1129) جمعبندی سوره عبس (قسمت چهارم: ادامه احادیث)
د.1.آیات 33-37 (برپایی قیامت و فرار از نزدیکان)
دو حدیث (احادیث1 و4) ذیل جلسه 1120 و یک حدیث (حدیث2) در جلسه 1121 گذشت که ناظر به کل این فراز است و مجددا تقدیم میشود:
13) دیلمی نقل میکند که در خبر صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که فرمودند:
همانا خلایق هنگامی که قیامت و دقّت حساب و دردناکی عذابش را مشاهده کنند، پدر در این روز به فرزندش درمیآویزد و میگوید: «فرزندم! در دنیا هم و غم من تو بودی؛ آیا تو را بزرگ نکردم، از دسترنج خودم تو را غذا و طعام ندادم و تو را نپوشاندم و حکمتها و آداب به تو نیاموختم؟ آیا آیات قرآن را به تو درس ندادم؟ آیا از فامیل خودم برای تو همسر خوبی نیافتم و تزویج نکردم؟ آیا هزینه زندگی تو و همسرت را تا زنده بودم تأمین نکردم و بعد از مرگ هم با گذاشتن امووال فراوان برایت تو را بر خود ترجیح ندادم».
فرزند میگوید: «پدرم! درست میفرمایی، اکنون خواستهی شما چیست»؟
پدر میگوید: «پسرم! همانا ترازوی عملم سبک است، و بدیهایم بر خویهایم فزونی یافته است، فرشتگان گفتهاند اگر یک حسنهی دیگر داشته باشی خوبیهایت از بدیها سنگینتر میشود. اکنون از تو میخواهم یک حسنه از کردار نیک خویش به من ببخشی تا در این روزی که اهمیتش عظیم است میزان خوبیهایم بهواسطهی آن سنگین شود».
فرزند به پدر میگوید: «نه، به خدا حاضر نمیشوم پدر جان! خود من هم از همان چیزی میترسم که تو از آن میترسیدی، من توان اینکه چیزی از حسناتم را به تو ببخشم ندارم».
سپس پدر میرود درحالیکه پشیمان و گریان است بر آن خدمتهایی که در دنیا به فرزندش کرده بود.
و همینطور مادر نیز فرزندش را در این روز ملاقات میکند و میگوید: «فرزندم! آیا رحم من جایگاه تو نبود»؟ میگوید: «بلی، ای مادر»!
مادر میگوید: «آیا پستانم برای تو وسیلهی آشامیدنی نبود»؟
میگوید: بلی، مادرم»!
سپس مادر میگوید: «پسرم! گناهانم بر دوشم سنگینی میکند؛ از تو میخواهم که یکی از گناهانم را تو تحمّل کنی.»
میگوید: «ای مادر، از من دور شو! که من خودم به اندازه کافی گرفتاری دارم.»
سپس مادر اشکریزان از او جدا میشود؛ این است تأویل گفتهی خداوند متعال: «هیچ خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و و از (حال) یکدیگر نمیپرسند.» (مؤمنون/101)
فرمود: و مرد هم به همسرش متوسّل میشود و میگوید: «فلانی من چطور همسری بودم برای تو در دنیا»؟
زن، او را به خوبی میستاید و میگوید: «تو شوهر خوبی بودی برایم».
سپس مرد به او میگوید: «من فقط یک حسنه از تو میخواهم شاید به واسطهی آن نجات یابم از این باریکبینی حساب و سبکی ترازو و عبور از صراط که میبینی».
زن بههمسرش میگوید: «نه به خدا! من طاقت این را ندارم؛ من هم مانند تو از سرنوشت امروزم بیمناکم».
پس شوهر با دلی غمگین و سرگردان از کنار زن میرود. و این در تأویل گفتهی خداوند متعال چنین آمده است: «و اگر [شخص] گرانباری، دیگری را برای برداشتن بارَش بخواند چیزی از آن برداشته نشود هر چند از خویشان باشد» (فاطر/18)؛ یعنی نفسی که گرانبار از گناه شده، از اهل و خویشان خود میخواهد که چیزی از بار او و گناهان او بردارند، اما ایشان باری از او برنمیدارند؛ بلکه حال و روز آنان در روز قیامت چنین است که هرکسی میگوید: «خودم، خودم»، آنچنان که خداوند متعال میفرماید: «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش، برای هرکس از ایشان در آن روز چنین گرفتاریای است که او را کفایت کند» (عبس/34-37).
إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج1، ص56-57
فَفِی الْخَبَرِ الصَّحِیحِ عَنِ النَّبِیِّ ص: أَنَّ الْخَلَائِقَ إِذَا عَایَنُوا الْقِیَامَةَ وَ دِقَّةَ الْحِسَابِ وَ أَلِیمَ الْعَذَابِ فَإِنَّ الْأَبَ یَوْمَئِذٍ یَتَعَلَّقُ بِوَلَدِهِ فَیَقُولُ: أَیْ بُنَیَّ کُنْتُ لَکَ فِی دَارِ الدُّنْیَا أَ لَمْ أُرَبِّکَ وَ أُغَذِّیکَ وَ أُطْعِمُکَ مِنْ کَدِّی وَ أُکْسِیکَ وَ أُعَلِّمُکَ الْحِکَمَ وَ الْآدَابَ وَ أُدَرِّسُکَ آیَاتِ الْکِتَابِ وَ أُزَوِّجُکَ کَرِیمَةً مِنْ قَوْمِی وَ أَنْفَقْتُ عَلَیْکَ وَ عَلَی زَوْجَتِکَ فِی حَیَاتِی وَ آثَرْتُکَ عَلَی نَفْسِی بِمَالِی بَعْدَ وَفَاتِی؟
فَیَقُولُ: صَدَقْتَ فِیمَا قُلْتَ یَا أَبِی فَمَا حَاجَتُکَ؟
فَیَقُولُ: یَا بُنَیَّ إِنَّ مِیزَانِی قَدْ خَفَّتْ وَ رَجَحَتْ سَیِّئَاتِی عَلَی حَسَنَاتِی وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَحْتَاجُ کِفَّةُ حَسَنَاتِکَ إِلَی حَسَنَةٍ وَاحِدَةٍ حَتَّی ترجع [تَرْجِحَ] بِهَا وَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَهَبَ لِی حَسَنَةً وَاحِدَةً أُثَقِّلُ بِهَا مِیزَانِی فِی هَذَا الْیَوْمِ الْعَظِیمِ خَطَرُهُ.
قَالَ: فَیَقُولُ الْوَلَدُ: لَا وَ اللَّهِ یَا أَبَتِ! إِنِّی أَخَافُ مِمَّا خِفْتَهُ أَنْتَ وَ لَا أُطِیقُ أُعْطِیکَ مِنْ حَسَنَاتِی شَیْئاً.
قَالَ: فَیَذْهَبُ عَنْهُ الْأَبُ بَاکِیاً نَادِماً عَلَی مَا کَانَ أَسْدَی إِلَیْهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا.
وَ کَذَلِکَ قِیلَ الْأُمُّ تَلْقَی وَلَدَهَا فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ فَتَقُولُ: یَا بُنَیَّ! أَ لَمْ یَکُنْ بَطْنِی لَکَ وِعَاءً؟
فَیَقُولُ: بَلَی یَا أُمَّاهْ.
فَتَقُولُ: أَ لَمْ یَکُنْ ثَدْیَیَّ لَکَ سِقَاءً؟
فَیَقُولُ: بَلَی یَا أُمَّاهْ!
فَتَقُولُ لَهُ: إِنَّ ذُنُوبِی أَثْقَلَتْنِی فَأُرِیدُ أَنْ تَحْمِلَ عَنِّی ذَنْباً وَاحِداً.
فَیَقُولُ: إِلَیْکَ عَنِّی یَا أُمَّاهْ! فَإِنِّی مَشْغُولٌ بِنَفْسِی.
فَتَرْجِعُ عَنْهُ بَاکِیَةً وَ ذَلِکَ تَأْوِیلُ قَوْلِهِ تَعَالَی «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ».
قَالَ: وَ یَتَعَلَّقُ الزَّوْجُ بِزَوْجَتِهِ فَیَقُولُ: یَا فُلَانَةُ أَیَّ زَوْجٍ کُنْتُ لَکِ فِی الدُّنْیَا؟
فَتُثْنِی عَلَیْهِ خَیْراً وَ تَقُولُ: نِعْمَ الزَّوْجُ کُنْتَ لِی.
فَیَقُولُ لَهَا: أَطْلُبُ مِنْکِ حَسَنَةً وَاحِدَةً لَعَلِّی أَنْجُو بِهَا مِمَّا تَرَیْنَ مِنْ دِقَّةِ الْحِسَابِ وَ خِفَّةِ الْمِیزَانِ وَ الْجَوَازِ عَلَی الصِّرَاطِ.
فَتَقُولُ لَهُ: لَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَا أُطِیقُ ذَلِکَ وَ إِنِّی لَأَخَافُ مِثْلَ مَا تَخَافُهُ أَنْتَ.
فَیَذْهَبُ عَنْهَا بِقَلْبٍ حَزِینٍ حَیْرَانَ وَ ذَلِکَ وَرَدَ فِی تَأْوِیلِ قَوْلِهِ تَعَالَی: «وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی» یَعْنِی أَنَّ النَّفْسَ الْمُثْقَلَةَ بِالذُّنُوبِ تَسْأَلُ أَهْلَهَا وَ قَرَابَتَهَا أَنْ یَحْمِلُوا عَنْهَا شَیْئاً مِنْ حَمْلِهَا وَ ذُنُوبِهَا فَإِنَّهُمْ لَا یَحْمِلُونَهُ؛ بَلْ یَکُونُ حَالُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَفْسِی نَفْسِی کَمَا قَالَ تَعَالَی: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ. لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ».
14) روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این آیات را خواندند و چنین توضیح فرمودند:
«روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش» (عبس/36-34) مگر از ولایت علیّبنابیطالب (علیه السلام)؛ که همانا او فرار نمیکند [از] کسی که ولایت او را داشته باشد و دشمنی نمیورزد با کسی که او را دوست داشته باشد و دوست نمیدارد کسی را که از او نفرت دارد.
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص154
أَبُو هُرَیْرَة: سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ ع یَقُولُ:
«یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ» إِلَّا مِنْ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ لَا یَفِرُّ مَنْ وَالاهُ وَ لَا یُعَادِی مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا یُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَهُ. الْخَبَرَ.
15) در منابع اهل سنت از عبدالله بن مسعود روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمودند:
بر مردم زمانی خواهد آمد که دینداری دینش سالم نمیماند مگر اینکه با دینش از شهری به شهر دیگر و از کوهی به کوه دیگری و از سوراخی به سوراخ دیگر فرار کند همانند روباهی که مکر میورزد.
گفتند: این چه زمانی است یا رسول الله ص؟!
فرمودو: زمانی که معیشت جز با معصیت خداوند متعال به دست نیاید! هنگامی که زمانه چنین شد هلاکت فرد به دست پدر و مادرش است؛ اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست همسر و فرزندانش؛ و اگر آنها نباشند به دست خویشاوندانش!
گفتند: چگونه چنین چیزی رخ میدهد یا رسول الله ص!
فرمود: او را به خاطر تنگدستی سرزنش میکنند به حدی که با تکلف به انجام آنچه توانش را ندارد اقدام میکند تا جایی که در مسیر هلاکت قرار گیرد [= از راه نامشروع تحصیل درآمد کند].
إحیاء علوم الدین، ج2، ص232؛ کنز العمال، ج11، ص154؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج10، ص47[1]؛ روح المعانی (تفسیر آلوسی)، ج14، ص321[2]؛ جامع الأحادیث (سیوطی)، ج23، ص456[3]
و روی عبد الله ابن مسعود أنه صلی الله علیه و [آله و] سلم قال:
سیَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَسْلَمُ لِذِی دِینٍ دِینُهُ إِلَّا مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ قریة الی قریة، وَمِنْ شَاهِقٍ إِلَی شَاهِقٍ، وَمِنْ جُحْرٍ إِلَی جُحْرٍ، کالثعلب الذی یروغ.
قیل له: ومتی ذلک یا رسول الله؟
قال: إذا لَمْ تُنَلِ الْمَعِیشَةُ إِلَّا بمعاصی الله تعالی ...[4] إِذَا کَانَ ذَلِکَ الزَّمَانُ کَانَ هَلَاکُ الرَّجُلِ عَلَی یَد أَبَوَیْهِ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ أَبَوَانِ فعلی یَدَیْ زَوْجَتِهِ وَوَلَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فعَلَی یَدَیْ قَرَابَتِهِ»
قَالُوا: وکَیْفَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ الله ص؟!
قال: یُعَیِّرُونَهُ بِضِیقِ الید فیتکلف ما لا یطیق حتی یورده ذلک موارد الهلکة.
بیهقی در الزهد الکبیر (ص183[5]) و ابن بطال در شرح صحیح البخاری (ج10، ص205[6]) شبیه همین حدیث را با سند متصل از طریق ابوهریره هم روایت کرده است.
د.2. آیات 38-42 (دو چهره شاخص در قیامت)
در جلسات 1124 تا 1128 روایتی تقطیع شد که کل آن اینک یکجا تقدیم میشود:
16) از انسبنمالک روایت شده است که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دربارهی آیه: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» پرسیدم.
فرمود: «ای انس! آن، چهرههای ما فرزندان عبدالمطلّب است، من و علی (علیه السلام) و حمزه (رحمة الله علیه) و جعفر (رحمة الله علیه) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها)؛ از قبرهایمان بیرون میآییم درحالیکه نور چهرهی ما در روز قیامت مانند آفتاب نیمروز است. خداوند میفرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ یعنی با نور در صحنهی قیامت روشنایی میدهد. ضاحِکَةٌ [= خندان] یعنی بهسبب خشنودی خداوند از ما خوشحالیم؛ مُسْتَبْشِرَةٌ [شاد و بشارتیافته] بهجهت ثوابی که خدا به ما وعده دادهاست.
