سفارش تبلیغ
صبا ویژن

646) سوره کهف (18) آیه65 فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْن

بسم الله الرحمن الرحیم

646) سوره کهف (18) آیه65

  فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً

ترجمه

پس بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمتی از جانب خود به او عطا کرده و به او از نزد خود علمی آموخته بودیم.

نکات ادبی

«لَدُنَّا» = لدن + نا

قبلا بیان شد که «لَدُن» به معنای «عِندَ» (= نزدِ) می‌باشد با این تفاوت که اخص و بلیغ‌تر از آن است؛ و در مورد چرایی اخص بودنش هم گفته‌اند ««لدن» در جایی به کار می‌رود که آن امر بالفعل نزد آن کس حاضر باشد؛ مثلا وقتی بگویم «عندی مالٌ» با صرف اینکه من مالی داشته باشم درست است؛ اما اگر بگویم «لدنی مال‏» یعنی همین الان مالی در دستم حاضر است. به تعبیر دیگر، «لدن» در جایی به کار می‌رود که نزدیکی کاملا متصل باشد.

جلسه591 http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/

اصطلاح «علم لَدُنّی» در فرهنگ مسلمانان، به معنای علمی که انبیاء و اولیاء الله بی‌هیچ واسطه‌ای (حتی واسطه حواس و استدلال) و مستقیما از عالم بالا دریافت می‌کنند ظاهراً برگرفته از این آیه می باشد.

اختلاف قرائت[1]

حدیث

1) از امام باقر ع ویا امام صادق ع سوال شد: جایگاه شما در گذشتگان چیست و به چه کسانی شبیه هستید؟

فرمودند: خضر و ذوالقرنین، هر دو عالم بودند اما پیامبر نبودند.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص330؛ الکافی، ج‏1، ص269

عن برید عن أحدهما قال قُلْتُ لَهُ مَا مَنْزِلَتُکُمْ وَ بمَنْ تُشْبِهُونَ مِنهم؟

قال: الخضر وَ ذُو الْقَرْنَیْنِ کَانَا عَالِمَیْنِ وَ لَمْ یَکُونَا نَبِیَّیْن‏.[2]


2) از امام صادق ع روایت شده است:

نزد آن عالم، علمی بود که در آن الواح [که خداوند در کوه طور به حضرت موسی ع داد (اعراف/145 و 154)] نوشته نشده بود؛ و حضرت موسی ع چنین گمان می کرد که همه چیزهایی که بدانها نیاز داد در آن تابوت (بقره/248) است؛ و همه علم در آن الواح برایش نوشته شده است.

مجمع البیان، ج‏6، ص746؛ تفسیر العیاشی، ج‏2، ص331[3]

قال الصادق (ع):

کَانَ عِنْدَهُ عِلْمٌ لَمْ یُکْتَبْ لِمُوسَى فِی الْأَلْوَاحِ وَ کَانَ مُوسَى یَظُنُّ أَنَّ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ الَّتِی یَحْتَاجُ إِلَیْها فِی تَابُوتِهِ وَ جَمِیعَ الْعِلْمِ قَدْ کُتِبَ لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ.


3) از امام صادق ع روایت شده است: همانا حضرت سلیمان ع از آصف داناتر بود؛ و حضرت موسی ع هم از آن کسی که از او پیروی کرد، عالم‌تر بود.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص334

عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله ع کان سلیمان أعلم من آصف، و کان موسى أعلم من الذی اتبعه.[4]


4) در جلسه641 (آیه60، حدیث3) روایتی از امام صادق ع گذشت، که ادامه آن چنین است:

 پس در آنجا خضر را یافت که خداوند عز و جل را عبادت می کرد همان گونه که خداوند عز و جل در کتابش فرمود «پس بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمتی از جانب خود به او عطا کرده و به او از نزد خود علمی آموخته بودیم. پس موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا اینکه از آنچه خداوند به تو آموخته، [مایه] رُشدی به من بیاموزی؟» خضر به او گفت:  «همانا تو توان صبر کردن همراه با مرا نداری» زیرا من به علمی مامور شده‌ام که تو طاقتش را نداری و تو نیز به علمی مامور شده‌ای که من طاقتش را ندارم. موسی گفت: بلکه می‌کوشم همراه تو صبر کنم. خضر گفت: قیاس در علم خدا و امر او راه ندارد؛ «و چگونه می خواهی بر چیزی صبر کنی که خبر از آن نداری» موسی «گفت: مرا ان شاءالله صابر خواهی یافت و در هیچ امری تو را عصیان نکنم» پس چون مشیت خدا را استثنا کرد (کار خود را موکول به مشیت خدا کرد و ان شاء الله گفت) او پذیرفت و «گفت: پس اگر از من تبعیت کردی از چیزی سوال نکن تا [خودم] برایت از آن سخن بگویم» موسی گفت: قرارمان این گونه به نفع تو و علیه من باشد. «پس به راه افتادند؛ تا هنگامی که وارد کشتی شدند» خضر [چوبی از] آن را شکست. موسی به او گفت »آیا آن را شکستی تا اهلش را غرق کنی؟ قطعا کار ناروایی انجام دادی. گفت: آیا نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی همراه من صبر کنی» موسی «گفت: مرا مواخذه نکن به خاطر چیزی که فراموش کردم« یعنی به خاطر اینکه دستورت را ترک کردم «و در کارم بر من سخت مگیر» ...

علل الشرائع، ج‏1، ص59-62

فَوَجَدَا هُنَاکَ الْخَضِرَ ع یَعْبُدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً قالَ لَهُ الْخَضِرُ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً لِأَنِّی وُکِّلْتُ بِعِلْمٍ لَا تُطِیقُهُ وَ وُکِّلْتَ أَنْتَ بِعِلْمٍ لَا أُطِیقُهُ قَالَ مُوسَى لَهُ بَلْ أَسْتَطِیعُ مَعَکَ صَبْراً فَقَالَ لَهُ الْخَضِرُ إِنَّ الْقِیَاسَ لَا مَجَالَ لَهُ فِی عِلْمِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً قالَ مُوسَى سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِی لَکَ أَمْراً فَلَمَّا اسْتَثْنَى الْمَشِیَّةَ قَبِلَهُ قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلا تَسْئَلْنِی عَنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً فَقَالَ مُوسَى ع لَکَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَکِبا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَها الْخَضِرُ ع فَقَالَ لَهُ مُوسَى ع أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً قالَ مُوسَى لا تُؤاخِذْنِی بِما نَسِیتُ أَیْ بِمَا تَرَکْتُ مِنْ أَمْرِکَ وَ لا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْراً ...

بقیه این حدیث ان‌شاءالله در جلسه 655 (آیه74)‌ خواهد آمد

تدبر

1) «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»

حضرت موسی ع و همراهش وقتی مسیری که رفته بودند جستجوکنان برگشتند، بنده‌ای از بندگان خدا را یافتند، که در روایات به عنوان خضر معرفی شده است؛ و در این آیه دو وصف او را برشمرده است: اینکه هم از رحمت خاصی برخوردار بوده و هم از علمی خاص.


2) «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»

درباره حضرت خضر ع، آنچه به عنوان مهمترین ویژگی او ذهن اغلب مفسران را به خود مشغول کرده، برخورداری او از علم خاصی بوده که پیامبر اولواالعزم زمانش از آن علم بی‌بهره بوده است؛ و البته قطعا چنین علمی یک ویژگی بسیار خاص و منحصر به فرد است.

اما جالب اینجاست که در این آیه، دو ویژگی دیگر (عبد بودن، مشمول رحمتی از جانب خدا بودن) را هم برای او برمی‌شمرد که کمتر مورد توجه قرار گرفته؛ و جالب‌تر این است که آن دو ویژگی را قبل و مقدم بر علم لدنی‌ای که وی از آن بهره‌مند بوده ذکر می‌کند.


