1142) سوره ممتحنة (60) آیه 12 (7. تدبر)

 

تدبر

1) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی‏ مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»

آن گونه که عموم مفسران گفته‌اند این آیه مربوط به بیعت زنان است که بعد از بیعت با مردان در فتح مکه و بر روی کوه صفا واقع شد (مجمع البیان، ج‏9، ص413[1]). شاید علت اینکه بدون اشاره‌ای به فتح مکه و بیعت مردان مستقیم سراغ بیعت زنان رفت این است که دو آیه قبل درباره زنانی بود که از کفار گریخته و به مسلمانان پیوسته بودند؛ یعنی بحث در خصوص زنانی است که تازه دارند مسلمان می‌شوند و لذا از بیعت آنان سخن گفت. به ویژه که طبق شأن نزول‌هایی که ذکر شده، امتحانی که در آن آیات در خصوص این زنان مهاجر مطرح شده همین بوده است که پای‌بندی خود به مفاد این بیعت را ابراز کنند. نکته جالب توجه در این مفاد این است که همه آنها سلبی است؛ یعنی از این زنان برای اینکه نشان دهند واقعا مسلمان‌اند خواسته نشده که کار خاصی انجام دهند؛ بلکه فقط خواسته شده برخی کارها را انجام ندهند که آن کارها عبارتند از شرک ورزیدن و دزدی و زناکاری و کشتن فرزندان خویش (که شامل سقط جنین هم می‌شود) و بچه‌ای که از آن شوهرش نیست به شوهر خویش نسبت دادن و هرگونه نافرمانی از پیامبر ص.

 

2) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی‏ مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ»

در آیات قرآن کریم اگرچه اشاراتی به بیعت مردان با پیامبر شده است (خصوص بیعت رضوان در آیات 10 و 18 سوره فتح)، اما هیچ اشاره‌ای به مفاد بیعت با مردان نشده است، در حالی که در اینجا مفاد بیعت با زنان مورد تصریح قرار گرفته است. چرا؟

الف. با توجه به اینکه پیوستن زنان مهاجر در آیات قبل، همگی مربوط به پیش از فتح مکه بوده و این آیه مربوط به بعد از فتح مکه است، چه‌بسا با آمدن این مطلب در این آیه، صرفا می‌خواهد نشان دهد که عهدهایی که پیامبر بعد از فتح مکه از زنان گرفت همان اموری است که قبل از فتح مکه همان‌ها را از زنان می‌خواسته است؛ و از این جهت است که اشاره‌ای به بیعت با مردان نشده است.

الف. شاید چون مفاد بیعت با مردان خیلی ساده‌تر و کم‌تر بوده است، چنانکه در حدیث 1 گذشت که هند می‌گوید: «تو از ما چیزی را می‌خواهی که ندیدیم از مردان بخواهی»! و مفسران در توضیح آن گفته‌اند رسول الله (صلی الله علیه و آله) در همان روز با مردان فقط بر اسلام و جهاد بیعت کرده بود.

