1154) سوره طارق (86) آیه 9 یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
29 رمضان 1446 10/1/1404
ترجمه
روزی که رازها آزموده و برملا شود؛
روزی که از پرده برون افتد رازها؛
اختلاف قرائت
تُبلَى[1]
السَّرَآئرُ[2]
نکات ادبی
تُبْلَى
قبلا بیان شد که ماده «بلو» به معنای «اختبار» (امتحان کردن به منظور خبر گرفتن و معلوم کردن یک وضعیت) و ماده «بلی» به معنای کهنه شدن و پوسیدن میباشد. اینکه آیا واقعا اینها دو ماده مستقلند یا اینکه هردو به یکی برمیگردند، بین علمای لغت اختلاف است که این اختلاف در خصوص کلماتی مانند بلاء (که از کدام است) بیشتر آشکار میشود. تا حدی که برخی همچون ابن فارس گفتهاند اینها دو اصل با دو معنا (امتحان کردن و پوسیدن) است و تفکیک نکردهاند که کدام کلمه از کدام ریشه گرفته میشود. کسانی هم که یکی را اصل دانستهاند دو دستهاند: برخی همچون راغب اصل را بر معنای کهنه شدن و پوسیدن قرار داده، و گفتهاند به این جهت به معنای امتحان کردن (اختبار) به کار میرود که گویی از کثرت امتحان و خبر گرفتن از او، او را پوساندم! و بلاء را هم از این جهت بلا گفتهاند که جسم را میپوساند؛ و برخی هم همچون مرحوم مصطوی «ایجاد تحول به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب» (که به معنای «امتحان کردن» نزدیکتر است) را معنای اصلی این ماده دانستهاند و آنگاه گفتهاند لفظ «بَلِیَ» به خاطر کسره در عینالفعل بر «تحول رو به سقوط» دلالت دارد و به همین جهت است که معنای پوسیدن میدهد.
جلسه95 http://yekaye.ir/al-anbiya-021-035/
همچنین اشاره شد که ابتلاء با اینکه به باب افتعال رفته اما معنای متعدی میدهد (وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ؛ بقره/124) و ابتلی را عموما به معنای امتحان کردن و به بلا انداختن دانستهاند.
جلسه 886 http://yekaye.ir/al-fajr-89-15/
السَّرائِرُ
قبلا بیان شد که برخی بر این باورند که اصل ماده «سرر» در معنای مخفی کردن و آن بُعد «خالصِ» از هر چیزی به کار میرود و «سرور» به معنای خوشحالی نیز از این جهت سرور گفتهاند که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. به تعبیر دیگر، اصل معنا همان «مخفی کردن» است؛ آنگاه معنای «خالص» یا از این باب به کار رفته که «خالصِ» هر چیزی همان حقیقت باطنی و اصلی آن چیز است که از تطورات ظاهری مصون میباشد و مخفی و دور از دسترس است و «سرور» هم انبساط خاطر باطنی شخص میباشد؛ و یا اینکه به نحو استعارهای برای «خالص» به کار رفته چنانکه میگویند فلانی «سرّ» قوم خویش است [یعنی کاملا خالصانه خود را وقف آنها کرده چنانکه اسرارشان را با او در میان میگذارند] و به همین ترتیب، «سرور» را نیز از این جهت سرور گفتهاند که شادمانیای در درون انسان است و انسان در خود آن را میپوشاند. و «مسرور» اسم مفعول است یعنی «کسی که خوشحال شده، شادمان» (وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ... إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ انشقاق/9 -13)
اما برخی با توجه به حروف اصلی این کلمه و تنوع کاربردهای این ماده بر این باورند که اصل این ماده به معنای فرو رفتن به عمق است که با امتداد و دقت همراه باشد، چنانکه به خط داخل کف دست و صورت و یشانی «سُرّ» (أسرار) گویند، و یا قسمت عمیق حوض که آب در آن جمع میشود و نیز به سوراخ قنات که آب در آن جاری میگردد «سِرّه» گویند؛ و «سِرّ وادی» به وسط یک صحرا گویند که فرورفتهترین مکان آن است و چون آب به آن سمت میرود مرغوبترین قسمت آن حساب میشود. با این ملاحظه سّری که باید مخفی بماند از این جهت است که گویی در عمق شخص مخفی شده است؛ و «سرور» به معنای شادمانی هم چون در سینه پخش میشود و گشایشی است در باطن نفس امتداد مییابد.
