سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1110) سوره عبس (80) آیه 24 فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِ

 

تدبر

1) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

بعد از اینکه در آیه 17 انسان را به خاطر کفر و ناسپاسی‌اش مذمت کرد و در آیات 18 تا 23 به سیر آفرینش وی از نطفه تا قیامت اشاره کرد و توجه به همین را کافی دانست که وی دست از کفر و ناسپاسی بردارد، در این آیه فرمود که «پس انسان به طعامش بنگرد». ربط این آیه به آیات قبل چیست؟

الف. دقّت در پیدایش نعمت‏ها، وسیله‏اى براى کفر زدایى است (تفسیر نور، ج‏10، ص389)؛ بدین بیان که:

الف.1. در آیات قبل نعمتهای ذاتی و درونی انسان را برشمرد و از این آیه به بعد سراغ نعمتهای بیرونی رفت (تفسیر کنز الدقائق، ج‏14، ص138[1]). به تعبیر دیگر، عادت خداوند در قرآن این است که هرگاه دلایل موجود در نفس (انفسی) را ذکر می‌کند در پی آن سراغ دلایل موجود در آفاق (آفاقی) می‌رود و اینجا نیز چنین کرده؛ و در میان دلایل آفاقی با آنچه انسان بدان نیاز دارد آغاز کرد (مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج‏31، ص59[2]).

الف.2. این تفصیل آن مطالبی است که قبلا به اجمال گفت؛ یعنی با توجه دادن به طعامی که انسان از آن می‌خورد و قوت می‌گیرد و به بقای وی کمک می‌کند می‌خواهد وی را به عوامل بسیار متکثری که خداوند برای ربوبیت وی در کار آورده توجه دهد تا گستره تدبیر ربوبی در مورد خویش را ببیند و توجه و عنایت خداوند به صلاح حال خویش را دریابد (المیزان، ج‏20، ص208-209[3]).

الف.3. در آیات قبل اصل نعمت آفرینش انسان و مراتب آن را برشمرد و از این آیه به بعد سراغ امکاناتی رفت که خداوند آفریده و این زندگی را برای انسان میسر و گوارا می‌کند.

ب. با تذکر حاصل از آیات قبل، می‌خواهد انسان دست از کفر و ناسپاسی بردارد؛ و از اینجا به بعد می‌خواهد انسان به اطراف خویش عمیقتر بنگرد تا روحیه سپاس و قدردانی هم در وی تقویت شود؛ که از ثمرات این روحیه سپاس، نه‌تنها این است که همواره هنگام مصرف غذا خدا را به یاد داشته باشد و اسم او را ببرد (حدیث2)؛ بلکه هم خرید و هم خوردن طعام را مدیریت می‌کند، و از اسراف و پرخوری و ...، و آفات دنیوی و اخروی اینها[4] مصون می‌ماند (اقتباس از وبلاگ آداب زندگی[5] به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33) [6]

ج. می‌خواهد در این آیه به طعام خویش بنگرد و بعد تامل نماید که نهایت این طعام چه می‌شود تا دیگر دل به دنیا نبندد (احادیث 5 و 6) که اگر دلبستگی به دنیا را کنار بگذارد دیگر به سمت کفر و ناسپاسی نخواهد برگشت.

د ... .

تبصره

اگر این آیه را در سیاق و با توجه به آیات بعد مورد توجه قرار دهیم، این نگاه کردن به طعام از باب اموری است که در پیدا و مهیا شدن طعام برای انسان دخیل است؛ و خداوند این جهت را مد نظر قرار داده است (مفاتیح الغیب (للفخر الرازی)، ج‏31، ص59[7])؛ اما حق این است که چنانکه بارها بیان شد استفاده از یک لفظ در چند معنا ممکن است، و یکی از اقتضاءات این امکان، آن است که آیه بدون لحاظ سیاقش بر چه چیزی دلالت می‌کند؛ که حدیث اول که ناظر به آیه است کاملا این آیه را مستقل از سیاق تفسیر کرده است (زیرا اگر طعام را علم، و خوردن را کسب علم بدانیم، دیگر ریزش آب از آسمان و روییدن گیاه بر اثر این ریزش و ... ربطی به کسب علم ندارد). برخی همچون علامه طباطبایی با اینکه در بحث اصولی (اصول فقه) خویش این امکان را انکار کرده‌اند اما در هنگام استفاده از آیات در موارد متعددی به این مساله تن داده‌ و حتی قبول دلالت‌های متعدد و متفاوت از یک آیه را با تقطیع فرازهای آن - که عملا به معنای نادیده گرفتن سیاق است-، یک قاعده قرآنی که انسان را به اسرار الهی رهنمون می‌شود دانسته‌اند (المیزان، ج‏1، ص260[8]).