3) «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا»

در معرفی حضرت خضر، اسمی از او نبرد، بلکه با یک صفت و ویژگی از او یاد کرد، و جالب است که اولین و مهمترین ویژگیِ کسی که حضرت موسی ع مامور شده برود و نزد او تعلم کند، «عبد» بودن اوست؛ و جالب‌تر این است که شروع معرفی وی را نه با ویژگیِ منحصر به فرد او، (یعنی علم خاص وی) - که موسی ع بدان جهت سراغش آمد - ، بلکه با این ویژگی‌ای که در دیگران هم هست - با تاکید بر اینکه این ویژگی در دیگران هم هست - شروع کرد: بنده‌ای از بندگان ما.

چرا؟

الف. شاید می‌خواهد نشان دهد که ریشه برخورداری خضر از چنان ویژگی‌هایی که یک پیامبر اولواالعزم را مشتاق درک محضر وی می‌کند، امری است که در اختیار هرکسی هست:

اگر شما هم «بنده‌» شوید، نه لزوما بنده‌ای خیلی خاص و متمایز، بلکه صرفاً بنده‌ای واقعی در میان بندگان واقعی خدا، شما هم می‌توانید به این مقامات برسید!

ب. چه‌بسا می‌خواهد همانند مدخل داستان اصحاب کهف (آیه9، بویژه مطالب جلسه 590، تدبر2 http://yekaye.ir/al-kahf-18-9/ )، اشاره کند که اگرچه شروع این داستان با امری عجیب (زنده شدن ماهی) همراه بود و تمام این مسیر با عجایب همراه استا، اما اگر در مسیر ایمان و عبودیت قرار بگیرید، اینها چیز عجیبی نیست.

ج. ...


4) «فَوَجَدا عَبْداً ... آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا»

بعد از اینکه او را با «عبدا من عبادنا» یاد کرد، و قبل از اشاره به ویژگیِ منحصر به فرد او، (یعنی علم خاص وی) - که موسی ع بدان جهت سراغش آمد - ، از اینکه او «از رحمتی از جانب ما برخوردار بود» یاد کرد.

چرا؟

الف. شاید می‌خواهد تذکر دهد که اگر خضر به چنان جایگاهی رسید، حاصل فضل و رحمت و عنایت ما بوده است؛ نه صرفا اقدامات و تلاش خودش.

ثمره اخلاقی

دادِ او را قابلیت، شرط نیست

بلکه شرطِ قابلیت، دادِ اوست

اگر معیار، در اعطای الهی، رحمت او باشد، آنگاه هر انسانِ حقیرِ همچو منی هم می‌تواند امید داشته باشد به بالاترین عطایا. ما باید وظیفه خود را درست انجام دهیم، اما مهم این است که باور کنیم که علت اصلی عطایای الهی، رحمت اوست، نه تلاش ما، که اگر تلاش ما معیار باشد، هیچکس ره به بهشت نخواهد برد (ِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً؛ نور/21؛ همچنین جلسه 639، حدیث1)

بی‌سبب گر عزّ به ما موصول نیست

قدرت از عزل سبب، معزول نیست

ای گرفتارِ سبب، بیرون مپر

لیک عزل آن مسبب، ظن مبر

هر چه خواهد آن مسبب آوَرَد

قدرت مطلق سببها بر دَرَد

لیک اغلب بر سبب رانَد نفاذ

تا بداند طالبی جستن مراد

چون سبب نَبوَد چه ره جوید مرید

پس سبب در راه می‌باید بدید

این سببها بر نظرها پرده‌هاست

که نه هر دیدار، صنعش را سزاست

دیده‌ای باید سبب‌سوراخ‌کن

تا حجب را بر کَنَد از بیخ و بن

تا مسبب بیند اندر لامکان

هرزه داند جهد و اکساب و دکان

https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar5/sh63/

ب. در ادامه حکایت، مواردی پیش می‌آید (مانند کُشتن آن نوجوان) که در ذهن بسیاری از انسان‌ها ممکن است اقدامی به دور از رحمت، قلمداد شود. شاید از ابتدا تاکید می‌کند که ما او را از رحمتی ویژه برخوردار کردیم؛ و اینها همگی تجلیات رحمت است و اگر غضبی هم دارد، باید غضب وی را در سایه رحمت خاصی که از جانب ما او را در بر گرفته، دید.

