سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1136) سوره ممتحنة (60) آیه 6 لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ

شأن نزول

در کتاب أسباب نزول القرآن (الواحدی) (ص443) نکته‌ای به عنوان شأن نزول این آیه آورده که صرف نظر از اینکه آیا واقعا برداشت وی است یا گزارش از واقعه‌ای که رخ داده، بیشتر با آیه بعد تناسب دارد (زیرا توضیح این است که وقتی این آیه نازل شد مومنان چه کردند و خداوند آیه بعدی را نازل کرد و چه ثمره‌ای بر آن مترتب شد) و آنجا خواهد آمد؛ ان شاء الله.

حدیث

ذیل آیه 4 همین سوره احادیثی درباره اسوه بودن حضرت ابراهیم ع تقدیم شد که مجدد تکرار نمی‌کنیم.

اما حدیثی در کتاب جعفریات آمده است که در شش مورد از حضرت ابراهیم ع یاد شده است به عنوان اولین کسی که کاری را انجام داد و بعدا آن کار سنت در میان بعدی‌ها شد. تک تک آن موارد (گاه با شرح و بسطی بیشتر) با سندهایی در کتب حدیثی دیگر آمده است. در ادامه ابتدا تک تک آن شش مورد به نقل از کتاب جعفریات تقدیم می‌شود و ذیل هریک از آن موارد، به سایر نقل‌هایی که ناظر به همان مورد آمده است، تقدیم می‌شود؛ و سپس چند حدیث دیگر می‌پردازیم که به سنت‌هایی اشاره می‌کند که حضرت ابراهیم ع آغاز کرده است و علی‌القاعده انتظار می‌رود او را اسوه خود بگیریم.

1) الف. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

اولین کسی که در راه خدا جنگید حضرت ابراهیم خلیل بود هنگامی که روم حضرت لوط را اسیر کرد؛ پس ابراهیم به سوی آنان برای جهاد خارج شد تا اینکه توانست وی را از دست آنان نجات دهد.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص28

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِی مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:

أَوَّلُ مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِبْرَاهِیمُ [الْخَلِیلُ] ع حَیْثُ أَسَرَتِ الرُّومُ لُوطاً فَنَفَرَ إِبْرَاهِیمُ حَتَّى اسْتَنْقَذَهُ مِنْ أَیْدِیهِمْ.

ب. عین همین فراز در النوادر (للراوندی)، ص23 آمده است.[1]

همچنین به روایات ج و د از بند 2 توجه کنید.‏

 

2) الف. در ادامه روایت امام صادق ع از امیرالمومنین ع آمده است:

و اولین کسی که پرچم به دست گرفت حضرت ابراهیم خلیل بود.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص28

وَ أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ الرَّایَاتِ إِبْرَاهِیمُ الْخَلِیلُ ع؛

ب. عین همین فراز در مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص299 آمده است.

ج. ابن حیون فراز شماره 1 و فراز فوق را در روایت واحدی از حضرت امیر ع بدین بیان روایت کرده است:

اولین کسی که در راه خدا جهاد کرد حضرت ابراهیم ع بود هنگامی که روم به ناحیه‌ای که حضرت لوط در آنجا بود پورش برد و آنجا را غارت کرد و لوط را به اسیری گرفت؛ خبرش به حضرت ابراهیم ع رسید پس به سوی آنان برای جهاد خارج شد تا اینکه توانست وی را از دست آنان نجات دهد؛ و او اولین کسی بود که پرچم درست کرد.

دعائم الإسلام، ج‏1، ص344

وَ عَنْ عَلِیٍّ ص أَنَّهُ قَالَ:

أَوَّلُ مَنْ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِبْرَاهِیمُ ع أَغَارَتِ الرُّومُ عَلَى نَاحِیَةٍ فِیهَا لُوطٌ ع فَأَسَرُوهُ فَبَلَغَ إِبْرَاهِیمَ ع الْخَبَرَ فَنَفَرَ فَاسْتَنْقَذَهُ مِنْ أَیْدِیهِمْ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ عَمِلَ الرَّایَاتِ ص

د. فراز شماره 1 و فراز فوق در ابتدا و انتهای روایتی که شیخ طوسی با سند متصل آورده آمده است. ایشان نیز با سند خویش از امام صادق ع از پدرشان این را روایت کرده‌اند که:

اولین کسی که در راه خدا جنگید حضرت ابراهیم خلیل بود هنگامی که روم حضرت لوط را اسیر کرد؛ پس ابراهیم به سوی آنان برای جهاد خارج شد تا اینکه توانست وی را از دست آنان نجات دهد.

