1142) سوره ممتحنة (60) آیه 12 (5. ادامه احادیث)
ج. یُبایِعْنَکَ عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ
4) سعدانبنمسلم روایت کرده است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «میدانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با زنان چگونه بیعت کرد»؟
گفتم: «خداوند عزّوجلّ و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، بهتر میدانند».
فرمودند: آنها را اطراف خود جمع کرد. سپس ظرفی سنگی بِرامی* طلب کردند پس در آن آب و گلاب ریختند، سپس دستشان را در آن فرو بردند.
سپس فرمودند: «گوش فرا دهید، ای زنان! با شما بیعت میکنم که به خداوند در چیزی شرک نورزید و دزدی نکنید و زنا نکنید و فرزندان خود را نکشید و بهتانی [= نسبت دادن دروغی] را نیاورید که آن را به افتراء میان دستها و پاهای خود ببندید و در هیچ [کار] شایستهای نافرمانی شوهرتان** را نکنید. آیا میپذیرید»؟
گفتند: «آری»!
پس دستش را از ظرف درآورد و به آنان گفت: «دستتان را در این ظرف فرو ببرید»، آنان همچنان کردند.
و دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله) طیّبتر از آن بود که با دست زنی تماس برقرار کند که به او نامحرم باشد.
الکافی، ج5، ص526
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أَ تَدْرِی کَیْفَ بَایَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءَ؟
قُلْتُ: اللَّهُ أَعْلَمُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ.
قَالَ جَمَعَهُنَّ حَوْلَهُ ثُمَّ دَعَا بِتَوْرِ بِرَامٍ* فَصَبَّ فِیهِ نَضُوحاً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ فِیهِ ثُمَّ قَالَ اسْمَعْنَ یَا هَؤُلَاءِ أُبَایِعُکُنَّ عَلَى أَنْ لَا تُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا تَسْرِقْنَ وَ لَا تَزْنِینَ وَ لَا تَقْتُلْنَ أَوْلَادَکُنَّ وَ لَا تَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ تَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیکُنَّ وَ أَرْجُلِکُنَّ وَ لَا تَعْصِینَ بُعُولَتَکُنَّ** فِی مَعْرُوفٍ؛ أَقْرَرْتُنَّ؟
قُلْنَ: نَعَمْ.
فَأَخْرَجَ یَدَهُ مِنَ التَّوْرِ، ثُمَّ قَالَ لَهُنَّ: اغْمِسْنَ أَیْدِیَکُنَّ. فَفَعَلْنَ.
فَکَانَتْ یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص الطَّاهِرَةُ أَطْیَبَ مِنْ أَنْ یَمَسَّ بِهَا کَفَّ أُنْثَى لَیْسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ.
پینوشتها:
* «تَوْرِ» به معنای ظرفی است که برای نوشیدن آب استفاده میشده و «بُرمة» که جمع آن «بِرام» است اسم سنگی است که در مناطق حجاز و یمن معروف است (النهایة) و برخی گفتهاند «برام» نام کوهی است در حوالی بقیع، که از سنگهای آن برای ساختن ظروف استفاده میکردند.
** متن آیه تعبیر «یعصینک» است یعنی نافرمانی از شخص پیامبر ص. اگر اشتباهی در نقل رخ نداده و اصل سخن معصوم همین «لَا تَعْصِینَ بُعُولَتَکُنَّ» باشد شاید آوردن عدم عصیان از شوهر در کارهای معروف از باب این است که این مطلب یکی از دستوراتی است که پیامبر ص بدان دستور داده و تخلف از آن مصداق تخلف از دستور پیامبر ص باشد.
موید این مطلب آن است که در برخی از نقلهایی که در ادامه از کتب اهل سنت آمده، برخی از زنانی که حکایت بیعت خودشان را تعریف کردهاند اشاراتی دارند به اینکه پیامبر ص در خصوص شوهرهایشان هم سفارشهای خاص داشته است؛ مثلا:
5) از سلیمی دختر قیس نقل شده که گفته است:
من در میان زنان انصار به نزد رسول الله ص رفتم تا با ایشان بیعت کنم. پس هنگامی که با ما شرط کرد که به خدا شرک نورزیم و دزدی نکنیم و زنا نکنیم و فرزندانمان را نکشیم و بهتانی را نیاوریم که آن را به افتراء میان دستها و پاهای خود ببندیم و در هیچ [کار] شایستهای نافرمانیاش را نکنیم و در حق شوهرانمان غل و غش نورزیم، با او بیعت کردیم.
سپس برگشتیم؛ به خانمی گفتم:برگرد و درباره غل و غش ورزیدن با شوهرانمان بپرس. پس او پرسید.
