنید و هم حسن ظن به او داشته باشید، و بین این دو جمع کنید.

إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص108

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لِأَصْحَابِهِ:

وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ یشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ یحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَینَهُمَا.

ب. شخصی به امام صادق ع عرض کرد: یا ابن رسول الله! من کسی هستم که مرتب به گناه می‌افتم و با این حال امید عفو و بخشش دارم.

فرمود: ای فلانی! تقوای الهی پیشه کن و به طاعت او عمل نما و با این حال امید به قبولی داشته باش؛ که همانا کسی واقعا بیشترین حسن ظن به خدا دارد و بیش از همه به خدا امید دارد که بیش از همه به طاعت او می‌کوشد.

إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص108

وَ قَالَ رَجُلٌ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أُلِمُّ بِالْمَعَاصِی وَ أَرْجُو الْعَفْوَ مَعَ ذَلِکَ!

فَقَالَ [الصَّادِقِ ع‏] لَهُ: یا هَذَا اتَّقِ اللَّهَ وَ اعْمَلْ بِطَاعَتِهِ وَ ارْجُ مَعَ ذَلِکَ الْقَبُولَ؛ فَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ بِاللَّهِ ظَنّاً وَ أَعْظَمَهُمْ رَجَاءً أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ.[1]

 

24) از امام رضا ع روایت شده که فرمودند:

به خداوند حسن ظن داشته باشید که همانا امام صادق ع همواره می‌فرمود:

کسی که به خدا حسن ظن داشته باشد خداوند نزد ظن او به خویش است؛ و کسی که به اندکی از رزق راضی باشد؛ خداوند هم اندک عمل او را قبول می‌کند؛ و کسی که به اندک مال حلال راضی باشد مؤونه‌اش سبک باشد و خانواده اش متنعم گردند و خداوند وی را نسبت به درد دنیا و دوای آن بینا کند و او را از دنیا به سلامت به دارالسلام بیرون برد ... .

الکافی، ج‏8، ص346

سَهْلٌ عَنْ عُبَیدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَا وَ حُسَینُ بْنُ ثُوَیرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا کُنَّا فِی سَعَةٍ مِنَ الرِّزْقِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَیشِ. فَتَغَیرَتِ الْحَالُ بَعْضَ التَّغْییرِ فَادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یرُدَّ ذَلِکَ إِلَینَا؛ فَقَالَ ...[2]

وَ أَحْسِنُوا الظَّنَّ بِاللَّهِ؛ فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع کَانَ یقُولُ:

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَ مَنْ رَضِی بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْیسِیرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضِی بِالْیسِیرِ مِنَ الْحَلَالِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ وَ تَنَعَّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللَّهُ دَاءَ الدُّنْیا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنْهَا سَالِماً إِلَی دَارِ السَّلَام‏...[3]

ب. از امام باقر ع روایت شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

خدای عزّ و جلّ‌ می‌فرماید: به راستی در میان بنده‌های مؤمنم بنده‌هایی هستند که امر دینشان جز با توانگری و وسعت در زندگی و تندرستی درست نشود؛ پس من آن‌ها را به ثروتمندی و وسعت در زندگی و سلامت می‌آزمایم تا امر دینشان برایشان اصلاح شود؛

و در میان بنده‌های مؤمنم بنده هایی هستند که امر دینشان جز با نداری و مستمندی و بیماری در تنشان درست نشود؛ پس من آنها را به نداری و مستمندی و بیماری گرفتار می‌کنم تا امر دینشان برایشان درست شود؛ که همانا من داناترم به آنچه که امر دین بنده‌های مؤمنم با آن درست می‌شود؛

و به راستی در میان بنده‌های مومنم کسانی هستند که در عبادت من کوشایند، از خواب و بستر جذاب برمی‌خیزد و شب‌ها را برای من به تهجد مشغول است و خود را در عبادت من، به رنج اندازد؛ ولی من از باب لطفی که به او دارم و می‌خواهم بر این روال استوار بماند، گاه یک شب و دو شب خواب‌آلودگی را بر او مستولی می‌سازم، و او تا بامداد می‌خوابد سپس از خواب برمی‌خیزد در حالی که از دست خودش ناراحت است و خود را سرزنش می‌کند؛ و اگر او برای هرآنچه از عبادت من می‌خواهد انجام دهد رها کنم، دچار عجب و خودبینی می‌گردد و این خودبینی او را به خاطر همین اعمالش به فتنه اندازد و از این راه بدو حالی دست دهد که هلاک شود بخاطر عجب او به اعمال خویش و اینکه در غیراین صورت چنان از خودراضی شود که گمان برد بر همه عبادت‌پیشگان برتری یافته و هیچ کوتاهی و قصوری در عبادت خود ندارد. و همین باعث می‌شود که از من دور شود در حالی که گمان می‌کند که به من نزدیک می‌شود.

پس عمل‌پیشگان مبادا که به اعمال خود که برای درک ثواب از من انجام می‌دهند، تکیه کنند، زیرا اگر آنها بکوشند و خود را در رنج اندازند و عمرشان را در عبادت من به سربرند باز هم در انجام حق عبادت من تقصیرکارند و به سرانجام آن - یعنی کرامت و نعمت من در بهشت‌هایم و درجات بلند در جوار من - نرسند، ولیکن به رحمت من است که سزاوار است اعتماد کنند و به فضل و مازاد بخشش من دلخوش دارند و به حسن ظن به من اطمینان کنند؛ که همانا در این صورت رحمت من [قصور و تقصیر] آنان را جبران کند و منت من بر ایشان آنان را به رضوانم برسد و آمرزش من به آنها جامه عفو بپوشاند، زیرا منم خداوند رحمان و رحیم و بدان نامیده شدم.

الکافی، ج‏2، ص60-61 و ص71

مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّی عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:

إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ عِبَاداً لَا یصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَی وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِی الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَی وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَیصْلُحُ عَلَیهِمْ أَمْرُ دِینِهِمْ؛

وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَعِبَاداً لَا یصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ فِی أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ فَیصْلُحُ عَلَیهِمْ أَمْرُ دِینِهِمْ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یصْلُحُ عَلَیهِ أَمْرُ دِینِ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ؛

وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ یجْتَهِدُ فِی عِبَادَتِی فَیقُومُ مِنْ رُقَادِهِ وَ لَذِیذِ وِسَادِهِ فَیتَهَجَّدُ لِی اللَّیالِی فَیتْعِبُ نَفْسَهُ فِی عِبَادَتِی فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّیلَةَ وَ اللَّیلَتَینِ نَظَراً مِنِّی لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَیهِ فَینَامُ حَتَّی یصْبِحَ فَیقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَیهَا وَ لَوْ أُخَلِّی بَینَهُ وَ بَینَ مَا یرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِکَ فَیصَیرُهُ الْعُجْبُ إِلَی الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَیأْتِیهِ مِنْ ذَلِکَ مَا فِیهِ هَلَاکُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّی یظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِینَ وَ جَازَ فِی عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِیرِ فَیتَبَاعَدُ مِنِّی عِنْدَ ذَلِکَ وَ هُوَ یظُنُّ أَنَّهُ یتَقَرَّبُ إِلَی.

فَلَا یتَّکِلِ الْعَامِلُونَ عَلَی أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یعْمَلُونَهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یطْلُبُونَ عِنْدِی مِنْ کَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ دَرَجَاتِی الْعُلَی فِی جِوَارِی؛ وَ لَکِنْ فَبِرَحْمَتِی فَلْیثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیفْرَحُوا وَ إِلَی حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تَدَارَکُهُمْ وَ مَنِّی یبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیتُ.

 

(سوء ظن بالله)

25) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

بخل ورزیدن در آنچه موجود است، سوء‌ظن به معبود است.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص292؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص18

الْبُخْلُ بِالْمَوْجُودِ سُوءُ الظَّنِّ بِالْمَعْبُودِ.

 

26) با سندهای مختلف از امیرالمومنین ع روایت شده که رسول الله ص به ایشان فرمودند:

ای علی! با آدم ترسو مشورت مکن که راه خروج را بر تو تنگ می‌نمایاند؛

و با بخیل مشورت مکن که تو را به کوتاهی ورزیدن در رسیدن به غایتی که در پیش گرفته‌ای وامی‌دارد؛

و با حریص مشورت مکن که زیاده‌خواهی را برایت زینت می‌دهد.

و بدان که ترس و بخل و حرص غریزه‌ای است که سوء ظن آنها را با هم جمع می‌کند.

