1140) سوره ممتحنة (60) آیه 10 (قسمت چهارم: احادیث)
حدیث
1) علیرغم وجود آیه «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ ... وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ» (مائده/5)، احادیث متعددی آمده است که مضمونشان این است که ازدواج با اهل کتاب جایز نیست و حرمت مذکور مستند به این آیه سوره ممتحنه شده است؛ ویا این آیه ناسخ آیه سوره مائده معرفی شده است؛ مثلا:
الف. زراره گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «ازدواج با اهل کتاب، شایسته نیست».
گفتم: «فدایت شوم! در کجای [قرآن] این نوع ازدواج حرام دانسته شده است»؟
فرمود: «براساس این کلام خداوند تبارکوتعالی: «و لاتُمْسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ».
الکافی، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص297؛ الإستبصار، ج3، ص179
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ:
زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا یَنْبَغِی نِکَاحُ أَهْلِ الْکِتَابِ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیْنَ تَحْرِیمُهُ؟
قَالَ: قَوْلُهُ «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ».
ب. زراره گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی کلام خداوند تعالی که فرمود: «[حلال است بر شما ...] و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده» (مائده/5) پرسیدم.
فرمود: این آیه با آیه «و لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ» نسخ شده است.
الکافی، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص298؛ الإستبصار، ج3، ص179؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص47[1]؛
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ»؟
فَقَالَ: هَذِهِ مَنْسُوخَةٌ بِقَوْلِهِ «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِر».
شبیه همین تعبیر از امام صادق ع نیز روایت شده است (تفسیر العیاشی، ج1، ص296[2]). و در مجمع البیان، ج3، ص251[3] همین حدیث از امام باقر ع روایت شده با این تفاوت که حضرت در پاسخ، آیه «وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ» (بقره/221) را هم در کنار این آیه سوره ممتحنه به عنوان ناسخ آیه سوره مائده مطرح میکنند.
ج. از امام صادق ع از پدرانشان از حضرت امیر ع روایت شده که فرمودند:
خداوند زنان اهل کتاب را زمانی برای مسلمانان حلال کرد که زنان مسلمان کم بودند؛ هنگامیکه زنان مسلمان زیاد شدند، خدای عزّوجلّ فرمود: «و با زنان مشرک، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید!» (بقره/221) و فرمود: « و به عصمتهای زنان کافر [= پیوندهای زناشوییتان با آنان] دیگر تمسک نجویید» و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهی فرمود که مرد مسلمان درحالیکه زن مسلمان پیدا میکند با زن غیرمسلمان ازدواج کند و نیز نباید مرد مشرک با زن مسلمان ازدواج کند.
دعائم الإسلام، ج2، ص249-250
رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ص أَنَّهُ قَالَ: إِنَّمَا أَحَلَّ اللَّهُ نِسَاءَ أَهْلِ الْکِتَابِ لِلْمُسْلِمِین إِذَا کَانَ فِی نِسَاءِ الْإِسْلَامِ قِلَّةٌ فَلَمَّا کَثُرَ الْمُسْلِمَاتُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ» وَ قَالَ «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِر» وَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمُسْلِمُ غَیْرَ الْمُسْلِمَةِ وَ هُوَ یَجِدُ مُسْلِمَةً وَ لَا یَنْکِحِ الْمُشْرِکُ مُسْلِمَة.
ظهور اولیه این آیه سوره ممتحنه و نیز آیه سوره بقره ناظر به مشرکان است و آیه سوره مائده ناظر به اهل کتاب، و از این رو، این احادیث و نیز احادیثی که ظاهرا دلالت بر جواز چنین ازدواجی دارند بحثهای جدیای بین فقها رقم زده است. از این رو، در اینجا به احادیث مربوط به اینکه آیا اساسا ازدواج مسلمان با اهل کتاب جایز است یا نه، و اگر یکی از زوجین اهل کتاب، مسلمان شد و دیگری نشد، آیا همانند جایی که یکی از زوجین مشرک مسلمان میشود عقد آن دو باطل میشود یا خیر، نمیپردازیم؛ و انشاء الله این گونه احادیث ناظر به ازدواج با اهل کتاب ذیل همان آیه سوره مائده بحث خواهد شد. در اینجا فقط به احادیثی میپردازیم که ناظر به ازدواج با مشرک باشد.
