1106) سوره عبس (80) آیه 20 ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ (تدبر)
تدبر
1) «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ»
در قسمت نکات ادبی بیان شد که دست کم سه گونه تحلیل نحوی برای این آیه مطرح شده، که متناسب با هرکدام، نکته خاصی از این آیه استنباط میشود:
الف. نصب کلمه «سبیل» از باب اشتغال است، که به لحاظ معنایی فعل «یسر» ناظر به خود «سبیل» میشود و در این صورت ترجمه دقیق آیه عبارت است از «سپس راه را آسانش کرد» میشود. این معنا با اینکه در تحلیلهای نحوی مهمترین احتمال معنایی برشمرده شده است، اما فقط معدودی از مترجمان فارسی زبان (آقایان معزی و شعرانی و دهلوی و صفیعلیشاه) آیه را بر این مبنا ترجمه کردهاند. در این حالت، تاکید کلام بر آسان شدن خود راه است؛ یعنی در این کلام خود راه موضوعیت دارد؛ و این نکته بیش از همه ترجمه آقای معزی به چشم میآید، که ایشان ترجمه کردهاند: «سپس راه را آماده ساختش» (ترجمه معزی، ص686).
ب. «سبیل» ظرف باشد؛ و ضمیر «ه» به انسان برگردد؛ و در این صورت ترجمه دقیق آیه عبارت است از «سپس راه را برایش آسان کرد. اکثریت مترجمان (حتی امثال آقایان فولادوند و مشکینی) این احتمال را مبنای ترجمه خویش قرار دادهاند، که در این صورت، تاکید کلام بر آسان شدن راه برای انسان است؛ نه صرفا آسان بودن راه؛ یعنی این راه را طوری درست کردیم که برای انسان آسان باشد.
ج. سبیل مفعول دوم برای «یسر» باشد و مرجع ضمیر «ه» که مفعول اول است انسان باشد؛ یعنی «انسان را برای این راه آسان نمودیم» که در این صورت، محور تاکید خود انسان است و مساله مهم نحوه آفرینش انسان است که اقتضایش این است که دارای اختیار ویا هدایتپذیر باشد؛ که شاید ترجمه جلال الدین فارسی این را مد نظر قرار داده که چنین ترجمه کرده است: «سپس به راه راست روانهاش کرد» (ترجمه جلال الدین فارسی، ص1171).
چنانکه در ادامه خواهیم دید در هر تفسیری یکی از این وجوه برجستهتر بوده، و البته با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا همگی میتواند مد نظر بوده باشد.
2) «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ»
مقصود از این «سبیل»ی که آسان شده است، چیست؟
الف. اگر «تقدیر» مذکور در آیه قبل (فقدّره)، در حد شکلگیری جنین در شکم مادر باشد، آنگاه مقصود از این آیه آن است که راه خروج این جنین از شکم مادرش را برایش آسان کرد؛ خواه از این جهت که در عمده دوران حمل، سرِ جنین در سمت سرِ مادر، و پایش در سمت پای مادر است اما در نزدیک زمان زایمان جنین جابجا میشود و سر جنین در قسمت پایین و نزدیک محل خروج قرار میگیرد و همین خروج جنین را آسانتر میکند (ابن عباس و قتاده، به نقل مجمع البیان، ج10، ص666[1] و البحر المحیط، ج10، ص409[2]) و خواه از این جهت که دهانه رحم را برای خروج او باز میکند (تفسیر کنز الدقائق، ج14، ص136[3])؛ و از اموری که احتمال این معنا را تقویت میکند این است که خروج انسانی زنده از منفذی چنین تنگ از عجیبترین عجایب است (مفاتیح الغیب، ج31، ص58[4]).
ب. مقصود از این راه، راه درست در زندگی است؛ که این را چند گونه توضیح دادهاند:
ب.1. مقصود راه دین است (مجمع البیان، ج10، ص666[5]؛ مفاتیح الغیب، ج31، ص57[6])، یعنی همین که با فرستادن پیامبران ص راه دین را به وی نشان داد.
ب.2. راه تشخیص صحیح و استواری است که به ایمان منجر میشود؛ و آسان کردنش اشارهای است که به نعمت برخورداری از عقل (ابن عباس و قتاده و ابوصالح و حسن، به نقل البحر المحیط، ج10، ص409[7]).
ب.3. مقصود راه به سوی خیر و سعادت و رستگاری است، یعنی میخواهد وی را به خاطر کفرورزیدنش مواخذه کند که چگونه کفر ورزید در حالی که راه خیر و سعادت برایش آسان و مهیا شده بود (المیزان، ج20، ص207[8])؛ که این معنا اعم از دو معنای فوق است.
