سفارش تبلیغ
صبا ویژن

151) سوره محمد (47) آیه 25 إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا

بسم الله الرحمن الرحیم

151) سوره محمد (47) آیه 25

 إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ           

ترجمه

همانا کسانی که بعد از آنکه هدایت برایشان آشکار شد، به پشت سر خود برگشتند [= به حقیقت پشت کردند]، شیطان [زشتی‌ِ کارشان را مطابق میلشان] برایشان آراست و مهلت زندگی را برای آنها طولانی جلوه داد.

نکات ترجمه

«ارْتَدّ» از ماده «ردد» به معنای رجوع و برگشتن از وضعیتی که در آن بوده، می‌باشد؛ و در تفاوت «رد» با «رجوع» گفته‌اند که «رد» در اصل رجوع و برگشتنی بوده که با نوعی کراهت و ناخوشایندی از وضعیتی که در آن بسر می‌برده همراه بوده است؛ هرچند کم‌کم این دو کلمه در جای همدیگر هم به کار رفته است. (الفروق فی اللغة/107) کلمه «ارتداد» و «ردّه» در مورد «رجوع به راهی که از آن آمده بود» به کار می‌رود، با این تفاوت که «رده» حتما به معنای کافر شدن (رجوع به کفر) است، اما «ارتداد» گاهی درباره غیر آن هم به کار می‌رود چنانکه در قرآن هم درباره کافر شدن (مائده/5) و هم درباره برگشت از یک مسیر (کهف/64) به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص/349)

«سَوَّلَ»: از ماده «سول» یا به تعبیر دقیق‌تر، از ماده «سؤل» می‌باشد.[1] تسویل به معنای زینت دادن و آراستن کار زشت می‌باشد و با توجه به اینکه کلمه «سؤل» از سؤال و درخواست می‌آید، تسویل از این باب بوده که گویی آنچه مورد درخواست شخص است به او می‌دهند و به همین مناسبت، به کار شیطان، که کار زشتی را که افراد دلشان می‌خواهد انجام دهند مطابق دلخواهشان برای آنها زینت می‌دهد (خواسته بد آنها را به عنوان امری مطلوب برایشان جلوه می‌دهد) تسویل گویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص/349؛ معجم المقاییس اللغة3/ 118). در واقع، تسویل این است که وقتی شخصی می‌خواهد یک کار زشت را انجام دهد، به جای آنکه حقیقت و زشتیِ آن کار به او نشان داده شود، مطلب به گونه‌ای که او خودش دلش می‌خواهد برایش زینت داده شود.

«أَمْلى‏»: ماده «ملی» و مصدر «ملاوه» را به معنای «مدت زندگی» ویا «زندگی‌ای که امتداد پیدا می‌کند» معرفی کرده‌ (لسان‌العرب15/ 290؛ کتاب العین8/ 344؛ المحیط فی اللغة10/ 364) و برخی اصل این ماده را به معنای «امتداد یافتن در بستر زمان» دانسته‌اند. (معجم المقاییس اللغة5/ 352) «أملی» متعلق به باب إفعال است، پس متعدی شده و دلالت بر «مهلت دادن در زندگی» می‌کند. (رعد/32؛ حج/44 و 48). ظاهرا به همین مناسبت وقتی فاعل «املاء» شیطان باشد، معنایش «طولانی کردن آرزو» و «القای دور بودن مرگ» می‌شود.[2]

حدیث

1) امیرالمومنین ع می‌فرمایند:

... شیطان راههاى خود را به شما آسان مى‏نماید، و می‌خواهد که گره‌هاى استوار دینتان را یکى پس از دیگرى بگشاید، و به جاى هماهنگى بر پراکندگى‏تان بیفزاید. با این پراکندگی به فتنه بیندازد؛ پس، از دمدمه‌ها، و وسوسه‌های او روى برگردانید، و نصیحت آن کس را که خیرخواه شما است قبول کنید، و به جان بپذیرید.

نهج‌البلاغه، خطبه121؛ با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص120

... ْ إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ‏ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ‏ وَ نَفَثَاتِهِ وَ اقْبَلُوا النَّصِیحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَیْکُمْ وَ اعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِکُم‏.

2) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:

در روز قیامت گروهی از اصحابم که نزد من اعتبار و جایگاهی داشتند می‌آورند که از صراط عبور دهند؛ هنگامی که آنان را می‌بینم و مرا می‌بینند و میشناسمشان و مرا می‌شناسند؛ آنها را با تازیانه از برابر من دور می‌کنند [و به سوی جهنم می‌برند].

پس من می‌گویم: پروردگارا ! اصحابم! اصحابم!

خطاب می‌شود نمی‌دانی که بعد از تو چه کردند؟! آنها هنگامی که از آنها جدا شدی «به پشت سر خود برگشتند.»

پس خواهم گفت: دوری و هلاکت باد بر شما.

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص599.

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ قَال‏ علی ع ...وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ:

لَیَجِیئَنَّ قَوْمٌ مِنْ أَصْحَابِی مِنْ أَهْلِ الْعِلْیَةِ وَ الْمَکَانَةِ مِنِّی لِیَمُرُّوا عَلَى الصِّرَاطِ فَإِذَا رَأَیْتُهُمْ وَ رَأَوْنِی وَ عَرَفْتُهُمْ وَ عَرَفُونِی اخْتَلَجُوا دُونِی فَأَقُولُ أَیْ رَبِّ أَصْحَابِی أَصْحَابِی فَیُقَالُ مَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِم حَیْثُ فَارَقْتَهُمْ فَأَقُولُ بُعْداً وَ سُحْقاً

این روایت با عبارات مختلف از زبان پیامبر ص در کتب معتبر اهل سنت آمده است؛ چنانکه چهار بار در صحیح بخاری (ج2، ص655؛ ج2، ص930؛ ج2، ص970؛ ج3، ص1323) و با یک عبارت و چهار سند مختلف در صحیح مسلم (ج 17، ص 194) آمده است.[3]

3) امام صادق ع درباره آیه «کسانی که به پشت سر خود برگشتند بعد از آنکه هدایت برایشان آشکار شد» فرمودند: منظور از هدایت، راه علی ع است.

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص569

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ سُلَیْمَانَ الزُّرَارِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»

قَالَ الْهُدَى هُوَ سَبِیلُ عَلِیٍّ ع.

4) امام صادق ع درباره عبارت آیه «کسانی که به پشت سر خود برگشتند» فرمودند: از ایمان برگشتند به خاطر اینکه ولایت امیرالمومنین علی ع را ترک کردند.

 تفسیر القمی، ج‏2، ص: 308

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ الْکِنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْفَارِسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ عَنِ الْإِیمَانِ بِتَرْکِهِمْ وَلَایَةَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع

تدبر

1) «ارْتَدُّوا ... مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»:

عده‌ای با اینکه مسیر هدایت برایشان آشکار می‌شود، باز عقب‌گرد می‌کنند؛ پس، این گونه نیست که اگر راه هدایت برای افراد معلوم شود، حتما آنها در این مسیر گام بردارند. علم و شناخت بتنهایی کفایت نمی‌کند؛ باید ریشه‌های میل به باطل را خشکاند و مراقب وسوسه‌های شیطان نیز بود.

2) «ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»: تعبیر «عَلى‏ أَدْبارِهِمْ» نشان می‌دهد که ممکن است عده‌ای در راه هدایت هم گام نهاده باشند، اما بعد از مدتی به سمت عقب‌ برگردند؛ و شاهد خوبی برای وقوع «ریزش‌ها» در یک نظام مبتنی بر هدایت (نظام اسلامی) است.

این عقب‌گرد، حتما به این نیست که ارتداد ظاهری انجام دهند و رسما کافر شوند و رسما در مقابل اسلام بایستند؛ یعنی این آیه هیچ تصریحی ندارد که آنها حتما این عقب‌گرد خود را در مقابل دیگران علنی و اظهار کرده باشند (مجمع‌البیان9/ 158) بلکه همین که در آیه بعد تصریح می‌کند که خدا از اسرار آنها باخبر است، نشان می‌دهد که این برگشت خود را مخفی می‌کرده‌اند.

(نکته: این آیه، بویژه با حدیث2، که از احادیث کاملا معتبر نزد اهل سنت نیز هست، نشان می‌دهد تلقی اهل سنت درباره «عدالت همه صحابه پیامبر» تلقی نادرستی است.)

3)‌ «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» «تسویل» یعنی زینت دادن بدی‌ها، اما نه هر گونه بدی‌ای، بلکه بدی‌هایی که انسان در درون خویش بدانها تمایل دارد. پس، باید بسیار مراقب خواسته‌های مخفی خویش باشیم که اگر خواسته باطلی در درون‌مان راه پیدا کند، دستگیره خوبی است برای شیطان که ما را گمراه کند.

4) «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» شاید تسویل (توجیه کردن بدی‌هایی که دلمان می‌خواهد انجام دهیم، و بدی‌ها را زینت دادن) از عمومی‌ترین راهکارهای شیطان برای اغوای انسان‌ها باشد. انسان‌ها غالبا کار بد را، مادام که بد بدانند، انجام نمی‌دهند؛ بلکه زمانی به انجام آن روی می‌آورند که ابتدا آن را برای خود توجیه، و به نحوی در ذهن خود خوب تلقی کنند.

کسی که مبنای زندگی و تصمیم‌گیری‌هایش را، بر اساس «دلم می‌خواهد» و «خوشم می‌آید» قرار دهد، حتما شیطان بر او مسلط می‌شود؛ زیرا وی به جای آزاداندیشی مبتنی بر تعقل (جلسه140، تدبر1)، عرصه را برای توجیه کردن دلخواه‌های خود (تسویل) باز کرده است؛ و یادمان باشد: شیطان بر هیچکس تسلط عقلی (ارائه استدلال معتبر عقلی برای قانع کردن) ندارد (جلسه148، تدبر2)، اما توان اغواگری و توجیه‌گری‌اش بسیار بالاست.(ص/82 ، جلسه141)

5) «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ»: چرا علاوه بر «توجیه‌گری و زینت دادن بدی‌ها» مساله «طولانی جلوه دادن عمر» را هم مطرح کرد. ظاهرا زمانی «توجیه کردن» (به معنای منفی کلمه) می‌تواند کارساز باشد که مرگ مورد غفلت قرار گیرد. کسی که دارد کار زشت خویش را توجیه می‌کند، اگر احتمال جدی بدهد که همان روز خواهد مُرد، به احتمال خیلی زیاد، دست از توجیه کردن برمی‌دارد و به فکر جبران می‌افتد. پس شیطان دو کار را با هم انجام می‌دهد. اول اینکه آن بدی‌ای را که بدان تمایل داریم به عنوان یک کار خوب و لازم برای‌مان توجیه می‌کند، دوم اینکه عمر را طولانی جلوه داده، انسان را از توجه به مرگ غافل می‌کند.



[1] . گفته شده که اصل «السول» با همزه [السؤل] بوده و چون تلفظ همزه بدین نحو دشوار بوده کم‌کم به صورت «ـُ» تلفظ شده است و شاهد بر این مطلب که اصلش «سؤل» بوده این آیه است که: «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى‏» (طه/32) (لسان العرب‏11/ 350)

[2] . با این بیان، به نظر می‌رسد در اشتقاق کبیر «أمل» (= آرزو) با «إملاء» مرتبط باشند.

[3] . صحیح بخاری

ج2، ص655 (3122)- [3349] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ کَثِیرٍ، أَخْبَرَنَا سُفْیَانُ، حَدَّثَنَا الْمُغِیرَةُ بْنُ النُّعْمَانِ، قَالَ: حَدَّثَنِی سَعِیدُ بْنُ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ: " إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، ثُمَّ قَرَأَ «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ»؛ وَأَوَّلُ مَنْ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ، وَإِنَّ أُنَاسًا مِنْ أَصْحَابِی یُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ: أَصْحَابِی، أَصْحَابِی، فَیَقُولُ: إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ فَأَقُولُ کَمَا، قَالَ: الْعَبْدُ الصَّالِحُ، «وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی» إِلَى قَوْلِهِ «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».

ج2، ص930 (4284)- [4625] حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِیدِ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، أَخْبَرَنَا الْمُغِیرَةُ بْنُ النُّعْمَانِ، قَالَ: سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَ: " یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، ثُمَّ قَالَ: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ» إِلَى آخِرِ الْآیَةِ، ثُمَّ قَالَ: أَلَا وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ، أَلَا وَإِنَّهُ یُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی، فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ أُصحَابِی، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ، «وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»، فَیُقَالُ: " إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ"

ج2، ص970  بَاب:کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا

(4396)- [4740] حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنِ الْمُغِیرَةِ بْنِ النُّعْمَانِ شَیْخٌ مِنْ النَّخَعِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: خَطَبَ النَّبِیُّ (ص) فَقَالَ: " إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ»، ثُمَّ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ أَلَا إِنَّهُ یُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ، أَصْحَابِی، فَیُقَالُ: لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ، «وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ» إِلَى قَوْلِهِ «شَهِیدٌ»، فَیُقَالُ: إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ "

ج3، ص 1323 (6072)- [6526] حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ الْمُغِیرَةِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَامَ فِینَا النَّبِیُّ (ص) یَخْطُبُ فَقَالَ: " إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا، «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ» الْآیَةَ، وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ، وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ یَا رَبِّ: أَصْحَابِی، فَیَقُولُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ «وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ» إِلَى قَوْلِهِ: «الْحَکِیمُ»، قَالَ: فَیُقَالُ: إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ "

صحیح مسلم

ج17، ص194  (5108)- [2863] حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ حَدَّثَنَا وَکِیعٌ.ح

وحَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ، حَدَّثَنَا أَبِی کِلَاهُمَا، عَنْ شُعْبَةَ.ح

وحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى،

وَمُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ وَاللَّفْظُ لِابْنِ الْمُثَنَّى، قَالَا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ الْمُغِیرَةِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ:

قَامَ فِینَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) خَطِیبًا بِمَوْعِظَةٍ، فَقَالَ: " یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ تُحْشَرُونَ إِلَى اللَّهِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا،«کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ»، أَلَا وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ السَّلَام، أَلَا وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی، فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ أَصْحَابِی، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ: وَ«کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ، فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ،إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»، قَالَ: فَیُقَالُ لِی: إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ "،

وَفِی حَدِیثِ وَکِیعٍ وَمُعَاذ، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