1150) سوره طارق (86) آیه 5 فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ ...
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ
15 رمضان 1446
ترجمه
پس باید انسان بنگرد که از چه آفریده شده است؟
اختلاف قرائت[1]
نکات ادبی
فَلْیَنْظُرِ
درباره ماده «نظر» قبلا در جلسه 743 http://yekaye.ir/al-fater-35-43/ بحث شد.
الْإِنْسانُ
درباره کلمه «انسان» و اینکه از چه مادهای است قبلا در جلسات متعددی بحث شد؛ که خلاصهای از آن بحثها به همراه تحلیلی درباره «ال» الانسان را میتوانید در جلسه 1103 https://yekaye.ir/ababsa-80-17/ مشاهده کنید.
خُلِقَ
درباره ماده «خلق» قبلا در جلسه 829 http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/ بحث شد.
شأن نزول
عکرمه نقل کرده است که این آیه در خصوص «ابوالأشد» نازل شد که وی بر روی زمین صافی میایستاد و میگفت: ای قریش! چه کسی میتواند مرا از اینجا تکان دهد که فلان مقدار به او جایزه بدهم؟ سپس میگفت: محمد ص گمان میکند که خازنان جهنم 19 نفرند
لباب النقول فی أسباب النزول (سیوطی)، ص210؛ الدر المنثور، ج6، ص336
أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمة فی قوله «فلینظر الإنسان مم خلق» قال:
نزلت فی أبی الأشد کان یقوم على الأدیم فیقول: یا معشر قریش من ازالنی قوله عنه فله کذا؛ ویقول: إن محمدا یزعم أن خزنة جهنم تسعة عشر فأنا أکفیکم وحدی عشرة واکفونی أنتم تسعة.
نکته:
آیات 17-22 سوره عبس که قبلا بحث شد، تشابه فراوانی با مضمون آیات 5 تا 8 سوره طارق دارند.
به طور خاص، آیه «مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (عبس/18) بسیار به این آیه نزدیک است که میتوانید احادیث و تدبرهای آن را هم ملاحظه کنید که آنها را اینجا تکررا نخواهیم کرد؛ جلسه 1104 https://yekaye.ir/ababsa-80-18/
حدیث
1) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
اگر مردم بدانند که اصل آفرینش چگونه بوده است دو نفر با هم اختلاف نمیکردند.
علل الشرائع، ج1، ص85
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:
لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ کَیْفَ کَانَ أَصْلُ الْخَلْقِ لَمْ یَخْتَلِفِ اثْنَانِ.
ب. این حدیث با سند دیگری با مقدماتی چنین روایت شده است که امام صادق ع فرمودند:
اهل کلام [= کسانی که با بحث و جدل میخواهند موضع خود را اثبات کنند] هلاک شدند و تسلیمشدگان نجات یافتند. همانا تسلیمشدگان همان نُجَبایی هستند که میگویند: این امری است که باید بدان تن داد. اما به خدا سوگند اگر آنها [= اهل کلام] میدانستند که اصل آفرینش چگونه بوده است، دو نفر با هم اختلاف نمیکردند.
بصائر الدرجات، ج1، ص521
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:
یَهْلِکُ أَصْحَابُ الْکَلَامِ وَ یَنْجُو الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ یَقُولُونَ هَذَا یَنْقَادُ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمُوا کَیْفَ کَانَ أَصْلُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفُوا اثْنَانِ.
تبصره:
درباره اصل آفرینشی که در این حدیث اشاره شده، احادیثی هست که چون درک آن دشوار است و نیاز به توضیح فراوان دارد و اگر کسی درست متوجه نشد ممکن است به شبهه جبر مبتلا شود در متن نیاوردیم.[2]
تدبر
1) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ»
بعد از اینکه فرمود که برای هر نفسی حافظی هست، از انسان میخواهد که بنگرد از چه آفریده شده است. مقصود چیست؟
الف. با توجه به آیه 8 که در ادامه میآید (إِنَّهُ عَلىَ رَجْعِهِ لَقَادِر) میخواهد وی را متوجه کند که بازگشت وی قطعی است؛ یعنی وقتی شروع آفرینش وی از یک وضعیت حقیر آنچنانی بوده است و حافظی دارد که وی را تا اینجا آورده است، پس همان حافظ توان این را دارد که بعد از مردن بدنش، وی را دوباره برگرداند. (مجمع البیان، ج10، ص715[3]؛ تفسیر الصافی، ج5، ص313[4]؛ المیزان، ج20، ص259[5]).