و اولین کسی که تیری در راه خدا پرتاب کرد سعد بن ابی‌وقاص - لعنت الله علیه*- بود!

و اولین کسی که اسبی را در راه خدا زین کرد و سوار بر آن به جنگ دشمن رفت مقداد بن اسود -رحمة الله علیه- بود؛

و اولین کسی که در اسلام شهید شد مهجع بود؛

و اولین کسی که اسبش را در راه خدا پی کرد جعفر بن ابی‌طالب ذوالجناحین** بود که اسبش را پی کرد؛

و اولین کسی که پرچم به دست گرفت حضرت ابراهیم ع بود [با پرچم] لا اله الا الله.

پی‌نوشت:

* آوردن تعبیر لعنة الله علیه از حیث وضعیت نهایی اوست که در مقابل امیرالمومنین ع ایستاد نه از حیث تیری که در راه اسلام پرتاب کرد.

** ذوالجناحین یعنی دارای دو بال؛ و وجه تسمیه ایشان به این صفت آن است که وقتی خبر شهادت وی را به پیامبر دادند و به ایشان گفتند ابتدا دو دستان وی قطع شد و سپس شهید شد حضرت فرمودند خداوند به جای آن دو دست، دو بال به وی عطا فرمود که با آنها در بهشت پرواز کند.

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص170

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّار عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ:

أَوَّلُ مَنْ قَاتَلَ إِبْرَاهِیمُ ع حَیْثُ أَسَرَتِ الرُّومُ لُوطاً ع فَنَفَرَ إِبْرَاهِیمُ ع حَتَّى اسْتَنْقَذَهُ مِنْ أَیْدِیهِمْ؛

وَ أَوَّلُ مَنْ رَمَى بِسَهْمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ لَعَنَهُ اللَّهُ؛

وَ أَوَّلُ مَنِ ارْتَبَطَ فَرَساً فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ رَحِمَهُ اللَّهُ؛

وَ أَوَّلُ شَهِیدٍ فِی الْإِسْلَامِ مِهْجَعٌ؛

وَ أَوَّلُ مَنْ عَرْقَبَ الْفَرَسَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع ذُو الْجَنَاحَیْنِ عَرْقَبَ فَرَسَهُ؛

وَ أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ الرَّایَاتِ إِبْرَاهِیمُ ع لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

 

3) الف. در ادامه روایت امام صادق ع از امیرالمومنین ع، آمده است:

و اولین کسی که از میهمان به عنوان میهمان [بدون هیچ چشمداشتی] پذیرایی کرد حضرت ابراهیم ع بود.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص28

وَ أَوَّلُ مَنْ أَضَافَ الضَّیْفَ إِبْرَاهِیمُ.

ب. این فراز و فراز شماره 5 را شیخ طوسی با سند متصل از قول امام رضا ع از پدرانشان از امام علی ع روایت کرده است که متن کامل آن ذیل فراز 5 خواهد آمد.[2]

 

4) الف. در ادامه روایت امام صادق ع از امیرالمومنین ع، آمده است:

و اول کسی که ترید را ترید کرد* حضرت ابراهیم ع بود.

* پی‌نوشت: «ثرَدَ الخُبْزَ» یعنی نان را ریز ریز کرد و سپس با آب خورش [آب آبگوشت] خیس داد و سپس در وسط قدح ریخت (تاج العروس، ج‏4، ص372[3]) در فارسی به صورت «ترید» و «ترید کردن» تعبیر می‌شود.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص28

وَ أَوَّلُ مَنْ ثَرَدَ الثَّرِیدَ إِبْرَاهِیمُ؛

ب. این حدیث مرحوم برقی با سند خویش بدین صورت روایت کرده است:

اول کسی که ترید را ترید کرد حضرت ابراهیم ع بود و اول کسی که نان خشک را در خورش ترید کرد* هاشم [جد اعلای پیامبر ص] بود.