نکته قابل تأمل انسان‌شناختی: تفاوت انسانها در نسبت با حکومت؟

اگر نقل فوق درست باشد، و آن را کنار نقلی بگذاریم که مدعی بود مفاد بیعتی که قبل از هجرت پیامبر ص به مدینه با مردان انجام شد عموما همین مواردی بود که در اینجا مطرح شد (حدیث6)، آنگاه شاید بتوان لوازمی را از این استخراج کرد، که شاید مهمترین لازمه‌اش این باشد که چه‌بسا بیعتی که در حکومت اسلامی از مردم گرفته می‌شود لزوما یکسان نیست؛ بیعتی که از مردان تازه‌مسلمان گرفته می‌شود با بیعتی که از مردانی که می‌خواهند حکومت را تاسیس کنند (بیعت با اهل مدینه قبل از هجرت) و نیز با مطلق زنان (چه هجرت‌کنندگان  که هجرتشان شاهدی بر جدیت دینداری‌شان است و چه زنان تازه مسلمان) متفاوت است. یعنی از مردان تازه مسلمان، یک بیعت حداقلی گرفته می‌شود که اسلام بیاورند و در جهاد (به عنوان نمونه بارز وضعیتهای اضطراری یک حکومت) پشت حکومت را خالی نگذارند؛ اما مردانی که می‌خواهند حکومت را تاسیس کنند (بیعت با اهل مدینه قبل از هجرت) باید تعهدات بیشتری بدهند. آنگاه اینکه چرا بیعت مطلق زنان (ولو زنان تازه مسلمان) از حیث این تعهدات باید همچون بیعت مردانی که خیلی جدی پای کار حکومتند باشد نیز می‌تواند تحلیل‌های جالبی را در تفاوت نسبت زنان و مردان با حکومت  در پی داشته باشد؛ از تحلیلهایی که این را با احترام بیشتر اسلام به زن تحلیل می‌کند مانند اینکه سرمایه‌گذاری دین روی زن جدی‌تر از مرد است و «سلامتِ زن از مفاسد، زمینه سلامت جامعه است» (تفسیر نور، ج‏9، ص594)، تا تحلیلهایی که این را مبتنی بر برتر دانستن مرد از زن تحلیل می‌کنند، مانند اینکه سخت‌گیری دین نسبت به زن بیشتر از مرد است

تبصره

این لوازم فعلا در حد یک احتمال اولیه است که البته قابل مناقشه هم هست؛ اما فعلا از تفصیل بیشتر خودداری می‌شود زیرا اولا فعلا تفاوت فوق صرفا مستند به دو نقل جزیی است، باید شواهد بیشتری جمع کرد که اصل این زمینه این احتمال در حد قابل قبولی اثبات شود و ثانیا حتی اگر نقل فوق قطعی شود باز تحلیل فوق صرفا یکی از احتمالات مساله است و احتمالات دیگری هم قابل فرض است، مانند آنچه در بند بعد خواهد آمد.

ب. بیعت، به ویژه متناسب با حکومت‌های آن زمان، با مردان یک کار عادی و طبیعی است، زیرا که مهمترین مساله یک حکومت، حفظ قلمروی خود و جنگ با دشمنان بود (شاهد بر اینکه این مهمترین مساله حکومتها بوده این است که برخلاف امروزه که عمده کارگزاران حکومت [= کارمندها] در نهادهای وابسته به قوای سه‌گانه‌اند و تعداد لشکریان یک حکومت درصد کمی از کارگزاران کل حکومت را تشکیل می‌دهد، در حکومتهای سنتی عمده کارگزاران حکومت لشکریان بودند و کارگزاران بقیه نهادها در چند نفر - یک یا حداکثر دو وزیر، استانداران، چند دبیر [= منشی] و یک قاضی‌القضاة و چند قاضی وابسته به حکومت- خلاصه می‌شد)؛ و آنچه نیاز به اشاره و تأکید کردن دارد بیعت با زنان است؛ لذا قدما توضیح می‌دادند که با توجه به اینکه زنها در جهاد نمی‌توانند یاری برسانند بیعت با آنان چه وجهی دارد (مثلا،ر.ک: مجمع البیان، ج‏9، ص415[2]).

ج. ...

 

3) «یُبایِعْنَکَ عَلى‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ ... فَبایِعْهُنَّ»

گرایش به کثرتِ آمار مسلمانان، شما را از ارزش‏ها غافل نکند و هر کس را نپذیرید (تفسیر نور، ج‏9، ص593).

 

4) «یُبایِعْنَکَ عَلی‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی‏ مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ»

در میان کارهای مختلف چرا در بیعت با زنان بر این 5 مورد (شرک و دزدی و زنا و قتل اولاد و بچه دیگری را به شوهر بستن)و با این ترتیب[3] تأکید شده است؟

الف. شرک تجاوز به حق الله است که ناظر به امور معنوی و ماورایی است و سپس سراغ دزدی و ... می‌رود که از حقوق مادی بین خود مردم است (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏5، ص135[4])؛ به تعبیر دیگر، شرک ارتباط عبد و معبود را خدشه‌دار می‌کند، دزدی ارتباط انسان با مالکیت را، که برای ادامه زندگی [اجتماعی] ضروری است، و زنا، پاکی و طهارت زندگی [اجتماعی] را (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص374[5]).

