1137) سوره ممتحنة (60) آیه 7 عَسَی اللَّهُ ...(احادیث و تدبر)
حدیث
1) ذیل آیه 4 حدیثی از امام باقر ع مطرح شد که خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و به مؤمنان دستور داد تا زمانیکه قوم ایشان کافر هستند، از آنان برائت بجویند؛ و سپس آیات 4 و 5 را تلاوت کردند و فرمودند: خداوند ولایت مومنان از آنها را قطع کرد و نسبت به آنان دشمنی نشان دادند. در ادامه آن آمده است:
پس خداوند فرمود: «چهبسا خداوند بین شما و بین آن کسانی از آنان که [با آنان] دشمنی ورزیدید دوستی برقرار کند»؛ پس هنگامی که اهل مکه اسلام آوردند اصحاب رسول الله ص با آنها درآمیختند و با آنان ازدواج کردند.[1]
تفسیر القمی، ج2، ص362
... فَقَالَ: «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّة»ً؛ فَلَمَّا أَسْلَمَ أَهْلُ مَکَّةَ خَالَطَهُمْ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ نَاکَحُوهُمْ.
2) در کتب اهل سنت (و به تبع آن در برخی کتب شیعه) با سندهای متعدد روایت شده است که:
الف. حضرت علی ع به پیامبر گفتند: یا رسول الله ص! آیا مهدی از ما ائمه هدی است یا از غیر ماست؟
فرمودند: از ماست؛ به واسطه ما دین ختم میشود همان طور که به واسطه ما آغاز شد؛ و [مردم] به واسطه ما از گمراهی فتنه نجات داده میشوند همان گونه که از گمراهی شرک نجات داده شدند؛ و بعد از دشمنی [ناشی از] فتنهها به واسطه ما خداوند بین دلها در دین الفت بیندازد همان گونه که خداوند بعد از دشمنی [ناشی از] شرک بین دلها و دینشان الفت برقرار کرد.
الفتن (لنعیم بن حماد)، ج1، ص370
حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَوْشَبٍ، سَمِعَ مَکْحُولًا، یُحَدِّثُ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، رضی الله عنه قَالَ:
قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، الْمَهْدِیُّ مِنَّا أَئِمَّةَ الْهُدَى، أَمْ مِنْ غَیْرِنَا؟
قَالَ: «بَلْ مِنَّا، بِنَا یُخْتَمُ الدِّینُ کَمَا بِنَا فُتِحَ، وَبِنَا یُسْتَنْقَذُونَ مِنْ ضَلَالَةِ الْفِتْنَةِ کَمَا اسْتُنْقِذُوا مِنْ ضَلَالَةِ الشِّرْکِ، وَبِنَا یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ فِی الدِّینِ بَعْدَ عَدَاوَةِ الْفِتْنَةِ کَمَا أَلَّفَ اللَّهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَدِینِهِمْ بَعْدَ عَدَاوَةِ الشِّرْکِ»
ب. نعیم بن حماد همین مضمون را با دو سند دیگر و اندک تفاوتی در عبارات نقل کرده است (الفتن، ج1، ص370[2]).
ج. طبرانی همین مطلب را با سندی دیگر عینا نقل کرده است؛ فقط در پایانش دارد که:
حضرت علی ع عرض کرد: آیا [آن مردمی که در آخرالزمان به وسیله ما نجات مییابند] مومناند یا کافران؟
پیامبر ص فرمود: فتنهزده و کافر.
المعجم الأوسط (للطبرانی)، ج1، ص56
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ خَالِدِ بْنِ حَیَّانَ قَالَ: نا مُحَمَّدُ بْنُ سُفْیَانَ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ: نا ابْنُ لَهِیعَةَ، عَنْ أَبِی زُرْعَةَ عَمْرِو بْنِ جَابِرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ،
أَنَّهُ قَالَ لِلنَّبِیِّ ص: أَمِنَّا الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ: «بَلْ مِنَّا، بِنَا یَخْتِمُ اللَّهُ کَمَا بِنَا فَتَحَ، وَبِنَا یُسْتَنْقَذُونَ مِنَ الشِّرْکِ، وَبِنَا یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَدَاوَةٍ بَیِّنَةٍ، کَمَا بِنَا أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَدَاوَةِ الشِّرْکِ».
