سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86) سوره أعراف (7) آیه 8 وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَق

بسم الله الرحمن الرحیم

86) سوره أعراف (7) آیه 8  

وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏

7 رمضان 1437

ترجمه

 و وزن در آن روز حق است؛ پس کسی که ترازوهایش/وزنه‌هایش سنگین شد [تنها] آنان‌اند که رستگاران‌اند.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«وزن» هم در معنای اسمی به کار می‌رود (الثقل، سنگینی) وهم در معنای مصدری به معنای «شناختن مقدار شی» (مفردات ألفاظ القرآن/ 868) و «اندازه‌گرفتن چیزی با چیز مثل خودش» (کتاب العین‏7/ 386) در زبان فارسی کلمه «سنجیدن» و نیز «وزن کردن» رایج است. 

«موازین» جمع «میزان» است. «میزان» اسم آلت از همان ریشه «وزن» است که در اصل مصدر بوده است (الجدول فی إعراب القرآن‏8/ 334) و هم به معنای «وزنه»ای که در یک طرف ترازو می‌گذارند و اشیاء را با آن می‌سنجند به کار می‌رود، و هم در مورد خود ترازو (لسان العرب، ج‏13، ص446) و به معنای «مقدار» هم به کار می‌رود (همان/447).

در جمله «الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» «الوزن» مبتداست و علامه طباطبایی سه گونه تحلیل درباره «خبر» آن گزارش کرده‌اند:

نظر خودشان این است که «وزن» به معنای سنگینی (نه به معنای مصدری: وزن کردن) است و «الحق» هم به معنای اسمی خود آمده و خبر قرار گرفته است که ترجمه‌اش چنین می‌شود: «وزنی که در آن روز اعمال با آن توزین می‌شود، فقط خود «حق» است» (حصر هم از اینکه خبر معرفه آمده، قابل استفاده است).

نظر اغلب مفسران دیگر این بوده است که «حق» به یک معنا صفت است و به صورت در تقدیر خبر است (یا بالعکس) که ترجمه‌ آیه چنین می‌شود: وزن در آن روز، وزنِ حق است که همان عدل است.

احتمال سوم هم این است که «یومئذ» خبر باشد و «الحق» صفت برای وزن،‌ که ترجمه چنین می‌شود: «وزن حقیقی فقط در روز قیامت خواهد بود». (المیزان8/ 12-13)

برخی با همین حالت اخیر، معنا را چنین دانسته‌اند: «وزن حقیقی در آن روز واقع می‌شود» (إعراب القرآن و بیانه، ج‏3، ص30) که ظاهرا اینکه «الـ» روی خبر آمده، دلالت بر حصر می‌کند را نادیده گرفته، یا آن را فقط از باب تاکید دانسته‌اند.[1]

بر اساس قاعده امکان استعمال لفظ در بیش از یک معنا (جلسه9) به نظر می‌رسد هرسه می‌توان درست باشد.

حدیث

1) جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ع وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ‏ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا هُوَ؟

... وَ مَعْنَى قَوْلِهِ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ قِلَّةُ الْحِسَابِ وَ کَثْرَتُهُ وَ النَّاسُ یَوْمَئِذٍ عَلَى طَبَقَاتٍ وَ مَنَازِلَ فَمِنْهُمْ مَنْ «یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً وَ یَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً» وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ «یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... بِغَیْرِ حِسابٍ» لِأَنَّهُمْ لَمْ یَتَلَبَّسُوا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ إِنَّمَا الْحِسَابُ هُنَاکَ عَلَى مَنْ تَلَبَّسَ بِهَا هَاهُنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ یُحَاسَبُ عَلَى النَّقِیرِ وَ الْقِطْمِیرِ وَ یَصِیرُ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ وَ مِنْهُمْ أَئِمَّةُ الْکُفْرِ وَ قَادَةُ الضَّلَالَةِ فَأُولَئِکَ لَا یُقِیمُ لَهُمْ وَزْناً وَ لَا یُعْبَأُ بِهِمْ بِأَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ «فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ وَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُون‏»

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص: 244

از امیرالمومنین ع درباره این آیه روایت شده است:

منظور از سنگینی و سبکی ترازوها، سادگی و دشواری حسابرسی است؛ در آن روز مردم در طبقات و جایگاه‌های مختلفی هستند: برخی کسانی‌اند «به زودى با محاسبه آسانى حسابرسى مى‏شود؛ و به سوى کسان خود با سرور و شادى بازمى‏گردد» (انشقاق/8-9) برخی کسانی‌اند که «بی‌حساب داخل بهشت می‌شوند» (غافر/40) زیرا ذره‌ای به دنیا آلوده نشدند و حسابرسی در آنجا برای کسی است که اینجا به دنیا گرفتار آمده باشد؛ و برخی کسانی‌اند که ریز و درشت‌شان مورد محاسبه قرار می‌گیرد و به وسی عذاب دردناک سوق داده می‌شوند و برخی پیشوایان کفر و رهبران ضلالت  هستند که برایشان اصلا ترازویی برپا نمی‌شود (کهف/105) و اصلا به امر و نهی او در روز قیامت اعتنایی نمی‌شود و آنها «درجهنم جاودانه‌اند؛ و (شعله‏هاى) آتش سخت به صورت‏هایشان مى‏وزد و (چهره) آنها در آنجا عبوس و شکسته و دندان‏هایشان به سوختن لب‏ها نمایان است.» (مومنون/103-104)

2)... وَ ذَلِکَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص یَوْمَ شَکَاهُ بُرَیْدَةُ

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَإِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَقْوَاماً تَمْتَلِئُ مِنْ جِهَةِ السَّیِّئَاتِ مَوَازِینُهُمْ فَیُقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ السَّیِّئَاتُ فَأَیْنَ الْحَسَنَاتُ وَ إِلَّا فَقَدْ عَطِبْتُمْ؟

فَیَقُولُونَ: یَا رَبَّنَا مَا نَعْرِفُ لَنَا حَسَنَاتٍ.

فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «لَئِنْ لَمْ تَعْرِفُوا لِأَنْفُسِکُمْ- عِبَادِی- حَسَنَاتٍ فَإِنِّی أَعْرِفُهَا لَکُمْ، وَ أُوَفِّرُهَا عَلَیْکُمْ». ثُمَّ تَأْتِی الرِّیحُ بِرُقْعَةٍ صَغِیرَةٍ [وَ] تَطْرَحُهَا فِی کِفَّةِ حَسَنَاتِهِمْ، فَتَرْجَحُ بِسَیِّئَاتِهِمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ، فَیُقَالُ لِأَحَدِهِمْ: خُذْ بِیَدِ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ وَ إِخْوَانِکَ وَ أَخَوَاتِکَ وَ خَاصَّتِکَ وَ قَرَابَاتِکَ وَ أَخْدَانِکَ وَ مَعَارِفِکَ، فَأَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ.

فَیَقُولُ أَهْلُ الْمَحْشَرِ: یَا رَبَّنَا أَمَّا الذُّنُوبُ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا، فَمَا ذَا کَانَتْ حَسَنَاتُهُمْ.

فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یَا عِبَادِی، مَشَى أَحَدُهُمْ بِبَقِیَّةِ دَیْنٍ عَلَیْهِ لِأَخِیهِ إِلَى أَخِیهِ فَقَالَ: خُذْهَا فَإِنِّی أُحِبُّکَ بِحُبِّکَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ لَهُ الْآخَرُ: قَدْ تَرَکْتُهَا لَکَ بِحُبِّکَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ لَکَ مِنْ مَالِی مَا شِئْتَ.

فَشَکَرَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِکَ لَهُمَا فَحَطَّ بِهِ خَطَایَاهُمَا، وَ جَعَلَ ذَلِکَ فِی حَشْوِ صَحَائِفِهِمَا وَ مَوَازِینِهِمَا، وَ أَوْجَبَ لَهُمَا وَ لِوَالِدَیْهِمَا وَ لِذُرِّیَّتِهِمَا الْجَنَّةَ.

