1131) سوره ممتحنة (60) آیه 13 (4. تدبر)
تدبر
1) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ»
در پایان این سوره - که تنها سورهای در قرآن کریم است که آیات ابتدا و انتهاییاش با تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» شروع میشود (تفسیر نور، ج9، ص595) - دوباره سراغ همان موضوعی رفت که در ابتدای سوره آمده بود و آن ضرورت پرهیز از موالات و دوستی با کافران است (مجمع البیان، ج9، ص415[1]). در ابتدای سوره از این زاویه که آنان دشمن خدا و دشمن شما هستند وارد شد و در پایان از این زاویه که آنان مورد غضب خداوند واقع شدهاند. واضح است که هر دوستی و ولایتی که انسان برقرار میکند به خاطر امید به خیری است که در آن دوستی انتظار دارد و کسی که مورد غضب خدا قرار گرفته است، هیچ امید خیری به او نمیرود؛ لذاست که دوستی و قبول ولایت او عاقلانه نیست.
2) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»
«تولى» گاهى به معناى دوستى و گاهى به معناى قبول ولایت و سرپرستى است و به نظر میرسد هر دو معنى در این آیه نهى شده است. در واقع، دوست خدا، با کسانى که مورد غضب او هستند، رابطه دوستى و ولایت ندارد (تفسیر نور، ج9، ص596)
3) «لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»
مقصود از این قومی که خداوند بر آنان غضب گرفته و مومنان نباید به ولایت آنان تن دهند، کیستند؟
الف. مقصود یهود است چنانکه در شأن نزول آیه آمده است که برخی از فقرای مسلمان به خاطر اینکه یهودیان از میوههایشان چیزی به آنها بدهند با آنها دوستی میکردند (مقاتلین [= مقاتل بن سلیمان و مقاتل بن حیان]، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص415[2])؛ چون اساسا در ادبیات قرآن کریم قوم مغضوب، یهود است (حسن و ابن زید و منذر بن سعید، به نقل از البحر المحیط، ج10، ص161[3]) و شاهد مهم اینکه اولا بارها خداوند در قرآن از غضب خداوند بر یهویدان سخن گفته، مانند «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» (بقرة/61) و ثانیا ذیل آیه هم واضح است که اینها غیر از کافرانند، چرا که ایشان را به کافران تشبیه کرده است (المیزان، ج19، ص243[4]).
ب. کفار قریش است چون هر کافری مصداق کسی است که مورد غضب خداوند واقع شده است (ابن عباس، به نقل البحر المحیط، ج10، ص161[5] و الدر المنثور، ج6، ص212[6]؛ مجمع البیان، ج9، ص415[7]).
ج. یهود و نصاری است (به نقل البحر المحیط، ج10، ص161[8]).
د. چهبسا هر جماعتی است که به طور منسجم از زیر بار دستور خداوند فرار کند:
نکته تخصصی جامعهشناسی قرآنی: غضب شدگان الهی در قرآن
چنانکه در نکات ادبی اشاره شد در قرآن کریم ماده «غضب» در 21 آیه (24 مورد) به کار رفته است که تنها 2 مورد آن بهوضوح در غیر از غضب الهی به کار رفته است که باید افراد از آن پرهیز کنند
1 مورد عصبانی شدن حضرت یونس از قوم خویش که منجر به ترک آنها شد: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ» (انبیاء/87)؛ و
1 مورد هم مومنانی که وقتی عصبانی میشوند بر خود مسلطند: «وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ» (شوری/37).
