1148) سوره طارق (86) آیه 3 النَّجْمُ الثَّاقِبُ (قسمت اول)
النَّجْمُ الثَّاقِبُ
5 رمضان 1446 16/12/1403
ترجمه
آن ستاره نورافشان.
نکات ادبی
النَّجْمُ
قبلا بیان شد که اصل ماده «نجم» را برگرفته از همان «نَجم» به معنای ستارهای که طلوع میکند دانسته و گفتهاند که این ماده دلالت دارد بر طلوع و ظهور، چنانکه نَجَمَ النَّجمُ یعنی ستاره طلوع کرد؛ و به گیاهی هم که ساقه نداشته باشد (مانند علف یا بتوهها) نیز نجم گویند؛ به تعبیر دیگر، طلوع چیزی (یا روییدن آن) دقیقا از سطحی که به آن منضم بوده؛ و ظهور در جهت علو و رو به بالا؛ چنانکه هم به ستارهای که از افق طلوع میکند گویند و هم به گیاه بیساقهای که از زمین میروید.
البته کلمه «نَجم» مشخصا بر ثریا اطلاق میشود؛ و این کلمه البته بر هر منزلی از منازل ماه و نیز بر هر ستاره شناخته شده و معروفی اطلاق میگردد و به ستارهها با هم «نجوم» میگویند. برای کسی هم که در کارش تفکر میکند که چگونه امورش را تدبیر کند تعبیر «نَظَرَ النُّجُوم» را به کار میبرند و بر همین اساس، از حسن بصری نقل شده که مقصود از «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ» (صافات/88) در حضرت ابراهیم ع، این بود که اندیشید که چه کاری آن بتپرستان را از رویهشان بازمیدارد. و البته این را به معنای «نظر فی علم النجوم» هم دانستهاند.
بدین ترتیب «نجم» گاهی به عنوان «اسم» (ستاره) به کار میرود و گاهی به عنوان مصدر (طلوع کردن)؛ و «نجوم» نیز گاهی به معنای اسم (جمع) است (مانند قلوب)؛ و گاهی به عنوان مصدر است (مانند طلوع و غروب)؛ و در بسیاری از کاربردهای قرآنی این کلمه، دو معنا از معانی این کلمه را قابل اطلاق دانستهاند؛ مثلا آیه «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى» (نجم/1) و یا آیه «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» (واقعة/75) را هم به معنای ستاره دانستهاند و هم به معنای قرآن که تدریجی (نجماً نجماً) نازل میشود؛ یا آیه «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ» (رحمن/6) هم به معنای ستاره و هم به معنای گیاهی که ساقه ندارد دانستهاند.
چنانکه اشاره شد معنای رایج و اصلی کلمه «نجم» ستاره است و میدانیم که به ستاره «کوکب» هم میگویند؛ در تفاوت این دو گفتهاند که کوکب همان نجم است به اعتبار عظمت و نوری که دارد. به تعبیر دیگر، نجم به مطلق ستارگان گفته میشود و کوکب به ستارههای بزرگ (چرا که کوکب از هر چیزی، به بزرگ آن چیز میگویند) و نیز ممکن است گفته شود که کوکب فقط بر ستارخهای ثابت اطلاق میگردد ولی نجم به ستارهای که طلوع و غروب دارد؛ و به همین جهت است که به کسی که در کار ستارگان و رصد طلوع و غروب آنان مشغول است منجم میگویند.
جلسه 1042 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-75/
الثَّاقِبُ
درباره ماده «ثقب» عمدتا بر این باورند که اصل این ماده ناظر به یک نحوه نفوذ در چیزی است:
ابن فارس به تبع خلیل (کتاب العین، ج5، ص139[1])، اصل آن را نفوذ در چیزی میداند و تعبیر «نجم ثاقب» در این آیه را به معنای ستارهای که نورش در تمامی آسمانها نفوذ میکند دانسته است (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص382[2]).