ج. مقصود اعم از راه خیر و شر است، یعنی میخواهد بفرماید که راه خیر و شر و را به وی نمایاند و البته امکان انجام کار خوب و پرهیز از کار شر را برایش مهیا کرد؛ که از این جهت معنای آیه شبیه معنای آیه «وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ» (بلد/10) (مجاهد، حسن و ابنزید، به نقل مجمع البیان، ج10، ص666[9]؛ ابومسلم، به نقل مفاتیح الغیب، ج31، ص58[10])، ویا شبیه آیه « إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا» (انسان/2) میباشد (ابن عباس و عطاء، به نقل الکشاف، ج4، ص703[11] و البحر المحیط، ج10، ص409[12]). به تعبیر دیگر، در این حالت مقصود این است که هم راه خیر و هم راه شر را در اختیار او قرار داد و برای او همواره و آسان نمود، و در این معنا اشارهای است به اینکه دنیا راه است و مقصد غیر آن است و به همین مناسبت است که در ادامه از مرگ و در قبر شدن سخن به میان آورد و اینها را هم جزءنعمتهای خداوند (که مورد ناسپاسی قرار گرفته: ما أکفره؟!) برشمرد (تفسیر کنز الدقائق، ج14، ص136[13]).
3) «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ»
این تعبیر که راه را برای او آسان کرد، در فرض اینکه ناظر به راه سعادت و هدایت [یا نشان دادن دو راه خیر و شر] (یعنی گزینههای ب و ج از تدبر 2) باشد، پاسخ و دفع دخل مقدری است از یک شبههای که ممکن بود در آیه قبل برای کسی پیش آید. در آیه قبل از تقدیر انسان (قدّرناه) سخن گفت؛ و اشاره به بحث تقدیر، همواره ظرفیت سوءتفاهم و برداشت جبرگرایانه دارد؛ از این رو، در این آیه تاکید میکند که آفرینش و تقدیر منافاتی با اختیار داشتن انسان ندارد، بلکه خود اختیار یکی از مولفههای تقدیر الهی انسان است؛ و راه انسان (چه به سمت خوبی و چه به سمت بدی) برای او آماده و در معرض وی قرار داده شده است (المیزان، ج20، ص207[14]). (احادیث 2 به بعد را با این ملاحظه بخوانید).
اینجاست که - چنانکه در تدبر 6 در آیه قبل بیان شد؛ جلسه 1105 https://yekaye.ir/ababsa-80-19/ - احادیثی همچون «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه» این دلالت را پیدا میکند که همت و عزم و افق نگاه هرکس میتواند تقدیر وی را دگرگون سازد و هر انسانی با همت خویش میتواند به برترین افقهای ممکن در عالم برسد (همچنین حدیث12).
از این منظر تعبیر «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ» میتواند دلالتهای سلوکی بسیار جالبی داشته باشد، چرا که در این فضا این آیه، عبارت اخرای آیه «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) و احادیثی است که میفرمایند کسی که بدانچه میداند عمل کند، خداوند وی را از آنچه نمیداند آگاه میسازد (حدیث9)؛ و شاید بر اساس همین مکانیسم است که فرمودند: دوای تو در خودت است و همه چیز مورد نیازت را در خودت داری ولی نمیدانی (حدیث12).
یعنی این آیه میفرماید ما تقدیری را در انسان رقم زدیم (که این تقدیر ظرفیت بینهایت را در او امکانپذیر کرده: حدیث12) و سپس راه را برایش آسان کردیم؛ و آن راه آسان این است که او اگر بر اساس آنچه میداند تلاش خودش را انجام دهد ما وی را به آنچه نمیداند آگاه میکنیم تا پیمودن صحیح بقیه مسیر را برایش تسهیل شود.