فرمودند: اینکه از مال او برداری و با آن غیر او را حمایت کنی.
الدر المنثور، ج6، ص209
و أخرج ابن سعد و أحمد و ابن مردویه عن سلیمى بنت قیس رضى الله عنها قالت:
جئت رسول الله ص أبایعه على الإسلام فی نسوة من الأنصار. فلما شرط علینا ان لا نشرک بالله شیا و لا نسرق و لا نزنی و لا نقتل أولادنا و لا نأتی ببهتان نفتریه بین أیدینا و أرجلنا و لا نعصیه فی معروف و لا تغششن أزواجکن، فبایعناه.
ثم انصرفنا؛ فقلت لامرأة: ارجعی، فاسألیه ما غش أزواجنا؟ فسألته.
فقال: تأخذ ماله فتحابى غیره به.
6) مفاد بیعتی که در این آیه در خصوص زنان مطرح شده است، ظاهرا مفادی بوده که در بیعتهای قبلی پیامبر ص هم بر همانها تأکید میشده است چنانکه در منابع شیعه و سنی روایت شده است که در پیمان عقبه (در دومین باری که جمعی از مردم مدینه (12 نفر) خدمت پیامبر ص در مکه رسیدند و اسلام آوردند) شبیه این بیعت انجام شده است:
الف. پس در سال بعد در ایام حج دوازده نفر از مردان انصار آمدند و با پیامبر ص دیدار داشتند و با ایشان بر اساس مفاد بیعت النساء بیعت کردند که به خدا شرک نورزند و دزدی نکنند و ... تا آخر آیه؛ سپس برگشتند.
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج1، ص181
...[1] حَتَّى إِذَا کَانَ الْعَامُ الْمُقْبِلُ أَتَى الْمَوْسِمَ مِنَ الْأَنْصَارِ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَلَقُوا النَّبِیَّ ص فَبَایَعُوهُ عَلَى بَیْعَةِ النِّسَاءِ أَنْ لَا یُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا یَسْرِقُوا إِلَى آخِرِهَا ثُمَّ انْصَرَفُوا.
ب. این مطلب در کتب اهل سنت از قول عبادة بن صامت چنین روایت شده است:
ما نزد پیامبر ص بودیم پس فرمود: با من بیعت کنید بر اینکه به خداوند شرک نورزید و دزدی نکنید و زنا نکنید - و آیه بیعت زنان را خواند- ؛ پس هرکس از شما به این وفا کرد پاداشش بر عهده خداست و هرکس به هریک از اینها [که تعهد کرده که انجام ندهد] اقدام کرد پس اگر در دنیا عقاب شد این کفاره او خواهد بود و اگر کسی مرتکب چیزی از اینها شد و خداوند بر او پوشاند پس به خدا برمیگردد که اگر بخواهد عذابش کند و اگر بخواهد ببخشاید.
الدر المنثور، ج6، ص209؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج15، ص129[2]
و أخرج عبد بن حمید و ابن مردویه و البخاری و مسلم و النسائی و ابن المنذر عن عبادة بن الصامت قال:
کنا عند النبی ص فقال: بایعونی على ان لا تشرکوا بالله شیا و لا تسرقوا و لا تزنوا - و قرا آیة النساء -. فمن وفی منکم فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ و من أصاب من ذلک شیا فعوقب فی الدنیا فهو کفارة له و من أصاب من ذلک شیا فستره الله فهو إلى الله ان شاء عذبه و ان شاء غفر له.
د. وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ
7) عبداللهبنسنان گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربارهی کلام خداوند عزّوجلّ: و لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ، پرسیدم. فرمود: «مقصود؛ نماز و زکات و امور خیری است که زنان را به انجام آنها دستور داده است».
تفسیر القمی، ج2، ص364
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ».
قَالَ: هُوَ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ مَا أَمَرَهُنَّ بِهِ مِنْ خَیْر.
در روایت 14 هم از منابع اهل سنت خواهد آمد از پیامبر ص نقل شده که در مورد «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» فرمودند: «فیما استطعتن و أطقتن».
د.1) روایات متعددی در شیعه و سنی نقل شده که مقصود از این عصیان نکردن از معروف، پرهیز از جزع و فزع کردنهای هنگام مصیبت است:
د. 1-1) در منابع شیعه:
8) عمروبنابیالمقدام گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «میدانید که خداوند در آیه: «و لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ: و در هیچ [کار] شایستهای نافرمانی تو را نکنند» (ممتحنه/12) چه فرموده است»؟
گفتم: «نه»!
فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: هنگامیکه من از دنیا رفتم، به خاطر من صورتت را نخراش، موهایت را آشفته و پریشان نساز و نفرین نکن و آه فراوان نکش». سپس فرمود: «این همان المَعْرُوفُ است که خداوند به آن امر فرموده است».
