1148) سوره طارق (86) آیه 3 النَّجْمُ الثَّاقِبُ (قسمت سوم: تدبر)
تدبر
1) «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»
عبارت «النَّجْمُ الثَّاقِبُ» را خبر برای مبتدای محذوف (هو) و پاسخ به سوال مذکور در آیه قبل است که طارق را معرفی میکند. درباره اینکه مقصود از «طارق» یا همین «نجم ثاقب» چیست در آیه 1 بیان شد که میتوان معنای انفسی یا آفاقی برای آیه داشت:
در معنای آفاقیاش، مقصود یکی یا مجموعهای از اجرام آسمانی است؛ که اقوالی که مطرح شده بود عبارت بود از: زحل [= سیاره کیوان، بزرگترین سیاره در منظومه شمسی بعد از مشتری]، ستاره جدی (ستاره قطبی)، ستاره صبح، ثریا، ماه، ستارهای که فقط شبها طلوع میکند و روزها مخفی میشود، هر ستارهای که در منظومه خود نقش خورشید را ایفا میکند و بدان منظومه نورافشانی میکند، مطلق هر ستاره نورانی، از این جهت که طلوعشان در شب است و طارق به کسی میگویند که در شب میآید؛ و یک قول هم ستارهای در آسمان هفتم بود که احتمال داده شد که این از مصادیق تفسیر انفسی باشد.
در معنای انفسیاش، مقصود از آن میتواند آن ستاره معنوی و ملکوتیای که با آن شیاطین از آسمانهای معنوی رانده میشوند، یا آن نفس روحانی مطمئن نورانی کامل، یا سالکی است که طریق الی الله را میپیماید، یا حقیقت رسول الله ص که با هدایتی که آورد روشنیبخش عالم شد.
در اینجا اضافه میکنیم که چهبسا گاه تفسیر آفاقی و انفسی با هم جمع شود؛ مثلا:
الف. در حدیث 2 زحل ستاره امیرالمومنین ع معرفی شده است؛ و در تدبر2.د ذیل آیه 1 (https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/) اشاره شد که شأن نزولی که برای این آیات ذکر شده تناسب جدیای دارد با اینکه آن نجم ثاقب امیرالمومنین ع باشد که خداوند وی را به حضرت ابوطالب ع مرحمت فرموده است. و در تدبر 1.ز ذیل همان آیه هم اشاره شد که برخی زحل را ستارهای دانستهاند که از آسمان هفتم هبوط میکند و همراه بیه ستارگان هست تا دوباره به جای خود رجوع کند، که در تدبر 2.ه. همانجا بیان شد که تعبیر آسمانهای هفتگانهای در قرآن کریم، بیشتر با تفسیر انفسی سازگار است.
ب. علی بن ابراهیم قمی آن را ستاره عذاب و ستاره قیامت معرفی کرده است و ادامه داده است که: و آن همان زحل است در بالاترین منزلش (تفسیر القمی، ج2، ص415[1]). که در اینجا انطباق معنای آفاقی (زحل) بر معنای انفسی و باطنی کاملا آشکار است.
ج. ...
2) «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»
یکی از احتمالاتی که برای تعبیر «طارق» مطرح شد سالکی است که طریقی را در شب میپیماید و در این معنا، آسمان معنوی و ملکوتی، بستر و مسیری است که یک سالک الی الله قرار است بپیماید. (آیه1 تدبر 2.ج https://yekaye.ir/at-taariq-68-01/). در این معنا، آیه حاضر چهبسا میخواهد بگوید حرکت سالک الی الله همچون حرکت نجم ثاقب است که هم بسیار سریع است و هم در مسیرش نورافشانی میکند؛ که در این صورت مفاد آن نزدیک میشود به مفاد آیه: «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِم» (حدید/12).
3) «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»
یاد کردن از حضرت امیر ع به «نجم ثاقب» یا «شهاب ثاقب» در همان صدر اسلام رایج بوده است. از باب نمونه حکایت گفتگوی پسر ایشان با یکی از دشمنان حضرت امیر ع خواندنی است. (این واقعه با دو سند و نقل متفاوت آمده؛ در نقل طرائف تعبیر «نجم ثاقب» و در نقل مناقب تعبیر «شهاب ثاقب» آمده است. که ما نقل دوم که راوی آن معصوم است را میآوریم:)
حکایت
از امام کاظم از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
محمد حنفیه (فرزند امیرالمومنین ع) یکبار در دمشق بود که شنید مردم میگویند: این پسر ابوتراب است.