بر همین اساس، وجه توصیه به نگاه کردن به طعام در این آیه منحصر در این نیست که انسان به علل و اسبابی که خداوند تهیه کرده و تدبیر ربوبی عظیمی که برای بقای وی مهیا نموده، توجه کند؛ بلکه می‌تواند ابعاد دیگری نیز داشته باشد که در تدبرهای بعد به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

 

2) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

با توجه به اینکه مقصود از «طعام» در این آیه چیست معانی متعددی می‌تواند مد نظر باشد:

الف. اگر «طعام» به معنای «مطعوم» (= خوردنی) باشد، آنگاه خداوند دستور می‌دهد که به وسیله‌ها و فرایندهایی که خداوند در نظام عالم قرار داده تا طعام و خوراک وی مهیا شود دقت کند؛ که ثمره اصلی این دقت این است که از کفران برگردد و شاکر شود (حدیث2؛ مجمع البیان، ج‏10، ص668[9]؛ المحرر الوجیز، ج‏5، ص439[10]؛ البحر المحیط، ج‏10، ص410[11]).

ب. ممکن است طعام به معنای مصدری (خوردن) مد نظر باشد؛ آنگاه چه‌بسا منظور این است که انسان به عمل خوردن خویش بنگرد و بعد تامل نماید که نهایت این خوردن به کجا منجر می‌شود و سرانجام آنچه خورده چگونه از او دفع می‌شود تا دیگر دل به دنیا نبنند (حدیث5؛ و نیز:‌ أبیّ و ابن عباس و مجاهد و حسن؛ به نقل از المحرر الوجیز، ج‏5، ص439[12]؛ و البحر المحیط، ج‏10، ص410[13]).

ج. «طعام» می‌تواند به معنای غذای روح باشد؛ آنگاه در این آیه از انسان خواسته شده است که به علم و ایمان و سایر غذاهای روحی خویش بنگرد، و دقت کند که آیا آنها پاک است یا خیر، و آنها را از کجا می‌گیرد، و ... (حدیث1)؛ که بر این اساس، معنای بقیه آیات هم متفاوت می‌شود؛ یعنی بر این اساس معنای بقیه آیات این می‌شود که انسان به غذای روحانی که همان علم است بنگرد که خداوند چگونه آن را از ابرهای وحی به زمین نبوت و درخت رسالت و چشمه‌های حکمت نازل فرمود و در نتیجه دانه‌های حقایق و یوه‌های معارف رویاند تا ارواح کسانی که قابلیت تربیت دارند از آن تغذیه کند؛ پس اینکه در حدیث فرمود: بنگرد که علمش را از که می‌گیرد یعنی بداند که سزاوار است که علمش را از اهل بیت نبوت بگیرد که مهبط وحی و سرچشمه حکمتند و دانشششان را از خداوند سبحان گرفته‌اند تا سزاوار این باشد که غذای روحش شود نه از دیگرانی که رابطه‌ای از حیث‌ وحی و الهام بین آنها و بین خداوند نیست و دانششان یا حفظ طوطی‌وار سخنان بزرگانی است که حجتب بر آن ندارند و یا ابزار جدلی است که ربطی به حجیت ندارد و اینها نه از خداوند، بلکه از شیطان است و سزاوار نیست که غذای روح و ایمان قرار گیرد. (تفسیر الصافی، ج‏5، ص287[14]؛ مرآة العقول، ج‏1، ص167-168[15]).

د ... .

 

3) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

یک احتمال این است که مراد از اینکه انسان باید به غذاى خود بنگرد، همین نگاه ظاهرى به غذاست؛ که خود این توصیه وجوه متعددی می‌تواند داشته باشد:

الف. به غذایت نگاه و توجه کن چون باعث تحریک غده‏هاى بزاقى دهن، مى‏شود، در نتیجه کمک به هضم غذا مى‏کند (به نقل از تفسیر نمونه، ج‏26، ص145[16]).

ب. به غذایت نگاه کن، نه به غذاى دیگران و نه به فیلم و سریال؛ تا غذا را درست بجوی و درست ببلعی؛ نه در حال هیجان و اضطراب و ...؛ که برای دستگاه گوارشت مشکل ایجاد کنی (اقتباس از وبلاگ آداب زندگی[17] به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33)

ج. توجهت به غذا خوردنت باشد و حرف نزن؛ زیرا ممکن است غذا در گلویت بپرد یا عمل جویدن و بلعیدن را درست انجام ندهی و برایت هزینه‌ساز شود (اقتباس از از وبلاگ آداب زندگی).[18]

د. به غذایی که می‌خوری توجه کن که مبادا غذایت درست پخته نشده باشد یا سوخته باشد؛ که اگر غذاى نپخته بخورى، ناراحتى معده و سوء هاضمه پیدا مى‌کنى و اگر غذاى سوخته بخورى سرطان مى‌گیرى! (وبلاگ آداب زندگی)

ه. به غذایت نگاه کن ببین غذائى که مى‌خورى خیلى داغ و یا خیلى سرد نباشد[19] و همچنین خیلى چرب، خیلى شور، خیلى شیرین، خیلى ترش نباشد[20] تا آسیبی به تو نرساند (وبلاگ آداب زندگی).

و ... .

 

4) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

انسان باید به غذاى خود بنگرد که آیا از حلال است یا حرام (تفسیر نور، ج‏10، ص388)؛ و از راه مشروع به دست آمده است یا نامشروع؟ و در یک کلام، جنبه‏هاى اخلاقى و تشریعى را مورد توجه قرار دهد (تفسیر نمونه، ج‏26، ص145[21]). یعنی هم توجه کند که آیا با کسب مشروع تهیه شده است؛ و هم اینکه آیا خود آن جزء چیزهایی است که خودش حلال است یا خیر؟ که اگر به این ابعاد توجه نکند، و مال حرام و نجس و ... در وجودش راه پیدا کند مانع رشد معنوی وی، و موجب طرد او از ملکوت می‌شود (حدیث3).

 

5) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

با اینکه در آیه 17 کلمه انسان آمده بود چرا دوباره آن را تکرار کرد؟

الف. در آیه 17 (قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ) تاکید کلام روی انسانی بود که کفر می‌ورزید، اما در اینجا از مطلق انسانها می‌خواهد که چنین توجهی داشته باشند؛ لذا این کلمه را دوباره آورد (المیزان، ج‏20، ص208-209[22])؛‌یعنی مصداق این انسان با آن انسان متفاوت است.

ب. شاید می‌خواهد بیان کند که با اینکه خوردن بین انسان و حیوان مشترک است؛ اما انسان بودن اقتضای خاص دارد؛ به تعبیر دیگر، می‌خواهد بفهماند که: «انسان، مأمور به تفکر در غذا، به عنوان یکى از نعمت‏هاى خداست، خوردن‏ بى‏فکر کار حیوان است» (تفسیر نور، ج‏10، ص389).

ج ... .

 

6) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

اگر در این آیه تاکید را روی ضمیر «ه» قرار دهیم؛ یعنی انسان باید به غذای «خودش» نگاه کند؛ آنگاه این آیه می‌خواهد بگوید:

الف. در حین غذا خوردن فقط به غذای خودت نگاه کن نه به دیگران، که چکار می‌کنند و چگونه غذا می‌خورند؛ چنانکه در آداب غذا خوردن سفارش شده که سر سفره از نگاه به چهره دیگران خودداری شود (حدیث4).

ب. نگاهت فقط به غذای خودت باشد، نه به غذای دیگران؛ و دائما درصدد مقایسه حال خودت با دیگران نباش؛ که دائما احساس کمبود بکنی.

ج. انسان باید به غذاى خود بنگرد که آیا دیگران هم دارند یا ندارند، که اگر ندارند طوری نخورد که آنان حسرت به دل شوند (حدیث7.الف)؛ یا در قبال آنان احساس مسئولیت کند و این گونه نباشد که خودش سیر بخوابد و در محضرش یا در همسایگی‌‌اش کسی گرسنه باشد (حدیث 7. ب و ج).[23]

د ... .

 

7) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

انسان باید به غذاى خود بنگرد [ و بیندیشد که] نیروى بدست آمده از آن در کجا صرف مى‏شود (تفسیر نور، ج‏10، ص388). یعنی وقتی غذا می‌خورد صرفا دنبال لذت بردن نباشد؛ بلکه درصدد این باشد که خود را تقویت کند که بتواند به انجام وظایف خویش بپردازد و خدا را عبادت کند (حدیث8). اگر چنین باشد همین خوردن هم برای وی عمل صالح محسوب می‌شود.

 

8) «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»

انسان باید به غذاى خود بنگرد؛ ببیند خداوند چه سفره رنگارنگی برای انسان تدارک دیده است[24] و به تفاوت خود با حیوانات پی ببرد و بفهمد که خداوند چقدر او را اکرام کرده است. اغلب موجودات تنوع غذایی بسیار محدودی دارند؛ برخی گوشتخوارند و برخی گیاهخوار؛ و در هر یک هم فقط طیف محدودی از گوشت یا گیاهان را می‌خورند. مهمتر از این، همه حیوانات از غذاهای آماده در طبیعت استفاده می‌کنند؛ اما خداوند انسان را طوری آفریده که عموما غذاهایش را باید آماده کند؛ یعنی برای غذای خود وقت می‌گذارد و تصرفاتی در متن خوراکی‌ها انجام می‌دهد تا آماده خوردن شوند.

نکته تخصصی انسان‌شناسی (طعام: تمایزی بنیادین بین انسان و حیوان)

قبلا اشاره شد که تلقی داروینی از انسان، که انسان را صرفا در امتداد حیوان می‌بیند همان تلقی ابلیس است که بعد ماورایی انسان را منکر شد و انسان را منحصرا در بعد خاکی و زمینی‌اش دید (جلسه 272، تدبر 2 https://yekaye.ir/al-hegr-15-33/). اتفاقا خداوند وقتی انسان را به بهشت فرستاد روی همین ابعاد ظاهرا دنیوی وی دست گذاشت و درباره سکونت (مسکن) و زوج (ازدواج) و خوردن وی سخن گفت: «یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/35) «وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما» (اعراف/19) که این نشان می‌دهد که این ابعاد در انسان در افق بهشت و حقیقت ملکوتی وی شکوفات و فعال شده است و از جنس امور خاکی و زمینی صرف انسان نیست و در همین امور اگرچه ظاهرا با حیوان مشترک است اما تفاوتهای بنیادینی در همین امور با حیوان دارد.

شاید این آیه هم می‌خواهد اشاره کند که اگر انسان همین طعام خویش را جدی بنگرد متوجه تفاوت بنیادین خویش با حیوان می‌شود؛ و کسی که کرامت خویش و برتری خویش بر حیوان را دریابد اسیر شیطان نمی‌شود.

 

 

 


[1]. فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ (24): إتباع للنّعم الذّاتیّة بالنّعم الخارجیّة.

[2]. و أعلم أن عادة اللّه تعالى جاریة فی القرآن بأنه کلما ذکر الدلائل الموجودة فی الأنفس، فإنه یذکر عقیبها الدلائل الموجودة فی الآفاق فجرى هاهنا على تلک العادة و ذکر دلائل الآفاق و بدأ بما یحتاج الإنسان إلیه. فقال: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ (24) الذی یعیش به کیف دبرنا أمره.

[3]. قوله تعالى: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ» متفرع على ما تقدم تفرع التفصیل على الإجمال ففیه توجیه نظر الإنسان إلى طعامه الذی یقتات به و یستمد منه لبقائه و هو واحد مما لا یحصى مما هیأه التدبیر الربوبی لرفع حوائجه فی الحیاة حتى یتأمله فیشاهد سعة التدبیر الربوبی التی تدهش لبه و تحیر عقله، و تعلق العنایة الإلهیة على دقتها و إحاطتها بصلاح حاله و استقامة أمره.

[4]. در وبلاگ آداب زندگی به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33 آمده است:

تفسیر سیزدهم: «تزئین غذا حربه شیطان» بنده من به غذایت نگاه کن و شب سیر غذا نخور تا از مناجات با من محروم نشوى.

روزى شیطان بر حضرت یحیى (ع) وارد شد و گفت: من شما را هم گول مى‌زنم. حضرت یحیى (ع) فرمودند: من پیامبرم و نیروى عصمت دارم چطورى مرا گول مى‌زنى؟ شیطان گفت: شب وقتى مى‌خواهى غذا بخورى، غذا را زینت و جلوه مى‌دهم و شما غذا زیاد مى‌خورى و یک ساعت دیرتر براى نماز شب و مناجات با حدا از خواب بیدار میشوى و من به اندازه یک ساعت شما را گول مى‌زنم که در خواب باشى. حضرت یحیى (ع) فرمود: من دیگر شب سیر غذا نمى‌خورم، شیطان هم گفت: من هم راز و اسرار کارم را به هیچ بشرى نخواهم گفت.

[5]. متن مذکور در وبلگ بدین بیان است:

تفسیر یازدهم: «مدیریت خرید» بنده من به غذایت نگاه کن براى این غذائى که روبروى توست، خیلى افراد زحمت کشیده اند تا به دست شما برسد، مثلا نان را ببین، مواد اصلى آن گندم است. براى تهیه گندم مراحل پر زحمت کاشت، داشت، برداشت را طى کرده است، افراد زیادى زحمت کشیده و زمین را شخم زده و بذر گندم را کاشته و آبیارى کرده اند و پس از مراقبت طولانى از آفات، گندم را درو مى‌کنند و با زحمت زیاد ساقه را از دانه جدا کرده و بعد گندم را آسیاب کرده و تبدیل به آراد مى‌کنند و بعد خمیر شده و پس از مراحل پخت تبدیل به نان مى‌شود و سر سفره شما قرار مى‌گیرد و شما به راحتى آنرا اسراف مى‌کنید و به نمکى ها مى‌دهید، بعضى رستورانهاى از خدا بى خبر و سودجو نان خشک کپک زده را از نمکى ها خریده و در کباب کوبیده استفاده مى‌کنند و بعضى شرینى فروشى هاى لامذهب از آن در شرینى استفاده مى‌کنند و باعث مسمومیت مردم میشوند و با این کار درآمدشان را حرام کرده و شکم هایشان را از آتش پر مى‌کنند. اگر خرید نان را مدیریت کنید و به اندازه نیاز خرید کنید، این نعمتى که با این همه زحمت تهیه میشود، اسراف نخواهد شد، و این فرصت را ازسود جویان خواهید گرفت و خدا اسراف کاران را دوست ندارد.«إنه لایحب المسرفین»

توجه: آشپزى که در یک آشپزخانه کار مى‌کرد، مى‌گفت: 1. کباب را از کبابى ها و رستورانهاى مطمئن و خدا ترس بخرید، در آشپزخانه اى که من کار مى‌کنم، صاحب کارم نان خشک را در کباب کوبیده قاطى مى‌کند. 2. خورشت قورمه سبزى را از رستورانهاى مطمئن و متدین بخرید، بعضى رستوران هاى از خدا بى خبر سبزى را نشسته و با چوبهایش در دیگ میریزند. 3. شرینى را حتما از شرینى فروشى هاى مطمئن و متدین بخرید و از سالم بودن آن اطمینان حاصل کنید.

تفسیر یازدهم: «مدیریت خوردن» بنده من به غذایت نگاه کن این غذائى که به راحتى آنرا مى‌خورى، آشپزها ساعت ها در گرما براى آن وقت گذاشته و زحمت ها کشیده اند تا این غذا آماده شود و شما نوش جان کنى، خیلى جاى تأسف است که در مهمانى ها و در بعضى خانه ها، غذا خیلى اسراف مى‌شود، آقا پنج نفر مهمان دارد اما ده رقم غذا در سفره مى‌گذارد و بعد غذاى اضافه را در سطل زباله مى‌ریزد. میهمان هم بخاطر تعارف و براى شادى میزبان و بعضا به دلیل حرص و لعى که بشر دارد، بشقاب را پر از غذا مى‌کند و بعد برنج و خورشت را دست خوره مى‌کند و کنار مى‌کشد، مى‌دانید براى به عمل آمدن یک دانه برنج چه خون دلها که نخورده اند تا به عمل بیاید. و مى‌دانید مردم آفریقا از فقر در مزارع مى‌گردند و دانه ها را جمع مى‌کنند و براى خود قوت لایموتى درست مى‌کنند و شما غافل از آنها مشغول اسراف هستید و این حرص و ولع و اسراف از شیطان است، حتما وقتى که سر سفره مى‌نشنید از شرش به خدا پناه ببرید و نام خدا را فراموش نکنید. و تأسف بیشتر اینجاست که بعضى متدینین هم خیلى اسراف مى‌کنند و غذایشان را مدیریت نمى‌کنند و به این مسئله بى تفاوت هستند، گویا این مسئله عادى شده و کسى که اسراف مى‌کند اصلا نه از خدا و نه از هم سفره اى ها و نه از میزبان خجالت نمى‌کشد و قبح این کار زشت از بین رفته است. اگر دیگران برایتان برنج کشیدند، اگر زیاد بود، بگوئید زیاد است لطفا کمش کنید و اگر حرف نشنیدند، یک بشقاب تمیز برداشته و برنج اضافه را در آن بریزید. و اگر دیس برنج روبروى شما بود، یک کف گیر برنج در بشفاب خود بریزید، اگر هنوز گرسنه بودید دوباره بریزید، یک قاشق هم در بشقاب خورشت خورى بگذارید و غذاها را دستمالى و دهن خورده نکنید، همینطور که شما دوست ندارید غذاى دست خورده دیگران را بخورید، دیگران هم دوست ندارند غذاى دست خورده شما را بخورند، از خدا بترسید و اسراف نکنید، چرا که اسراف کاران برادران شیطانند و مسرفین باید منتظر عذاب إلهى باشند.«لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابى لشدید»«سوره ابراهیم، آیه 7»اگر با اسراف نکردن شکر نعمت مرا بجاى آوردید، نعمتم را بر شما زیاد مى‌کنم، اما اگر با اسراف کفران نعمت کردید، عذاب من بسیار شدید خواهد بود. از شما بعید است که اشرف مخلوقاب هستید و اسراف مى‌کنید در صورتى که حیوانات اسراف نمى‌کنند، اگر شیرى سیر باشد اگر یک گله آهو از جلو او رد شوند به آنها کارى ندارد ولى اگر انسان سیر باشد و به یک مهمانى برود که غذاهاى خوشمزه چیده باشند، غذا خواهد خورد و هم خود را اسراف مى‌کند و هم غذا را رسول خدا (ص) فرمودند: هر که در حال سیرى غذا بخورد مریض و بعد فقیر مى‌شود. و اگر غذاى خود را مدیریت کنید اسمتان در لیست اسراف کاران نوشته نخواهد شد.

مؤمن واقعى کسى است که در هیچ زمینه اى اسراف نداشته باشد، نه جان، نه مال، نه غذا، نه وقت.

1. اسراف جان: کشیدن سیگار و انواع مواد مخدر، خوردن غذا و نوشیدنى هاى مضر و حرام و خوردن در حال سیرى.

2. اسراف مال: خریدن اشیاء تجملاتى و غیر ضرورى زندگى، خریدن مواد مخدر.

3. اسراف غذا: تهیه غذا بیش از اندازه و نیاز و ریختن غذاى اضافه در سطل زباله و ندادن آن به فقرا.

4. اسراف وقت: افرادى عمرشان را به بطالت مى‌گذرانند و از عمرشان درست استفاده نمى‌کنند. آقا امام صادق علیه السلام فرمودند: هر که دو روزش مثل هم باشد مغبون است یعنى ضرر کرده است.

بندگان خوب خدا تأسى به اولیاء خدا کرده و در هنگام غذا خوردن یک دانه برنج هم اسراف نمى‌کنند و اینان مؤمنان واقعى هستند و بهشت منزلگاه آنان است و از نعمتهاى بهشتى بهره مند خواهند شد.

[6]. در این وبلاگ به عنوان نکاتی که می‌تواند مقصود از این نگاه کردن باشد این موارد مطرح شده است:

توجه به متنوع بودن غذای انسان در قبال محدود بودن غذاهای حیوانات؛ حلال یا حرام بودن غذا؛ توجه به غذا و درست جویدن آن؛ حرف نزدن هنگام خوردن؛ توجه به درست پخته بودن غذا (نه خام و نه سوخته)؛ توجه به حرارت مناسب غذا (نه خیلی داغ و نه خیلی سرد)؛ توجه به مزه مناسب غذا (نه خیلى چرب، نه خیلى شور، نه خیلى شیرین، نه خیلى ترش)؛ توجه به اینکه غذای من متفاوت با دیگران نباشد؛ بردن نام خدا در هنگام خوردن؛ مدیریت خرید و پرهیز از اسراف؛ مدیریت خوردن و پرهیز از پرخوری؛ گیاهخواهری؛ مراعات کم خوردن برای حفظ حال مناجات شبانه؛ شکر کردن

که از این موارد برخی قابل مناقشه‌اند یعنی یا اصلا درست نیستند (مانند توصیه به گیاهخواری) ویا برخی هم واقعا ربطی به نگاه کردن به غذا ندارند و برخی هم در کتب دیگران آمده است. مواردی را که خارج از این باشد سعی کرده‌ایم در متن بیاوریم.

[7]. و أعم أن عادة اللّه تعالى جاریة فی القرآن بأنه کلما ذکر الدلائل الموجودة فی الأنفس، فإنه یذکر عقیبها الدلائل الموجودة فی الآفاق فجرى هاهنا على تلک العادة و ذکر دلائل الآفاق و بدأ بما یحتاج الإنسان إلیه. فقال: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ (24) الذی یعیش به کیف دبرنا أمره، و لا شک أنه موضع الاعتبار، فإن الطعام الذی یتناول الإنسان له حالتان إحداهما: متقدمة و هی الأمور التی لا بد من وجودها حتى یدخل ذلک الطعام فی الوجود و الثانیة: متأخرة، و هی الأمور التی لا بد منها فی بدن الإنسان حتى یحصل له الانتفاع بذلک الطعام المأکول، و لما کان النوع الأول أظهر للحسن و أبعد عن الشبهة، لا جرم اکتفى اللّه تعالى بذکره، لأن دلائل القرآن لا بد و أن تکون بحیث ینتفع بها کل الخلق، فلا بد و أن تکون أبعد عن اللبس و الشبهة، و هذا هو المراد من قوله: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ.

[8]. و اعلم أنک إذا تصفحت أخبار أئمة أهل البیت حق التصفح، فی موارد العام و الخاص و المطلق و المقید من القرآن وجدتها کثیرا ما تستفید من العام حکما، و من الخاص أعنی العام مع المخصص حکما آخر، فمن العام مثلا الاستحباب کما هو الغالب و من الخاص الوجوب، و کذلک الحال فی الکراهة و الحرمة، و على هذا القیاس. و هذا أحد أصول مفاتیح التفسیر فی الأخبار المنقولة عنهم، و علیه مدار جم غفیر من أحادیثهم. و من هنا یمکنک أن تستخرج منها فی المعارف القرآنیة قاعدتین: إحداهما: أن کل جملة وحدها، و هی مع کل قید من قیودها تحکی عن حقیقة ثابتة من الحقائق أو حکم ثابت من الأحکام کقوله تعالى: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» الأنعام- 91، ففیه معان أربع: الأول: قُلِ اللَّهُ، و الثانی: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ، و الثالث: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ‏، و الرابع: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ‏. و اعتبر نظیر ذلک فی کل ما یمکن. و الثانیة: أن القصتین أو المعنیین إذا اشترکا فی جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد. و هذان سران تحتهما أسرار و الله الهادی.

 

[14] . و فی الکافی عن الباقر علیه السلام انّه قیل له فی قوله تعالى فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ ما طعامه قال علمه الذی یأخذ عمّن یأخذه. أقولُ: و ذلک لأنّ الطعام یشمل طعام البدن و طعام الروح جمیعاً کما انّ الإنسان یشمل البدن و الروح معاً فکما انّه مأمور بأن ینظر الى غذائه الجسمانیّ لیعلم انّه نزل من السماء من عند اللَّه سبحانه بأن صبّ الماء صبّاً الى آخر الآیات فکذلک مأمور بأن ینظر الى غذائه انّه الرّوحانی الذی هو العلم لیعلم انّه نزل من السماء من عند اللَّه عزّ و جلّ بأن صبّ امطار الوحی الى ارض النبوّة و شجرة الرّسالة و ینبوع الحکمة فأخرج منها حبوب الحقائق و فواکه المعارف لیغتذی بها أرواح القابلین للتربیة فقوله علمه الذی یأخذه عمّن یأخذه ای ینبغی له ان یأخذ علمه من اهل بیت النبوّة الذین هم مهابط الوحی و ینابیع الحکمة الآخذون علومهم من اللَّه سبحانه حتّى یصلح لأن یصیر غذاء لروحه دون غیرهم ممّن لا رابطة بینه و بین اللَّه من حیث الوحی و الإلهام فانّ علومهم امّا حفظ أقاویل رجال لیس فی أقوالهم حجّة و امّا آلة جدال لا مدخل لها فی المحجّة و لیس شی‏ء منهما من اللَّه عزّ و جلّ بل من الشیطان فلا یصلح غذاء للرّوح و الایمان و لمّا کان تفسیر الآیة ظاهراً لم یتعرّض له و انّما تعرّض لتأویلها بل التحقیق انّ کلا المعنیین مراد من اللفظ بإطلاق واحد.

 

[16]. البته در تفسیر فوق بعد از ذکر این احتمال آن را بشدت نفی کرده و نوشته است: « بسیار بعید به نظر مى‏رسد، زیرا آیه به قرینه آیات قبل و بعد اصلا در مقام بیان اینگونه مسائل نیست، منتها بعضى از دانشمندان غذاشناس که قرآن را تنها از زاویه محدود مسائل شخصى خود مى‏نگرند طبیعى است چنین پندارى درباره آیه فوق داشته باشند.» اما این نفی قابل قبول نیست؛ زیرا بر مبنای استفاده از یک لفظ در چند معنا اراده کردن چنین معنایی هچ استبعادی ندارد؛ و اگر قرار باشد با سیاق معانی دیگر نفی شود همان معنای طعام به عنوان علم که در حدیث 1 گذشت و در تفسیر مذکور هم مورد پذیرش واقع شده است، باید کنار گذاشته شود.

[17]. عبارت این وبلگ در این زمینه چنین است:

یعنی زمانى که سر سفره هستى، به غذایت نگاه کن، نه به غذاى دیگران و نه به فیلم و سریال، چرا؟ چون اگر وقت غذا خوردن حواسمان جاى دیگر باشد، یا غذا را نجویده مى‌بلعیم و یا ندیده لقمه را مى‌خوریم و یا غذا را با هیجان و اضطراب مى‌خوریم که عافیت نمی‌شود.

[18]. متن این وبلاگ:

تفسیر چهارم: «حرف نزن» بنده من به غذایت نگاه کن؛ وقتى که غذا مى‌خورى، حرف نزن، جک نگو، قصه نگو، ممکن است غذا به گلویت بپرد و مشکل ساز شود و هزینه سنگینى را به تو تحمیل کند. شخصى درسال 90 ش به مهمانى دعوت کردند، در حال غذا خوردن مشغول صحبت با دوستان شد، ناگهان دانه برنجى در گلویش پرید و به قسمت ناى در ریه رفت، به بیمارستان مراجعه کرد و دکترها تلاش کردند، تا موفق شدند با عمل این دانه برنج را درآوردند و چهار صد هزار تومان برایش خرج برداشت.