راغب با اشاره به اینکه «مثقب» به معنای راهی است که در کوه باز شده است که گویی در کوه نفوذ کرده، «ثاقب» را هم هر چیز نورافشانی میداند که نورش در چیزی که بر آن میتابد نفوذ کرده و آن را روشن میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص173[3]).
مرحوم مصطفوی بر این باور است که اصل این ماده دلالت بر نفوذ و تعمق دارد و در هر چیزی به اقتضای خودش است چنانکه در نور به معنای شدت نورانیت آن است؛ در آتش شدت رارتش است؛ در علم شدت تحقیق و دقتش است؛ در شمشیر برندگیاش در مقام عمل است و خلاصه در هر چیزی به حسب خودش (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص17-18[4]).
حسن جبل هم معنای محوری آن را شکافتنی دقیق به عمق چیزی متین دانسته است (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص244[5]).
درباره کلمه «ثاقب» هم تقریبا اغلب اهل لغت اتفاق نظر دارند که به معنای نورافشان (مُضیء) است و گویی با نورش در اشیاء نفوذ میکند (مجمع البیان، ج8، ص683[6]) و البته با توجه به تعبیر قرآن کریم که شهاب ثاقب را به عنوان چیزی معرفی کرده که شیاطین را هدف قرار میدهد: «إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِب» (صافات/9-10) برخی گفتهاند که معنای اصلی ثاقب همین «نافذ» است حالا یا بدین جهت که نورش در تاریکیها نفوذ میکند؛ یا اینکه نورش در هوا نفوذ میکند و گویی هوا را میشکافد تا به زمین برسد؛ ویا اینکه همچون تیری در شیاطین نفوذ میکند و آنها را از بین میبرد (الطراز الأول، ج1، ص327[7]) و البته کلمه «ثاقب» به معنای بلندمرتبه در اوج بلندمرتبگی هم به کار میرود (مجمع البیان، ج10، ص713[8]).
ماده «ثقب» تنها در همین کلمه «ثاقب» و همین دوبار در قرآن کریم به کار رفته است.
النَّجْمُ الثَّاقِبُ
عبارت «النَّجْمُ الثَّاقِبُ» را خبر برای مبتدای محذوف (هو) دانستهاند که این جمله پاسخ به سوال مطرح شده در آیه قبل است و خود جمله جمله استینافی است که محلی از اعراب ندارد (المیزان، ج20، ص258[9]؛ الجدول فی إعراب القرآن، ج30، ص299[10]).
شأن نزول
ظاهرا شأن نزول آیه 1 در مورد این آیه هم صادق است.
حدیث
در حدیث2 ذیل آیه 1 گذشت که امام صادق ع طارق را امیرالمومنین ع و نجم ثاقب را رسول الله ص معرفی کرده بودند.
اما احادیث دیگر ناظر به این آیه:
2) ابانبنتغلب گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که مردی از اهالی یمن وارد شد و بر وی سلام کرد و حضرت (علیه السلام) جواب سلام وی را داد و فرمود: «خوش آمدی سعد»!
آن مرد گفت: «این نامی است که مادرم مرا با آن نامید، و اندک هستند کسانی که این نام مرا میدانند»!
حضرت (علیه السلام) فرمود: «راست گفتی. ای سعد المَولَی»!
پس آن مرد به ایشان عرض کرد: «فدایت شوم! این لقب من بود».
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: ...[11] ای سعد! شغلت چیست؟
عرض کرد: «فدایت شوم! من از خانوادهای هستم که تخصصمان در نجوم است و هیچکس در یمن در علم نجوم از ما داناتر نیست».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پس از تو سوالاتی بپرسم.
گفت: از نجوم هرچه میخواهی بپرس که عالمانه جوابت را خواهم گفت..
حضرت سوالاتی پرسید که وی در پاسخ همه آنها گفت نمیدانم. تا بدینجا رسید که:
حضرت فرمود: راست گفتی که «نمیدانم». کیوان نزد شما چگونه ستارهای است»؟
گفت: «ستارهای نحس است».