* پی‌نوشت: «هشم» به معنای شکستن چیز خشک است و «هشم الثرید» به معنای تکه‌تکه کردن نان و استفاده از آن در ترید کردن است.

المحاسن، ج‏2، ص402

عَنْهُ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:

أَوَّلُ مَنْ ثَرَدَ الثَّرِیدَ إِبْرَاهِیمُ ع وَ أَوَّلُ مَنْ هَشَمَ الثَّرِیدَ هَاشِم‏.

ج. این مضمون ر با اندک تفاوتی در عبارات ابن حیون از خود پیامبر ص نقل کرده است (دعائم الإسلام، ج‏2، ص110[4]).

د. مرحوم کلینی این مضمون را بدین صورت از امام صادق روایت کرده که پیامبر ص فرمودند:

اولین کسی که تنوع بخشید [= چند غذا را برای پذیرایی آورد] حضرت ابراهیم ع بود  و اول کسی که نان خشک را در خورش ترید کرد هاشم بود.

الکافی، ج‏6، ص317

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ:

ص أَوَّلُ مَنْ لَوَّنَ إِبْرَاهِیمُ ع وَ أَوَّلُ مَنْ هَشَمَ الثَّرِیدَ هَاشِمٌ.

تبصره

شاید مقصود از تعبیر ترید کردن در روایات اول و دوم، نه صرف درست کردن غذا به صورت ترید، بلکه کنایه از پذیرایی گسترده از دیگران است؛ زیرا هم در کتاب جعفریات این روایت در امتداد عبارتی است که از میهمانی دادن حضرت ابراهیم ع سخن می‌گوید؛ و هم در روایت اخیر از تعبیر «لوّن» به جای «ثرد الثرید» استفاده شده که در فارسی می‌گوییم «سفره رنگارنگ چید»؛ و هم در خصوص هاشم هم معروف است که قحطی‌ای رخ داد و ایشان در آن قحطی ترید می‌کرد و به نیازمندان می‌داد و به خاطر همین هم به «هاشم» معروف شد (تاج العروس، ج‏17، ص755[5]) و خود همین تعبیر نشان می‌دهد که اصطلاح «هشم الترید» قبلا وجود داشته و چون وی این کار را فراوان انجام داده به وی لقب «هاشم» دادند.[6]

 

5) الف. در ادامه روایت امام صادق ع از امیرالمومنین ع، آمده است:

اولین کسی که موی سفید بر صورتش رویید حضرت ابراهیم ع بود. گفت: پروردگارا! این سپیدی چیست؟

فرمود: نور است.

گفت: پروردگارا! افزونش کن.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص28

وَ أَوَّلُ مَنْ شَابَ إِبْرَاهِیمُ؛ وَ قَالَ: وَ مَا هَذَا الشَّیْبُ یَا رَبِّ؟

قَالَ: نُورٌ.

قَالَ: رَبِّ زِدْنِی مِنْهُ؛

ب. مرحوم کلینی این حدیث را با سند خودش از امام صادق ع روایت کرده با این تفاوت مختصر که خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم ع فرمود: نور و مایه وقار است (الکافی، ج‏6، ص492[7]).

ج. سپس حدیث دیگری از امام صادق ع روایت کرده است که فرمودند:

وضعیت چنین بود که محاسن مردم سپید نمی‌شد تا اینکه حضرت ابراهیم ع سپیدی‌ای در محاسن خویش دید. گفت: پروردگارا! این چیست؟

فرمود: این [علامت] وقار است.

گفت: پروردگارا! بر وقار من بیفزا!

الکافی، ج‏6، ص492

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ‏ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

کَانَ النَّاسُ لَا یَشِیبُونَ فَأَبْصَرَ إِبْرَاهِیمُ ع شَیْباً فِی لِحْیَتِهِ، فَقَالَ: یَا رَبِّ مَا هَذَا؟

فَقَالَ: هَذَا وَقَارٌ.