ثُمَّ قَالَ: یَا بُرَیْدَةُ إِنَّ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ بِبُغْضِ عَلِیٍّ أَکْثَرُ مِنْ حَصَى الْخَذْفِ الَّتِی یُرْمَى بِهَا عِنْدَ الْجَمَرَاتِ، فَإِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ.[2]

در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسگری (ص136-139) حکایتی طولانی نقل شده که بریده اسلمی و دوستش (حاطب بن ابی‌بلتعه) تصمیم به اذیت امیرالمومنین ع می‌گیرند، جنسی را به ایشان گران می‌فروشند و بعد واقعه را طور دیگری نزد پیامبر نقل می‌کنند که گویی امیرالمومنین ع مقصر بوده است. پیامبر اکرم ناراحت می‌شوند و این اقدامشان را مصداق اذیت کردن خدا و رسول که موجب ملعون شدن شخص می‌شود (احزاب/57-58) معرفی می‌کنند و سخنانی در فضیلت امیرالمومنین ع و اثرات محبت واقعی به ایشان بیان می‌کنند تا بدینجا می‌رسند که:

در روز قیامت گروهی را می‌آورند که کفه بدی‌ در ترازوهایشان پر شده است. به آنها گفته می‌شود این از بدی‌هایتان؛ حالا حسناتتان کجاست؟

می‌گویند خدایا ما حسنه قابل ملاحظه‌ای نداریم.

ندا از جانب خدای عز و جل می‌رسد که اگر شما برای خود حسنه‌ای خبر ندارید، من حسنه‌تان را به شما نشان می‌دهم و کفه شما را برایتان با آن پر می‌کنم. سپس نسیم نامه کوچکی با خود می‌آورد و در کفه حسنات گذاشته می‌شود، آنگاه کفه بمراتب (بیش از فاصله آسمان و زمین) سنگین‌تر می‌شود ...

اهل محشر می‌گویند: پروردگارا! ما گناهان اینها را دیدیم، حسناتشان چه بود؟

خداوند عز و جل می‌فرماید: ای بندگانم! [آنها چنین افرادی بودند که با اینکه در مشقت بودند اما] یکی از آنها برای ادای باقیمانده بدهی‌اش نزد برادر [دینی‌اش] می‌رفت و می‌گفت: «این را بگیر که من تو را دوستت دارم به خاطر محبتی که به علی بن ابی‌طالب داری. آن دیگری می‌گفت: حال که تو این گونه علی بن‌ابی‌طالب را دوست داری، من همبقیه بدهی‌ام را به تو می‌بخشم و هرمدار دیگری هم که از مال من می‌خواهی، برای تو.

پس خداوند متعال عمل آنها را سپاس گفت و اشتباهاتشان را بخشید، و آن را در بطن نامه‌ها و ترازوهای عملشان قرار داد و به خاطر این کار بر آنان و والدین و فرزندانشان که بر همین شیوه عمل می‌کردند] بهشت را واجب کرد.

ای بُرَیده! کسانی که به خاطر دشمنی با علی ع وارد آتش می‌شوند بیش از سنگریزه‌هایی است که هنگام رمی جمرات به سوی جمرات پرتاب می‌شود، مبادا تو از آنها باشی!

-         الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امْرِئٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.[3]

الکافی، ج‏2، ص99

از امام سجاد ع از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

از حسن خلق چیزی بهتر در ترازوی اعمال افراد در روز قیامت گذاشته نمی‌شود.

[نکته: در حدیث ، حسن خلق با محبت امیرالمومنین ع جمع شده بود که چنان اثری کرد]

3) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ بَکْرِ بْنِ‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَیْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِیِّ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَل‏:

... وَ أَمَّا قَوْلُهُ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ وَ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَإِنَّمَا یَعْنِی  الْحِسَناتُ[4] تُوزِنُ الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ، وَ الْحَسَنَاتُ ثِقْلُ الْمِیزَانِ وَ السَّیِّئَاتُ خِفَّةُ الْمِیزَان‏

التوحید (للصدوق)، ص268

از امیرالمومنین ع درباره این آیه روایت شده است که:

حسنات است که با آن حسنات و سیئات وزن می‌شوند: حسنات سنگین‌کننده کفه ترازروست و سیئات سبک‌کننده آن.[5]

4) حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ

 إِنَّ الْخَیْرَ ثَقُلَ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا عَلَى قَدْرِ ثِقَلِهِ فِی مَوَازِینِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ إِنْ الشَّرَّ خَفَّ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا عَلَى قَدْرِ خِفَّتِهِ فِی مَوَازِینِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .

الخصال، ج‏1، ص17

از امام باقر ع روایت شده است:

بدرستی که خوبی بر اهل دنیا همان اندازه ثقیل و سنگین می‌آید که قرار است مایه سنگینی ترازوهایشان در قیامت شود، و بدی بر اهل دنیا همان اندازه سبک می‌باشد که موجب سبکی ترازوهایشان در روز قیامت می‌شود.

تدبر

1) «الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»: هر چیزی با چیزی از جنس خود سنجیده و وزن می‌شود: سنگینی اجسام با سنگ ترازو، سردی و گرمی هوا با دماسنج (میزان‌الحراره) که حاوی ماده‌ای است که نسبت به سدی و گرمی زود واکنش نشان می‌دهد؛ و ... . و همواره آن چیزی محک سنجش قرار داده می‌شود که خودش بالاترین صحت و دقت را در آن زمینه دارد.

سنجش اعمال و عقاید ما هم همین طور است: نمازهای مختلف را با نمازی که کامل باشد می‌سنجند و ... . برای همین است که آنچه معیار سنجش در این آیه معرفی شده است خود «حق» و حقیقت است (المیزان8/11)

یعنی  اعمال ما همگی با حق و حقیقت سنجیده می‌شود و هرمقدار که از حق بهره داشته باشد، پذیرفتنی است. ظاهرا بر همین اساس است که فرموده‌اند سنجش اعمال خوب و بد، بر اساس اعمال خوب است (حدیث3)

2) «الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»: چرا وزن از آنِ «حق» است؟ چون حق است که واقعا حقیقت دارد؛ و حقیقتش ماندنی است. آنچه حق نباشد، هرچند به زعم و گمان شما خیلی مهم و اثرگذار باشد، اما پوچ و باطل است و پوچ بودنش، شما را در روز قیامت غافلگیر می‌کند، تا حدی که خداوند تعبیر می‌کند «آنچه زعم و گمان می‌کردید از شما گم شد!» (انعام/94، بحث دیروز)

3) «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ»: تعبیرات قرآن درباره وزن کردن اعمال خوب و بد، این گونه نیست که بگوید «اینها هر دو وزن دارند و بعد ببینیم وزن کدام بیشتر است» (هرچند گاه در روایات از باب ساده کردن فهم مطلب برای مخاطب چنین تعابیری آمده، مانند حدیث2)؛

بلکه این گونه است که حسنات عامل سنگینی و بدی‌ها عامل سبکی ترازو معرفی می‌شود؛ [امروزه که ترازوهای دیجیتال جایگزین ترازوهای دوکفه‌ای شده، این ساده‌تر قابل درک است!] (علاوه بر آیه حاضر: مومنون/103 و قارعه/11 و نیز حدیث3) پس، اعمال خوب و بد را با امری دیگر می‌سنجند، که همان «حق» است (المیزان8/11).

پس، وزین بودن اساسا خصلت حق است؛ هر چیزی که بهره‌ای از حق دارد، همان اندازه وزین است و هر مقدار که از حق فاصله می‌گیرد وزنش کم می‌شود؛ تا حدی که برای پیشوایان کفر و ضلالت اصلا وزنی نمی‌ماند و لذا وزن کشیدنی برایشان انجام نمی‌شود (کهف/105؛ و نیزحدیث1)

4) «الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ»: حق وزن دارد؛ و چیزی که وزن دارد، ‌سنگین است؛ پس حق بر انسانها سنگین می‌آید؛ لذا آنچه در دنیا بر ما سنگین می‌آید در آخرت کفه ترازوی ما را سنگین می‌کند؛ و همین‌طور هرچه انجامش در دنیا بر سبک می‌آید، در مورد سبکی‌ها (حدیث4).

