1144) جمعبندی سوره ممتحنه
15 شعبان 1446 26/11/1403
متن آیات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبیلی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ (1)
إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ (2)
لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (3)
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ (4)
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (5)
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ (6)
عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (7)
لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ (8)
إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (9)
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ (10)
وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَى الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (11)
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (12)
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (13)
ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر که رحمتش همیشگی است
ای کسانی که ایمان آوردهاند! نگیرید دشمن من و دشمن خودتان را دوستانی، [که] به آنان ابراز دوستی کنید، در حالی که بهیقین کفر ورزیدند بدانچه از حق که به سوی شما آمده، پیامبر و شما را بیرون میکنند [به خاطر این] که به خداوند، [که] پروردگارتان [است]، ایمان میآورید، اگر که برای جهاد در راه من و طلب رضایتم بیرون آمدهاید، پنهانی بدانان ابراز دوستی میکنید [= با آنان سر و سرّ دوستانه دارید]، در حالی که من بدانچه مخفی کردید و آنچه آشکارا انجام میدادید داناترم [یا: آگاه بودم] و هرکس از شما که این کار را بکند پس قطعا که از راه راست گمراه شده است. (1)
اگر بر شما اشراف [و سیطره] پیدا کنند دشمن شما خواهند بود و به بدی بر شما دست و زبان خواهند گشود و آرزو میکردند که ای کاش کافر شوید [یا: دوست [شما] میشدند اگر که کافر شوید]. (2)
سودی برای شما ندارد خویشاوندانتان و نه فرزندانتان روز قیامت، [خداوند] بین شما جدایی میافکند [بین شما جدایی انداخته شود /حکم شود] و خداوند بدانچه انجام میدهید بیناست. (3)
قطعا برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند اسوه خوبی هست هنگامی که به قومشان گفتند یقینا ما بیزاریم از شما و از آنچه جز خدا میپرستید، به شما کفر ورزیدیم و همواره بین ما و شما دشمنی و بغض [= کینه] پدیدار است تا وقتی که به خداوند که یکتاست ایمان آورید؛ به جز گفتار ابراهیم به پدرش که من حتما برای طلب آمرزش میکنم با آنکه برای تو از خداوند [اختیار] هیچ چیزی را ندارم؛ پروردگارا [فقط] بر تو توکل کردیم و [صرفا] به سوی تو بازگشتیم و بازگشت [فقط] به سوی توست. (4)
پروردگارا! ما را فتنهای برای [یا وسیله آزمایشِ، یا فتنهای در دستانِ] کسانی که کفر ورزیدند قرار نده و بر ما ببخشای، پروردگارا، که همانا تویی که عزتمند و باحکمت هستی. (5)
حقیقتا برای شما در آنها اسوه خوبی هست برای کسی که به خداوند و روز دیگر ایمان دارد؛ و هرکس سرپیچی کند [روی گرداند] پس بیتردید تنها خداوند است که بینیاز و ستوده است. (6)
چهبسا خداوند بین شما و بین آن کسانی از آنان که [با آنان] دشمنی ورزیدید دوستی برقرار کند و خداوند تواناست و خداوند بسیار آمرزنده و رحیم است. (7)
خداوند شما را برحذر نمیدارد در خصوص کسانی که نه در [امر] دین با شما پیکار کردند و نه شما را از دیارتان بیرون راندند، که بدانان نیکی، و با آنان به عدل رفتار کنید؛ که قطعا خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. (8)
تنها خداوند شما را برحذر میدارد در خصوص کسانی که در [امر] دین با شما پیکار کردند و شما را از دیارتان بیرون راندند و بر بیرون کردنتان [همدیگر را] پشتیبانی کردند، از اینکه به سرپرستی آنان تن دهید و هرکس به سرپرستی آنان تن دهد پس آنان همان ستمگراناند. (9)
