1142) سوره ممتحنة (60) آیه 12 (8. ادامه تدبر)

 

 

17) «وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ»

ترجمه این عبارت این است که «و بهتانی [= نسبت دادن دروغی] را نیاورند که آن را میان دستها و پاهای خود افترا بزنند». درباره مقصود از این تعبیر، عموما توضیح داده‌اند که مقصود آن است که به همسرانشان به دروغ، فرزندی که فرزند او نیست ملحق کنند (ابن عباس، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص414[1]؛ معانی القرآن، ج‏3، ص152[2]). اگرچه برخی مفسران نظرشان این است که مقصود در جایی است که زنی از راه زنا باردار شود و فرزند حاصل را به شوهر خودش نسبت دهد (المیزان، ج‏19، ص242[3])؛ اما به نظر می‌رسد اعم از این است و شامل هرگونه فرزندی را به شوهر خود نسبت دادن شامل شود، چنانکه از ابن عباس نقل شده که گفته است که گاه می‌شد زنی دختر به دنیا می‌آورد، ولی نوزاد پسر دیگری را به جای آن دختر به عنوان فرزند به شوهرش معرفی می‌کرد (الدر المنثور، ج‏6، ص210[4])؛ و حتی برخی گفته‌اند که چون نهی از زنا قبلش آید این شامل موارد زنا نمی‌شود و مواردی است که زن به هر دلیلی فرزند دیگری را به عنوان فرزندی که از شوهرش آورده به او معرفی می‌کند (مجمع البیان، ج‏9، ص414[5]؛ مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524[6]) چنانکه مثلا برخی احتمال داده‌اند که مواردی است که زنی از همسر قبلی‌اش باردار بوده و به همسر بعدی نسبت دهد (کشف الاسرار، ج10، ص166[7]) و گفته شده در زمان جاهلیت عادت و روش زنان این بود که چون می‌دیدند کودکى را در سر راهى انداخته‏اند آن را برداشته به شوهر خود می‌گفتند: این فرزند من است (ترجمه فیض الاسلام، ج‏3، ص1095) به ویژه در مواردی که مردان گاه به سفرهای طولانی می‌رفتند و وقتی برمی‌گشتند همسرشان ادعا می‌کرد که در غیاب تو این فرزند به دنیا آمد؛ که البته دلیل اینها در خصوص عدم شمول بچه‌های ناشی از زنا، دلیل موجهی نیست زیرا اینها (نهی از زنا و نهی از بستن ولدالزنا به شوهر) دو حکم مستقل است (المیزان، ج‏19، ص242[8]) و به نظر می‌رسد هر دو (هم ولد الزنا و هم بچه‌های غیر آن) را شامل شود. و البته این قول هم مطرح است که حتی اعم از بستن فرزند به شوهر باشد، یعنی این بهتان شامل تهمت زدن به زنان پاکدامن و دروغ بستن بر مردم نیز بشود (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص414[9]).

درباره اینکه چرا تعبیر «بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ» آمد، عموما گفته‌اند مقصود افترا و بهتانی است که آنها به دست و پای خود بسته‌اند؛ و درباره مقصود از آن وجوه مختلفی گفته‌اند از جمله:

الف. چون بچه وقتی به دنیا می‌آید جلوی دست و پای مادرش بر زمین می‌افتد (مجمع البیان، ج‏9، ص414[10]؛ المیزان، ج‏19، ص242[11]).

ب. چون مادر وقتی بچه را می‌خواهد بغل کند با پاها برای گرفتن او جلو می‌رود و با دست او را می‌گیرد، پس بین دست و پاهای اوست (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524[12]).

ج. یعنى فرزندى را که میان دست و پاى خود پرورده و علم به آن از انعقاد نطفه او دارند به دروغ به کسى غیر پدرش نبندند (ترجمه الهی قمشه‌ای؛ و ترجمه المیران، ج19، ص408؛ و ترجمه سید مهدی حجتی (گلی از بوستان خدا)).