شاید بدین جهت است که انجام کار خوب، سنگین و دشوار است و خوب بودن با سختی‌ها گره خورده است؛ و شاید بدین جهت بوده که بسیاری از بزرگان وقتی بین دو کار مخیر می‌شدند کار سخت‌تر را انتخاب می‌کردند (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا خُیِّرَ عَمَّارٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ إِلَّا اخْتَارَ أَشَدَّهُمَا. امالی صدوق/405)

5) «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏»: کسی که بهره بیشتری از حق دارد، سنگین‌تر می‌شود و تنها هرکس سنگین‌ و وزین باشد، رستگار می‌شود:

پس، سبکی و سبکسری و خود را حقیر کردن با دینداری جمع نمی‌شود و کسی که بزرگ و بزرگوار شد، غلبه بر شهوات بر او آسان می‌شود (مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُه؛ ‏نهج‌البلاغه، حکمت499) و خود را به معصیت پست و حقیر نمی‌سازد (مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ؛ غررالحکم و دررالکلم5/ 357)

6) «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏»

مقدمه1- چون «الـ» بر «خبر» وارد شده، دلالت بر حصر می‌کند؛ یعنی «فقط» اینان رستگاران‌اند. این عبارت در آیه 104 سوره آل‌عمران هم آمده بود (جلسه 82)

مقدمه2- وقتی می‌گویند «فقط الف، ب است»؛ و «فقط ج، ب است»؛ نتیجه می‌شود که: «الف، ج است».

نتیجه: خصلتی که در آن آیه آمده بود با خصلت مذکور در این آیه بر هم منطبق‌اند؛ پس:

امتی که به خیر دعوت می‌‌کنند و  امر به و نهی از منکر می‌کنند، وزین هستند؛ و کسانی وزین‌اند و ترازوی اعمالشان سنگین است، که به خیر دعوت ‌کنند و به معروف وادارند و از منکر بازدارند.

(بر اساس، ضابطه منطقی فوق، سایر مواردی که در قرآن کریم تعبیر «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون» آمده نیز در این اوصاف مشترک‌اند.)



[1] . نحاس (از علمای نحو قرن 4) در حد یک عبارت گفته «می‌توان «الحق» را نعت برای «الوزن» دانست و«یومئذ» را خبر قرار داد (إعراب القرآن، ج‏2، ص45) شاید برخی از علمای قرن ششم (مرحوم طبرسی در جوامع الجامع، ج‏1، ص427؛ و زمخشری در الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏2، ص89) بر همین اساس بوده که تعبیری کرده‌اند که موجب سوءتفاهمی شده است. آنها گفته‌اند «یومئذ» خبر است و «الحق» صفت برای «الوزن» ولی هردو آیه را چنین ترجمه کرده‌اند: «أی و الوزن یوم یسأل اللّه الأمم و رسلهم الوزن الحقّ أی العدل» (وزن، در آن روزی که خداوند از امتها و رسولانشان سوال می‌کند، وزن حق و عدل است) در حالی که اگر بخواهیم إعراب پیشنهادیِ آنها را با دقت نحوی، اعمال کنیم، «یومئذ» نمی‌تواند مستقیما خبر قرار گیرد، بلکه باید مطلب محذوفی خبر قرار بگیرد و یومئذ متعلق به آن شود و آنگاه معنای آیه چنین می‌شود: «الوزن الحق کائنٌ یومئذ» «وزن حقیقی، در آن روز برقرار است.» (و این کاری است که برخی از متاخرین انجام داده‌اند یعنی اینکه الحق را صفت، و یومئذ را متعلق به خبر محذوف بدانیم به عنوان یک احتمال دوم مطرح کرده‌اند. (إعراب القرآن الکریم، ج‏1، ص35؛ إعراب القرآن و بیانه، ج‏3، ص30) اما با توجه به توضیحی که خود مرحوم طبرسی و زمخشری داده‌اند در واقع، با توجه به این توضیحی که داده‌اند، ظاهرا تعبیر اینکه «یومئذ» را خبر بدانیم تعبیر مسامحی بوده است و در واقع منظورشان این بوده بدانیم که آنگاه معنی جمله چنین می‌شود: «وزن حقیقی، در آن روز است.» که این سخن را گفته‌اند در این صورت «یومئذ» خبر نیست بلکه ظرف است؛ و معنا همان معنای حالت اول شده است.