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج2، ص423
أَخْبَرَنَا عَقِیلُ بْنُ الْحُسَیْنِ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجُمَحِیُّ بِمَکَّةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْبَغَوِیُّ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ:
سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِهِ: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ قَالَ: یَا أَنَسُ هِیَ وُجُوهُنَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ، نَخْرُجُ مِنْ قُبُورِنَا وَ نُورُ وُجُوهِنَا کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» یَعْنِی مُشْرِقَةٌ بِالنُّورِ فِی أَرْضِ الْقِیَامَةِ «ضاحِکَةٌ» فَرْحَانَةٌ بِرِضَا اللَّهِ عَنَّا «مُسْتَبْشِرَةٌ» بِثَوَابِ اللَّهِ الَّذِی وَعَدَنَا.
17) الف. حدیثی از امیرالمومنین ع روایت شده که در آن با استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی بیان میکنند که خداوند غیر از فضیلتهایی که وی در آنها با دیگران مشترک است هفتاد فضیلت به وی عنایت کرده که کسی در آنها با وی مشارکت ندارد، که فضیلتهای سیام (در جلسه 78 ، حدیث1، https://yekaye.ir/al-hadeed-057-15/) و شصت و یکم (جلسه 84، حدیث2 https://yekaye.ir/al-maidah-005-055/) و شصت و پنجم (جلسه 103، حدیث2 https://yekaye.ir/al-ikhlas-112-01/) قبلا گذشت. مورد دیگر این است:
و اما بیست و نهم اینکه من از رسول الله ص شنیدم که میفرمود:
ای علی! تو صاحب حوض هستی و غیر تو مالک آن نیست و بزودی قومی سراغت خواهند آمد و از تو آب تقاضا کنند و تو خواهی گفت: حتی ذره ای به شما ندهم؛ و برمیگردند در حالی که رخسارشان سیاه است و شیعیان من و شیعیان تو بر تو وارد خواهند شد و خواهی گفت: بنوشید گوارای وجودتان، پس مینوشند در حالی که رخسارشان سفید است...
الخصال، ج2، ص575
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَکْحُولٍ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع:
لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَةٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِکْتُهُ فِیهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَةً لَمْ یَشْرَکْنِی فِیهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ. قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبِرْنِی بِهِنَّ. فَقَالَ ع: ...
وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ:
یَا عَلِیُّ أَنْتَ صَاحِبُ الْحَوْضِ لَا یَمْلِکُهُ غَیْرُکَ وَ سَیَأْتِیکَ قَوْمٌ فَیَسْتَسْقُونَکَ؛ فَتَقُولُ: لَا وَ لَا مِثْلَ ذَرَّةٍ. فَیَنْصَرِفُونَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ وَ سَتَرِدُ عَلَیْکَ شِیعَتِی وَ شِیعَتُکَ، فَتَقُولُ: رَوُّوا رِوَاءً مُرَوَّیِینَ فَیُرَوَّوْنَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُم...
ب. عبدالرزاق بن قیس روایت کرده است که همراه حضرت علی ع جلوی قصر [= امارت کوفه] نشسته بودیم تا اینجا حرارت خورشید وی را به آمدن کنار دیوار قصر وادار کرد و وی برخاست که داخل شود. شخصی از قبیله همدان برخاست و پیراهن وی را گرفت و گفت: یا امیرالمومنین! حدیث جامعی برایم بیان فرما که خداوند به واسطه آن مرا سودی رساند.
فرمود: مگر احادیث فراوانی در اختیار تو نیست؟
گفت: بله؛ ولی حدیث جامعی برایم بیان فرما که خداوند به واسطه آن مرا سودی رساند.
فرمود: دوستم رسول خدا ص فرمود: همانا و من و شیعیانم بر حوض [کوثر] وارد میشویم سیراب و سیرابشده در حالی که رخسارهایشان سفید است؛ و دشمن ما وارد میشود تشنه و نشنهنگهداشته شده در حالی که رخسارهایشان سیاه است؛ این را بگیر که اندکی از بسیاری است: تو با کسی هستی که دوستش داری و برای تو آن است که انجام دادهای. بگذار بروم این برادر همدانی.
سپس وارد قصر شد.
الأمالی (للمفید)، ص338-339؛ الأمالی (للطوسی)، ص115-116؛ بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ص50
قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ مُوسَى بْنُ یُوسُفَ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى الْأَوْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ أَبَانٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ قَیْسٍ الرَّحْبِیِ قَالَ:
کُنْتُ جَالِساً مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلَى بَابِ الْقَصْرِ حَتَّى أَلْجَأَتْهُ الشَّمْسُ إِلَى حَائِطِ الْقَصْرِ؛ فَوَثَبَ لِیَدْخُلَ. فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ فَتَعَلَّقَ بِثَوْبِهِ وَ قَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَدِّثْنِی حَدِیثاً جَامِعاً یَنْفَعُنِیَ اللَّهُ بِهِ.
قَالَ: أَ وَ لَمْ یَکُنْ فِی حَدِیثٍ کَثِیرٍ؟!