پس به دیوار محراب مسجد جامع دمشق تکیه داد و بعد از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر ص گفت:
خودداری کنید ای اهل شقاق و سلاله نفاق و بستر آتش و سنگهای جهنم درباره سخن گفتن از ماه فروزان و دریای خروشان و نجم ثاقب و شهاب مومنان و صراط مستقیم، «پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم و به پشت سر برگردانیم یا آنها را لعن کنیم چنان که اصحاب روز شنبه را لعن کردیم و فرمان خداوند همواره شدنى است» (نساء/47).
سپس بعد از کلماتی گفت: آیا همتای رسول الله را مسخره و از یعسوب* دین عیبجویی میکنید؟!
و بعد از او کدام راه را میخواهید بپیمایید و کدامین غم را بعد از او میخواهید دفع کنید؟
هیهات! هیهات! به خدا سوگند که گوی سبقت را ربوده و قلههای فضیلت را فتح کرد و به نهایت رسید و سهم خود را برد و چشمها حسرت او را دارند و گردنها پیش روی او فرود آیند؛ و به جایگاه عالی صعود کرد؛ دس دروغ گفت کسی که ادعای رسیدن به او را کرد در حالی که از طلب او درمانده شدند «و چگونه از جایى چنین دور، دست یافتن براى آنان میسّر است؟!» (سبأ/52)
و سپس این شعر را سرود:
«از ملامت آنان بیخیال شوید، پدرتان بیپدر شود! مگر مکانی را که آنان پر کرده بودند توانستید پر کنید؟
آنان قومی بودند که اگر بنایی میساختند چه نیکو بنا میکردند و اگر عهدی می بستند وفا می کردند و اگر پیمانی امضا میکردند بر آن استوار میماندند»
چگونه پر شود جای برادر رسول الله ص هنگامی که [دشمنان برای گرفتن جای او] با هم جفت شدند، و [چگونه پر شود جای] یار مهربان پیامبر هنگامی که اینها چنین نسبتهایی می دهند؛ و [چگونه پر شود جای] همتای پیامبر، هنگامی که دست به قتل میزنند، و [چگونه پر شود جای] ذوالقرنین گنج او [که قرار است از تعالیم پیامبر ص محافظت کند]، هنگامی که آنها را گشودند؛ و [چگونه پر شود جای] به سوی دو قبله نماز گزارنده، هنگامی که جهت عوض کردند؛ و [چگونه پر شود جای] آنکه ایمان در او آشکار بود، هنگامی که کفر میورزیدند؛ و [چگونه پر شود جای] آن کسی که وقتی مشرکان پیمانشکنی کردند پیمان آنان را بر هم زد؛ و [چگونه پر شود جای] آنکه در آن شب در محاضره واقع شدن، خلیفه آرامشبخشی بود هنگامی که جزع و فزع میکردند؛ و [چگونه پر شود جای] آنکه در لحظه وداع مخزن اسرار بود ... .
* پینوشت:
یعسوب به ملکه زنبور عسل گویند و تشبیه ایشان به ملکه زنبور عسل، اشاره به از جایگاهی است که ایشان در میان امت دارد.
مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 203؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج1، ص89-90[2]
أَبُو بَکْرِ بْنُ دُرَیْدٍ الْأَزْدِیُّ بِإِسْنَادٍ لَهُ وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ النَّاصِرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ کُلِّهِمْ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:
لَمَّا أُشْخِصَ أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى دِمَشْقَ سَمِعَ النَّاسَ یَقُولُونَ هَذَا ابْنُ أَبِی تُرَابٍ.
قَالَ فَأَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى جِدَارِ الْقِبْلَةِ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَالَ:
اجْتَنِبُوا أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ ذُرِّیَّةَ النِّفَاقِ وَ حَشْوَ النَّارِ وَ حَصَبَ جَهَنَّمَ عَنِ الْبَدْرِ الزَّاهِرِ وَ الْبَحْرِ الزَّاخِرِ وَ الشِّهَابِ الثَّاقِبِ وَ شِهَابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ یُلْعَنُوا کَمَا لُعِنَ أَصْحَابُ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا.»