با توجه به اینکه این آیه فرازهای مختلفی دارد که احادیث متفاوتی را ناظر به آن میشود در نظر گرفت، احادیث آن در چند فراز تقدیم میشود:
الف.یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ
درباره اینکه پیامبر ص چگونه زنان مهاجر را امتحان میکرد چند گونه روایت شده است؛ که ممکن است هریک از اینها در موقعیتی رخ داده باشد:
2) از ابن عباس سوال شد که رسول الله ص چگونه زنان را امتحان میکرد؟
گفت: امتحانشان به این بود که از آنان میخواست به خداوند سوگند یاد کنند که هجرتشان به خاطر ناراحتی از همسرشان نبوده است؛ و سوگند یاد کنند که هجرتشان به خاطر تمایل به این سرزمین و دوست نداشتن آن سرزمین نبوده است؛ و سوگند یاد کنند که هجرتشان برای به دست آوردن دنیا نبوده است؛ و سوگند یاد کنند که جز به خاطر دوست داشتن خدا و رسولش هجرت نکردهاند.
جامع البیان (طبری)، ج28، ص44؛ مجمع البیان، ج9، ص411[4]؛ مجموعة ورام، ج1، ص302[5]
حدثنا أبو کریب، قال: ثنا یونس بن بکیر، عن قیس بن الربیع، عن الأغر بن الصباح، عن خلیفة بن حصین، عن أبی نصر الأسدی، قال: سئل ابن عباس: کیف کان امتحان رسول الله ص النساء؟
قال: کان یمتحنهن بالله ما خرجت من بغض زوج، و بالله ما خرجت رغبة عن أرض إلى أرض، و بالله ما خرجت التماس دنیا، و بالله ما خرجت إلا حبا لله و رسوله.[6]
اینکه مضمون امتحان پیامبر ص از زنان چنین سوگند دادنی بوده را برخی دیگر همچون قتاده و عکرمه نیز روایت کردهاند (جامع البیان (طبری)، ج28، ص44-45[7])؛ در این میان نقل مجاهد قابل تأمل است؛
ب. طبق روایت مجاهد محور امتحان در این موضوع صرف سوگند دادن نبوده؛ بلکه این گونه نقل کرده که:
پیامبر ص میفرمود از آنها سوال کنند چه چیزی آنان را به اینجا آورده است. اگر معلوم میشد که به خاطر دعوای با همسرانشان یا نارحتی از او و غیره آمدهاند و واقعا ایمان نیاوردهاند میفرمود آنان را به همسرانشان برگردانند.
جامع البیان (طبری)، ج28، ص44
حدثنی محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عیسى و حدثنی الحرث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء، جمیعا عن ابن أبی نجیح، عن مجاهد، قوله: فَامْتَحِنُوهُنَّ قال: سلوهن ما جاء بهن فإن کان جاء بهن غضب على أزواجهن، أو سخطة، أو غیره، و لم یؤمن، فارجعوهن إلى أزواجهن.
3) همچنین از ابن عباس نقل شده است که امتحانشان این بود که شهادت دهند که خدایی جز الله نیست و حضرت محمد ص بنده و فرستاده اوست.
جامع البیان (طبری)، ج28، ص44؛ مجمع البیان، ج9، ص411
حدثنی محمد بن سعد، قال: ثنی أبى، قال: ثنی عمی، قال: ثنی أبی، عن أبیه أب جد سعد، عن ابن عباس، قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ إلى قوله: عَلِیمٌ حَکِیمٌ کان امتحانهن أن یشهدن أن لا إله إلا الله، و ان محمدا عبده و رسوله.
4) از عایشه نقل شده است امتحانشان به همان تعهداتی بود که در آیه 12 مطرح میشود؛ یعنی تعهد دهند که به خداوند شرک نورزند و دزدی نکنند و رابطه نامشروع برقرار نکنند و ...
مجمع البیان، ج9، ص411؛ جامع البیان (طبری)، ج28، ص44[8]
أن امتحانهن بما فی الآیة التی بعد و هو أن لا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن و لا یزنین الآیة؛ عن عائشه.
5) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
سزاوار نیست عرب بادیهنشینی که اقدام به هجرت نکرده با خانمی که هجرت کرده ازدواج کند و او را از سرزمین هجرت بیرون ببرد و وی را به تعرب بعد الهجره گرفتار سازد مگر اینکه آن عرب سنت و حجت را خوب شناخته باشد و در این زمین هجرت مدتی اقامت کرده باشد که در این صورت خودش هم مهاجر است.
