سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1128) سوره عبس (80) آیه 42 أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ

أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ

28 شعبان 1445 19/12/1402

ترجمه

آنان‌اند که همان کفرپیشگان گنه‌پیشه‌اند.

نکات ادبی

الْکَفَرَةُ

درباره ماده «کفر» ذیل آیه 17 همین سوره توضیحات لازم گذشت (جلسه https://yekaye.ir/ababsa-80-17/).

در اینجا فقط اضافه می‌کنیم که کلمه «کافر» هم به صورت جمع سالم جمع بسته می‌شود (کافرون و کافرات) و هم به صورت جمع مکسر، که در حالت جمع مکسر به سه صورت «کُفَّار» و «کَفَرَة» و «کِفار» و در خصوص زنان کافر به صورت «کَوافِر» می‌آید (لسان العرب، ج‏5، ص145[1]؛ المصباح المنیر، ج‏2، ص535[2])؛ که از این حالات مختلف، در قرائت حفص از عاصم، فقط به صورت «کافرات» و «کِفار» در قرآن کریم به کار نرفته است.

الْفَجَرَةُ

قبلا بیان شد که ماده «فجر» در اصل به معنای گشودگی در چیزی، و یا شکافتن و حصول شکاف گسترده در چیزی می‌باشد. برخی توضیح داده‌اند که «فجر» شکافی است که همراه با آشکار شدن چیزی باشد. به صبح «فجر» می‌گویند (یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ؛ بقره/187)، چون شب را می‌شکافد، و از این شکاف نور آشکار می‌شود.

«فجور» [یکی از مصدرهای فعل فَجَرَ] دریدن پرده دیانت و تقوی است؛ و «فاجر» به معنای کسی است که پرده‌دری می‌کند که جمع آن «فُجَّار» (إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ‏/ انفطار/14) و «فَجَرَة» (أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ؛ عبس/42) است و به خاطر کثرت استعمال این ماده در شکافتن و باز کردن باب گناهان (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ، قیامة/5)، کلمه «فجور»، به نحو خاص در مورد گناه استفاده می‌شود، به نحوی که هرکسی که از حق فاصله بگیرد، «فاجر» خوانده می‌شود؛ و بیشترین کاربرد آن در مورد «دروغگو»، و نیز کسی است که اهل زنا و لواط می‌باشد.

جلسه 782 http://yekaye.ir/ya-seen-36-34/

حدیث

ذیل آیه 28 (جلسه 1114 حدیث7 https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانسته‌اند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کرده‌اند. که در آنجا آمد: سپس دشمنان آل محمد ص را یاد کرد و فرمود: «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ؛ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» [قترة] یعنی فقر و نداری‌ای از خیر و ثواب. «أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَة». اما احادیث دیگر:

1) از امام باقر ع روایتی طولانی نقل شده است که وضعیت کافر حقیقی از لحظه مرگ تا عالم قبر و ورود در محشر و نهایتا وضعیتش در جهنم را توضیح می‌دهند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[3] در فرازی دیگر ابتدای برانگیخته شدن وی از قبر را چنین توصیف می‌کند:

چون صیحه قیامت سر داده شود قبرش آتشی را شعله‌ور کند و او گوید: وای بر من که قبرم آتشی را شعله‌ور کرده است. پس منادی ندا دهد: بدان که ویل و خواری به تو نزدیک شد؛ از آتش قبر به سوی آتشی برو که خاموش نشود. پس از قبرش بیرون آید در حالی که چهره اش سیاه، و چشمانش کبود، و بینی‌اش بلند، و دست و بالش بسته، و سرش افکنده است و دزدکی نگاه می‌کند؛ پس عمل خبیثش نزد وی آید و گوید: به خدا سوگند تو را نشاختم جز به اینکه در طاعت خداوند، کُند، و در معصیت او، سریع بودی. تو در دنیا بر من سوار بودی و من امروز می‌خواهم همان طور که تو سوارم بودی سوارت شوم و تو را به سوی آتش چهنم پیش ببرم. سپس بر شانه‌های او بنشیند و [همچون سوارکاری که با پای خود به اسب می‌زند] به پشت او لگد زند تا وی را به انتهای جهنم برساند.

الإختصاص، ص361

سَعِیدُ بْنُ جَنَاحٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَوْفُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قَبْضَ رُوحِ الْکَافِر ...

فَإِذَا کَانَتْ صَیْحَةُ الْقِیَامَةِ اشْتَعَلَ قَبْرُهُ نَاراً فَیَقُولُ لِیَ الْوَیْلُ إِذَا اشْتَعَلَ قَبْرِی نَاراً فَیُنَادِی مُنَادٍ أَلَا الْوَیْلُ قَدْ دَنَا مِنْکَ وَ الْهَوَانُ قُمْ مِنْ نِیرَانِ الْقَبْرِ إِلَى نِیرَانٍ لَا تُطْفَأُ فَیَخْرُجُ مِنْ قَبْرِهِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَیْنَاهُ قَدْ طَالَ خُرْطُومُهُ وَ کُسِفَ بَالُهُ مُنَکَّساً رَأْسُهُ یُسَارِقُ النَّظَرَ فَیَأْتِیهِ عَمَلُهُ الْخَبِیثُ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُکَ إِلَّا کُنْتَ عَنْ طَاعَةِ اللَّهِ مُبْطِئاً وَ إِلَى مَعْصِیَتِهِ مُسْرِعاً قَدْ کُنْتَ تَرْکَبُنِی فِی الدُّنْیَا فَأَنَا أُرِیدُ أَنْ أَرْکَبَکَ الْیَوْمَ کَمَا کُنْتَ تَرْکَبُنِی وَ أَقُودُکَ إِلَى النَّارِ قَالَ ثُمَّ یَسْتَوِی عَلَى مَنْکِبَیْهِ فَیَرْکَلُ قَفَاهُ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى عَجُزَةِ جَهَنَّم‏.

 

2) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

همانا روز قیامت نور در بین مردم به آندازه ایمانشان تقسیم می‌شود و سهم منافق را هم می‌دهند و نورش به اندازه انگشت کوچک پای چپش است که همان هم [خاموش] پوشیده می‌شود. پس [منافق] می‌گوید: «لحظه‌ای بمانید تا از نور شما بهره‌ای گیریم؛ گفته مى‏شود: به پشت سرتان بازگردید و نورى بجویید.» (حدید/13) یعنی همانجایی که نور تقسیم می‌شد. پس برمی‌گردند ولی آن دیوار بین آنها زده می‌شود. پس از پشت دیوار «ندایشان  مى‏دهند: آیا در دنیا با شما نبودیم؟ گویند: آرى، و لکن شما خود را به هلاکت افکندید و مترصد بودید و شک کردید و آرزوها شما را مغرور ساخت تا فرمان خدا در رسید، و آن فریبنده شما را درباره خدا فریب داد. پس امروز نه از شما و نه از کسانى که کفر ورزیدند فدیه پذیرفته نمى‏شود، جایگاه شما آتش است، آنجا براى شما سزاوارتر است و بد جاى بازگشتى است.» (حدید/13-15)

سپس فرمود: ابومحمد! به خدا سوگند که خداوند این را به یهود و نصاری نفرمود؛ بلکه مقصودش اهل قبله بود.

الزهد، ص93

الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّد عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

إِنَّ النَّاسَ یُقَسَّمُ بَیْنَهُمُ النُّورُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِمْ وَ یُقَّسَمُ [یَقْسِمُهُ‏] لِلْمُنَافِقِ فَیَکُونُ نُورُهُ عَلَى قَدْرِ إِبْهَامِ رِجْلِهِ الْیُسْرَى [فَیُطْفَأُ] فَیُعْطَى نُورُهُ فَیَقُولُ مَکَانَکُمْ حَتَّى أَقْتَبِسَ «مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» یَعْنِی حَیْثُ قُسِمَ النُّورُ. قَالَ: فَیَرْجِعُونَ فَیُضْرَبُ بَیْنَهُمُ السُّورُ. قَالَ: فَیُنَادُونَهُمْ مِنْ وَرَاءِ السُّورِ «أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ؟ قالُوا بَلى‏ وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.»

ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ! أَمَا وَ اللَّهِ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ لَکِنَّهُ عَنَى أَهْلَ الْقِبْلَة.

 

3) این مضمون که «ظلم، ظلمات روز قیامت است» با سندهای متعدد در معتبرترین منابع اهل سنت (همچون صحیح البخاری، ج3، ص129[4]؛ صحیح مسلم، ج4، ص1996[5]؛ مسند أحمد، ج10، ص89[6])، و نیز در منابع شیعه (عوالی اللئالی، ج‏1، ص149 و 364[7]؛ بحار الأنوار، ج‏7، ص229؛ جامع الأخبار(للشعیری)، ص155[8]؛ مجموعة ورام، ج‏1، ص56[9]؛ نهج الفصاحة، ص164)، با تعابیر مختلف از رسول الله ص روایت شده است؛ که در اینجا یکی از آن روایات که تقدیم می‌شود:

الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:

ظلم، ظلمات روز قیامت است؛ و از ناسزاگویی بپرهیزید که خداوند گفتن و شنیدن آن را دوست ندارد؛ و از شُحّ [= بخل و حرص] بپرهیزید که همین بود که گذشتگانتان را هلاک کرد، آنان را به قطع کردن [پیوند خویشاوندی] واداشت و آنان قطع کردند وآنان را به بخل واداشت و آنان بخل ورزیدند و آنان را به فجور واداشت و آنان فجور ورزیدند.

مسند أحمد، ج11، ص26؛ مسند أبی داود الطیالسی، ج4، ص30[10]؛ صحیح ابن حبان، ج11، ص579[11]؛ السنن الکبرى للبیهقی، ج10، ص411[12]

حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عَدِیٍّ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ص یَقُولُ:

الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ الْفُحْشَ، وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِیَّاکُمْ والشُّحَّ، فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، أَمَرَهُمْ بِالْقَطِیعَةِ، فَقَطَعُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ، فَبَخِلُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ، فَفَجَرُوا

ب. همچنین در وصایای لقمان به فرزندش آمده است:

فرزندم: به خاطر ظلم کردن به احدی خوشحال نشو بلکه برای ظلمِ کسی که بر او ظلم کردی ناراحت باش؛ فرزندم: ظلم ظلمات است و روز قیامت سراسر حسرت است و هرگاه قدرتت تو را به ظلم بر کسی که پایین‌تر از توست فراخواند قدرت خداوند بر خویش را به یاد آور!

إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏1، ص72

مِنْ وَصِیَّةِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ قَالَ:

... یَا بُنَیَّ لَا تَفْرَحْ عَلَى ظُلْمِ أَحَدٍ بَلِ احْزَنْ عَلَى ظُلْمِ مَنْ ظَلَمْتَهُ یَا بُنَیَّ الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَسَرَاتٌ وَ إِذَا دَعَتْکَ الْقُدْرَةُ عَلَى ظُلْمِ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَاذْکُرْ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَیْک‏.

 

4) از امام باقرع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

کسی که شهادتی را کتمان کند یا در جایی برود شهادت دهد که به خاطر شهادت دادنش خون انسان مسلمانی هدر رود یا مال وی به چپاول رود روز قیامت وی را بیاورند در حالی که برای چهره‌اش تا جایی که چشم می‌بیند ظلمت است و در چهره‌اش خراشیدگی‌ای است که همه خلایق وی را به اسم خود و نَسَبش می‌شناسند.

سپس امام باقر ع افزودند: آیا ندیده‌ای که خداوند تبارک  وتعالی می‌فرماید: «و شهادت را به خاطر خدا بدهید».

الکافی، ج‏7، ص380-381؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص58؛ تهذیب الأحکام، ج‏6، ص276؛ الأمالی (للصدوق)، ص482

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ کَتَمَ شَهَادَةً أَوْ شَهِدَ بِهَا لِیُهْدِرَ لَهَا بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیَزْوِیَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَةٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِی وَجْهِهِ کُدُوحٌ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ حَقٍّ لِیُحْیِیَ بِهَا حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ.

ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ: «وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّه‏».

 

5) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

شرابخوار را روز قیامت بیاورند در حالی که چهره‌اش سیاه است؛ بدنش به حالت شل و افتاده است؛ زبانش از دهان بیرون افتاده و فریاد می‌زند العطش العطش.

الکافی، ج‏6، ص397

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

شَارِبُ الْخَمْرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَأْتِی مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مَائِلًا شِقُّهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ یُنَادِی: الْعَطَشَ الْعَطَشَ.

اینکه شرابخوار سیه‌رو محشور می‌شود در روایات متعددی با طول و تفصیل‌های بیشتری آمده است؛ از جمله در

الکافی، ج‏6، ص396[13]؛ تهذیب الأحکام، ج‏9، ص103[14]؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص243[15] و همین حدیث فوق با طول و تفصیل بیشتری از امام صادق ع از قول رسول الله ص در الأمالی( للصدوق)، ص416-417[16] روایت شده است.

 

6) از امام حسن ع از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:

یکبار عده‌ای از یهودیان نزد پیامبر ص آمدند و داناترینشان از ایشان سوالاتی پرسید. از جمله سوالاتش این بود که: به من خبر بده که به چه علتی خداوند عز و جل این نمازهای پنجگانه را در پنج وقت از ساعات روز و شب بر امتت واجب کرده است؟

پیامبر ص تک تک آنها را توضیح دادند و در خصوص نماز عشاء فرمودند:

و اما نماز عشای پایان شب؛ زیرا قبر ظلمتی دارد و روز قیامت هم ظلمتی و پروردگارم این نماز را به من دستور داد تا قبر را نورانی کند و به من و امتم نور بر صراط عطا فرماید و قدمی به سوی انجام نماز شب برداشته نشود مگر اینکه خداوند عز و جل بدن آن نمازگزار را بر آتش جهنم حرام کند و این همان نمازی است که خداوند متعال برای پیامبران پیش از من هم برگزید.

علل الشرائع، ج‏2، ص337؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص213

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ:

جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ فَرَضَ هَذِهِ الْخَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی خَمْسِ مَوَاقِیتَ عَلَى أُمَّتِکَ فِی سَاعَاتِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ص:

جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى النَّبِیِّ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ مِمَّا سَأَلَهُ أَنَّهُ قَالَ أَخْبِرْنِی‏ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْخَمْسَ الصَّلَوَاتِ فِی خَمْسِ مَوَاقِیتَ عَلَى أُمَّتِکَ فِی سَاعَاتِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَقَالَ النَّبِیُّ ص: ...[17]

وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّ لِلْقَبْرِ ظُلْمَةً وَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ظُلْمَةً أَمَرَنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ أُمَّتِی بِهَذِهِ الصَّلَاةِ لِتُنَوِّرَ الْقَبْرَ وَ لِیُعْطِیَنِی وَ أُمَّتِیَ النُّورَ عَلَى الصِّرَاط وَ مَا مِنْ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَى صَلَاةِ الْعَتَمَةِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَسَدَهَا عَلَى النَّارِ وَ هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی اخْتَارَهَا اللَّهُ تَعَالَى وَ تَقَدَّسَ ذِکْرُهُ لِلْمُرْسَلِینَ قَبْلِی ...[18]

تدبر

1) «أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

«کفرة» جمع کافر و «فجرة» جمع فاجر است. در این آیه پایانی می‌فرماید آن کسانی که بر آنان غباری است و چهره‌هایشان سیه‌چرده است همان کافرپیشگان گنه‌پیشه‌اند؛ و چنانچه اغلب مفسران گفته‌اند اولی اشاره به فساد عقیده دارد و دومی اشاره به فساد عمل. (التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص278[19]؛ تفسیر نور، ج‏10، ص391[20]) یعنی از حیث دینداری کافر و از حیث اعمال فاجر و گناهکارند (مجمع البیان، ج‏10، ص669[21]؛ المیزان، ج‏20، ص210[22]).

اما چرا درباره آنان که چهره هایشان تابناک بود نفرمود چگونه بوده‌اند و چکار کرده‌اند اما در مورد اینان فرمود؟

الف. آوردن این فراز در خصوص گروه دوم، به این جهت است که:

الف.1. سخن در مقام انذار و هشدار دادن است (المیزان، ج‏20، ص211[23])؛ چون فضای کلی سوره فضای انذار است و اقتضای انذار این است که مخاطب بداند چرا اینان این گونه سیه‌رو شدند که بکوشد تا از این دسته نباشد؛

الف.2. یک احتمال این است که این «اولئک» دلالت داشته باشد بر همان کسانی که از همه نزدیکان خود فرار می‌کردند. یعنی از آیه 33 به بعد دارد افرادی را توصیف می‌کند که از همه کس فراری‌اند و این به خاطر گرفتاری شدیدی است که دارند؛ بعد با یک جمله معترضه، عملا دسته‌بندی‌ای از انسانها در قیامت ارائه می‌شود که در آنجا با دو چهره مواجهیم: یکی چهره‌های تابناک و دیگری چهره های غبارگرفته سیه‌چرده؛ و این آیه آخر می‌خواهد بفرماید آنان که از همه نزدیکانشان فراری بودند همین انسانهای غبارگرفته سیه‌چرده هستند که کافران گنهکارند نه عموم افراد.

الف.3. ...

ب. عدم تصریح به گروه اول، می‌تواند علاوه بر نکات فوق، جهت اضافی‌ای هم داشته باشد مانند اینکه:

ب.1. اقتضای رحمت واسعه خدا این است که دقیقا مصداق را معین نکند تا همه شوق داشته باشند که بلکه فضل خدا شامل حال آنان شود و سفیدرو محشور شوند.

ب.2. اگرچه به قرینه تقابل با این آیه معلوم است که آنان اهل ایمان و عمل صالح هستند، اما اقتضای نگه داشتن افراد بین خوف و رجا این است دقیقا معلوم نشود که اینها چه کسانی‌اند که شخص به خود مغرور نشود.

ب.3. ...

 

2) «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ... و وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

در اولین تدبر ذیل آیه 40 اشاره شد که به نظر می‌رسد این دسته‌بندی را چندگونه می‌توان فهمید: (1) به صورت تقسیم ثنایی؛ یعنی همه افراد از این دو حال خارج نیستند؛ (2) به صورت تقسیم طیفی و بیان دو سر طیف؛ (3) به صورت تقسیم ثلاثی؛ (4) اصلا هدف ارائه یک تقسیم منطقی نیست بلکه توجه دادن به دو گروه خیلی مهم در قیامت است که موضوعیت خاص دارند؛ و همانجا وعده داده شد درباره تقسیم ثلاثی در این آیه بحث کنیم. برای اینکه این تقسیم بهتر معلوم شود ابتدا به شبهه‌ای که خوارج و مرجئه مشترکا ذیل این آیه مطرح کرده‌اند اشاره می‌شود:

شبهه خوارج و مرجئه با استناد به این آیه:

مرجئه (کسانی که عمل را شرط ایمان نمی‌دانند و معتقدند که با انجام همه گناهان کبیره هم ذره‌ای خدشه در ایمان شخص وارد نمی‌شود!) و خوارج (کسانی که می‌گویند اگر کسی گناه کبیره کرد از مسلمانی خارج است، و کافر می‌شود) هر دو متفقا گفته‌اند که این آیات دلالت دارد که اهل قیامت بر دو قسم‌اند: اهل ثواب و اهل عقاب، و اهل عقاب کافرانند؛ اما در ادامه:

مرجئه می‌گویند: دلیل داریم که هر مسلمانی که گناهکار باشد کافر نیست، پس با استناد به این آیه که اهل عقاب را کافران معرفی کرد معلوم می‌شود که گناهکار (ولو مرتکب کبیره) اهل ثواب است و عقابی ندارد؛ و

خوارج می‌گویند: دلیل داریم که کسی که مرتکب گناهان کبیره شود عقاب دارد، و چون آیه می‌فرماید کسی که عقاب دارد کافر است پس هر گناهکار مرتکب کبیره کافر است. (مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج‏31، ص61).

پاسخ شبهه

خلاصه پاسخی که به هر دو داده شده این است که در اینجا فقط به دو گروه اشاره کرد و اثبات شیء‌نفی ما عدا نمی‌کند که گروه سومی در کار نباشد (همان[24])؛ اما می‌شود همین سخن را دست کم دو گونه تبیین کرد: یکی همان گزینه (2) که قبلا گذشت؛ یعنی این آیات دارد دو سر طیف را توضیح می‌دهد نه همه افراد را و بین این دو طیف گروههای دیگری هستند.

گزینه دیگر این است که همینجا عملا به نحو خیلی ظریفی تفکیک کرد بین چهار گروه. توضیح اینکه نسبت کلمه «فجرة» با «کفرة» را دو گونه می‌توان فهمید؛ و در هر دو حالت چهارگروه قابل تصور است:

الف. اولی به مثابه قید تفسیری برای دومی باشد، یعنی این آیه دارد توضیح می‌دهد که این کافران اساسا فاجرند. اما چون «ال» دارد لزوما نمی‌توان گفت کل کافران فاجرند وبالعکس[25]؛‌یعنی کاملا محتمل است «ال» تعریف باشد و مقصود خصوص این افرادی باشد که هم غبار بر چهره دارند و هم خود چهره‌شان سیه‌چرده است.

ب. به مثابه قید احترازی، یعنی کافران بر دو قسم‌اند: کافران فاجر و کافران غیرفاجر؛ و همچنین فاجران بر دو قسم‌اند فاجران کافر و فاجران غیرکافر؛ آنگاه این آیه فقط درباره کافران فاجر است و درباره کافران غیرفاجر و فاجران غیرکافر سخنی نگفته است. و خود آوردن دو تعبیر «غبار بر چهره‌آنان است» و «سیه‌چردگی چهره آنان را فراگرفته» در دو آیه قبل مویدی است که دو حیثیت کفر و فجور مستقلا موجب عذاب است. یعنی آیات عملا افراد را به سه دسته تقسیم کرده است: کسانی که چهره‌ای درخشان دارند که اینان علی‌القاعده مومنانی‌اند که اهل عمل صالح بوده‌اند؛ دسته دیگر کسانی که هم غبار دارند و هم سیه‌چرده‌اند و اینان کافران فاجرند و دسته سوم کسانی که یا غبار برچهره دارند ویا سیه‌چرده‌اند و اینان کافران غیرفاجر یا فاجران غیرکافر می‌باشند. (اقتباس از التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص278-279[26] و مجمع البیان، ج‏10، ص669[27]).

 

3) «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ، تَرْهَقُها قَتَرَةٌ، أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

آلودگی به [کفر]‌ و گناه در دنیا، سبب آلودگی چهره در قیامت می‏شود؛ و [کفر] و گناه، باعث می‏شود که چهره پاک الهی انسان، با نقابی زشت و سیاه پوشیده شود. (تفسیر نور، ج‏10، ص391).

 

 

 


[1] . و الجمع کُفَّار و کَفَرَة و کِفارٌ مثل جائع و جِیاعٍ و نائم و نِیَامٍ؛ قال القَطامِیّ: «و شُقَّ البَحْرُ عن أَصحاب موسى، / و غُرِّقَتِ الفَراعِنةُ الکِفَارُ» و جمعُ الکافِرَة کَوافِرُ.

[2] . وَ هُوَ (کَافِرٌ) و (کَفَرَةٌ) و (کُفَّارٌ) و (کَافِرُونَ) و الأُنْثَى (کَافِرَةٌ) و (کَافِراتٌ) و (کَوَافِرُ)

[3] . در جلسه326 (حدیث3) http://yekaye.ir/al-hajj-22-21/  که قسمتی از آن در جلسه 905، حدیث5 https://yekaye.ir/ale-imran-3-182/ بیان شد.

در جلسه 349 (حدیث1) http://yekaye.ir/al-balad-90-20/  آخرین مرحله استقرار کافر در جهنم بیان شد.

در جلسه 554 حدیث3 https://yekaye.ir/al-ahzab-33-66/  اولین مرحله ورود او در جهنم بیان شد.

[4] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُونُسَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِیزِ المَاجِشُونُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دِینَارٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: «الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ القِیَامَةِ»

[5] . حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ، حَدَّثَنَا شَبَابَةُ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ الْمَاجِشُونُ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ دِینَارٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: «إِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ مَسْلَمَةَ بْنِ قَعْنَبٍ، حَدَّثَنَا دَاوُدُ یَعْنِی ابْنَ قَیْسٍ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ مِقْسَمٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ص، قَالَ: «اتَّقُوا الظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَاتَّقُوا الشُّحَّ، فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، حَمَلَهُمْ عَلَى أَنْ سَفَکُوا دِمَاءَهُمْ وَاسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ».

[6] . حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَاصِمٍ، عَنْ عَطَاءٍ یَعْنِی ابْنَ السَّائِبِ، عَنْ مُحَارِبٍ یَعْنِی ابْنَ دِثَارٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: " یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ "

[7] . وَ قَالَ ص الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَة

[8] . وَ قَالَ ص: إِیَّاکُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.

[9] . عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ یَرْفَعُهُ قَالَ ص: اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ

[10] . حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، وَالْمَسْعُودِیُّ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَارِثِ، یُحَدِّثُ عَنْ أَبِی کَثِیرٍ الزُّبَیْدِیِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، أَمَرَهُمْ بِالْقَطِیعَةِ فَقَطَعُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ فَفَجَرُوا»

[11] . أَخْبَرَنَا أَبُو یَعْلَى، قَالَ: حَدَّثَنَا بُنْدَارٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا بن أَبِی عَدِیٍّ، وَأَبُو دَاوُدَ، قَالَا: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِی کَثِیرٍ الزُّبَیْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: "إِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَإِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمُ الشُّحُّ أَمَرَهُمْ بِالْقَطِیعَةِ، فَقَطَعُوا أَرْحَامَهُمْ، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ، فَفَجَرُوا وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا

[12] . أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ فُورَکٍ , أنبأ عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ , ثنا یُونُسُ بْنُ حَبِیبٍ , ثنا أَبُو دَاوُدَ , ثنا شُعْبَةُ , وَالْمَسْعُودِیُّ , عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ , قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللهِ بْنَ الْحَارِثِ یُحَدِّثُ , عَنْ أَبِی کَثِیرٍ الزُّبَیْدِیِّ , عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ , قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: " إِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ , فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ , وَإِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ , فَإِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ , وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحَّ , فَإِنَّهُ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ , أَمَرَهُمْ بِالْقَطِیعَةِ فَقَطَعُوا , وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا , وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ فَفَجَرُوا

[13] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: یُؤْتَى شَارِبُ الْخَمْرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ یَسِیلُ لُعَابُهُ عَلَى صَدْرِهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَسْقِیَهُ مِنْ طِینَةِ خَبَالٍ أَوْ قَالَ مِنْ بِئْرِ خَبَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا بِئْرُ خَبَالٍ قَالَ بِئْرٌ یَسِیلُ فِیهَا صَدِیدُ الزُّنَاة.

[14] . مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: یَأْتِی شَارِبُ الْخَمْرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ یَسِیلُ لُعَابُهُ عَلَى صَدْرِهِ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى أَنْ یَسْقِیَهُ مِنْ بِئْرِ خَبَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا بِئْرُ خَبَالٍ قَالَ بِئْرٌ یَسِیلُ فِیهِ صَدِیدُ الزُّنَاةِ.

[15] . أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: یَجِی‏ءُ مُدْمِنُ الْخَمْرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُزْرَقَّةً عَیْنَاهُ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مَائِلًا شَفَتُهُ یَسِیلُ لُعَابُهُ مَشْدُودَةً نَاصِیَتُهُ إِلَى إِبْهَامِ قَدَمَیْهِ خَارِجَةً یَدُهُ مِنْ صُلْبِهِ فَیَفْزَعُ مِنْهُ أَهْلُ الْجَمْعِ إِذْ رَأَوْهُ مُقْبِلًا عَلَى الْحِسَابِ.

[16] .  حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ عَنِ الْخَمْرِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِی عَنْهُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مُلَاحَاةِ الرِّجَالِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَنِی رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِیرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ أَوْثَانَهَا وَ أَزْلَامَهَا وَ أَحْدَاثَهَا أَقْسَمَ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ لَا یَشْرَبُ عَبْدٌ لِی خَمْراً فِی الدُّنْیَا إِلَّا سَقَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِثْلَ مَا شَرِبَ مِنْهَا مِنَ الْحَمِیمِ مُعَذَّباً بَعْدُ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ وَ قَالَ ع لَا تُجَالِسُوا شَارِبَ الْخَمْرِ وَ لَا تُزَوِّجُوهُ وَ لَا تَتَزَوَّجُوا إِلَیْهِ وَ إِنْ مَرِضَ فَلَا تَعُودُوهُ وَ إِنْ مَاتَ فَلَا تُشَیِّعُوا جَنَازَتَهُ إِنَّ شَارِبَ الْخَمْرِ یَجِی‏ءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَیْنَاهُ مَائِلًا شِدْقُهُ سَائِلًا لُعَابُهُ دَالِعاً لِسَانُهُ مِنْ قَفَاهُ.