فَقَالَ: یَا رَبِّ زِدْنِی وَقَاراً.

د. شیخ صدوق از امام صادق ع همین مضمون را در گفتگوی حضرت ابراهیم ع با جبرئیل مطرح کرده است (من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص130[8]).

ه. شیخ طوسی با سند خود روایت زیر را از امام رضا ع از پدرانشان آورده است که مضمون این روایت و نیز روایت 3 را دربردارد؛ که امیرالمومنین ع فرمودند:

حضرت ابراهیم ع اولین کسی بود که از میهمان به عنوان میهمان [بدون هیچ چشمداشتی] پذیرایی کرد؛

و اولین بود کسی که موی سفید بر صورتش رویید. گفت: این چیست؟

به او گفته شد: وقار در دنیا و نوری در آخرت است.

الأمالی (للطوسی)، ص338

أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ عُقْدَةَ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ:

کَانَ إِبْرَاهِیمُ أَوَّلَ مَنْ أَضَافَ الضَّیْفَ،

وَ أَوَّلَ مَنْ شَابَ، فَقَالَ: مَا هَذَا؟

قِیلَ: وَقَارٌ فِی الدُّنْیَا، وَ نُورٌ فِی الْآخِرَةِ.

 

6) الف. در ادامه روایت امام صادق ع از امیرالمومنین ع، آمده است:

و اول کسی که ختنه کرد حضرت ابراهیم ع بود.

الجعفریات (الأشعثیات)، ص28

وَ أَوَّلُ مَنِ اخْتَتَنَ إِبْرَاهِیمُ...[9]

ب. در همانجا حدیث بعدی که باز از امام صادق ع از پدرانش روایت شده چنین است که حضرت علی ع فرمودند:

به حضرت ابراهیم خلیل الرحمن گفته شد: خود را پاک و طاهر کن. پس وی ناخن‌هایش را گرفت.

دوباره به وی گفته شد: خود را پاک و طاهر کن. پس وی موهای زاید زیر بغل خویش را برکند.

دوباره به وی گفته شد: خود را پاک و طاهر کن. پس وی سر خویش را حلق کرد.

دوباره به وی گفته شد: خود را پاک و طاهر کن. پس وی ختنه کرد.

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِی مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:

قِیلَ لِإِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الرَّحْمَنِ: تَطَهَّرْ. فَأَخَذَ مِنْ أَظْفَارِهِ.

ثُمَّ قِیلَ لَهُ: تَطَهَّرْ. فَنَتَفَ تَحْتَ جَنَاحَیْهِ.

ثُمَّ قِیلَ لَهُ: تَطَهَّرْ. فَحَلَقَ هَامَتَهُ‏.

ثُمَّ قِیلَ لَهُ: تَطَهَّرْ. فَاخْتَتَنَ.

ج. این دو حدیث به همین صورت در النوادر (للراوندی)، ص23[10] و دعائم الإسلام، ج‏1، ص124[11] آمده است. فقط به جای «موی سرش را حلق کرد» آمده است «حَلَقَ عَانَتَهُ: موهای عانه (زیر شکم)‌اش را تراشید».

د. شخص زندیقی خدمت امام صادق ع می‌رسد و سوالاتی از امام ع می‌پرسد که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[12] در فرازی از این گفتگو امام ع می فرمایند:                      

مجوس [= زرتشتیان] روالشان این نبود که ختنه کنند در حالی که این از سنت‌های پیامبران بود و اولین کسی که این کار را انجام داد حضرت ابراهیم خلیل الله بود.

الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص346

مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَةٍ أَنَّهُ قَال‏:

... وَ کَانَتِ الْمَجُوسُ لَا تَخْتِنُ [تَخْتَتِن‏] وَ هُوَ مِنْ سُنَنِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَوَّلُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ إِبْرَاهِیمُ خَلِیلُ اللَّه‏.