ب. اگر در ادامه معنای انفسیای که برای آیات قبل ذکر شد میتوان درباره معنای انفسی این آیه نیز تأملاتی داشت. مثلا اگر طارق، سالک الی الله باشد (جلسه 1146، تدبر2.ج. https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/ ) آنگاه اینکه بخواهد به سابقه آفرینش خود بنگرد چهبسا تذکری است که اگر میخواهی بقیه مسیر را بپیمایی، بیین از کجا شروع کردهای و خداوند چگونه تو را تا اینجا رسانده است؛ که دست کم درمییابی که اساسا بیش از آنکه تدبیر تو در این مسیر به کار آید واگذار کردن خودت و همه امورت به خداوند است که میتواند تو را به سلامت به مقصد برساند. به قول جلال الدین رومی:
افکن این تدبیر خود را پیش دوست
گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست
کار آن دارد که حق افراشتست
آخر آن روید که اول کاشتست
هرچه کاری از برای او بکار
چون اسیر دوستی ای دوستدار
گِرِدِ نفْسِ دزد و کار او مپیچ
هرچه آن نه کار حق، هیچ است هیچ
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh24
ج. ...
2) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ»
اگرچه اگر این آیه را در سیاق و در نسبت با آیات بعد مورد توجه قرار دهیم، ناظر به آفرینش انسان از نطفه است، با این هدف که بداند که خداوند بر برگرداندن وی در قیامت تواناست.
اما چنانکه قبلا بارها بیان شده بر مبنای استفاده از یک لفظ در چند معنا، میتوان خود آیه (و بلکه هر فرازی از آیه را) مستقل مورد ملاحظه قرار داد؛ و قبلا اشاره شد که علامه طباطبایی، این را که آیات قرآن چنین ظرفیت معنایی دارند «سرّ»ی دانسته که تحت آن اسراری است (المیزان، ج1، ص260[6]). بر همین اساس، توجه دادن به منشأ آفرینش انسان، میتواند ثمرات مختلفی داشته باشد از جمله:
الف. ناظر به ریشههای آفرینش وی در عوالم قبلی باشد؛ یعنی از ما خواستهاند درباره عالم ذر و سایر تعالیمی که درباره مراحل اولیه آفرینش ماست خوب بیندیشیم. مثلا آیا شروع آفرینش ما از یک وضعیت میمونوار است و ما صرفا بر اثر یک جهش کور بدینجا رسیدهایم، یا شروع آفرینش ما تلفیقی از سابقه خاکی و زمینی و دمیده شدن روح الهی است؛ و از این رو، تفاوتهای بنیادینی با سایر موجودات زمینی و دنیوی داریم. (هم ذیل آیات مربوط به آفرینش انسان [مثلا جلسه 272، تدبر2 https://yekaye.ir/al-hegr-15-33/ و جلسه 1078، تدبر3 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/ در این آدرس اخیر، آدرس عمده بحثهایی که در همین سایت یک آیه در روز در این باره مطرح شده ذکر شده است] و هم در مقالهای مستقل [فطرت به مثابه یک نظریه انسانشناختی رقیب برای علوم انسانی مدرن در https://www.souzanchi.ir/fitrat-human-nature-as-a-competing-humanistic-theory-for-modern-humanities-and-social-sciences/] به تفصیل توضیح دادهام که مهمترین نزاع ما در حوزه علوم انسانی با دانشهای رایج غربی این است که آنها تلقی داروینیای از انسان را مبنای انسانشناسی خود قرار دادهاند که ریشه انسان را صرفا و صرفا در بعد خاکی و زمینی (امتداد سایر موجودات زیستی زمینی) تعقیب میکنند در حالی که نگاه دینی، مهمترین امری که انسان را انسان کرد این میداند که در آن سابقه خاکی، روح الهی دمیده شد.
