1120) سوره عبس (80) آیه 34 یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ

آیات محل بحث، آیاتی‌اند که به مناسبت در بسیاری از ادعیه و زیارات بدانها اشاره شده است؛ از جمله:

5) یکی از زیارات رسول الله ص که توسط امام صادق ع تعلیم داده شده، زیارتی طولانی است که بعد از اتمام زیارت نمازی دارد و بعد از تسبیحات حضرت زهرا س، حضرت این دعا را آغاز می‌کنند که:

خدایا: تو به پیامبرت حضرت محمد ص فرمودی «و اگر آنها هنگامی که به خویشتن ستم کردند نزد تو می‏آمدند، آن گاه از خداوند آمرزش می‏خواستند و رسول خدا نیز برای آنها طلب آمرزش می‏کرد بی‏تردید خدا را بسیار توبه‏پذیر و رحیم می‏یافتند.» (نساء/64) و من زمان پیامبرت را درک نکردم؛ خدایا پس من او را زیارت می‌کنم در حالی که ...

در فرازی از این دعای پایان زیارت آمده است:

و به کرم وجه تو پناه می‌برم از اینکه مرا در جایگاه خواری و ذلت قرار دهی، در روزی که پرده‌ها دریده شود و اسرار و عیوب در آن آشکار گردد و بر تن‌ها رعشه افتد، روز حسرت و ندامت، روز قحطی و بیچارگی، روز نزدیک‌شدن، روز زیانکاری، روز جدایی، روز جزاء، روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، روز دمیدن [در صور]، روزی که آن زلزله‏ همه چیز را به لرزه درمی‏آورد و به دنبالش حادثه دومین رخ می‏دهد، یوم پخش شدن، روز عرضه شدن، روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می‌ایستند، روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش، روزی که می‌شکافد زمین و اطراف آسمان، روزی که هرکسی می‌آید و از خود دفاع می‌کند، روزی که به خداوند برمی‌گردند پس آنان را بدانچه کرده‌اند آگاه می‌سازد، روزی که هیچ یاری برای یار خود کفایت نکند و یاری نشوند مگر کسی که خداوند رحم کند که همانا او شکست‌ناپذیر و رحیم است، روزی که به سوی عالم آشکار و پنهان برگردند، روزی که به سوی خداوند که مولای حقیقی آنهاست برگردند، روزی که از قبرهای خود شتابان بیرون می‏آیند، گویی به سوی نشانه‏ای نصب شده به سرعت حرکت می‏کنند، وگویی ملخ‏هایی پراکنده‏اند، گردن کشیده و چشم دوخته می‏روند به سوی دعوت‏کننده، به سوی خدا، روز واقعه، روزی که این زمین سخت لرزانده شود، روزی که آسمان همانند فلز گداخته شود و کوه‏ها همانند پشم رنگین گردد و هیچ دوست صمیمی از دوست خود نپرسد، روز شاهد و مشهود، روزی که فرشتگان صف به صف خواهند بود...

إقبال الأعمال، ج‏2، ص606-607؛ المزار (للشهید الاول)، ص18-19

وَ فِی حَدِیثٍ عَنِ الصَّادِقِ ع وَ ذَکَرَ زِیَارَةَ النَّبِیِّ ص‏ ...

فَإِذَا فَرَغْتَ فَسَبِّحْ تَسْبِیحَ الزَّهْرَاءِ ع وَ قُلْ اللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ لِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ ص «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» وَ لَمْ أَحْضُرَ زَمَانَ رَسُولِکَ ع اللَّهُمَّ وَ قَدْ زُرْتُهُ ...[7]

