سفارش تبلیغ
صبا ویژن

268) سوره حجر (15) آیه 29 فَإِذا سَوَّیْتُهُ

بسم الله الرحمن الرحیم

268) سوره حجر (15) آیه 29 

فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ

ترجمه

پس هنگامی که او را سامان دادم و در او از روحم دمیدم سجده‌کنان در پیش او کرنش کنید.

توجه

عبارات این آیه دقیقا مشابه آیه 72 سوره ص است که در جلسه 166 مورد بحث قرار گرفت.

لذا در پایان این ماه یک آیه دیگر را هم مطرح می‌کنیم و البته اگر احیاناً نکته جدیدی درباره این آیه به ذهن رسید، اضافه خواهد شد. (نکته تدبری مذکور در کانال قرار داده نشد)

حدیث

علاوه بر روایاتی که در متن و پاورقی جلسه166 آمده، می‌توان این روایات را هم اشاره کرد:

1) از امام باقر ع درباره سخن خداوند عز و جل که می‌فرماید «در او از روحم دمیدم» سوال شد. فرمودند: روحی است که خداوند آن را اختیار کرد و برگزید و آفرید و به خود منسوب کرد و بر همه ارواح برتری داد و از آن در آدم ع دمید.

التوحید (للصدوق)، ص170

حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» قَالَ رُوحٌ اخْتَارَهُ اللَّهُ وَ اصْطَفَاهُ وَ خَلَقَهُ وَ أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَرْوَاحِ فَأَمَرَ فَنُفِخَ مِنْهُ فِی آدَمَ.[1]

تدبر

2) «فإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»:

چرا نفرمود «فإِذا نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی ...»، بلکه تعبیر «سویته» را هم اضافه کرد؟

در جلسه 166 این احتمال مطرح شد که حرف «و» در اینجا، «عطف تفسیری» باشد یعنی، عبارت «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» دارد عبارت «سَوَّیْتُهُ» را تفسیر می‌کند، یعنی دمیدن روح در بدن است که با سامان داده شدن انسان شده است و از این نکته ثمرات انسان‌شناسی خاصی گرفته شد. (جلسه 166، تدبر2)

اکنون به عنوان یک احتمال دیگر می‌توان «و» را عطف عادی دانست؛ یعنی آیه در مقام بیان این نکته است که شرط سجده کردن فرشتگان بر آدم دو مطلب است: یکی اعتدال و سامان یافتن وجود انسان و دیگری دمیده شدن روح در او. یعنی همان طور که اگر کسی روح الهی خویش را جدی نگیرد و انسان را در حد تن بداند، طبیعی است که چنین انسانی را مسجود فرشتگان نداند؛ به همین ترتیب اعتدال و سامان یافتن وجود انسان است که مقدمه ورود روح الهی در انسان می‌شود؛ و کسی هم که وجودش سامان نیابد، مسجود فرشتگان شدن هم برایش رخ نخواهد داد.

(توجه شود که بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، هر دو احتمال می‌تواند مورد نظر بوده باشد و قبول یکی لزوما به معنای نادرست بودن دیگری نیست.)



[1] . این روایات هم در همین راستا قابل توجه است:

1) عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر ع قال سألته عن قول الله: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» قال: روح خلقها الله فنفخ فی آدم منها. (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص241)

2) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَمَّا یَرْوُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ فَقَالَ هِیَ صُورَةٌ مُحْدَثَةٌ مَخْلُوقَةٌ وَ اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَةِ فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ کَمَا أَضَافَ الْکَعْبَةَ إِلَى نَفْسِهِ وَ الرُّوحَ إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ بَیْتِیَ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی. (الکافی، ج‏1، ص134)

3) أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ صَمَدٌ لَیْسَ لَهُ جَوْفٌ وَ إِنَّمَا الرُّوحُ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِهِ نَصْرٌ وَ تَأْیِیدٌ وَ قُوَّةٌ یَجْعَلُهُ اللَّهُ فِی قُلُوبِ الرُّسُلِ وَ الْمُؤْمِنِین‏ (التوحید (للصدوق)، ص171)