سفارش تبلیغ
صبا ویژن

470) سوره قلم (68) آیه 4 وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ

بسم الله الرحمن الرحیم


470) سوره قلم (68) آیه 4   

وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ

ترجمه

و براستی که تو بر [ملکات و] سجایای اخلاقی بزرگی [استوار] هستی.

نکات ترجمه

«خُلُق»

درباره ماده «خلق» (آفرینش) قبلا در جلسه 170 توضیحاتی گذشت http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/

اکنون تنها می‌افزاییم که وزن «فُعُل» دلالت بر «ما یُفعَل» دارد؛ پس «خُلُق» به معنای «آنچه آفریده شده» می‌باشد و مقصود آن طبیعت و سجیه و ملکات نفسانی‌ای است که شخص بر آن سرشته شده و غالبا در مورد سجایای باطنی به کار می‌رود ‏(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏3، ص117) و گاه [به دلالت التزامی] به معنای شیوه و روال و عادت مستقر در شخص [یا اشخاص] می‌باشد: «إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ» (شعراء/137) و جمعِ آن «اخلاق» است (مجمع‌البحرین، ج5، ص156)

اگرچه ماده «خلق» 261 بار در قرآن کریم به کار رفته، اما کلمه «خُلُق» تنها همین دوبار در قرآن کریم به کار رفته است (قلم/4 و شعراء/137).

شأن نزول[1] 

حدیث

1) یهودی‌ای بعد از رحلت پیامبر ص بر اصحاب پیامبر ص وارد شد و اعتراض کرد که چرا شما همه فضیلتها را به پیامبر خودتان نسبت می‌دهید و امیرالمومنین ع به او پاسخی طولانی داد. فرازهایی از این روایت در جلسه170، حدیث1 http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/ و جلسه426 حدیث4 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/   و جلسه 428، حدیث2 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-9/ گذشت. در پایان این گفتگو آن یهودی ایمان آورد و گفت: شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست و شهادت می‌دهم که [حضرت] محمد ص رسول خداست و شهادت می‌دهم که خداوند درجه‌ای به هیچ نبی‌ای و فضیلتی به هیچ پیامبری نداد مگر اینکه همه آنها را برای حضرت محمد ص جمع کرد و برای حضرت محمد نسبت به انبیاء چندین برابر آن درجات را افزود.

در اینجا ابن‌عباس خطاب به امیرالمومنین ع گفت: ای ابا الحسن! من شهادت می‌دهم که تو از راسخان در علم (آل‌عمران/7) هستی.

امیرالمومنین ع فرمود: عجب از تو! آیا انتظار داشتی آنچه گفتم را نگویم در حق کسی که خداوند عز و جل با همه عظمتش او را عظیم شمرد و فرمود: «همانا تو بر خُلُقِ عظیمی هستی».

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص210-226

رُوِیَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ: إِنَّ یَهُودِیّاً مِنْ یَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ کَانَ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ الْأَنْبِیَاءِ ع وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ جَاءَ إِلَى مَجْلِسٍ فِیهِ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ فِیهِمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ ابْنُ مَسْعُودٍ وَ أَبُو سَعِیدٍ الْجُهَنِیُ‏ فَقَالَ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا أَنْحَلْتُمُوهَا نَبِیَّکُمْ فَهَلْ تُجِیبُونِّی عَمَّا أَسْأَلُکُمْ عَنْهُ؟ فَکَاعَ الْقَوْمُ عَنْهُ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع نَعَمْ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِیّاً دَرَجَةً وَ لَا مُرْسَلًا فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَ مُحَمَّداً عَلَى الْأَنْبِیَاءِ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَهَلْ أَنْتَ مُجِیبِی؟ قَالَ لَهُ نَعَمْ سَأَذْکُرُ لَکَ الْیَوْمَ مِنْ فَضَائِلِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا یُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَکُونُ فِیهِ إِزَالَةٌ لِشَکِّ الشَّاکِّینَ فِی فَضَائِلِهِ ص‏ ...

قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِیّاً دَرَجَةً وَ لَا مُرْسَلًا فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَ مُحَمَّداً عَلَى الْأَنْبِیَاءِ أَضْعَافَ ذَلِکَ دَرَجَاتٍ.

فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَشْهَدُ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّکَ مِنَ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ.

فَقَالَ وَیْحَکَ وَ مَا لِی لَا أَقُولُ مَا قُلْتُ فِی نَفْسِ مَنِ اسْتَعْظَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَظَمَتِهِ فَقَالَ «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیم‏».