ب. اولی از جنس عقاید و بقیه از جنس رفتار است و می‌خواهد نشان دهد که اولا «اصلاح عقاید، بر اصلاح رفتار مقدّم است؛ و ثانیا در حوزه رفتار، امنیّت از موضوعات مورد توجّه نظام اسلامى است: هم امنیّت مالى و اقتصادى (لا یَسْرِقْنَ)، هم امنیّت خانوادگى (لا یَزْنِینَ)، هم امنیّت جانى (لا یَقْتُلْنَ)، هم امنیّت حیثیّتى و عِرضى (لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ)،‌و هم امنیّت سیاسى، اجتماعى (لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ) (تفسیر نور، ج‏9، ص593-594).

ج. از رابطه انسان با خدا که پشتوانه اصلی اخلاق و پای‌بندی به وظایف است شروع می‌کند، سپس سراغ نهی از تجاوز به حقوق و اخلاق در ارتباطات بین مردم می‌رود. در اینجا به نظر می‌رسد امور را به ترتیب در سه گام فردی و خانوادگی و اجتماعی برای زنان مطرح می‌کند: از دزدی که تجاوز به آشکارترین حق مادی فردی (مالکیت) است و هیچ جامعه‌ای نیست که آن را روا بداند شروع می‌کند، سپس سراغ زنا و کشتن فرزندان و فرزند دیگری را به جای فرزند شوهر خود قرار دادن می‌رود که تخطی از حقوق خانوادگی انسانها است، و نهایتا سراغ مطلق دستورات پیامبر ص می‌رود که علی‌القاعده از حیث حاکم جامعه و ناظر به وظایف اجتماعی انسانهاست.

د. بعد از اشاره به شرک که اگر آمد دیگر عمل بی‌خاصیت می‌شود سراغ گناهان عملی رفت و به نظر می‌رسد ترتیب گناهان عملی‌ای که در این آیه مطرح شده از موارد کاملا عام به سمت مواردی که زنانه‌تر است می‌رود: دزدی کاملا عام است؛ زنا در هر دو است ولی چنانکه در تدبر 15 توضیح داده خواهد شد ذهنیتها در آن بیشتر به سمت زن متوجه می‌شود؛ در مورد کشتن فرزندان -به ویژه اگر سقط جنین باشد - علی‌القاعده زن است که باید بدان اقدام کند هرچند انجامش توسط مرد هم ممکن است؛ و بچه‌ی مردِ دیگری را به شوهر خویش بستن از گناهان صرفا و صرفا زنانه است.[6] البته مورد آخر چون یک نحوه اطلاقی در خصوص همه گناهان دارد در آخر آمده است.

ه. ...

 

5) «یُبایِعْنَکَ عَلی‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی‏ مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ»

اگر پیامبر در این محورها بیعت گرفت، یک پیامی دارد که در نهى از منکر، با تمام مظاهر منکر مبارزه کنید: اعتقادى «لا یُشْرِکْنَ»، اقتصادى «لا یَسْرِقْنَ»، جنسى «لا یَزْنِینَ»، خانوادگى «لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ»، اجتماعى. «لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ» (تفسیر نور، ج‏9، ص594).

 

6) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ ...»

زن، در نگاه اسلام موجودى مستقل، با اراده، انتخابگر و داراى شخصیّت حقیقى و حقوقى مستقل است، تا آنجا که در صدر اسلام، زنان مستقیماً با پیامبر اسلام گفتگو و اظهار نظر و بیعت مى‏کردند (تفسیر نور، ج‏9، ص593).

