سفارش تبلیغ
صبا ویژن

256) سوره اعراف (7) آیه 36 وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ

بسم الله الرحمن الرحیم

256) سوره اعراف (7) آیه 36 

وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ

ترجمه

و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و نسبت به آنها کبر ورزیدند، آنها همنشینان آتش‌اند، به طوری که ایشان در آن جاودانه خواهند بود.

نکات ترجمه

«کَذَّبُوا بِآیاتِنا» این عبارت به همین صورت در آیه 39 سوره بقره آمده بود (جلسه229) و درباره هر دو کلمه «کذبوا» (تکذیب کردن و دروغ شمردن) و «آیات» (نشانه‌ها) در آنجا توضیح داده شد.

«اسْتَکْبَرُوا» از ماده «کبر» است که درباره این ماده قبلا توضیح داده شد و بیان شد که «استکبار» «بزرگی را برای خود طلب کردن» است (جلسه233)

«أَصْحابُ» از ماده «صحب» و به معنای همنشینان است که درباره‌اش در جلسه229 توضیح داده شد.

ساختار نحوی این جمله مشتمل بر دست کم سه جمله تودرتوست که جمله «هُمْ فیها خالِدُونَ» حال است برای جمله «أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ» که خود این جمله، خبر است برای «الَّذینَ ...» و از این جهت شبیه آیه 39 سوره بقره است که درباره‌اش توضیح داده شد (جلسه229)

حدیث

1) محمد بن عمر طرسوسی می‌گوید که یکبار روز عید غدیر محضر امام رضا ع مشرف شده بودم و مردمی جمع شده بودند و همه را برای افطاری نگه داشت و به همه هدایایی داد که منزل ببرند واز فضیلت این روز سخن گفت از جمله فرمود که پدرم از پدرشان امام صادق ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع روایت کرده‌اند که در زمان حکومت امیرالمومنین ع روزی عید غدیر با روز جمعه مصادف گردید، حدود 5 ساعت از طلوع روز گذشته بود که حضرت منبر رفتند و خطبه‌ای خواندند ... [در فرازی از آن خطبه آمده است]

آیا می‌دانید «استکبار (کبرورزیدن)» چیست؟ آن عبارت است از ترک اطاعت آن کسی که به اطاعتش دستور داده شده‌اند و خود را برتر دیدن نسبت به کسی که به پیروی او فراخوانده شده‌اند؛ و قرآن بسیار در این زمینه سخن گفته است، که اگر تدبرکننده‌ای در آن تدبر کند، او را [از چنین کاری] برحذر می‌دارد و اندرز می‌دهد.

مصباح المتهجد، ج‏2، ص756

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِیُّ الْحَاجِبُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ هَارُونَ أَبُو عُمَرَ  الْمَرْوَزِیُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِینَ سَنَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْفَیَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِیُ‏  بِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِینَ‏ أَنَّهُ شَهِدَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلَاتِ وَ الْکِسْوَةَ حَتَّى الْخَوَاتِیمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَیَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِیَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَیْرُ الْآلَةِ الَّتِی جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ یَوْمِهِ وَ هُوَ یَذْکُرُ فَضْلَ الْیَوْمِ وَ قِدَمَهُ‏  فَکَانَ مِنْ قَوْلِهِ ع حَدَّثَنِی الْهَادِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی جَدِّی الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِی الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدُ الْعَابِدِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ قَالَ اتَّفَقَ فِی بَعْضِ سِنِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِیرُ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِکَ الْیَوْمِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ حَمْداً لَمْ یُسْمَعْ بِمِثْلِهِ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثَنَاءً لَمْ‏  یَتَوَجَّهْ إِلَیْهِ غَیْرُهُ فَکَانَ مَا حُفِظَ مِنْ ذَلِکَ ...

أَ فَتَدْرُونَ‏ الِاسْتِکْبَارُ مَا هُوَ؟ هُوَ تَرْکُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ وَ الْقُرْآنُ یَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ کَثِیرٍ أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَهُ...

2) ابن‌طلحه می‌گوید: امام صادق ع فرمودند که پیامبر اکرم ص فرموده‌اند: هرگز داخل در بهشت نمی‌شود بنده‌ای که در دلش به اندازه یک دانه خردل، «کبر» وجود داشته باشد؛ و داخل در آتش نمی‌شود بنده‌ای که به اندازه یک دانه خردل «ایمان» وجود داشته باشد.

گفتم: فدایت شوم! همانا شخص گاه لباسی می‌پوشد و بر مرکبی سوار می‌شود که چه‌بسا از آن «کبر» تلقی شود!

فرمودند:‌منظور این نیست؛ بلکه کبر، انکار حق [زیر بار سخن حق نرفتن] ؛ و ایمان، اقرار کردن [و پذیرش] حق است.