الکافی، ج5، ص527؛ معانی الأخبار، ص390[3]
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ الْخُزَاعِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ: تَدْرُونَ مَا قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ»؟
قُلْتُ: لَا.
قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِفَاطِمَةَ ع إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا تَخْمِشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَنْشُرِی [/تُرْخِی] عَلَیَّ شَعْراً وَ لَا تُنَادِی بِالْوَیْلِ وَ لَا تُقِیمِی عَلَیَّ نَائِحَةً.
قَالَ: ثُمَّ قَالَ: هَذَا الْمَعْرُوفُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
9) ابو ایوب از مردی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که دربارهی این کلام خداوند عزّوجلّ «و لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ: و در هیچ [کار] معروفی نافرمانی تو را نکنند» (ممتحنه/12) فرمودند:
معروف این است که زنان گریبان چاک ندهند، و برگونههای خود لطمه نزنند، و فریاد واویلا سر ندهند، و در کنار قبر باقی نمانند، و لباس سیاه نپوشند، و موهای خود را پریشان نکنند.
الکافی، ج5، ص527
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّاز عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» قَالَ:
الْمَعْرُوفُ أَنْ لَا یَشْقُقْنَ جَیْباً وَ لَا یَلْطِمْنَ خَدّاً وَ لَا یَدْعُونَ وَیْلًا وَ لَا یَتَخَلَّفْنَ عِنْدَ قَبْرٍ وَ لَا یُسَوِّدْنَ ثَوْباً وَ لَا یَنْشُرْنَ شَعْراً.
اینکه این نهی پیامبر ص از جزع و فزع کردن زنان در مصیبت، تا چه مقدار مولوی و واجب، و چه مقدار ارشادی و قابل اغماض بوده، بحث فقهی جدی طلب میکند و در این زمینه حکایاتی از رفتار پیامبر ص در قسمت تدبر خواهد آمد.
د.1-2) در منابع اهل سنت
10) الف. از ام سلمه انصاری نقل شده که: زنی از زنان گفت: ما معروفی که سزاوار نیست تو در آن نافرمانی کنیم چیست؟
پیامبر ص فرمود: نوحه سر ندهید.
گفتم: یا رسول الله ص! فرزندان فلانی هنگام مصیبت عمویم مرا إسعاد* کردند و من ناچارم که برایشان جبران کنم. اما ایشان نپذیرفت و من چند بار اصرار کردم و به من فقط برای جبران آن اجازه داد و من دیگر نوحهسرایی نکردم؛ ولی هیچ زنی غیر از من نبود مگر اینکه باز نوحه سرایی کرد.
ب. از ابوملیح نقل شده که زنی از انصار برای بیعت با پیامبر ص آمد. وقتی حضرت با وی شرط کرد که به خداوند در چیزی شرک نورزد و دزدی نکند و زنا نکند، پذیرفت. وقتی فرمود: «و لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ: و در هیچ [کار] شایستهای نافرمانی تو را نکنند» (ممتحنه/12) فرمود: اینکه نوحه سر ندهی.
او گفت: فلان خانم مرا إسعاد کرده، آیا اجازه میدهی إسعادش کنم و دیگر تکرار نکنم؟ حضرت اجازه نداد.
(در همانجا شبیه این واقعه از قول ام عطیه در مورد خودش نقل شده است)[4]
ج. مصعب بن نوح نقل کرده است که پیرزنی را دیدم از کسانی که با پیامبر ص بیعت کرده بود. گفت: پیامبر در زمره عهدهایی که از ما گرفت این بود که نوحهسرایی نکنیم و فرمود: این همان معروفی است که خداوند فرمود: «و لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ: و در هیچ [کار] شایستهای نافرمانی تو را نکنند» (ممتحنه/12).
گفتم: یا رسول الله! عدهای وقتی مصیبتی بر من نازل شد مرا إسعاد کردند، و الان مصیبتی بر آنها نازل شده و من میخواهم آنها را إسعاد کنم. به من گفت: برو و کارشان را جبران کن.
سپس وی رفت و برگشت و بعدش بیعت کرد.
د. از یکی از زنان بیعت کرده، نقل شده که گفت:
از جمله اموری که پیامبر ص از ما عهد گرفت این بود که او را در هیچ معروفی نافرمانی نکنیم و صورت نخراشیم و گریبان چاک ندهیم، و فریاد واویلا سر ندهیم.
ه. از ابن عبدالله مزنی نقل شده است که:
جزء اموری که پیامبر از زنان عهد گرفت این بود که گریبان چاک ندهند، و صورت نخراشند، و فریاد واویلا سر ندهند، و سخن پریشان و ناشایست نگویند.
