1129) جمعبندی سوره عبس (قسمت ششم: ادامه تدبر)
ج. آیات 17-32
3-1) مذمت انسان ناسپاس است که از دو زاویه میخواهد وی را وادار به تفکری کند که از این کفران بدر آید:
ابتدا در آیات 17 تا 23 مسیر آفرینش از ابتدا تا انتهای وی را گوشزد میکند که او ببیند در تمام مسیر در ید قدرت خداوند بوده است؛
سپس در آیات 24-32 به خوردنیها - که ظاهرا مهمترین عامل برای بقای انسان است - توجه میدهد که ببین چگونه همه چیز را مهیا کرده تا خوراک برای تو قابل بهرهبرداری شود.
آوردن این آیات بعد از آن حکایت ابتدای سوره و آیاتی که درباره جایگاه قرآن است چه وجهی دارد؟
الف. شروع سوره با حکایت کسی بود که بزرگان مشرک قریش را بر فقرای مسلمان ترجیح میداد و این یک نحوه عُجب و خودبزرگبینی است [به خاطر مال و ثروت؛ زیرا آن شخص چون ثروتمند بود خود و ثروتمندان را برتر از فقرا میدید] و در نتیجه کفرورزیدن در حق خداوند متعال است؛ و گویی در این آیات میخواهد بفرماید: چه جای عجب و خودبزرگبینی است برای این انسانی که ابتدایش نطفهای پست و انتهای کارش مرداری بدبوست و بین این دو هم [غذا میخورد و در نتیجه] فقط کثافتی [= مدفوع] را با خود این سو و آن سو میبرد (مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج31، ص56-57[1]).
ب. ...
3-2) «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ... أَماتَهُ ... أَنْشَرَهُ ... صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا؛ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ...
هستی، مدرسه خداشناسی است، چه سیر تکاملی درون انسان و چه بیرون انسان (تفسیر نور، ج10، ص389).
3-3) «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ... کَلّا لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ؛ فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ ...»
مرگ بر این انسان ناسپاس؛ که ابتدا و انتها و مسیرش، یعنی حدوث و بقایش همه به دست تدبیر الهی است؛ و او در این میان دستور خدا را انجام نمیدهد؛ در حالی که فقط اگر غذای خویش به عنوان یکی از مظاهر تدبیر و رحمت خداوند بنگرد در گستره تدبیر و صنع لطیف خداوند چیزی میبیند که عقلش مبهوت میگردد (المیزان، ج20، ص205[2])
ج.1. آیات 18-23
3-4) «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ... کَلّا لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ»
قبلا بارها بیان شد که یک لفظ را میتوان در معانی متعدد استفاده کرد. از مصادیق بارز این قاعده، آیات فوق است؛ در حالی که معنای جمله اول را به صورت دعایی و اینکه «الانسان» را به معنای جنس و مطلق انسان در نظر بگیریم، کاملا با آیات قبل و بعد تناسب دارد، اما یک حالت دیگر این است که این آیه را جمله خبری بدانیم و «الانسان» را انسان معینی بدانیم؛ که طبق احادیث آن امیرالمومنین ع است و خداوند میفرماید: او کشته شد و او را به شهادت رساندند؛ اما مگر چه کفری مرتکب شده بود؛ آیا می دانید خدا او را از چه آفریده بود؟ او را از نطفهی [انبیاء] آفرید و سپس تقدیر ویژهای را برای وی رقم زد و راهش را برای آن تقدیر آسان نمود؛ سپس وی را میراند و دوباره در رجعت زنده میکند تا آن کاری که قرار بود به انجام برساند و هنوز به انجام نرسانده را به انجام رساند (حدیث11).
آنگاه چهبسا تناسبش با آیات قبل هم جلوه دیگری پیدا کند:
اگر در آیات ابتدای سوره صحبت از چهره درهمکشیدن یکی از مسلمانان در حق یک فرد مستمند جویای حقیقت بود و ترجیح دادن ثروتمند مشرک بر یک مسلمان فقیر، این آیات میخواهد بفرماید که در همین یاران پیامبر کسی هم بود که هیچگاه ذرهای از عدالتورزی خارج نشد و با فقرای مسلمان همدردی میکرد و در رساندن حق و حقیقت بر اساس ظاهر افراد عمل نمیکرد؛ اما نتوانستند او را تحمل کنند و چنین انسانی را تکفیر کردند و کشتند و البته او برمیگردد که کار ناتمام خویش را به اتمام رساند؛
و اگر در آیات قبل، سخن از حقیقت قرآن بود که کسانی باکرامت و نیکوکار حامل آناند، برترین این افراد علی ع است که حقیقت قرآن را بتمامه از پیامبر ص دریافت کرد و نشستن حقیقت قرآن در جان وی بود که او را چنین انسانی گرداند.