... وَ أَعُوذُ بِکَرَمِ وَجْهِکَ أَنْ تُقِیمَنِی مَقَامَ الْخِزْیِ وَ الذُّلِّ، یَوْمَ تُهْتَکُ فِیهِ الْأَسْتَارُ وَ تَبْدُو فِیهِ الْأَسْرَارُ وَ الْفَضَائِحُ [الْکِبَارُ] وَ تُرْعَدُ فِیهِ الْفَرَائِصُ، «یَوْمَ الْحَسْرَةِ» وَ النَّدَامَةِ، یَوْمَ الْأَفِکَةِ، «یَوْمَ الْآزِفَةِ»، «یَوْمُ التَّغابُنِ «یَوْمُ الْفَصْلِ»، یَوْمَ الْجَزَاءِ، یَوْماً «کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»، یَوْمَ النَّفْخَةِ، «یَوْمُ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، یَوْمَ النَّشْرِ، یَوْمَ الْعَرْضِ، «یَوْمُ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»، «یَوْمُ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ»، «یَوْمُ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ» وَ أَکْنَافُ السَّمَاءِ، «یَوْمُ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها»، یَوْمَ یُرَدُّونَ «إِلَی اللَّهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»، «یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً، وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ، إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»، [یَوْمَ یُرَدُّونَ إِلی‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ]، یَوْمَ «یُرَدُّونَ إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ»، «یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کَأَنَّهُمْ إِلی‏ نُصُبٍ یُوفِضُونَ»، وَ «کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ» إِلَی اللَّهِ، یَوْمَ الْوَاقِعَةِ، یَوْمَ تُرَجُّ «الْأَرْضُ رَجًّا»، «یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»، یَوْمَ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، یَوْمَ تَکُونُ الْمَلَائِکَةُ «صَفًّا صَفًّا» ...[8]



 

 

6) از امام صادق ع زیارتی برای امیرالمومنین ع نقل شده که روایت شده حضرت خضر هم امیرالمومنین را با همین عبارات زیارت می‌کرده است. در فرازی از این زیارت آمده است:

سرورم! با آمدن در کنار قبر برادر پیامبرت که صلوات خدا بر او بود متعرض رحمت تو شدن و به تو پناه آوردم که مرا از نقمت و خشم خود پناه دهی؛ و نیز از تکانه‌هایی در روزی که لغزشها فراوان گردد، روزی که دلها و دیدگان زیر و رو شود، روزی که برخی صورتها درخشان و برخی سیاه شود، روز نزدیک‌شدنی‌ای که دلها در حالی که خشم خود را فرو برده‌اند به حنجره رسند، روز حسرت و ندامت، روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، روزی که نوزاد در آن پیر شود و هر زن شیردهی بچه‌ای را که شیرش می‌دادند رها کند، روزی که چشمها خیره گردد و هرکس بدانچه از پیش فرستاده مشغول شود و هرکسی از خودش دفاع کند و هر مجرمی دنبال راه خلاصی بگردد، ...

المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص234-235

مِنْ کِتَابِ الْأَنْوَارِ، وَ قِیلَ: إِنَّ الْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلَامُ زَارَ بِهَا. وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ یُوسُفَ الْکُنَاسِیِّ وَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ جَمِیعاً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ الزِّیَارَةَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَاغْتَسِلْ حَیْثُ تَیَسَّرَ لَکَ، وَ قُلْ حِینَ تَعْزِمُ: ...

ثُمَّ انْکَبَّ عَلَی الْقَبْرِ وَ أَنْتَ تَقُولُ:

یَا سَیِّدِی تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِکَ بِلُزُومِی لِقَبْرِ أَخِی رَسُولِکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَائِذاً، لِتُجِیرَنِی مِنْ نِقَمِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ مِنْ زَلَازِلِ یَوْمٍ تَکْثُرُ فِیهِ الْعَثَرَاتُ، یَوْمٍ تُقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ، یَوْمٍ تَبْیَضُّ فِیهِ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ فِیهِ وُجُوهٌ، یَوْمِ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمِینَ، یَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ. «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ» «یَوْمٍ مِقْدَارُهُ خَمْسُونَ أَلْفَ سَنَةٍ»، یَوْمٍ یَشِیبُ فِیهِ الْوَلِیدُ، «وَ تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ»، «یَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ»، وَ تُشْغَلُ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا قَدَّمَتْ، وَ «تُجَادِلُ کُلُّ نَفْسٍ عَنْ نَفْسِهَا»، وَ یَطْلُبُ کُلُّ ذِی جُرْمٍ الْخَلَاصَ....