 

7) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ... یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ»

در آیه 10 خطاب را به مومنان قرار داد و فرمود وقتی زنان مومن نزد شما آمدند آنان را امتحان کنید؛ اما در این آیه که خطاب به پیامبر ص بود صحبتی از امتحان به میان نیاورد و فقط مواد بیعت را مشخص کرد. چرا؟

الف. چه‌بسا این عبارت دیگری از همان امتحان است، چنانکه ذیل آیه 10 در برخی از نقل‌ها ادعا شده بود که امتحانی که از آن زنان گرفته می‌شود همین بود که به این موارد صریحا اعتراف کنند (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524[7]).

ب. چون آنجا موضوع بحث زنان مهاجر بودند که از شهر خود گریخته بودند و احتمال اینکه گریختن آنها ناشی از عوامل دیگر باشد زیاد بود، اما اینجا زنان درون منطقه اسلامی هستند و دیگر نیازی به امتحان نیست (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524[8]).

ج. چه بسا این دو در طول هم باشند؛ یعنی وقتی زنی به جامعه اسلامی می‌آید در گام اول باید از وی امتحانی گرفته شود که آیا واقعا برای حفظ دینش آمده یا انگیزه دیگری دارد و این امتحان توسط مومنان انجام می‌شود؛ اما در گام بعد هر زنی - همچون هر مردی- موظف است که با پیامبر اکرم ص بیعت کند.

د. ...

 

8) «الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ»

دین از سیاست جدا نیست (بیعت، امرى سیاسى است.) (تفسیر نور، ج‏9، ص593).

 

9) «الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى‏ ...»

ایمان به تنهایى کافى نیست، تعهد و بیعت بر عمل و اطاعت از پیامبر لازم است (تفسیر نور، ج‏9، ص594).

 

10) «عَلى‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً»

با اینکه نهی از شرک ورزیدن با تعبیر «أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ» کفایت می‌کند چرا به این تعبیر بسنده نکرد و کلمه «شَیْئاً» را هم آورد؟

الف. کلمه «شَیْئاً» نشان آن است که حتّى ذرّه‏اى از آن قابل اغماض نیست و می‌خواهد بگوید شرک به هیچ وجه قابل قبول نیست (تفسیر نور، ج‏9، ص594). یعنی پیامبر بر سر هر مطلبی کوتاه بیاید در مورد شرک ورزیدن کوتاه نخواهد آمد.

ب. اگرچه ظهور اولیه مقام بیعت کردن آن است که مقصود از شرک در اینجا شرک ظاهری (بت‌پرستی و امثال آن) باشد (المیزان، ج‏19، ص242[9])، اما با توجه به اینکه هر آیه‌ای ظاهر و باطنی دارد و برای هر مخاطبی در هر مرتبه وجودی‌ای که باشد پیامی دارد، چه بسا این آیه برای مخاطبان خود به تمام مراتب شرک خفی نیز دلالت داشته باشد؛ یعنی اولین بیعت هرکس در مقام مسلمان شدن این است که شرک خدا را در هر مرتبه‌ای کنار بگذارد.

ج. ...

 

11) «عَلی‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ»

چرا بعد از شرک که عمدتا ناظر به حوزه ایمان است، در میان مسائل عملی اولین مساله‌ای که مطرح شده دزدی مطرح شد؟

الف. در میان مواردی که مطرح شده دزدی شاید جهان‌شمول‌ترین رذیلت اخلاقی است که هیچ کس در ناصواب بودن آن مناقشه‌ای ندارد (شاید تنها رذیلتی که به لحاظ جهان‌شمولی و اهمیت مقدم بر آن باشد دروغگویی است، که در این فهرست اصلا نیامده است؛ و شاید وجه نیامدنش این است که بیعت گرفتن بر آن فایده‌ای ندارد؛ زیرا کسی که می‌خواهد دروغ بگوید در همین بیعت دادنش دروغ می‌گوید.)