آیت الله بهجت، ظاهرا با تکیه بر همین احادیث، دو توصیه دارند که به هم بسیار نزدیک است و به نظر میرسد دقیقترین، منطقی و موجهترین، و بالاترین دستورالعمل سلکوی برای هر انسانی باشد؛ ایشان میفرمودند:
آدم باید اختیاراً آنچه را که میداند [عمل] بکند، ... آن چیزی که نمیداند را به این و آن نگاه نکند، به دفتر [شرع] نگاه کند. [اگر] بازهم ندانست توقف و احتیاط باید بکند تا روشن بشود، گفتهاند به آن چیزهایی که میدانی اگر عمل بکنی، «أورثه الله علم ما لا یعلم»، «کفی مالم یعلم»، «لنهدینّهم سبلنا». (دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظمله؛ تابستان 1376) https://bahjat.ir/fa/content/10589
هیچکس نیست که بگوید هیچ چیز نمیدانم؛ [اگر بگوید] دروغ میگوید. هر کسی هست، غیرمعصوم، بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهایی را که میداند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمیداند، میفهمد. آن چیزهایی را که میدانید، عمل کنید، و آن چیزهایی را که نمیدانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود؛ وقتی به آنها عمل کردی روشن میشود... آنچه میدانی بکن و آنچه نمیدانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد. (بهسوی محبوب، ص135-136) https://bahjat.ir/fa/content/915
4) «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ»
در تدبر 2 از آیه 18(جلسه 1104 https://yekaye.ir/ababsa-80-18/) اشاره شد که هر پدیدهای در متن آفرینش خویش، سه مرحله دارد: ابتدا، مسیر و انتها؛ و در این آیات میخواهد به این سه مرحله در خصوص انسان تذکر بدهد. مرحله اول در دو آیه قبل گذشت که ببینید از چه آفریده شده است. این آیه اشاره به مرحله دوم است که هشدار میدهد که خداوند راه را هم برای وی آسان نمود (مفاتیح الغیب، ج31، ص57[15]).
5) «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ»
خداوند با آسان کردن راه تکامل، اتمام حجت کرده است (تفسیر نور، ج10، ص387).
6) «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ... ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ»
با آسان بودن راه شناخت حق و پیمودن آن، چرا گروهى بىراهه مىروند؟! (تفسیر نور، ج10، ص387).
نکته تخصصی انسانشناسی: راه سعادت آسان است یا دشوار
در برخی از آیات (مانند همین آیه 20 سوره عبس) از اینکه ما راه انسان را آئان کردیم سخن به میان آمدده؛ و در برخی آیات از دشواری این مسیر، تا حدی که گفتهاند: «هرکه در این دار مقربتر است / جام بلا بیشترش میدهند».
در پاسخ به این سوال که بالاخره مسیری که خداوند برای انسان قرار داده سهل است یا دشوار، باید تفکیکی کرد بین حیثیات مختلف:
الف. حیثیت تکوینی اولیه، که این آیه ظاهرا ناظر است به آنچه خداوند در متن تکوین برای پیمودن راه برای انسان قرار داده است؛ که از این منظر حتی وجود راه شقاوت هم یک نحوه باز کردن و تسهیل کار است، از این جهت که اگر راه شقاوت وجود نداشت، اساسا انسان دیگر نمیتوانست انتخابی داشته باشد و کار اختیاری انجام دهد.
ب. حیثیت تشریعی اولیه، یعنی از حیث متن احکام خود شریعت، که از این جهت نیز خداوند بارها تاکید کرده که بنایش بر این نبوده است که انسانها به سختی و زحمت بیفتند؛ مثلا: «ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَج: خداوند برعهده شما حرج و سختى قرار نداده است» (مائده/6)، «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج: و در دین بر شما حرج و سختى قرار نداده است» (حج/78)، بلکه بالعکس مایل است که تا حد امکان ساده بگیرد: «یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْر: خداوند براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد» (بقره/185) و در همین معناست که پیامبر فرمود که بنای شریعت من بر سمحه و سهله بودن (تسامح و تساهل!) است (حدیث11).
ج. از حیث میزان عمل انسانها به شریعت؛ که:
ج.1. اگر کسی در جبهه ایمان ایستاد و به ابعاد تشریعی دین عمل کرد، آنگاه:
ج.1.1. خداوند در نظام تکوین برای وی تسهیل و آسانی فراهم میکند: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى؛ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى؛ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى: امّا آنکه بخشش نمود و تقوا پیشه کرد، و آن نیکوتر را تصدیق کرد، بزودى راهِ آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت» (لیل/5-7) یا «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً: و هر که تقوای الهی در پیش گیرد خدا براى او در کارهایش آسانى قرار مىدهد» (طلاق/4).
ج.1.2. بلکه همان وضعیت «عسر» برای وی، همراه و توأمان با «یسر» و سادگی میشود: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً: پس [بدان که] با دشوارى، آسانى است؛ آرى، با دشوارى، آسانى است.» (انشراح/5-6)
ج.1.3. و چهبسا از برخی آیات بتوان برداشت کرد که چنین کسی به لحاظ تشریعی هم برای وی گشایشهایی قرار داده میشود؛ چنانکه شاید آیه «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا: و کسانى که در راه ما سخت کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم» (عنکبوت/69)، به نحوی بر این دلالت داشته باشد؛ ویا آیه «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً: کسى که داراى وسعت (مالى) است از دارایى خود هزینه کند، و کسى که روزى بر او تنگ است از آن مقدار که خدا به وى داده هزینه کند هرگز خداوند کسى را جز به آنچه توانش را داده مکلف نمىکند، خدا به زودى پس از سختى آسانى قرار مىدهد» (طلاق/7) در صورتی که مقصود از «یسر» بعد از «عسر» تسهیلهایی باشد که شارع برای افراد قرار داده است، مانند أکل به معروف از مال یتیم برای فقیر: «وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوف: و آن کس [از اولیاء یتیمان] که بىنیاز باشد [از تصرف در اموال وی] خوددارى کند، و آن که فقیر باشد به مقدار متعارف [و حق الزحمه عادلانه] بخورد » (نساء/6).
ج.1.4. و البته متناسب با هر مرحله ایمانی که وارد میشود و هر رشدی که میکند، امتحانهای سختتری [= فتنه] از او به عمل میآید (أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون: آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند؟ عنکبوت/2)؛ که هر امتحانی را با موفقیت طی کند بشارتی دریافت میکند و به رشد و وضعیت بالاتر و مطلوبتری میرسد و از غم و اندوه نجات مییابد (إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ: بىتردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما الله است، سپس پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها فرود آیند که: هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که وعده داده مىشدید، فصلت/30؛ إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون: محقّقاً کسانى که گفتند: «پروردگار ما الله است» سپس ایستادگى کردند، نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهى خواهند داشت، احقاف/13)؛ و این اگرچه بهجت و سروری برای وی در پی دارد، اما وی را آماده امتحان سخت بعدی میکند (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا، لِنَفْتِنَهُمْ فیه: و اگر در راه درست، استقامت ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان نوشانیم، تا در این باره آنان را بیازماییم، جن/16-17)؛ و این است که از منظر بیرونی این امتحانات بسیار سخت به نظر میرسد، هرچند برای خود او که مراتب قرب را طی کرده کاملا سهل و آسان است، چنانکه از امام حسین ع روایت شده که در اوج سختیها و مصیبتهای عاشورا فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ الله: آنچه بر من نازل میشود آسان است چرا که در مقابل دیدگان خداوند است.» (اللهوف على قتلى الطفوف، ص117).
ج.2. ولی اگر کسی در جبهه مخالف دین و فرار از عمل به شریعت قرار گرفت وضعیت تکوینیاش به سمت مواجهه روزافزون با سختی و گره در زندگی رقم خواهد خورد: «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى؛ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنى؛ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى: و امّا آنکه بخل ورزید و خود را بىنیاز دید، و آن نیکوتر را به دروغ گرفت، بزودى راهِ دشوارى پیش پاى او خواهیم گذاشت» (لیل/8-10)، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً: و هر که از یاد من روى گرداند حتما براى او زندگى تنگى خواهد بود» (طه/124).
[1] . «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» أی ثم یسر سبیل الخروج من بطن أمه حتى خرج منه عن ابن عباس و قتادة و ذلک أن رأسه کان إلى رأس أمه و کذلک رجلاه کانتا إلى رجلیها فقلبه الله عند الولادة لیسهل خروجه منها.
[2] . و عن ابن عباس: یسره للخروج من بطن أمه.
[3] . ثمّ سهّل مخرجه من بطن أمّه، بأن فتح فوهة الرّحم و ألهمه أن ینتکس.
[4] . المسألة الثانیة: ذکروا فی تفسیره أقوالا أحدها: قال بعضهم: المراد تسهیل خروجه من بطن أمه، قالوا: إنه کان رأس المولود فی بطن أمه من فوق و رجلاه من تحت، فإذا جاء وقت الخروج انقلب، فمن الذی أعطاه ذلک الإلهام إلا اللّه، و مما یؤکد هذا التأویل أن خروجه حیا من ذلک المنفذ الضیق من أعجب العجائب.
[5] . و قیل ثم السبیل أی سبیل الدین یسره.
[6] . المسألة الثانیة: ذکروا فی تفسیره أقوالا أحدها: ... و ثالثها: أن هذا مخصوص بأمر الدین، لأن لفظ السبیل مشعر بأن المقصود أحوال الدنیا [لا] أمور تحصل فی الآخرة.
[7] . ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ: أی ثم یسر السبیل، أی سهل. قال ابن عباس و قتادة و أبو صالح و السدی: سبیل النظر القویم المؤدی إلى الإیمان، و تیسیره له هو هبة العقل.