[19]. نویسنده در ادامه توضیح داده است: اگر غذا خیلى داغ باشد، آسیب به گلو و معده وارد مى‌کند و سرطان زاست.و اگر غذا خیلى سرد باشد، خوشمزه‌ترین غذاها را با بى رغبتى و دل زدگى و نجویده خواهیم خورد، وقتى غذا با این حالت خورده شود، خوب جذب بدن نشده و بیشتر دفع می‌شود.

[20]. نویسنده وبلاگ در ادامه توضیح داده است:

- اگر غذا خیلى چرب باشد، چربى خون، فشار خون و کلسترل بد خون را بالا مى‌برد.

- اگر غذا خیلى شور باشد، براى قلب مضر است و فشار خون را بالا مى‌برد و خطر بروز دیابت را افزایش مى‌دهد.

- اگر غذا خیلى شیرین باشد در خطر ابتلا به بیمارى قند و دیابت قرار مى‌گیرى.

- اگر غذا خیلى ترش باشد، اشتها بیش از اندازه باز می‌شود و بیش از اندازه غذا خواهى خورد و در نتیجه چاق میشوى و از فرم مى‌افتى و گرفتار عوارض چاقى از قبیل آرتز، پا درد، زانو درد، فشار خون، ناراحتى قلبى و ... می‌شوى.

[21]. بعضى نیز معتقدند که منظور از نگاه کردن به مواد غذایى این است که انسان هنگامى که بر سر سفره مى‏نشیند دقیقا بنگرد که آنها را از چه راهى تهیه کرده؟ حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟ و به این ترتیب جنبه‏هاى اخلاقى و تشریعى را مورد توجه قرار دهد.

 

[23]. در وبلاگ آداب زندگی به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33 این مطلب بدین بیان آمده است:

بنده من به غذایت نگاه کن وقتى با جماعتى غذا مى‌خورى، نباید غذایت با دیگران فرقى داشته باشد، اگر غیر این باشد، چشم دیگران در غذاى توست و آن غذا عافیت نمى‌شود.

[24]. اصل تفطن به این مطلب را مدیون وبلاگ آداب زندگی به آدرس: http://saghalain8.blogfa.com/post/33 هستم؛ اما مسیر بحثی که ایشان طی کرده قابل مناقشه است با بحث بنده تفاوت دارد. عبارات ایشان در این باب چنین است:

بنده من به غذایت نگاه کن؛ این کلام خداوند حکیم ، خیلى معنى و تفسیر دارد.

تفسیر اول: «سفره رنگارنگ». خداى مهربان براى همه ى موجودات یک جور غذا آفریده است. درنده ها = گوشت؛ پرنده ها = دانه، ماهى؛ احشام = علف، یونجه مى‌خورند؛ و همه فقط آب مى‌نوشند ... وقتى مهمان عزیزى بر ما وارد میشود دو جور غذا جلو او مى‌گذاریم و محبت و دوستى خود را اینطورى به او نشان مى‌دهیم. حالا ببینید خداوند متعال براى اشرف مخلوقات، این عزیز دردانه خلقت، چه سفره اى پهن کرده است! اى بنى آدم، با دقت به سفره ات نگاه کن، چه مى‌بینى؟ انواع میوه ها، انواع کباب ها، انواع برنج و خورشتها، انواع دسر و سالاط ها و انواع نوشیدنى ها و ... . خداوند مهربان این همه نعمت را فقط براى بشر آفریده است، مفهوم این سفره عریض و طویل و پر نعمت این است که خدواند غفار بنده هایش را خیلى خیلى دوست دارد و این تازه سفره ى دنیاى ماست، ببینید خداوند رزاق در آخرت چه سفره اى و چه نعمتهائى چیده است که هیچ چشمى تا بحال ندیده و هیچ گوشى نشنیده است. حتى به ما اجازه داده که سر حیوانات حلال گوشت را بریده و از گوشت آن استفاده کرده و از پوست آنها براى خود لباس تهیه کنیم. و خداى کریم مى‌فرماید: بنده من همه چیز را براى تو آفریدم و تو را براى خودم. پس اى دوستان، حالا که این چنین خداى مهربانى داریم، بیائید از اوامر و نواهى خداى بزرگ اطاعت کنیم و خود را به کسى غیر از خدا نفروشیم و بیائید نمک خوردیم، نمکدان را نشکنیم، تا إنشاء الله از سفره ى آخرت هم بى بهره نباشیم.