بقیه موارد در خصوص غضب الهی بر افراد است. البته چنانکه در ادامه میآید 3 مورد درباره عصبانی شدن حضرت موسی ع بعد از گوسالهپرستی بنیاسرائیل (اعراف/150 و 154؛ طه/86) است، که آیه 86 سوره طه دلالت خوبی دارد که این غضب وی مصداق غضب الهی بوده است. پس اگر بخواهیم دستهبندیای از افراد و گروههایى را که در قرآن کریم - که با استفاده از ماده «غضب» مورد غضب الهى قرار گرفتهاند- داشته باشیم میتوان این گروهها را ذکر کرد:
الف) بیشترین مصادیق آن درباره یهود است که در 13 آیه (16مورد) آمده است:
الف.1) در 7 آیه (10 مورد) صریحا از غضب خداوند بر قوم یهود سخن گفته شده است
1. وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى بِالَّذی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (بقره/61)
2. بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (بقره/90)
3. وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (اعراف/150)
4. إِنَّ الَّذینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرینَ (اعراف/152)
5. وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فی نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ (اعراف/154)
6. فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ یا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدی (طه/86)
7. کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَوى (طه/81)
الف.2) در 3 آیه مطابق با احادیث ویا شأن نزول معلوم میشود که درباره قوم یهود است:
8. صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (حمد/7)
9. أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (مجادله/14)
10. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (ممتحنه/13)
الف.3) در 3 آیه فضای آیه ناظر به اهل کتاب است، که قدر متیقن آن یهود است:
11. ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (آل عمران/112)
12. قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ (مائده/60)
13. وَ الَّذینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ (شوری/16)
ب) 1 آیه در مورد مشرکان (قوم عاد)
14. قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَ تُجادِلُونَنی فی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ (اعراف/71)
ج) 2 آیه در مورد منافقان
15. مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (نحل/106)
16. وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً (فتح/6)
د) 1 آیه در مورد کسی که عامدانه مومنی را به قتل برساند:
17. وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً (نساء/93)
ه) 1 آیه در مورد کسی که از جنگ فرار کند:
18. وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (انفال/16)
و) 1 آیه در مورد زن مسلمان متأهلی که زنا کرده و شوهرش متوجه شده ولی خودش انکار میکند:
19. وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقینَ (نور/9)
بدین ترتیب مشاهده میشود اگر کاربرد ماده «غضب» مد نظر باشد بیشترین غضبهای الهی مطرح شده در خصوص قوم یهود است، و از این رو، اگر بر کلمه «قوم» اصرار شود، قدر متیقن «قوم»ی که خداوند بر آنان غضب کرده است در درجه اول قوم یهود و در مرتبه بعد قوم عاد است، هرچند به نظر میرسد بتوان هر جماعتی که به صورت منسجم به این گونه نافرمانی از خداوند روی آورند منطبق دانست، که با این لحاظ میتوان «منافقان» را هم - با اینکه لزوما از یک «قوم» نیستند- به عنوان یک قوم مورد غضب الهی یاد کرد (برای بقیه موارد، یعنی کسی که مومنی را می کشد یا از جنگ فرار میکند یا زن متأهل زناکار، «قوم» صدق نمیکند).
لازم به ذکر است اینها مواردی بود که قرآن کریم با لفظ غضب درباره آنها سخن گفته بود؛ وگرنه اگر مواردی که خداوند به نحو عینی بر افرادی غضب کرده است (مثلا مواردی که افرادی به عذاب در دنیا یا در آخرت گرفتار میشوند یا خداوند از تعبیر «لعنت» بر آنان استفاده کرده) مصادیق آن بسیار فراوانتر میشود و دهها و چهبسا صدها آیه را ناظر به این موضوع بتوان مشاهده کرد؛ و با آن لحاظ شاید بتوان دامنه معنایی «قومی که خداوند بر آنان غضب کرده» را توسعه داد.
4) «لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»
چنانکه در تدبر3 بیان شد اغلب مفسران با توجه به سایر آیات، مصداق این قوم مغضوب را یهود میدانند. با توجه به اینکه باور به آخرت جزء باورهای رایج یهود است، چرا قرآن در مورد آنها میفرماید از آخرت قطع امید کردهاند؟
الف. مقصود از «آخرت»، «ثواب آخرت» است؛ و میخواهد بگوید یهودیان با تکذیب حضرت محمد ص، در حالی که خودشان میدانند که او راستگو و رسول خداست، دیگر قطع امید کردهاند که در آخرت حظ و بهرهای داشته باشند، همان طور که کافرانی که مردند و در قبرها هستند به یقین رسیدهاند و از اینکه در آخرت حظ و بهرهای داشته باشند کاملا نامیدند (مجاهد و سعید بن جبیر، به نقل مجمع البیان، ج9، ص415[9])
ب. میخواهد بگوید فرقى میان جهودان و اهل کتاب که خود را معتقد به خدا و قیامت مىدانند با کافران بىعقیده در مقام عمل هیچ نیست که هیچ کدام طالب آخرت و در فکر قیامت ابدا نیستند (ترجمه الهی قمشهای). یعنی اشکال فوق زمانی وارد است که از تعبیر «ینکرون» یا «لا یعتقدون» استفاده میشد، در حالی که از یأس آنها از آخرت سخن گفته است. میدانیم که بسیار میشود که کسی ظاهرا به اعتقادی باور دارد و حتی چهبسا ایمان ضعیفی هم بدان داشته باشد، اما به لوازم آن ملتزم نیست. بسیاری از مسلمانان هم رسما به آخرت باور دارند اما به نحوی زندگی میکنند که معلوم است چنان به دنیا امید بستهاند که همه اهداف خود را صرفا و صرفا در دنیا تعقیب میکنند و براحتی در مورد آنها می توان گفت که این هیچ امیدی به آخرت ندارد.