و. از انس نقل شده است که: پیامبر هنگام بیعت با زنان از آنان عهد گرفت که نوحهسرایی نکنند.
گفتند: با رسول الله! زنانی در زمان جاهلیت ما را إسعاد کردند؛ آیا ما در اسلام إسعادشان نکنیم؟
پیامبر ص فرمودند: در اسلام إسعاد* نداریم و همین طور شطار** و عقر کردن*** و خَبَب**** و جَنَب*****؛ و کسی هم که غارت و چپاول کند از ما نیست.
ز. روایت شده است که پیامبر بعد از اینکه خواست از زنان عهد بگیرد که [در مصیبت] نوحهسرایی نکنند، زنی گفت: ما چارهای جز نوحهسرایی نداریم [یعنی مصیبت گاه بقدری سخت است که خواه ناخواه به نوحهسرایی میافتیم.
حضرت فرمودند: اگر بناچار این کار را انجام میدهید پس صورت نخراشید و گریبان پاره نکنید و موها را نتراشید و فریاد واویلا سر ندهید و سخن ناروا بر زبان نیاورید و جز سخن حق نگویید.
الدر المنثور، ج6، ص210-211
الف. اخرج ابن سعد و أحمد و عبد بن حمید و الترمذی و حسنه و ابن ماجة و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردویه عن أم سلمة الأنصاریة قالت قالت امرأة من النسوة ما هذا المعروف الذی لا ینبغی لنا ان نعصیک فیه؟
قال لا تنحن.
قلت: یا رسول الله ان بنى فلان أسعدونی على عمى و لا بد لی من قضائهن. فأبى علىّ، فعاودته مرارا، فاذن لی فی قضائهن؛ فلم أنح بعد. و لم یبق منا امرأة الا و قد ناحت غیرى.
ب. أخرج سعید بن منصور و ابن منیع و ابن سعد و ابن مردویه عن ابى الملیح قال:
جاءت امرأة من الأنصار تبایع النبی ص فلما شرط علیها أن لا تشرکن بالله شیأ و لا تسرقن و لا تزنین أقرت. فلما قال «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» قال: أن لا تنوحى.
فقالت: یا رسول الله ان فلانة أسعدتنی أ فأسعدها ثم لا أعود فلم یرخص لها. مرسل حسن الاسناد
ج. أخرج أحمد و عبد بن حمید و ابن سعد و ابن مردویه بسند جید عن مصعب بن نوح الأنصاری قال:
أدرکت عجوزا لنا کانت فیمن بایع النبی ص؛ قالت: أخذ علینا فیما أخذ أن لا تنحن؛ و قال: هو المعروف الذی قال الله «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ».
فقلت: یا نبى الله ان أناسا قد کانوا أسعدونی على مصائب أصابتنی و انهم قد أصابتهم مصیبة و أنا أرید ان أسعدهم.
قال: انطلقی فکافئیهم. ثم انها أتت فبایعته.
د. أخرج ابن سعد و ابن أبى حاتم و ابن مردویه عن أسید بن ابى أسید البراد عن امرأة من المبایعات قال:
کان فیما أخذ علینا رسول الله ص ان لا نعصیه فیه من المعروف و ان لا نخمش وجها و لا نشق جیبا و لا ندعو ویلا.
ه. أخرج ابن سعد و عبد بن حمید عن بکر بن عبد الله المزنی قال:
أخذ رسول الله ص على النساء فی البیعة ان لا یشققن جیبا و لا یخمشن وجها و لا یدعون ویلا و لا یقلن هجرا.
و. أخرج عبد الرزاق فی المصنف و أحمد و ابن مردویه عن أنس قال:
أخذ النبی ص على النساء حین بایعهن ان لا ینحن.
فقلن: یا رسول الله ان نساء أسعدتنا فی الجاهلیة أ فنسعدهن فی الإسلام؟
فقال النبی ص: لا إسعاد* فی الإسلام و لا شطار** و لا عقر*** فی الإسلام و لا خبب**** و لا جنب***** و من انتهب فلیس منا.
ز. أخرج عبد بن حمید عن الضحاک قال:
کان فیما أخذ على النساء من المعروف ان لا ینحن؛ فقالت امرأة: لا بد من النوح!
فقال رسول الله ص: ان کنتن لا بد فاعلات فلا تخمشن وجها و لا تخرقن ثوبا و لا تحلقن شعرا و لا تدعون بالویل و لا تقلن هجرا و لا تقلن الا حقا.
پینوشتها
* إسعاد آن است که وقتی زنی در مصیبت نوحهسرایی میکند زن دیگری با او دم میگیرد تا نوحهاش جانگدازتر شود.
