سفارش تبلیغ
صبا ویژن

184) سوره نساء (4) آیه 100 وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ

بسم الله الرحمن الرحیم

184) سوره نساء (4) آیه 100

وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً

ترجمه

و کسی که در راه خدا مهاجرت کند، در زمین، جولانگاه‌های فراوان و گشایشی می‌یابد و کسی که هجرت‌کنان به سوی خدا و رسولش از خانه‌اش خارج شود سپس مرگ او را دریابد قطعا اجر او برعهده خدا خواهد بود؛ و خداوند بسیار خطاپوش و رحیم بوده است.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«مُراغَماً» از ماده «رغم» است که تنها یکبار در قرآن کریم آمده است. «الرُغام» به معنای خاک کاملا نرم است و اصطلاح «رغم أنفه» همان معنای استعاری «بینی‌اش به خالک مالیده شد» را می‌دهد (مفردات ألفاظ القرآن، ص359) و از همین تعبیر، کلمه «علی‌رغم فلانی» در فارسی متداول شده است (یعنی انجام کاری که شخص مورد نظر مخاطب از آن کراهت دارد). در باب معنای «مراغم»، خصوصا در این آیه، گفته‌اند به معنای «راه‌های خروج و رهایی» است (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص414) یعنی گشایش و توسعه‌ای که با هجرت در زندگی وی حاصل می‌شود (کتاب العین، ج4، ص418؛ مجمع‌البیان، ج3، ص153) و در حقیقت، کنایه از زمینی است که بسیار مرغوب و مناسب برای زندگی است که شخص در آن، دیگر در تنگنا و مزاحمت قرار ندارد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص174) و عده‌ای گفته‌اند چه‌بسا مقصود این است که با هجرت خود، بینی بدخواهانش به خاک مالیده می‌شود (مجمع البحرین، ج‏6، ص73) و «علی‌رغمِ» هر مانعی می‌تواند دینش را حفظ کند (المیزان، ج5، ص53).

نقش نحوی «مراغم» در این جمله، مفعول است.

«مُهاجِراً» اسم فاعل از هجرت (= هجرت‌کنان) است و جایگاه نحوی آن، «حال» است.

حدیث

1) از امام صادق ع روایتی درباره اینکه نه جبر درست و است و نه تفویض، بلکه «منزلت بین منزلتین» است، آمده که برای توضیح آن محتوا، پنج مطلب را لازم دانسته‌اند.  امام هادی ع این روایت را مفصلا شرح داده‌‌اند که فرازهایی از آن در جلسه138، حدیث4   گذشت.

دوتا از آن پنج‌تا «باز بودن راه پیش روی انسان» و «مهلت زمانی» است که امام هادی در توضیح آن می‌فرمایند:

اما «باز بودن راه پیش روی انسان» یعنی کسی مراقب شخص نباشد که وی را در حصار قرار دهد و از انجام آنچه خداوند به او دستور داده، مانع شود؛ و این همان سخن خداوند است که در مورد کسی که در استضعاف قرار گرفته و مانعی در برابر انجام کار پیش روی خود دارد و نه چاره‌ای می‌یابد و نه راه هدایتی پیدا می‌کند، فرمود: «مگر مستضعفین [واقعی] از مردان و زنان و فرزندانی که نه چاره‌جویی توانند و نه راه به جایی برند» پس خبر داد که مستضعف کسی است که راهش باز نیست و اگرهم قلبش در مسیر ایمان به آرامش رسیده باشد، هیچ جای حرف و حدیثی در مورد وی باقی نمی‌ماند؛

و اما «مهلت زمانی» همان عمری است که انسان از آن بهره‌مند شده در حدی که کسب معرفت در آن بر او واجب است تا زمانی که اجلش سر برسد؛ و این زمان از وقتی است که به توانایی تمییز خوب و بد و به بلوغ می‌رسد  تا زمانی که مرگش فرامی‌رسد، پس آنکه در جستجوی حق بمیرد و حد کمال آن را درک نکند، او هم بر خیر و خوبی است؛ و این سخن خداوند است که می‌فرماید: «و کسی که از خانه‌اش هجرت‌کنان به سوی خدا و رسولش خارج شود، پی اجر او برعهده خداست» هرچند که به شریعت خود به تمام و کمال عمل نکرده باشد؛ زیرا او تا زمانی که مهلت داشت فروگذار نکرد.

تحف العقول، ص 460 و 472

و روی عن الإمام الراشد الصابر أبی الحسن علی بن محمد ع ‏

مِنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ وَ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَإِنَّهُ وَرَدَ عَلَیَّ کِتَابُکُم‏...

فَإِنَّا نَبْدَأُ مِنْ ذَلِکَ بِقَوْلِ الصَّادِقِ ع لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ مَنْزِلَةٌ بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْنِ وَ هِیَ صِحَّةُ الْخِلْقَةِ وَ تَخْلِیَةُ السَّرْبِ وَ الْمُهْلَةُ فِی الْوَقْتِ وَ الزَّادُ مِثْلُ الرَّاحِلَةِ وَ السَّبَبُ الْمُهَیِّجُ لِلْفَاعِلِ عَلَى فِعْلِهِ فَهَذِهِ خَمْسَةُ أَشْیَاءَ جَمَعَ بِهِ الصَّادِقُ ع جَوَامِعَ الْفَضْل‏ ...

وَ أَمَّا قَوْلُهُ «تَخْلِیَةُ السَّرْبِ» فَهُوَ الَّذِی لَیْسَ عَلَیْهِ رَقِیبٌ یَحْظُرُ عَلَیْهِ وَ یَمْنَعُهُ الْعَمَلَ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ فِیمَنِ اسْتُضْعِفَ وَ حُظِرَ عَلَیْهِ الْعَمَلُ فَلَمْ یَجِدْ حِیلَةً وَ لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا» فَأَخْبَرَ أَنَّ الْمُسْتَضْعَفَ لَمْ یُخَلَّ سَرْبُهُ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِنَ الْقَوْلِ شَیْ‏ءٌ إِذَا کَانَ مُطْمَئِنَّ الْقَلْبِ بِالْإِیمَانِ وَ أَمَّا الْمُهْلَةُ فِی الْوَقْتِ فَهُوَ الْعُمُرُ الَّذِی یُمَتَّعُ الْإِنْسَانُ مِنْ حَدِّ مَا تَجِبُ عَلَیْهِ الْمَعْرِفَةُ إِلَى أَجَلِ الْوَقْتِ وَ ذَلِکَ مِنْ وَقْتِ تَمْیِیزِهِ وَ بُلُوغِ الْحُلُمِ إِلَى أَنْ یَأْتِیَهُ أَجَلُهُ فَمَنْ مَاتَ عَلَى طَلَبِ الْحَقِّ وَ لَمْ یُدْرِکْ کَمَالَهُ فَهُوَ عَلَى خَیْرٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، الْآیَةَ» وَ إِنْ کَانَ لَمْ یَعْمَلْ بِکَمَالِ شَرَائِعِهِ لِعِلَّةِ مَا لَمْ یُمْهِلْهُ فِی الْوَقْتِ إِلَى اسْتِتْمَامِ أَمْرِه‏

2) از رسول خدا ص روایت شده است که:

 اعمال فقط بر اساس نیات است و برای هرکس آن چیزی است که نیت کرده است. کسی که هجرتش به سوی خدا و رسولش است، پس هجرتش به سوی خدا و رسولش است؛ و کسی که هجرتش برای رسیدن به زنی است که می‌خواهد با او ازدواج کند و یا برای این که به دنیا برسد، پس هجرتش به همان چیزی است که به جانب آن هجرت کرده است.

دعائم الإسلام، ج‏1، ص4

وَ قَدْ رُوِّینَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ:

 إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ إِنَّمَا لِامْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ لِامْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا أَوْ لِدُنْیَا یُصِیبُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ.

3) [بعد از شهادت امام صادق ع، عبدالله افطح (یکی از فرزندان امام) در مقابل امام کاظم ع ادعای امامت کرد. وی موجب پیدایش فرقه فطحیه شد، منتها چون اندکی بعد از دنیا رفت و فرزندی هم نداشت، اغلب افراد متوجه شدند و به امام کاظم ع برگشتند] زراره فرزندش عبید را به مدینه مدینه فرستاد تا از ماجرای امام کاظم و عبدالله افطح خبری به دست آورد [که چه کسی جانشین واقعی امام صادق ع است.] اما قبل از اینکه پسرش برگردد از دنیا رفت.

شخصی به امام کاظم ع حکایت زراره را تعریف کرد. امام ع فرمود:

من امید دارم که زراره مصداق این آیه باشد که «و کسی که هجرت‌کنان به سوی خدا و رسولش از خانه‌اش خارج شود سپس مرگ او را دریابد قطعا اجر او برعهده خدا خواهد بود.»

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص271

عن ابن أبی عمیر قال وجه زرارة ابنه عبیدا إلى المدینة یستخبر له خبر أبی الحسن و عبد الله، فمات قبل أن یرجع إلیه عبید ابنه قال محمد بن أبی عمیر حدثنی محمد بن حکیم قال: قلت لأبی الحسن الأول، فذکرت له زرارة و توجیه ابنه عبیدا إلى المدینة

فقال أبو الحسن ع: إنی لأرجو أن یکون زرارة ممن قال الله «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»

4) از رسول خدا ص روایت شده است:

آیا به شما خبر دهم که مومن کیست؟ کسی که مومنان در جان و مالشان از او ایمن باشند.

آیا به شما خبر دهم که مسلمان کیست؟ کسی که مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند.

و مهاجر کسی است که از بدی‌ها هجرت کند و آنچه را که خدا حرام کرده ترک و رها کند.

و حرام است که مومنی بر مومن دیگر ظلم کند یا او را خوار کند و یا غیبت او را کند و یا او را از خود براند.

الکافی، ج‏2، ص235

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی کَهْمَسٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُؤْمِنِ مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ

أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُسْلِمِ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ

 وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ

وَ الْمُؤْمِنُ حَرَامٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ یَظْلِمَهُ أَوْ یَخْذُلَهُ أَوْ یَغْتَابَهُ أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَةً.

??پیشاپیش عید غدیر مبارک. این خطبه امیرالمومنین ع هم به موضوع بحث مرتبط است و هم به مناسبت ایام:

5) امیرالمومنین ع فرمودند:

برخى ایمان در دلها برقرار است، و برخى دیگر میان دلها و سینه‏ها عاریت و ناپایدار. تا روزگار سرآید- و مرگ در آید-. پس اگر از کسى بیزارید [می‌خواهید بیزاری و برائت بجویید]، او را واگذارید تا مرگ او را دریابد، آن گاه است که حد و مرز برائت معلوم می‌شود [که می‌توان بیزاری جست یا نه]. وجوب هجرت بر همان پایه و اساس نخستین باقی است. مادام که خدا خواهد مردم زمین را پایدار دارد، از آن که پنهانى گزیند و یا خود را آشکار دارد. نام مهاجر بر کسى ننهند، جز آن که حجّت روى زمین را بشناسد. پس آن که او را شناخت و پذیرفت مهاجر است، و آن را که خبر وى بدو رسید، و به گوشش شنید و دل را مهیای آن کرد، مستضعف نتوان گفت.

امر ما کارى است سخت، و تحمّل آن دشوار، کسى آن را بر نتابد جز بنده مومنی که که خدا دل او را به ایمان آزموده. و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه‏هاى امانتدار، و خردهاى بردبار.

مردم! از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، که من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین مى‏دانم، پیش از آنکه فتنه‏اى- پدید شود- که همچون شتر بى صاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال کند و مردمان را بکوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببرد- و در حیرتشان گذارد.

نهج‌البلاغه، خطبه189 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص306)

‌فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى یَحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ مَا کَانَ لِلَّهِ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الُامَّةِ‌ ‌وَ مُعْلِنِهَا لَا یَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ وَ لَا یَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا‌

تدبر

1)  «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً»:

انسان وقتی در جایی زندگی میکند با آنجا انس میگیرد و جدا شدن از آن برایش سخت است.

گاه وضعیت به گونه ای است که اگر انسان نخواهد دینش را جدی بگیرد زندگی ظاهرا آسوده‌ای خواهد داشت اما می‌بیند دینش در خطر است و به خاطر دینش سختی جدا شدن از این زندگی راحت را قبول کند، خدا هم عرصه‌های متنوعی پیش روی او باز میکند و هم گشایشی در کارش می‌افکند. مهم این است که بدانیم که آن گونه که خدا دستور داده برنامه ریزی کنیم نه آن طور که به خیال خودمان راحت تر است.

2) «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»

برخی هجرت را فقط امری اجتماعی و ظاهری و در مورد خروج از خانه و کاشانه می‌دانند و برخی هجرت را فقط امری معنوی و به هجرت درونی از گناهان تفسیر می‌کنند. این آیه با ظرافت تمام بین نگاه اجتماعی و نگاه معنوی جمع کرده: شروع حرکت را از خانه قرار داده و مقصد را نه سرزمینی خاص، بلکه مقصد را خدا معرفی کرده است.

3)« وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ ... وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً ... فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»

کسی که به خاطر خدا کاری انجام دهد از دو حالت خارج نیست: یا به مقصودی که از آن کار در دنیا دارد می‌رسد آن هم خیلی گسترده (مراغما کثیرا و سعه) و یا اگر عمرش کفاف ندهد، همین که کار را آغاز کند، خدا کار را برای او حساب می‌کند.

4) «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»

مهم این است که کار برای خدا شروع شود، مهم این نیست که به نتیجه برسد یا نه. اگر برای خدا شروع شد، حتی اگر بمیریم خدا آن را انجام شده فرض می‌کند.

این همان است که امام خمینی می‌گفت: ما مکلف به وظیفه ایم نه مکلف به نتیجه.

5) «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ...»

اگرچه، چون آیه قبل درباره عدم هجرت مستضعفان بود، به ذهن خطور می‌کند که این آیه هم درباره چنان هجرتی است، اما هیچ دلیلی نداریم که معنای آیه فقط به آن گونه هجرت منحصر شود. برای همین تعبیر «فی سبیل الله» را به کار برد.

هر کس در راه خدا از تعلقاتش رها شود و برای خدا کاری را شروع کند، مشمول حال این آیه خواهد بود؛ یعنی اولا خدا برایش جولانگاههای فراوان و گشایش ایجاد می‌کند و ثانیا اگر هم عمرش کفاف نداد خدا اجر و ثمربخشی کار او را تضمین می‌کند.

6) «مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»

مهاجر الی الله معلوم است، اما مهاجر الی الرسول چه معنایی دارد؟ و اصلا چرا این را اضافه کرد؟

الف. ظاهرا تاکید بر این است که راه خدا، راه دلبخواهی نیست، بلکه باید راهی باشد که خودش از طریق فرستاده‌اش معرفی کرده است. اگر هم در حدیث 2 فرمود که عمل به نیت است، منظور عمل صالحی بود که شریعت معرفی کرده نه اینکه افرادی همچون داعش پیدا شوند و به خیال خود، با نیت خوب، آدم بکشند!

ب. اشخاصی همچون پیامبر در دینداری انسان نقش ایفا می‌کنند و می‌توانند و بلکه باید، مقصد و مقصود آدمی قرار گیرند. از این آیه (برخلاف دیدگاههای وهابیت که زیارت مرقد پیامبر و امامان را شرک می‌دانند) می‌توان توصیه به زیارت پیامبر ص را هم نتیجه گرفت. وگرنه اینکه کسی از خانه اش خارج شود و قصد پیامبر را بکند، در زمانی که پیامبر از دنیا رفته است، چه توجیهی دارد؟

ج. ...

این را در کانال نگذاشتم

7) «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما»

این آیه بخوبی نشان می‌دهد غفور بودن خداوند صرفا به معنای بخشیدن گناهان نیست، بلکه جبران کردنی است که ثواب دادن هم در دل خود دارد؛ زیرا کسی که مهجر از خانه‌اش خارج شد و از دنیا رفت، گناهی نکرده که بخواهد غفاریت خدا به معنای بخشش گناه مطرح شود.