قَالَ عَلِیٌّ: أَمُؤْمِنُونَ أَمْ کَافِرُونَ؟
فَقَالَ: «مَفْتُونٌ وَکَافِرٌ».
لَمْ یَرْوِ هَذَا الْحَدِیثَ عَنْ أَبِی زُرْعَةَ عَمْرِو بْنِ جَابِرٍ إِلَّا ابْنُ لَهِیعَةَ، تَفَرَّدَ بِهِ: مُحَمَّدُ بْنُ سُفْیَانَ
د. سلمی شافعی این گفتگو را چنین روایت کرده است:
حضرت علی ع به پیامبر گفتند: یا رسول الله ص! آیا مهدی از ما آل محمد است یا از غیر ماست؟
فرمودند: از ماست؛ به واسطه ما دین ختم میشود همان طور که به واسطه ما آغاز شد؛ و [مردم] به واسطه ما از فتنهها نجات داده میشوند همان گونه که از شرک نجات داده شدند؛ و به واسطه ما خداوند بین دلهایشان بعد از دشمنی [ناشی از] فتنهها برادری برقرار میکند همان گونه که خداوند بعد از دشمنی [ناشی از] شرک بین دلهایشان الفت برقرار کرد، و به واسطه ما بعد از دشمنی [ناشی از] فتنه برادر میشوند همان گونه که بعد از دشمنی [ناشی از] شرک در دینشان برادر شدند.
عقد الدرر فی أخبار المنتظر وهو المهدی علیه السلام، ص214
عن أمیر المؤمنین اعلی بن أبی طالب علیه السلام، قال: قلت یا رسول الله، أمنا آل محمد المهدی، أو من غیرنا؟
فقال رسول الله ص: بل منا، یختم الله به الدین، کما فتحه بنا، وبنا ینقذون من الفتن، کما أنقذوا من الشرک، وبنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة إخواناً، کما ألف بین قلوبهم بعد عداوة الشرک، وبنا یصبحون بعد عداوة الفتنة إخواناً، کما أصبحوا بعد عداوة الشرک إخواناً فی دینهم.
این حدیث در کتب شیعه در کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ج2، ص473 و 484[3]) و شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام (ج3، ص384[4]) و التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص177[5] آمده است.
تدبر
1) «عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»
خداوند بعد از اینکه در آیات قبل با شدّت و حدّت از مسلمانان خواست که هرگونه رابطه دوستی با کفار را کنار بگذارند و حضرت ابراهیم ع ویارانش را در این زمینه به عنوان اسوه معرفی کرد و حتی همان مقدار وعده حضرت ابراهیم ع به پدرش برای استغفار وی را هم از این اسوه بودن وی خارج کرد (که نشان میدهد خداوند با چه غلظتی از مسلمانان تبری جستن و ابراز عداوت با کفار را - ولو خویشاوندشان باشد- انتظار دارد) یک دفعه در این آیه ورق را کاملا برمیگرداند و ابراز امیدواری میکند که خداوند بین شما و این کسانی که با آنان - به دستور خدا- دشمنی ورزیدید رابطه دوستی و مودت برقرار کند! و از معدود آیاتی است که فراز پایانیاش (که به یک معنا برهان بر محتوای آیه است) را با دو تعبیر مستقل آورده است: هم خداوند قدیر است و هم غفور رحیم است. شاید از این جهت است که وقتی مخاطب، بعد از آیات قبل، این آیه را میبیند با خودش می پرسد: «آیا واقعا ممکن است خدا این کار را بکند»؛ که پاسخش این است که بله، خدا هر کاری میتواند بکند! و مخاطب میپرسد: «آخر چرا؟» و خداوند می فرماید: چون خداوند غفور و رحیم است.