د. شاید بین دستها و پاهاى آنها اشاره به اولادى باشد که از زنا پدید گردیده که بین دستهاى آنها کنایه باشد از شکم آنها و بین پاهاى آنها اشاره به محل تولد طفل باشد (مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‏12، ص265؛ ترجمه فیض الاسلام، ج‏3، ص1095[13]؛ ترجمه مشکینی[14])

ه. کسانی که معنای عامی از آیه برداشت کرده‌اند این عبارت را این گونه ترجمه کرده‌اند:

ه.1. بهتانى که خود از پیش خود ساخته‏اند بر یکدیگر ننهند (ترجمه جلال الدین فارسی، ترجمه [زین العابدین] رهنما، ج‏4، ص322)

ه.2. هرگز افتراء و بهتان نگویند در پیشروى خود و در میان پاهاى خود (تفسیر روشن، ج‏16، ص127)

و. ...

 

18) «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ»

درباره مقصود از این تعبیر، در برخی احادیث، تعهد به پرهیز از گناهان خاصی معرفی شده است، که عموما گناهانی‌اند که عمدتا مورد ابتلای زنان می‌باشند همچون جزع و فزع کردن در مصیبت‌ها و خلوت کردن با نامحرم و تبرج (خودنمایی) کردن در ملأ عام و ... (احادیث 8 تا 13) و به تبع آن برخی از قدمای مفسران نیز آیه را بر همین موارد منطبق کرده‌اند (مقاتل و کلبی، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص414[15]). اما حق این است که آن موارد از باب تأکید بوده است و آیه ظهور واضحی دارد که شامل مطلق واجبات دینی مانند نماز و زکات و سایر امور خیری است که زنان به انجام آن‌ها دستور داده شده‌اند (حدیث7) چرا که کلمه «معروف» نقطه مقابل «منکر» است و هر چیزی است که عقل و شرع بر وجوب با استحباب آن دلالت داشته باشد؛ و اصل معروف هر کار نیک و مطابق با تقوا و طاعت خداوند متعال است؛ و بلکه هر دستوری است که پیامبر ص بدهد، اعم از واجبات مذکور یا مواردی که شخص پیامبر ص به هر کس خاصی دستور دهد (مجمع البیان، ج‏9، ص414[16]).

 

19) «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ»

اینکه بر پرهیز از معصیت خود پیامبر ص، و نه بر پرهیز از معصیت خداوند، تأکید کرد، دلالت آشکاری دارد که می‌خواهد بدین وسیله تثبیت کند که هر سنت و دستوری که شخص پیامبر ص هم مستقر کند باید مسلمانان رعایت کنند و در واقع معنایی اعم از معروف را شامل می‌شود (المیزان، ج‏19، ص242[17]). در واقع این تعبیر، شاید به نحوی خلاصه مفادی باشد که در سوره نساء در ضمن چند آیه آمد که فرمود:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (59) ... (60) وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (61) ... (62-63) وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً (64) فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً (65) ... (66-79) مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً (80) ... (81-82) وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً (83)

این آیات صراحت آشکاری دارند که امر به اطاعت از رسول و اولی‌الامر در ادامه اطاعت از خداست؛ و اگر در هر چیزی [از جمله در تشخیص مصداق اولی الامر) اختلاف شد باید به خدا و رسول مراجعه کنند. اما در این ارجاع منافقان می‌کوشند جلوی رجوع مردم به پیامبر ص را بگیرند [یعنی منافقان در مقابل دستورات خدا که صریحا در قرآن آمده، چاره‌ای ندارند، اما نفاقشان از اینجا معلوم می‌شود که مردم را به سمتی سوق می‌دهند که گمان کنند که می‌شود با رجوع به قرآن بی‌نیاز شد و نیازی به اطاعت از دستورات ویژه پیامبر ص نیست]؛ لذا خداوند در ادامه تصریح می‌کند که پیامبر فقط وظیفه پیام آوردن ندارد بلکه اصلا هر پیامبری که از جانب خداوند ارسال شد باید اطاعت شود و اطاعت از پیامبر عین اطاعت از خداست؛ و نهایتا از مسلمانان این انتظار را دارد که در هر مساله خاصی (که دیگر به خاطر خاص بودنش لزوما در قرآن یافت نمی‌شود) سراغ پیامبر ص و آن اولی الامری که قبلا اشاره شد بروند و اینجا دیگر حتی اسم رجوع الی الله (که مصداقش از نظر مخاطب علی القاعده رجوع به قرآن است) نمی‌آورد.

به نظر می‌رسد در این بیعت با زنان، کل این مفاد آیات فوق، در یک تعبیر «معصیت تو را نکنند» خلاصه شده است.