2) ابواسحاق نحوی می‌گوید: بر امام صادق ع وارد شدم و ایشان فرمود:

همانا خداوند پیامبرش - صلی الله علیه و آله و سلم - را با محبت خویش ادب کرد آنگاه فرمود: «همانا تو بر خُلُقِ عظیمی هستی» آنگاه [امور شریعت را ] به او واگذار کرد و فرمود: «آنچه رسول می‌گوید قبول کنید و شما را از هرچه باز می‌دارد اطاعت کنید» (حشر/7)

و همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [این مقام را] به حضرت علی ع واگذار کرد و او را در این مقام تثبیت نمود [یا: او را امام قرار داد]

پس شما تسلیم شدید و مردم انکار کردند؛

پس به خدا سوگند قطعا که ما دوستتان داریم [یا: قطعا که برای شما کافی است] که وقتی ما چیزی گفتیم شما همان را بگویید و وقتی ما ساکت شدیم ساکت شوید؛ و ما بین شما و خداییم [= مسئولیت شما در پیشگاه خدا برعهده ماست]؛

و به خدا سوگند که خداوند برای هیچکس در مخالفت با امر خویش [یا: در مخالفت با امر ما] خیری قرار نداده است.

الأصول الستة عشر، ص172

عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ النَّحْوِیِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیَّهُ- صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- عَلَى مَحَبَّتِهِ، فَقَالَ: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» «وَ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» وَ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ أَثْبَتَهُ [ائْتَمَنَهُ] فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ، فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّکُمْ [لَحَسْبُکُمْ] أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا، وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا، وَ نَحْنُ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ، وَ اللَّهِ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ مِنْ خَیْرٍ فِی خِلَافِ أَمْرِه‏ [أمرنا]

این حدیث با سندهای مختلف در منابع زیر آمده است:

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص259؛

فضائل الشیعة (صدوق)، ص35؛

الإختصاص (مفید)، ص330؛

المحاسن، ج‏1، ص162؛

الکافی، ج‏1، ص265؛

بصائرالدرجات، ج1، ص385


3) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که

پروردگارم مرا ادب کرد و چه نیکو ادب فرمود.

مجمع البیان، ج‏10، ص500

وَ قَالَ ص أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی.


و از امیرالمومنین ع روایت شده است:

خداوند پیامبرش را ادب کرد با این سخن که «عفو را [در پیش] بگیر و به عُرف [معروف] دستور بده و از نادانان رویگردان شو» (اعراف/199) پس چون معلوم شد که او ادب شده است فرمود: «همانا تو بر خُلُقِ عظیمی هستی» (قلم/4) و آنچه از رسولش دوست داشت در او مستحکم گردید فرمود: «آنچه رسول می‌گوید قبول کنید و شما را از هرچه باز می‌دارد اطاعت کنید» (حشر/7)

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏20، ص270

من الحکم المنسوبة إلى أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب‏

إن الله سبحانه أدب نبیه ص بقوله «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ» فلما علم أنه قد تأدب قال له «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» فلما استحکم له من رسوله ما أحب قال وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

این مضمون از امام حسن ع (الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص506)[2] و امام صادق ع (تهذیب الأحکام، ج‏9، ص397[3]؛ بصائر الدرجات، ج‏1، ص379[4]؛ الکافی، ج‏1، ص266[5]) نیز روایت شده و در برخی از آنها نمونه‌هایی که خداوند به پیامبر ص اجازه داده و ایشان احکامی را وضع کرده‌اند برشمرده شده است.


4) از پیامبر ص روایت شده است که همانا خداوند مرا برانگیخت تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانم.

مجمع البیان، ج‏10، ص500[6]

فَقَالَ ص إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ.


و از امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده است:

همانا از چیزهایی که اسلام زینت بخشید و حرمت نهاد، اخلاق نیکوست در میان مردم؛ پس بر نیک‌خلقی‌ و خوش‌برخوردی و سکوت، مراقبت بورزید  که اینها شما را در دید مردم زیبا می‌سازد هنگامی که به نیکیِ آنچه درباره‌اش سخن می‌گویید می‌نگرند و آنجا که می‌توانند در مورد آنچه در آن نقص دارید با شما مدارا خواهند کرد؛ و خداوند عز و جل درباره حضرت محمد ص فرمود «همانا تو بر خُلُقِ عظیمی هستی» (قلم/4) و این خلق و خویی است که در دسترس شماست.

مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص241

عَنِ الْبَاقِرِ أَوِ الصَّادِقِ ع قَالَ: إِنَّ مِمَّا یُزَیِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِیمَا بَیْنَ النَّاسِ فَتَوَاظَبُوا عَلَى مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ حُسْنِ الْهَدْىِ وَ السَّمْتِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُزَیِّنُکُمْ عِنْدَ النَّاسِ إِذَا نَظَرُوا إِلَى مَحَاسِنِ مَا تَنْطِقُونَ بِهِ وَ أَلْفَوْکُمْ عَلَى مَا یَسْتَطِیعُونَ بِنَقْصِکُمْ فِیهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ ص إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ وَ هُوَ الْخُلُقُ الَّذِی فِی أَیْدِیکُمْ.‌[7]


5) از امام باقر ع درباره این آیه که «همانا تو بر خُلُقِ عظیمی هستی» فرمودند: مقصود [از این خلق عظیم] همان اسلام است؛ و نیز روایت شده است که این خلق عظیم، همان دین عظیم است.

معانی الأخبار، ص188؛ تفسیر القمی، ج‏2، ص382

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ.

وَ رُوِیَ أَنَّ الْخُلُقَ الْعَظِیمَ هُوَ الدِّینُ الْعَظِیمُ.

در جامع الأخبار(للشعیری)، ص36 از امیرالمومنین ع روایت شده که منظور از این خلق عظیم، «ایمان» است[8] و در شواهد التنزیل، ج‏2، ص359 از امام باقر ع روایت شده که منظور از آن، قرآن است.[9] [یعنی این خلق و خو، همان خلق و خوی قرآنی است]


6) از امام صادق ع سوال می‌شود: آیا پیامبر ص اهل شوخی و مزاح بود؟

فرمود: خداوند او را توصیف کرد به «خُلُقِ عظیم» در شوخی و مزاح؛ خداوند پیامبرانش را برانگیخت و در آنها خشکی و شدت بود و حضرت محمد را با مهربانی و رحمت برانگیخت و از مهربانی‌اش بر این امت، شوخی و مزاح‌هایش با آنها بود که مبادا بزرگی وی چنان در چشم آنها نمود کند که جرات نگاه کردن به وی را نداشته باشند؛

سپس فرمودند: پدرم امام باقر، از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین ع، از پدرشان امام علی ع روایت کرده‌اند که رسول الله ص روالش این بود که وقتی یکی از اصحابش را گرفته و غمگین می‌دید با شوخی و مزاح وی را به سرور می‌آورد و بارها می‌فرمود که خداوند نفرت دارد از کسی که با برادران [دینی] ‌اش با روی عبوس مواجه می‌شود.

کشف الریبة (شهید ثانی)، ص82-83

أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ نُورُ الدِّینِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَالِی الْمَیْسِیُّ إِجَازَةً عَنْ شَیْخِهِ شَمْسِ الدِّینِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُؤَذِّنِ الْجَزِّینِیِّ عَنِ الشَّیْخِ ضِیَاءِ الدِّینِ عَلِیٍّ بن الشَّهِیدِ مُحَمَّدِ بْنِ مَکِّیٍّ عَنْ وَالِدِهِ الْمَذْکُورِ عَنِ السَّیِّدِ عَمِیدِ الدِّینِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ،

وَ الشَّیْخِ فَخْرِ الدِّینِ بن جَمَالِ الدِّینِ الْحَسَنِ بْنِ یُوسُفَ بْنِ الْمُطَهَّرِ عَنْ وَالِدِهِ الْمَذْکُورِ عَنْ جَدِّهِ السَّعِیدِ سَدِیدِ الدِّینِ یُوسُفَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْمُطَهَّرِ عَنِ الشَّیْخِ الْمُحَقِّقِ نَجْمِ الدِّینِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ الْحِلِّیِّ،

جَمِیعا عَن‏ السَّیِّدِ مُحْیِی الدِّینِ قَالَ أَخْبَرَنَا الْقَاضِی شَیْخُ الْإِسْلَامِ أَبُو الْمَحَاسِنِ یُوسُفُ بْنُ رَافِعِ بْنِ تَمِیمٍ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ قَالَ أَخْبَرَنَا الْقَاضِی فَخْرِ الدِّینِ السُّهْرَوَرْدِیِّ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْحَافِظُ ثِقَةُ الدِّینِ أَبُو الْقَاسِمِ زَاهِرُ بْنُ طَاهِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الشَّحَّامُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو سَعِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ الصَّفَّارُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ السُّلَمِی‏ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحِرَابِیِّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ بَرِیَّةٌ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ زَیْدٍ قَالَ:

قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَتْ فِی النَّبِیِّ مُدَاعَبَةٌ؟

فَقَالَ لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهِ بِـ«خُلُقٍ عَظِیمٍ» فِی الْمُدَاعَبَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ أَنْبِیَاءَهُ فَکَانَتْ فِیهِمْ کَزَازَةٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ کَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِکَیْلَا یَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِیمُ حَتَّى لَا یَنْظُرَ إِلَیْهِ:

ثُمَّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدٌ عَنْ أَبِیهِ عَلِیٍّ ع عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ ع عَنْ أَبِیهِ عَلِیٍّ ع قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَةِ وَ کَانَ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فِی وَجْهِ إِخْوَانِهِ.