النوادر(للأشعری)، ص128؛ المقنع (للصدوق)، ص318
صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ حَمَّادٍ جَمِیعاً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَا یَصْلُحُ لِلْأَعْرَابِیِّ أَنْ یَنْکِحَ الْمُهَاجَرَةَ یَخْرُجُ بِهَا مِنْ أَرْضِ الْهِجْرَةِ فَیَتَعَرَّبُ بِهَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ قَدْ عَرَفَ السُّنَّةَ وَ الْحُجَّةَ [الهیئة] وَ إِنْ أَقَامَ بِهَذَا فِی أَرْضِ الْهِجْرَةِ فَهُوَ مُهَاجِر.
ب. لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ
7) علی بن جعفر میگوید:
از برادرم (امام کاظم ع) درباره زنی سوال کردم که مسلمان شده بود و مدتی بعد شوهرش هم مسلمان شد؛ آیا آن زن برای آن مرد حلال است؟
فرمود: آن مرد مادامی که آن زن ازدواج نکرده سزاوارترین شخص برای اوست؛ ولیکن آن زن هم اختیار دارد که آنچه را خودش بخواهد [که همسر آن شوهر قبلی بماند یا با دیگری ازدواج کند] انتخاب کند.
قرب الإسناد، ص250؛ مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص132[9]
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِیُّ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَال: ...
وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ أَسْلَمَتْ ثُمَّ أَسْلَمَ زَوْجُهَا، أَ تَحِلُّ لَهُ؟
قَالَ: «هُوَ أَحَقُّ بِهَا مَا لَمْ تَتَزَوَّجْ، وَ لَکِنَّهَا تُخَیَّرُ فَلَهَا مَا اخْتَارَتْ».
وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ أَسْلَمَتْ قَبْلَ زَوْجِهَا، وَ تَزَوَّجَتْ غَیْرَهُ، مَا حَالُهَا؟
قَالَ: «هِیَ لِلَّذِی تَزَوَّجَتْ، وَ لَا تُرَدُّ عَلَى الْأَوَّلِ».
8) الف. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
همانا در مورد اهل کتاب و همه کسانی که تحت ذمه مسلمانان هستند این گونه است که اگر یکی از زن و شوهر مسلمان شود همچنان بر ازدواج سابق خود باقی میمانند ولی آن شوهر حق ندارد همسرش را از دار الاسلام به سرزمینهای دیگر بیرون ببرد؛ و نیز شب همراه زنش بیتوته نکند ولی روزها نزد زنش برود. اما در مورد مشرکانی همانند مشرکان مکه و دیگران، تا زمانی که عده به پایان رسد هنوز همسر همدیگر محسوب میشوند [یعنی زن باید عده نگه دارد و مرد هم مخارج وی را بدهد] آنگاه اگر اول زم مسلمان شده بود و سپس مرد هم تا پیش از پایان عِدّه مسلمان شد آن زن زن اوست؛ ولی اگر بعد از پایان عده مسلمان نشد آن زن از وی جدا میشود و آن مرد حقی نسبت به وی ندارد؛ و همچنین هست هرکسی که تحت ذمه مسلمانان نباشد؛ و همچنین سزاوار نیست که مسلمان با زن یهودی و نصرانی ازدواج کند، در حالی که زن مسلمانی، اعم از آزاد یا کنیز، [برای ازدواج] میتواند پیدا کند.
الکافی، ج5، ص358؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص302؛ الإستبصار، ج3، ص183
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ وَ جَمِیعَ مَنْ لَهُ ذِمَّةٌ إِذَا أَسْلَمَ أَحَدُ الزَّوْجَیْنِ فَهُمَا عَلَى نِکَاحِهِمَا، وَ لَیْسَ لَهُ أَنْ یُخْرِجَهَا مِنْ دَارِ الْإِسْلَامِ إِلَى غَیْرِهَا وَ لَا یَبِیتَ مَعَهَا وَ لَکِنَّهُ یَأْتِیهَا بِالنَّهَارِ. فَأَمَّا الْمُشْرِکُونَ مِثْلُ مُشْرِکِی الْعَرَبِ وَ غَیْرِهِمْ فَهُمْ عَلَى نِکَاحِهِمْ إِلَى انْقِضَاءِ الْعِدَّةِ، فَإِنْ أَسْلَمَتِ الْمَرْأَةُ ثُمَّ أَسْلَمَ الرَّجُلُ قَبْلَ انْقِضَاءِ عِدَّتِهَا فَهِیَ امْرَأَتُهُ؛ وَ إِنْ لَمْ یُسْلِمْ إِلَّا بَعْدَ انْقِضَاءِ الْعِدَّةِ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ لَا سَبِیلَ لَهُ عَلَیْهَا؛ وَ کَذَلِکَ جَمِیعُ مَنْ لَا ذِمَّةَ لَهُ. وَ لَا یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَتَزَوَّجَ یَهُودِیَّةً وَ لَا نَصْرَانِیَّةً وَ هُوَ یَجِدُ مُسْلِمَةً حُرَّةً أَوْ أَمَةً.