** شطار جمع شاطر است و به کسی گفته میشود که خانوادهاش را از باب اذیت و آزار به حال خود رها کرده یا از روی خباثت آنان را به زحمت میاندازد (لسان العرب، ج4، ص408[5]).
*** عقر در اصل پی کردن شتر است بدین صورت که در حالی که ایستاده بود با شمشیر پاهایش را با ضربتی قطع میکردند و مقصود از حرمت عقر ظاهرا اشاره به سنتی جاهلی است که بر سر قبور مردگانشان شتر را پی میکردند (النهایة، ج3، ص271[6]).
**** خَبَب هم به معنای حلیهگری آمده است و هم به معنای اینکه کاری کنیم که اسم روی پاهای عقبش بایستد و پاهای جلو را بلند کند (فرهنگ ابجدی) البته در نقلهای دیگر این کلمه به صورت «خَلَب» و «جَلَب» هم ثبت شده است؛ خَلَب به زبانبازی و با زبان چرب و نرم دیگران را فریب دادن گفته میشود (فرهنگ ابجدی؛ و جَلَب هم در اصل به معای سوق دادن و راندن چیزی است و گفتهاند جَلّب منهی عنه میتواند در یکی از این دو معنا باشد: یکی اینکه کسی که مامور گردآوری زکات است در جایی بنشیند و زکات دهندگان را مجبور کند نزدش بیایند و دوم در مسابقه اسبدوانی شخصی مرتب بر سر اسبش فریاد بزند و اذیتش کند تا بتواند نفر اول شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص199[7])؛ و این معنای اخیر برای جلب در روایتی از امام صادق ع که در شرح همین حدیث نبوی آمده به نحوی مورد تایید قرار گرفته است (معانی الأخبار، ص274[8]).
***** جَنّب هم در دو معنا به کار رفته است. یکی اینکه در مسابقه اسبدوانی کسی اسب بدون سواری را همراه خود بدواند و به محض اینکه اسب خودش خسته و ناتوان شد بناگاه از روی اسب خود به روی آن اسب بدون سوار بپرد و دوم آن است که کسی که مامور جمعآوری زکات است در جایی دور از محل کسانی که باید زکات بدهند بنشیند و همه را مجبور کند برای دادن زکات نزد او بیایند (لسان العرب، ج1، ص277[9]).
د.2) علاوه بر مورد 7 که در منابع شیعه آمده بود، در منابع اهل سنت هم مواردی در این بیعت مطرح شده که در متن آیه نیامده و احتمالا مصداقهایی از همین معروف باشد.
11) عبدالله بن عمرو بن عاص نقل کرده است که أمیمة دختر رقیقة خدمت رسول الله ص آمد که بیعت کند.
حضرت فرمود: با تو بیعت میکنم بر اینکه به خداوند در چیزی شرک نورزی و دزدی نکنی و زنا نکنی و فرزندت را نکشی و بهتانی [= نسبت دادن دروغی] را نیاوری که آن را به افتراء میان دستها و پاهای خود ببندی و همچون تبرج دوره جاهلیت تبرج و خودنمایی نکنی.
الدر المنثور، ج6، ص209
و أخرج أحمد و ابن مردویه عن عمرو بن شعیب عن أبیه [محمد] عن جده [عبدالله بن عمرو بن عاص] رضى الله عنه قال:
جاءت أمیمة بنت رقیقة إلى رسول الله ص تبایعه على الإسلام.
فقال ص: أبایعک على أن لا تشرکی بالله شیأ و لا تسرقى و لا تزنى و لا تقتلی ولدک و لا تأتی ببهتان تفترینه بین یدیک و رجلیک و لا تبرجی تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى.
12) از أم عفیف حکایت شده که گفت:
رسول الله ص هنگامی که با زنان بیعت کرد از ما عهد گرفت که جز با مردان محرم گپ زدن نداشته باشیم.
در همینجا دو روایت دیگر در همین مضمون از حسن و أم عطیه نیز ذکر شده است
الدر المنثور، ج6، ص211
أخرج ابن مردویه عن أم عفیف قالت:
أخذ علینا رسول الله ص حین بایع النساء ان لا نحدث الرجال الا محرما.
و أخرج ابن سعد و عبد بن حمید عن الحسن رضى الله عنه قال:
کان فیما أخذ علیهن ان لا یخلون بالرجال الا أن یکون محرما و ان الرجل قد تلاطفه المرأة فیمذی فی فخذیه.
و أخرج ابن المنذر و ابن مردویه عن أم عطیة رضى الله عنها قالت:
کان فیما أخذ علیهن ان لا یخلون بالرجال الا أن یکون محرما فان الرجل قد یلاطف المرأة فیمذی فی فخذیه.
13) این روایت که در منابع اهل سنت آمده بین دو مورد فوق (جزع و فزع کردن و پرهیز از خلوت با نامحرم) در یک حدیث جمع شده است که عکرمه نقل کرده است:
هنگامی که آیه «إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ...» نازل شد فرمود: آن معروفی که نباید در آن عصیان شود این است که زن و مرد با هم در یک مکان تنها خلوت نکنند و زنان همچون زمان جاهلیت [در مصیبتها] نوحه سر ندهند.
خوله دختر حکیم انصاری گفت: یا رسول الله! فلان خانم مراد إسعاد کرده و برادرش از دنیا رفته است و من میخواهم جبران کنم.
حضرت فرمود: اگر میخواهی چنین کنی برو و بعدش بیا و بیعت کن.
الدر المنثور، ج6، ص211
و أخرج عبد بن حمید و ابن المنذر عن عکرمة رضى الله عنه قال لما نزلت هذه الآیة إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ قال فان المعروف الذی لا یعصى فیه أن لا یخلو الرجل و المرأة وحدانا و ان لا ینحن نوح الجاهلیة قال فقالت خولة بنت حکیم الأنصاریة یا رسول الله ان فلانة أسعدتنی و قد مات أخوها فانا أرید ان أجزیها قال فاذهبی فاجزیها ثم تعالی فبایعی.
و أخرجه ابن جریر و ابن مردویه عن عکرمة عن ابن عباس رضى الله عنهما موصولا.
ج. فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ
14) الف. مفضّل روایت کرده است که به امام صادق (علیه السلام) گفتم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنگامیکه زنان خواستند با او بیعت کنند چگونه [دست] زنان را مسح کرد؟
فرمود: ظرفی را که در آن وضو میگرفت طلب کرد و در آن آب ریخت. سپس دست راستش را در آن فرو برد پس هریک از آن زنان که میخواست با او بیعت کند، میفرمود: «دستت را در این آب فرو کن» و آن زن دستش را همچون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن آب فرو میکرد و اینگونه با آن زنان دست میداد.
الکافی، ج5، ص526
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الْجَبَلِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ الْأَشَلِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: کَیْفَ مَاسَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءَ حِینَ بَایَعَهُنَّ؟
قَالَ: دَعَا بِمِرْکَنِهِ الَّذِی کَانَ یَتَوَضَّأُ فِیهِ فَصَبَّ فِیهِ مَاءً. ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ الْیُمْنَى. فَکُلَّمَا بَایَعَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ، قَالَ: اغْمِسِی یَدَکِ فَتَغْمِسُ کَمَا غَمَسَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَکَانَ هَذَا مُمَاسَحَتَهُ إِیَّاهُنَّ.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ.
این مضمون با سندهای متفاوتی در کتب شیعه و سنی آمده است؛ مثلا:
ب. از عایشه روایت شده است که پیامبر ص با تکلم به این آیه «أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً...» با زنان بیعت میکرد و دست رسول الله ص با دست هیچ زنی تماس برقرار نکرد مگر زنی را که صاحب اختیارش بود.
مجمع البیان، ج9، ص415؛ صحیح البخاری، ج6، ص2637[10]؛ الدر المنثور، ج6، ص209[11]
وَ رَوَى الزُّهْرِیُّ عَنْ عروة عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ کَانَ النَّبِیُّ ص یُبَایِعُ النِّسَاءَ بِالْکَلَامِ بِهَذِهِ الْآیَةِ وَ مَا مَسَّتْ یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص یَدَ امْرَأَةٍ [قَطُّ] إِلَّا امْرَأَةً یَمْلِکُهَا. رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ فِی الصَّحِیحِ.
ج. از اسماء بنت یزید روایت شده که گفت: من در جمع زنانی بودم که با پیامبر ص بیعت کردم. پس ایشان فرمود: من با شما دست نمی دهم ولیکن آن [عهدی] را که خداوند گرفته برعهده شما میگذارم.
الدر المنثور، ج6، ص209
و أخرج سعید بن منصور و ابن سعد و أحمد و ابن مردویه عن أسماء بنت یزید رضى الله عنها قالت بایعت النبی ص فی نسوة فقال انى لا أصافحکن و لکن آخذ علیکن ما أخذ الله
د. از أمیمة بنت رقیقة روایت شده است که من در جمع زنانی بودم که برای بیعت نزد رسول الله ص رفتیم. پس با ما عهد گرفت بر اساس آنچه در قرآن آمده است که به خدا شرک نورزیم و ...، تا اینکه فرمود «و تو را در هیچ [کار] معروفی نافرمانی نکنند» پس فرمود: در آنچه استطاعت و طاقتش را دارند.
گفتیم: خدا و رسولش به ما از خودمان مهربانترند. یا رسول الله! آیا با ما دست نمیدهی؟
فرمود: من با زنان دست نمیدهم و سخنم به صد زن، همان سخنم به یک زن است.
الدر المنثور، ج6، ص209
و أخرج عبد الرزاق و سعید بن منصور و عبد بن حمید و ابن سعد و أحمد و الترمذی و صححه و النسائی و ابن ماجة و ابن جریر و ابن المنذر و ابن مردویه عن أمیمة بنت رقیقة قالت:
أتیت النبی ص فی نساء لنبایعه فأخذ علینا ما فی القرآن: ان لا نشرک بالله شیأ، حتى بلغ «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» فقال: فیما استطعتن و أطقتن.
قلنا: الله و رسوله ارحم بنا من أنفسنا. یا رسول الله الا تصافحنا؟!
قال: انى لا أصافح النساء انما قولی لمائة امرأة کقولی لامرأة واحدة.
برای مشاهده روایات دیگری در همین موضوع از قول افراد دیگر، ر.ک: مجمع البیان، ج9، ص415[12]؛ الدر المنثور، ج6، ص211[13]؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص469[14].
[1] . فصل فی هجرته ع: کَانَ النَّبِیُّ ص یَعْرِضُ نَفْسَهُ عَلَى قَبَائِلِ الْعَرَبِ فِی الْمَوْسِمِ فَلَقِیَ رَهْطاً مِنَ الْخَزْرَجِ فَقَالَ أَ لَا تَجْلِسُونَ أُحَدِّثْکُمْ قَالُوا بَلَى فَجَلَسُوا إِلَیْهِ فَدَعَاهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ تَلَا عَلَیْهِمُ الْقُرْآنَ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ یَا قَوْمِ تَعَلَّمُوا وَ اللَّهِ إِنَّهُ النَّبِیُّ الَّذِی کَانَ یُوعِدُکُمْ بِهِ الْیَهُودُ فَلَا یَسْبِقَنَّکُمْ إِلَیْهِ أَحَدٌ فَأَجَابُوهُ وَ قَالُوا لَهُ إِنَّا قَدْ تَرَکْنَا قَوْمَنَا وَ لَا قَوْمَ بَیْنَهُمْ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الشَّرِّ مِثْلُ مَا بَیْنَهُمْ وَ عَسَى أَنْ یَجْمَعَ اللَّهُ بَیْنَهُمْ بِکَ فَتَقَدَّمْ عَلَیْهِمْ وَ تَدْعُوهُمْ إِلَى أَمْرِکَ وَ کَانُوا سِتَّةَ نَفَرٍ قَالَ فَلَمَّا قَدِمُوا الْمَدِینَةَ فَأَخْبَرُوا قَوْمَهُمْ بِالْخَبَرِ فَمَا دَارَ حَوْلٌ إِلَّا وَ فِیهَا حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ.
[2] . حتّى إذا کان العام المقبل وافى الموسم من الأنصار إثنى عشر رجلا فلقوه بالعقبة و هی العقبة الاولى فبایعوا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله على بیعة النساء و ذلک قبل أن تفترض علیهم الحرب. قال عبادة بن الصامت: بایعنا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله لیلة العقبة الاولى على أن لا نشرک باللّه شیئا و لا نسرق و لا نزنی و لا نقتل أولادنا و لا نأتی ببهتان نفتریه من بین أیدینا و أرجلنا و لا نعصیه فی معروف، فان وفیتم فلکم الجنّة، و إن غشیتم من ذلک شیئا فاخذتم بحدّه فی الدّنیا فهو کفارة له، و إن سترتم علیه یوم القیامة فأمرکم إلى اللّه عزّ و جلّ إن شاء عذّب و إن شاء غفر.
[3] . حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ أَوْ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ...
[4] . و أخرج ابن أبى شیبة و الطبرانی و الحاکم و صححه و ابن مردویه عن أم عطیة قالت لما نزلت إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ إلى قوله وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ قالت کان منه النیاحة یا رسول الله الا آل فلان فإنهم کانوا قد أسعدونی فی الجاهلیة فلا بد لی من ان أسعدهم قال لا آل فلان.
[5] . و شَطَرَ عن أَهله شُطُوراً و شُطُورَةً و شَطارَةً إِذا نَزَحَ عنهم و ترکهم مراغماً أَو مخالفاً و أَعیاهم خُبْثاً؛ و الشَّاطِرُ مأْخوذ منه و أُراه مولَّداً، و قد شَطَرَ شُطُوراً و شَطارَةً، و هو الذی أَعیا أَهله و مُؤَدِّبَه خُبْثا
[6] . «لا عَقْرَ فی الإسلام» کانوا یَعْقِرُون الإبلَ على قبور الموتى: أی ینحرونها و یقولون: إنّ صاحب القبر کان یَعْقِرُ للأضیاف أیام حیاته فتکافئه بمثل صنیعه بعد وفاته. و أصل العَقْر: ضرب قوائم البعیر أو الشاة بالسیف و هو قائم.