[2] . متن کامل روایت در کتاب التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص137-139 چنین است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص [وَ] إِنَّ مِمَّنْ کُتِبَ أَجَلُهُ وَ عَمَلُهُ وَ رِزْقُهُ وَ سَعَادَةُ خَاتِمَتِهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع، کَتَبُوا مِنْ عَمَلِهِ أَنَّهُ لَا یَعْمَلُ ذَنْباً أَبَداً إِلَى أَنْ یَمُوتَ.

قَالَ: وَ ذَلِکَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص یَوْمَ شَکَاهُ بُرَیْدَةُ، وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ جَیْشاً ذَاتَ یَوْمٍ لِغَزَاةٍ، أَمَّرَ عَلَیْهِمْ عَلِیّاً ع، وَ مَا بَعَثَ جَیْشاً قَطُّ فِیهِمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِلَّا جَعَلَهُ أَمِیرَهُمْ.

فَلَمَّا غَنِمُوا رَغِبَ عَلِیٌّ ع [فِی‏] أَنْ یَشْتَرِیَ مِنْ جُمْلَةِ الْغَنَائِمِ جَارِیَةً- یَجْعَلُ ثَمَنَهَا فِی جُمْلَةِ الْغَنَائِمِ، فَکَایَدَهُ فِیهَا حَاطِبُ بْنُ أَبِی بَلْتَعَةَ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ، و زایداه.

فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِمَا یُکَایِدَانِهِ وَ یُزَایِدَانِهِ، انْتَظَرَ إِلَى أَنْ بَلَغَتْ قِیمَتُهَا قِیمَةَ عَدْلٍ فِی یَوْمِهَا فَأَخَذَهَا بِذَلِکَ.

فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص، تَوَاطَئَا عَلَى أَنْ یَقُولَ ذَلِکَ بُرَیْدَةُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَوَقَفَ بُرَیْدَةُ قُدَّامَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ:

یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخَذَ جَارِیَةً مِنَ الْمَغْنَمِ- دُونَ الْمُسْلِمِینَ فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ص، ثُمَّ جَاءَ عَنْ یَمِینِهِ فَقَالَهَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ص (فَجَاءَهُ عَنْ یَسَارِهِ وَ قَالَهَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، وَ جَاءَ مِنْ خَلْفِهِ فَقَالَهَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ) ثُمَّ عَادَ إِلَى بَیْنِ یَدَیْهِ فَقَالَهَا.

فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص غَضَباً لَمْ یُرَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ غَضَبٌ مِثْلُهُ، وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ تَرَبَّدَ وَ انْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ، وَ ارْتَعَدَتْ أَعْضَاؤُهُ، وَ قَالَ:

مَا لَکَ یَا بُرَیْدَةُ آذَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ مُنْذُ الْیَوْمِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ:

 «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً- وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا- فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً.

قَالَ بُرَیْدَةُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ ص مَا عَلِمْتُ أَنَّنِی قَصَدْتُکَ بِأَذًى.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَ وَ تَظُنُّ یَا بُرَیْدَةُ أَنَّهُ لَا یُؤْذِینِی إِلَّا مَنْ قَصَدَ ذَاتَ نَفْسِی أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ، وَ أَنَّ مَنْ آذَى عَلِیّاً فَقَدْ آذَانِی [وَ مَنْ آذَانِی‏] فَقَدْ آذَى اللَّهَ، وَ مَنْ آذَى اللَّهَ- فَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُؤْذِیَهُ بِأَلِیمِ عَذَابِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ)! یَا بُرَیْدَةُ أَنْتَ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْتَ أَعْلَمُ أَمْ قُرَّاءُ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ أَنْتَ أَعْلَمُ أَمْ مَلَکُ الْأَرْحَامِ‏