قَالَ: بَلَى وَ لَکِنْ حَدِّثْنِی حَدِیثاً جَامِعاً یَنْفَعُنِیَ اللَّهُ بِهِ.
قَالَ: حَدَّثَنِی خَلِیلِی رَسُولُ اللَّهِ ص: أَنِّی أَرِدُ أَنَا وَ شِیعَتِی الْحَوْضَ رِوَاءً مَرْوِیِّینَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ؛ وَ یَرِدُ عَدُوُّنَا ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ؛ خُذْهَا إِلَیْکَ قَصِیرَةً مِنْ طَوِیلَةٍ؛ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکَ مَا اکْتَسَبْتَ. أَرْسِلْنِی یَا أَخَا هَمْدَانَ!
ثُمَّ دَخَلَ الْقَصْرَ.
ج. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
شیعیان علی ع روز قیامت محشور میشوند در حالی که سیراب و سیرابشدهاندو رخسارشان سفید است؛ و دشمنان علی ع روز قیامت محشور میشوند در حالی که رخسارشان سیاه و تشنهاند؛سپس این آیه را تلاوت فرمود: «روزی که رخسارهایی سفید است و رخسارهایی هم [همانقدر] سیاه است» (آل عمران/106)[7].
تفسیر فرات الکوفی، ص: 92
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:
یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شِیعَةُ عَلِیٍّ رِوَاءً مَرْوِیِّینَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ وَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ [وَ] وُجُوهُهُمْ [مُسْوَدَّةٌ ظَامِئِینَ] ثُمَّ قَرَأَ: «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» مِثْلُهُ.
این مضمون در کتب اهل سنت هم آمده است؛ که در اینجا دو نقل از این مطلب که در کتب اهل سنت آمده تقدیم میشود؛ اولی که از کتابهایی هست که تردیدی در سنی بودن نویسندهاش نیست، ودر آن فرازهای مربوط به دشمنان علی ع بسیار تلخیص شده، اما در دومی که اگرچه رسما سنی است اما برخی اهل سنت به خاطر احادیثی که در کتابهایش آورده درباره سنی بودن او تردید میکنند عینا همین مطالب آمده با نکات متعددی درباره دشمنان علی ع.
د. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که:
هنگامی که علی بن ابیطالب ع از جنگ خیبر پیروز برگشت پیامبر ص به او فرمود:
ای علی! اگر نبود که میترسیدم امت من درباره تو همان چیزهایی را بگویند که مسیحیان درباره عیسی بن مریم میگویند، دربارهات سخنی میگفتم که از هیچ جماعت مسلمانی عبور نکنی مگر اینکه خاک زیر پایت و نیز باقیمانده آب وضویت را بردارند و بدینها طلب شفا کنند؛ ولیکن همین بس که تو از منی و من از تو، تو از من ارث میبری و من از تو؛ و تو نسبت به من همچون هارون هستی نسبت به موسی غیر از اینکه بعد از من پیامبری نیست؛ و تو هستی که ذمه مرا بری میکنی [هر چیزی که بر ذمهام باشد به نیابت از من ادا میکنی] و پوشاننده ایراداتی که بر من می گیرند هستی و بر سنت من جهاد می کنی؛ و تو فردا در قیامت نزدیکترین خلایق به من هستی؛ و تو بر حوض [کوثر] جانشین منی؛ و همانا شیعیان تو بر منبرهایی از نور خواهند بود در حالی که رخسارهایشان سفید است پیرامون من و شفاعت آنها را میکنم و فردا در بهشت همسایگان من خواهند بود؛ و همانا جنگ با تو جنگ با من است و مسالمت با تو مسالمت با من است و باطن تو باطن من است و آشکار تو آشکار من؛ و همانا فرزندان تو فرزنان مناند و تو هستی که دین مرا ادا میکنی و وعدههای مرا به انجام میرسانی؛ و همانا حق بر زبان توست و در قلب تو و همراه تو و در پیش روی تو و جلوی چشمان تو؛ و ایمان با گوشت و خون تو آمیخته شده همان طور که با گوشت و خون من آمیخته شده است؛ و بر حوض [کوثر] وارد نشود کسی که نفرت تو را داشته باشد و از آن غایب نماند کسی که دوستدار تو باشد.
پس علی ع به سجده افتاد و گفت: حمد خدایی را که با اسلام بر من منت گذاشت و قرآن را به من آموخت و مرا محبوب برترین موجودات و عزیزترین آفریده و گرامیترین اهل آسمانها و زمین نزد پروردگار، خاتم پیامبران و سید رسولان و برگزیده خداوند در جمیع عالمین قرار داد که این احسانی از خداوند عالیمقام و تفضلی از اوست بر من.