 

 

7) حضرت امیرالمومنین ع مناجاتی در مسجد کوفه داشته‌اند که این گونه آغاز می‌شود:

خدایا! از تو امان می‌خواهم «روزی که مال و فرزندان نفعی ندهد مگر کسی که قلب سلیمی نزد خدا بیاورد» (شعراء/88-89)؛

و از تو امان می‌خواهم «روزی که ستمگر پشت دست‏های خود را می‏گزد، گوید: ای کاش همراه پیامبر راهی را در پیش می‏گرفتم» (فرقان/27)؛

و از تو امان می‌خواهم روزی که «تبهکاران از سیمایشان شناخته می‏شوند و از پیشانی و پایشان بگیرند» (رحمن/41)؛

و از تو امان می‌خواهم روزی که «هیچ پدری به کار فرزندش نمی‏آید، و هیچ فرزندی [نیز] به کار پدرش نخواهد آمد، همانا وعده خدا حقّ است» (لقمان/33)؛

و از تو امان می‌خواهم «روزی که ستمکاران را عذرخواهی‏شان سود نمی‏بخشد، و برای آنهاست لعنت و برای آنهاست آن سرای ناخوشایند» (غافر/52)؛

و از تو امان می‌خواهم «روزی که کسی برای کسی هیچ اختیاری ندارد و در آن روز، فرمان از آنِ خداست؛ (انفطار/19)؛

و از تو امان می‌خواهم «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش، برای هرکس از ایشان در آن روز گرفتاری‌ای است که او را کفایت کند» (عبس/34-37)؛ ...

المزار (للشهید الاول)، ص 248؛ البلد الأمین و الدرع الحصین، ص319

مناجات أمیر المؤمنین علیه السلام‏

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا؛

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ؛

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ شَیْئاً وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ؛

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ؛

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیه‏ ...

 

8) دعایی است که سید بن طاووس آن را بدون سند از کتاب رضی آوی روایت کرده که به دعای شیخ معروف است. در فرازی از این دعا آمده است:

پروردگارا! پس چه کسی به فریادم برسد اگر که تو به فریادم نرسی؟ و چه کسی مرا پناه دهد اگر تو پناهم ندهی؟ و چه کسی مرا از آنان نجات دهد اگر تو نجاتم ندهی؟ و با چه وسیله‌ای دشمنم را دفع کنم در جالی که زبانم به لکنت افتاده و بیانم سست و برهانم ضعیف و ترازوی اعمالم سبک شده است در «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش، برای هرکس از ایشان در آن روز گرفتاری‌ای است که او را کفایت کند» (عبس/34-37) اگر که تو آنان را از من راضی نکنی و آن هنگامی که - پروردگارا - عدل تو همه خلایق را در برگرفته است؛ پس برای درد من چه دوایی است غیر از فضل تو؛ برآورنده آرزویی جز سمت تو نمی‌بینم و واگذار شونده‌ای جز بر تو ندارم و راهی جز به سوی تو برایم نمانده است و چاره‌ای جز تو ندارم؛ و بنده فراری هنگام آشکار شدن حقایق جز به سوی مولایش به کجا می‌تواند فرار کند؟ ...

المجتنی من الدعاء المجتبی (سید بن طاووس)، ص 34؛ البلد الأمین، ص430

فصل فیما نذکره من الدعاء المعروف بدعاء الشیخ‏

رَأَیْنَاهُ فِی الْکِتَابِ الَّذِی أَشَرْنَا إِلَیْهِ لِلرَّضِیِّ الْآوِیِّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ بِهَذَا اللَّفْظِ ...

... یَا رَبِّ فَمَنْ یُغِیثُنِی هُنَاکَ إِنْ لَمْ تُغِثْنِی وَ مَنْ یُجِیرُنِی إِنْ لَمْ تُجِرْنِی وَ مَنْ یُنْقِذُنِی مِنْهُمْ إِنْ لَمْ تُنْقِذْنِی وَ بِمَا ذَا أَدْفَعُ خَصْمِی وَ قَدْ کَلَّ لِسَانِی وَ قَلَّ بَیَانِی وَ ضَعُفَ بُرْهَانِی وَ خَفَّ مِیزَانِی «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» إِنْ لَمْ تُرْضِهِمْ عَنِّی وَ إِذَا عَمَّ الْخَلَائِقَ یَا رَبِّ عَدْلُکَ فَمَا لِدَائِی دَوَاءٌ إِلَّا فَضْلُکَ لَا أَرَی الْمُؤَمَّلَ إِلَّا إِلَیْکَ وَ الْمُعَوَّلَ إِلَّا عَلَیْکَ وَ لَا مَذْهَبَ لِی عَنْکَ وَ لَا بُدَّ لِی مِنْکَ وَ أَیْنَ مَفَرُّ الْعَبْدِ الْآبِقِ عِنْدَ الْحَقَائِقِ إِلَّا إِلَی مَوْلَاه‏ ..