ثُمَّ قَالَ بَعْدَ کَلَامٍ: أَ بِصِنْوِ رَسُولِ اللَّهِ تَسْتَهْزِءُونَ أَمْ بِیَعْسُوبِ الدِّینِ تَلْمِزُونَ وَ أَیَّ سُبُلٍ بَعْدَهُ تَسْلُکُونَ وَ أَیَّ حُزْنٍ بَعْدَهُ تَدْفَعُونَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ بَرَزَ وَ اللَّهِ بِالسَّبْقِ وَ فَازَ بِالْخَصْلِ وَ اسْتَوَى عَلَى الْغَایَةِ وَ أَحْرَزَ عَلَى الْخِتَارِ فَانْحَسَرَتْ عَنْهُ الْأَبْصَارُ وَ خَضَعَتْ دُونَهُ الرِّقَابُ وَ فَرَعَ الذِّرْوَةَ الْعُلْیَا فَکَذَبَ مَنْ رَامَ مِنْ نَفْسِهِ السَّعْیَ وَ أَعْیَاهُ الطَّلَبُ فَ«أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ» و قال:
أَقِلُّوا عَلَیْهِمْ لَا أَبَا لِأَبِیکُمْ / مِنَ اللَّوْمِ أَوْ سُدُّوا الْمَکَانَ الَّذِی سَدُّوا
أُولَئِکَ قَوْمٌ إِنْ بَنَوْا أَحْسَنُوا الْبِنَا / وَ إِنْ عَاهَدُوا أَوْفَوْا وَ إِنْ عَقَدُوا شَدُّوا
فَأَنَّى یُسَدُّ ثُلْمَةُ أَخِی رَسُولِ اللَّهِ إِذْ شَفَعُوا وَ شَقِیقِهِ إِذْ نَسَبُوا وَ نَدِیدِهِ إِذْ قَتَلُوا وَ ذِی قَرْنَیْ کَنْزِهَا إِذْ فَتَحُوا وَ مُصَلِّی الْقِبْلَتَیْنِ إِذْ تَحَرَّفُوا وَ الْمَشْهُودِ لَهُ بِالْإِیمَانِ إِذْ کَفَرُوا وَ الْمُدَّعَى لِبَذِّ عَهْدِ الْمُشْرِکِینَ إِذْ نَکَلُوا وَ الْخَلِیفَةِ عَلَى الْمِهَادِ لَیْلَةَ الْحِصَارِ إِذْ جَزِعُوا وَ الْمُسْتَوْدَعِ الْأَسْرَارَ سَاعَةَ الْوَدَاعِ إِلَى آخِرِ کَلَامِهِ.
[1] . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ قَالَ الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ وَ هُوَ نَجْمُ الْعَذَابِ وَ نَجْمُ الْقِیَامَةِ- وَ هُوَ زُحَلُ فِی أَعْلَى الْمَنَازِلِ.
[2] . عَنْ عُرْوَةَ یَرْفَعُهُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع یَعْنِی مُحَمَّدَ بْنَ الْحَنَفِیَّةِ وَ کَانَ فِی دِمَشْقَ وَ سَمِعَ رَجُلًا یَقُولُ: هَذَا ابْنُ أَبِی تُرَابٍ!
فَاسْتَنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى جِدَارِ الْمِحْرَابِ فِی جَامِعِ دِمَشْقَ ثُمَّ قَالَ:
اخْسَئُوا ذُرِّیَّةَ النِّفَاقِ وَ حُشْوَةَ النِّیرَانِ وَ حَصَبَةَ جَهَنَّمَ عَنِ الْبَدْرِ الزَّاهِرِ وَ النَّجْمِ الثَّاقِبِ وَ اللِّسَانِ النَّاقِدِ وَ شِهَابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا».
أَ تَدْرُونَ أَیَّ عَقَبَةٍ تَقْتَحِمُونَ؟ أخو [أَخَا] رَسُولِ اللَّهِ تَسْتَهْدِفُونَ؟ وَ یَعْسُوبَ الدِّینِ تَلْمِزُونَ؟ فَبِأَیِّ سَبِیلِ رَشَادٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَسْلُکُونَ؟ وَ أَیَّ حَرْفٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَدْفَعُونَ؟
هَیْهَاتَ بَرَزَ اللَّهُ فِی السَّیْفِ وَ فَازَ بِالْخَصْلِ وَ اسْتَوْلَى عَلَى الْغَایَةِ وَ أَحْرَزَ الْحَظَّ وَ انْحَسَرَتْ عَنْهُ الْأَبْصَارُ وَ انْقَطَعَتْ دُونَهُ الرِّقَابُ وقوع [وَ فَرَعَ] الذِّرْوَةَ الْعُلْیَا وَ کَبُرَتْ وَ اللَّهِ مِنَ الْأُمَّةِ التَّبِعَةُ وَ عَنَاهُ الطَّلَبُ «وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ».
أَقِیلُوا عَلَیْهِمْ لَا أَبَا لِأَبِیکُمْ مِنَ اللَّوْمِ وَ سُدُّوا الْمَکَانَ الَّذِی سَدُّوا وَ أبی [أَنَّى] یُسَدُّ ثُلْمَةُ أَخِیهِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ شَفَعُوا وَ شَفِیقِ نَبِیِّهِ إِذْ حَصَلُوا وَ نَدِیدِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى ع إِذْ مَثُلُوا وَ ذِی قُرْبَى کَبِیرِهَا إِذَا امْتُحِنُوا وَ الْمُصَلِّی لِلْقِبْلَتَیْنِ إِذَا انْحَرَفُوا وَ الْمَشْهُورِ لَهُ بِالْإِیمَانِ إِذَا کَفَرُوا وَ الْمَدْعُوِّ إِلَى الْخَیْرِ إِذَا نَکَلُوا وَ الْمَنْدُوبِ لِعَهْدِ الْمُشْرِکِینَ إِذَا نَکَثُوا وَ الْخَلِیفَةِ عَلَى الْمُهَاجِرِینَ إِذَا جَزِعُوا وَ الْمُسْتَوْدَعِ الْأَسْرَارِ سَاعَةَ الْوَدَاعِ إِذَا حُجِبُوا.
هَذَا الْمَکَارِمُ لَا قُعْبَانَ مِنْ لَبَنٍ / شَیْناً بِمَاءٍ فَعَادَا بَعْدُ أَبْوَالًا / وَ أَبِی یَبْعُدُ مِنْ کُلِّ عَلَاءٍ وَ شَنَاءٍ.
وَ فِیهِ کَلَامٌ طَوِیلٌ مَا هَذَا مَکَانَهُ.
ثُمَّ قَالَ: فَبِأَیِّ آلَاءِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ تَخْتَبِرُونَ؟ وَ عَنْ أَیِّ أَمْرٍ مِنْ حَدِیثِهِ تَأَثَّرُونَ؟ وَ رَبُّنَا الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ ... الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
ترجمه: محمد حنفیه (فرزند امیرالمومنین ع) یکبار در دمشق بود که شنید مردم میگویند: این پسر ابوتراب است.
پس به دیوار محراب مسجد جامع دمشق تکیه داد و بعد از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر ص گفت:
دهانت را ببند ای سلاله نفاق و بستر آتش و سنگ جهنم درباره سخن گفتن از ماه فروزان و نجم ثاقب و زبان ناقد و شهاب مومنان و صراط مستقیم، «پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم و به پشت سر برگردانیم یا آنها را لعن کنیم چنان که اصحاب روز شنبه را لعن کردیم و فرمان خداوند همواره شدنى است» (نساء/47).
آیا میدانید متعرض کدامین گردنه صعبالعبوری شدهاید؟! برادر رسول الله را هدف قرار میدهید و یعسوب* دین را مسخره میکنید؟!
بعد از این چه راه رشدی مانده که بپیمایید و کدامین سخن را میخواهید دفع کنید؟
هیهات! [وی] مظهر خدا در جنگاوری بود و قلههای فضیلت را فتح کرد و به نهایت رسید و سهم خود را برد و چشمها حسرت او را دارند و گردنها پیش روی او فرود آیند؛به جایگاه عالی دست یافت و به خدا سوگند پیروی او بر این امت دشوار بود و از طلب او درمانده شدند «و چگونه از جایى چنین دور، دست یافتن براى آنان میسّر است؟!» (سبأ/52)
معاملهشان با آنها را به هم زدند [یعنی ایشان را از جایگاهی که داشتند کنار زدند]؛ پدرتان بیپدر شود! ممانعتی که ایجاد کردند را ایجاد کردند و پدرم [تنها کسی بود که بحق] جای خالی برادرش رسول الله را پر میکرد هنگامی که [دشمنان برای گرفتن جای او] با هم جفت شدند و یار مهربان پیامبرش بود هنگامی که به کاری اقدام میکردند و جایگاه هارون نسبت به موسی را داشت هنگامی که تشبیه میکردند و بزرگ ذی القربی بود هنگامی که در آزمون قرار میگرفتند و به سوی دو قبله نماز گزارد هنگامی که جهت عوض کردند و ایمان در او آشکار بود هنگامی که کفر میورزیدند و به خیر دعوت میکرد هنگامی که عهدشکنی میکردند و پایبند پیمانش [حتی] با مشرکان بود هنگامی که پیمانشکنی میکردند و خلیفه و جانشین بر مهاجران بود هنگامی که جزع و فزع میکردند و در لحظه وداع مخزن اسرار بود هنگامی که [دیگران] در حجاب قرار گرفتند؛
و سپس این شعر را سرود: «این کرامتهایی بود که نتوانستند قدح شیر آن را ذرهای با آب هم آلوده کنند، پس به سراغ ادرارشان برگشتند؛ و پدرم از هر خوبی و بدیای فراتر بود»
و این سخن جای فراوان دارد که اینجا جایش نیست.
پس، در کدامین بزرگی امیرالمومنین ع میخواهید عیبی بیابید و از کدام حکایت وی میخواهید انتقام بگیرید و «پروردگارمان است که باید بر آنچه توصیف مىکنید از او یارى جست» (یوسف/112) و الحمد لله رب العالمین.