پس رسول الله ص فرمود: ای علی! اگر تو نبودی مومنان بعد از من شناخته نمیشدند؛ همانا خداوند عز و جل برای هر پیامبری نسلش را از صلب خود وی قرار داد و نسل مرا از صلب تو قرار داد، ای علی؛ که همانا تو عزیزترین خلایق هستی و گرامیترینشان و عزیزترینشان نزد من؛ و دوستدار تو گرامیترین کسان از امت من هستند که بر من وارد میشوند.
مناقب علی (لابن المغازلی)، ص306-306
أخبرنا أبو الحسن علی بن عبید الله بن القصاب البیع رحمه الله، حدثنا أبو بکر محمد بن أحمد بن یعقوب المفید الجرجرائی، حدثنا أبو الحسن علی بن سلیمان بن یحیى، حدثنا عبد الکریم بن علی، حدثنا جعفر بن محمد بن ربیعة البجلی، حدثنا الحسن بن الحسین العرنی، حدثنا کادح بن جعفر عن عبد الله بن لهیعة عن عبد الرحمن بن زیاد عن مسلم بن یسار عن جابر بن عبد الله قال:
لما قدم علی بن أبی طالب بفتح خیبر قال له النبی ص: یا علی! لَوْلا أَنْ تَقُولَ طائفة مِنْ أُمَّتِی فیک مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، لَقُلْتُ فِیکَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بملأٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُرَاب من تحت رجْلَیْکَ وَ فَضْلِ طَهُورِکَ، یَسْتَشْفُونَ بِهِما، وَ لَکِنْ حَسْبُکَ أَنْ تَکُونَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ، تَرِثُنِی وَ أَرِثُکَ، وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، غیر أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی، وأنت تبرئ ذمتی وتستر عورتی، وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِی، وَ أَنْتَ غداً فِی الْآخِرَةِ أَقْرَبُ الخلق مِنِّی، وَ أَنْتَ عَلَى الْحَوْضِ خَلِیفَتِی، وَ إِنَّ شِیعَتَکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةٌ وُجُوهُهُمْ حَوْلِی أَشْفَعُ لَهُمْ وَ یَکُونُونَ غَداً فِی الْجَنَّةِ جِیرَانِی، وَ إِنَّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ سریرتکَ سریرتی وَ عَلَانِیَتُکَ عَلَانِیَتِی، وَ إِنَّ وُلْدَکَ وُلْدِی، وأنت تقضی دینی وأنت تنجز وعدی، وَ إِنَّ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِکَ وَ فِی قَلْبِکَ ومعک، وبین یدیک ونصب عَیْنَیْکَ، وَ الْإِیمَانَ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی، لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ مُبْغِضٌ لَکَ وَ لَا یَغِیبُ عَنْهُ مُحِبٌّ لَکَ.
فخر علی علیه السلام ساجداً وقال: الحمد لله الذی من علی بالإسلام وعلمنی القرآن، وحببنی إلى خیر البریة، وأعز الخلیقة، وأکرم أهل السماوات والأرض على ربه، وخاتم النبیین، وسید المرسلین، وصفوة الله فی جمیع العالمین إحساناً من الله العلی إلی وتفضلاً منه علی.
فقال له النبی ص: لولا أنت یا علی ما عرف المؤمنون بعدی، لقد جعل الله [عز وجل] نسل کل نبی من صلبه، وجعل نسلی من صلبک یا علی، فأنت أعز الخلق، وأکرمهم علی، وأعزهم عندی، ومحبک أکرم من یرد علی من أمتی.
ه. از زید بن علی از امام سجاد ع از پدرش روایت شده است که حضرت علی ع فرمودند:
هنگامی که از جنگ خیبر پیروز برگشته بودم پیامبر ص فرمود:
اگر نبود که میترسیدم امت من درباره تو همان چیزهایی را بگویند که مسیحیان درباره عیسی بن مریم میگویند، دربارهات سخنی میگفتم که از هیچ جماعت مسلمانی عبور نکنی مگر اینکه خاک زیر پایت و نیز باقیمانده آب وضویت را بردارند و بدان طلب شفا کنند؛ ولیکن همین بس که تو از منی و من از تو، تو از من ارث میبری و من از تو؛ و تو نسبت به من همچون هارون هستی نسبت به موسی غیر از اینکه بعد از من پیامبری نیست؛ و تو هستی که دِین مرا ادا میکنی و بر سنت من جهاد میکنی؛ و تو فردا در قیامت نزدیکترین مردم به من هستی؛ و تو بر حوض [کوثر] جانشین منی؛ و همانا شیعیان تو بر منبرهایی از نور خواهند بود در حالی که سیرابند وسیرابشده، رخسارهایشان سفید است پیرامون من و شفاعت آنها را میکنم و در نتیجه فردا در بهشت همسایگان من خواهند بود؛ و همانا دشمنان تو فردا تشنه و تشنهنگهداشته شده هستند در حالی که رخسارهایشان سیاه، و درهمکوبیدهشدهاند؛ جنگ با تو جنگ با من است و مسالمت با تو مسالمت با من است و سرّ تو سرّ من است و آشکار تو آشکار من است و باطن سینهات همچون باطن سینه من؛ و تو درب علم من هستی و همانا فرزندان تو فرزنان مناند و گوشت تو گوشت من است و خون تو خون من است؛ و همانا حق با تو و بر زبان تو و در قلب تو و جلوی چشمان توست؛ و همانا دشمن تو در جهنم است؛ و بر حوض [کوثر] وارد نشود کسی که نفرت تو را داشته باشد و از آن غایب نماند کسی که دوستدار تو باشد.