ب. شاید حق ملکیت اولین حق در میان حقوق زمینی بشر باشد که مقدمه اعتبار کردن بقیه حقوق است. یعنی وقتی زندگی اجتماعی قرار است شکل بگیرد اولین حقی که مطرح می‌شود حق ملکیت است که کسی به محدوده ملکیت دیگری تجاوز نکند و همه حقوق بعدی به تبع این پیش می‌آیند؛ و این حق شاید مهمترین حقی است که تفاوت زندگی انسان با حیوان را به وضوح تمام نشان می‌دهد؛ یعنی از سویی هیچ جامعه‌ای در ضرورت آن و لزوم پرهیز از دزدی تردید ندارد و از سوی دیگر در عرصه حیوانات هیچ محملی ندارد.

ج. ...

 

12) «وَ لا یَسْرِقْنَ»

مقصود اولیه از این تعبیر همان خصوص دزدی معروف است یعنی مال کسی را مخفیانه و بدون رضایت وی برای خود برداشتن. اما این کلمه می تواند دلالت بر موارد دیگری هم داشته باشد؟

الف. هرگونه به ملکیت کسی تجاوز کردن، ولو آسیب رساندنی که شخص مال وی را برای خود برندارد.

ب. هرگونه به حق الناس (اعم از ملکیت) تجاوز کردن؛ مثلا دزدی از زمان و موقعیت و .. انسانها

ج. ...

و با توجه به اینکه مخاطب این بیعت زنان هستند و نیز با توجه به اینکه ظاهرا دزدی بیشتر از جانب مردان مطرح است، اینکه در بیعت با زنان بر دزدی تصریح شده است می‌تواند بر این موارد به نحو خاص نیز دلالت داشته باشد:

د. دزدی از اموال شوهر (المیزان، ج‏19، ص242[10])، به معنای تصرف در اموال وی و خرج کردن و یا بذل و بخشش آن بدون اجازه و رضایت او؛ که خصوصا در جایی که وی اجازه نداده و اگر خبردار شود ناراضی باشد بعید نیست صدق دزدی به نحو حقیقی بر وی بشود.

ه. در خصوص حقی شوهر با پرداخت مهریه و نفقه نسبت به مسائل جنسی زن پیدا کرده است؛ که اگر زنی به هر نحوی امور جنسی خودو را در اختیار مرد بیگانه قرار دهد (از صرف نشان دادن زیبایی‌های حرام تا برقراری هر حدی از روابط جنسی) می تواند مصداق دزدی باشد.

ز. ...

 

13) «وَ لا یَزْنینَ»

مقصود اولیه از تعبیر «زنا» همان رابطه جنسی خاص به نحو کامل بین زن و مردی است که همسر شرعی همدیگر نیستند؛ اما چنانکه برخی مفسران اشاره کرده‌اند بعید نیست معنای اعمی از این کلمه اراده شده باشد که هرگونه مقدماتی که ممکن است به زنا منجر شود را هم شامل شود مانند:

الف. دوستی مخفیانه دختر و پسر (آنچه به اسم دوست‌دختر و دوست‌پسر مطرح است و به ترتیب با عبارات «وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان‏» (مائده/5) و «وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان‏» (نساء/25)  در قرآن کریم در ردیف زناکاری مطرح، و از آنها نهی شده است) (المیزان، ج‏19، ص242[11]).

ب. نگاه حرام و دست زدن به نامحرم و هر اقدام حرامی از این جنس، چنانکه در حدیث نبوی از زنای هر عضوی از اعضای بدن سخن گفته شده است: «العینان تزنیان و الیدان تزنیان و الرّجلان تزنیان و الفرج یزنی» (نهج الفصاحة، ص583)؛ یعنی: چشمها زنا می‌کند و دستها زنا می‌کند و پاها زنا می‌کند و اندام جنسی هم زنا می‌کند (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524[12]).

ج. ...