تدبر

1) «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»

درباره اینکه منظور از این «خلق عظیم» چیست؟ و چرا پیامبر را به این وصف متصف کردند؟ دیدگاههای گوناگونی بیان شده است که شاید بتوان گفت هریک به وجهی از این مساله اشاره می‌کند:

الف. مقصود از این «خلق عظیم» دین عظیمی است که خداوند به پیامبر اکرم را مامور ابلاغ آن کرد و نزد خداوند دینی برتر از آن نیست (ابن‌عباس و مجاهد، مجمع البیان، ج‏10، ص500؛ و نیز حدیث5)

ب. مقصود، خوش‌اخلاقی و خوش‌برخوردی با مردمان (حدیث4) و صبر و تحمل عظیم ایشان در برابر آزار و اذیت‌هاست (جبائی، مجمع البیان، ج‏10، ص500؛ المیزان، ج19، ص369) تا حدی که برخی گفته‌اند این آیه پس از آن نازل شد که ایشان بارها و بارها مورد آزار و اذیت قریش واقع شد اما به جای اینکه آنها را نفرین کند، فرمود اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ: خدایا قوم مرا ببخش که آنها نمی دانند» (مجموعه ورام، ج1، ص99)

ج. منظور همان ادب قرآن است (حضرت علی ع) چنانکه در وصف ایشان گفته‌اند» اخلاق وی، همان قرآن بود. (البحر المحیط، ج‏10، ص237)[10]

د. ایشان دارای «خلق عظیم» دانسته شد چون در ظاهر با خلق معاشرت می‌کرد اما در باطنش لحظه‌ای از حق جدا نشد. (مجمع البیان، ج‏10، ص500)

ه. چون او این دستور خداوند «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ: عفو را در پیش بگیر و به عُرف [آنچه معروف و شایسته است] دستور بده و از نادانان رویگردان شو» (اعراف/199) را کاملا عمل کرد (مجمع البیان، ج‏10، ص500؛ و نیز حدیث3)

و. چون تمام مکارم اخلاق در او جمع بود و او آنها را به نهایت خود رساند. (مجمع البیان، ج‏10، ص500؛ و نیز حدیث4)

ز. چون خداوند عهده‌دار تادیب و اخلاق وی شد (مجمع البیان، ج‏10، ص500؛ و نیز حدیث2)

ح. ...


2) «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»

در آیه قبل فرمود که یقینا تو اجری غیرممنون (بی‌پایان و بی‌منت) خواهی داشت و اینجا می‌فرماید: و براستی که تو بر ملکات و سجایای اخلاقی بزرگی استوار هستی.

شاید بتوان نتیجه گرفت که آن اجر بی‌پایان به خاطر این اخلاق بسیار متعالی اوست.


3) «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»

پیامبر اکرم ص اسوه هر کسی است که بخواهد راه خدا را در پیش گیرد. (احزاب/21)

اگر او دارای حسن خلقی چنان عظیم بوده است، نمی‌توانیم خود را مدعی پیروی او بدانیم اما خوش اخلاق نباشیم. (حدیث4)


4) «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»

کمالات پیامبر با او عجین است و او بر آنها تسلط دارد (تفسیر نور، ج10، ص173)

دلیل:

از تعبیر «إنک لعلی ... : تو بر ... هستی» استفاده کرد و نفرمود: «لک ... : تو ... داری»


5) «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»

چرا لازم می‌شود که خداوند در قرآن - که کلام جاودان است- از پیامبرش چنین یاد کند؟

الف. دفاع از انسان‌های برخوردار از اخلاق متعالی در برابر تهمتها و تحقیرها بر همگان لازم است، تا حدی که خود خداوند هم به این کار اقدام کرده است: در دو آیه پیشتر فرمود که ای پیامبر، تو الحمدلله مجنون نیستی؛ و در این آیه می‌فرماید «تو بر خلق عظیمی هستی. (اقتباس از تفسیر نور، ج10، ص173)

ب. هجوم دشمنان اسلام و منافقان به پیامبر اکرم ص بقدری شدید است که خود خدا باید از او دفاع کند!