علی ع فرمود: پس برای خداوند سبحان و متعال سجده کردم و او را حمد گفتم به خاطر اینکه با اسلام و قرآن بر من منت گذاشت و مرا محبوب خاتم پیامبران و سید رسولان قرار داد.
مناقب خوارزمی، ص130
وأخبرنی سید الحفاظ شهردار بن شیرویه بن شهردار الدیلمی ـ فیما کتب الی من همدان ـ أخبرنا أبو الفتح عبدوس بن عبد الله بن عبدوس الهمدانی کتابة ، حدثنا الشیخ أبو طاهر الحسین بن علی بن سلمة ، عن مسند زید بن علی ، حدثنا الفضل بن الفضل بن العباس ، حدثنا أبو عبد الله محمد بن سهل ، حدثنا محمد بن عبد الله البلوی ، حدثنی ابراهیم بن عبیدالله بن العلاء ، حدثنی أبی ، عن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب ع ، عن أبیه ، عن جده ، عن علی بن أبی طالب ع قال :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَ فتحت خَیْبَرَ: لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ علی ملأٍ عَلَى مَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا مِنْ تُرَابِ رجْلَیْکَ، وَ فَضْلِ طَهُورِکَ، یَسْتَشْفُونَ بِهِ، وَ لَکِنْ حَسْبُکَ أَنْ تَکُونَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ، تَرِثُنِی وَ أَرِثُکَ، وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی، أَنْتَ تُؤَدِّی [عَنِّی] دَیْنِی وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِی، وَ أَنْتَ فِی الْآخِرَةِ أَقْرَبُ النَّاسِ مِنِّی، وَ أَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلِیفَتِی تَذُودُ عَنْهُ الْمُنَافِقِینَ، وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ، وَ أَنْتَ أَوَّلُ دَاخِلِ الْجَنَّةِ مِنْ أُمَّتِی، وَ إِنَّ شِیعَتَکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ رِوَاءٌ مَرْوِیُّونَ مُبْیَضَّةٌ وُجُوهُهُمْ حَوْلِی، أَشْفَعُ لَهُمْ فَیَکُونُونَ غَداً فِی الْجَنَّةِ جِیرَانِی وَ إِنَّ عدوّک [أَعْدَاءَکَ] غَداً ظِمَاءٌ مُظْمَئُینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ مُقْمَحُینَ، حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ سِرُّکَ سِرِّی وَ عَلَانِیَتُکَ عَلَانِیَتِی وَ سَرِیرَةُ صَدْرِکَ کَسَرِیرَةِ صَدْرِی، وَ أَنْتَ بَابُ عِلْمِی وَ إِنَّ وُلْدَکَ وُلْدِی وَ لَحْمَکَ لَحْمِی وَ دَمَکَ دَمِی وَ إِنَّ الْحَقَّ مَعَکَ وَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِکَ وَ فِی قَلْبِکَ وَ بَیْنَ عَیْنَیْکَ، وَ الْإِیمَانَ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی، وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُبَشِّرَکَ أَنَّکَ وَ عِتْرَتَکَ فِی الْجَنَّةِ، وَ أَنَّ عَدُوَّکَ فِی النَّارِ، لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ مُبْغِضٌ لَکَ وَ لَا یَغِیبُ عَنْهُ مُحِبٌّ لَکَ.
قال: قَالَ عَلِیٌّ ع: فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وتعالى سَاجِداً وَ حَمِدْتُهُ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیَّ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ الْقُرْآنِ وَ حَبَّبَنِی إِلَى خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ ص.
سید بن طاووس (م664) در کتاب طرف من الأنباء و المناقب، (ص590) و علامه حلی (م726) در کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام (ص107-109) همین روایت را به همین صورت از همین کتاب المناقب (خوارزمی) میآورند؛ هرچند محقق کتاب اخیر گمان کرده که وی از کتاب المناقب ابن المغازلی روایت کرده است؛ که چنانکه در بالا مشاهده شد متن ابن مغازلی تفاوت مختصری دارد.