نکته تاریخی- تفسیری

در میان زنان مسلمانی[18] که قرآن از آنها یاد کرده است که در زمان پیامبر ص بوده‌اند دو مورد داریم که به نحوی اقدامشان رنجش پیامبر ص را در پی داشته است و جالب اینجاست که هر دو در میان زنان پیامبر ص بوده است.

یکی آیات 28-29 و 51 سوره احزاب است: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً؛ وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً» (28-29) «تُرْجی‏ مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیما» (51) که برخورد بد آنها با پیامبر ص در خصوص انتظارات دنیوی‌ای که داشتند موجب شده پیامبر حدود یک ماه از همه آنها کناره‌گیری کند (بحث در مورد این آیات و شأن نزول آنها قبلا تقدیم شد در: https://yekaye.ir/al-ahzab-33-28/ و https://yekaye.ir/al-ahzab-33-29/ و https://yekaye.ir/al-ahzab-33-51/) و البته در اینجا مصداق تخلف از دستور پیامبر ص نبود.

مورد دوم که مشخصا مصداق تخلف از دستور پیامبر ص بود در 5 آیه ابتدایی سوره تحریم است که دو آیه ابتدایی‌اش از جنس همین ناراحت کردن پیامبر ص است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏؛ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغی‏ مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ» (1-2) اما آیات بعد صریحا از تخلف دو تن از آنان (که در منابع شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که عایشه و حفصه بوده است) از دستوری که پیامبر ص داده بود گزارش می‌دهد: «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلیمُ الْخَبیرُ» (3) غلاظ و شداد بودن این مطلب از دو آیه‌ای که بعدش آمده بخوبی فهمیده می‌شود که اولا برخلاف همه مواردی که وقتی کسی توبه می‌کندن خدا وعده بخشش می‌دهد اینجا نه‌تنها از چنین وعده‌ای خبری نیست، بلکه تأکید می‌شود که ولو توبه کنید باز قلبهایتان منحرف شده است: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ» (4) و ثانیا تهدید می‌کند که چه‌بسا پیامبر شما را طلاق دهد و به جای شما زنان مسلمان مومن و دارای صفات خوب بگیرد: «عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً» (5) که کنایه می‌زند که شما این طور نیستید.

شاید ریشه همه اینها در همین باشد که آنان با اینکه زن پیامبر ص بودند بیعت‌شکنی کردند زیرا به «لا یعصینک فی معروف» که از مفاد بیعت پیامبر ص با زنان بود ملتزم نماندند، و در جای دیگر فرمود وقوع گناه از زنان پیامبر مجازاتی مضاعف دارد؛ همان گونه که مطیع پیامبر ص بودن پاداش دوبرابر برایشان دارد: «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرا؛ وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریما» (احزاب/31-32)

 

20) «فَبایِعْهُنَّ»

زنان در مسایل عقیدتى، اجتماعى، اخلاقى و سیاسى در کنار مردان هستند و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در پرتو وحى با آنان رفتار عادلانه داشت (تفسیر نور، ج‏9، ص594).

 

21) «فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ»

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مأمور به دعا و استغفار براى کسانى است که با او بیعت نمایند (تفسیر نور، ج‏9، ص595).

 

22) «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ»

توسّل به اولیاى خدا جایز و دعاى آنان مستجاب است وگرنه خداوند به پیامبرش دستور نمی‌داد که تو برای آنان استغفار کن (تفسیر نور، ج‏9، ص595).

 

23) «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ»

گرچه اسلام آوردن، کارهاى دوران کفر را مى‏پوشاند و محو مى‏کند ولى باز هم به دعاى پیامبر نیاز است (تفسیر نور، ج‏9، ص595).

 

24) «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ»

سوابق بد مردم، مانع دعا به آنان نشود (تفسیر نور، ج‏9، ص595).

 

25) «وَ اسْتَغْفِرْ ... إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیم‏»

رحمت و مغفرت خداوند پشتوانه استجابت دعاهاست (تفسیر نور، ج‏9، ص595).