 

14) «وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ»

به نظر می‌رسد در عموم جوامع، وقتی از گناه دزدی سخن به میان می‌آید ذهنها در درجه اول سراغ مردان می رود و وقتی از زناکاری صحبت می‌شود ذهنها در درجه اول به سمت زنان می‌رود؛ و این ذهنیت در قرآن نیز به نحوی مورد قبول بوده است چنانکه وقتی می‌خواهد از مجازات این دو عمل صحبت کند در خصوص دزدی اول از مرد دزد و بعد از زن دزد سخن می‌گوید: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما» (مائده/38) ولی در خصوص زنا اول از زن زناکار و بعد از مرد زناکار سخن می‌گوید: «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی‏ فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة» (نور/2). با این وصف، چرا در آیه حاضر که در خصوص زنان است، دزدی قبل از زنا مطرح شد؟

الف. در تدبر 4.ج این احتمال مطرح شد که ترتیب گناهان عملی‌ای که در این آیه مطرح شده از موارد کاملا عام به سمت مواردی است که زنانه‌تر است، و در این حالت طبیعی است که دزدی بر زنا مقدم شود.

ب. در تدبر 12 موارد «د» به بعد اشاره شد که چه‌بسا مقصود اصلی دزدی‌هایی است که در مورد زنان مصداق پیدا می‌کند، که اگر چنین باشد دیگر تقدم آن بر زنا (که در مورد هم زن و هم مرد معنا دارد) طبیعی است.

ج. ...

 

15) «وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ»

در خصوص مقصود از این تعبیر، اغلب مفسران، اگرچه گفته‌اند این عنوان عام است و هرگونه کشتن فرزند را شامل می‌شود؛ اما به دو مورد خیلی شایع در آن روز اشاره کرده‌اند: زنده به گور کردن دختران و سقط جنین (مجمع البیان، ج‏9، ص414[13]؛ المیزان، ج‏19، ص242[14]؛ مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524[15]).

اما به نظر می‌رسد بتوان مصادیق دیگری را نیز برای این نهی برشمرد مانند:

الف. کشتن فرزندان به خاطر فقر و نداری، که نمی‌توانیم روزی اینها را تأمین کنیم؛ و در جای دیگری مورد نهی قرار گرفت: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ» (انعام/151) و چه‌بسا هنوز نیز وجود دارد.

ب. کشتن فرزندان از ترس اینکه مبادا با داشتن این فرزند بعدا فقیر شویم و روزی خودمان را هم نتوانیم تأمین کنیم؛ و در جای دیگری مورد نهی قرار گرفت: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیرا» (اسراء/31) و چه‌بسا هنوز نیز وجود دارد.

ج. انجام ندادن تربیت صحیح و کم‌کاری والدین در خصوص باورهای دینی فرزندان که عملا آنها را از حیات طیبه محروم می‌کند؛ چنانکه در حدیث نبوی، پدرانی که اهتمام به آموزش واجبات دینی به فرزندانشان ندارند بشدت مذمت شده‌، و بر حال فرزندان ایشان تأسف خورده‌اند (جامع الأخبار(للشعیری)، ص106: رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ الدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِی‏ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ.).

د. ...

 

16) «لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ»

حفظ آبروى مردم مهم است و ذرّه‏اى نباید خدشه دار شود. (تفسیر نور، ج‏9، ص594).

 

 


[1] . ثم ذکر سبحانه بیعة النساء و کان ذلک یوم فتح مکة لما فرغ النبی ص من بیعة الرجال و هو على الصفا جاءته النساء یبایعنه فنزلت هذه الآیة فشرط الله تعالى فی مبایعتهن أن یأخذ علیهن هذه الشروط.

[2] . و الوجه فی بیعة النساء مع أنهن لسن من أهل النصرة بالمحاربة هو أخذ العهد علیهن بما یصلح من شأنهن فی الدین و الأنفس و الأزواج و کان ذلک فی صدر الإسلام و لئلا ینفتق بهن فتق لما وضع من الأحکام فبایعهن النبی ص حسما لذلک

[3] . برخی صرفا اشاره کرده‌اند ترتیب اینها می تواند بر اساس این باشد که از قبیح‌تر شروع کرده است؛ یا از باب مواردی که برای آنها بدی‌اش آشکارتر بوده است: الثالث: ما وجه الترتیب فی الأشیاء المذکورة و تقدیم البعض منها على البعض فی الآیة؟ نقول: قدم الأقبح على ما هو الأدنى منه فی القبح، ثم کذلک إلى آخره، و قیل: قدم من الأشیاء المذکورة ما هو الأظهر فیما بینهم (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص524)؛ و البته وجوه دیگری هم می‌شود مطرح کرد مثلا به ترتیب مواردی که در عرف جهانی جدی‌تر است یا ترکیبی از این مولفه‌ها و برخی مولفه‌های دیگر.