ج. میخواهد بگوید گرچه اهل کتاب به قیامت اعتقاد دارند، امّا چون به ثواب آخرت امیدى ندارند، مغضوب خدا هستند، پس وضعیّت آنها در قیامت، با کافرانِ منکر معاد تفاوتى ندارد (تفسیر نور، ج9، ص596).
د. ...
5) «قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ»
اینکه بلافاصله بعد از این جمله که «خداوند بر آنان غضب کرده است»، فرمود: «به تحقیق آنان از آخرت قطع امید کردهاند» نشان میدهد که وجه مورد غضب خدا واقع شدن آنان این است که امیدی به آخرت ندارند. از آنجا که حقیقت غضب خدا، همان دور شدن از رحمت خداست، این تعبیر نشان میدهد کسی که از آخرت ناامید باشد به اوج محرومیت گرفتار است. واضح است که کسی که امید به آخرت ندارد تمام زندگیاش را بر مدار دنیا و دلخواههای دنیوی تنظیم میکند. شاید به همین جهت است که در احادیث نبوی حب دنیا، رأس هر خطیئهای معرفی شده است؛ چرا که حب دنیا و افق زندگی را محدود به دنیا دیدن، انسان مشمول غضب الهی و محروم از همه رحمتها و خیرات عالم میکند. (اقتباس از التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج14، ص9[10]).
ثمره اخلاقی
کسی که آخرت را میشناسد و تفاوت عظیم آن با دنیا را میداند و امید به آخرت دارد اگر نه همه، لااقل بسیاری از کارهای خود را بر اساس نتیجه آن در آخرت انجام میدهد و این گونه نیست که بخواهد ثمره کارهایش را حتما و حتما در دنیا ببیند. اینکه گاه چنان رفتار میکنیم که انتظار داریم ثمره تلاشهایمان حتما در دنیا دیده شود، آیا دلالت ندارد که امید چندانی به آخرت نداریم؟ و اگر چنین است مبادا به غضب خداوند گرفتار شدهایم و نمیدانیم و مصداق کسانی شدهایم که خداوند دربارهشان میفرماید زیانکارترین افرادند اما خودشان فکر میکنند خوب کار میکنند: « قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالا؛ الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا» (کهف/103-104).
به تعبیر دیگر، «یأس از آخرت، یعنى یأس از قدرت، حکمت و عدالت خدا. کسى که آخرت را قبول ندارد، به بنبست مىرسد. او دلیلى براى بودن و ماندن ندارد. زیرا پیش خود مىگوید: اگر بعد از مدّتها رنج و تلاش باید با مُردن نابود شویم، از همین امروز خود را نابود کنیم، بهتر است. اگر همه به سوى نابودى مىرویم، تعلیم و تربیت و خدمت معنا ندارد. اگر این ساختمان قرار است منفجر شود، ساخت و حفاظت و تعمیر و تزیین آن معنا ندارد. اگر فدا و فنا مىشویم، چرا از کامیابىها و هوسها صرف نظر کنیم؟ ما که مورد سؤال قرار نمىگیریم، پس تا زندهایم مردم را فداى هوسهاى خودمان کنیم» (تفسیر نور، ج9، ص596).
6) «قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ»
مقصود از مشبه به (یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ) در این آیه چیست؟ و متناسب با آن، چه چیزی به چه چیزی تشبیه شده است؟
الف. حرف «مِن» برای ابتدای غایت است؛ آنگاه:
الف.1. مقصود کسانیاند که به آخرت کفر میورزند و لذا از اهل قبور ناامیدند (ابن عباس، قتاده و حسن، به نقل از البحر المحیط، ج10، ص161[11] و الدر المنثور، ج6، ص212[12]؛ المیزان، ج19، ص243[13])؛ که این ناامیدی آنها میتواند ناامیدی از زنده شدن و دیدار مجدد اهل قبور باشد یا ناامیدی از برانگیخته شدن اهل قبور یا اینکه خیری از اهل قبور به آنها برسد یا ... (مجمع البیان، ج9، ص415[14])؛ پس یعنی آن یهودیان همان قدر از آخرت ناامیدند که کافران از ملاقات یا برانگیخته شدن مردگان ناامیدند.
الف.2. همین معنای فوق، فقط «ال» در «الکفار» را الف و لام عهد گرفته و لذا مقصود از این کفار، خصوص مشرکان مکه است (به نقل از المیزان، ج19، ص243[15]).
الف.3. مقصود از «کافر» معنی لغوی آن است (کسی که چیزی را در خاک می پوشانند که به این جهت به کشاورز هم کافر گفته میشود)؛ یعنی یهودیان همان قدر از آخرت ناامیدند که کسانی که مردگان را در قبر دفن میکنند از اینکه مرده بخواهد دوباره بلند شود ناامیدند (به نقل از مجمع البیان، ج9، ص415[16]؛ المیزان، ج19، ص243[17]).
الف.4. ...
ب. «من» بیانیه است و متعلق به «کفار» است، یعنی کافرانی که در زمره اهل قبورند؛ آنگاه یعنی یهودیان از آخرت ناامیدند همان گونه که کافرانی که میمیرند و جایگاه و وضعیتی که برایش آماده شده را میبینند از آخرت (یا از رحمت خدا یا ...) ناامیدند (ابنمسعود، سعید بن جبیر، مجاهد، ابن زید، ابن عطیه، به نقل از البحر المحیط، ج10، ص161[18] و الدر المنثور، ج6، ص212[19]؛ مجمع البیان، ج9، ص415[20]؛ المیزان، ج19، ص243[21]).
ج. ...
7) «أَصْحابِ الْقُبُورِ»
چرا برای اشاره به مردگان از تعبیر «أَصْحابِ الْقُبُورِ» استفاده کرد. چرا مثلا اهل قبور یا اموات یا ... نگفت؟
یک نکته تأکید بر قبر است؛ یعنی ممکن است شخصی بمیرد اما هنوز از او قطع امید نکرده باشند و امید به احیای مجدد او باشد؛ اما کسی را که در قبر میگذارند کسی است که دیگر کاملا از برگشت او به زندگی ناامیدند.
اما در خصوص اینکه برای چنین کسی چرا از تعبیر «اصحاب» استفاده کرد، نه مثلا «سُکّان» یا «أهل» یا ...، با توجه به اینکه اصحاب از ماده «صحب» است و به معنای کسی است که مدتها مصاحب و همصحبت دیگری است شاید میخواهد هشداری دهد که خلاصه همه شما روزی مصاحب و همصحبت و همنشین اصلی شما قبر است و کسی که بداند سرانجامش در قبر خواهد بود مساله آخرت را باید خیلی جدی بگیرد.
[1] . ختم الله سبحانه السورة بالأمر بقطع الموالاة من الکفار کما افتتحها به.
[2] . ثم خاطب سبحانه المؤمنین فقال «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» أی لا تتولوا الیهود و ذلک أن جماعة من فقراء المسلمین کانوا یخبرون الیهود أخبار المسلمین یتواصلون إلیهم بذلک فیصیبون من ثمارهم فنهى الله عن ذلک عن المقاتلین
[3] . و روی أن قوما من فقراء المسلمین کانوا یواصلون الیهود لیصیبوا من ثمارهم، فقیل لهم: لا تتولوا قوما مغضوبا علیهم و على أنهم الیهود، فسرهم الحسن و ابن زید و منذر بن سعید، لأن غضب اللّه قد صار عرفا لهم.
[4] . قوله تعالى: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» إلخ، المراد بهم الیهود المغضوب علیهم و قد تکرر فی کلامه تعالى فیهم «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»: البقرة: 61، و یشهد بذلک ذیل الآیة فإن الظاهر أن المراد بالقوم غیر الکفار.
[5] . و قال ابن عباس: کفار قریش، لأن کل کافر علیه غضب من اللّه.
[6] . و أخرج عبد بن حمید و ابن المنذر عن ابن عباس رضى الله عنهما لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قال هم الکفار أصحاب القبور الذین یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ
[7] . و قیل أراد جمیع الکفار أی لا تتخذوا کافرا من الکفار أولیاء
[8] . قیل: الیهود و النصارى
[9] . ثم وصف الکفار فقال «قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ» أی من ثواب الآخرة «کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» یعنی أن الیهود بتکذیبهم محمدا ص و هم یعرفون صدقه و أنه رسول قد یئسوا من أن یکون لهم فی الآخرة حظ و خیر کما یئس الکفار الذین ماتوا و صاروا فی القبور من أن یکون لهم فی الآخرة حظ لأنهم قد أیقنوا بعذاب الله عن مجاهد و سعید بن جبیر
[10] . لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ- 60/ 13.إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ- 12/ 87.فالغضب یقابل الرحمة و الروح، و إذا خرج العبد عن محیط الرحمة و لم یکن مشمولا لرحمة الحقّ و لطفه و توجّهه الخاصّ: فیکون مغضوبا علیه قهرا، فانّ انقطاع الرحمة و الروح هو المغضوبیّة و المضیقة. و الیأس نتیجة التوغّل فى الحیاة المادّیّة و الانقطاع عن محیط الرحمة و الروحانیّة، فانّ الانسان حینئذ لا یتوقّع و لا یحصل له انتظار الوصول الى مقصد ممّا وراء عالم المادّة و التمایلات الدنیویّة.