این تغییر شدید لحن چه توحیهی دارد؟ این مقدار تقریبا واضح است (و عموم مفسران هم توضیح دادهاند) که این مودت در آینده دلالتی دارد که آنان مسلمان خواهند شد و کفر که مانع دوستی بین آنان بود برداشته میشود؛ آنگاه آوردن این وعده از این بابت است که:
الف. چهبسا خداوند میخواهد مانع شکلگیری یک رویه تند در ذهن مخاطب شود که بنای اسلام بر عداوت و نزاع است. یعنی در ابتدای شکلگیری جامعه اسلامی لازم است با بیانات غلاظ و شداد مرز مسلمانی از کفر واضح شود و هرگونه ارتباطات عاطفی قطع شود؛ اما چون ممکن است برخی افراد برداشت خشونتورزانه از این دستورات اسلام پیدا کنند، بلافاصله تأکید میکند که امید است که همین عداوت به مودت تبدیل شود و این هم در قدرت خداست و هم اقتضای غفران و رحمت خدا این است که بنای روابط عاطفی شما با دیگران را بر همان مودت قرار دهد. یعنی میخواهد بفرماید: «عداوت، اصل نیست، بلکه یک ضرورت عارضى است و باید شرایط را عادّى کنیم» (تفسیر نور، ج9، ص584).
ب. این آیه به مسلمانان که به خاطر قطع رابطه با خویشاوندان کافر احساس کمبود و خلاء عاطفى مىکردند، پیام مىدهد که در آینده جبران خواهد شد و بسیارى از آنان به اسلام گرایش پیدا مىکنند (تفسیر نور، ج9، ص584).
ج. ...
2) «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّة»ً
ظهور اولیه حرف «مِن» در «منهم» این است که «مِن» تبعیضیه باشد، یعنی «چه بسا خدا میان شما و پارهاى از دشمنانتان دوستى پدید آورد» (ترجمه طاهری)؛ که در این صورت خدا می خواهد بفرماید قرار نیست انتظار نداشته باشید با همه دشمنانتان لزوما دوست شوید، برخی چنان کفر و عناد در وجودشان ریشه دارد که به هیچ عنوان اسلام نمیآورند که مانع دوستی شما برداشته شود.
اما محال نیست «مِن» بیانیه باشد (یعنی با همه دشمنانتان)، که در این صورت چه بسا میخواهد بفرماید در میان کافران از اسلام آوردن هیچکس ناامید نباشید، بلکه خداوند ممکن است هریک از این دشمنان جدی شما را هدایت کند و این دشمنی شما به دوستی تبدیل شود؛ و در یک کلام «از هدایت کفّار مأیوس نشوید» (تفسیر نور، ج9، ص584).
3) «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّة»ً
دگرگونى دلها و ایجاد مودّتها به دست خداست (تفسیر نور، ج9، ص584).
4) «تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّة»ً
شما از دوستى و مودّت مخفیانه با کفّار دست بردارید، خداوند مودّت واقعى را جایگزین مىکند (تفسیر نور، ج9، ص584).
5) «عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»
بعد از اینکه فرمود که خدا بین شما و دشمنانتان مودت برقرار کند، نفرمود چون خداوند حکیم و علیم است و بهتر میداند مصلحت چیست. بلکه محور را اول بر این گذاشت که خداوند قدیر است؛ و سپس اینکه او غفور و رحیم است؛ شاید میخواهد در جمله اول بفرماید «از تبدیل عداوت به مودّت تعجب نکنید که خداوند بر هر کارى قادر است» (تفسیر نور، ج9، ص584)، هر کاری بخواهد میتواند بکند ولو شما از حکمت آن سر در نیاورید؛ و نباید این طور باشید که چون حکمت کاری را نمیدانید و بلکه آن را غیرحکیمانه میدانید لزوما امکان رخ دادنش را از خدا انکار کنید؛
و با جمله دوم چهبسا میخواهد بگوید که نباید آن دستورات غلاظ و شداد در آیات قبل بر ضرورت ابراز دشمنی با کافران را طوری بفهمید که غفاریت و رحمت خداست را دست کم بگیرید؛ خیر غفاریت و رحمت او بشدت بر غضبش غلبه دارد و با همین غفاریت و رحمت میتواند با اسلام آوردنشان گذشته آنان را بپوشاند و با رحمت با آنان برخورد کند؛ و در یک کلام نشان دهد که «بدرفتارىهاى گذشته کفّار نسبت به مسلمانان نیز قابل عفو و اغماض است» (تفسیر نور، ج9، ص584).