[4] . یُبایِعْنَکَ عَلى‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ‏- 60/ 12. الشرک هو تجاوز الى حق اللّه تعالى و سرق من سلطانه و ملکوته و سعة حکومته و هذا فی الأمور المعنویّة و فی الاعتقادیّات، و السرق هو تجاوز الى حقوق النّاس و الأخذ ممّا تحت سلطتهم (الناس مسلّطون على أموالهم) و هذا فی الأمور الاجتماعیّة المادیّة. فالآیة الکریمة لاصلاح المعنى و الخارج.

[5] . و یُبایِعْنَکَ عَلى‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ‏- 60/ 12-.ذکر هذه الأمور فی ردیف واحد، فانّ بالشرک ینقطع الارتباط فیما بین العبد و المعبود، و بالسرقة ینقطع الارتباط فیما بین المرء و ما یتملّکه و یدّخره فی ادامة حیاته و بذلک یختلّ برنامج حیاته. و فی الزنا ینقطع استطابة الحیاة.

[6] . این سه مورد را می‌توان به نحوه ذکر خاص بعد از عام دانست که چون بسیار تکلف‌آ«یز است در متن ایوردم بدین بیان که:

زنا یک نحوه دزدی است (اولا همچون دزدی عملی مخفیانه است و ثانیا اگر زن شوهردار باشد که به طور واضح حق وی را سرقت کرده و اگر شوهردار نباشد باز به حق عفت عمومی جامعه دستبرد زده است)؛ و قتل اولاد (خصوصا اگر سقط جنین باشد) از عوارض مهم زناکاری است و مصادیق در زناکاری بسیار بیش از حالت عادی است؛ و بچه دیگری را به شوهر خود بستن هم امری است که به نحوی قتل فرزند از جایگاه واقعی خودش است

[7] . البحث الأول: قال تعالى: إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ و لم یقل: فامتحنوهن، کما قال فی المهاجرات و الجواب: من وجهین أحدهما: أن الامتحان حاصل بقوله تعالى: عَلى‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ إلى آخرة

[8] . و ثانیهما: أن المهاجرات یأتین من دار الحرب فلا اطلاع لهن على الشرائع، فلا بد من الامتحان، و أما المؤمنات فهن فی دار الإسلام و علمن الشرائع فلا حاجة إلى الامتحان.

[9] . و قوله: «عَلى‏ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً» أی من الأصنام و الأوثان و الأرباب، و هذا شرط لا غنى عنه لإنسان فی حال.

[10] . و قوله: «وَ لا یَسْرِقْنَ» أی لا من أزواجهن و لا من غیرهم و خاصة من أزواجهن کما یفیده السیاق

[11] . و قوله: «وَ لا یَزْنِینَ» أی باتخاذ الأخدان و غیر ذلک

[12] . وَ لا یَزْنِینَ یحتمل حقیقة الزنا و دواعیه أیضا على ما قال صلى اللَّه علیه و سلم: «الیدان تزنیان، و العینان تزنیان، و الرجلان و الفرج یصدق ذلک أو یکذبه»

[13] . «وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ» على وجه من الوجوه لا بالواد و لا بالإسقاط

[14] . و قوله: «وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ» بالوأد و غیره و إسقاط الأجنة.

[15] . و قوله: وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ أراد و أد البنات الذی کان یفعله أهل و الجاهلیة ثم هو عام فی کل نوع من قتل الولد و غیره.