ه. از امام رضا ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که یکبار حضرت علی ع در مسجد جامع کوفه بود که شخصی از اهل شام برخاست و سوالاتی از حضرت پرسید که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[13] از جمله آن سوالات این بود:

و از ایشان پرسید درباره اولین کسی که به ختنه کردن دستور داد.

امیرالمومنین ع فرمود: حضرت ابراهیم ع.

... و از ایشان پرسید درباره اولین کسی که نعلین پوشید.

امیرالمومنین ع فرمود: حضرت ابراهیم ع.

علل الشرائع، ج‏2، ص596

حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَبَلَةَ الْوَاعِظُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِیُّ [قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی][14] قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع قَالَ:

کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع بِالْکُوفَةِ فِی الْجَامِعِ إِذْ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ أَشْیَاء...

... وَ سَأَلَهُ عَنْ أَوَّلِ مَنْ أُمِرَ بِالْخِتَانِ؟ قَالَ: إِبْرَاهِیمُ ع.

...[15] وَ سَأَلَهُ عَنْ أَوَّلِ مَنْ لَبِسَ النَّعْلَیْنِ؟ فَقَالَ: إِبْرَاهِیمُ ع‏

شیخ صدوق همین حدیث را با همین سند در عیون أخبار الرضا ع (ج‏1، ص245) آورده است فقط سوال اول بدین صورت است که: «سَأَلَهُ عَنْ أَوَّلِ مَا أُمِرَ بِالْخِتَانِ: اولین کسی که به ختنه کردن دستور داده شد».

 

7) در روایت جعفریات دیدیم که 6 مورد از مواردی که حضرت ابراهیم ع اول کسی بود که کاری را انجام داده بود روایت شد. مرحوم طبرسی روایت دیگری از امام صادق ع می‌آورد که در آن 7 مورد ذکر شده، که دو مورد (خمس دادن و نعلین پوشیدن)‌را بر موارد فوق اضافه دارد و یک مورد (ترید کردن) را ندارد. البته ایشان ابتدا نقلی از سعید بن جبیر (از اصحاب خاص امیرالمومنین ع) می‌آورد که در کتب اهل سنت نیز زیاد ذکر شده (مثلا ر.ک: شعب الإیمان، ج6، ص395[16]؛ الدر المنثور، ج‏1، ص115[17])، سپس می‌گوید در روایت امام صادق ع برخی موارد را دارد و برخی را ندارد. عبارت مجمع البیان بدین قرار است:

معروف است که سعید بن جبیر می‌گفت:

حضرت ابراهیم ع اولین کسی است که از میهمان به عنوان میهمان [بدون هیچ چشمداشتی] پذیرایی کرد؛

و اولین کسی است که ختنه کرد؛

و اولین کسی است که موهای سبیلش را کوتاه کرد و کفش پوشید؛

و اولین کسی است که که موی سفید بر صورتش دید گفت: پروردگارا! این چیست؟ فرمود: این وقار است. گفت: پروردگارا! وقارم را افزون کن.

و این مطلبی است که سکونی از امام صادق ع روایت کرده است با این تفاوت که در آن روایت معصوم ع تعبیر «اولین کسی است که موهای سبیلش را کوتاه کرد و کفش پوشید» را ندارد؛ و به جایش این موارد را دارد که:

و اول کسی که در راه خدا جنگید ابراهیم ع بود؛

و اول کسی که خمس اموالش را بیرون آورد ابراهیم ع بود؛

و اول کسی که نعلین پوشید ابراهیم ع بود؛

و اول کسی که پرچم به دست گرفت ابراهیم ع بود.

مجمع البیان، ج‏1، ص378

و کان سعید بن المسیب یقول: کان إبراهیم أول الناس أضاف الضیف؛

و أول الناس اختتن؛

و أول الناس قص شاربه و استحذى؛

و أول الناس رأى الشیب؛ فلما رآه قال: یا رب ما هذا؟ قال: هذا الوقار. قال: یا رب فزدنی وقارا.