[11] . قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ، قال ابن عباس: من خیرها و ثوابها. و الظاهر أن من فی مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ لابتداء الغایة، أی لقاء أصحاب القبور. فمن الثانیة کالأولى من الآخرة. فالمعنى أنهم لا یلقونهم فی دار الدنیا بعد موتهم. و قال ابن عرفة: هم الذین قالوا: ما یهلکنا إلا الدهر. انتهى. و الکفار على هذا کفار مکة، لأنهم إذا مات لهم حمیم قالوا: هذا آخر العهد به، لن یبعث أبدا، و هذا تأویل ابن عباس و قتادة و الحسن.
[12] . و أخرج ابن جریر عن ابن عباس رضى الله عنهما فی الآیة قال یعنى من مات من الذین کفروا فقد یئس الأحیاء من الذین کفروا ان یرجعوا إلیهم أو یبعثهم الله
و أخرج سعید بن منصور و ابن المنذر عن ابن عباس رضى الله عنهما قال کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ الأحیاء من الذین ماتوا
و أخرج عبد الرزاق و ابن المنذر عن قتادة رضى الله عنه فی قوله لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قال الیهود قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ أن یبعثوا کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ أن یرجع إلیهم أصحاب القبور الذین قد ماتوا
... و أخرج عبد بن حمید عن قتادة کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ قال ان الکافر إذا مات له میت لم یرج لقاءه و لم یحتسب أجره و الله أعلم.
[13] . و قوله: «یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» المراد بالآخرة ثوابها، و المراد بالکفار الکافرون بالله المنکرون للبعث، ... و «مِنَ» فی «مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» لابتداء الغایة. و الجملة بیان لشقائهم الخالد و هلاکهم المؤبد لیحذر المؤمنون من موالاتهم و موادتهم و الاختلاط بهم و المعنى: قد یئس الیهود من ثواب الآخرة کما یئس منکرو البعث من الموتى المدفونین فی القبور.
[14] . و قیل کما یئس کفار العرب من أن یحیا أهل القبور أبدا عن الحسن و قیل کما یئس الکفار من أن ینالهم خیر من أصحاب القبور
[15] . و قیل: المراد مشرکو مکة و اللام للعهد،
[16] . و قیل یرید بالکفار هاهنا الذین یدفنون الموتى أی یئس هؤلاء الذین غضب الله علیهم من الآخرة کما یئس الذین دفنوا الموتى منهم.
[17] . و قیل: المراد بالکفار الذین یدفنون الموتى و یوارونهم فی الأرض- من الکفر بمعنى الستر-.
[18] . و قیل: من لبیان الجنس، أی الکفار الذین هم أصحاب القبور، و المأیوس منه محذوف، أی کما یئس الکفار المقبورون من رحمة اللّه، لأنه إذا کان حیا لم یقبر، کان یرجى له أن لا ییأس من رحمة اللّه، إذ هو متوقع إیمانه، و هذا تأویل مجاهد و ابن جبیر و ابن زید. و قال ابن عطیة: و بیان الجنس أظهر. انتهى.
[19] . و أخرج الفریابی و ابن جریر و ابن أبى حاتم و الطبرانی عن ابن مسعود رضى الله عنه فی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ فلا یؤمنون بها و لا یرجونها کما یئس هذا الکافر إذا مات و عاین مکانه و اطلع علیه
و أخرج ابن المنذر عن سعید بن جبیر رضى الله عنه کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ قال الذین ماتوا فعاینوا الآخرة
و أخرج سعید بن منصور و ابن أبى شیبة عن مجاهد و عکرمة رضى الله عنهما فی قوله کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ قالا الکفار حین أدخلوا القبور عاینوا ما أعد الله لهم من الخزی آیسوا من رحمة الله
و أخرج عبد بن حمید عن مجاهد قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ قال بکفرهم کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ قال من ثواب الآخرة حین تبین لهم أعمالهم
[20] . کما یئس الکفار الذین ماتوا و صاروا فی القبور من أن یکون لهم فی الآخرة حظ لأنهم قد أیقنوا بعذاب الله عن مجاهد و سعید بن جبیر
[21] . و قیل: المراد بهم کفار الموتى و «مِنَ» بیانیة و المعنى: یئسوا من ثواب الآخرة کما یئس الکفار المدفونون فی القبور منه لقوله: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»: البقرة: 161