 

26) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی‏ مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»

در این آیه بر مفاد بیعتی که زنان با پیامبر ص داشتند تأکید می‌شود و انتظار خدا از ایشان را در امور کاملا واضحی همچون شرک نورزیدن و دزدی و زنا نکردن معرفی می‌کند؛ و البته یک موردش را به اجمال گذاشته است: «وَ لا یَعْصینَکَ فی‏ مَعْرُوفٍ». در تدبر 19 توضیح داده شد که این مورد، که اطاعت از شخص پیامبر ص را طلب می‌کند مشخصا موردی است که مرز منافق و غیرمنافق را نمایان می‌کند. و حقیقت این است که آن طور که خود این زنانی که بیعت کرده‌اند گزارش کرده‌اند، بسیاری از زنان به این فقره از مفاد بیعت عمل نکردند؛ در حدیث شماره 10 مواردی نقل شد که وقتی پیامبر، یکی از دستوراتی که به خصوص زنان داد این بود که «إسعاد» [دم گرفتن و همراهی با زنی که نوحه‌سرایی می‌کند تا نوحه‌اش جانسوزتر شود] نکنند، برخی گفتند چون فلانی‌ها برای ما اسعاد کرده‌اند ما هم باید برای آنها اسعاد کنیم و لذا بیعت نکردند و بعد از اینکه اسعاد کردند برای بیعت آمدند! و در اولین روایتش راوی که یکی از همین زنانی است که بیعت کرده، می‌گوید غیر از من کسی به این عهد وفادار نماند. در اینجا به مورد دیگری اشاره می‌شود.

حکایت

ام عطیه می‌گوید: در بیعت از ما عهد گرفته شد که نوحه‌سرایی نکنیم، ولی کسی از ما به این عهد وفادار نماند غیر از پنج نفر: ام سلیم و ام علاء و دختر أبی‌سبرة و همسر معاذ و یک خانم دیگر (الدر المنثور، ج‏6، ص211[19]).

این گونه وقایع بخوبی نشان می‌دهد که پیامبر ص در میان چه کسانی زندگی می‌کرده است! وقتی توجه کنیم کسانی که با شخص پیامبر ص بیعت می‌کردند این گونه بودند - یعنی وجود سطوحی از رفتاری که در جای دیگر آن را علامت نفاق خواند، در بدنه عمومی مردم- آنگاه سطح انتظار خود را از مسلمانانی که در کنارشان زندگی می کنیم تعدیل خواهیم کرد.

شاید به همین جهت است که بلافاصله بعد از دستور بیعت، ایشان را سفارش به استغفار می‌کند و بر غفور و رحیم بودن خداوند اصرار می‌ورزد.

 


[1] . «وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ» أی بکذب یکذبنه فی مولود یوجد «بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ» أی لا یلحقن بأزواجهن غیر أولادهم عن ابن عباس

[2] . و قوله: وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ؛ کانت المرأة تلتقط المولود، فتقول لزوجها: هذا ولدی منک. فذلک البهتان المفترى.

[3] . و قوله: «وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ» و ذلک بأن یحملن من الزنا ثم یضعنه و ینسبنه إلى أزواجهن فإلحاقهن الولد کذلک بأزواجهن و نسبته إلیهم کذبا بهتان یفترینه بین أیدیهن و أرجلهن لأن الولد إذا وضعته أمه سقط بین یدیها و رجلیها.

[4] . و أخرج ابن المنذر من طریق ابن جریج عن ابن عباس فی قوله وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ قال کانت الحرة یولد لها الجاریة فتجعل مکانها غلاما

[5] . و قال الفراء کانت المرأة تلتقط المولود فتقول لزوجها هذا ولدی منک فذلک البهتان المفتری بین أیدیهن و أرجلهن و ذلک أن الولد إذا وضعته الأم سقط بین یدیها و رجلیها و لیس المعنى على نهیهن من أن یأتین بولد من الزنا فینسبنه إلى الأزواج لأن الشرط بنهی الزنا قد تقدم

[6] . و قوله: وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ نهى عن النمیمة أی لا تنم إحداهن على صاحبها فیورث القطیعة، و یحتمل أن یکون نهیا عن إلحاق الولد بأزواجهن. قال ابن عباس: لا تلحق بزوجها ولدا لیس منه، قال الفراء: کانت المرأة تلتقط المولود فتقول لزوجها: هذا ولدی منک فذلک البهتان المفترى بین أیدیهن و أرجلهن و ذلک أن الولد إذا رضعته الأم سقط بین یدیها و رجلیها، و لیس المعنى نهیهن عن الزنا، لأن النهی عن الزنا قد تقدم.

[7] . وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ و فرزندى از حرام نیارند، یا از شوى پیشین و شوى پسین را گویند که این از تو است بدروغ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ و نسبت آن فرزند در دست و پاى افکنند.