ب. ممکن است ناظر به عوامل ژنتیکی و ارثیای باشد که در روحیات و خلقیات انسانها تاثیرگذار است که چهبسا در همین فضاست که اهل بیت ع فرمودهاند: «اگر مردم بدانند که اصل آفرینش چگونه بوده است دو نفر با هم اختلاف نمیکردند» (حدیث1).
ج. اینکه انسان بنگرد که خودش و دیگران همگی از یک نطفه حقیر آفریده شدهاند از خودبرتربینی و تفاخر و ... دست برمیدارد.
د. ...
[1] . قرأ البزی ویعقوب بخلاف عنهما، بهاء السکت فی الوقف «مِمَّه» وقراءة الباقین بالسکون من غیرهاء فی الوقف (معجم القراءات، ج10 ، ص379).
[2] . برخی از احادیث مذکور که در آنها تعبیر «أصل الخلق» هم آمده است:
الف. فرازهایی از نامه امام صادق ع به شیعیان که ذیل آیه قبل بحث شد (جلسه1149 https://yekaye.ir/at-taariq-68-04/) چنین است:
الکافی، ج8، ص5-6
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یَأْخُذَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِی دِینِهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْیٍ وَ لَا مَقَایِیسَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ وَ جَعَلَ فِیهِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْءٍ وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ لِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا لَا یَسَعُ أَهْلَ عِلْمِ الْقُرْآنِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ أَنْ یَأْخُذُوا فِیهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْیٍ وَ لَا مَقَایِیسَ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ بِمَا آتَاهُمْ مِنْ عِلْمِهِ وَ خَصَّهُمْ بِهِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ کَرَامَةً مِنَ اللَّهِ أَکْرَمَهُمْ بِهَا وَ هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِمْ وَ هُمُ الَّذِینَ مَنْ سَأَلَهُمْ وَ قَدْ سَبَقَ فِی عِلْمِ اللَّهِ أَنْ یُصَدِّقَهُمْ وَ یَتَّبِعَ أَثَرَهُمْ أَرْشَدُوهُ وَ أَعْطَوْهُ مِنْ عِلْمِ الْقُرْآنِ مَا یَهْتَدِی بِهِ إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ إِلَى جَمِیعِ سُبُلِ الْحَقِّ وَ هُمُ الَّذِینَ لَا یَرْغَبُ عَنْهُمْ وَ عَنْ مَسْأَلَتِهِمْ وَ عَنْ عِلْمِهِمُ الَّذِی أَکْرَمَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ جَعَلَهُ عِنْدَهُمْ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ فِی عِلْمِ اللَّهِ الشَّقَاءُ فِی أَصْلِ الْخَلْقِ تَحْتَ الْأَظِلَّةِ «1» فَأُولَئِکَ الَّذِینَ یَرْغَبُونَ عَنْ سُؤَالِ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَ الْقُرْآنِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ وَ أَمَرَ بِسُؤَالِهِمْ وَ أُولَئِکَ الَّذِینَ یَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ وَ مَقَایِیسِهِمْ حَتَّى دَخَلَهُمُ الشَّیْطَان ...