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص409؛ الخصال، ج‏1، ص102[4]؛ علل الشرائع، ج‏2، ص559

وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ آدَمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِی ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِی ع: یا عَلِی لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ یضَیقُ عَلَیکَ الْمَخْرَجَ؛

وَ لَا تُشَاوِرَنَّ بَخِیلًا فَإِنَّهُ یقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایتِک؛

وَ لَا تُشَاوِرَنَّ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یزَینُ لَکَ شَرَهاً؛

وَ اعْلَمْ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَةٌ یجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ.

ب. امیرالمومنین ع همین مطلب را در عهدنامه‌ای که برای مالک اشتر نوشت بدین صورت بیان فرمود:

وارد نکن در مشورتت بخیل را که تو را از فضل بازمی‌دارد و به تو وعده فقر می‌دهد؛

و نیز ترسو را که امور را برای تو دوچندان می‌نماید و تو را به ضعف می‌کشاند؛

و نیز حریص را که برای تو جمع‌آوری فراوان [اموال] با ستم را زینت می‌دهد؛

پس همانا بخل و ستم و حرص غرائزی هستند که سوء ظن به خدا - که در باطن اشرار است- آنها را با هم جمع می‌کند.

تحف العقول، ص129؛ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص430؛

عهده ع إلی الأشتر حین ولاه مصر و أعمالها

لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یخْذُلُکَ عَنِ الْفَضْلِ؛

وَ یعِدُکَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً یضْعِفُ عَلَیکَ الْأُمُورَ؛

وَ لَا حَرِیصاً یزَینُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ؛

فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجَوْرَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّی یجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ [کُمُونُهَا فِی الْأَشْرَار].

ج. این عهدنامه حضرت امیر در نقلی دیگری بدین صورت آمده است:

وارد نکن در مشورتت بخیل را که تو را از رسیدن به غایت فضل بازمی‌دارد؛

و نیز حریص را که به تو وعده فقر می‌دهد و زیاده‌خواهی را برایت زینت می‌دهد؛

و نیز ترسو را که امور را بر تو تنگ می‌نمایاند؛

که همانا بخل و ستم و حرص غرائزی هستند که سوء ظن به خدا آنها را با هم جمع می‌کند.[5]

دعائم الإسلام، ج‏1، ص355

وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یقْصُرُ عَنِ الْفَضْلِ غَایتُهُ؛

وَ لَا حَرِیصاً یعِدُکَ فَقْرَاً وَ یزَینُ لَکَ شَرَهاً؛

وَ لَا جَبَاناً یضَیقُ عَلَیکَ الْأُمُورَ؛

فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏.

 

27) الف. از رسول الله ص روایت شده است:

دو خصلت است که در مومن جمع نشود: بخل و سوء ظن.

نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص29

وَ قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ:

خَلَّتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِی مُؤْمِنٍ: الْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ.

ب. از امام حسن مجتبی ع عبارت پایانی این روایت به صورت «سوء ظن در مورد رزق و روزی» روایت شده است:

أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص294

وَ قَالَ [الحسن] ع:

خَلَّتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِی مُؤْمِنٍ الْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ.

ج. و از امام صادق ع هم روایت شده است:

بخیل در خصوص بخلش همین بس که به پروردگارش سوء‌ظن دارد؛ کسی که یقین دارد که خدا جبران می‌کند در بخشش جواد می‌گردد.

الإختصاص، ص234

وَ قَالَ الصَّادِقُ ع:

حَسَبَ الْبَخِیلَ مِنْ بُخْلِهِ سُوءُ الظَّنِّ بِرَبِّهِ؛ مَنْ أَیقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیة

 

28) از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده که رسول الله ص فرمودند:

کسی که از ترس [هزینه‌های] عیالواری ازدواج را رها کند به خداوند عز و جل سوء‌ظن برده است؛ زیرا خداوند عز و جل می‌فرماید: «اگر فقیر باشند خداوند از فضل خود آنها را بی‌نیاز کند» (نور/32)

الکافی، ج‏5، ص331

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یوسُفَ‏ التَّمِیمِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ: «إِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»

 

29) از امام صادق ع روایت شده است:

«شُحّ مطاع» یا آزمندی مورد پیروی واقع شده [که بر طبق حدیثی از پیامبر ص[6] و نیز از امام باقر ع[7]، در عرض هوای نفس و عجب، یکی از سه عامل هلاکت انسان است]، همان سوء‌ظن به خداوند عز و جل است

الخصال، ج‏1، ص84؛ معانی الأخبار، ص314

رُوِی عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:

الشُّحُّ الْمُطَاعُ سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

 

30) روایت شده است که امیرالمومنین ع در وصیتی به محمد حنفیه فرمودند:

سوء‌ظن به خداوند عز و جل بر تو غلبه نکند، که در این صورت بین تو و دوست صمیمی‌ات هیچ صلح و صفایی باقی نمی‌گذارد.

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص385

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی وَصِیتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیةِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ:

وَ لَا یغْلِبَنَّ عَلَیکَ سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَنْ یدَعَ بَینَکَ وَ بَینَ خَلِیلِکَ صُلْحاً.

ب. شبیه این مطلب به عنوان وصیت ایشان به امام حسن ع چنین روایت شده است:[8]

سوء‌ظن بر تو غلبه نکند، که در این صورت بین تو و دوست صمیمی‌ات هیچ صلح و صفایی باقی نمی‌گذارد؛ و البته گاه گفته‌ می‌شود که از اقتضاءات دوراندیشی و احتیاط، سوء ظن است.

تحف العقول، ص79

کتابه إلی ابنه الحسن ع‏

وَ لَا یغْلِبَنَّ عَلَیکَ سُوءُ الظَّنِّ فَإِنَّهُ لَا یدَعُ بَینَکَ وَ بَینَ خَلِیلٍ صُلْحاً؛ وَ قَدْ یقَالُ مِنَ الْحَزْمِ سُوءُ الظَّن.‏

همچنین خوب است این حدیث با حدیث 38.د مقایسه شود.

 

 


[1] . در ادامه متن جملات زیر آمده که به نظر می‌رسد شرح مولف است نه ادامه حدیث:‌ وَ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَحْسَنَ النَّاسِ بِاللَّهِ ظَنّاً وَ أَبْسَطَهُمْ لَهُ رَجَاءً وَ کَانَ أَعْظَمَ النَّاسِ مِنْهُ خَوْفاً وَ أَشَدَّهُمْ لَهُ هَیْبَةً وَ مِنْهُ رَهْبَةً ص وَ کَذَا سَائِرُ الْأَنْبِیَاءِ لَمْ یَکُنْ فِی زَمَانِ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَحَدٌ أَحْسَنَ مِنْهُ رَجَاءً وَ لَا أَشَدَّ مِنْهُ خَوْفاً.

[2] . أَیَّ شَیْ‏ءٍ تُرِیدُونَ تَکُونُونَ مُلُوکاً أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَکُونَ مِثْلَ طَاهِرٍ وَ هَرْثَمَةَ وَ إِنَّکَ عَلَى خِلَافِ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ؟ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ مَا یَسُرُّنِی أَنَّ لِیَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً وَ إِنِّی عَلَى خِلَافِ مَا أَنَا عَلَیْهِ. قَالَ فَقَالَ: فَمَنْ أَیْسَرَ مِنْکُمْ فَلْیَشْکُرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» وَ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»

[3] . ثُمَّ قَالَ مَا فَعَلَ ابْنُ قِیَامَا؟ قَالَ قُلْتُ: وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَیَلْقَانَا فَیُحْسِنُ اللِّقَاءَ. فَقَالَ: وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ یَمْنَعُهُ مِنْ ذَلِکَ؟ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ.‏ قَالَ ثُمَّ قَالَ: تَدْرِی لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ تَحَیَّرَ ابْنُ قِیَامَا؟ قَالَ قُلْتُ: لَا. قَالَ: إِنَّهُ تَبِعَ أَبَا الْحَسَنِ ع فَأَتَاهُ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ هُوَ یُرِیدُ مَسْجِدَ النَّبِیِّ ص فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ ع فَقَالَ مَا تُرِیدُ حَیَّرَکَ اللَّهُ‏؟! قَالَ ثُمَّ قَالَ: أَ رَأَیْتَ لَوْ رَجَعَ إِلَیْهِمْ مُوسَى فَقَالُوا لَوْ نَصَبْتَهُ لَنَا فَاتَّبَعْنَاهُ وَ اقْتَصَصْنَا أَثَرَهُ أَ هُمْ کَانُوا أَصْوَبَ قَوْلًا أَوْ مَنْ قَالَ- لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسى‏ قَالَ قُلْتُ لَا بَلْ‏ مَنْ قَالَ نَصَبْتَهُ لَنَا فَاتَّبَعْنَاهُ وَ اقْتَصَصْنَا أَثَرَهُ قَالَ فَقَالَ مِنْ هَاهُنَا أُتِیَ‏ ابْنُ قِیَامَا وَ مَنْ قَالَ بِقَوْلِهِ قَالَ ثُمَّ ذَکَرَ ابْنَ السَّرَّاجِ‏ فَقَالَ إِنَّهُ قَدْ أَقَرَّ بِمَوْتِ أَبِی الْحَسَنِ ع وَ ذَلِکَ أَنَّهُ أَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ فَقَالَ کُلُّ مَا خَلَّفْتُ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى قَمِیصِی هَذَا الَّذِی فِی عُنُقِی لِوَرَثَةِ أَبِی الْحَسَنِ ع وَ لَمْ یَقُلْ هُوَ لِأَبِی الْحَسَنِ ع وَ هَذَا إِقْرَارٌ وَ لَکِنْ أَیُّ شَیْ‏ءٍ یَنْفَعُهُ مِنْ ذَلِکَ وَ مِمَّا قَالَ ثُمَّ أَمْسَکَ.