[1] . روى ابن مسعود عنه ص أنه قال سیأتی على الناس زمان لا یسلم لذی دین دینه إلا من فر من قریة إلى قریة و من شاهق إلى شاهق أو جحر الی جحر کالثعلب الرواغ قیل و متى ذلک یا رسول الله قال إذا لم تنل المعیشة إلا بمعاصی الله سبحانه فإذا کان ذلک الزمان کان هلاک الرجل على ید أبویه فإن لم یکن له أبوان فعلى ید زوجته و ولده و إن لم یکن فعلى ید قرابته قالوا کیف ذلک یا رسول الله قال یعیرونه بالفقر و ضیق الید فیکلفونه ما لا یطیقه حتى یورده ذلک موارد الهلکة.
[2] . روی عنه صلّى الله تعالى علیه وسلم «یأتی زمان على أمتی یکون فیه هلاک الرجل على ید زوجه وولده یعیرانه بالفقر فیرکب مراکب السوء فیهلک.
[3] . «یأتى على الناس زمان لا یسلم لذى دین دینه إلا من فر من شاهق إلى شاهق أو من جحر إلى جحر کالثعلب بأشباله وذلک فى آخر الزمان إذا لم تنل المعیشة إلا بمعصیة الله فإذا کان کذلک حلت العزبة یکون فى ذلک الزمان هلاک الرجل على یدى أبویه إن کان له أبوان فإن لم یکن له أبوان فعلى یدى زوجته وولده فإن لم تکن له زوجة ولا ولد فعلى ید الأقارب والجیران یعیرونه بضیق المعیشة ویکلفونه ما لا یطیق حتى یورد نفسه الموارد التى یهلک فیها (أبو نعیم فى الحلیة والبیهقى فى الزهد، والخلیلى، والرافعى عن ابن مسعود)
أخرجه أبو نعیم فى الحلیة (2/118) ، والبیهقى فى الزهد الکبیر (2/183، رقم 439) ، والرافعى (2/21) . وأخرجه أیضًا: الحارث فى بغیة الباحث (2/773، رقم 774) ، والدیلمى (5/447، رقم 8697)
[4]. در احیاء علوم الدین این فراز اضافی را دارد که در سایر منابعی که آدرس دادیم ندارد:
فإذا کان ذلک الزمان حلت العزوبة! قالوا: وکیف یا رسول الله وقد أمرتنا بالتزویج؟!
[5] . أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ بْنُ بِشْرَانَ، أَنْبَأَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمِصْرِیُّ، ثنا جَامِعُ بْنُ سَوْدَةَ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ بْنِ قَعْنَبٍ، ثنا الْمُبَارَکُ بْنُ فَضَالَةَ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَسْلَمُ لِذِی دِینٍ دِینُهُ إِلَّا مَنْ هَرَبَ بِدِینِهِ مِنْ شَاهِقٍ إِلَى شَاهِقٍ، وَمِنْ جُحْرٍ إِلَى جُحْرٍ، فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ الزَّمَانُ لَمْ تُنَلِ الْمَعِیشَةُ إِلَّا بِسَخَطِ اللَّهِ، فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ کَانَ هَلَاکُ الرَّجُلِ عَلَى یَدَیْ زَوْجَتِهِ وَوَلَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ وَلَا وَلَدٌ کَانَ هَلَاکُهُ عَلَى یَدَیْ أَبَوَیْهِ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ أَبَوَانِ کَانَ هَلَاکُهُ عَلَى یَدَیْ قَرَابَتِهِ أَوِ الْجِیرَانِ» قَالُوا: کَیْفَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «یُعَیِّرُونَهُ بِضِیقِ الْمَعِیشَةِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُورِدُ نَفْسَهُ الْمَوَارِدَ الَّتِی تَهْلِکُ فِیهَا نَفْسُهُ»
[6] . وذکر على بن معبد عن عبد الله بن المبارک عن مبارک بن فضالة، عن الحسن یرفعه إلى رسول الله (ص) قال: (یأتى على الناس زمان لا یسلم لذى دین دینه، إلا من فرّ بدینه من شاهق إلى شاهق وحجر إلى حجر، فإذا کان کذلک لم تنل المعیشة إلا بمعصیة الله، فإذا کان کذلک حلت العزلة، قالوا: یا رسول الله، کیف تحل العزلة وأنت تأمرنا بالتزویج؟ قال: إذا کان کذلک کان هلاک الرجل على یدى أبویه، فإن لم یکن له أبوان کان هلاکه على یدى زوجته، فإن لم تکن له زوجة کان هلاکه على یدى ولده، فإن لم یکن له ولد کان هلاکه على یدى القرابات والجیران. قالوا: وکیف ذلک یا رسول الله؟ قال: یعیرونه بضیق المعیشة ویکلفونه ما لا یطیق، فعند ذلک یورد نفسه الموارد التى یهلک فیها.
[7]. ذیل این آیه روایات فراوانی با همین مضمون آمده است که ان شاءالله اگر زنده ماندیم و به این آیه رسیدیم آن روایات تقدیم خواهد شد.