1129) جمعبندی سوره عبس (قسمت اول)
30 شعبان 1445 21/12/1402
متن آیات
الف.آیات1-10
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّی
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی
وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی
أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی
وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی
وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعی
وَ هُوَ یَخْشی
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی
ب. آیات 11-16
کَلّا إِنَّها تَذْکِرَةٌ
فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ
فی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ
مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ
بِأَیْدی سَفَرَةٍ
کِرامٍ بَرَرَةٍ
ج.1. آیات 17-23
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ
مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ
ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ
ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ
ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ
کَلّا لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ
ج.2. آیات 24-32
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ
أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا
فَأَنْبَتْنا فیها حَبًّا
وَ عِنَباً وَ قَضْباً
وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً
وَ حَدائِقَ غُلْباً
وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا
مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ
د.1. آیات 33-37
فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ
وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ
وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ
لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ
د.2. آیات 38-42
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ
ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ
وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ
تَرْهَقُها قَتَرَةٌ
أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ
ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر که رحمتش همیشگی است.
اخم کرد [چهره درهم کشید] و رویگردان شد،
[از این] که آن نابینا پیش او آمد.
و چه چیزی آگاهت کند [= از کجا میدانی/ چگونه ممکن است بدانی/ تو چه میدانی] که شاید او پاکی پیشه کند؟!
یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدهای دهد!
اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]،
پس تو به او اهتمام میورزی [مشغول میشوی]؟!
و بر تو [مسئولیتی] نیست که پاکی پیشه نمیکند. [یا: و آنچه علیه تو میماند همین است که [این فرد مستغنی هم] تزکیه نمیکند.]
و اما کسی که دوان دوان سراغت آمد،
و او سخت هراسان است،
پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی؟!
زنهار! همانا این مایه تذکر است؛
پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود
در نامههایی گرامیداشته شده،
رفعت یافته [= برافراشته / والا مقام] و به طهارت رسیده،
به دستان نویسندگانی [یا: سفیران و پیامآورانی؛ یا: مسافرانی]
که کریم و نیکاند [یا: کریمانی نیکوکار].
مرگ بر این انسان؛ چه ناسپاس است او؟!
[آیا نمیبیند که] از چه چیزی او را آفرید؟!
از نطفهای او را آفرید، سپس آن را مقدر فرمود [= قدر و اندازهاش را تنظیم کرد].؛
سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد]؛
آنگاه او را میراند سپس قبرش کرد؛
سپس آنگاه که بخواهد، او را نشر دهد [برانگیزاند].
زنهار! [/آری!] هنوز محقق نکرده است آنچه را [به او] دستورش داد.
پس انسان به طعامش بنگرد؛
همانا ما آب را ریختیم، [چه] ریختنی؛
سپس زمین را شکافتیم، [چه] شکافتنی؛
پس در آن دانهای رویانیدیم،
و انگوری و چیدنیای که دوباره میروید (= سبزی، بقولات، علوفه و ...)،
و [درخت] زیتونی و درخت خرمایی،
و باغهایی از درختان تنومند [و تودرتو]،
و میوهای و چراگاهی،
[تا] متاعی [= بهرهای، مایه استفادهای] باشد برای شما و برای چارپایانتان.
پس هنگامی که آن صیحه [فریاد] گوشخراش [کَرکننده] در رسد؛
روزی که آدمی فرار میکند از برادرش،
و مادرش، و پدرش،
و همسرش، و فرزندانش؛
برای هر شخصی از آنان در آن روز کاری است که وی را کفایت کند [یا: فقط بدان میپردازد].
چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز تابناک [نمایان و درخشان] است،
خندان و شاد [بشارتیافته] اند.
و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که بر آنها غباری است،
سیهچردگی آن [چهرهها] را میپوشاند [= پریشانی آن چهرهها را دربرگرفته است]؛
آناناند که همان کفرپیشگان گنهپیشهاند.
حدیث
الف. آیات 1-10 (حکایت تولی از اعمی)
در اینجا به دو روایتی که در جلسه 1086 گذشت بسنده میشود:
1) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
این آیات درباره مردی از بنیامیه نازل شد که کنار پیامبر ص بود وقتی که ابن ام مکتوم آمد؛ آن شخص تا وی را دید از آمدنش احساس بدی کرد و خود را جمع و جور کرد و چهرهای را از او برگرداند. پس خداوند سبحان این مطلب را حکایت کرد و بر او خرده گرفت.
مجمع البیان، ج10، ص664
قد رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع:
أَنَّهَا نَزَلَتْ فِی رَجُلٍ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَجَاءَهُ ابْنُ أُمِّ مَکْتُومٍ، فَلَمَّا رَآهُ تقذر [نَفَرَ] مِنْهُ وَ جَمَعَ نَفْسَهُ وَ عَبَسَ وَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ عَنْهُ، فَحَکَى اللَّهُ سبحانه ذَلِک وَ أَنْکَرَهُ عَلَیْه.
ب. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
رسول الله ص هرگاه عبدالله بن ام مکتوم را میدید میفرمود: مرحبا، مرحبا، به خدا سوگند که خداوند هرگز مرا در خصوص تو عتاب نکرد؛ و بقدری به وی لطف میکرد که گاه وی بخاطر این برخوردها [= ابراز محبتهای شدید پیامبر ص به وی] از اینکه محضر پیامبر ص برسد خودداری میکرد.
مجمع البیان، ج10، ص664
رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَى عَبْدَ اللَّهِ ابْنَ أُمِّ مَکْتُومٍ قَالَ: مَرْحَباً مَرْحَباً لَا وَ اللَّهِ لَا یُعَاتِبُنِی اللَّهُ فِیکَ أَبَداً وَ کَانَ یَصْنَعُ به [فِیهِ] مِنَ اللُّطْفِ حَتَّى کَانَ یَکُفُّ عَنِ النَّبِیِّ ص مِمَّا یَفْعَلُ بِهِ.