[4] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى‏ الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ آدَمَ عَنْ أَبِیهِ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ...

[5]. این فراز آخر در تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص292؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص22 هم آمده است:

الْجُبْنُ وَ الْحِرْصُ وَ الْبُخْلُ غَرَائِزُ یَجْمَعُهُمْ سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ تَعَالَى.

[6] . أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِیُّ الْقَاضِی قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ صَاعِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ وَ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورِ بْنِ سَیَّارٍ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَیُّوبُ بْنُ عُتْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ بُکَیْرٍ الْعَبْدِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا قَتَادَةُ عَنْ أَنَسٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِیَاتٌ: فَالْمُنْجِیَاتُ خَشْیَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ الْقَصْدُ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ الْعَدْلُ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ؛ وَ الثَّلَاثُ الْمُهْلِکَاتُ: شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ. (الخصال، ج‏1، ص84).

[7] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْکَافِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ثَلَاثٌ دَرَجَاتٌ وَ ثَلَاثٌ کَفَّارَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِیَاتٌ فَأَمَّا الدَّرَجَاتُ فَإِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ الصَّلَاةُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ وَ أَمَّا الْکَفَّارَاتُ فَإِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِی السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْیُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الْجَمَاعَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ أَمَّا الْمُوبِقَاتُ فَشُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ أَمَّا الْمُنْجِیَاتُ فَخَوْفُ اللَّهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ الْقَصْدُ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ کَلِمَةُ الْعَدْلِ فِی الرِّضَا وَ السَّخَطِ. (معانی الأخبار، ص314)

[8] . مرحوم مجلسی این فراز از وصیت‌نامه را که خطاب به هر سه فرزند ایشان نوشته شده با سندهای مختلف به نقل از رسائل مرحوم کلینی با این تعبیر آورده است: «قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ لَا یَغْلِبَنَّ عَلَیْکَ سُوءُ الظَّنِّ فَإِنَّهُ لَا یَدَعُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ صَدِیقٍ صَفْحا» (بحار الأنوار، ج‏74، ص207)

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (5. احادیث ناظر به ظن (2))

الف.2) ظن به خدا
(سوء ظن یا حسن ظن)

14) الف. از امام رضا (علیه السلام)روایت شده است:

گمان خود را به خدا نیکو سازید و به رحمتش امیدوار باشید که خداوند عز و جل می‌فرماید: من نزد گمان بنده مؤمنم هستم. اگر گمانش نسبت به من خوب باشد، [برخورد من با او] خوب است؛ و اگر بد باشد بد است.

الکافی، ج‏2، ص72؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص20 [1]

مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ:

أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی الْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیراً فَخَیراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً .

ب. و باز از امام رضا ع روایت شده است که:

خداوند به موسی بن عمران وحی کرد: ای موسی! به بنی‌اسرائیل بگو من نزد گمان بنده‌ام به خودم هستم؛‌ پس هرگونه که می‌خواهد به من گمان برد مرا همان گونه در کنار خویش خواهد یافت.

الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص361

وَ أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ع یا مُوسَی قُلْ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی فَلْیظُنَّ بِی مَا شَاءَ یجِدُنِی عِنْدَهُ.

 

15) الف. عبدالرحمن بن حجاج می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم حدیثی را مردم [از قول پیامبر ص] روایت می‌کنند درباره آخرین کسی که دستور می‌آید به جهنم برود.

امام صادق ع فرمود: مطلب آن طور نیست که مردم می‌گویند [سپس اصل واقعه را این طور توضیح دادند که] رسول الله ص فرمودند:

همانا آخرین بنده‌ای که دستور می‌آید که به جهنم فرستاده شود برمی‌گردد و یک نگاهی می‌اندازد.

خداوند جبار می‌فرماید: او را برگردانید. پس او را برمی‌گردانند. وقتی می‌آورندش به او می‌گوید: بنده‌ام! چرا برگشتی و چنین نگاه کردی؟

می‌گوید: پروردگارا! گمانم به تو این نبود.

خداوند جل جلاله می‌فرماید: بنده من! گمانت به من چه بود؟

می‌گوید: پروردگارا! گمانم به تو این بود که مرا مورد مغفرت قرار می‌دهی و در بهشت ساکنم می گردانی.

خداوند جبار جل و علا می‌فرماید:

ای فرشتگانم! به عزت و نعمت و بلا و جلال و علو بلندی جایگاهم سوگند! این بنده من لحظه‌ای در زندگی‌اش گمان خیر به من نداشت و اگر لحظه‌ای به من گمان خیر برده بود او را روانه جهنم می‌کردیم. اما همین دروغش را بپذیرید و وارد بهشتش کنید.

سپس رسول الله ص [طبق نقل دیگر: خود امام صادق ع] فرمود: هیچ بنده‌ای نیست که به خداوند گمان نیک برد مگر اینکه خداوند نزد گان اوست و هیچ بنده‌ای نیست که به خداوند گمان بد برد مگر اینکه خداوند نزد گمان اوست و این همان سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: «و این گمان شما بود که به پروردگارتان گمان بردید؛ شما را هلاک کرد پس از زیان‌دیدگان شدید.»‌ (فصلت/23)

الزهد، ص97؛ تفسیر القمی، ج‏2، ص264-265[2]؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص173[3]

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: حَدِیثٌ یرْوُونَهُ النَّاسُ (فِیمَنْ یؤْمَرُ بِهِ آخِرَ النَّاسِ إِلَی النَّارِ).

فَقَالَ: إِنَّهُ لَیسَ کَمَا یقُولُونَ. ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

إِنَّ آخِرَ عَبْدٍ یؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ فَإِذَا أُمِرَ بِهِ إِلَی النَّارِ الْتَفَتَ. فَیقُولُ [اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏] الْجَبَّارُ: أَ عَجِّلُوهُ؟ [رُدُّوهُ فَیرُدُّونَهُ]. فَإِذَا أُتِی بِهِ، قَالَ لَهُ: عَبْدِی لِمَ الْتَفَتَّ؟

فَیقُولُ: یا رَبِّ مَا کَانَ ظَنِّی بِکَ هَذَا.

فَیقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عَبْدِی وَ مَا کَانَ ظَنُّکَ بِی؟

فَیقُولُ: یا رَبِّ کَانَ ظَنِّی بِکَ أَنْ تَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی وَ تُسْکِنَنِی [وَ تُدْخِلَنِی‏] جَنَّتَکَ.

فَیقُولُ اللَّهُ الْجَبَّارُ جَلَّ وَ عَلَا: یا مَلَائِکَتِی وَ عِزَّتِی وَ آلَائِی وَ بَلَائِی وَ جَلَالِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی مَا ظَنَّ بِی عَبْدِی سَاعَةً مِنْ حَیاتِهِ خَیراً قَطُّ وَ لَوْ ظَنَّ بِی سَاعَةً مِنْ حَیاتِهِ خَیراً [مِنْ خَیرٍ] مَا رَوَّعْتُهُ بِالنَّارِ أَجِیزُوا لَهُ کَذِبَهُ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ.

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص [أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏]: لَیسَ مِنْ عَبْدٍ ظَنَّ [مَا ظَنَّ عَبْدٌ] بِاللَّهِ خَیراً إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَ لَا ظَنَّ بِهِ سُوءاً إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی [عَزَّ وَ جَلَ‏] «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِین».‏

ب. شبیه این مضمون از امام باقر ع نیز روایت شده است بدین بیان که ایشان فرمودند:

بنده‌ای را در روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال می‌آورند و خداوند دستور می‌دهد که او را به سوی جهنم ببرند.