قَالَ بُرَیْدَةُ: بَلِ اللَّهُ أَعْلَمُ، وَ قُرَّاءُ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ أَعْلَمُ، وَ مَلَکُ الْأَرْحَامِ أَعْلَمُ.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَنْتَ أَعْلَمُ یَا بُرَیْدَةُ أَمْ حَفَظَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: بَلْ حَفَظَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَکَیْفَ تُخَطِّئُهُ وَ تَلُومُهُ- وَ تُوَبِّخُهُ وَ تُشَنِّعُ عَلَیْهِ فِی فِعْلِهِ، وَ هَذَا جَبْرَئِیلُ أَخْبَرَنِی، عَنْ حَفَظَةِ عَلِیٍّ ع أَنَّهُمْ مَا کَتَبُوا عَلَیْهِ قَطُّ خَطِیئَةً مُنْذُ [یَوْمَ‏] وُلِدَ وَ هَذَا مَلَکُ الْأَرْحَامِ حَدَّثَنِی أَنَّهُمْ کَتَبُوا قَبْلَ أَنْ یُولَدَ، حِینَ اسْتَحْکَمَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ، أَنَّهُ لَا یَکُونُ مِنْهُ خَطِیئَةٌ أَبَداً، وَ هَؤُلَاءِ قُرَّاءُ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ أَخْبَرُونِی لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی- أَنَّهُمْ وَجَدُوا فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ «عَلِیٌّ الْمَعْصُومُ مِنْ کُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَّةٍ».

فَکَیْفَ تُخْطِئُهُ [أَنْتَ‏] یَا بُرَیْدَةُ وَ قَدْ صَوَّبَهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ یَا بُرَیْدَةُ لَا تَعَرَّضْ لِعَلِیٍّ بِخِلَافِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ، فَإِنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ، وَ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ، [وَ سَیِّدُ الصَّالِحِینَ‏] وَ فَارِسُ الْمُسْلِمِینَ، وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، وَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، یَقُولُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لِلنَّارِ: هَذَا لِی وَ هَذَا لَکِ.

ثُمَّ قَالَ: یَا بُرَیْدَةُ أَ تَرَى لَیْسَ لِعَلِیٍّ مِنَ الْحَقِّ عَلَیْکُمْ مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ، أَلَّا تَکَایَدُوهُ وَ لَا تَعَانَدُوهُ وَ لَا تَزَایَدُوهُ هَیْهَاتَ [هَیْهَاتَ‏] إِنَّ قَدْرَ عَلِیٍّ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَعْظَمُ مِنْ قَدْرِهِ عِنْدَکُمْ، أَ وَ لَا أُخْبِرُکُمْ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَإِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَقْوَاماً- تَمْتَلِئُ مِنْ جِهَةِ السَّیِّئَاتِ مَوَازِینُهُمْ- فَیُقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ السَّیِّئَاتُ فَأَیْنَ الْحَسَنَاتُ وَ إِلَّا فَقَدْ عَطِبْتُمْ فَیَقُولُونَ: یَا رَبَّنَا مَا نَعْرِفُ لَنَا حَسَنَاتٍ.

فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «لَئِنْ لَمْ تَعْرِفُوا لِأَنْفُسِکُمْ- عِبَادِی- حَسَنَاتٍ فَإِنِّی أَعْرِفُهَا لَکُمْ، وَ أُوَفِّرُهَا عَلَیْکُمْ».

ثُمَّ تَأْتِی الرِّیحُ بِرُقْعَةٍ صَغِیرَةٍ [وَ] تَطْرَحُهَا فِی کِفَّةِ حَسَنَاتِهِمْ، فَتَرْجَحُ بِسَیِّئَاتِهِمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ، فَیُقَالُ لِأَحَدِهِمْ: خُذْ بِیَدِ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ وَ إِخْوَانِکَ وَ أَخَوَاتِکَ وَ خَاصَّتِکَ وَ قَرَابَاتِکَ وَ أَخْدَانِکَ وَ مَعَارِفِکَ، فَأَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ.

فَیَقُولُ أَهْلُ الْمَحْشَرِ: یَا رَبَّنَا أَمَّا الذُّنُوبُ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا، فَمَا ذَا کَانَتْ حَسَنَاتُهُمْ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یَا عِبَادِی، مَشَى أَحَدُهُمْ بِبَقِیَّةِ دَیْنٍ عَلَیْهِ لِأَخِیهِ إِلَى أَخِیهِ- فَقَالَ: خُذْهَا فَإِنِّی أُحِبُّکَ- بِحُبِّکَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ لَهُ الْآخَرُ: قَدْ تَرَکْتُهَا لَکَ بِحُبِّکَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ لَکَ مِنْ مَالِی مَا شِئْتَ. فَشَکَرَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِکَ لَهُمَا فَحَطَّ بِهِ خَطَایَاهُمَا، وَ جَعَلَ ذَلِکَ فِی حَشْوِ صَحَائِفِهِمَا وَ مَوَازِینِهِمَا، وَ أَوْجَبَ لَهُمَا وَ لِوَالِدَیْهِمَا وَ لِذُرِّیَّتِهِمَا الْجَنَّةَ.