در هر صورت، «سِرّ» به معنای «راز» و مطلبی است که انسان آن را پوشیده میدارد (یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی؛ طه/7) که جمع آن «أسرار» است (آیه 26 سوره محمد که در قرائت حفص (و اغلب قرائات اهل کوفه) به صورت «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» قرائت میشود در بقیه قرائات به صورت «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَسْرارَهُمْ» قرائت شده است؛ مجمعالبیان، ج9، ص159) و «سریرة» نیز به همان معنای «سِرّ» است که جمعِ آن «سرائر» میشود: «یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ» (طارق/9)
بدین ترتیب نقطه مقابل «سِرّ» ، «علانیة: امر آشکار» است (یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ، بقره/77؛ ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً، نوح/9) و البته چون «سرّاء» از «سرور» گرفته شده و به معنای «خوشی» به کار میرود نقطه مقابل آن «ضرّاء: سختی و وضعیت پر از ضرر» میباشد: «الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آلعمران/134)
تفاوت «سرّ» با «خفاء» و «مخفی کردن» میتواند این باشد که «سر» فقط در اموری که از عرصه حواس مخفی است به کار میرود؛ اما «خفا» هرگونه پنهان کردنی است و یا اینکه مخفی کردن حتما در برابر کس خاصی مد نظر است ولو که خود شیء اقتضای مخفی بودن نداشته باشد؛ اما در «سّر» خود شیء اقتضای مخفی بودن دارد.
و تفاوتش با ماده «کنن» (أَکْنَنْتُمْ فی أَنْفُسِکُم، بقره/235؛ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ، نمل/69) آن است که «اکنان» سِرّ را حفظ و صیانت کردن و به هیچ عنوان افشا نکردن است.
از ابوعبیده نقل شده که ظاهرا وی ماده «سرر» را از موادی که بر دو معنای متضاد هم دلالت میکنند قلمداد میکرده (مانند «قسط» که هم در معنای عدل به کار میرود و هم در معنای ظلم) و میگفته است که این ماده هم بر «مخفی کردن» و هم بر «آشکار کردن» دلالت دارد و به آیه «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» (یونس/54) استشهاد مینموده است؛ اما عموم اهل لغت بر او خرده گرفتهاند و مثلا فراء تفسیر وی از این آیه را خطا میدانسته و خود فراء این آیه را بدین معنا دانسته که رهبران گمراهی هنگامی که عذاب را دیدند پشیمانی خود را از زیردستانشان مخفی کردند. در مقابل هر دوی اینها راغب اصفهانی در حالی که اصرار دارد که «سرّ» به همان معنای مخفی کردن (و نه اظهار نمودن) است، توضیح داده که اساسا وقتی ماده «سرّ» به باب افعال میرود به معنای «در میان گذاشتن سرّ با دیگری» است چنانکه این مطلب در آیه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدیثاً» (تحریم/3) کاملا واضح است [و یا در تعبیر «وَ أَسَرُّوا النَّجْوی» طه/62 و انبیاء/3] و از آنجا که سرّی را با کسی در میان نهادن، مستلزم آشکار کردن آن سرّ نزد آن شخص است، از این جهت معنای اظهار کردن در آن پیدا میشود؛ چنانکه در آیه «تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» (ممتحنة/1) به معنای آن است که این منافقان اهل کتاب را از آن مودتی که مخفیانه نسبت به آنان دارند مطلع کردند و در واقع مودت مخفیانهشان نسبت به آنان را برای خود آنان اظهار نمودند. و موید نظر ایشان - که در همین «أسرّ» نیز معنای اصلی «مخفی کردن» است - آن است که کاربردِ عبارت «أسَرَّ فی نفسه» به معنای «در درون خود مخفی کردن» میباشد (فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ، مائده/52؛ فَأَسَرَّها یُوسُفُ فی نَفْسِه، یوسف/77؛ تُسِرُّونَ إِلَیهِم بِالْمَوَدَّة؛ ممتحنه/1)
جلسه 826 http://yekaye.ir/ya-seen-36-76/
یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
اینکه این ظرف متعلق به چیست دست کم دو احتمال مطرح شده است:
متعلق است به فعل مخفی «یرجعه» که کلمه «رجعه» در آیه قبل بر آن دلالت دارد (به لحاظ قواعد نحوی بر این باورند که خود مصدر رجع نمیتواند عامل باشد زیرا بین این دو کلمه »لقادر» فاصله انداخته است) یعنی او را روزی که رازها از پرده برون میافتد برمیگرداند»
متعلق است به «قادر» یعنی میتواند در روزی که رازها از پرده برون میافتد او را برگرداند.
مجمع البیان، ج10، ص713[3]
شأن نزول
احتمالا شأن نزولی که برای آیه 5 مطرح شده، برای این آیه هم باشد. جلسه 1150 https://yekaye.ir/at-taariq-68-05/
[1] . قرأه بالإمالة فی الوقف حمزة والکسائی وخلف والأعمش. والأزرق وورش بالفتح والتقلیل (معجم القراءات، ج10 ، ص381).
[2] . رقق الراء الثانیة الأزرق وورش بخلاف عنهما (معجم القراءات، ج10 ، ص381).
[3] . الإعراب: و قوله «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» العامل فیه فعل مضمر یدل علیه قوله «عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ» و التقدیر یرجعه یوم إبلاء السرائر و لا یجوز أن یعمل فیه المصدر لأنه یکون من صلته و قد فرق بینه و بینه بقوله «لَقادِرٌ» و یجوز أن یکون العامل فیه قوله «لَقادِرٌ».