[8] . قوله تعالى: «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» ظاهر السیاق المقصود به نفی العذر من الإنسان فی کفره و استکباره أن المراد بالسبیل- و قد أطلق- السبیل إلى طاعة الله و امتثال أوامره و إن شئت فقل: السبیل إلى الخیر و السعادة.
[9] . و قیل ثم السبیل أی سبیل الدین یسره و طریق الخیر و الشر بین له و خیره و مکنه من فعل الخیر و اجتناب الشر و نظیره وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ عن مجاهد و الحسن و ابن زید.
[10] . المسألة الثانیة: ذکروا فی تفسیره أقوالا أحدها: ... و ثانیها: قال أبو مسلم: المراد من هذه الآیة، هو المراد من قوله: وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ [البلد: 10] فهو یتناول التمییز بین کل خیر و شر یتعلق بالدنیا، و بین کل خیر و شر یتعلق بالدین أی جعلناه متمکنا من سلوک سبیل الخیر و الشر، و التیسیر یدخل فیه الإقدار و التعریف و العقل و بعثة الأنبیاء، و إنزال الکتب.
[11] . نصب السبیل بإضمار «یسر» و فسره بیسر و المعنى: ثم سهل سبیله و هو مخرجه من بطن أمّه. أو السبیل الذی یختار سلوکه من طریقى الخیر و الشر بإقداره و تمکینه، کقوله إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ و عن ابن عباس رضى اللّه عنهما: بین له سبیل الخیر و الشر.
[12] . و قال مجاهد و الحسن و عطاء و ابن عباس فی روایة أبی صالح عنه: السبیل العام اسم الجنس فی هدى و ضلال، أی یسر قوما لهذا، کقوله: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ» الآیة، و قوله تعالى: وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ.
[13] . أو ذلّل له سبیل الخیر و الشّرّ. و نصب «السّبیل» بفعل یفسّره الظّاهر للمبالغة فی التّیسیر، و تعریفه «باللّام» دون الإضافة للإشعار بأنّه سبیل عامّ. و فیه على المعنى الأخیر إیماء بأنّ الدّنیا طریق، و المقصد غیرها، و لذلک عقّبه بقوله: ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ (21) ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (22) عدّ الإماتة و الإقبار فی النّعم، لأنّ الإماتة وصلة فی الجملة إلى الحیاة الأبدیّة و اللّذّات الخالصة، و الأمر بالقبر تکرمة و صیانة عن السّباع.
[14] . قوله تعالى: «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» ظاهر السیاق المقصود به نفی العذر من الإنسان فی کفره و استکباره أن المراد بالسبیل- و قد أطلق- السبیل إلى طاعة الله و امتثال أوامره و إن شئت فقل: السبیل إلى الخیر و السعادة. فتکون الآیة فی معنى دفع الدخل فإنه إذا قیل: «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» أمکن أن یتوهم السامع أن الخلق و التقدیر إذا کانا محیطین بالإنسان من کل جهة کانت أفعال الإنسان لذاته و صفاته مقدرة مکتوبة و متعلقة لمشیة الربوبیة التی لا تتخلف فتکون أفعال الإنسان ضروریة الثبوت واجبة التحقق و الإنسان مجبرا علیها فاقدا للاختیار فلا صنع للإنسان فی کفره إذا کفر و لا فی فسقه إذا فسق و لم یقض ما أمره الله به و إنما ذلک بتقدیره تعالى و إرادته فلا ذم و لا لائمة على الإنسان و لا دعوة دینیة تتعلق به لأن ذلک کله فرع للاختیار و لا اختیار. فدفع الشبهة بقوله: «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» و محصله أن الخلق و التقدیر لا ینافیان کون الإنسان مختارا فیما أمر به من الإیمان و الطاعة له طریق إلى السعادة التی خلق لها فکل میسر لما خلق له و ذلک أن التقدیر واقع على الأفعال الإنسانیة من طریق اختیاره، و الإرادة الربوبیة متعلقة بأن یفعل الإنسان بإرادته و اختیاره کذا و کذا فالفعل صادر عن الإنسان باختیاره و هو بما أنه اختیاری متعلق للتقدیر. فالإنسان مختار فی فعله مسئول عنه و إن کان متعلقا للقدر، و قد تقدم البحث عن هذا المعنى کرارا فی ذیل الآیات المناسبة له فی هذا الکتاب.
[15] . و أما المرتبة الثانیة: و هی المرتبة المتوسطة فهی قوله تعالى: ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ.