1133) سوره ممتحنة (60) آیه 3 لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ (تدب
تدبر
1) «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ»
در آیه اول مومنان را بازداشت از اینکه با دشمنان خود و خدا رابطه دوستانه برقرار کنند. آیه قبل چرایی این دستور را از زاویه دنیوی توضیح داد که این رابطه آن فایدهای را که شما انتظارش را در دنیا دارید برایتان نخواهد داشت و این آیه چرایی آن را از زاویه اخروی توضیح میدهد. میفرماید نهتنها این کفار در دنیا به نفع شما کاری نخواهند کرد، بلکه آن خویشاوندان و فرزندانتان که به خاطر آنها بود که چنان کردید، نیز روز قیامت هیچ فایدهای برای شما نخواهند داشت؛ چرا که خداوند در آن روز بین شما و آنها جدایی میافکند و خداوند به هرچه انجام میدهید آگاه است؛ یعنی روز قیامت شما میمانید و عملتان و خداوندی که بدین کارتان آگاه بوده و ثمره و عقوبت این کارتان را خواهد داد (مجمع البیان، ج9، ص406[1]؛ المیزان، ج19، ص229[2]؛ مفاتیح الغیب، ج29، ص518[3]؛ البحر المحیط، ج10، ص154[4]؛ تفسیر نور، ج9، ص577[5]).
2) «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ... وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ ... یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ ... لَنْ تَنْفَعَکُمْ»
در این سه آیه سه دلیل آورد که هرگونه انگیزه مسلمانان برای ایجاد رابطه دوستانه با کفّار را به چالش بکشد: آنها قلباً که مایلند شما هم کافر شوید؛ اگر موقعیت پیدا کنند، دست و زبانشان بر ضدّ شما خواهد بود؛ و در قیامت هم که سودی برای شما ندارند. (تفسیر نور، ج9، ص577).
3) «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ... تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ ... لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ»
عواطف خویشاوندی، گاهی زمینه تمایل به دشمنان است (تفسیر نور، ج9، ص577).
4) «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ»
از ناکارآمدی تکیهگاهها و تنهایی خود در قیامت یاد کنید تا از کفّار قطع امید کنید، گرچه از بستگان شما باشند (تفسیر نور، ج9، ص577).
5) «لَنْ تَنْفَعَکُمْ ... یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ»
«یوم القیامة» در این آیه ظرف است؛ که هم میتواند ظرف برای «ینفعکم» باشد (روز قیامت نفعی برای شما ندارند) و هم برای یفصل بینکم (روز قیامت بین شما جدایی انداخته میشود) (مفاتیح الغیب، ج29، ص518[6]؛ البحر المحیط، ج10، ص154[7])؛ و ظاهرا دومی دلیلی برای اولی است؛ یعنی علت اینکه روز قیامت آنان هیچ نفعی ندارند این فصلی است که رخ میدهد؛ اما مقصود از این فصل چیست؟
الف. همان قطع شدن مطلق اسباب و روابط دنیوی است که در آیات دیگر فرمود : «لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» (أنعام/94) یا «وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» (بقرة/166)؛ که در این آیه به طور خاص در خصوص خویشاوندان و فرزندان است و همان است که در جایی دیگر فرمود: ««فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ» (مؤمنون/101). (المیزان، ج19، ص229[8]).
ب. مراد جداییای است که خداوند بین انسانها میاندازد که ناشی از همان هول و هراس شدید قیامت است که در جای دیگر فرمود: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» (عبس/34-37) (به نقل از المیزان، ج19، ص229[9]).
ج. جداییای است که بین اهل ایمان و اهل کفر میافتد؛ از این رو خویشاوندان و فرزندان کافر در کنار مومن نخواهند بود (به نقل از المیزان، ج19، ص229[10])؛ یعنی میخواهد بفرماید در روز قیامت، خدا بستگان منحرف را از مؤمنان جدا میکند، پس برای چند روز دنیا، خود را به آنان وابسته نکنیم (تفسیر نور، ج9، ص577).
د. مقصود از «فصل» قضاوت است نه جدایی. یعنی خداوند روز قیامت بین شما قضاوت خواهد کرد، یعنی شبیه مضمون آیه «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» (سجدة/20) (به نقل از المیزان، ج19، ص229[11])؛ که در این صورت مقصود از «بینکم» میتواند بین مومنان و کفار باشد؛ یا بین شما و خویشاوندان و فرزندانتان، و میتواند بین دو گروه از مومنان باشد گروهی که پایبند به دوری از کفار بودند و گروهی که روابط دوستانه با کفار برقرار میکردند.
ه. ...
تبصره:
علامه طباطبایی بعد از ذکر هریک از این احتمالات دوم به بعد، مناقشهای از حیث عدم ارتباط آن با سیاق آیه داشته است؛ و ظاهرا این مناقشه ایشان از این بابت است که ناخودآگاه وجود یک معنای درست را شاهدی بر نادرست بودن سایر معانی قلمداد میکنند؛ در حالی که بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا چنین تلازمی در کار نیست؛ و بهویژه بر اساس همان نکته تفسیری مهمی که ایشان قبلا تحت عنوان «هذان سرّان تحتهما أسرار» بدان اشاره کرد (المیزان، ج1، ص2610[12]) ضرورتی ندارد معنای آیه را صرفا در معنایی که متناسب با سیاق است محدود کنیم و از این رو همه این وجوه می تواند مد نظر آیه بوده باشد.
6) «یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ»
در نکات ادبی گذشت که تفاوت ماده «فصل» با «فرق» در این است که اولی فاصله و جداییای است که یک وحدتی در کار بوده؛ اما دومی جدایی دو امری است که بهخودی خود دوتا بودهاند؛ و کاری که خداوند در روز قیامت بین انسانها انجام میدهد «فصل» بین آنهاست نه «فرق»؛ شاید از همین روست که درباره قیامت تعبیر «یوم الفرق» نداریم؛ هرچند - چنانکه در ادامه خواهیم دید - خود انسانها گاه چنان زندگی میکنند که خروجیاش در قیامت تبدیل شدن آنان به چند «فریق» است.
نکته تخصصی جامعهشناسی: عمق مساله اصالت خانواده و جامعه
به کار بردن تعبیر «فصل» برای اینجا که رابطه بین خانوادهها گسسته میشود شاهد مهمی است که پیوند افراد درون خانواده یک پیوند بسیار شدیدی است که گویی اعضای یک پیکرهاند نه افرادی در کنار هم؛
و مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که این پیوند فقط بین اعضای خانواده نیست؛ بلکه بین مطلق انسانها (نه فقط جامعهای که در یک زمان در یک جا زندگی میکنند، بلکه عموم انسانها در عموم زمانها) صادق است؛ و شاهد بر این ادعا آن است که اساسا یکی از اسامی پرکاربرد روز قیامت «یوم الفصل» است و این یوم الفصل بودن صرفا ناظر به روابط خانوادگی نیست، بلکه ناظر به کل جمعیت انسانهای اولین و آخرین است که یکجا کنار هم گرد هم میآیند: «هذا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناکُمْ وَ الْأَوَّلینَ» (مرسلات/38).
در واقع به نظر میرسد انواعی از پیوندها بین انسانها برقرار میشود که مراتبی از اصالت جامعه را رقم میزند که اولا قبول هر مرتبه نباید ما را از مراتب دیگر غافل کند و ثانیا نباید احکام این مراتب را با هم خلط کنیم و به نظر میرسد عمده نقدهایی که بر اصالت جامعه میشود ناشی از خلط احکام مراتب مختلف جامعه است.
اگر بخواهیم به این مراتب اشارهای داشته باشیم به طور خلاصه می توان گفت:
الف. یک مرتبه ناظر به خانواده است؛ که خانوادهها (هم در سطح خانواده هستهای و هم مراتب مختلف خانواده گسترده، که از خویشان نزدیک شروع میشود و تا قوم و قبیله و حتی نزاد ادامه پیدا میکند) یک پیوند شدیدی را در انسانها رقم میزند که سرنوشت آنها را بشدت به هم وابسته میکند؛ البته این وابستگی به نحوی است که اگر بر مدار تقوا باشد در قیامت هم تداوم خواهد داشت: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤن» (یس/56؛)، «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِم» (رعد/34؛ غافر/8) ، «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُم» (طور/21) و ...؛ و اگر بر مدار تقوا نباشد نفعی به حال هم ندارند: «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ» (ممتحنه/3) و از هم فرار میکنند: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» (عبس/34-37) و چهبسا با هم دشمن شوند: « إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ» (تغابن/14) هرچند که در عین این دشمنی ممکن است بقدری به هم پیوند خورده باشند که با هم در جهنم حاضر باشند: «احْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُون» (صافات/22) ، «سَیَصْلى ناراً ذاتَ لَهَب؛ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب» (مسد/3-4).
ب. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک زمان و یک مکان (در یک شهر یا یک روستا یا ...) زندگی میکنند و از این جهت زندگیهایشان به هم گره خورده و از هم تاثیر میپذیرد: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون» (اعراف/164)، «وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ» (اعراف/94)، «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها» (اسراء/16).
ج. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک مکان به هم پیوند خوردهاند ولو در زمان واحدی نباشند؛ مثلا فرهنگی که در یک منطقه مستقر شده را نسلی بعد از نسل دیگر به هم منتقل میکنند: «وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)، «لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الْأَمْر» (حج/67)
د. مرتبه دیگر مردم کل عالم است، در یک زمان که به خاطر اینکه در یک زمان زندگی میکنند از هم تاثیر و تاثر میپذیرند: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ» (مائده/20)، «وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنی إِسْرائیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهینِ ... وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمینَ» (دخان/30-32)
ه. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که به خاطر قبول یا انکار یک مرام در طول زمان به هم پیوند خوردهاند ولو در هیچ مکان یا زمان مشترکی در کنار هم نبوده باشند: «وَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتینا آیَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ» (بقره/118) «وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً» (نساء/125)؛ و این وحدت بقدری بر وحدتهای دیگر تفوق دارد که گاه میشود شخصی در میان یک جامعه و یک قوم (یعنی در زمان و مکان واحد با عدهای دیگر) زندگی میکند اما واقعا خود را از آنها نمیبیند و از خدا میخواهد که بین او و آنها، نه حتی «فصل»، بلکه «فرق» بگذارد: «قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی وَ أَخی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ» (مائده/25) و خداوند هم از مومنان میخواهد که صراط واحد الهی را بپیمایند و با چنگ زدن به ریسمان الهی کاری کنند که بینشان «فرق» نیفتد: «وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ» (انعام/153)، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103)؛ چنانکه هیچ فرق و دوئیتی بین کل پیامبران الهی نیست: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عیسى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/84)؛ و اساسا مسیر هدایت و مسیر ضلالت دو مسیریاند که هرچند افرادی در یک زمان و مکان واحد کنار هم باشند اما بینشان «فرق» هست و «فریق» همدیگرند: «فَریقاً هَدى وَ فَریقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّه» (اعراف/30)، «مَثَلُ الْفَریقَیْنِ کَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلا» (هود/24) «تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ» (شوری/7)؛ و از ویژگیهای منافقان در جامعه دینی این است که درصددند «وصل» جامعه به هم بخورد و بین اعضای جامعه ایمانی، نه فقط «فصل» بلکه «فرق» بیفتد: «وَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ» (توبه/56) و حتی اگر مسجدی هم بنا کنند در همین راستاست: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه/107)
و. و مرتبه آخر مردم کل عالم است در همه زمانها و مکانها، که به انحای مختلف از همدیگر تاثیر و تاثر میپذیرند: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمین» (صافات/79)، «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمین» (آل عمران/8)؛ «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس» (بقره/143)، «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى هؤُلاء» (نحل/89)، «ُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً» (مائده/33)، «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» (ابراهیم/37) «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ» (حج/27)
توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب اصالتدار است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.
اساسا یکی از تفاوتهای بنیادین انسان با سایر موجودات زمینی این است که انسان صرفا در مکان و زمان خویش محدود نمیشود بلکه دامنه تاثیر و تاثراتش کاملا زمان و مکان را درمینوردد که واضحترین امری که امکان این تاثیر و تاثر فرازمانی و فرامکانی را مهیا میکند همان توان کتابت و خواندن است که امکان برقراری ارتباط با دیگری را خارج از قید زمان و مکان میسر میکند و این در هیچ حیوانی وجود ندارد (و البته منحصر در این نیست).
و هر تاثیر و تاثری در بین انسانها یک وحدتی را بین آنها رقم میزند، شباهتهایی را در سرنوشت افراد ایجاد میکند و وضعیت آنان را بشدت در هم متداخل و به هم مرتبط میگرداند که پرداختن به یکی بدون پرداختن به دیگری ممکن نیست؛ از این رو، در عین حال که هر فرد انسان یک واحد مستقل است و حساب و کتاب کاملا جداگانهای برای او برپا میشود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَرى مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُون» (انعام/54)، سرنوشت همه انسانها چنان به هم گره خورده است که حسابرسی از یکی جز با جمع کردن و حشر همگان میسر نیست؛ و از این روست که روز قیامت همان طور که یوم الفصل است یوم الجمع و یوم الحشر نیز هست «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ» (تغابن/9)، «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود/103)، «نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/99)، «حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا» (کهف/47)، «وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذی أَجَّلْتَ لَنا» (انعام/128) و از همه جالبتر اینکه: روز فصل و جدایی، میقاتی برای همگان است: «إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ» (دخان/40) «هذا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناکُمْ وَ الْأَوَّلینَ» (مرسلات/38)؛ همه را جمع میکند تا بتوان همه را از هم جدا کرد: «قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلیمُ» (سبأ/26).
7) «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»
این جمله اخیر به یک نحو متمم اصل مطلب «لَنْ تَنْفَعَکُمْ ...» و تأکیدی بر آن است یعنی میخواهد بفرماید برای رفع تبعات این خیانت روز قیامت خویشاوندانتان و فرزندانتان کاری برای شما نمیتوانند انجام دهند و خداوند بدانچه انجام میدهید بیناست و این خیانت بر او مخفی نمیماند و شما را به خاطر آن عذاب خواهد کرد (المیزان، ج19، ص230[13]).
در واقع، ایمان به علم و نظارت خداوند، عامل بازدارنده از گناه است (تفسیر نور، ج9، ص577) و تناسب استفاده از کلمه «بصیر» در اینجا (با اینکه میتوانست از تعابیری مانند «خبیر» و «علیم» و ... استفاده کند) شاید بدین جهت است که آنها مخفیکاری کرده بودند و میخواهد بفرماید این مخفیکاری شما از دید الهی مخفی نیست و او همین کار مخفی شما را میبیند (اقتباس از مفاتیح الغیب، ج29، ص518[14]).
[1] . «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ» أی ذوو أرحامکم و المعنى قراباتکم «وَ لا أَوْلادُکُمْ» أی لا یحملنکم قراباتکم و لا أولادکم التی بمکة على خیانة النبی ص و المؤمنین فلن ینفعکم أولئک الذین عصیتم الله لأجلهم «یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ» الله «بَیْنَکُمْ» فیدخل أهل الإیمان و الطاعة الجنة و أهل الکفر و المعصیة النار و یمیز بعضکم من بعض ذلک الیوم فلا یرى القریب المؤمن فی الجنة قریبه الکافر فی النار و قیل معناه یقضی بینکم من فصل القضاء «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» أی علیم بأعمالکم علم الله سبحانه بما عمله حاطب من مکاتبة أهل مکة حتى أخبر نبیه ص بذلک.
[2] . قوله تعالى: «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ» دفع لما ربما یمکن أن یتوهم عذرا لإلقاء المودة إلیهم إن فی ذلک صیانة لأرحامهم و أولادهم الذین ترکوهم بمکة بین المشرکین من أذاهم. و الجواب أن أمامکم یوما تجازون فیه على معصیتکم و طالح عملکم و منه موالاة الکفار و لا ینفعکم الیوم أرحامکم و لا أولادکم الذین قدمتم صیانتهم من أذى الکفار على صیانة أنفسکم من عذاب الله بترک موالاة الکفار.
[3] . لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ لما عوتب حاطب على ما فعل اعتذر بأن له أرحاما، و هی القرابات، و الأولاد فیما بینهم، و لیس له هناک من یمنع عشیرته، فأراد أن یتخذ عندهم یدا لیحسنوا إلى من خلفهم بمکة من عشیرته، فقال: لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ الذین توالون الکفار من أجلهم، و تقربون إلیهم مخافة علیهم، ثم قال: یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ و بین أقاربکم و أولادکم فیدخل أهل الإیمان الجنة، و أهل الکفر النار وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ أی بما عمل حاطب.
[4] . و لما کان حاطب قد اعتذر بأن له بمکة قرابة، فکتب إلى أهلها بما کتب لیرعوه فی قرابته، قال تعالى: لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ: أی قراباتکم الذین توالون الکفار من أجلهم، و تتقربون إلیهم محاماة علیهم.
[5] . از آنجا که یکی از عوامل برقراری رابطه با دشمنان،حفظ روابط خانوادگی و خویشاوندی است،قرآن می فرماید:خانواده و خویشاوند کافر،در قیامت به کار شما نمی آید،پس به خاطر آنها خود را به گناه نیندازید.
[6] . الثانی: یَوْمَ الْقِیامَةِ ظرف لأی شیء، قلنا لقوله: لَنْ تَنْفَعَکُمْ أو یکون ظرفا لیفصل و قرأ ابن کثیر: یفصل بضم الیاء و فتح الصاد، و یَفْصِلُ على البناء للفاعل و هو اللَّه، و (نفصل) و (نفصل) بالنون.
[7] . و یوم معمول لینفعکم أو لیفصل.
[8] . و قوله: «یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ» أی یفصل الله یوم القیامة بینکم بتقطع الأسباب الدنیویة کما قال تعالى: «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ»: المؤمنون: 101، و ذلک أن القرابة و هی انتهاء إنسانین أو أکثر إلى رحم واحدة إنما تؤثر آثارها من الرحمة و المودة و الألفة و المعاونة و المعاضدة و العصبیة و الخدمة و غیر ذلک من الآثار فی ظرف الحیاة الاجتماعیة التی تسوق الإنسان إلیه حاجته إلیها بالطبع بحسب الآراء و العقائد الاعتباریة التی أوجدها فیه فهمه الاجتماعی، و لا خبر عن هذه الآراء فی الخارج عن ظرف الحیاة الاجتماعیة. و إذا برزت الحقائق و ارتفع الحجاب و انکشف الغطاء یوم القیامة ضلت عن الإنسان هذه الآراء و المزاعم و انقطعت روابط الاستقلال بین الأسباب و مسبباتها کما قال تعالى: «لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ»: الأنعام: 94، و قال: «وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ»: البقرة: 166. فیومئذ تتقطع رابطة الأنساب و لا ینتفع ذو قرابة من قرابته شیئا فلا ینبغی للإنسان أن یخون الله و رسوله بموالاة أعداء الدین لأجل أرحامه و أولاده فلیسوا یغنونه عن الله یومئذ.
[9] . و قیل: المراد أنه یفرق الله بینکم یوم القیامة بما فیه من الهول الموجب لفرار کل منکم من الآخر حسبما نطق به قوله تعالى: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ»: عبس: 37، و الوجه السابق أنسب للمقام.
[10] . و قیل: المراد أنه یمیز بعضکم یومئذ من بعض فیدخل أهل الإیمان و الطاعة الجنة، و أهل الکفر و المعصیة النار و لا یرى القریب المؤمن فی الجنة قریبه الکافر فی النار. و فیه أنه و کان لا بأس به فی نفسه لکنه غیر مناسب للمقام إذ لا دلالة فی المقام على کفر أرحامهم و أولادهم.
[11] . و قیل: المراد بالفصل فصل القضاء و المعنى: أن الله یقضی بینکم یوم القیامة. و فیه ما فی سابقه من عدم المناسبة للمورد فإن فصل القضاء إنما یناسب الاختلاف کما فی قوله تعالى: «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»: السجدة: 20، و لا ارتباط فی الآیة بذلک.
[12] . و اعلم أنک إذا تصفحت أخبار أئمة أهل البیت حق التصفح، فی موارد العام و الخاص و المطلق و المقید من القرآن وجدتها کثیرا ما تستفید من العام حکما، و من الخاص أعنی العام مع المخصص حکما آخر، فمن العام مثلا الاستحباب کما هو الغالب و من الخاص الوجوب، و کذلک الحال فی الکراهة و الحرمة، و على هذا القیاس. و هذا أحد أصول مفاتیح التفسیر فی الأخبار المنقولة عنهم، و علیه مدار جم غفیر من أحادیثهم.
و من هنا یمکنک أن تستخرج منها فی المعارف القرآنیة قاعدتین:
إحداهما: أن کل جملة وحدها، و هی مع کل قید من قیودها تحکی عن حقیقة ثابتة من الحقائق أو حکم ثابت من الأحکام کقوله تعالى: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»: الأنعام- 91، ففیه معان أربع: الأول: قُلِ اللَّهُ، و الثانی: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ، و الثالث: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ، و الرابع: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ. و اعتبر نظیر ذلک فی کل ما یمکن.
و الثانیة: أن القصتین أو المعنیین إذا اشترکا فی جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد. و هذان سران تحتهما أسرار و الله الهادی.
[13] . و قوله: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» متمم لقوله: «لَنْ تَنْفَعَکُمْ» کالمؤکد له و المعنى: لن تنفعکم أرحامکم و لا أولادکم یوم القیامة فی رفع تبعة هذه الخیانة و أمثالها و الله بما تعملون بصیر لا یخفى علیه ما هی هذه الخیانة فیؤاخذکم علیها لا محالة.
[14] . الثالث: قال تعالى: وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ و لم یقل: خبیر، مع أنه أبلغ فی العلم بالشیء، و الجواب: أن الخبیر أبلغ فی العلم و البصیر أظهر منه فیه، لما أنه یجعل عملهم کالمحسوس بحس البصر و اللَّه أعلم.