ب. منصور بن حازم میگوید: از امام صادق ع درباره مرد مجوسی [زرتشتی] یا مشرکی که اهل کتاب نیست سوال کردم که همسری دارد و آنگاه آن مرد یا همسرش مسلمان میشوند.
فرمودند: باید صبر کنند تا عده آن زن تمام شود؛ اگر طرف دیگر هم قبل از اینکه عده به پایان برسد مسلمان شد همان ازدواج قبلی برقرار خواهد بود؛ ولی اگر عده به پایان رسید و مسلمان نشد آن زن از وی جدا میشود.
الکافی، ج5، ص436
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مَجُوسِیٍّ أَوْ مُشْرِکٍ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ الْکِتَابِ کَانَتْ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ فَأَسْلَمَ أَوْ أَسْلَمَتْ؟
قَالَ: یُنْتَظَرُ بِذَلِکَ انْقِضَاءُ عِدَّتِهَا وَ إِنْ هُوَ أَسْلَمَ أَوْ أَسْلَمَتْ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا فَهُمَا عَلَى نِکَاحِهِمَا الْأَوَّلِ وَ إِنْ هُوَ لَمْ یُسْلِمْ حَتَّى تَنْقَضِیَ الْعِدَّةُ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ.
ج. از امام صادق ع روایت درباره حکم امیرالمومنین ع درباره زن مجوسی (زرتشتی)ای که قبل از اینکه با شوهرش همبستر شوند مسلمان شد فرمودند که امیرالمومنین ع از شوهر وی خواست که مسلمان شود؛ اما شوهرش نپذیرفت؛ پس امیرالمومنین ع دستور داد که [جدا شوند و] آن مرد نصف مهریه زن را پرداخت کند و فرمود: قرار نیست با اسلام جز عزت اضافه شود.
توضیح:
در ازدواج مسلمانان، اگر زنی قبل از همبستر شدن طلاق داده شود نصف مهریه را دریافت میکند. در واقع حضرت توضیح میدهند درست است که به خاطر مشرک بودن شوهرش باید از هم جدا شوند اما قرار نیست چون آن زن مسلمان شده حقی از او از بین برود. البته فتوای فقها در این زمینه متفاوت است خصوصا که برخی فقها این حدیث را مبتنی بر تقیه دانستهاند.
الکافی، ج5، ص436
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی مَجُوسِیَّةٍ أَسْلَمَتْ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا زَوْجُهَا؛ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لِزَوْجِهَا: أَسْلِمْ؛ فَأَبَى زَوْجُهَا أَنْ یُسْلِمَ. فَقَضَى لَهَا عَلَیْهِ نِصْفَ الصَّدَاقِ وَ قَالَ: لَمْ یَزِدْهَا الْإِسْلَامُ إِلَّا عِزّاً.
9) فضیلبنیسار گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: همسرم خواهری دارد که معرفت به عقیدهی ما دارد [= شیعه است] و در بصره، تعداد کسانی که با ما هم عقیده هستند، اندک است. آیا من او را به ازدواج کسی درآوریم که این عقیده را قبول ندارد؟
فرمود: خیر؛ و ارزشی در این کار نیست، زیرا خداوند عزّوجلّ فرمود: «پس آنان را به کافران ارجاع ندهید؛ نه اینان برای آنان حلالاند و نه آنان برای اینان حلال میشوند» (ممتحنه/10).
الکافی، ج5، ص349؛ عوالی اللئالی، ج3، ص341
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى الْحَنَّاطِ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّ لِامْرَأَتِی أُخْتاً عَارِفَةً عَلَى رَأْیِنَا وَ لَیْسَ عَلَى رَأْیِنَا بِالْبَصْرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ فَأُزَوِّجُهَا مِمَّنْ لَا یَرَى رَأْیَهَا؟
قَالَ: لَا وَ لَا نِعْمَةَ [وَ لَا کَرَامَةَ]؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُن».