ج. ...


5) «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»

نفرمود «علمناه علما»؛ بلکه فرمود «علمناه من لدنا علما»؛

پس، علم لدنی، بدین معنا که خداوند شخصی را از علمی خاص و منحصر به فرد، آن هم نه از راه‌های متعارف (قوای حسی و عقلی)‌ برخوردار کند، یک واقعیت مورد اذعان قرآن کریم است.


موارد زیر در کانال قرار داده نشد.

6) «آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا»

الف. مقصود از این رحمتی که به او داده شده، چیست؟

الف. نبوت (مجمع البیان، ج‏6، ص746) (توجه: در پی‌نوشت حدیث 1 توضیح داده شد که روایات درباره اینکه خضر پیامبر بوده یا نبوده، متفاوت است؛ و مساله قطعی نیست؛ و بین مفسران هم در این زمینه اختلاف جدی است)

ب. زندگانی طولانی (به نقل از مجمع البیان، ج‏6، ص746)

ج. ...


«فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»

5) درباره اینکه این شخص که حضرت موسی ع به سراغش رفت، چه کسی بود، برخی گفته‌اند او فرشته‌ای بود که خداوند متعال حضرت موسی ع را مامور کرد که از او علم به باطن امور را بیاموزد؛ اما اکثرا او را انسانی به نام خضر[5] می‌دانند، آنگاه

الف. ظاهرا اسمش بلیا بن ملکان بوده، و درباره وجه تسمیه‌اش به خضر گفته‌اند که او خضر نامیده شد چون:

الف.1. در هرجا نماز می‌گذارد، پیرامونش سرسبز می‌شد.

الف.2. هرگاه بر زمین خشک و بی‌علفی می‌نشست، وقتی بلند می‌شد آنجا سرسبز شده بود.

الف.3. چون حضرت موسی ع او را بر بوریایی سبز دید.

الف.4. ...

ب. اینکه آیا پیامبر بود یا نه، دو دیدگاه است:

ب.1. حتما پیامبر بوده، چون جایز نیست که یک پیامبر از یک غیر پیامبر پیروی کند و از او علمی بیاموزد، چون این موجب تخفیف جایگاه وی می‌شود. (جبائی، به نقل مجمع البیان، ج‏6، ص746)

ب.2. ممکن است پیامبر نبوده باشد، بلکه بنده صالحی باشد که خداوند بنا به مصالحی علمی به باطن امور به ی داده که به پیامبر زمانش نداده است (ابن إخشید، به نقل مجمع البیان، ج‏6، ص746)

 


[1] . وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً: و قرأ أبو زید عن أبی عمرو مِنْ لَدُنا بتخفیف النون و هی لغة فی لدن و هی الأصل (البحر المحیط، ج‏7، ص204)

[2] . توجه شود روایات درباره اینکه خضر پیامبر بوده یا نبوده، متفاوت است؛ و مساله قطعی نیست. در حدیث3 جلسه641، بیان شده بود که وی نبی مرسل است. اما در حدیث فوق و برخی احادیث دیگر مانند احادیث زیر (که همگی در بصائر الدرجات، ج‏1، ص365-367 آمده و سه مورد اولش در کافی، ج1، ص268-269 آمده) وی غیرپیامبر شمرده شده است:

1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی خَالِدٍ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٍ ع مَا مِنْ مَوْضِعِ الْعُلَمَاءِ قَالَ مِثْلُ ذِی الْقَرْنَیْنِ وَ صَاحِبِ سُلَیْمَانَ وَ صَاحِبِ دَاوُدَ. [در کافی به جای صاحب داود، صَاحِبِ مُوسَى ع آمده است]

2- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ عَلِیّاً ع کَانَ مُحَدَّثاً قُلْتُ فَنَقُولُ إِنَّهُ نَبِیٌّ قَالَ فَحَرَّکَ یَدَهُ هَکَذَا ثُمَّ قَالَ أَوْ کَصَاحِبِ سُلَیْمَانَ أَوْ کَصَاحِبِ مُوسَى أَوْ کَذِی الْقَرْنَیْنِ أَ وَ مَا بَلَغَکُمْ أَنَّهُ قَالَ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ.

3- حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا مَنْزِلُکُمْ مِمَّنْ تُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى فَقَالَ کَصَاحِبِ مُوسَى وَ ذِی الْقَرْنَیْنِ کَانَا عَالِمَیْنِ وَ لَمْ یَکُونَا نَبِیَّیْنِ.

4- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ النَّضْرِیِّ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو جَعْفَرٍ ع أَنَّ عَلِیّاً کَانَ مُحَدَّثاً فَقَالَ أَصْحَابُنَا مَا صَنَعْتَ شَیْئاً أَلَّا سَأَلْتَهُ مَنْ یُحَدِّثُهُ فَقَضَى أَنِّی لَقِیتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ أَ لَسْتَ أَخْبَرْتَنِی أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ مُحَدَّثاً قَالَ بَلَى قُلْتُ مَنْ کَانَ یُحَدِّثُهُ قَالَ مَلَکٌ قُلْتُ فَأَقُولُ إِنَّهُ نَبِیٌّ أَوْ رَسُولٌ قَالَ لَا بَلْ قُلْ مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَیْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِی الْقَرْنَیْنِ أَ مَا سَمِعْتَ أَنَّ عَلِیّاً ع سُئِلَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ أَ نَبِیّاً کَانَ قَالَ لَا وَ لَکِنْ کَانَ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَاصَحَ اللَّهَ فَنَصَحَهُ فَهَذَا مَثَلُهُ.

5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مَنْزِلَتُهُمْ أَنْبِیَاءُ هُمْ قَالَ لَا وَ لَکِنَّهُمْ عُلَمَاءُ کَمَنْزِلَةِ ذِی الْقَرْنَیْنِ فِی عِلْمِهِ وَ کَمَنْزِلَةِ صَاحِبِ مُوسَى وَ کَمَنْزِلَةِ صَاحِبِ سُلَیْمَانَ.

6- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَ لَسْتَ أَخْبَرْتَنِی أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ مُحَدَّثاً قَالَ بَلَى قُلْتُ مَنْ یُحَدِّثُهُ قَالَ مَلَکٌ یُحَدِّثُهُ قُلْتُ أَقُولُ إِنَّهُ نَبِیٌّ أَوْ رَسُولٌ قَالَ لَا بَلْ مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَیْمَانَ وَ مَثَلُ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُ ذِی الْقَرْنَیْنِ أَ مَا بَلَغَکَ أَنَّ عَلِیّاً ع سُئِلَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ‏ فَقَالُوا کَانَ نَبِیّاً قَالَ لَا بَلْ کَانَ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَاصَحَ اللَّهَ فَنَاصَحَهُ فَهَذَا مَثَلُهُ.

7- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْحَرْثِ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَ لَسْتَ حَدَّثْتَنِی أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ مُحَدَّثاً قَالَ بَلَى قُلْتُ مَنْ یُحَدِّثُهُ قَالَ مَلَکٌ یُحَدِّثُهُ قَالَ قُلْتُ فَأَقُولُ إِنَّهُ نَبِیٌّ أَوْ رَسُولٌ قَالَ لَا بَلْ مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَیْمَانَ وَ مَثَلُ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُ ذِی الْقَرْنَیْنِ أَ مَا بَلَغَکَ أَنَّ عَلِیّاً ع سُئِلَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ فَقَالُوا کَانَ نَبِیّاً قَالَ لَا بَلْ کَانَ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَاصَحَ اللَّهَ فَنَصَحَهُ فَهَذَا مَثَلُهُ.

[3] . این حدیث در تفسیر عیاشی مقدمه و موخره‌ای دارد که ان‌شاءالله به طور کامل در جلسه 649 خواهد آمد.

[4] . اینکه آیا موسی اعلم بوده یا خضر، مطلب پیچیده است. برخی نقلها هست که تصریح دارد خضر اعلم بوده مانند روایتی که در جلسه 641 گذشت یا این دو نقلی که در النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین (للجزائری)، ص292 آمده است:

وَ رُوِیَ أَنَّ مُوسَى خَطَبَ النَّاسَ بَعْدَ هَلَاکِ الْقِبْطِ وَ دُخُولِهِ مِصْرَ خُطْبَةً طَوِیلَةً فَأُعْجِبَ بِهَا فَقِیلَ لَهُ هَلْ تَعْلَمُ أَحَداً أَعْلَمَ مِنْکَ فَقَالَ لَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ بَلْ عِنْدَنَا الْخَضِرُ وَ هُوَ بِمَجْمَعِ الْبَحْرَیْنِ. وَ کَانَ الْخَضِرُ ع فِی أَیَّامِ أَفْرِیدُونَ وَ کَانَ عَلَى مُقَدِّمَةِ ذِی الْقَرْنَیْنِ الْأَکْبَرِ وَ بَقِیَ إِلَى أَیَّامِ مُوسَى.

وَ قِیلَ إِنَّ مُوسَى ع سَأَلَ رَبَّهُ أَیُّ عِبَادِکَ أَعْلَمُ قَالَ الَّذِی یَبْغِی عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ عَسَى أَنْ یُصِیبَ کَلِمَةً تَدُلُّ عَلَى هُدًى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى قَالَ إِنْ کَانَ فِی عِبَادِکَ أَعْلَمُ مِنِّی فَادْلُلْنِی عَلَیْهِ قَالَ أَعْلَمُ مِنْکَ الْخَضِرُ قَالَ أَیْنَ أَطْلُبُهُ قَالَ عَلَى السَّاحِلِ عِنْدَ الصَّخْرَةِ قَالَ کَیْفَ لِی بِهِ قَالَ تَأْخُذُ حُوتاً فِی مِکْتَلِکَ فَحَیْثُ فَقَدْتَهُ فَهُنَاکَ قَالَ لِفَتَاهُ إِذَا فَقَدْتَ الْحُوتَ فَأَخْبِرْنِی فَذَهَبَا یَمْشِیَانِ فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ [بَیْنِهِما] نَسِیا حُوتَهُما یَعْنِی نَسِیَ مُوسَى أَنْ یَطْلُبَهُ وَ یَتَعَرَّفَ حَالَهُ وَ یُوشَعُ أَنْ یَذْکُرَ لَهُ مَا رَأَى مِنْ حَیَاتِهِ وَ وُقُوعِهِ فِی الْبَحْرِ.

وجه جمعشان ظاهرا مطلبی است که در روایت بعد می‌آید؛ یعنی هر کی از جهتی علمش از دیگری بیشتر بوده، لذا وقتی موسی گمان می‌کند از همه عالمتر است می‌گویند کسی هست که مطالبی می‌داند که تو نمی‌دانی، در عین حال در زوایای دیگری هم موسی مطالبی می‌داند که خضر نمی‌داند.

[5] . در میان مفسران اهل سنت، این احتمال که او پیامبر دیگری باشد هم مطرح شده و در این میان، اسامی «الیسع، الیاس، و خضرون بن قابیل بن آدم» مطرح شده است.( به نقل از البحر المحیط، ج‏7، ص204)