ج.2. آیات 24-32
تدبر1 جلسه 1110 (https://yekaye.ir/ababsa-80-24/) نیز میتواند یک نگاه کلی به این آیات باشد که مجدد تکرار نمیشود و علاقمندان می توانند به همانجا مراجعه کنند.
3-5) در این آیات به خوردنیها - که ظاهرا مهمترین عامل برای بقای انسان است - توجه میدهد که ببین چگونه همه چیز را مهیا کرده تا خوراک برای تو قابل بهرهبرداری شود.
خوردن آن چیزی است که امتداد یافتن بقای موجود زنده را تضمین میکند، از این رو ظاهرا هرموجود زندهای خوراکی دارد (طبق احادیث، حتی فرشتگان مقرب الهی هم ارتزاقی دارند چنانکه در احادیث درباره حضرت جبرئیل آمده است که طعامش تسبیح و نوشیدنیاش تهلیل (لا اله الا الله گفتن) است: طَعَامُهُ التَّسْبِیحُ وَ شَرَابُهُ التَّهْلِیلُ؛ الإختصاص (للمفید)، ص45[3]) و تنها موجود زندهای که بقای او وابسته به هیچ چیزی نیست و نیازی به هیچ خوراکی ندارد خداوند سبحان است.
توجه به همین ویژگی که در انسان هم هست بشدت میتواند جلوی کفرورزیدن انسان را بگیرد: اولا خود توجه به نیاز به طعام، شدت وابستگی و محتاج بودن انسان را نشان میدهد؛ و ثانیا توجه به اینکه این طعام او چگونه در نظام عالم آماده میشود و چگونه ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا نانی به کف انسان برسد برهان واضحی است که در اینکه ما در این عالم به حال خود رها شده نیستیم و پروردگاری داریم که تدبیر ما و تدبیر تمام شؤون ما را را عهدهدار شده است، از جمله آمادهسازی غذایی که تداوم بقای ما در گروی آن است.
3-6) ذیل آیه 24 (جلسه 1110، حدیث1 https://yekaye.ir/ababsa-80-24/) اشاره شد که یک مصداق بارز این طعام انسان، علمی است که دریافت می کند. اگر طعام را بر این مبنا مورد توجه قرار دهیم آنگاه آیات بعدی نیز دلالتی جدید خواهند داشت؛ یعنی چهبسا در این فضا این آیات میخواهند بفرمایند:
پس انسان به علمی که میخواهد دریافت کند و غذای روح خویش قرار دهد، بنگرد؛ که آن علم را از چه کسی و چگونه دریافت میکند؛ زیرا علم حقیقی این گونه حاصل شود که همانا ما علوم و دانشها و معارف مختلف را همچون آبشاری فروریختهایم، چه فروریختنی؛ سپس سرزمینِ جان انسانهای مستعد را برای قبول آن شکافتیم، چه شکافتنی؛ پس در آن جانهای مستعد بذر آن علم را رویانیدیم، و برخی از این علمها میوهای شیرین همچون انگور میشود و برخی همچون سبزهای چیدنیای که باراه و بارها میروید و به افراد مختلف ثمر میدهد، و برخی همچون درخت زیتونی که مبارک است و عصاره و روغنش نور میدهد و برخی همچون درخت خرمایی تناور و پابرجا و برخی همچون باغهایی از درختان تنومند و تودرتو، و برخی همچون سایر میوهها و حتی برخی از این دانشها که ما این گونه نازل میکنیم همچون چراگاه و مرتعی میشود که علاوه بر انسانهای پاکسرشت و تعالی، حتی انسانهایی که به خاطر دوری از معارف توحیدی همچون حیوان (و بلکه گمراهتر از حیوان اند] باز بتوانند از آن بهرهگیرند. در واقع این علمی که ما آن را در جهان فروریختهایم این گونه نیست که فقط مورد استفاده اولیای خدا باشد بلکه برخی که در حد چارپایان هستند هم از آن استفاده میکنند و استفاده آنها از این علم آنان را از حد چارپا بودن بیرون نمیآورد!
3-7) آین آیات تذکری داد که انسان به طعام خود بنگرد و ببیند چگونه خداوند آن مقدمات را مهیا کرد تا انواع دانه و میوه و سبزی و ... بروید و همه اینها متاعی برای شما و چارپایان شماست. با اینکه ابتدا انسان را مخاطب قرار داده بود که به طعام خود بنگرد ولی نهایتا وقتی خواست بگوید اینها متاعی برای شماست چارپایان را در کنار انسان برشمرد. این مطلب هم میتواند برای تذکر به شباهت انسان با حیوان باشد و هم تفاوت وی با آنها:
الف. از حیث تفاوت:
الف.1. به تفاوت خود با حیوانات پی ببرد و بفهمد که خداوند چقدر او را اکرام کرده است؛ اغلب موجودات تنوع غذایی بسیار محدودی دارند؛ برخی گوشتخوارند و برخی گیاهخوار؛ و در هر یک هم فقط طیف محدودی از گوشت یا گیاهان را میخورند. مهمتر از این، همه حیوانات از غذاهای آماده در طبیعت استفاده میکنند؛ اما خداوند انسان را طوری آفریده که عموما غذاهایش را باید آماده کند؛ یعنی برای غذای خود وقت میگذارد و تصرفاتی در متن خوراکیها انجام میدهد تا آماده خوردن شوند. (توضیح بیشتر جلسه 1110 تدبر8 https://yekaye.ir/ababsa-80-24/)
الف.2. ...
ب. از حیث شباهت:
ب.1. اگر ملاکهاى معنوى نباشد، انسان و حیوان در کامیابى از غذا و طبیعت، در یک ردیفند (جلسه 1118 تدبر 2 https://yekaye.ir/ababsa-80-32/)
ب.2. آیات قبل، خطابی بود به انسانی که کفر میورزد؛ و کسی که کفر بورزد در حقیقتش فطرت الهی و نفخه روح در خویش را نادیده گرفته است و چنین کسی تفاوتی با حیوان ندارد؛ اما اگر در همین وضع کاملا مشابه حیوانش تأمل کند میبیند که چگونه خداوند او همه حیوانات را با انواع نعمتها بهرهمند کرده است. یعنی حتی اگر در حد حیوان هم به نعمتهایی که خدا به او داده بنگرد دست از کفران نعمت برمیدارد؛ چه رسد که در افق انسانیت خود قرار بگیرد (جلسه 1118 تدبر 2 https://yekaye.ir/ababsa-80-32/).
ب.3. ...
3-8) «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ ...شَقَقْنَا الْأَرْضَ ... فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا ... مَتاعاً لَکمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ»
ریزش باران و رویش انواع گیاهان و درختان، هدفمند است؛ و فراهم شدن غذا براى انسان و حیوانات، یکى از حکمتهاى آن است (تفسیر نور، ج10، ص389).
د. آیات 33-42
4) در این آیات دوباره به سراغ برپایی قیامت میرود؛ و دو نکته را بیان میکند یکی اینکه در آن موقف هرکس دلمشغول خویش است و از نزدیکترین نزدیکانش هم فرار میکند و ختم کلام را به بیان دو چهره شاخص از انسانها در قیامت اختصاص میدهد: سفیدرویانِ خوش و خندان، و سیهرویانی که غبار هم بر رویشان نشسته؛ که توضیح میدهد این دسته اخیرند که در مقام عقیده و عمل به باطل گرویدند و نهایتا شکر خدا و حق عبودیت را بجا نیاوردند.
اما چه ربطی بین این آیات و آیات قبل هست؟[4]
الف. در آیات قبل از تدبیر عام ربوبی که انسان در آن بسر میبرد سخن گفت که اقتضای آن انجام وظیفه عبودیت در انسان بود و این اشاره به پایان آن تدبیر است که دیگر مقام آن است که انسان جزای عمل خویش را دریافت کند (المیزان، ج20، ص210).
ب. [شاید میخواهد نشان دهد که در نگاه دینی معاش و معاد انسان کاملا به هم پیوسته است؛ از این رو] در آیات قبل، از معاش بحث شد و در این آیات از معاد گفتگو میشود (تفسیر نور، ج10، ص390).