وَ هَذَا أَیْضاً قَدْ رَوَاهُ السَّکُونِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع، وَ لَمْ یَذْکُرْ «وَ أَوَّلَ مَنْ قَصَّ شَارِبَهُ وَ اسْتَحْذَى» وَ زَادَ فِیهِ:

وَ أَوَّلُ مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِبْرَاهِیمُ؛

وَ أَوَّلُ مَنْ أَخْرَجَ الْخُمُسَ إِبْرَاهِیمُ؛

وَ أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ النَّعْلَیْنِ إِبْرَاهِیمُ؛

وَ أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ الرَّایَاتِ إِبْرَاهِیم‏.

 

8) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

یک شب پیامبر اکرم ص که در منزل حضرت خدیجه* بودند مرا فراخواندند. وقتی نزد ایشان رفتم فرمودند: دنبال من بیا!

ایشان به راه افتادند و من هم دنبال ایشان رفتم و از خانه‌های مکه عبور می کردیم تا به کعبه رسیدیم و خداوند همه چشم‌ها را به خواب فرو برده بود. پس رسول الله ص به من فرمودند: علی جان!

گفتم: لبیک یا رسول الله ص!

فرمود: بر روی شانه من بالا برو [و بتها را بشکن.

گفتم: بلکه شما یا رسول الله ص بر شانه من بالا بروید و بتها را بشکنید.

فرمودند: خیر، تو بالا برو ای علی!] **

پس پیامبر ص خم شد و من بر شانه ایشان بالا رفتم و بتها را به زیر افکندم و پایین آمدم و به اتفاق از کبعه بیرون آمدیم تا به منزل حضرت خدیجه رسیدیم.

پیامبر ص به من فرمود: ای علی! اولین کسی که بتها را شکست جد تو حضرت ابراهیم ع بود و تو ای علی، آخرین کسی هستی که بتها را می‌شکنی.

چون صبح شد اهل مکه دیدند که بتهایشان سرنگون و فروافتاده است. گفتند: این کار را با خدایان ما نکردند مگر محمد ص و پسر عمویش. سپس دیگر هیچ بتی در کعبه برپا نشد.

پی‌نوشت:

* ظاهرا این واقعه در زمان فتح مکه رخ داده و اگر چنین باشد مقصود از آن، منزلی است که قبلا حضرت خدیجه در آن زندگی می‌کرده و از اموال وی بوده است.

** در نقل «فضایل» این فراز داخل کروشه را ندارد، که با توجه به اینکه دو کتاب از یک نفر است احتمال زیاد دارد افتادگی از متن توسط ناسخ بوده باشد.

الفضائل (لابن‌شاذان القمی)، ص97؛ الروضة فی فضائل أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب ع (لابن‌شاذان القمی)، ص31

وَ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ:

دَعَانِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ هُوَ بِمَنْزِلِ خَدِیجَةَ رض ذَاتَ لَیْلَةٍ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَیْهِ، قَالَ: اتَّبِعْنِی یَا عَلِیُّ.

فَمَا زَالَ یَمْشِی وَ أَنَا خَلْفَهُ، وَ نَحْنُ نَخْتَرِقُ دُرُوبَ مَکَّةَ، حَتَّى أَتَیْنَا الْکَعْبَةَ، وَ قَدْ أَنَامَ اللَّهُ تَعَالَى کُلَّ عَیْنٍ، فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: یَا عَلِیُّ!

قُلْتُ: لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ.

قَالَ: اصْعَدْ یَا عَلِیُّ عَلَى [/فَوْقَ] کَتِفِی [وَ کَسِّرِ الْأَصْنَامَ.

قُلْتُ: بَلْ أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، اصْعَدْ فَوْقَ کَتِفِی وَ کَسِّرِ الْأَصْنَامَ.

قَالَ: بَلْ أَنْتَ اصْعَدْ یَا عَلِیُّ، وَ][18].

ثُمَّ انْحَنَى النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، فَصَعِدْتُ عَلَى [/فَوْقَ] کَتِفِهِ، فَقَلَبْتُ الْأَصْنَامَ عَلَى رُءُوسِهَا [/وَ أَقْلَبْتُ الْأَصْنَامَ عَلَى وُجُوهِهَا]، وَ نَزَلْتُ فَخَرَجْنَا مِنَ الْکَعْبَةِ [شَرَّفَهَا اللَّهُ تَعَالَى] حَتَّى أَتَیْنَا مَنْزِلَ خَدِیجَةَ رض.