ای کسانی که ایمان آوردند، هنگامی که زنان مومن، در حالی که مهاجرند، نزد شما آمدند، پس آنان را امتحان کنید، خداوند به ایمان آنها داناترست؛ پس اگر آنان را مومن تشخیص دادید پس آنان را به نزد کافران [= شوهران کافرشان] برنگردانید؛ نه اینان برای آنان حلالاند و نه آنان برای اینان حلال میشوند؛ و آنچه را خرج [این زنان] کردهاند به آنان [= شوهران کافرشان] بپردازید؛ و باکی بر شما نیست که اینان را به همسری درآورید وقتی که اجرتهایشان [= مهریههایشان] را به خودشان بپردازید؛ و به عصمتهای زنان کافر [= پیوندهای زناشوییتان با آنان، که آنان را از وقوع در فحشا حفظ میکرد] دیگر تمسک نجویید؛ و مطالبه کنید آنچه [برای زنان کافرشدهتان] خرج کردهاید و آنها [مردان کافر] هم مطالبه کنند آنچه [برای زنان مسلمانشدهشان] خرج کردهاند. این حکم خداوند است که بین شما حکم میکند و خداوند دانای باحکمت است. (10)
اگر بیرون شد از دست شما چیزی از زنانتان به سوی کافران، آنگاه عقوبتی کردید [= عِقاب و مؤاخذهای کردید و در جنگ غنیمتی از کفار به دست آوردید] پس به کسانی که زنانشان رفتهاند مثل آنچه خرج کردهاند بدهید و تقوای خدایی را در پیش گیرید که شما به او مومن هستید. (11)
ای پیامبر! هنگامی که زنان مومن نزد تو آمدند [که] با تو بیعت کنند بر اینکه به خداوند در چیزی شرک نورزند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بهتانی [= نسبت دادن دروغی] را نیاورند که آن را به افتراء میان دستها و پاهای خود ببندند و در هیچ [کار] شایستهای نافرمانی تو را نکنند، پس با آنها بیعت کن و برایشان از خداوند طلب آمرزش کن که همانا خداوند بسیار آمرزنده همواره مهربان است. (12)
ای کسانی که ایمان آوردند! به سرپرستی قومی تن ندهید که خداوند بر آنان غضب کرده است، [که] به تحقیق قطع امید کردهاند از آخرت، آن گونه که قطع امید کردهاند کافران از اهل قبور. (13)
حدیث
1) الف. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
انسان همراه با کسی است که دوست بدارد.
الجعفریات (الأشعثیات)، ص249
أَخْبَرَنَا الشَّرِیفُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِیُّ صَاحِبُ الصَّلَاةِ بِوَاسِطَ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ الْأَبْهَرِیُّ الْفَقِیهُ الْمَالِکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ مُعَمَّرُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ عَامِرُ بْنُ فدرک [مُدْرِکٍ] عَنِ السَّرِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الشَّعْبِیِّ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.
ب. و همچنین از ایشان روایت شده است که فرمودند:
کسی که قومی را دوست بدارد با آنها محشور خواهد شد.
بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ص75
أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْأَمِینُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ شَهْرِیَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ فِی مَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فِی شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ أَمْلَأَ عَلَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبُرْسِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو طَاهِرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْقُرَشِیُّ الْمُعَدِّلُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حُمْرَانَ الْأَسَدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْمُقْرِی قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَیَادِی قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُدْرِکٍ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ زِیَادٍ الْمَلَکِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا جَرِیرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِیَّةَ الْعَوْفِیِّ عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی: ... فَقَالَ:
سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ: مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ.
این حدیث نبوی بدون سند در شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام (ج3، ص461) روایت شده است.
ج. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
مبادا که دشمنان خدا را دوست بداری یا مودتت را نسبت به غیر اولیای خداوند صاف کنی؛ چرا که کسی که قومی را دوست بدارد با آنها محشور خواهد شد.
عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص98؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص204
قال امیرالمومنین ع:
إِیَّاکَ أَنْ تُحِبَّ أَعْدَاءَ اللَّهِ أَوْ تُصْفِیَ وُدَّکَ لِغَیْرِ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُم.
2) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
همانا مردم را رضایت و ناخرسندی کنار هم جمع میکند. دس کسی که از امری رضایت داشته باشد در آن وارد میشود و کسی که از امری ناخرسند باشد از آن بیرون میآید.
المحاسن، ج1، ص262
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:
إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِیَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِیهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْه.[1]
تدبر
1) مروری بر کلیت سوره
این سوره با بحث درباره این موضوع شروع شد که یکی از مسلمانان قبل از حرکت لشکر اسلام به سمت مکه قصد داشت پنهانی خبر این حرکت را به کفار مکه بدهد؛ و این کارش نه از باب این بود که وی اجیر و جاسوسی در میان مسلمانان بود؛ بلکه به خاطر این بود که به خیال خود میخواست دوستی خود را با کافران اثبات کند تا آنان کاری به کار خانوادهاش نداشته باشند. از آیه اول تا آیه 9 بحث را بر سر این برد که مواظب دوستیها و ارتباطاتتان با کافران باشید و با آنان رابطه ولایی برقرار نکنید؛ اما شاید برای اینکه این سوء تفاهم پیش نیاید که اسلام بنایش بر خشونت و درگیری با دیگران است تاکید کرد که در خصوص کافرانی که در صلح و معاهده با مسلماناناند و به جنگ اقدام نمیکنند اشکال ندارد رفتار مسالمتآمیز داشته باشید و بلکه خداوند قسطورزیدن را با هرکس که باشد دوست دارد.
از آیه 10 به بعد بحث میرود سراغ وقایعی که بعد از صلح حدیبیه رخ داد. یکى از بندهاى قرارداد صلح حُدیبیه این بود که اگر مشرکى از مکه به مسلمانان مدینه پیوست، مسلمانان او را به مشرکان بازگردانند. این آیات مىفرمایند که مسئله باز گرداندن، شامل زنان مهاجرى که به مسلمانان پناهنده شدهاند نمىشود، چرا که با کفر یکی از زوجین دیگر آن دو بر هم حلال نیستند؛ و البته مهریه و هزینههایی که شوهر کافرش برای وی متحمل شده باید توسط جامعه دینی به او پرداخت شود و مردان مسلمان میتوانند با این زن که از شوهر کافرش فرار کرده ازدواج کنند. البته از آن سو نیز مردان مسلمان باید بیخیال زنان کافر خود شوند و اگر زن یکی از مسلمانان هم با او همراهی نکرد جامعه کفر موظف است مهریه و هزینههایی را که شوهر مسلمانشدهاش برای وی متحمل شده، به این شوهر پرداخت کند.
سپس سراغ زنان مومنی رفت که برای بیعت نزد پیامبر ص میآیند و ضمن برشمردن مفادی که باید بر آن بیعت کنند، به پیامبر ص توصیه کرد که هم با آنان بیعت کن و هم برایشان استغفار کن؛ شاید این استغفار میخواهد به طور غیرمستقیم بفرماید که درست است که آنها تعهداتی میدهند اما بالاخره انسانها گاه از تعهدات خود خارج میشوند و مادام که اصرار بر گناه ندارند خداوند اهل آمرزش است.
نهایتا هم جمعبندیای میکند که معیار اینکه با چه کسی رابطه ولایی برقرار نکنید این است که وی مورد غضب الهی واقع باشد؛ و علامت مورد غضب الهی بودن هم این است که از آخرت ناامید باشد.