ثُمَّ قَالَ: یَا بُرَیْدَةُ إِنَّ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ بِبُغْضِ عَلِیٍّ أَکْثَرُ مِنْ حَصَى الْخَذْفِ الَّتِی یُرْمَى بِهَا عِنْدَ الْجَمَرَاتِ، فَإِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ.

[3] . این حدیث هم زیبا بود که برای رعایت اختصار در کانال نیاوردم

قَالَ الصَّادِقُ ع ... قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الصِّدْقُ سَیْفُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ أَیْنَمَا هَوَى بِهِ یَقُدُّهُ فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَ صَادِقٌ أَنْتَ أَمْ کَاذِبٌ فَانْظُرْ فِی صِدْقِ مَعْنَاکَ وَ عَقْدِ دَعْوَاکَ وَ عَیِّرْهُمَا بِقِسْطَاسٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى کَأَنَّکَ فِی الْقِیَامَةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَإِذَا اعْتَدَلَ مَعْنَاکَ بِغَوْرِ دَعْوَاکَ ثَبَتَ لَکَ الصِّدْقُ وَ أَدْنَى حَدِّ الصِّدْقِ أَنْ لَا یُخَالِفَ اللِّسَانُ الْقَلْبَ وَ لَا الْقَلْبُ اللِّسَانَ وَ مَثَلُ الصَّادِقِ الْمَوْصُوفِ بِمَا ذَکَرْنَا کَمَثَلِ النَّازِعِ لِرُوحِهِ إِنْ لَمْ یَنْزِعْ فَمَا ذَا یَصْنَع‏

مصباح الشریعة، ص35

[4] .  در نسخه فعلی کتاب التوحید کامه «الحساب» نوشته شده و بر همین اساس اعراب گذاری شده بود که گویی معنی روایت این گونه است: «منظور حساب است، [که] حسنات و سیئات وزن می شود و ...» . ما بر اساس نقل فیض کاشانی مطلب را آوردیم که «حسنات» نوشته است. فی التوحید عن أمیر المؤمنین علیه السلام إنما یعنی الحسنات‏ و السیئات و الحسنات ثقل المیزان و السیئات خفة المیزان. (تفسیر الصافی، ج‏2، ص: 181) و همچنین نقل ابن‌جمعه عروسی حویزی در تفسیر نور الثقلین، ج‏5، ص: 659. البته در کتاب دیگر فیض (نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین (للفیض)، ص: 343) و نیز در بحار الأنوار مرحوم مجلسی، ج‏7، ص250  و در  البرهان فی تفسیر القرآن سید بحرانی، ج‏5، ص: 854 همان «حساب» نوشته‌ شده است.

[5] . وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَة...

قَالَ أَ وَ لَیْسَ تُوزَنُ الْأَعْمَالُ؟ قَالَ ع لَا إِنَّ الْأَعْمَالَ لَیْسَتْ بِأَجْسَامٍ وَ إِنَّمَا هِیَ صِفَةُ مَا عَمِلُوا وَ إِنَّمَا یَحْتَاجُ إِلَى وَزْنِ الشَّیْ‏ءِ مَنْ جَهِلَ عَدَدَ الْأَشْیَاءِ وَ لَا یَعْرِفُ ثِقْلَهَا أَوْ خِفَّتَهَا وَ إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ قَالَ فَمَا مَعْنَى الْمِیزَانِ؟ قَالَ ع الْعَدْلُ قَالَ فَمَا مَعْنَاهُ فِی کِتَابِهِ- فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ قَالَ ع فَمَنْ رَجَحَ عَمَلُه‏

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص351