1123) سوره عبس (80) آیه 37 لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ ... (تدبر)
تدبر
1) «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ»
در قیامت، هرکس به فکر نجات خویش است و فرصت برای پرداختن به کار دیگران نیست. (تفسیر نور، ج10، ص390)
یعنی برای هرکس کار عظیم و درگیری مهمی هست که وی را از اینکه به حال و روز نزدیکانش توجهی داشته باشد باز میدارد و گرفتاری خودش چنان مشغولش میکند که وقت و فرصت و حال اضافهای ندارد که بخواهد به کس دیگری بپردازد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص277[1]؛ مجمع البیان، ج10، ص668[2])
حال چرا از تعبیر «یُغْنِیهِ» (بینیازش میکند) برای این وضعیت استفاده کرد؟
الف. فاعل «یغنی»، شأن باشد و ضمیر «ه» به «امرء» برگردد؛ یعنی این شأن او را از دیگران بینیاز میدارد؛ آنگاه:
الف.1. «یغنیه» در اینجا به معنای «یصرفه و یصده: وی را برمیگرداند و مانعش میشود» است؛ یعنی صرفا دلالت بر دلمشغولی شدید دارد و شواهدی بر این معنا در شعر عرب وجود دارد (ابن قتیبه، به نقل مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج31، ص62[3]).
الف.2. «یغنیه» در همان معنای بینیاز کردن است؛ اما یک استعاره زیبا به کار رفته است، یعنی آن دلمشغولیاش به کار خویش تمام سینه وی را پر از همّ و غمّ کرده است و جایی برای غیر نگذاشته، شبیه ثروت و مال کثیری که تمام عرصه زندگی صاحبش را پر میکند (به نقل مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج31، ص62[4]).
الف.3. «یغنیه» در همان معنای بینیاز کردن است؛ اما بهویژه اگر با توجه به آیات قبل مورد توجه قرار گیرد شاید به نکته لطیفی میخواهد اشاره کند: اگر توجه کنیم که نیازهای ما صرفا نیازهای مادی نیست متوجه میشویم عموم ما حتی وقتی که به کار نزدیکان و عزیزان خویش رسیدگی میکنیم و حاجت آنها را برآورده میسازیم، در حقیقت و باطن امر، داریم برای خود کاری میکنیم و یکی از نیاز درونی خود را اشباع میکنیم؛ ولی وقتی شأنی بیاید و همه نیازهای مرا اشباع کند، دیگر برای رسیدگی به دیگران هم اقدام نمیکنیم.
ب. فاعل «یغنی»، «امرء» باشد و ضمیر «ه» به شأن برگردد؛ یعنی او فقط این شأن را بینیاز میکند. آنگاه:
ب.1. گویی آن شأن و کار، خودش یک نیازمندی است که وی با اهتمام بدان، به بینیاز کردن آن اقدام کرده است؛ یعنی او فقط نیاز این شأن را برآورده میکند و به رفع نیاز کس دیگری، ولو از نزدیکترین افراد به او باشند، ابدا کاری ندارد.
ب.2. ...
ج. اگر قرائت دیگر این آیه «یعنیه» در نظر گرفته شود، آنگاه به نظر میرسد همین نکته که در (ب.1) بیان شد به صورت صریح (یعنی بدون استعاره) مد نظر است؛ یعنی میخواهد بگوید وی فقط به این شأن عنایت دارد و به کس و چیز دیگری هیچ عنایت و توجهی ندارد.
د. ...
2) «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ»
اگرچه در این آیه از فرار هر شخصی، از نزدیکترین نزدیکانش سخن گفته است؛ اما آیات دیگری و نیز روایات فراوانی داریم که بهوضوح دلالت دارد که برخی افراد هستند که به دیگران توجه دارند. به نظر که نمونه بارز ایشان پیامبر اکرم ص است که چنانکه در حدیث 6 اشاره شد در روایات فراوانی که از شیعه و سنی و در آن واویلایی که هرکس فریاد میزند: «نفسی، نفسی» (خودم؛ خودم)، ایشان فریاد میزند: «أمتی، أمتی». چگونه بین این آیه و آن آیات و روایات میتوان جمع کرد؟
الف. قیامت مواقف متعددی دارد؛ و این آیات و روایات ناظر به مواقف مختلفاند. مثلا:
الف.1. این موقف یک عمومیتی نسبت به همه دارد، اما در مواقف بعدی حال و روز افراد تفاوت میکند؛ و مثلا موقف گفتگوی اصحاب اعراف: «وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُون؛ أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُون» (اعراف/47-48).
الف.2. در این موقف چناناند که هیچ توجهی به غیر ندارند؛ اما در مواقفی حساب و کتابشان چنان به هم گره خورده که بناچار با همدیگر بحث میکنند؛ همچون آیات زیر: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ؛ وَ قالَ الَّذینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّار» (بقره/166-167).
الف.3. ...
ب. برخی از انسانها به مقام مخلَصین میرسند؛ اینان در واقع تمام مراتب عالم را در همین دنیا درنوردیدند و پیش از اینکه به مرگ طبیعی بمیرند به مرگ ارادی وارد عوالم برتر شدهاند؛ و عملا عرصه قیامت را پیشاپیش درنوردیدهاندن و از این رو وقتی همه را در محضر احضار میکنند، اینان فوق محشرند و در زمره احضارشدگان قرار نمیگیرند: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصین» (صافات/127-128) و از این رو، اضطراب و ترس و دلمشغولیای که شامل حال عموم میشود، شامل اینان نمیشود، چنانکه از قبل بدیشان وعده داده شده که هیچ ترس و نگرانیای نخواهند داشت: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» (یونس/62)؛ «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین؛ یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُون» (زخرف/67-68).
ج. در قیامت همه مشغول خویشاند؛ اما برخی از افراد زندگیشان در دنیا به نحوی بوده که لازمه این مشغولیتشان به خود، توجه و امداد نسبت به دیگران است؛ که این میتواند عاملی داشته باشد، مانند:
ج.1. چنان اهل معروف و کار خیر در حق دیگران بودهاند؛ که همین چنان در وجود آنها راسخ شده، که در قیامت تجلی میکند (احادیث7.الف تا 7.ج)
ج.2. حقی از جانب دیگران بر آنهاست؛ و این حق موجب میشود که وقتی به خود مشغول شوند ادای آن حق برعهدهشان بیاید و از این باب، به دیگران توجه کنند (حدیث7.د)
ج.3. به خاطر هدایتگریای که نسبت به دیگران داشتهاند به مقام شفاعت میرسند؛ و شفاعت کردن آنان در حق دیگران، از جنس شفاعت رهبری است که بازتاب عمل خودشان است؛ نه امری خارج از وجودشان؛ از این رو هرکسی با امام خویش محشور میشود: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (اسراء/71)؛ که به این معنا، نهتنها دعوتکنندگان به سوی حق، بلکه امامان باطل نیز نوعی شفاعتگری برای وارد کردن پیروان خود به جهنم دارند؛ چنانکه خداوند در مورد فرعون میفرماید: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» (هود/98)
د. ...
[1] . و قوله (لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ) فالمراد به الذکر من الناس و تأنیثه امرأة، فالمعنی إن کل انسان مکلف مشغول بنفسه لا یلتفت إلی غیره، من صعوبة الأمر و شدة أهواله. و الشأن الأمر العظیم، یقال: لفلان شأن من الشأن أی له أمر عظیم، و أصله الواحد من شئون الرأس، و هو موضع الوصل من متقابلاته التی بها قوام أمره. و معنی (یغنیه) أی یکفیه من زیادة علیه أی لیس فیه فضل لغیره لما هو فیه من الامر الذی قد اکتنفه و ملأ صدره، فصار کالغنی عن الشیء فی أمر نفسه لا تنازع الیه.
[2] . «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» أی لکل إنسان منهم أمر عظیم یشغله عن الأقرباء و یصرفه عنهم و معنی یغنیه یکفیه من زیادة علیه أی لیس فیه فضل لغیره لما هو فیه من الأمر الذی قد اکتنفه و ملأ صدره فصار کالغنی عن الشیء فی أمر نفسه لا ینازع إلیه
[3] . و فی قوله: یُغْنِیهِ وجهان الأول: قال ابن قتیبة: یغنیه أی یصرفه و یصده عن قرابته و أنشد: « سیغنیک حرب بنی مالک عن الفحش و الجهل فی المحفل» أی سیشغلک، و یقال أغن عنی وجهک أی أصرفه.
[4] . الثانی: قال أهل المعانی: یغنیه أی ذلک الهم الذی بسبب خاصة نفسه قد ملأ صدره، فلم یبق فیه متسع لهم آخر، فصارت شبیها بالغنی فی أنه حصل عنده من ذلک المملوک شیء کثیر.