سفارش تبلیغ
صبا ویژن

173) سوره فاطر (35) آیه 9 وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّ

بسم الله الرحمن الرحیم

173) سوره فاطر (35) آیه 9 

وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُور

ترجمه

و خدا کسی است که بادها را فرستاد تا ابری را بر‌انگیزند تا آن را به جانب سرزمینی مرده برانیم تا با آن زمین را پس از مرگش زندگی بخشیم؛ این گونه است رستاخیز.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«تُثیرُ» از ماده «ثور» به معنای برانگیختن و به هیجان درآوردن است که گاو را به همین مناسبت «ثور» می گویند چون عامل شخم زدن (زیر و رو کردن خاک) بوده است (معجم المقاییس اللغة، ج‏1، ص395؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص181) امروزه «ثوره» را به معنای «انقلاب» به کار می‌برند.


«فَسُقْناهُ» = «فـ + سُقنا + ه». «سُقنا» فعل ماضی در صیغه متکلم مع‌الغیر از ماده «ساق» (س‌و‌ق) می‌باشد که به معنای سوق دادن و راندن و به حرکت درآوردن است. از این ماده کلمات متعددی در قرآن به کار رفته است: «ساقِ» پا (قیامه/29) [که گاه تعبیر «السوق» هم شده: ص/33) از همین ریشه است چون عامل راه رفتن و به حرکت درآمدن انسان است (معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص117) و بازار را به همین جهت «سُوق» (جمعِ آن: اسواق: فرقان/7) می‌گویند چون انسان به خاطر کالاها به سمت آن سوق داده می‌شود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص436). «مَساق» (قیامه/30)، هم به معنای مصدر (سوق دادن) می‌تواند باشد (تاج العروس، ج‏13، ص228) و هم به معنای محلی که انسان را بدانجا سوق می‌دهند. «سائق» (ق/21) اسم فاعل است به معنای کسی که می‌راند و از پشت سر برای جلو رفتن هل می‌دهد (در عربی جدید، به راننده اتومبیل، سائق گویند).


النُّشُور: از ماده «نشر» است که اصل این ماده دلالت بر «گشودن و پراکندن» (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص430) و «بسط و گسترش دادن» (مفردات ألفاظ القرآن، ص805) می‌کند.

در قرآن کریم این ماده در دو مورد در دو مورد، با تعبیر «انتشروا» (به معنای پراکنده شدن افراد که هرکسی پی کار خود برود) در مورد زندگی دنیوی به کار رفته و در سایر موارد و با اشتقاقات مختلف

[به صورت فعل: در ابوابِ «انتَشَرَ» (روم/20) «أنشَرَ» (عبس/22)؛

به صورت مصدر: «النشور» (ملک/15) و «النشر» (مرسلات/3)،

به صورت اسم فاعل: «ناشرات» (مرسلات/3)،

به صورت اسم مفعول: «منشور» (إسراء/13) و «مُنشَر» (دخان/33) و «مُنَشَّرة» (مدثر/52)]

هم در مورد اصل برپاییِ قیامت (مانند همین آیه) ویا احیای اولیه انسان (روم/20) و یا زمین (زخرف/11)، و هم در مورد نشر نامه عمل (تکویر/10) به کار رفته است.


حرف «فـ» در ابتدای سه عبارت «فَتُثیرُ ... فَسُقْناهُ ... فَأَحْیَیْنا» حرف «عطف» است (الجدول فی إعراب القرآن، ج‏22، ص255) که دلالت بر ترتب هر مطلبی بر مطلب قبلی دارد، و غالبا آن را به «پس» ترجمه می‌کنند؛ اما در این آیه ظاهرا ترجمه آن به «تا» شیواتر باشد.

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است که:

اگر خداوند «باد» را در دنیا مهار نکرده بود، باد زمین را [از سکنه] خالی می‌کرد؛ و اگر «ابر» نبود، [باد] زمین را چنان خراب می‌کرد که هیچ گیاهی نمی‌رویید؛ ولی خداوند به ابر دستور می‌دهد که آب را غربال کند تا قطره‌قطره نازل کند، در حالی که آن [= آب] را بر قوم نوح بی‌حساب فرستاد.

المحاسن، ج‏2، ص316

احمد بن محمد بن خالد عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ حَبَسَ الرِّیحَ عَلَى الدُّنْیَا لَأَخْوَتِ الْأَرْضُ وَ لَوْ لَا السَّحَابُ لَخَرِبَتِ الْأَرْضُ فَمَا أَنْبَتَتْ شَیْئاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ السَّحَابَ فَیُغَرْبِلُ الْمَاءَ فَیُنْزِلُ قَطْراً وَ أَنَّهُ أُرْسِلَ عَلَى قَوْمِ نُوحٍ بِغَیْرِ حِسَابٍ[1] [سَحَاب‏].

2) از امام صادق ع روایت شده است که وقتی خداوند عز و جل بخواهد که خلق را [در قیامت] برانگیزاند، آسمان چهل صبح بر زمین می‌بارد، پس اعضای جداگانه بدن در کنار هم جمع می‌شوند و گوشت می روید.

الأمالی( للصدوق)، ص177

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَبْعَثَ الْخَلْقَ أَمْطَرَ السَّمَاءَ عَلَى الْأَرْضِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَاجْتَمَعَتِ الْأَوْصَالُ وَ نَبَتَتِ اللُّحُومُ.

در همین زمینه به جلسه170، حدیث2 نیز می‌توانید مراجعه کنید.[2]

تدبر

1) «وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُور»:

این آیه هم در مقام بیان توحید در ربوبیت است و یکی از نعمتهای خدا را بیان می‌کند و هم، چنانکه غالبا مفسران گفته‌اند، با توجه به وضعیتی که در دنیا می‌بینیم، می‌خواهد ما را متوجه امکان رستاخیز و برانگیختن مردگان کند: همان گونه که خدا با بارش باران، زمین مرده را زنده می‌کند، در قیامت هم می‌تواند مردگان را زنده کند.

البته اگر به تعبیر «کذلک النشور: این گونه است رستاخیز» دقت شود، ظاهرا این آیه سخن بیشتری دارد و می‌خواهد درباره چگونگی رستاخیز هم سخن بگوید. (حدیث1)

2) «وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُور»:

این آیه را بر اساس اطلاعات علمی نوین هم می‌توان به معنای جدید دلیل بر احیاء در قیامت دانست: امروزه می‌دانیم یکی از علل وجود حیات در کره زمین، وجود اتمسفر است که باعث می‌شود هم بادها محدود شوند و هم بارش‌ها کنترل شوند (حدیث1) و با کنترل این باد و باران، امکان حیات در زمین پدید آمده است. کسی که در میان این همه کرات عالم، وضعیت را در این کره به نحوی قرار داده که امکان حیات را مهیا کرده است، می‌تواند بار دیگر این مردگان را زنده کند.

(چیزی که این برداشت را تایید می‌کند این است که اگر فقط به بارش باران و زنده شدن زمین بسنده نکرد، بلکه مساله را تفصیل داد و از بادها و نقش آنها در پیدایش و حرکت ابرها هم سخن گفت) [3]

3) «وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ...»

نگاه توحیدی، در عین اینکه روابط علّی بین اشیاء را قبول دارد، همه امور را از خدا می‌بیند. ما می‌گوییم باد می‌وزد و ابرها را تشکیل می‌دهد و باد ابرها را به این سو و آن سو می‌برد و ... . اما قرآن به ما یاد می‌دهد که همه چیز را در نسبت با خداوند ببینیم: خداست که باد را می‌فرستد تا باد ابر را درست کند و باز خداست که باد را می‌فرستد تا بر زمین مرده ببارد و باز خداست که این زمین مرده را زنده می‌کند.

این نوع نگاه یکی از عناصری است که می‌تواند «علم» را رنگ و بوی دینی ببخشد. آیت الله جوادی آملی یکی از شروط دینی شدن علم را این می‌داند که «طبیعت» را «خلقت» بدانیم (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی) و منظورشان همین نکته فوق است.

مورد زیر در کانال گذاشته نشد

4) جمله ابتدا به صورت ماضی ودر صیغه غایب آمد (أَرْسَلَ: فرستاد) سپس مضارع شد (تُثیرُ: برانگیزند) سپس در صیغه متکلم شد (سُقْنا: برانیم). چرا؟

الف. علامه طباطبایی می‌فرماید:

«بعید نیست نکته‏اش این باشد که: بعد از آنکه در جمله" اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ" خداى سبحان خود را غایب حساب کرد، و به دنبالش عمل فرستادن ریاح را به خود نسبت داد، و عمل شخص غایب هم مثل خودش غایب است، و نیز از آنجا که به دنبالش فرمود:" فَتُثِیرُ سَحاباً" و از حال گذشته بادها حکایت کرد که ابرها را به آسمان مى‏برند، لذا مخاطب، مخاطبى شد که گویى عمل بادها را مى‏بیند، یعنى مى‏بیند که دارند ابرها را به طرف بالا مى‏برند، و در نتیجه گویا مى‏بیند خداى تعالى بادها را فرستاده، که این طور کار کنند، چون مشاهده فعل گویا مثل مشاهده فاعل است، و چون خداوند در اینجا مشهود و حاضر شد، ناگزیر جا دارد که سیاق هم تغییر کند، و خدا که تا اینجا غایب حساب شده بود، حاضر حساب شود، و خودش سخن بگوید.» (ترجمه المیزان، ج‏17، ص27)

ب. ...




[1] . در کتاب محاسن به جای «حساب»، «سحاب» نوشته و در پاورقی توضیح داده که در نسخه‌های مختلف هر دو آمده است. اما در بحار الأنوار (ج‏56، ص378) که از محاسن نقل کرده فقط «حساب» نوشته شده است و لذا ما در متن همین را گذاشتیم.

[2] . این حدیث هم درباره همین آیه آمده، اما ضرورتی به گذاشتن آن در کانال ندیدم:

عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمُرْتَضَى فِی رِسَالَةِ الْمُحْکَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ، نَقْلًا مِنْ تَفْسِیرِ النُّعْمَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: وَ أَمَّا احْتِجَاجُهُ عَلَى الْمُلْحِدِینَ فِی دِینِهِ وَ کِتَابِهِ وَ رُسُلِهِ، فَإِنَّ الْمُلْحِدِینَ أَقَرُّوا بِالْمَوْتِ وَ لَمْ یُقِرُّوا بِالْخَالِقِ، فَأَقَرُّوا بِأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا ثُمَّ کَانُوا، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ إِلَى قَوْلِهِ: بَعِیدٌ وَ کَقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا إِلَى قَوْلِهِ: أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ، کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعِیرِ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا یَدُلُّهُمْ عَلَى صِفَةِ ابْتِدَاءِ خَلْقِهِمْ وَ أَوَّلِ إِنْشَائِهِمْ: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ إِلَى قَوْلِهِ: لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً، فَأَقَامَ عَلَى الْمُلْحِدِینَ الدَّلِیلَ عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ مُخْبِراً لَهُمْ: وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً إِلَى قَوْلِهِ: وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَهُ: وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ إِلَى قَوْلِهِ: کَذلِکَ النُّشُورُ فَهَذَا مِثَالٌ أَقَامَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ [بِهِ‏] الْحُجَّةَ فِی إِثْبَاتِ الْبَعْثِ وَ النُّشُورِ بَعْدَ الْمَوْتِ...

الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج‏1، ص346

[3] . شاید پیشرفت‌های بحث‌های زیست‌شناسی و زمین‌شناسی در زمینه چگونگی تاثیرات وقایع زمین‌شناسی بر پیدایش حیات، به همراه درک عمیق‌تر مطالبی که درباره نفخ صور دوم آمده، بتواند به ما در فهم عمیق‌تر چگونگی احیای مردگان در قیامت کمک کند.