فرمود: «خاموش باش! این سخن را بر زبان نیاور؛ آن ستاره، ستارهی امیرالمؤمنین ع و ستارهی اوصیاء ع است، همان ستارهای است که خداوند عزّوجلّ در قرآن از آن بهعنوان «النَّجْمُ الثَّاقِبُ» یاد میکند».
عرض کرد: «منظور از ثاقب چیست»؟
فرمود: محلّ طلوع آن در آسمان هفتم است، و با نورش چنان نفوذ کرد (ثقب) در آسمان دنیا هم نمایان گشت، و بدین جهت است که خداوند عزّوجلّ آن را النَّجْمُ الثَّاقِبُ نامید.
الخصال، ج2، ص489-490؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج2، ص352-353
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الصَّنْعَانِیِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ:
کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ. فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ قَالَ لَهُ: مَرْحَباً بِکَ یَا سَعْدُ!
فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: بِهَذَا الِاسْمِ سَمَّتْنِی أُمِّی؛ وَ مَا أَقَلَّ مَنْ یَعْرِفُنِی بِهِ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ص صَدَقْتَ یَا سَعْدُ الْمَوْلَى!
فَقَالَ الرَّجُلُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ بِهَذَا کُنْتُ أُلَقَّبُ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: ...[12] مَا صِنَاعَتُکَ یَا سَعْدُ؟
فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَنْظُرُ فِی النُّجُومِ لَا نَقُولُ إِنَّ بِالْیَمَنِ أَحَداً أَعْلَمَ بِالنُّجُومِ مِنَّا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَسْأَلُکَ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ سَلْ عَمَّا أَحْبَبْتَ مِنَ النُّجُومِ فَإِنِّی أُجِیبُکَ عَنْ ذَلِکَ بِعِلْمٍ ...[13]
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: صَدَقْتَ فِی قَوْلِکَ لَا أَدْرِی. فَمَا زُحَلُ عِنْدَکُمْ فِی النُّجُومِ؟
فَقَالَ الْیَمَانِیُّ نَجْمٌ نَحْسٌ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَهْ! لَا تَقُولَنَّ هَذَا؛ فَإِنَّهُ نَجْمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ نَجْمُ الْأَوْصِیَاءِ ع وَ هُوَ «النَّجْمُ الثَّاقِبُ» الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ.
فَقَالَ لَهُ الْیَمَانِیُّ: «فَمَا یَعْنِی بِالثَّاقِبِ؟
قَالَ: إِنَّ مَطْلِعَهُ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ إِنَّهُ ثَقَبَ بِضَوْئِهِ حَتَّى أَضَاءَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَمِنْ ثَمَّ سَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّجْمَ الثَّاقِبَ. ...[14]
سید بن طاووس در فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، این حدیث را با همین سند ص98-99 و با سند دیگری در ص92-93 آورده است.[15]
[1] . الثَّقْبُ مصدر: ثَقَبْتُ الشیءَ أَثْقُبُهُ ثَقْباً، و الثَّقْبُ اسم لما نفذ. و المِثْقَبُ أداة یُثْقَبُ بها. و الثُّقُوبُ مصدر النارِ الثَّاقِبَةِ، و الکواکب و نحوه أی التلألؤ، و ثَقَبَ یَثْقُبُ. و حسب ثَاقِبٌ مشهور مرتفع. و رجل ثَقِیبٌ و امرأة ثَقِیبَةٌ: شدیدة الحمرة، و قد ثَقُبَ یَثْقُبُ ثَقَابَةً. و یَثْقُبُ: موضع بالبادیة، قال النابغة: «عفت روضة الأجداد منها فَیَثْقُبُ»
[2] . الثاء و القاف و الباء کلمةٌ واحدة، و هو أن ینفُذَ الشئ. یقال ثقَبْتُ الشئَ أثقُبُه ثَقْباً. و الثَّاقب فى قوله تعالى: النَّجْمُ الثَّاقِبُ. قالوا: هو نجم ینفُذ السَّمواتِ کلِّها نورُه. و یقال ثَقَبْت النار إذا ذَکَّیْتَها، و ذلک الشئ ثُقْبَةٌ و ذُکْوَة. و إنما قیل ذلک لأنّ ضوءها ینفُذ.