نکته تاریخی

بعد از جریان غصب خلافت و بویژه با روی کار آمدن بنی‌امیه، کسانی به عنوان خلیفه رسول خدا ص معرفی می‌شدند که از حداقل اخلاقیات عادی هم برخوردار نبودند. یکی از کارهایی که دستگاه بنی‌امیه انجام داد تا بتواند وجود چنین کسانی را به عنوان خلیفه پیامبر در جامعه قابل قبول سازد، این بود که در کنار ساختن فضایل برای این خلفا[11]، به جعل و ترویج احادیثی در بیان اشتباهات و خطاهای پیامبر ص اقدام کردند؛ که اگرچه نام گناه بر آن نمی‌نهادند، اما برخی از آن موارد چنان ظلم آشکاری بود که هر شنونده‌ای بوضوح آن را گناه می‌شمرد. اگرچه ائمه شیعه مبارزه‌ای جدی با این گونه احادیث جعلی انجام دادند و عملا در تفکر شیعه باور به عصمت پیامبر ص یکی از مسائل اصیل اعتقادی گردید، اما پشتوانه حکومتی جاعلان حدیث از سویی و مهجوریت امامان شیعه از سویی دیگر موجب شد که متاسفانه آن گونه احادیث جعلی در فضای اهل سنت رواج یابد تا حدی که همین گونه احادیث جعلی در کتب معتبر اهل سنت بود که دستمایه منحرفانی همچون سلمان رشدی برای داستان‌سرایی علیه آن پیامبر اخلاق گردید.

با این حال، آنچه امروزه دل هر محقق آزاداندیشی را به درد می‌آورد این است که برخی از کسانی که هنوز اسم شیعه را از روی خود برنداشته‌اند و ادعای روشنفکری هم دارند به خاطر اینکه باور به عصمت پیامبر ص را با نظام فکری نسبی‌گرای خود ناسازگار می‌بینند، با استناد به این گونه احادیث جعلی، و قرار دادن آنها کنار برخی احادیث متشابه، عصمت پیامبر ص [و به تَبَع آن، عصمت امامان ع] را زیر سوال می‌برند و ایشان را در حد عالمانی اخلاق‌مدار (علمای ابرار!) - که البته گاه اشتباهات مهمی هم مرتکب می‌شده‌اند- معرفی می‌کنند تا حجیت کلام ایشان را در آنجا که با آرای شخصی آنها ناسازگار است زیر سوال ببرند.

خداوند همه ما را از شر شیاطین جن و انس حفظ فرماید.

ج. ...



[1] برای مطالعه پاورقیها به سایت مراجعه کنید

[10] . قال علی: هو أدب القرآن و قالت عائشة: إن خلقه کان القرآن.

[11] . چند روز پیش به طور اتفاقی در نرم‌افزار الشامله (از نرم‌افزارهای جامع اهل سنت) با کتابی مواجه شدم به نام  فضائل أمیر المؤمنین معاویة بن أبی سفیان (نوشته أبو القاسم عبید الله بن محمد بن أحمد السقطی) جالب اینجاست که این گونه روایات جعلی حتی بعد از انقراض بنی‌امیه هم این اندازه رواج داشته است چرا که مولف این کتاب متوفى406 می‌باشد. واقعا برخی از این احادیث خنده دار بود. اولین حدیثش به پیامبر اکرم ص نسبت داده است  که معاویه وقتی از قبر برمی‌خیزد به جای کفن جامه های چنین و چنانی بر تن دارد که رویش شهادت به خلفای چهارگانه دارد (یعنی معاویه که در تمام مدت حکومت امیرالمومنین ع با وی جنگید شهادت به خلافت ایشان می‌دهد.) یخرج معاویة رضی الله عنه، من قبره وعلیه رداء من السندس والإستبرق، مرصع بالدر والیاقوت، علیه مکتوب: لا إله إلا الله محمد رسول الله، أبو بکر الصد‌یق، عمر بن الخطاب، عثمان بن عفان، علی بن أبی طالب رضوان الله علیهم. حدیث سومش این است که معاویه در حضور پیامبر ص با یک عرب بادیه‌نشین کشتی گرفت و او را به زمین زد و مدعی است که پیامبر ص فرمود معاویه هیچگاه مغلوب نمی‌شود و بعد می‌گوید حضرت علی ع در جنگ صفین گفته است که اگر من این حدیث را شنیده بودم به جنگ معاویه نمی‌آمدم! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.