* پیش از ورود به تدبرهای این سوره یادآوری میکنیم که در ابتدای بحث تحلیل زیر درباره کلیت سوره ارائه شد:
سوره ممتحنه درباره رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان است وقتی که جامعه اسلامی شکل گرفته است. ابتدا و انتهای سوره تاکید بر این است که مبادا رابطه دوستی و ولایی با کافران و دشمنان خدا برقرار کنید؛ و حضرت ابراهیم را به عنوان اسوه این تبری جستن از کافران، که حتی از پدر کافر خود تبری جست، معرفی میکند؛ البته در میانه سوره تذکر میدهد که مقصود از این نهی، نه هرگونه ارتباط و نیکی کردن، بلکه ارتباط ولایی است وگرنه ارتباط عادی برقرار کردن و در حق کافرانی که بنای جنگ و دشمنی با شما را ندارند به نیکی و قسط برخورد کردن اشکالی ندارد چرا که اساسا خداوند رابطه بر اساس قسط و عدل را دست دارد. در آیات پایانی هم به طور خاص سراغ زنان میرود؛ و در جامعهای که زن را چندان انسان حساب نمیکنند حساب ویژهای برای ایمان آوردن آنان باز میکند؛ اولا اشارهای دارد به زنانی که از کفار گریختهاند که آنان را امتحان کنید که آیا واقعا به خاطر ایمان آوردن از کافران گریختهاند یا مطلب دیگری در کار است و ثانیا از پیامبر میخواهد همان گونه که اگر زنانی برای بیعت کردن و متعهد شدن برای عضویت در جامعه اسلامی آمدند بر چه اساسی با آنان بیعت کند.
2) نظرات برخی مفسران درباره کلیت سوره:
اکنون که به پایان سوره رسیدهایم ابتدا به نظرات برخی مفسران که درباره کلیت سوره توضیحاتی دادهاند اشارهای میشود و سپس سراغ تحلیلهای جدیدتر خواهیم رفت:
الف. مرحوم طبرسی و قرائتی: این تنها سورهاى است که آیه اوّل و آخر آن با «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» آغاز شده است؛ اولین آیه این سوره در بارهى برائت از دشمنان خدا و مسلمانان بود و آخرین آیه نیز در همین باره است (تفسیر نور، ج9، ص595). یعنی در پایان سوره دوباره سراغ همان موضوعی رفت که در ابتدای سوره آمده بود و آن ضرورت پرهیز از موالات و دوستی با کافران است (مجمع البیان، ج9، ص415[2]). در ابتدای سوره از این زاویه که آنان دشمن خدا و دشمن شما هستند وارد شد و در پایان از این زاویه که آنان مورد غضب خداوند واقع شدهاند.
ب. علامه طباطبایی: این سوره متذکر رابطه ولایی و مودت بین مومنان با دشمنان خدا از کفار میشود و بهشدت از آن نهی میکند، و شروع و پایان این سوره با این مضمون است و در میانهاش هم متعرض احکامی در باره زنان مهاجر و بیعت زنان شده است (المیزان، ج19، ص226[3]).
ج. ابن عاشور: اغراض این سوره عبارت است از: برحذر داشتن مومنان از قبول ولایت مشرکان با توجه به اینکه آنان به دین حق کفر ورزیده و اینان را از سرزمینشان بیرون کردهاند؛ و بیان اینکه ولی گرفتن آنان گمراهی است و اگر آنان بر اینان دست پیدا کنند در رفتار و گفتار در حق اینان بدی خواهند کرد؛ و نیز اینکه پیوندهای خویشاوندی و ازدواجی که بین آنها و مشرکان برقرار است در قبال دشمنی آنان با دین قابل اعتنا نیست و در این زمینه مثال میزند به حضرت ابراهیم و قطع رابطه او با پدر و قومش. و اضافه کرد دادن یک امیدی به مومنان که احتمالا مودتی بین اینان و همین کسانی که خداوند امر به دشمنی با آنان داده برقرار خواهد شد یعنی این دشمنی همیشگی نخواهد بود؛ و اضافه کرد رخصت در برخورد نیکو با کافرانی که با مسلمانان در دینشان نجنگیدند و آنان را از سرزمینشان بیرون نکردند؛ که این تا آیه 9 بود.
و مطلب دیگر بیان حکم زنان مومنی بود که هجرت کردند و توضیحاتی داد درباره امتحان کردن آنان و اینکه نباید آنان را به مشرکان برگردانند ولی مهریهشان را به مشرکان پس بدهند و نیز نحوه بیعت با زمان مومن به نحوی که التزامشان به احکام شریعت معلوم شود؛ که این آیه 12 بود.