وی می‌گوید: به عزتت سوگند که گمان من به تو این نبود!

می‌فرماید: گمان تو به من چه بود؟

می‌گوید: گمان من به تو این بود که مرا می‌بخشی.

پس خداوند می‌فرماید: پس تو را بخشیدم.

امام باقر ع فرمودند: اما به خدا سوگند که به اندازه چشم بر هم زدنی در دنیا چنین گمانی به خداوند نداشت؛ که اگر در دنیا به اندازه چشم بر هم زدنی چنین گمانی می‌داشت با چنان عفوی روبرو می‌شدکه اصلا کارش به ایستادن در آن موقف نمی‌کشید.

المحاسن، ج‏1، ص25

أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

یوقَفُ عَبْدٌ بَینَ یدَی اللَّهِ تَعَالَی یوْمَ الْقِیامَةِ فَیأْمُرُ بِهِ إِلَی النَّارِ.

فَیقُولُ: لَا وَ عِزَّتِکَ مَا کَانَ هَذَا ظَنِّی بِکَ.

فَیقُولُ: مَا کَانَ ظَنُّکَ بِی؟

فَیقُولُ: کَانَ ظَنِّی بِکَ أَنْ تَغْفِرَ لِی.

فَیقُولُ قَدْ غَفَرْتُ لَکَ.

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: أَمَا وَ اللَّهِ مَا ظَنَّ بِهِ فِی الدُّنْیا طَرْفَةَ عَینٍ وَ لَوْ کَانَ ظَنَّ بِهِ فِی الدُّنْیا طَرْفَةَ عَینٍ مَا أَوْقَفَهُ ذَلِکَ الْمَوْقِفَ لِمَا رَأَی مِنَ الْعَفْوِ.

ج. و شبیه این مضمون روایت دیگری از امام صادق ع آمده است که ایشان فرمودند:

بنده‌ای را در روز قیامت می‌آورند که به خویش ظلم کرده است. پس خداوند متعال به او می‌گوید: آیا تورا به اینکه از من اطاعت کنم دستور ندادم؟ آیا تو را از معیصتم نهی نکردم؟

می‌گوید:‌بله پروردگارا! لیکن شهوتم بر من غلبه کرده. پس اگر مرا عذاب کنی به خاطر گناهم است و تو به من ظلم نکرده‌ای.

پس خداوند دستورمی‌دهد که او را به سوی جهنم ببرند.

وی می‌گوید: گمان من به تو این نبود!

می‌فرماید: گمان تو به من چه بود؟

می‌گوید: گمان من به تو نیکوترین گمان بود.

پس خداوند دستور می‌دهد که او را به بهشت ببرند و خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: حسن ظن تو در این لحظه برایت سود داشت.

المحاسن، ج‏1، ص25-26

أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِی بْنِ رِئَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ:

یؤْتَی بِعَبْدٍ یوْمَ الْقِیامَةِ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ، فَیقُولُ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ: أَ لَمْ آمُرْکَ بِطَاعَتِی؟ أَ لَمْ أَنْهَکَ عَنْ مَعْصِیتِی؟

فَیقُولُ: بَلَی یا رَبِّ وَ لَکِنْ غَلَبَتْ عَلَی شَهْوَتِی فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذَنْبِی لَمْ تَظْلِمْنِی.

فَیأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَی النَّارِ؛ فَیقُولُ: مَا کَانَ هَذَا ظَنِّی بِکَ!

فَیقُولُ: مَا کَانَ ظَنُّکَ بِی؟

قَالَ: کَانَ ظَنِّی بِکَ أَحْسَنَ الظَّنِّ.

فَیأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَی الْجَنَّةِ؛ فَیقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: لَقَدْ نَفَعَکَ حُسْنُ ظَنِّکَ بِی السَّاعَة.

 

16) از امام باقر ع روایت شده است که مکتوبی از امیرالمومنین علی ع نزد ماست که در آن آمده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)بر منبر فرمود:

به خدایی که جز او معبود به‌حقّی نیست سوگند! خیر دنیا و آخرت به هیچ مؤمنی هرگز عطا نشده است مگر به‌سبب خوش‌گمانی او به خداوند و امیدش به او و خوش‌اخلاقی‌اش و خودداری نمودن از غیبت مؤمنین. و به خدایی که معبود به حقّی جز او نیست سوگند، خداوند هیچ مؤمنی را پس از توبه و استغفار عذاب نمی‌فرماید مگر به‌واسطه‌ی بدگمانیش به خدا و کوتاهی نمودن در امیدواری به پروردگار و بدخلاقی‌اش و غیبت نمودنش از مؤمنین؛ و به خدایی‌که جز او معبود به‌حقّی نیست سوگند، هیچ بنده با ایمانی درباره‌ی خداوند گمان نیک نبرد مگر آنکه خدا نزد گمان بنده مؤمن خود می‌باشد زیرا خداوند کریم است خیر و نیکی به دست اوست، حیا می‌کند از اینکه بنده‌ی مؤمنش به او ‌گمان نیک برد ولی او بر خلاف گمان و امید او رفتار فرماید. پس گمان خود را به خداوند نیکو کنید و به او رغبت نمایید.

الکافی، ج‏2، ص71-72؛ الإختصاص، ص227؛ الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص360؛ جامع الأخبار(للشعیری)، ص98

ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ بُرَیدِ بْنِ مُعَاوِیةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِی ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ وَ هُوَ عَلَی مِنْبَرِهِ:

وَ الَّذِی‏ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ‏ بِاللَّه‏ وَ رَجَائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکَفِّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ‏ بِاللَّهِ‏ وَ تَقْصِیرِهِ مِنْ رَجَائِهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ یسْتَحْیی أَنْ یکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ.

 

(حسن ظن بالله)

17) از امام باقر ع یا امام صادق ع روایت شده است که: حضرت داوود فرموده است:

پروردگارا! به تو ایمان نیاورده کسی که تو را بشناسد و نسبت به تو حسن ظن نداشته باشد!

جامع الأخبار(للشعیری)، ص99؛ مشکاة الأنوار، ص36

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ أو عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:

قَالَ دَاوُدُ النَّبِی عَلَی نَبِینَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَامُ: یا رَبِّ مَا آمَنَ بِکَ مَنْ عَرَفَکَ فَلَمْ یحْسِنِ الظَّنَّ بِکَ.

 

18) الف. از رسول الله ص روایت شده است:

[مواظب باشید که] کسی از شما نمیرد مگر اینکه به خدا حسن ظن داشته باشد؛ که همانا حسن ظن به خدا، بهایش بهشت است.

روضة الواعظین، ج‏2، ص503

وَ قَالَ ص لَا یمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَ هُوَ یحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ.

ب. و از امیرالمومنین ع روایت شده است:

کسی که حسن ظن داشته باشد به بهشت می‌رسد

ونیزبا این تعبیر که: کسی که حسن ظن به خدا داشته باشد به بهشت می‌رسد

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص253

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ فَازَ بِالْجَنَّةِ.

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ فَازَ بِالْجَنَّةِ.

ج. و به امام رضا ع منسوب است که فرموده‌اند که:

خداوند تبارک و تعالی به حضرت داوود ع وحی کرد که فلان خانم که دختر فلان خانم است همنشین تو در بهشت در درجه اوست.

حضرت داوود ع سراغش رفت و از او پرسید که چه کاری انجام می‌دهد؟

وی توضیح داد و کارهای وی را شبیه کارهای بقیه مردم یافت. از نیتش پرسید.

گفت: هیچ حالی و روزی نیست که خداوند مرا از آن حال و روز به حال و روز دیگری منتقل کند مگر اینکه به خاطر این حال و روز جدید خوشحالترم نسبت به حال و روزی که قبلش در آن بودم.

فرمود: ظن تو به خداوند عز و جل نیکوست [یعنی این ناشی از حسن ظن او به خداست و همین چنین جایگاهی برای او رقم زده است].

الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص360

وَ رُوِی أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی دَاوُدَ ع: فُلَانَةُ بِنْتُ فُلَانَةَ مَعَکَ فِی الْجَنَّةِ فِی دَرَجَتِکَ.

فَصَارَ إِلَیهَا فَسَأَلَهَا عَنْ عَمَلِهَا فَخَبَّرَتْهُ. فَوَجَدَهُ مِثْلَ أَعْمَالِ سَائِرِ النَّاسِ.

فَسَأَلَهَا عَنْ نِیتِهَا فَقَالَتْ: مَا کُنْتُ فِی حَالَةٍ فَنَقَلَنِی اللَّهُ مِنْهَا إِلَی غَیرِهَا إِلَّا کُنْتُ بِالْحَالَةِ الَّتِی نَقَلَنِی إِلَیهَا أَسَرَّ مِنِّی بِالْحَالَةِ الَّتِی کُنْتُ فِیهَا.

فَقَالَ: حَسُنَ ظَنُّکَ بِاللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ.

د. روایتی طولانی از رسول الله ص نقل شده که ایشان به برخی از مکاشفات خود درباره وضعیت اخروی برخی انسانها اشاره می‌کنند. در فرازی از آن آمده است:

و مردی از امتم را بر صراط دیدم که به رعشه شدید افتاده بود همچون برگی که در تندباد سخت می‌لرزد، پس حسن ظن او به خداوند آمد و به رعشه‌های وی پایان داد و او راهش را بر صراط [براحتی] ادامه داد.

الأمالی( للصدوق)، ص231-232

حَدَّثَنَا الشَّیخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیهِ الْقُمِّی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ عِیسَی الْعِجْلِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ عَلِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّلْتِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بُکَیرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ عَبَّادٍ الملهبی [الْمُهَلَّبِی‏] قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ [سَعِیدُ] بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هِلَالِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بعلی [یعْلَی‏] بْنِ زَیدِ بْنِ جُدْعَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ یوْماً فَقَالَ: ...[4]

وَ رَأَیتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی عَلَی الصِّرَاطِ یرْتَعِدُ کَمَا یرْتَعِدُ السَّعَفَةُ فِی یوْمِ رِیحٍ عَاصِفٍ فَجَاءَهُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِاللَّهِ فَسَکَنَ رَعْدَتُهُ وَ مَضَی عَلَی الصِّرَاطِ ...[5]

 

19) الف. از یکی از اصحاب امام کاظم ع نقل شده که من [در حج] پشت سر امام کاظم ع بر صفا یا بر مروه بودم و او فقط این دو جمله را می‌گفت:

خدایا از تو درخواست دارم که در هر حال به تو حسن ظن داشته باشم و در توکل بر تو صدق نیت داشته باشم.

الکافی، ج‏4، ص433

عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْجَهْمِ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ:

کُنْتُ وَرَاءَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی ع عَلَی الصَّفَا أَوْ عَلَی الْمَرْوَةِ وَ هُوَ لَا یزِیدُ عَلَی حَرْفَینِ:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ حُسْنَ الظَّنِّ بِکَ فِی کُلِّ حَالٍ وَ صِدْقَ النِّیةِ فِی التَّوَکُّلِ عَلَیک.‏

ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

اطمینان به خدا و حسن ظن به او دژی است که در آن دژ پناه نمی‌گیرد مگر هر مومنی؛ و توکل بر او مایه نجات از هر بدی و ایمنی‌بخش از هر دشمنی است.

إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص109

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

الثِّقَةُ بِاللَّهِ وَ حُسْنُ الظَّنِّ بِهِ حِصْنٌ لَا یتَحَصَّنُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُؤْمِنٍ وَ التَّوَکُّلُ عَلَیهِ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ کُلِّ عَدُوٍّ.

 

20) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

حسن ظن بنده به خداوند سبحان به اندازه امیدش به اوست.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص200؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص228

حُسْنُ ظَنِّ الْعَبْدِ بِاللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَی قَدْرِ رَجَائِهِ لَه‏

ب. مالک جهنی می‌گوید: بر امام باقر ع وارد شدم و در دلم چیزی گذشت. ایشان فرمود:

ای مالک! [هر چه می‌خواهی] به خداوند حسن ظن داشته باش و گمان نکن که تو در این کارت [= در حسن ظن داشتن به خدا] داری زیاده‌روی می‌کنی ... .

المؤمن، ص30

عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِی قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ قَدْ حَدَّثْتُ نَفْسِی بِأَشْیاءَ.

فَقَالَ لِی: یا مَالِکُ أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ وَ لَا تَظُنَّ أَنَّکَ مُفَرِّطٌ فِی أَمْرِک‏...[6]

 

 


[1] . حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ شَاذَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: أَحْسِنْ بِاللَّهِ الظَّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی إِنْ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ.

[2] . حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ ...

[3] . أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ...

[4] . إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَةَ عَجَائِبَ قَالَ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا رَأَیْتَ حَدِّثْنَا بِهِ فِدَاکَ أَنْفُسُنَا وَ أَهْلُونَا وَ أَوْلَادُنَا فَقَالَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی وَ قَدْ أَتَاهُ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَهُ فَجَاءَهُ بِرُّهُ بِوَالِدَیْهِ فَمَنَعَهُ مِنْهُ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدْ بُسِطَ عَلَیْهِ عَذَابُ الْقَبْرِ فَجَاءَهُ وُضُوؤُهُ فَمَنَعَهُ مِنْهُ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدِ احْتَوَشَتْهُ الشَّیَاطِینُ فَجَاءَهُ ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَجَّاهُ مِنْ بَیْنِهِمْ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی یَلْهَثُ عَطَشاً کُلَّمَا وَرَدَ حَوْضاً مُنِعَ مِنْهُ فَجَاءَهُ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَسَقَاهُ وَ أَرْوَاهُ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدِ احْتَوَشَتْهُ مَلَائِکَةُ الْعَذَابِ فَجَاءَتْهُ صَلَاتُهُ فَمَنَعَتْهُ مِنْهُمْ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی وَ النَّبِیُّونَ حَلَقاً حَلَقاً کُلَّمَا أَتَى حَلْقَةً طُرِدَ فَجَاءَهُ اغْتِسَالُهُ مِنَ الْجَنَابَةِ فَأَخَذَ بِیَدِهِ فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِی وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی بَیْنَ یَدَیْهِ ظُلْمَةٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ ظُلْمَةٌ وَ عَنْ یَمِینِهِ ظُلْمَةٌ وَ عَنْ شِمَالِهِ ظُلْمَةٌ وَ مِنْ تَحْتِهِ ظُلْمَةٌ مُسْتَنْقِعاً فِی الظُّلْمَةِ فَجَاءَهُ حَجُّهُ وَ عُمْرَتُهُ فَأَخْرَجَاهُ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ أَدْخَلَاهُ النُّورَ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی یُکَلِّمُ الْمُؤْمِنِینَ فَلَا یُکَلِّمُونَهُ فَجَاءَهُ صِلَتُهُ لِلرَّحِمِ فَقَالَ یَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ کَلِّمُوهُ فَإِنَّهُ کَانَ وَاصِلًا لِرَحِمِهِ فَکَلَّمَهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ صَافَحُوهُ وَ کَانَ مَعَهُمْ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی یَتَّقِی وَهْجَ النِّیرَانِ وَ شَرَرَهَا بِیَدِهِ وَ وَجْهِهِ فَجَاءَتْهُ صَدَقَتُهُ فَکَانَتْ ظِلًّا عَلَى رَأْسِهِ وَ سِتْراً عَلَى وَجْهِهِ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدْ أَخَذَتْهُ الزَّبَانِیَةُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَجَاءَهُ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْیُهُ عَنِ الْمُنْکَرِ فَخَلَّصَاهُ مِنْ بَیْنِهِمْ وَ جَعَلَاهُ مَعَ مَلَائِکَةِ الرَّحْمَةِ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی جَاثِیاً عَلَى رُکْبَتَیْهِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْمَةِ اللَّهِ حِجَابٌ فَجَاءَهُ حُسْنُ خُلُقِهِ فَأَخَذَهُ بِیَدِهِ وَ أَدْخَلَهُ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدْ هَوَتْ صَحِیفَتُهُ قِبَلَ شِمَالِهِ فَجَاءَهُ خَوْفُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخَذَ صَحِیفَتَهُ فَجَعَلَهَا فِی یَمِینِهِ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَجَاءَهُ إِفْرَاطُهُ فِی صَلَاتِهِ فَثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ [فَجَاءَهُ أَفْرَاطُهُ فَثَقَّلُوا مَوَازِینَهُ‏] وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَائِماً عَلَى شَفِیرِ جَهَنَّمَ فَجَاءَهُ رَجَاؤُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْتَنْقَذَهُ مِنْ ذَلِکَ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قَدْ هَوَى فِی النَّارِ فَجَاءَتْهُ دُمُوعُهُ الَّتِی بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ فَاسْتَخْرَجَتْهُ مِنْ ذَلِکَ

[5] . وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی عَلَى الصِّرَاطِ یَزْحَفُ أَحْیَاناً وَ یَحْبُو أَحْیَاناً وَ یَتَعَلَّقُ أَحْیَاناً فَجَاءَتْهُ صَلَاتُهُ عَلَیَّ فَأَقَامَتْهُ عَلَى قَدَمَیْهِ وَ مَضَى عَلَى الصِّرَاطِ وَ رَأَیْتُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی انْتَهَى إِلَى أَبْوَابِ الْجَنَّةِ کُلَّمَا انْتَهَى إِلَى بَابٍ أُغْلِقَ دُونَهُ فَجَاءَتْهُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ صَادِقاً بِهَا فَفَتَحَتْ لَهُ الْأَبْوَابَ وَ دَخَلَ الْجَنَّةَ.