[3] . الثَّاقِبُ: المضیء الذی یثقب بنوره و إضاءته ما یقع علیه. قال اللّه تعالى: فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ [الصافات/ 10]، و قال تعالى: وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ [الطارق/ 2- 3]، و أصله من الثُّقْبَةِ، و الْمَثْقَبُ: الطریق فی الجبل، کأنه قد ثقب، و قال أبو عمرو: و الصحیح: الْمِثْقَبُ، و قالوا: ثَقَّبْتُ النار، أی: ذکیتها.
[4] . أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو النفوذ و التعمّق، مادّیا و معنویّا. و هذا المعنى یختلف بالموارد و المصادیق، فالثَّاقِبِیَّةُ فی النور شدّة نورانیّته، و فی النار شدّة حرارتها، و فی العلم کمال التحقیق و الدقّة، و فی السیف حدّته فی العمل، ففی کلّ شیء بحسبه. و إذا کانت خصوصیّة هذا المعنى محفوظة: فهو من مصادیق الأصل. و لیس معناها الحقیقی هو الخرق المحسوس بالمثقب، بل مطلق مفهوم النفوذ و التعمّق.. وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ- 86/ 3.و قد فسّر الطارق بالنجم ثمّ اتّصف النجم بالثاقب، و اللام فیها للجنس، و تفسیر الطارق أو النجم بزحل أو نجم معیّن غیر وجیه- راجع النجم. . إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ- 37/ 10.راجع الشهب، و أما تنکیر الشهاب: فانّ النظر الى مطلق الشهاب بخلاف النجم.
[5] . اختراق دقیق لعمق شیء متین
[6] . و الثاقب المضیء کأنه یثقب بضوئه و منه حسب ثاقب أی شریف
[7] . النَّجْمُ الثَّاقِبُ المضیءُ النیّرُ؛ لأنّهُ یَثْقُبُ الظلامَ بضوئِهِ، أو النافذُ؛ لأنّهُ یَطلُعُ من المشرقِ نافذاً فی الهواءِ کأنّهُ یَخرِقُهُ، أو الثاقِبُ للشیطانِ؛ لأنّهُ إذا رَمى به ثَقَبَهُ أی نَفَذَ فیه و خَرَقَهُ، أو هو زحلٌ؛ لأنّهُ یَثْقُبُ بنورِهِ سُمکَ سبعِ سماواتٍ و قیلَ: هو الثریّا، و قیلَ: الجدیُ.
[8] . الثاقب المضیء النیر و ثقوبة توقده بنوره و الثاقب العالی الشدید العلو
[9] . و قوله: «النَّجْمُ الثَّاقِبُ» بیان للطارق و الجملة فی معنى جواب استفهام مقدر کأنه لما قیل: و ما أدراک ما الطارق؟ سئل فقیل: فما هو الطارق؟ فأجیب، و قیل: النجم الثاقب.
[10] . (النجم) خبر لمبتدأ محذوف تقدیره هو ... و جملة: « (هو) النجم» لا محلّ لها استئناف بیانیّ
[11] . «در القاب و عناوین خیری نیست، خداوند عزّوجلّ در قرآن میفرماید: و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید. (حجرات/11)
[12] . لَا خَیْرَ فِی اللَّقَبِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ»
[13] . فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کَمْ ضَوْءُ الشَّمْسِ عَلَى ضَوْءِ الْقَمَرِ دَرَجَةً فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقْتَ فَکَمْ ضَوْءُ الْقَمَرِ عَلَى ضَوْءِ الزُّهَرَةِ دَرَجَةً فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقْتَ فَکَمْ ضَوْءُ الزُّهَرَةِ عَلَى ضَوْءِ الْمُشْتَرِی دَرَجَةً فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقْتَ فَکَمْ ضَوْءُ الْمُشْتَرِی عَلَى ضَوْءِ عُطَارِدٍ دَرَجَةً فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقْتَ فَمَا اسْمُ النَّجْمِ الَّذِی إِذَا طَلَعَ هَاجَتِ الْبَقَرُ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقْتَ فَمَا اسْمُ النَّجْمِ الَّذِی إِذَا طَلَعَ هَاجَتِ الْإِبِلُ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقْتَ فَمَا اسْمُ النَّجْمِ الَّذِی إِذَا طَلَعَ هَاجَتِ الْکِلَابُ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ لَا أَدْرِی.