تبصره:
بصره از مناطقی بوده که ناصبیها (= کسانی که با حضرت علی ع و امامان از عترت پیامبر ص دشمنی میورزند و ایشان را مورد توهین قرار میدهند) در آن فراوان بودهاند؛ و البته ناصبی با سُنّی (= کسی که امامت را از فروع دین میداند و اصراری ندارد که حضرت علی ع جانشین بلافصل پیامبر ص باشد) متفاوت است. مسلمان بودن شخص ناصبی را بسیاری از علمای اهل سنت هم قبول ندارند و استناد امام صادق ع به این آیه که تعبیر «کفار» را به کار میبرد نشان میدهد که مقصود امام ع چنین کسانی بوده است. مرحوم کلینی نیز این حدیث را در ضمن احادیثی که از ازدواج با ناصبیها نهی کرده آورده است؛ برخی از احادیث دیگری که در همین باب کافی (قبل و بعد از حدیث فوق) آمده در شماره بعد میآید.
10) الف. فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق ع پرسیدم: آیا با زن ناصبی ازدواج کنم؟
فرمودند: خیر؛ و هیچ خیری در آن نیست.
گفتم: فدایتان شوم. به خدا سوگند این حرف را زدم اما اگر خانهای پر از پول هم برایم بیاورد چنین ازدواجی نمیکنم.
الکافی، ج5، ص348
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ لَهُ الْفُضَیْلُ: أَتَزَوَّجُ النَّاصِبَةَ؟
قَالَ: لَا وَ لَا کَرَامَةَ!
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ؛ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَقُولُ لَکَ هَذَا وَ لَوْ جَاءَنِی بِبَیْتٍ مَلْآنَ دَرَاهِمَ مَا فَعَلْتُ.
ب. باز فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق ع درباره ازدواج ناصبی پرسیدم.
فرمودند: نه؛ به خدا سوگند که حلال نیست.
دوباره سوال کردم و گفتم: فدایتان شوم درباره ازدواج مردهایشان چه میفرمایید؟
فرمود: آیا با زنی که معرفت [به امام ع] دارد [= شیعه است]؟
گفتم: معرفت [به امام ع] دارد.
فرمود: زنی را که معرفت [به امام ع] دارد تنها نزد مردی باید باشد که او هم معرفت [به امام ع] دارد.
الکافی، ج5، ص350
حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ نِکَاحِ النَّاصِبِ؟
فَقَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا یَحِلُّ.
قَالَ فُضَیْلٌ: ثُمَّ سَأَلْتُهُ مَرَّةً أُخْرَى؛ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِی نِکَاحِهِمْ؟
قَالَ: وَ الْمَرْأَةُ عَارِفَةٌ؟
قُلْتُ: عَارِفَةٌ.
قَالَ: إِنَّ الْعَارِفَةَ لَا تُوضَعُ إِلَّا عِنْدَ عَارِفٍ.
ج. ظاهرا همین روایت فضیل را شیخ طوسی بدین گونه آورده است که:
فضیل بن یسار میگوید: از امام باقر ع درباره زنی که معرفت [به امام ع] دارد پرسیدم که آیا او را به ازدواج با مرد ناصبی درآورم؟
فرمود: خیر؛ زیرا ناصبی کافر است.
گفتم: آیا به ازدواج با مردی درآورم که ناصبی نیست اما معرفت [به امام ع] هم ندارد؟
فرمود: [ازدواج کردن چنان زنی با] غیر از چنین کسی را بیشتر دوست دارم.
تهذیب الأحکام، ج7، ص303؛ الإستبصار، ج3، ص184
عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ سِنْدِیٍّ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الْعَارِفَةِ هَلْ أُزَوِّجُهَا النَّاصِبَ؟
قَالَ: لَا لِأَنَّ النَّاصِبَ کَافِرٌ.
قَالَ: فَأُزَوِّجُهَا الرَّجُلَ غَیْرَ النَّاصِبِ وَ لَا الْعَارِفِ؟
فَقَالَ: غَیْرُهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْهُ.
د. فضیل بن یسار روایت کرده که نزد امام صادق ع سخن از ناصبیها به میان آمد فرمودند:
نه با آنها ازدواج کنید و نه گوشتی که آنها ذبح کردهاند بخورید و نه با آنها در یک خانه زندگی کنید.
تهذیب الأحکام، ج7، ص303؛ الإستبصار، ج3، ص184
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ذُکِرَ النَّاصِبُ؛
فَقَالَ: لَا تُنَاکِحْهُمْ وَ لَا تَأْکُلْ ذَبِیحَتَهُمْ وَ لَا تَسْکُنْ مَعَهُمْ.
د. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
سزاوار مردان مسلمان شما نیست که با زن ناصبی ازدواج کنند ویا دخترشان را به ازدواج با مرد ناصبی درآورند و نه اینکه دخترشان را نزد چنین کسی مطرح نمایند.
من لا یحضره الفقیه، ج3، ص408
رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ سُلَیْمَانَ الْحَمَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَا یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنْکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ النَّاصِبِیَّةَ وَ لَا یُزَوِّجَ ابْنَتَهُ نَاصِباً وَ لَا یَطْرَحَهَا عِنْدَهُ.
11) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
مومن با ناصبیای که به ناصبی بودن معروف است ازدواج نمیکند.
الکافی، ج5، ص348؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص302؛ الإستبصار، ج3، ص183
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَا یَتَزَوَّجِ الْمُؤْمِنُ النَّاصِبَةَ الْمَعْرُوفَةَ بِذَلِکَ.
ب. از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
شخصی بر امام سجاد ع وارد شد و گفت: آن زن شیبانی شما از خوارج است و حضرت علی ع را دشنام میدهد؛ اگر دلتان میخواهد که خودتان بشنوید میتوانم کاری کنم که خودتان مستقیم خبردار شوید.
فرمود: بله.
گفت؛: فردا وقتی میخواهید مثل همیشه بیرون بروید، برگردید و در گوشهای از خانه مخفی شوید.
فردا که شد حضرت در گوشهای از خانه مخفی شد؛ آن شخص آمد و با آن زن سخن گفت و برای حضرت آن وضعیت وی آؤکار گردید. پس او را طلاق داد، در حالی که خیلی از او خوشش میآمد.
الکافی، ج5، ص351؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص303؛ الإستبصار، ج3، ص184
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ: إِنَّ امْرَأَتَکَ الشَّیْبَانِیَّةَ خَارِجِیَّةٌ تَشْتِمُ عَلِیّاً ع؛ فَإِنْ سَرَّکَ أَنْ أُسْمِعَکَ مِنْهَا ذَاکَ أَسْمَعْتُکَ.
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: فَإِذَا کَانَ غَداً حِینَ تُرِیدُ أَنْ تَخْرُجَ کَمَا کُنْتَ تَخْرُجُ فَعُدْ فَاکْمُنْ فِی جَانِبِ الدَّارِ.
قَالَ: فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ کَمَنَ فِی جَانِبِ الدَّارِ فَجَاءَ الرَّجُلُ فَکَلَّمَهَا فَتَبَیَّنَ مِنْهَا ذَلِکَ فَخَلَّى سَبِیلَهَا؛ وَ کَانَتْ تُعْجِبُهُ.
ج. مالک بن اعین میگوید: بر امام باقر ع وارد شدم در حالی که ردایی به رنگ شدیدا شرخ پوشیده بود؛ وقتی وارد شدم لبخندی زدم.
فرمود: گویی من نمیدانم چرا خندیدی؟ به خاطر این لباسی که بر من است خندیدی! این خانم ثقفی مرا به پوشیدنش مجبور کرد؛ من او را خیلی دوست دارم و او هم مرا ناچار کرد که این را بپوشم. سپس فرمود: ما در چنین لباسی نماز نمیخوانیم و شما هم در لباسی که چنین از رنگ قرمز اشباع شده نماز نخوانید.
مالک میگوید: بعد از مدتی بر ایشان وارد شدم و آن زن را طلاق داده بود. فرمود: شنیدم از حضرت علی ع تبری میجوید و من کسی نیستم که این زن را نزد خودم نگه دارم در حالی که از آن حضرت تبری میجوید.
الکافی، ج6، ص447
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ بُرَیْدٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ عَلَیْهِ مِلْحَفَةٌ حَمْرَاءُ جَدِیدَةٌ شَدِیدَةُ الْحُمْرَةِ. فَتَبَسَّمْتُ حِینَ دَخَلْتُ.
فَقَالَ: کَأَنِّی أَعْلَمُ لِمَ ضَحِکْتَ؟! ضَحِکْتَ مِنْ هَذَا الثَّوْبِ الَّذِی هُوَ عَلَیَّ! إِنَّ الثَّقَفِیَّةَ أَکْرَهَتْنِی عَلَیْهِ وَ أَنَا أُحِبُّهَا فَأَکْرَهَتْنِی عَلَى لُبْسِهَا. ثُمَّ قَالَ إِنَّا لَا نُصَلِّی فِی هَذَا وَ لَا تُصَلُّوا فِی الْمُشْبَعِ الْمُضَرَّجِ.
قَالَ: ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ طَلَّقَهَا. فَقَالَ: سَمِعْتُهَا تَبَرَّأُ مِنْ عَلِیٍّ ع فَلَمْ یَسَعْنِی أَنْ أُمْسِکَهَا وَ هِیَ تَبَرَّأُ مِنْهُ.
د. ابوجارود حکایت مفصلی شبیه حکایت فوق روایت کرده که نزد امام باقر ع رفته بوده و زیراندازی نزد ایشان بوده که توجه وی را جلب کرده؛ بعد از مدتی میرود و آن را نمیبیند. از حضرت پرس و جو میکند.
حضرت میفرماید: آن مال أمّ علی [که قبلا حضرت با وی ازدواج کرده] بود ولی او عقیده خوارج را داشت؛ یک شب تا صبح دورش چرخیدم که از این عقیده برگردد و تولی امیرالمومنین ع را بپذیرد وی قبول نکرد؛ صبح طلاقش دادم.
الکافی، ج6، ص477
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع ...[10] فَقَالَ لِی إِنَّ ذَلِکَ الْمَتَاعَ کَانَ لِأُمِّ عَلِیٍّ [و هی امْرَأَةٌ لَهُ] وَ کَانَتْ تَرَى رَأْیَ الْخَوَارِجِ فَأَدَرْتُهَا لَیْلَةً إِلَى الصُّبْحِ أَنْ تَرْجِعَ عَنْ رَأْیِهَا وَ تَتَوَلَّى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَامْتَنَعَتْ عَلَیَّ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ طَلَّقْتُهَا.
ه. روایت شده که قومی از اهل خراسان از ماوراء النهر نزد امام صادق ع آمدند. ایشان فرمودند:
آیا با اهل بلادتان [که ناصبی هستند] دست میدهید [= گرم میگیرید] و با آنان ازدواج میکنید؟ قطعا چنین است که اگر با آنان دست بدهید دستگیرهای از دستگیرههای اسلام جدا شوند و اگر با آنان ازدواج کنید حجاب بین شما و خداوند عز و جل هتک شود.
الکافی، ج5، ص352
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَنَّهُ أَتَاهُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ مِنْ وَرَاءِ النَّهْرِ فَقَالَ لَهُمْ: تُصَافِحُونَ أَهْلَ بِلَادِکُمْ وَ تُنَاکِحُونَهُمْ؟ أَمَا إِنَّکُمْ إِذَا صَافَحْتُمُوهُمْ انْقَطَعَتْ عُرْوَةٌ مِنْ عُرَى الْإِسْلَامِ وَ إِذَا نَاکَحْتُمُوهُمْ انْهَتَکَ الْحِجَابُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
12) عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق ع درباره ناصبیای که ناصبی بودن و دشمنیاش معلوم است سوال کردم که آیا مومن میتواند با وی ازدواج کند در حالی که میتواند او را از عقیدهاش برگرداند ولی او نمیتواند این را از عقیدهاش برگرداند؟
فرمودند: مرد مومن با زن ناصبی ازدواج نکند و مرد ناصبی با زن مومن ازدواج نکند و زن مومن با مرد مستضعف [مستضعف فکری؛ کسی که انکارش نسبت به امامت، از روی ناآگاهی است نه عناد] ازدواج نکند.
النوادر(للأشعری)، ص131[11]؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص303؛ الإستبصار، ج3، ص183؛ الکافی، ج5، ص349[12]
النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النَّاصِبِ الَّذِی [قد] عُرِفَ نَصْبُهُ وَ عَدَاوَتُهُ، هَلْ یُزَوِّجُهُ الْمُؤْمِنُ[13] وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى رَدِّهِ [وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ بِرَدِّهِ]؟
قَالَ: لَا یَتَزَوَّجُ الْمُؤْمِنُ النَّاصِبِیَّةَ [نَاصِبَةً] وَ لَا یَتَزَوَّجُ النَّاصِبُ الْمُؤْمِنَةَ [مُؤْمِنَةً] وَ لَا یَتَزَوَّجُ الْمُسْتَضْعَفُ مُؤْمِنَةً.
13) الف. زراره میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: آیا با زن مرجئه یا خوارج ازدواج کنم؟
فرمود: خیر؛ بلکه سراغ زنان سادهدل برو. [یعنی زنانی که اگر شیعه نیستند بر اساس عناد و ... نیست؛ بلکه به خاطر بیاطلاعی و ساده بودنشان است].
گفتم: به خدا سوگند زنی نیست که یا مومن است یا کافر؟ [یعنی حد وسطی وجود ندارد].
فرمود: پس آنهایی را که خدا استثناء کرده چه میشود؟ سخن خداوند عز و جل از صخن تو درستتر است که فرمود: «مگر مستضعفان از مردان و زنانی که چارهای نمییابند و به راه راهیافته نمیشوند» (نساء/98).
الکافی، ج5، ص348؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص304
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: أَتَزَوَّجُ بِمُرْجِئَةٍ أَوْ حَرُورِیَّةٍ؟
قَالَ: لَا، عَلَیْکَ بِالْبُلْهِ مِنَ النِّسَاءِ.
قَالَ زُرَارَةَ: فَقُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا مُؤْمِنَةٌ أَوْ کَافِرَةٌ!
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: وَ أَیْنَ أَهْلُ ثَنْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ؟ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِکَ« إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا».
ب. زاراه میگوید: به امام باقر ع عرض کردم: خداوند کار شما را به سامان رساند. میترسم که ازدواج برای من جایز نباشد؛ یعنی از کسانی که بر این امر [= شیعه] نیستند.
فرمود: چه چیزی تو را از زنان سادهدل باز میدارد؟! و فرمود: آنان زنان مستضعفی هستند که نه ناصبیاند و نه آنچه شما بر آن هستید میشناسند.
الکافی، ج5، ص349
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ! إِنِّی أَخَافُ أَنْ لَا یَحِلَّ لِی أَنْ أَتَزَوَّجَ؛ یَعْنِی مِمَّنْ لَمْ یَکُنْ عَلَى أَمْرِهِ.
قَالَ: وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْبُلْهِ مِنَ النِّسَاءِ؟ وَ قَالَ: هُنَ الْمُسْتَضْعَفَاتُ اللَّاتِی لَا یَنْصِبْنَ وَ لَا یَعْرِفْنَ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ.
این گفتگوی زراره با امام باقر ع در همین باب از کتاب کافی با دو روایت دیگر (حدیث7[14] و حدیث12[15]) نیز نقل شده است که یکی از آنها شامل بحثهای دیگری هم هست که از بحث حاضر خارج است. همچنین روایتی هم از گفتگوی حمران بن اعین (برادر زراره) آورده (حدیث9[16]) که وی اصل این سوال را درباره یکی از خانوادهاش (که احتمالا همین برادرش بوده) از امام صادق ع میپرسد و همین توصیه امام را نقل میکند و شیخ صدوق هم تفصیل آن گفتگوی اول را به همین صورت از قول حمران درباره بکی از خانواده اش میآورد (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص408[17]).
14) الف. عبدالله بن سنان روایت کرده است که پدرم از امام صادق ع سوال کرد درباره ازدواج با زن یهودی و مسیحی و من گوش میدادم.
فرمودند: ازدواج با این دو را بیش از ازدواج با ناصبی دوست دارم؛ ولی علت اینکه دوست ندارم مرد مسلمان با زن یهودی یا مسیحی ازدواج کند ترس از این است که مبادا فرزندش را یهودی یا مسیحی کند.
الکافی، ج5، ص351
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَأَلَهُ أَبِی - وَ أَنَا أَسْمَعُ - عَنْ نِکَاحِ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ؟
فَقَالَ: نِکَاحُهُمَا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نِکَاحِ النَّاصِبِیَّةِ؛ وَ مَا أُحِبُّ لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْیَهُودِیَّةَ وَ لَا النَّصْرَانِیَّةَ مَخَافَةَ أَنْ یَتَهَوَّدَ وَلَدُهُ أَوْ یَتَنَصَّرَ.
ب. ابوبصیر هم از امام صادق ع روایت کرده است که فرمودند:
ازدواج زن یهودی یا مسیحی بهتر - یا فرمودند خوبتر- است از ازدواج مرد و زن ناصبی.
الکافی، ج5، ص351
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:
تَزَوُّجُ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ أَفْضَلُ - أَوْ قَالَ - خَیْرٌ مِنْ تَزَوُّجِ النَّاصِبِ وَ النَّاصِبِیَّةِ.