ص12-13
وَ قَالَ ع: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کَانَ خَلَقَهُ اللَّهُ فِی الْأَصْلِ أَصْلِ الْخَلْقِ مُؤْمِناً لَمْ یَمُتْ حَتَّى یُکَرِّهَ اللَّهُ إِلَیْهِ الشَّرَّ وَ یُبَاعِدَهُ عَنْهُ وَ مَنْ کَرَّهَ اللَّهُ إِلَیْهِ الشَّرَّ وَ بَاعَدَهُ عَنْهُ عَافَاهُ اللَّهُ مِنَ الْکِبْرِ أَنْ یَدْخُلَهُ وَ الْجَبَرِیَّةِ فَلَانَتْ عَرِیکَتُهُ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ وَ طَلُقَ وَجْهُهُ وَ صَارَ عَلَیْهِ وَقَارُ الْإِسْلَامِ وَ سَکِینَتُهُ وَ تَخَشُّعُهُ وَ وَرِعَ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ اجْتَنَبَ مَسَاخِطَهُ وَ رَزَقَهُ اللَّهُ مَوَدَّةَ النَّاسِ وَ مُجَامَلَتَهُمْ وَ تَرْکَ مُقَاطَعَةِ النَّاسِ وَ الْخُصُومَاتِ وَ لَمْ یَکُنْ مِنْهَا وَ لَا مِنْ أَهْلِهَا فِی شَیْءٍ وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کَانَ اللَّهُ خَلَقَهُ فِی الْأَصْلِ [أَصْلِ الْخَلْقِ] کَافِراً لَمْ یَمُتْ حَتَّى یُحَبِّبَ إِلَیْهِ الشَّرَّ وَ یُقَرِّبَهُ مِنْهُ فَإِذَا حَبَّبَ إِلَیْهِ الشَّرَّ وَ قَرَّبَهُ مِنْهُ ابْتُلِیَ بِالْکِبْرِ وَ الْجَبَرِیَّةِ فَقَسَا قَلْبُهُ وَ سَاءَ خُلُقُهُ وَ غَلُظَ وَجْهُهُ وَ ظَهَرَ فُحْشُهُ وَ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ کَشَفَ اللَّهُ سِتْرَهُ وَ رَکِبَ الْمَحَارِمَ فَلَمْ یَنْزِعْ عَنْهَا وَ رَکِبَ مَعَاصِیَ اللَّهِ وَ أَبْغَضَ طَاعَتَهُ وَ أَهْلَهَا فَبُعْدٌ مَا بَیْنَ حَالِ الْمُؤْمِنِ وَ حَالِ الْکَافِرِ سَلُوا اللَّهَ الْعَافِیَةَ وَ اطْلُبُوهَا إِلَیْهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَبِّرُوا النَّفْسَ عَلَى الْبَلَاءِ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّ تَتَابُعَ الْبَلَاءِ فِیهَا وَ الشِّدَّةَ فِی طَاعَةِ اللَّهِ وَ وَلَایَتِهِ وَ وَلَایَةِ مَنْ أَمَرَ بِوَلَایَتِهِ خَیْرٌ عَاقِبَةً عِنْدَ اللَّهِ فِی الْآخِرَةِ مِنْ مُلْکِ الدُّنْیَا وَ إِنْ طَالَ تَتَابُعُ نَعِیمِهَا وَ زَهْرَتِهَا وَ غَضَارَةُ عَیْشِهَا فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ وَ وَلَایَةِ مَنْ نَهَى اللَّهُ عَنْ وَلَایَتِهِ وَ طَاعَتِه.