6) «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
بخشش خداوند برخاسته از رحمت اوست (تفسیر نور، ج9، ص584).
[1] . در ادامه در تفسیر قمی آمده است: «وَ تَزَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص أُمَّ حَبِیبٍ بِنْتَ أَبِی سُفْیَانَ بْنِ حَرْبٍ.» و این فراز خیلی عجیب است و احتمال دارد توضیح افزودهای از جانب خود مرحوم قمی باشد؛ زیرا واضح است که ازدواج پیامبر ص با ام حبیبة سالها قبل از فتح مکه بوده است و وی مدتها قبل از پدرش مسلمان شده بود؛ شاید این را به عنوان شاهدی آورده که هرکس از آنان مسلمان میشد براحتی ازدواج با آنها جایز میشد ولو دختر ابوسفیان باشد.
[2] . حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ، وَرِشْدِینُ، عَنِ ابْنِ لَهِیعَةَ، عَنْ إِسْرَائِیلَ بْنِ عَبَّادٍ، عَنْ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ، عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ، رضی الله عنه، عَنِ النَّبِیِّ ص، وَابْنُ لَهِیعَةَ، عَنْ أَبِی زُرْعَةَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنِ عَلِیٍّ، عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: «بِنَا یُخْتَمُ الدِّینُ کَمَا بِنَا فُتِحَ، وَبِنَا یُسْتَنْقَذُونَ مِنَ الشِّرْکِ» ، وَقَالَ أَحَدُهُمَا: «مِنَ الضَّلَالَةِ، وَبِنَا یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَدَاوَةِ الشِّرْکِ» ، وَقَالَ أَحَدُهُمَا: «الضَّلَالَةِ وَالْفِتْنَةِ».
[3] . وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مِنَّا آلَ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا بَلْ مِنَّا یَخْتِمُ اللَّهُ بِهِ الدِّینَ کَمَا فَتَحَ بِنَا وَ بِنَا یُنْقَذُونَ مِنَ الْفِتَنِ [الْفِتْنَةِ] کَمَا أُنْقِذُوا مِنَ الشِّرْکِ وَ بِنَا یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَدَاوَةِ الْفِتْنَةِ إِخْوَاناً کَمَا أَلَّفَ بَیْنَهُمْ بَعْدَ عَدَاوَةِ الشِّرْکِ وَ بِنَا یُصْبِحُونَ بَعْدَ عَدَاوَةِ الْفِتْنَةِ إِخْوَاناً کَمَا أَصْبَحُوا بَعْدَ عَدَاوَةِ الشِّرْکِ إِخْوَاناً فِی دِینِهِمْ.
قال هذا حدیث حسن عال رواه الحفاظ فی کتبهم فأما الطبرانی فقد ذکره فی المعجم الأوسط و أما أبو نعیم فرواه فی حلیة الأولیاء و أما عبد الرحمن بن حماد فقد ساقه فی عوالیه.
[4] . و عن علی علیه السلام، أنه قال لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: أمنّا المهدی أم غیرنا؟ قال: بل منّا. بنا یختم الدین کما افتتح بنا، و بنا یؤلف اللّه بین قلوبهم بعد عداوة [الفتنة] کما ألف بنا بین قلوبهم بعد عداوة الشرک.
[5] . حدّثنا نعیم، حدّثنا الولید عن علی بن حوشب سمع مکحولا یحدّث عن علی بن أبی طالب، قال: «قلت: یا رسول اللّه المهدی منّا أئمة الهدى أم من غیرنا؟ قال: بل منّا، بنا یختم الدین، کما بنا فتح، و بنا یستنقذون من ضلالة الفتنة کما استنقذوا من ضلالة الشرک، و بنا یؤلّف اللّه بین قلوبهم فی الدین بعد عداوة الفتنة، کما ألّف اللّه بین قلوبهم و دینهم بعد عداوة الشرک.