و نیز حکم تحریم ازدواج مسلمانان با مشرکان که در دو آیه 10 و 11 مطرح شد؛
و نهی از قبول ولایت یهود که آنها هم همانند مشرکانند و این در آیه 13 مطرح شد. (التحریر و التنویر، ج28، ص117[4])
د. فخر رازی: نظم کلی این سوره آن است که میخواهد بیان ند که معاند بر سه قسم است: یا عنادش استمرار دارد، یا امیدی به ترک عناد او میرود، یا عناد را ترک گفته و تسلیم حق شده است؛ و خداوند در این آیات احوالات اینها را بیان میکند و توضیح می دهد که مسلمانان با هریک متناسب با حالشان چه برخوردی داشته باشند. به طور خاص آیه «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ» (ممتحنة/4) اشاره به دسته اول دارد؛ آیه «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً» (ممتحنة/7) اشاره به دسته دوم و آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ... (ممتحنه/12) اشاره به دسته سوم؛ و نکته لطیف در اینها تنبه دادن و برانگیختن برای مکارن الاخلاق است زیرا در هر سه مورد مومنان را به مقابله به احسن وجه و سخن گفتن به سزاوارترین حالت دعوت کرد (مفاتیح الغیب، ج29، ص521[5]).
ه. قرائتی: این آیات بیان میکند: «کفّار چند دسته هستند: یا همگى بر کفر اصرار دارند که آیه اول مبنى بر برائت و متارکه مسلمانان، به آنان نظر داشت: (لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ... قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِ)؛ یا به طور دسته جمعى دشمنى با شما را ترک مىکنند: «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً» (آیه 7)؛ یا تفکیک صورت مىگیرد، مثلًا زن مسلمان مىشود، ولى مرد، کافر باقى مىماند و یا بالعکس که در این صورت، مسلمان به شما ملحق مىشود. «جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ». (تفسیر نور، ج9، ص588).
و. ...
3) محوریت امتحان الهی در زندگی: نحوه رابطه با دشمن
در مقدمه سوره اشاره شد که نام این سوره هم به صورت «ممتحِنة» (اسم فاعل) و هم به صورت «ممتحَنة» (اسم مفعول) گزارش شده و نامهای دیگرش امتحان و مودة است؛ یعنی تأکید عموم اسامی این سوره بر بحث امتحان است.
همچنین در فضیلت و اهمیت سوره خواصی از رسول الله ص و اهل بیت ع برای خواندن آن روایت شد همانند:
1. مشمول شفاعت مومنان در روز قیامت واقع شدن؛
2. مشمول صلوات و استغفار فرشتگان واقع شدن؛
3. شهید محسوب شدن اگر در آن روز یا شبی که این سوره را خوانده بمیرد.
4. مصداق مومن امتحن الله قلبه للایمان شدن
5. نورانی شدن دیدگانش
6. مصون ماندن خود و فرزندانش از فقر و دیوانگی
7. محمود [= مورد ستایش واقع شدن] نزد مردم
شاید بتوان همه این ویژگی را در همان معنای امتحان جمع کرد؛ یعنی کسی که مضامین این سوره را جدی بگیرد، امتحان خدا را جدی گرفته است و از این امتحان سربلند بیرون آمده (4)، طبیعی است که شفاعت شافعان (1) و صلوات و استغفار فرشتگان (2) شامل حال او شود و اگر از دنیا برود چنان پاک است که شهید محسوب میشود (3) و به بصیرت حقیقی دست مییابد (5) و مردم هم او را میستایند (7). اگر فقر و دیوانگی را هم مصداق بارزترین تباهیهای مادی (جسمی) و معنوی (روحی) بگیریم، معلوم است که کسی که از امتحان الهی سربلند بیرون آید از هر تباهیای مصون است.