 

روایات دیگری هست که چون نسبتش با آیه 37 بیشتر بود ذیل آیه 37 خواهد آمد ان شاء الله.

 

 

تدبر

1) «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ»

اولین ویژگی که برای قیامت برشمرد این است که انسان از برادرش (و پدر و مادر و همسر و فرزندانش) فرار می‌کند. درباره چرا چنین فراری رخ می‌دهد، تحلیل‌های متعددی شده است.

علامه طباطبایی با توجه به آیه پایانی اینها یعنی آیه 37: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» وجه مطلب را این می‌داند که اینان نزدیکان وی هستند که در زندگی انسان وقتی مشکلی پیش می‌آمد به اینان پناه می‌برد و از آنان کمک می‌جوید؛ ولی شدت هول و ترس قیامت چنان هرکسی را احاطه می‌کند که دیگر فرصت پرداختن به دیگران را ندارد و از همه فرار می‌کند تا فقط به مشکل خودش رسیدگی کند، و با توجه به آیه 37 بقیه دیدگاههایی که مطرح شده را بی‌دلیل و لذا غیرقابل اعتنا معرفی می‌کند (المیزان، ج‏20، ص210[1])، اما به نظر می‌رسد این نتیجه اخیر سخن ایشان (بی‌اعتنایی به سایر توجیهات برای این فرار) چندان قابل قبول نباشد؛ زیرا هم برخی مفسران مبتنی بر همین آیه 37 توجیهات دیگری کرده‌اند (مثلا مساله را نه ناشی از ترس و هول، بلکه صرفا عجله برای اینکه کار خودش زودتر معلوم شود، دانسته‌اند، مانند قول «د»)، و هم اینکه اگر بخواهیم با استناد به سیاق سخن بگوییم اینکه تناسب مساله با «فرار کردن» که در خود آیه آمده مهمتر است از تناسب آن با «مشغولیت به خویش» که در چند آیه بعدتر آمده است؛ و بسیاری از مفسران از قدیم با توجه به استفاده از تعبیر «فرار» وجه اصلی آیه را این دانسته‌اند که فرار می‌کند که مبادا در حق این نزدیکان خویش ظلمی انجام داده باشد و آنها بخواهند حق خود را از وی مطالبه کنند.

از این رو، به نظر می‌رسد منحصر کردن علت فرار در یکی از این امور قابل توجیه نیست و هم این دو و هم وجوه دیگری که برخی گفته‌اند هر یک می‌تواند توجیه‌گر این فرار باشد؛ بویژه که محتمل است دلیل فرار افراد از خویشان خود متفاوت باشد، یعنی آیه از فرار از خویشان سخن گفته، اما نفرموده که همه به یک دلیل فرار می‌کنند؛ از این رو وجوه متعددی برای این فرار می‌تواند در کار باشد از جمله:

الف. به خاطر اینکه در آن شرایط هولناک خودش چنان گرفتار است که فرصت پرداختن به دیگران، ولو نزدیکان خود را ندارد؛ از این رو، از دست همان کسانی که هر وقت مشکلی پیش می‌آمد سراغشان می‌رفت، فرار می‌کند برای اینکه لااقل از مزاحمت آنها راحت شود و مورد تقاضای دیگران قرار نگیرد (حدیث1؛ مجمع البیان، ج‏10، ص668[2]؛ المیزان، ج‏20، ص210، مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج‏31، ص61[3]؛ الکشاف، ج‏4، ص705[4]؛ البحر المحیط، ج‏10، ص410[5]، التبیان، ج‏10، ص277[6]؛ تفسیر نور، ج‏10، ص390[7]).

اشکالی که بر این قول وارد است این است که اگر مساله این است که هرکسی به کار خویش مشغول و گرفتار است، اقتضای کلام این نبود که بگوید هرکس از نزدیکان خود فرار می‌کند، بلکه مثلا این بود که بگوید بدانها اعتنایی نمی‌کند؛ و شاید بر همین اساس است که برخی گفته‌اند مراد از فرار در اینجا نه لزوما دور شدن، بلکه فرار از هرگونه قبول مسئولیتی در قبال خویشان باشد، یعنی فرار از قبول مولات همدیگر شبیه مفاد آیه «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا» (بقرة/166) اشاره شده؛ یا فرار از یاری دادن وی، شبیه مفاد آیه «یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً» (دخان/41) یا رها کردن هرگونه سوال و احوال‌پرسی از حال همدیگر، شبیه مفاد آیه «وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً» (معارج/10) (مفاتیح الغیب، ج‏31، ص61[8]).

ب. ترس از اینکه مبادا برادرش (و بقیه) جبران ظلم و یا قصور و تقصیری را که در حق آنها روا داشته مطالبه کنند (قتاده، به نقل الدر المنثور، ج‏6، ص317[9]). این قولی است که مختار اصلی بسیاری از مفسران بوده است (مثلا: التبیان، ج‏10، ص277[10]، جامع البیان (طبری)، ج‏30، ص39[11]؛ مفاتیح الغیب، ج‏31، ص61[12]، البحر المحیط، ج‏10، ص411[13])؛ و بسیاری از مفسران هم دست کم در حد یک قول بدان کرده‌اند (مثلا در: مجمع البیان، ج‏10، ص668[14]؛ الکشاف، ج‏4، ص705[15]؛ تفسیر نور، ج‏10، ص390[16]

ج. فرار می‌کند تا دیگران این وضعیت خوار و ذلیل شدن و عقابهای وی را نبینند (التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص277[17]) و رسوایی وی را نفهمند (تفسیر نور، ج‏10، ص390[18])

د. [به خاطر عجله و برای خلاصی هرچه زودتر از عرصه قیامت می‌گریزد؛ یعنی] می‏گریزد تا به کار خود برسد و تکلیفش زودتر روشن شود (تفسیر نور، ج‏10، ص390).

ه. به خاطر اینکه می‌داند که نه کسی می‌تواند نفعی به او برساند، و نه او می‌تواند به دیگری سودی بدهد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص277[19]؛ مجمع البیان، ج‏10، ص668[20]).

و. ممکن است خود وی از مومنان باشد و نزدیکانش از جهنمیان، و آنگاه فرار می‌کند برای اینکه:

و.1. علی‌رغم پیوند نسبی و سببی‌شان در دنیا، مدار ارتباط حقیقی‌شان بر اساس ایمان بوده، دشمنی خواهد بود که این حقیقت در آنجا آشکار می‌شود و لذا از آنها فرار می‌کند (برگرفته از مجمع البیان، ج‏10، ص668).

و.2. نمی‌خواهد آن خواری و ذلتی که بر آنها نازل شده را ببیند (مجمع البیان، ج‏10، ص668[21]).

و.3. فرار می‌کند که مبادا به سرنوشتشان گرفتار شود (به نقل از تفسیر نمونه، ج‏26، ص158)

ز. خود دیدن این نزدیکان شخص در عذاب و گرفتاری‌اند یک عذاب است؛ پس از آنها فرار می‌کند که گرفتاری آنها را نبیند (به نقل جامع البیان (طبری)، ج‏30، ص39[22]).

ح. چه‌بسا هر دو از جهنمیان باشند، و چون هر دوستی‌ای در غیر تقواپیشگان به دشمنی تبدیل می‌شود (الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ؛ زخرف/67) این نزدیک بودن آنان هم به فرار از هم تبدیل شده باشد.

ط. چه‌بسا ناظر به خانواده‌هایی باشد که پیوند خانوادگی در آنها عمیق نیست؛ و عملا کدروتهای فراوانی در کار است و در باطن از هم فراری‌اند؛ که این باطن روز قیامت آشکار می‌شود و شخص که در این دنیا عملا ارتباط صمیمی و عمیقی با اعضای خانواده خود نداشت معلوم می‌شود که همواره از از آنها فرار می‌کرد.

ی. ...

 

2) «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ ...»

قیامت، روز فرار است. فرار برادر از برادر، فرزند از پدر و مادر، مرد از همسر، پدر از پسر (تفسیر نور، ج‏10، ص390)

 

3) «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ ...»

روابط خویشاوندی، در قیامت گسسته می‏شود (تفسیر نور، ج‏10، ص390)

نکته تخصصی خانواده‌شناسی: اصالت خانواده؟!

اگر توجه کنیم که آخرت باطن دنیاست، میزان حقیقی بودن امور را با تجلی‌شان در آخرت می‌توان تشخیص داد؛ چنانکه یکی از مهمترین ادله علامه طباطبایی و شهید مطهری برای اثبات اصالت جامعه (علاوه بر اصالت فرد) ‌این است که در روز قیامت علاوه بر حشر و حسابرسی فردی (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّة؛ انعام/94)، با حشر و حسابرسی امت‌ها هم مواجهیم: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهید» (نساء/41)، «وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهیداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ» (قصص/75)، «وَ تَری‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعی‏ إِلی‏ کِتابِهَا» (جاثیه/28)، و ... . بر همین اساس می‌توان پرسید که آیا خانواده هم اصالت دارد؟

اگر فقط ما باشیم و این آیه باید گفت: خیر؛ زیرا این آیه از فرار اعضای خانواده از هم در قیامت سخن می‌گوید.

اما مروری بر مجموع آیات قرآن کریم نشان می‌دهد که این نتیجه‌گیری بیش از حد عجولانه است؛ زیرا:

اولا خداوند هم در مورد بهشتیان (جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ، رعد/22؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی‏ ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ، یس/56) و هم در مورد جهنمیان (احْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ؛ صافات/ 22) از با هم بودن برخی خانواده‌ها سخن گفته است؛ و

ثانیا فرار و تنفر افراد از همدیگر لزوما دلیل نمی‌شود که وحدت‌شان در آنجا را حفظ نکنند؛ چنانکه با اینکه امتهایی داریم که کل امت جهنمی‌اند، در عین حال بین خود آنها در جهنم نزاع است: «قالَ ادْخُلُوا فی‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ» (اعراف/38) و با اینکه هر امتی در قیامت تابع امام خود است: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏» (اسراء/71)، و امام باطل است که قوم پیرو خویش را با خود به جهنم می‌برد: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» (هود/98)، در عین حال در همان جهنم این تابعان و متبوعان از هم تبری می‌جویند هرچند دیگر فایده‌ای ندارد: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ؛ وَ قالَ الَّذینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُریهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النَّارِ» (بقره/167-166)؛ و این فایده نداشتنش هم صرفا به این معناست که راه نجاتی نمی‌یابند، نه اینکه وحدت و اصالت اجتماعی‌‌شان از بین برود و آنجا با هم نباشند و مشترکا عذاب نشوند.

شاید بتوان این گونه گفت که خانواده در منطق قرآن همانند امت اصالت دارد، اما نه هر خانواده‌ای، بلکه خانواده‌هایی که چنان ارتباط خانوادگی در آنان شدید شده باشد که ارتباط کاملا وثیقی در ایمان یا کفر بین آنها برقرار کرده باشد، که حشر مشترک بین آنان را رقم بزند؛ شاید بر این اساس است که در قرآن کریم هم از اصحاب کساء‌به عنوان یک خانواده بهشتی مهم یاد شده است (سوره انسان، آیات 7-22) و هم از خانواده ابولهب به عنوان یک خانواده مهم جهنمی (سوره مسد)؛ چنانکه اصالت داشتن «امت» لزوما به معنای اصالت داشتن هر جامعه‌ای نیست.

تبصره: اصالت جامعه یا امت؟!