ب. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص340
وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَةٍ أَنَّهُ قَال
قَالَ فَمَا بَالُ وُلْدِ آدَمَ فِیهِمْ شَرِیفٌ وَ وَضِیعٌ؟ قَالَ الشَّرِیفُ الْمُطِیعُ وَ الْوَضِیعُ الْعَاصِی قَالَ أَ لَیْسَ فِیهِمْ فَاضِلٌ وَ مَفْضُولٌ؟ قَالَ إِنَّمَا یَتَفَاضَلُونَ بِالتَّقْوَى قَالَ فَتَقُولُ إِنَّ وُلْدَ آدَمَ کُلَّهُمْ سَوَاءٌ فِی الْأَصْلِ لَا یَتَفَاضَلُونَ إِلَّا بِالتَّقْوَى قَالَ نَعَمْ إِنِّی وَجَدْتُ أَصْلَ الْخَلْقِ التُّرَابَ وَ الْأَبَ آدَمَ وَ الْأُمَّ حَوَّاءَ خَلَقَهُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ هُمْ عَبِیدُهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ أُنَاساً طَهَّرَ مِیلَادَهُمْ وَ طَیَّبَ أَبْدَانَهُمْ وَ حَفِظَهُمْ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ أَخْرَجَ مِنْهُمُ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ فَهُمْ أَزْکَى فُرُوعِ آدَمَ فَعَلَ ذَلِکَ لِأَمْرٍ اسْتَحَقُّوهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْهُمْ حِینَ ذَرَأَهُمْ أَنَّهُمْ یُطِیعُونَهُ وَ یَعْبُدُونَهُ وَ لَا یُشْرِکُونَ بِهِ شَیْئاً فَهَؤُلَاءِ بِالطَّاعَةِ نَالُوا مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الرَّفِیعَةَ عِنْدَهُ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ لَهُمُ الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ وَ الْحَسَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ سَوَاءٌ أَلَا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ أَکْرَمَهُ وَ مَنْ أَطَاعَهُ أَحَبَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ لَمْ یُعَذِّبْهُ بِالنَّارِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَیْفَ لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ کُلَّهُمْ مُطِیعِینَ مُوَحِّدِینَ وَ کَانَ عَلَى ذَلِکَ قَادِراً قَالَ ع لَوْ خَلَقَهُمْ مُطِیعِینَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ ثَوَابٌ لِأَنَّ الطَّاعَةَ إِذَا مَا کَانَتْ فِعْلَهُمْ لَمْ یَکُنْ جَنَّةٌ وَ لَا نَارٌ وَ لَکِنْ خَلَقَ خَلْقَهُ فَأَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ احْتَجَّ عَلَیْهِمْ بِرُسُلِهِ وَ قَطَعَ عُذْرَهُمْ بِکُتُبِهِ لِیَکُونُوا هُمُ الَّذِینَ یُطِیعُونَ وَ یَعْصُونَ وَ یَسْتَوْجِبُونَ بِطَاعَتِهِمْ لَهُ الثَّوَابَ وَ بِمَعْصِیَتِهِمْ إِیَّاهُ الْعِقَابَ.
[3] . ثم نبه سبحانه على البعث بقوله «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ» یعنی المکذب بالبعث عن مقاتل «مِمَّ خُلِقَ» أی فلینظر نظر التفکر و الاستدلال من أی شیء خلقه الله و کیف خلقه و أنشأه حتى یعرف أن الذی ابتدأه من نطفة قادر على إعادته
[4] . فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ لیعلم صحّة إعادته فلا یملی على حافظه الّا ما ینفعه فی عاقبته.
[5] . قوله تعالى: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ» أی ما هو مبدأ خلقه؟ و ما هو الذی صیره الله إنسانا؟ و الجملة متفرعة على الآیة السابقة و ما تدل علیه بفحواها بحسب السیاق و محصل المعنى و إذ کانت کل نفس محفوظة بذاتها و عملها من غیر أن تفنى أو ینسى عملها فلیذعن الإنسان أن سیرجع إلى ربه و یجزی بما عمل و لا یستبعد ذلک و لینظر لتحصیل هذا الإذعان إلى مبدإ خلقه و یتذکر أنه خلق من ماء دافق یخرج من بین الصلب و الترائب. فالذی بدأ خلقه من ماء هذه صفته یقدر على رجعه و إحیائه بعد الموت.
[6] . و من هنا یمکنک أن تستخرج منها فی المعارف القرآنیة قاعدتین:
إحداهما: أن کل جملة وحدها، و هی مع کل قید من قیودها تحکی عن حقیقة ثابتة من الحقائق أو حکم ثابت من الأحکام کقوله تعالى: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»: الأنعام- 91، ففیه معان أربع: الأول: قُلِ اللَّهُ، و الثانی: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ، و الثالث: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ، و الرابع: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ. و اعتبر نظیر ذلک فی کل ما یمکن.
و الثانیة: أن القصتین أو المعنیین إذا اشترکا فی جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد.
و هذان سران تحتهما أسرار و الله الهادی.