اما کدام امتحان است که این قدر مهم است و چنین آثار و ثمراتی دارد. مروری بر آیات مختلف ذهن را به این سمت سوق میدهد که مهمترین امتحانی که مومنان با آن مواجهند این است که در مساله ولایت آیا به ولایت دشمنان خدا تن میدهند یا نه؟ و تا چه حد در این زمینه ایستادگی به خرج میدهند. دقت کنید:
در سه آیه اول تصریح میکند دشمن من و دشمن خودتان را دوست خود نگیرید و به آنان ولو مخفیانه ابراز دوستی نکنید، که آنان اگر بر شما سیطره پیدا کنند میزان دشمنی آنها با شما درست معلوم خواهد شد؛ دشمنی در دین بقدری مهم است که روابط خانوادگی در قبال آن رنگ میبازد.
در سه آیه بعد حضرت ابراهیم ع و همراهیانش را به عنوان اسوه مناسبی برای این تبری جستن، که حتی از پدرش هم تبری جست وقتی که معلوم شد که قرار نیست دشمنیاش با دین حق را کنار بگذارد؛ و سختی این جدایی بقدری بود که در آیه مستقلی تذکر داد که آنان از خداوند خواستند که مبادا فتنهای برای کافران شوند.
سپس سراغ کافرانی میرود که قصد جنگ و نزاع با مومنان ندارند و میفرماید برقراری ارتباط محدود با اینها فرق میکند، ولی دوباره تاکید میکند که در قبال کافرانی که با شما میجنگیدهاند، همه حرفهای قبل صدق میکند.
سپس سراغ مواردی میرود که این دشمنی تا درون خانه کشیده شده است؛ یعنی زن و شوهرهایی که یکی از آنها کافر شده است و در هر دو حالت میخواهد که بیخیال پیوند قبلی خود شوند و البته بلافاصله نشان میدهد که حتی در چنین مواردی حاضر به نادیده گرفته شدن حقوق افراد نیست و مهریهای که مرد خرج زنش کرده باید به وی پس داده شود.
ختم کلام هم هشداری است مجدد برای پرهیز از رابطه دوستانه و ولایی با کسانی که مورد غضب خداوندند؛ و ریشه این غضب (یا ریشه این ضرورت پرهیز از آنان) را این معرفی میکند که آنان آخرت را جدی نگرفتهاند.
شاید اشکال شود که طبق این توضیح آیه 13 با این امتحانات تناسبی ندارد؛ اما میتوان گفت که شاید وجه آوردن آن این باشد که مبادا وقتی میخواهید در مورد مسلمانی دیگران قضاوت کنید همین سختگیری که ما برای امتحان شما مطرح کردیم را در نظر بگیرید! خیر، شرط بیعت و قبول مسلمانی افراد (که حتی به شما گفتیم زنان مهاجر را امتحان کنید) بسیار ساده و در حد اولیات بسیار واضحی همچون شرک نورزیدن و دزدی و زنا نکردن و در مجموع از پیامبر ص اطاعت کردن است. یعنی این آیه چهبسا میخواهد تبصرهای بزند به فضای کلی سوره که امتحانی که برای سنجش ایمان خودتان مطرح است بسیار متفاوت است با امتحانی که برای قضاوت درباره ایمان دیگران میخواهید به عمل آورید.
پس به طور خلاصه، همه بحث سوره این است که چگونه بتوانید فاصلهتان را انواع دشمنان خدا حفظ کنید، که اگر این فاصله حفظ شد، از امتحان الهی سربلد بیرون میآیید وگرنه، نه؛ و البته امتحانی که خودتان بر اساس آن باید به این افق برسید که چقدر ایمان در دل خودتان واقع شده بسیار متفاوت است با امتحانی که بخواهید از دیگران بگیرید که حضور آنها در جامعه را به عنوان یک مومن قبول کنید یا خیر.
تبصره:
با تدبر در این آیات این شاید بتوان نگاه انتقادی واقعبینانهتری به پدیده «گزینش» داشت؛ یعنی هم از اصل آن دفاع کرد و هم بسیاری از رویههای رایج در گزینشها را زیر سوال برد.