[8] . و لا یغنی عن هذا الشرط شرط الاجتناب عن الزنا لأنهما متغایران و کل مستقل بالنهی و التحریم.

[9] . و قیل البهتان الذی نهین عنه قذف المحصنات و الکذب على الناس و إضافة الأولاد إلى الأزواج على البطلان فی الحاضر و المستقبل من الزمان

[10] . و قال الفراء کانت المرأة تلتقط المولود فتقول لزوجها هذا ولدی منک فذلک البهتان المفتری بین أیدیهن و أرجلهن و ذلک أن الولد إذا وضعته الأم سقط بین یدیها و رجلیها و لیس المعنى على نهیهن من أن یأتین بولد من الزنا فینسبنه إلى الأزواج لأن الشرط بنهی الزنا قد تقدم

[11] . و قوله: «وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ» و ذلک بأن یحملن من الزنا ثم یضعنه و ینسبنه إلى أزواجهن فإلحاقهن الولد کذلک بأزواجهن و نسبته إلیهم کذبا بهتان یفترینه بین أیدیهن و أرجلهن لأن الولد إذا وضعته أمه سقط بین یدیها و رجلیها.

[12] . الثانی: ما الفائدة فی قوله تعالى: بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ و ما وجهه؟ نقول: من قال المرأة إذا التقطت ولدا، فإنما التقطت بیدها، و مشت إلى أخذه برجلها، فإذا أضافته إلى زواجها فقد أتت ببهتان تفترینه بین یدیها و رجلیها، و قیل: یفترینه على أنفسهن، حیث یقلن: هذا ولدنا و لیس کذلک، إذ الولد ولد الزنا، و قیل: الولد إذا وضعته أمه سقط بین یدیها و رجلیها.

[13] . این سخن در بردارد دروغ بستن بر شکم را که در میان دستها است، و بر فروج را که در میان پاها است

[14] . به این ادعا که فرزند اوست که از میان شکم و پاهایشان بیرون آمد.

[15] . و قیل عنى بالمعروف النهی عن النوح و تمزیق الثیاب و جز الشعر و شق الجیب و خمش الوجه و الدعاء بالویل عن المقاتلین و الکلبی

[16] . «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» و هو جمیع ما یأمرهن به لأنه لا یأمر إلا بالمعروف و المعروف نقیض المنکر و هو کل ما دل العقل و السمع على وجوبه أو ندبه و سمی معروفا لأن العقل یعترف به من جهة عظم حسنه و وجوبه ... و الأصل أن المعروف کل بر و تقوى و أمر وافق طاعة الله تعالى.

[17] . و قوله: «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» نسب المعصیة إلى النبی ص دون الله مع أنها تنتهی إلیه تعالى لأن المراد أن لا یتخلفن بالمعصیة عن السنة التی یستنها النبی ص و ینفذها فی المجتمع الإسلامی فیکون ما سنه هو المعروف عند المسلمین و فی المجتمع الإسلامی. و من هنا یظهر أن المعصیة فی المعروف أعم من ترک المعروف کترک الصلاة و الزکاة و فعل المنکر کتبرجهن تبرج الجاهلیة الأولى.

[18] . اگر زنانی که اسلام نیاوردند را اضافه کنیم موارد دیگری هم در قرآن هست هست همچون زن ابولهب؛ اما چون هیچگاه با پیامبر ص بیعت نکرده‌اند تخصصا از این بحث خارج‌اند.

[19] . و اخرج ابن ابى شیبة و عبد بن حمید و ابن مردویه عن ام عطیة قالت أخذ علینا فی البیعة ان لا ننوح فما وفی منا لا خمسة ام سلیم وام العلاء و ابنة أبى سبرة امرأة ابى معاذ أو قال بنت أبى سبرة و امرأة معاذ و امرأة أخرى

و أخرج البخاری و مسلم و ابن مردویه عن ام عطیة قالت بایعنا رسول الله ص فقرأ علینا ان لا تشرکن بالله شیا و نهانا عن النیاحة فقبضت منا امرأة یدها فقالت یا رسول الله ان فلانة أسعدتنی و انا أرید ان أجزیها فلم یقل لها شیأ فذهبت ثم رجعت قالت فما وفت منا امرأة ام سلیم وام العلاء و بنت أبى سبرة امرأة معاذ أو بنت ابى سبرة و امرأة معاذ.