فَقَالَ: یَا عَلِیُّ أَوَّلُ مَنْ کَسَرَ الْأَصْنَامَ جَدُّکَ إِبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ ثُمَّ أَنْتَ یَا عَلِیُّ، آخِرُ مَنْ‏ کَسَرَهَا.

قَالَ: فَلَمَّا أَصْبَحَ أَهْلُ مَکَّةَ وَجَدُوا الْأَصْنَامَ مُنَکَّسَةً، مَقْلُوبَةً [/مَنْکُوسَةً مَکْبُوبَةً] عَلَى رُءُوسِهَا. فَقَالُوا: مَا فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِلَّا مُحَمَّدٌ وَ ابْنُ عَمِّهِ، ثُمَّ لَمْ یُقَمْ بَعْدَهَا فِی الْکَعْبَةِ صَنَم‏.

 

9) از امام صادق ع روایتی طولانی آمده است که حضرت ع نحوه تلبیه (لبیک گفتن) در حج را توضیح می‌دهند و در پایانش می‌فرمایند:

و بدان که آن چهار لبیکی که در اول کلام بود واجب است و همان توحید است و پیامبران آن گونه لبیک گفتند؛ و از [فراز] ذی المعارج [یعنی: لَبَّیْکَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّیْکَ] را زیاد بگو چرا که رسول الله ص آن را زیاد می‌گفت؛ و اولین کسی که لبیک گفت حضرت ابراهیم ع بود که فرمود: همانا خداوند عز و جل شما را می‌خواند که حج خانه او را بجا آورید پس با لبیک گفتن اجابتش کنید؛ پس احدی نماند از کسانی که در پشت مردان و شکم زنان از آنان میثاق بر وفاداری گرفته شد مگر اینکه با لبیک گفتن اجابت کردند.

الکافی، ج‏4، ص336؛ تهذیب الأحکام، ج‏5، ص91-92[19]

عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ جَمِیعاً عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: التَّلْبِیَةُ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ ...[20]

وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا بُدَّ [لَکَ] مِنَ التَّلْبِیَاتِ الْأَرْبَعِ [الَّتِی کُنَّ] فِی أَوَّلِ الْکَلَامِ وَ هِیَ الْفَرِیضَةُ وَ هِیَ التَّوْحِیدُ وَ بِهَا لَبَّى الْمُرْسَلُونَ وَ أَکْثِرْ مِنْ ذِی الْمَعَارِجِ  فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یُکْثِرُ مِنْهَا وَ أَوَّلُ مَنْ لَبَّى إِبْرَاهِیمُ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَدْعُوکُمْ إِلَى أَنْ تَحُجُّوا بَیْتَهُ فَأَجَابُوهُ بِالتَّلْبِیَةِ فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ أُخِذَ مِیثَاقُهُ بِالْمُوَافَاةِ فِی ظَهْرِ رَجُلٍ وَ لَا بَطْنِ امْرَأَةٍ إِلَّا أَجَابَ بِالتَّلْبِیَةِ.[21] و [22]

 

10) از امام صادق ع روایت شده که اولین کسی که از نعلین استفاده کرد حضرت ابراهیم ع بود.

الکافی، ج‏6، ص462

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ النَّعْلَیْنِ إِبْرَاهِیمُ ع.

در آخرین حدیث ذیل شماره 6 این مضمون از امیرالمومنین ع به نقل از امام رضا ع، و در حدیث 7 این مضمون از امام صادق ع نیز روایت شد.