4) سطوح امتحان الهی در این سوره
در این آیات چند سطح از امتحان قابل مشاهده است؛ که همگی مراتبی از امتحان در دین است؛ که این سطوح را چند گونه میتوان تحلیل کرد:
الف. سطوحی بر اساس ترتیبی که در سوره آمده: (از ساده به پیچیده)
1) پرهیز از دوستی و رابطه ولایی با کسانی که خودشان هم به وضوح دشمن شمایند (نه فقط «عدوی» بلکه «عدوکم»)
2) پرهیز از دوستی و رابطه ولایی با خویشاوندان و اولاد کافر (که گمان میکنید پشت و پناهتاناند، اما روز قیامت معلوم میشود که پشت و پناهتان نبودهاند
3) پرهیز از دوستی و رابطه ولایی با پدر (به عنوان کسی که در حالت طبیعی ولایتی بر انسان دارد)
در اینجا دو تبصره زده میشود که:
آ. خدا ممکن است بین شما و دشمنانتان رابطه مودت را برقرار کند؛ که همین چند محمل میتواند داشته باشد:
آ.1. یعنی آنها موضع کفرشان برگردند و شما بتوانید با آنها دوست شوید.
آ.2. در فرازهای قبل رابطه ولایی (که یک تعلق قلبی درونی دارد) انکار شد و اینجا رابطه مودت (که بیشتر ناظر به ظهور بیرونی دوستی است) ممکن شمرده شده است.
آ.3. ...
ب. رابطه برّ (نیکی) و قسط (عدالتورزی) با آن دسته از کافران که در مقام دشمنی و جنگ با شما برنیامدهاند اشکالی ندارد؛ که همین چند محمل میتواند داشته باشد:
ب.1. اگر بر آن فاصله اصرار میشود، به خاطر آن است که بسیاری از کافران به خاطر کفرشان قصد نابودی شما را دارند وگرنه اگر کافری بود که کاری به کار شما نداشت این هشدارها در موردش به آن شدت مطرح نیست و مراتب پایینتری از ولایت (نیکی کردن و قسط)را میتوانید با آنها برقرار کنید.
ب.2. اساسا نیکی کردن و قسط ورزیدن، غیر از رابطه ولایی برقرار کردن است و خداوند قسط و عدل ورزیدن با همگان را دوست دارد حتی با دشمن، چنانکه در آیات متعدد فرموده که در مورد متجاوزانی که حتی به جنگ آنها رفتهاید (وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین؛ بقره/190) یا قبلا در حق شما بدی کردهاند (وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا؛ مائده/2) یا به هر دلیل دیگری از او بدتان میآید (کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى؛ مائده/8) قسط و عدل را رعایت کنید. اگر آیه 8 با توجه به سیاق بحث، مفهوم مخالفی هم دارد (که در آیه بعدی تصریح میکند که آن [یعنی انجام برّ و قسط] را نسبت به کسانی که با ما دشمنی کردهاند نهی میکند) مفهوم مخالفش ناظر به جمع دو مولفه «برّ و قسط» است نه تک تک اینها، یعنی میخواهد بگوید اینکه در جاهای دیگر گفتیم با همگان، حتی دشمنتان، به قسط برخورد نکید، معنایش این نیست که با خصوص دشمنتان که در حق شما دشمنی میکند و از رفتارهای شما برای غلبه بر شما سوءاستفاده میکند «برّ» و نیکی کردن هم داشته باشید؛ بله، «برّ» همراه با «قسط» در مورد کافرانی که با شما دشمنی نمیکنند اشکال ندارد.
ب.3. ...
4) احتیاط ورزیدن در خصوص زنانی که به عنوان مسلمان شدن از شوهرانشان فرار و هجرت کردهاند که مطمئن شوید واقعا برای خدا و رسول هجرت کردهاند نه مثلا دعوای خانوادگی و ... .
5) پرهیز از رابطه ولایی با کسانی که مورد غضب خدا واقع شدهاند (ولو در ظاهر به خدا ایمان دارند همچون یهودیان).
تبصره:
اگر تحلیل فوق را بپذیریم که این سطوح، سطح ساده به پیچیده است، آنگاه چهبسا بتوان گفت آیه آخر، علاوه بر اینکه پیچیدهترین حالت برای تشخیص را مطرح میکند، ضابطه کلی هم میدهد که معیار اینکه رابطه ولایی برقرار نکنید این است که اشخاص مورد غضب خداوند واقعا شده باشند، که علامت آن هم این است که زندگیشان طوری است که امیدی به آخرت نداشته باشند.