معانی الأخبار، ص241

حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ عَبْدٌ فِی قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ عَبْدٌ فِی قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَلْبَسُ الثَّوْبَ أَوْ یَرْکَبُ الدَّابَّةَ فَیَکَادُ یُعْرَفُ مِنْهُ الْکِبْرُ قَالَ لَیْسَ بِذَاکَ إِنَّمَا الْکِبْرُ إِنْکَارُ الْحَقِّ وَ الْإِیمَانُ الْإِقْرَارُ بِالْحَقِّ.[1]

3) از امام کاظم ع روایت شده است:

خداوند در آتش جاودانه نمی کند مگر اهل کفرورزیدن و انکار حق، و اهل گمراهی و شرک‌ورزیدن را.

 التوحید (للصدوق)، ص407

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ لَا یُخَلِّدُ اللَّهُ فِی النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْکُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْک‏.[2]

تدبر

توجه

در بحث از آیه 39 سوره بقره، 2 حدیث و 6 تدبر مطرح گردیده که همگی با این آیه نیز تناسب دارند و لذا آن مطالب دوباره در اینجا تکرار نمی‌شود. (جلسه229)

1) «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»:

وقتی پیامبران الهی بیایند و آیات خدا را برای مردم بخوانند، مخاطبان طیفی را تشکیل می‌دهند که این دو آیه، وضعیت دو سر طیف را ترسیم می‌کند. در آیه قبل، در یک سر این طیف، کسانی را دانست که بر اساس آیات الهی، تقوی و اصلاح پیشه می‌کنند؛ و به حقیقت بهشت - که جای هیچ بیم و ترسی در آن نیست - می رسند؛ و در این آیه در مقابل آنها کسانی را که آیات خدا را تکذیب و نسبت به آنها تکبر می‌ورزند را معرفی کرد که چنان به جهنم می‌افتند که هیچگاه از آن خارج نمی‌شوند.

راستی،

ما در کجای این طیف هستیم؟

2) «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»:

در این آیه، دلیل جهنمی شدن انسانها، آن هم بدترین نوع جهنمی شدن (که هیچگاه از آن بیرون نمی‌آیند) این دانسته شد که آیات خدا را دروغ می‌شمارند و نسبت به آن تکبر می‌ورزند.

ما غالبا جهنمی شدن افراد را بر اساس اعمالشان می‌دانیم؛ اما این آیه نحوه موضع‌گیری معرفتی افراد را عامل اصلی جهنمی شدن جاودانه افراد معرفی کرده است:

باور نکردن و جدی نگرفتن آیات الهی، و خود را برتر دیدن از اینکه این آیات به کار ما بیاید، هر دو،‌ موضع‌گیری معرفتی افراد است، نه یک اقدام و عمل معین؛ و چگونه است که خداوند در جمع‌بندی داستان آفرینش انسان، و در مورد ریشه جهنمی شدن، بدون اشاره به هیچ عملی، صرفا از یک موضع‌گیری معرفتی سخن گفته است؟

نکته تخصصی انسان‌شناسی

علم و معرفت، آن مقدار که در مقام کشف واقعیت است، یک پدیده انفعالی است؛ یعنی مثلا من وقتی چشمم را باز می‌کنم و کاغذی را در مقابلم می‌بینم، در قبال این دیدن منفعل هستم؛ و اگر مثلا روی این کاغذ نوشته‌ای است و من با دیدن آن ناراحت می‌شوم، نمی‌توانم وقتی بدان نگاه می‌کنم، آن را نبینم یا آن را یک شعر دلپسند ببینم. اما در عین حال، اینکه من چشمم را باز کنم یا نکنم؛ ویا اینکه به سمتی که این کاغذ هست رو نمایم یا بدان پشت کنم، ویا اینکه وقتی رویم بدین سمت است، به این کاغذ توجه کنم یا به خودکاری که کمی آن طرف‌تر قرار دارد، ویا ... ، اینها همگی اموری در حوزه اختیار من است که دیگر من منفعل نیستم، بلکه بر اساس تصمیم خود عمل می‌کنم؛ و اینها همگی می‌تواند عاملی باشد که نوشته‌های روی کاغذ را نبینم.

اما چه ببینم، چه نبینم، در آن نوشته‌ها، و آنچه آن نوشته‌ها از آن خبر می‌دهند تاثیری نمی‌گذارد.

ما برای رسیدن به سرای سعادت، نیازمند برنامه الهی هستیم؛ و خداوند این برنامه را ‌فرستاده است. می‌توانیم آن را ببینیم و بخوانیم؛ و می‌توانیم به دانش محدود خویش مغرور شویم و بدون جدی گرفتن آن نوشته‌ها، در مقام تکذیب برآییم ویا با تکبر از خواندن آن سر برگردانده، اصلا توجهی بدانها نکنیم؛ اما در هر صورت، مسیر واقعیت تغییر نمی‌کند؛ و فقط من هستم که خود را محروم کرده‌ام؛ و کسی که خود را از شناخت راه سعادت محروم کند، (آن هم در دنیایی که دشمنی همچون شیطان - که حتی فکر ما را می‌خواند - برای گمراه کردن ما قسم خورده) معلوم است که اصلا به سعادت نخواهد رسید و سرنوشتی جز جهنم جاودانه نخواهد داشت.