 

11) مرحوم ابن قولویه در کتاب خویش با سندش از ابوالاشهب از خالد ربعی از شخصی روایت کرده که وی از کعب* شنیده که می‌گفته است:

اول کسی که قاتل حسین بن علی ع را لعنت کرد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن ع بود که وی را لعنت کرد و به فرزندانش دستور داد که چنین کنند و بر آنان عهد و میثاق گرفت؛ سپس حضرت موسی بن عمران ع وی را لعنت کرد و به امتش دستور داد که چنین کنند؛ سپس حضرت داوود ع او را لعنت کرد و به بنی اسرائیل دستور داد که چنین کنند؛ سپس حضرت عیسی ع او را لعنت کرد و فراوان می‌گفت: ای بنی‌اسرائیل! قاتل وی را لعنت کنید و اگر زمان وی را درک کردید از [یاریِ]‌ وی زمین ننشینید چرا که شهیدی که همراه او شهید شود همانند شهید همراه پیامبران است که روی آورده و اصلا پشت به جبهه نمی‌کند و گویی که من بقعه او را می‌بینم و هیچ پیامبری نیست مگر اینکه کربلا را زیارت کرده و بر آن ایستاده است. و فرمود: همانا آن بقعه‌ای است که خیر فراوانی در آن هست و در آن ماه درخشانی دفن می شود.

کامل الزیارات، ص67

حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ النَّاقِدُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو هَارُونَ الْعِیسِیُّ [الْعَبْسِیُ‏] عَنْ أَبِی الْأَشْهَبِ جَعْفَرِ بْنِ حَنَانٍ [حَیَّانَ‏] عَنْ خَالِدٍ الرَّبَعِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ کَعْباً یَقُولُ:

أَوَّلُ مَنْ لَعَنَ قَاتِلَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع إِبْرَاهِیمُ خَلِیلُ الرَّحْمَنِ لَعَنَهُ وَ أَمَرَ وُلْدَهُ بِذَلِکَ وَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ ثُمَّ لَعَنَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ وَ أَمَرَ أُمَّتَهُ بِذَلِکَ ثُمَّ لَعَنَهُ دَاوُدُ وَ أَمَرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِذَلِکَ ثُمَّ لَعَنَهُ عِیسَى وَ أَکْثَرَ أَنْ قَالَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَنُوا قَاتِلَهُ وَ إِنْ أَدْرَکْتُمْ أَیَّامَهُ فَلَا تَجْلِسُوا عَنْهُ فَإِنَّ الشَّهِیدَ مَعَهُ کَالشَّهِیدِ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ مُقْبِلٍ غَیْرِ مُدْبِرٍ [مُقْبِلًا غَیْرَ مُدْبِرٍ] وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى بُقْعَتِهِ وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَ قَدْ زَارَ کَرْبَلَاءَ وَ وَقَفَ عَلَیْهَا وَ قَالَ إِنَّکِ لَبُقْعَةٌ کَثِیرَةُ الْخَیْرِ فِیکِ یُدْفَنُ الْقَمَرُ الْأَزْهَرُ.

پی‌نوشت:

کعب ظاهرا همان کعب الأحبار، عالم معروف یهودی است که مسلمان شد و در سال 32 یا 34 قمری از دنیا رفت. وی مورد توجه عمر بود و مطالب فراوانی را از تورات و ... نقل می‌کرد. در این سند، ابوالاشهب (که اهل سنت وی را معتبر می‌دانند) در سالهای 70-165 می‌زیسته است. درباره خالد بن ربعی اهل سنت اختلاف دارند برخی وی را تضعیف کرده‌اند (لسان المیزان، ج2، ص 374[23]) ولی امثال ابن حبان وی را در ثقاتش یاد کرده است (الثقات لابن حبان، ج4، ص200[24]). از آنجا خالد ربعی از عایشه روایت دارد کاملا طبیعی است که کعب الاحبار را درک کرده باشد و از او نقل کرده باشد. با اینکه کعب الاحبار متهم است که اسرائیلیات را وارد در فضای احادیث مسلمانان کرده است، اما با توجه به اینکه نقلی که وی انجام داده برخلاف فضایی است که در دستگاه حکومتی از او می خواستند از باب الفضل ما شهدت به الأعداء، احتمال صدقش زیاد است و احتمال دارد وی این مطلب را در کتب آسمانی قبلی دیده یا از برخی از صحابه که از پیامبر ص شنیده‌اند شنیده باشد.