ب. سطوحی بر اساس آسانی و سختی موفقیت در امتحان:
شاید بتوان گفت این سوره دارد سطوح مختلف امتحان برای خود اشخاص را مطرح میکند؛ که اگر چنین باشد ترتیب سطوح لزوما بر ترتیب موارد مطرح شده منطبق نیست؛ و آن سطوح عبارتند از:
1. سادهترین سطح امتحان مسلمانی است؛ یعنی وی تعهداتی بدهد که سادهترین امور را در عرصه مسلمانی رعایت میکند؛ که این سطح به طور خاص در امتحانی که از زنان مهاجر گرفته میشد و در بیعتی که با مطلق زنان انجام شد منعکس شده است.
2. سطح بالاتر شاید همین است که پیوند دوستی را با دشمنان خدا که آشکارا با ما هم دشمنی میورزند قطع کنیم؛ حتی در دشواریها و سختیها، روی کمک آنها حساب نکنیم؛ زیرا اگر الان روی خوش نشان میدهند چون بر ما سیطره ندارند وگرنه اگر سیطره پیدا کردند خدا میداند که چه رفتاری با ما خواهند داشت.
3. سطح بالاتر این است که این پیوند با کافران- که به خاطر اینکه دین حق را قبول نکردهاند قرار است قطع شود- در خصوص پیوند با نزدیکترین خویشاوندان و فرزندان و زن و شوهر باشد؛ که شاید در آشکار متوجه نباشیم که دشمن ما هستند؛ بقدری این سطح بر اساس فشار میآورد که از ما خواست به الگوی حضرت ابراهیم ع نگاه کنیم که چه قاطعانه تبری خویش را از قومش ابراز کرد. چه بسا با این تعبیر میخواهد بگوید کسی که در این رده موفق شود در رده امثال حضرت ابراهیم خواهد بود.
شاید در میان این پیوندهای سببی و نسبی که اگر طرف مقابل بر کفر ماند باید منقطع شود، سختترینشان آخری باشد؛ دشوارتریاش به این است که به خاطر اینکه پیوند سببی بوده و الان سبب قطع شده، حق آن همسر نباید نادیده گرفته شود. یعنی در عین حال که انسان باید چنان بغضی نسبت به کافر داشته باشد که اگر همسرش کافر شد (یا خودش مسلمان شد و همسرش کافر ماند) براحتی از وی جدا شوند، و از آن سو، علیرغم چنین بغضی، حق او را پایمال نکند!
4. در این نگاه شاید بالاترین و پیچیدهترین سطح امتحان، مفاد آیه 8 باشد! بدین جهت که فضای سوره بر ضرورت دشمنی کردن و عدم قبول ولایت عدهای میگردد. اما یکدفعه میگوید خداوند ممکن است بین شما و با خود همان کسانی که دستور دشمنی کردن با آنها به شما داده شد مودت برقرار کند. یعنی در حالی که تمام بحث ناظر به تقویت بغض نسبت به دشمنان خداست، اما وسط این بحث یکدفعه میگوید اگر همین دشمن، موضعش عوض شد و جزء دوستان قرار گرفت، شما هم باید همه آن بغضها را کنار بگذارید و اکنون همچون برادر با او سخن بگویید.
با این توضیح، شاید آیه آخر هم جمعبندیای ناظر به ضابطه کلی است نه اینکه سطح خاصی از امتحان را مد نظر داشته باشد.
ج. سطوحی بر اساس ...
[1] . روایتی هم به لحاظ مضمون به این بحث نزدیک است ولی معلوم نیست که لزوما از معصوم ع است یا خیر: المحاسن، ج1، ص186
عَنْهُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» الْیُسْرُ الْوَلَایَةُ وَ الْعُسْرُ الْخِلَافُ وَ مُوَالاةُ أَعْدَاءِ اللَّهِ.