[14] . یَا أَخَا الْیَمَنِ عِنْدَکُمْ عُلَمَاءُ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ بِالْیَمَنِ قَوْماً لَیْسُوا کَأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِی عِلْمِهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ مَا یَبْلُغُ مِنْ عِلْمِ عَالِمِهِمْ فَقَالَ لَهُ الْیَمَانِیُّ إِنَّ عَالِمَهُمْ لَیَزْجُرُ الطَّیْرَ وَ یَقْفُو الْأَثَرَ فِی السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ لِلرَّاکِبِ الْمُجِدِّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَإِنَّ عَالِمَ الْمَدِینَةِ أَعْلَمُ مِنْ عَالِمِ الْیَمَنِ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ وَ مَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِ الْمَدِینَةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عِلْمُ عَالِمِ الْمَدِینَةِ یَنْتَهِی إِلَى حَیْثُ لَا یَقْفُو الْأَثَرَ وَ یَزْجُرُ الطَّیْرَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی اللَّحْظَةِ الْوَاحِدَةِ مَسِیرَةَ الشَّمْسِ تَقْطَعُ اثْنَیْ عَشَرَ بُرْجاً وَ اثْنَیْ عَشَرَ بَرّاً وَ اثْنَیْ عَشَرَ بَحْراً وَ اثْنَیْ عَشَرَ عَالَماً قَالَ فَقَالَ لَهُ الْیَمَانِیُّ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً یَعْلَمُ هَذَا أَوْ یَدْرِی مَا کُنْهُهُ قَالَ ثُمَّ قَامَ الْیَمَانِیُّ فَخَرَجَ.
[15] . الحدیث الحادی عشر فیما روی من تصدیق من قوله حجة فی العلوم بعلم النجوم وجدت فی کتاب قالبه قطع نصف الورقة عتیق بخزانة مولانا علی ص یتضمن فضائله ع تألیف أبی القاسم علی بن عبد العزیز بن محمد النیشابوری ما هذا لفظه-
عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ فَضْلٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع إِذْ دَخَلَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا سَعِیدُ فَقَالَ هَذَا الِاسْمُ سَمَّتْنِی بِهِ أُمِّی وَ مَا أَقَلَّ مَنْ یَعْرِفُنِی بِهِ فَقَالَ صَدَقْتَ یَا سَعِیدُ الْمُزَنِیُّ فَقَالَ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ بِهَذَا کُنْتُ أُلَقَّبُ فَقَالَ ع لَا خَیْرَ فِی اللَّقَبِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ- وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ یَا سَعِیدُ الْمُزَنِیُّ مَا صَنَاعَتُکَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا رَجُلٌ مَعْرُوفٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ تَنْظُرُ فِی النُّجُومِ وَ لَا أَعْلَمُ فِی الْیَمَنِ أَحَداً أَعْلَمَ مِنَّا بِالنُّجُومِ فَقَالَ ع لَهُ فَأَنَا أَسْأَلُکَ فَقَالَ الْیَمَانِیُّ سَلْ مَا شِئْتَ مِنَ النُّجُومِ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَنَا أُجِیبُکَ بِعِلْمٍ فَقَالَ ع أَخْبِرْنِی کَمْ لِضَوْءِ الْقَمَرِ عَلَى ضَوْءِ الزُّهَرَةِ مِنْ دَرَجَةٍ قَالَ لَا أَدْرِی فَقَالَ ع فَکَمْ لِضَوْءِ الزُّهَرَةِ عَلَى ضَوْءِ الْمِرِّیخِ مِنْ دَرَجَةٍ قَالَ لَا أَدْرِی قَالَ فَکَمْ لِضَوْءِ الزُّهَرَةِ عَلَى ضَوْءِ الْمُشْتَرِی مِنْ دَرَجَةٍ قَالَ لَا أَدْرِی فَقَالَ ع صَدَقْتَ لَا تَدْرِی فَکَمْ لِضَوْءِ الْمُشْتَرِی عَلَى ضَوْءِ عُطَارِدٍ مِنْ دَرَجَةٍ قَالَ لَا أَدْرِی قَالَ ع فَمَا اسْمُ النُّجُومُ الَّتِی إِذَا طَلَعَتْ هَاجَتِ الْإِبِلُ قَالَ لَا أَدْرِی قَالَ ع فَمَا اسْمُ النُّجُومِ الَّتِی إِذَا طَلَعَتْ هَاجَتِ الْکِلَابُ قَالَ لَا أَدْرِی قَالَ ع فَمَا اسْمُ النُّجُومِ الَّتِی إِذَا طَلَعَتْ هَاجَتِ الْبَقَرُ قَالَ لَا أَدْرِی فَقَالَ ع صَدَقْتَ فِی قَوْلِکَ لَا تَدْرِی فَمَا عِنْدَکُمْ زُحَلُ قَالَ نَجْمُ النُّحُوسِ فَقَالَ ع لَا تَقُلْ هَذَا فَإِنَّهُ نَجْمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ نَجْمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ هُوَ النَّجْمُ الثَّاقِبُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ فَقَالَ مَا مَعْنَى الثَّاقِبِ فَقَالَ ع إِنَّ مَطْلَعَهُ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ إِنَّهُ یَثْقُبُ بِضَوْئِهِ حَتَّى یَصِیرَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَمِنْ ذَلِکَ سَمَّاهُ اللَّهُ تَعَالَى النَّجْمَ الثَّاقِبَ یَا أَخَا أَهْلِ الْیَمَنِ هَلْ عِنْدَکُمْ عُلَمَاءُ قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ بِالْیَمَنِ قَوْماً لَیْسُوا کَأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِی عِلْمِهِمْ فَقَالَ ع وَ مَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِهِمْ قَالَ إِنَّ عَالِمَهُمْ لَیَزْجُرُ الطَّیْرَ وَ یَقْفُو الْأَثَرَ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ مَسِیرَةَ شَهْرٍ لِلرَّاکِبِ الْمُجِدِّ فَقَالَ ع إِنَّ عَالِمَ الْمَدِینَةِ أَعْلَمُ مِنْ عَالِمِ الْیَمَنِ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا بَلَغَ مِنْ عَالِمِ الْمَدِینَةِ فَقَالَ ع إِنَّ عَالِمَ الْمَدِینَةِ لَا یَقْفُو الْأَثَرَ وَ لَا یَزْجُرُ الطَّیْرَ وَ یَنْتَهِی فِی اللَّحْظَةِ إِلَى عِلْمٍ مَسِیرَةَ الشَّمْسِ اثْنَیْ عَشَرَ بَرّاً وَ اثْنَیْ عَشَرَ بَحْراً وَ اثْنَیْ عَشَرَ عَالَماً قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا ظَنَنْتُ أَحَداً یَعْلَمُ هَذَا أَوْ یَدْرِی مَا کُنْهُهُ فَقَالَ صَدَقْتَ لَا تَدْرِی ثُمَّ قَامَ الرَّجُلُ الْیَمَانِیُّ فَخَرَجَ وَ رَوَیْتُ هَذَا الْحَدِیثَ بِأَسَانِیدَ إِلَى أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنِ الصَّادِقِ ع مِنْ کِتَابِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِّ مِنْ کِتَابِ أَصْلِهِ.