بین بزرگان اندیشه اسلامی اختلاف است که آیا علاوه بر اصالت فرد، جامعه هم اصالت دارد یا خیر؟ علامه طباطبایی و شهید مطهری بر این باور بودند که بله، و آیت الله مصباح یزدی بر این باور بود که خیر. وقتی ادله طرفین را بررسی می‌کنیم به نظر می‌رسد مشکل لفظی است: آنچه اصالت دارد جمعیتی است که «امت» شده باشد؛ نه «ملت» (nation) یا جامعه (society) و صرف کسانی که در یک زمان و مکان جغرافیایی کنار هم قرار گرفته باشند. در واقع، آنچه جامعه می‌دانیم گاه «امت» است که یک وحدت عقیدتی آنان را به هم گره زده است، نه حتی استقرار در یک زمان و مکان واحد، چنانکه هر مسلمان معتقدی جزء‌امت اسلامی است و هر یهودی ملتزم به یهودیت جزء امت یهود و ...، خواه الان زندگی کند یا قرنها پیش و خواه در هر جای دنیا باشد؛ و گاه «ملت» (nation) یا جامعه (society) است، که صرفا قرار گرفتن در یک مکان و زمان مشترک آنان را عضو یک جامعه کرده است، ولو که برخی از افرادی که عنوان یک جامعه بر آنان صدق می‌کند بشدت با هم دشمن باشند، مانند ملت عراق، ملت افعانستان، جامعه ترک‌زبانان، و ... . از این رو، همان ضابطه‌ای که برخی جامعه‌های دنیوی را در آخرت به عنوان یک امت محشور می‌کند و برخی را خیر، با همان ضابطه، برخی خانواده‌ها و روباط خانوادگی دنیوی را در آخرت هم خانواده می‌باشند و برخی را خیر.

 

4) «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ»

این آیات (33 تا 36) در مقام بیان این است که وقتی قیامت برپا می‌شود بقدری وضع خطیر می‌شود که اعضای خانواده (برادر و پدر و مادر و همسر و فرزند) به عنوان نزدیکترین افرادی که هر شخص در زندگی‌اش دارد نیز از هم فرار می‌کنند. درباره اینکه چرا اینها را با این ترتیب بیان کرد ذیل آیات بعد نکاتی بیان خواهد شد؛ اما سوال این است که چرا در میان همه اعضای خانواده، از برادر شروع کرد؟

الف. در خانواده سه گونه رابطه هست: رابطه والدین و فرزندان، رابطه زوجین با هم، و رابطه خواهر-برادری؛ و به نظر می‌رسد در میان روابط بین اعضای خانواده، برادری معنایی دارد که در عین اینکه شدت روابط صمیم خانوادگی را نشان می‌دهد، دلالت واضحی بر اینکه طرفین در یک رتبه‌اند دارد؛ تا حدی که وقتی می‌خواهد از ضرورت رابطه صمییم بین مومنان سخن بگوید تعبیر «برادری» را می‌آورد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُم‏» (حجرات/10). و به نظر می‌رسد برای شروع اشاره به فرار کردن همگان از همدیگر، تناسب دارد سخن را از جایی شروع کنیم که هم رابطه صمیمی است و هم طرفین در وضعیت برابری به سر می‌برند. به تعبیر دیگر، شاید این آیات تفصیل آیه « الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ» (زخرف/67) باشد که عمومی ترین حالت برای صمیمیت بین افراد این است که از هر دو سو رابطه یکسان باشد. به تعبیر دیگر، در مقایسه با روابط اجتماعی با روابط خانوادگی، برادری نزدیک‌ترین رابطه به رابطه‌های قراردادی اجتماعی است (در رابطه والدین و فرزندان یک نحوه تفوق و زیردستی طبیعی هست؛ و در رابطه زوجین هم یک کارویژه‌های کاملا متمایز که طبیعت در آنها ودیعه گذاشته است و جابجا کردنی نیست).

ب. مفهوم برادری در میان مفاهیم مربوط به خانواده، نزدیکتر مفهوم برای معنای تعاون و یاری کردن است (در مفهوم پدری بیشتر معنای سرپرستی هست و در مادری بیشتر محبت بی‌دریغ، و در زوجین هم مشارکت در پیمودن یک مسیر) و اینجا انتظاری که افراد دارند با برادری تناسب بیشتری دارد تا با بقیه روابط.

ج. ...

 

این مورد را شک دارم:

5) ‌«یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ»

چرا این فرار را با فعل مضارع تعبیر کرد؟

الف. فعل مضارع دلالت بر یک نحوه استمرار دارد؛ گویی چنان بین آنها نفرت ایجاد می‌شود که دیگر حاضر نیستند لحظه‌ای همدیگر را تحمل کنند؟

ب. ...