پس،

از آنجا که این گونه معرفت است که تمام سرنوشت انسان را رقم می‌زند، مهمترین عامل شقاوت و جهنمی شدن، موضع‌گیری معرفتی‌ شخص در قبال آیات خداست.

3) «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»:

در آیه قبل، بهشتی شدن را در گروی «تقوی و اصلاح مبتنی بر آیات خدا» دانست و این آیه، جهنمی شدن را در گروی «تکذیب آیات و کبر ورزیدن نسبت بدان». یکی از جنس عمل و اقدام (البته عمل مبتنی بر معرفتی خاص)؛ و دومی از جنس موضع‌گیری معرفتی.

چرا؟

الف. چنانکه قبلا هم اشاره شد، اینها دو سر طیف‌اند، نه اینکه انسانها در این دو دسته باشند و بس. (جلسه229، تدبر2) برای بهشتی شدن، انسان هم باید برنامه الهی را در مقام شناخت جدی بگیرد و هم بدان برنامه کاملا عمل کند؛ و البته هر مقدار که بدان عمل نکند، همان اندازه از آن سر طیف دور می‌شود. اما اگر اصل برنامه خدا را انکار کند، دیگر عمل مبتنی بر آن برنامه هم نخواهد داشت؛ و لذا اعمالی هم که انجام دهد، جهت‌گیری الهی نخواهد داشت و حتی اگر در دنیا در چشم ما ارزشمند به نظر برسد، در قیامت حقیقتا هیچ ارزشی نخواهد داشت. پس کسی که چنان موضع‌گیری معرفتی‌ای داشته باشد، نهایتِ جهنمی شدن را برای خود رقم زده است؛ و دیگر مهم نیست که چه عملی دارد.

ب. ...

4) «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»:

با مقایسه این آیه با آیه 39 سوره بقره (وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ) - که هر دو در پایان داستان آفرینش انسان، و درباره اینکه پس از آمدن هدایت چه کسانی جهنمی می‌شوند، آمده‌اند - می‌بینیم کلمه «تکذیب آیات» در هر دو آمده و در یکی «کفر» (یا کفر به آیات)‌ مطرح شده و در دیگری «استکبار از آیات».

پس،

اولا جدی نگرفتن آیات مهمترین ریشه بدبختی انسان است (توضیح در جلسه229، تدبر3)؛

ثانیا حقیقت «کفر» و «انکار حق»ی که انسان را جهنمی می‌کند، «کبر ورزیدن نسبت به آیات الهی» است.

5)‌ «وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»:

این آیه و آیه قبل، هر دو عاقبت دو گروه خوبان و بدان را بیان می‌کند. آیه قبل، این عاقبت را با حرف «فـ» (اصطلاحاً: فاء جزاء شرط: «فَلا خَوْفٌ...») بیان کرد و در آیه حاضر، «فـ» نیاورد. چرا؟

الف. گفته شده این از باب مبالغه در وعده (وعده به پاداش) و مسامحه در وعید (وعده به عذاب) است (به نقل از تفسیر الصافی، ج‏2، ص195)

ب. ...



[1]. این روایت هم در همین مضمون قابل توجه است:

 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ یَزِیدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ قَالَ فَاسْتَرْجَعْتُ فَقَالَ مَا لَکَ تَسْتَرْجِعُ فَقُلْتُ لِمَا أَسْمَعُ مِنْکَ فَقَالَ لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا أَعْنِی الْجُحُودَ إِنَّمَا هُوَ الْجُحُودُ. (معانی الأخبار، ص242)

در کافی سند روایت چنین آمده است، و البته متنش یک جمله کمتر دارد.

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنَ الْکِبْرِ قَالَ فَاسْتَرْجَعْتُ فَقَالَ مَا لَکَ تَسْتَرْجِعُ قُلْتُ لِمَا سَمِعْتُ مِنْکَ فَقَالَ لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا أَعْنِی الْجُحُودَ إِنَّمَا هُوَ الْجُحُودُ. (کافی، ج2، ص310)

[2] درباره تکبر ورزیدن این روایت هم قابل توجه است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ [وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَا تُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَیْکَ إِنْ لَمْ یُثْنِ النَّاسُ عَلَیْکَ وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مَذْمُوماً عِنْدَ النَّاسِ إِذَا کُنْتَ مَحْمُوداً عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى ... مَنْ ذَهَبَ یَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّمَا یَرَى أَنَّ لَهُ عَلَیْهِ فَضْلًا بِالْعَافِیَةِ إِذَا رَآهُ مُرْتَکِباً لِلْمَعَاصِی فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ یَکُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا أَتَى وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ أَ مَا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَى ع ثُمَّ قَالَ کَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَیْهِ ... ثُمَّ قَالَ یَا حَفْصُ الْحُبُّ أَفْضَلُ مِنَ الْخَوْفِ ... ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا حَفْصُ کُنْ ذَنَباً وَ لَا تَکُنْ رَأْسا... (الکافی، ج‏8، ص128)