[6]. ادام حدیث چنین است:

یَا مَالِکُ إِنَّهُ لَا تَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَذَلِکَ لَا تَقْدِرُ عَلَى صِفَتِنَا «8» وَ کَذَلِکَ لَا تَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ یَا مَالِکُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَلْقَى أَخَاهُ فَیُصَافِحُهُ فَلَا یَزَالُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْظُرُ إِلَیْهِمَا وَ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْ‏ وُجُوهِهِمَا حَتَّى یَفْتَرِقَا وَ لَیْسَ عَلَیْهِمَا مِنَ الذُّنُوبِ شَیْ‏ءٌ فَکَیْفَ تَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ مَنْ هُوَ هَکَذَا

البته در فضائل الشیعة، (ص38، ح37) حدیثی شبیه این آمده است که اگرچه ممکن است یکی باشند و یکی اصل بوده، اما هر دو مضمون می‌تواند درست باشد:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ مَالِکِ بْنِ الْجُهَنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَا مَالِکُ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤَدُّوا الزَّکَاةَ وَ تَکُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ یَا مَالِکُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَلْعَنُهُمْ وَ یَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ کَانَ بِمِثْلِ حَالِکُمْ ثُمَّ قَالَ یَا مَالِکُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ شَهِیدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ وَ قَالَ مَالِکٌ بَیْنَمَا أَنَا عِنْدَهُ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ وَ أَنَا أُحَدِّثُ نَفْسِی بِشَیْ‏ءٍ مِنْ فَضْلِهِمْ فَقَالَ لِی أَنْتُمْ وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا لَا تَظُنُّ أَنَّکَ مُفَرِّطٌ فِی أَمْرِنَا یَا مَالِکُ إِنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ أَحَدٌ فَکَمَا لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ فَکَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الرَّسُولِ ص وَ کَمَا لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الرَّسُولِ فَکَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَتِنَا وَ کَذَلِکَ لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ یَا مَالِکُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَلْقَى أَخَاهُ فَیُصَافِحُهُ فَلَا یَزَالُ اللَّهُ یَنْظُرُ إِلَیْهِمَا وَ الذُّنُوبُ تَنْحَاتُّ عَنْ وُجُوهِهِمَا حَتَّى یَتَفَرَّقَا وَ إِنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ قَالَ إِنَّ أَبِی ع کَانَ یَقُولُ لَنْ تَطْعَمَ النَّارُ مَنْ یَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ.

 


1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (4. احادیث ناظر به ظن (1))

 

الف. ظن (یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ)

این آیه از ما خواسته است که از برخی از «ظن»ها اجتناب کنیم و برخی از آنها گناه است؛ این نشان می‌دهد که همه ظن‌ها بد نیستند. شاید برای فهم این نکته روایت زیر (که قبلا در جلسه 634 حدیث 1 گذشت) مفید باشد:

1) شخصی خدمت امیرالمومنین ع می‌رسد و می‌گوید در کتاب خداوند شک کرده‌ام و آیاتی را بیان می‌کند که از نظر خودش با هم ناسازگار است. در فرازی از این گفتگو آمده است:

گفت: و می‌بینم که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید «و بزهکاران [آن] آتش را دیدند، پس ظن و گمان بردند که حتما در آن واقع شوند» (کهف/53) و می‌فرماید «در آن روز خداوند پاداش حقِ آنها را بتمامه به آنها می‌دهد و می‌دانند که خداوند است که حق آشکار است» (نور/25) و می‌فرماید «و به خدا [چه] گمانها بردید» (احزاب/10) پس یکبار خبر می‌دهد که آنان «ظن و گمان می‌برند» و یکبار خبر می‌دهد که آنان «می‌دانند»؛ در حالی که ظن و گمان، همان شک است؛ یا امیرالمومنین، این چگونه می‌شود و چگونه در آنچه می‌شنوم شک نکنم؟!

امیرالمومنین ع وقتی به پاسخ این فراز می‌رسند می‌فرمایند:

و اما اینکه فرمود «و بزهکاران [آن] آتش را دیدند، پس ظن بردند که حتما در آن واقع شوند» (کهف/53) یعنی یقین کردند که حتما در آن داخل می‌شوند؛ و نیز اینکه می‌فرماید «من گمان می‌کردم که من با حسابم مواجه خواهم شد» می‌گوید که همانا من یقین داشتم که من برانگیخته شده، مورد محاسبه قرار خواهم گرفت؛ و همچنین است این که می‌فرماید «در آن روز خداوند پاداش حقِ آنها را بتمامه به آنها می‌دهد و می‌دانند [خواهند دانست] که خداوند است که حق آشکار است»

و اما سخن خداوند به منافقان که «و به خدا [چه] گمانها بردید» این، ظن و گمانِ [از جنس] شک است، نه ظنِ [به معنای] یقین؛ و ظن بر دو قسم است:‌ «ظنِ» شک؛ و «ظنِ» یقین؛ پس آنچه درباره معاد [و احوالات انسانها در معاد] تعبیر «ظن» [در قرآن کریم] آمده، «ظنّ» یقین است؛ و آنچه مربوط به امر دنیا [آمده] است، «ظن» شک است.

پس آنچه را که برایت تفسیر کردم خوب بفهم!

گفت: گرهی از من گشودی، خداوند گشایش در کارت پدید آورد!

التوحید (للصدوق)، ص258 و 267؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص241 و 244

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قال: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یحْیی عَنْ بَکْرِ بْنِ‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قال: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قال: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَیسَابُورَ قال: وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ یزِیدَ عَنْ عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیدٍ عَنْ أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِی أَنَّ رَجُلًا أَتَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَقال:

یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَل ... وَ أَجِدُ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یقُولُ «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها» وَ قال: «یوْمَئِذٍ یوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»‏ وَ قال: «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» فَمَرَّةً یخْبِرُ أَنَّهُمْ یظُنُّونَ وَ مَرَّةً یخْبِرُ أَنَّهُمْ یعْلَمُونَ، وَ الظَّنُّ شَکٌّ فَأَنَّی ذَلِکَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَیفَ لَا أَشُکُّ فِیمَا تَسْمَع‏ ... .

فَقَالَ ع: وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها» یعْنِی أَیقَنُوا أَنَّهُمْ دَاخِلُوهَا، وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ «إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیهْ» یقُولُ إِنِّی أَیقَنْتُ أَنِّی أُبْعَثُ فَأُحَاسَبُ، وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ «یوْمَئِذٍ یوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»؛ وَ أَمَّا قَوْلُهُ لِلْمُنَافِقِینَ «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» فَهَذَا الظَّنُّ ظَنُّ شَکٍّ وَ لَیسَ ظَنَّ یقِینٍ؛ وَ الظَّنُّ ظَنَّانِ ظَنُّ شَکٍّ وَ ظَنُّ یقِینٍ؛ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ مُعَادٍ مِنَ الظَّنِّ فَهُوَ ظَنُّ یقِینٍ؛ وَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا فَهُوَ ظَنُّ شَکٍّ. فَافْهَمْ مَا فَسَّرْتُ لَکَ.

قال: فَرَّجْتَ عَنِّی یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْک‏.

 ر.ک: https://yekaye.ir/al-kahf-18-53/

اکنون می‌افزاییم این ظنی که مورد مذمت در این آیه قرار گرفته مطلق است؛ یعنی می‌تواند هم ناظر به ظن‌های به خدا باشد و هم از جنس ظن مومنان به همدیگر، و هم از جنس ظن به خویش، که دومی هم از زاویه ظن بردن به دیگران و هم از زاویه انجام کاری که موجب سوء ظن دیگران به خود شخص شود می‌تواند مورد توجه قرار گیرد؛ و از این رو، پنج دسته حدیث را می‌توان ذیل این فراز مطرح کرد:

الف.1) مطلق ظن
الف.1.1) ماهیت ظن و راه نجات از ضررهای آن

2) از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:

همانا ظن و گمان چنین است که گاه به اشتباه می‌رود و گاه به هدف می‌خورد. [و ظاهرا از این روست که نباید بدان اعتماد کرد]

الدر المنثور، ج‏6، ص92

أخرج ابن مردویه عن طلحة ابن عبد الله سمعت النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم یقول:

ان الظن یخطئ و یصیب.

 

شاید همین نکته فوق موجب شده که «ظن» از «کذب» بدتر باشد:

3) در منابع شیعه و سنی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمودند:

بپرهیزید از ظن، که دروغترین دروغ است.[1]

قرب الإسناد، ص29؛ مجمع البیان، ج‏9، ص205؛ الدر المنثور، ج‏6، ص92

هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیادٍ قَالَ: وَ حَدَّثَنِی جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قَالَ::

 إِیاکُمْ وَ الظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَکْذَبُ الْکَذِبِ.

در واقع، با اینکه ظن نسبت به دروغ این برتری را دارد که گاه درست از آب درمی‌آید، اما بسیار می‌شود که به اشتباه برود ولی همین که گاه درست از آب درمی‌آید، موجب می‌شود خود شخص بدان اعتماد می‌کند، و شاید همین موجب شده از دروغ و کذب (که خود گوینده‌اش از اساس می‌داند نادرست است و خودش بدان اعتماد نمی‌کند) بدتر باشد.

لازم به ذکر است که این روایت نبوی در برخی متون به صورت «اکذب الحدیث» آمده است؛ مثلا در شرح فارسی شهاب الأخبار، ص355؛ الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِی فِی لُبِّ اللُّبَابِ (به نقل از مستدرک الوسائل، ج‏9، ص147)؛ الفائق فی غریب الحدیث (زمخشری)، ج‏1، ص186

 

4) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

الف. «ظن» اساسا مایه تزلزل و تردید است.

ب. تزلزل و تردید موجب ظن و بدگمانی است.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص60 و 39

الف. الظَّنُّ ارْتِیابٌ.

ب. الرِّیبَةُ تُوجِبُ الظِّنَّةَ.

این دو روایت در کنار هم نشان می‌دهد که ظن و گمان تزلزل می‌آورد و تزلزل هم بنوبه خود موجب سوءظن می‌شود.

 

5) الف. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند:

سه چیز است که هیچ کس از آن‌ها خلاصی ندارد: بدگمانی، فال بد زدن، و حسد ورزیدن، و من راه بیرون آمدن از آن‌ها را به شما می‌گویم:

هرگاه گمانی بردی، بدان ترتیب اثر نده؛

و هرگاه فال بد زدی، راهت را بگیر و برو [= بدان بی‌اعتنا باش]؛

و هرگاه به کسی [در دل] حسد ورزیدی، مواظب باش که ستم نکنی.

و در روایت دیگری چنین تعبیر شده: اندکند کسانی که از اینها نجات یابند.

مجموعة ورام، ج‏1، ص127

وَ قَالَ ص ثَلَاثٌ لَا ینْجُو مِنْهُنَّ أَحَدٌ الظَّنُّ وَ الطِّیرَةُ وَ الْحَسَدُ؛ وَ سَأُحَدِّثُکُمْ بِالْمَخْرَجِ مِنْ ذَلِکَ: إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ؛ وَ إِذَا تَطَیرْتَ فَامْضِ؛ وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ.

وَ فِی رِوَایةٍ أُخْرَی: وَ قَلَّ مَنْ ینْجُو مِنْهُن.‏

ب. در نقل دیگری فراز مربوط به گمان در حدیث فوق چنین آمده: وقتی گمانی بردی، بر اساس آن حکم نکن.

تحف العقول، ص50

وَ قَالَ ص إِذَا تَطَیرْتَ فَامْضِ وَ إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تَقْضِ وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ

ج. و در نقل دیگری این مطلب به صورت سوال و جوابی بین پیامبر ص و یکی از مسلمانان مطرح شده که ابتدا پیامبر به فراگیر بودن این سه امر اشاره می‌کند. آن شخص می‌پرسد: چه چیزی می‌تواند آنها را از کسی که بدانها مبتلا شده ببرد؟ و حضرت شبیه نقل «الف» ‌را می‌فرمایند فقط در خصوص حسد می‌فرمایند: هرگاه به کسی [در دل] حسد ورزیدی، به پیشگاه خداوند استغفار کن.

الدر المنثور، ج‏6، ص92؛ نهج الفصاحة، ص416[2]

أخرج الطبرانی عن حارثة بن النعمان قال: قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم:

ثلاث لازمات لامتی الطیرة و الحسد و سوء الظن.

فقال رجل: ما یذهبهن یا رسول الله ممن هن فیه؟

قال: إذا حسدت فاستغفر الله و إذا ظننت فلا تحقق و إذا تطیرت فامض‏.

 

الف.1.2) تعارض سوءظن با دین و ایمان

6) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

سوء ظن را از خود دور کنید که همانا خداوند عز و جل از آن نهی فرموده است.

الخصال، ج‏2، ص624؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص90

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ‏ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاه‏ قال: ...

اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ مِنْکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهَی عَنْ ذَلِکَ.

 

7) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

الف. کسی که اهل سوء ظن است دین ندارد [بدگمان دین ندارد].

ب. همراه با سوء ظن، ایمانی وجود ندارد.

ج. آفت دین، سوء ‌ظن است.

د. به خدا سوگند خداوند مومنی را بعد از اینکه ایمان آورد عذاب نمی‌کند مگر به خاطر سوء‌ظن وی و بداخلاقی‌اش.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص264؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص531 و 181 و 506

الف. لَا دِینَ لِمُسِی‏ءِ الظَّنِّ [لِسَی‏ءِ الظَّن‏].

ب. لَا إِیمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنٍّ.

ج. آفَةُ الدِّینِ سُوءُ الظَّنِّ.

د. وَ اللَّهِ لَا یعَذِّبُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُؤْمِناً بَعْدَ الْإِیمَانِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ.

 

8) امام سجاد در فرازی از دعای 32 صحیفه سجادیه (دعایی که بعد از نماز شب می‌خواندند) فرموده‌اند:

همانا شیطان در سوء‌ظن و ضعف یقین زمام مرا به دست گرفته است؛ و من به پیشگاه تو شکایت می‌کنم از این مجاورت بد او با من و اینکه نفسم از او اطاعت می‌کند؛ و از تو می‌خواهم که مرا از این سلطه‌ای که بر من پیدا کرده حفظ کنی و به درگاهت تضرع می‌کنم که کید وی را از من برگردانی ...

الصحیفة السجادیة، ص152، دعای 32

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:

... قَدْ مَلَکَ الشَّیطَانُ عِنَانِی فِی سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْیقِینِ، فَأَنَا أَشْکُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِی، وَ طَاعَةَ نَفْسِی لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُکَ مِنْ مَلَکَتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیکَ فِی صَرْفِ کَیدِهِ عَنِّی...

 

الف.1.3) آثار سوء ظن

9) ‌برخی آثار دنیوی سوء‌ظن در کلام امیرالمومنین ع:

الف. کسی گمانش بد شد وهمش بد می‌شود [ ظاهرا یعنی مبتلا به توهمات بدی می‌گردد]

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص430

 مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ سَاءَ وَهْمُهُ.

ب. کسی که گمانش بد باشد بدجوری درهم می‌پیچد.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص66؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص452

مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ سَاءَتْ طَوِیتُهُ.

ج. گمان بد همنشنین را به هلاکت می‌کشاند و کسی را که از این شخص دوری گزیده، نجات می‌دهد [یعنی آدم بدگمان طوری است که هرکس به او نزدیکتر باشد بیشتر ضرر می‌کند].

عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص286

سُوءُ الظَّنِّ یرْدِی مُصَاحِبَهُ وَ ینْجِی مُجَانِبَهُ.

 

10) برخی آثار اخروی سوء‌ظن در کلام امیرالمومنین ع:

الف. در فرازی از وصیت‌نامه امیرالمومنین ع به فرزندان و نزدیکان و شیعیان آمده است:

برحذر باشید از سوء‌ظن؛ که همانا سوء ظن موجب حبط عمل می‌شود.

دعائم الإسلام، ج‏2، ص352

وَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی ع أَنَّهُمَا ذَکَرَا وَصِیةَ عَلِی ص فَقَالا أَوْصَی إِلَی ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ أَشْهَدَ عَلَی وَصِیتِهِ الْحُسَینَ وَ مُحَمَّداً وَ جَمِیعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِیعَتِهِ وَ أَهْلَ بَیتِه‏، فقال: ...

وَ إِیاکُمْ وَ سُوءَ الظَّنِّ فَإِنَّهُ یحْبِطُ الْعَمَل‏.

ب. برحذر باشید از سوء‌ظن؛ که همانا سوء ظن عبادت را فاسد و بار گناه را سنگین می‌کند.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص99

إِیاکَ أَنْ تُسِی‏ءَ الظَّنَّ فَإِنَّ سُوءَ الظَّنِّ یفْسِدُ الْعِبَادَةَ وَ یعَظِّمُ الْوِزْرَ.

ج. سوء‌ظن امور را فاسد می‌کند و [انسان را] بر اقدامات شرورانه برمی‌انگیزاند.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص283

سُوءُ الظَّنِّ یفْسِدُ الْأُمُورَ وَ یبْعَثُ عَلَی الشُّرُورِ.

 

الف.1.4) ظن خوب!

اینکه فرمود «از بسیاری از «ظن»ها اجتناب کنید؛‌ نشان می‌دهد که «ظن» خوب هم داریم که نیاز نیست از آن اجتناب شود. از این رو، در اینجا که بحث از مطلق «ظن» است مناسب است به احادیثی که برخی «ظن»ها را خوب می‌شمرند نیز اشاره‌ای شود؛ و ظاهرا اینها ظنونی هستند که به یک معنا ریشه در یقین دارند؛ ‌یعنی چون انسان به حقیقتی ایمان و یقین دارد متناسب با آن ظن و گمان خوبی به خداوند یا به امور دیگری پیدا می‌کند:

11) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

حسن ظن ناشی از قوت یقین است.

عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص229

حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ قُوَّةِ الْیقِین‏.

ب. روایت شده که امام صادق (ع) فرمودند:

حسن ظن ریشه‌اش، حسن ایمان محکم شخص، و سالم بودن سینه اوست. و علامت آن این است که به هر چیزی با چشم طهارت و نظر فضیلت می‌نگرد بدین جهت که در او حیاء و امانت و صیانت و صدق ترکیب شده، و در قلبش قرار داده شده است.

و پیامبر ص فرمود: گمانتان را درباره برادران‌تان گمان نیکو قرار دهید تا بدین وسیله به صفا و طهارت قلب دست یابید...[3]

خداوند متعال به حضرت داود علیه السلام وحی کرد: بندگان مرا به یاد نعمت‏های و بخشش‌های من بینداز که آنان غیر از امر نیکوی زیبا چیزی از من ندیده‌اند، تا برای بقیه [عمرشان] نیز گمان به چیزی جز شبیه آنچه در گذشته بدانها ارزانی داشته‌ام نداشته باشند ...

و رسول الله ص از خداوند نقل کرده است که خداوند فرمود: من همراه حسن ظنی هستم که بنده‌ام درباره من دارد، ای محمد! ...

مصباح الشریعة، ص173-174

قَالَ الصَّادِقُ ع:

حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَی کُلَّ مَا نَظَرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیثُ رُکِّبَ فِیهِ وَ قُذِفَ فِی قَلْبِهِ مِنَ الْحَیاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیانَةِ وَ الصِّدْقِ.

قَالَ النَّبِی ص: أَحْسِنُوا ظُنُونَکُمْ بِإِخْوَانِکُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ إثاء [نَقَاءَ] الطَّبْعِ...[4]

أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ ع: ذَکِّرْ عِبَادِی مِنْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی فَإِنَّهُمْ لَمْ یرَوْا مِنِّی إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِیلَ لِئَلَّا یظُنُّوا فِی الْبَاقِی إِلَّا مِثْلَ الَّذِی سَلَفَ مِنِّی إِلَیهِمْ...[5]

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یحْکِی عَنْ رَبِّهِ: أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِی بِی یا مُحَمَّدُ ص! ...[6]

ج. از امام باقر ع روایت شده است:

کسی که حسن ظن داشته باشد دلش راحت و شادمان است.

نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص111

رُوِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ رَوَّحَ قَلْبَه.

 

12) از امیرالمومنین ع درباره اثرات مثبت حسن ظن روایت شده است:

الف. ظن صواب [ظن و گمانی که به نحو درست به مطلب اصابت می‌کند] از خصلتهای خردمندان است.

ب. بهترین ورع و پرهیزکاری داشتن حسن ظن است.

ج.حسن ظن راحتی‌بخش دلها و مایه سلامتی دین است.

د. حسن ظن هم و غم را می‌کاهد و از گرفتار شدن به گناه می‌رهاند.

ه. حسن ظن از بهترین خصلتها و از برترین قسمتها [= سهم‌ها؛ آنچه در قضا و قدر سهم هرکسی قرار داده شده] است.

و.حسن ظن از برترین خلق و خوها و بالاترین عطایا [ی الهی] است.

ز. چه بسا مومنی که صبر و حسن ظن، وی را به رستگاری رساند.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص253

الف.الظَّنُّ الصَّوَابُ مِنْ شِیمِ أُولِی الْأَلْبَابِ.

ب. أَفْضَلُ الْوَرَعِ حُسْنُ الظَّنِّ.

ج. حُسْنُ الظَّنِّ رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلَامَةُ الدِّینِ.

د. حُسْنُ الظَّنِّ یخَفِّفُ الْهَمَّ وَ ینْجِی مِنْ تَقَلُّدِ الْإِثْمِ.

ه. حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ أَحْسَنِ الشِّیمِ وَ أَفْضَلِ الْقِسَمِ.

و. حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ أَفْضَلِ السَّجَایا وَ أَجْزَلِ الْعَطَایا.

ز. کَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ فَازَ بِهِ الصَّبْرُ وَ حُسْنُ الظَّنِّ.

 

الف.1.5) «حسن ظن» بد و «سوء ظن» خوب!

با اینکه از روایات فوق به دست می‌آید که در مجموع حسن ظن داشتن خوب و سوء ظن داشتن بد است، اما این قاعده عمومیت ندارد و هم سوء‌ظن گاهی آثار مثبت دارد و هم حسن ظن گاهی ضرر دارد (و بعدا در بحث «سوءظن به دیگران» هم به طور خاص حدیثی در این باره خواهد آمد.) در این زمینه به دو حدیث زیر از امیرالمومنین ع توجه کنید:

13) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

الف. کسی که بد گمان شد، [در قبول مطلب] تامل و درنگ می‌کند.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص451

مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ تَأَمَّلَ.

ب. کسی که گمان نیک پیدا کرد، [در بررسی جوانب امر] اهمال می‌ورزد.

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص253

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ أَهْمَلَ.

 

 


[1] . این روایت تتمه ای دارد که متن کامل آن به عنوان آخرین حدیث ذیل این آیه خواهد آمد.

[2] . ثلاث لازمات لامّتی: سوء الظّنّ و الحسد و الطّیرة: فإذا ظننت فلا تحقّق و إذا حسدت فاستغفر اللَّه و إذا تطیّرت فامض.

[3] متن مصباح الشریعه به طوری است که به نظر می رسد توسط غیرمعصوم تنظیم شده و در آن کلمات معصومین به نحو شرح مزجی آمده است. از این رو فرازهایی که به نظر می‌رسد متن شارح است نه سخن معصوم، به پاورقی منتقل شد.

[4] . وَ قَالَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ: إِذَا رَأَیْتُمْ أَحَدَ إِخْوَانِکُمْ فِی خَصْلَةٍ تَسْتَنْکِرُونَهَا مِنْهُ فَتَأَوَّلُوهَا سَبْعِینَ تَأْوِیلًا فَإِنِ اطْمَأَنَّتْ قُلُوبُکُمْ عَلَى أَحَدِهَا وَ إِلَّا فَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ‏ حَیْثُ لَمْ تَعْذِرُوهُ فِی خَصْلَةٍ یَسْتُرُهَا عَلَیْهِ سبعین [سَبْعُونَ‏] تَأْوِیلًا فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِالْإِنْکَارِ عَلَى أَنْفُسِکُمْ مِنْهُ.

[5] . وَ حُسْنُ الظَّنِّ یَدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ وَ الْمَغْرُورُ یَتَمَادَى فِی الْمَعْصِیَةِ وَ یَتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ لَا یَکُونُ مُحْسِنُ الظَّنِّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعَ لَهُ یَرْجُو ثَوَابَهُ وَ یَخَافُ عِقَابَهُ.

[6] . فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِیقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ وَ کَانَ مِنَ الْمَخْدُوعِینَ فِی أَسْرِ هَوَاه‏.