[7] . أصل الْجَلْبُ: سوق الشیء. یقال: جَلَبْتُ جَلْباً، قال الشاعر: «و قد یَجْلِبُ الشیء البعید الْجَوَالِبُ» و أَجْلَبْتُ علیه: صحت علیه بقهر. قال اللّه عزّ و جل: وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ [الإسراء/ 64]، و الْجَلَبُ المنهی عنه فی قَوْلِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «لَا جَلَبَ» قیل: هو أن یجلب المصّدّق أغنام القوم عن مرعاها فیعدها، و قیل: هو أن یأتی أحد المتسابقین بمن یجلب على فرسه، و هو أن یزجره و یصیح به لیکون هو السابق.
[8] . حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ رُشَیْدٍ عَنْ غِیَاثٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَا جَلَبَ وَ لَا جَنَبَ وَ لَا شِغَارَ فِی الْإِسْلَامِ قَالَ الْجَلَبُ الَّذِی یُجْلَبُ مَعَ الْخَیْلِ یَرْکُضُ مَعَهَا وَ الْجَنَبُ الَّذِی یَقُومُ فِی أَعْرَاضِ الْخَیْلِ فَیَصِیحُ بِهَا وَ الشِّغَارُ کَانَ یُزَوِّجُ الرَّجُلُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ ابْنَتَهُ بِأُخْتِه
[9] . و الجَنَبُ، بالتحریک: الذی نُهِیَ عنه أَن یُجْنَبَ خَلْفَ الفَرَسِ فَرَسٌ، فإذا بَلَغَ قُرْبَ الغایةِ رُکِبَ. و فی حدیث الزَّکاةِ و السِّباقِ: لا جَلَبَ و لا جَنَبَ. و هذا فی سِباقِ الخَیْل. و الجَنَبُ فی السباق، بالتحریک: أَن یَجْنُبَ فَرَساً عُرْیاً عند الرِّهانِ إلى فَرَسِه الذی یُسابِقُ عَلَیْهِ، فإذا فَتَر المَرْکُوبُ تحَوَّلَ إلى المَجْنُوبِ، و ذلک إذا خاف أَن یُسْبَقَ على الأَوَّلِ؛ و هو فی الزکاة: أَن یَنزِل العامِلُ بأَقْصَى مواضع أَصحاب الصدقة ثم یأْمُرَ بالأَموال أَن تُجْنَبَ إلیه أَی تُحْضَرَ فَنُهُوا عن ذلک. و قیل: هو أَن یُجْنِبَ رَبُّ المالِ بمالِه أَی یُبْعِدَه عن موضِعه، حتى یَحْتاجَ العامِلُ إلى الإِبْعاد فی اتِّباعِه و طَلَبِه.
[10] . حَدَّثَنَا مَحْمُودٌ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُرْوَةَ،...
[11] . أخرج عبد الرزاق و عبد بن حمید و البخاری و ابن ماجة و ابن المنذر و ابن مردویه عن عائشة ان رسول الله ص کان یمتحن من هاجر الیه من المؤمنات بهذه الآیة یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ إلى قوله غَفُورٌ رَحِیمٌ فمن أقرت بهذا الشرط من المؤمنات قال لها رسول الله ص قد بایعتک کلاما و لا و الله ما مست یده ید امرأة قط فی المبایعة ما بایعهن الا بقوله قد بایعتک على ذلک.
[12] . وَ رُوِیَ أَنَّهُ ص کَانَ إِذْ بَایَعَ النِّسَاءَ دَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَغَمَسَ یَدَهُ فِیهِ ثُمَّ غَمَسْنَ أَیْدِیَهُنَّ فِیه
[13] . و أخرج ابن سعد و ابن مردویه عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده قال کان رسول الله ص إذا بایع النساء دعا بقدح من ماء فغمس یده فیه ثم یغمسن أیدیهن فکانت هذه بیعته.
[14] . فِی رِوَایَةِ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ لَمَّا بَایَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءَ وَ أَخَذَ عَلَیْهِنَّ دَعَا بِإِنَاءٍ فَمَلَأَهُ ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ فِی الْإِنَاءِ ثُمَّ أَخْرَجَهَا فَأَمَرَهُنَّ أَنْ یُدْخِلْنَ أَیْدِیَهُنَّ فَیَغْمِسْنَ فِیهِ. وَ کَانَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ قَالَ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ مِنَ الْإِثْمِ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.