ج. در ادامه آن مذمت و تذکر به نعمتهای خدا بر انسان، این بار راه انذار در پیش گرفته شده است که اگر از باب شکر به انجام وظیفه عبودیت نمیپردازی از ترس جهنم به خود بیا و تصویری از وضعیتی که هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود فرار میکند ارائه میدهد شاید تا اینکه شخص بداند اگر با دیدن دنیا عبرت نگرفت، در آخرت کسی به کمکش نخواهد آمد؛ و این اعتقاد و عمل خود اوست که او را در زمره سفیدبختان یا سیهرویان قرار خواهد داد.
د. در آیات قبل بیان کرد که همه عالم و بسیاری از اموری که ما ارتباطی بین خودمان و آنها نمیبینیم (مانند زمین و باران و دانه و ...)، همه کاملا به ما مرتبط و در خدمت مایند و دست به دست هم دادند تا طعام ما را تامین کنند؛ و اکنون میفرماید وقتی قیامت برپا شود چنان هرکس دلمشغول اوضاع خویش است که حتی از کسانی که بیشترین ارتباط را با آنها داشت فرار میکند و این ارتباطات اگر بر مدار الهی شکل نگرفته باشد ذرهای به او کمک نخواهد کرد؛ و هرکسی خودش است و اعتقاد و عمل خویش.
ه. اگر احادیثی که ذیل آیات آخیر (آیات 38 تا 42) را مورد توجه قرار دهیم شاید این آیات در مجموع میخواهد ظاهر و باطن دنیا را نشان دهد: در ظاهر دنیا همه چیز به هم مرتبطند و نه فقط افراد خانواده و نزدیکان و دوستان و آشنایان، بلکه حتی زمین و آسمان و ابر و باران و دانه و درخت و ... هم با زندگی انسان کاملا مرتبطند؛ اما در باطن دنیا، ارتباط اصلی آنجایی است که بر مدار ولایت حق باشد، آنجا که این ولایت نباشد ویا عناد با ولی خدا در کار باشد، نه تنها دیگر آسمان و زمین بر او تنگ میآید بلکه حتی نزدیکترین نزدیکان شخص از وی فرار میکنند و شخص سیهرو و غبارآلود و بیچاره و مستاصل میماند و آنجا که زندگی بر مدار ولایت حق بگردد، شخص سفیدرو و خوشحال و خندان خواهد بود.
ه. ...
ه. نگاه کلی به سوره
5) «عَبَسَ ... . تَرْهَقُها قَتَرَةٌ»
این سوره با چهره درهم کشیدن در دنیا آغاز و با چهره دود آلوده شدن در قیامت پایان مییابد (تفسیر نور، ج10، ص391).
آیا احتمال دارد که بخواهد معنای کفرورزیدن را از آنچه در ذهنیت ماست توسعه دهد و نشان دهد حتی یک روی ترش کردن بر یک طالب هدایت و ترجیح دادن دیگری بر او، مصداق کفرورزیدن است؟ دقت کنید:
این سوره از یک اخم کردن بر یک طالب هدایت شروع شد و اخمکننده مورد مواخذه جدی واقع شد که چرا نسبت به کسی ثروتمند است ولی احساس نیاز نمیکند این قدر اهتمام دارید اما نسبت به کسی که خودش طالب حق است ولی وضع ظاهریاش خوب نیست این قدر اهتمام ندارید. سپس بعد از اینکه این را تذکری دانست برای کسی که بخواهد متذکر شود و اشاره کرد که اصل این تذکر در صحیفههای گرامیداشته است به دست سفیرانی گرامی، مذمت کرد انسان را که اینقدر کفر میورزد؛ سپس برای بازداشتن وی از این کفر ورزیدن، هم سابقه و لاحقه وی را گوشزد کرد و هم از او خواست به طعامش بنگرد که موجودات طبیعیت در چه فرایندی دست به دست هم داده اند تا غذای وی آماده شود؛ و نهایتا هشداری داد که قیامتی در پیش است که وی از نزدیکترین نزدیکان خود هم فرار خواهد کرد؛ و آنجا دو چهره شاخصاند: سفیدرویان و سیهرویان؛ که این آخریها همان کافران فاجرند.
یکبار دیگر فرازها را مرور کنیم:
مذمت شخص اخمکننده به طالب هدایت و ترجیحدهنده دیگری بر او ¬ مذمت کفرورزیدن انسان و هشدار به او با توجه به سابقه و لاحقه و طعامش ¬ هشداری به قیامت که انسان از نزدیکانش هم فرار میکند ¬ دو دسته مهم در قیامت و ختم کلام با سیهرویانی که کفرپیشه بودهاند.
والسلام علیکم و رحمه الله
15 رمضان المبارک 1445
مطابق با میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام
[1] . المسألة الأولی: اعلم أنه تعالی لما بدأ بذکر القصة المشتملة علی ترفع صنادید قریش علی فقراء المسلمین، عجب عباده المؤمنین من ذلک، فکأنه قیل: و أی سبب فی هذا العجب و الترفع مع أن أوله نطفة قذوة و آخره جیفة مذرة، و فیها بین الوقتین حمال عذرة، فلا جرم ذکر تعالی ما یصلح أن یکون علاجا لعجبهم، و ما یصلح أن یکون علاجا لکفرهم، فإن خلقة الإنسان تصلح لأن یستدل بها علی وجود الصانع، و لأن یستدل بها علی القول بالبعث و الحشر و النشر.
[2] . دعاء علی الإنسان و تعجیب من مبالغته فی الکفر بربوبیة ربه و إشارة إلی أمره حدوثا و بقاء فإنه لا یملک لنفسه شیئا من خلق و تدبیر بل الله سبحانه هو الذی خلقه من نطفة مهینة فقدره ثم السبیل یسره ثم أماته فأقبره ثم إذا شاء أنشره فهو سبحانه ربه الخالق له المدبر لأمره مطلقا و هو فی مدی وجوده لا یقضی ما أمره به ربه و لا یهتدی بهداه.
و لو نظر الإنسان إلی طعامه فقط و هو مظهر واحد من مظاهر تدبیره و غرفة من بحار رحمته رأی من وسیع التدبیر و لطیف الصنع ما یبهر عقله و یدهش لبه و وراء ذلک نعم لا تعد- و إن تعدوا نعمة الله لا تحصوها-. فستره تدبیر ربه و ترکه شکر نعمته عجیب و إن الإنسان لظلوم کفار و سیرون تبعة شکرهم و کفرهم من السرور و الاستبشار أو الکآبة و سواد الوجه.
این آیات نفرینی است بر این انسانی که کفر میورزد و ابراز تعجب از شدت کفر ورزیدن وی به ربوبیت پروردگار؛ یعنی اشاره میکند به حالت وی در حدوث و بقایش که وی هیچ اختیاری و تدبیری برای اصل حدوث و بقای خود ندارد بلکه خداوند سبحان است که او را از نطفه پستی آفرید و سپس راه را برایش هموار کرد و سپس او را میراند و قبر کرد و سپس هرگاه بخواهد او را برنگیزاند؛ پس اوست که خالق او و تدبیرگر امر است و با این حال این انسان در این مسیر وجودش آنچه خدا به وی دستور داده را اجرا نمیکند و به هدایت خدا راه نمیرود؛ در حالی که اگر فقط به غذای خویش به عنوان یکی از مظاهر تدبیر و رحمت خداوند بنگرد در گستره تدبیر و صنع لطیف خداوند چیزی میبیند که عقلش مبهوت میگردد و این فقط یکی از نعمتهای خداوندی است که نعمتهایش به شمارش درنیاید؛ و در ادامه سراغ این خواهد رفت که این انسان بالاخره نهایت این شکرگذاری یا کفران خویش را خواهد دید.
و الآیات- کما تری- لا تأبی الاتصال بما قبلها سیاقا واحدا و إن قال بعضهم إنها نزلت لسبب آخر کما سیجیء.
[3]. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ لَمَّا بُعِثَ مُحَمَّدٌ ص أُمِرَ أَنْ یَدْعُوَ الْخَلْقَ ... فَکَتَبَ إِلَى یَهُودِ خَیْبَر ... َ فَلَمَّا وَصَلَ الْکِتَابُ إِلَیْهِمْ حَمَلُوهُ وَ أَتَوْا بِهِ رَئِیساً لَهُمْ یُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَام ...
قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ جَبْرَئِیلَ فِی زِیِّ الْإِنَاثِ أَمْ فِی زِیِّ الذُّکُورِ قَالَ فِی زِیِّ الذُّکُورِ لَیْسَ فِی زِیِّ الْإِنَاثِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی مَا طَعَامُهُ وَ شَرَابُهُ قَالَ طَعَامُهُ التَّسْبِیحُ وَ شَرَابُهُ التَّهْلِیل.
[4] . موارد 1 و 2 عینا و مورد 3 به نحوی دیگر قبلا در جلسه 1119 تدبر 1 گذشت: https://yekaye.ir/ababsa-80-33/