ادامه جلسه 1069 (حجرات/4) قسمت چهارم (درباره حجره های پیامبر ص)
4) «إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
چون در این آیه سخنی از حجرههای پیامبر ص به میان آمده مناسب دیدیم که اشارهای درباره این حجرهها داده شود.
نکته تاریخی: درباره حجرههای پیامبر
اولین حجرهای که پیامبر اکرم ص برای زنانشان ساخته شد حجره سوده بود (اولین همسر پیامبر ص بعد از حضرت خدیجه، که به مدت سه سال تنها همسر ایشان بود) که همزمان با بنای مسجد النبی ساخته شد. پس از آن، پیامبر اکرم ص با هر زنی که ازدواج میکرد، برای او خانهای در کنار مسجد النبی میساخت و او را در آن ساکن میکرد تا زمانی که تعداد این حجرهها به نُه باب رسید (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص52[1]).
اگرچه از برخی نقلها چنین به نظر میرسد که تنها حجرهای که هنگام بنای مسجدالنبی ساخته شد همان حجره سوده باشد و تا زمانی که حجره بعدی (یعنی حجره عایشه) ساخته شد به حجره دیگری نیاز نشد (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص53[2])؛ اما ظاهرا این نقلها صرفا ناظر به حجرههایی باشد که پیامبر برای همسرانش آماده ساخته و از ظاهر برخی از اخبار چنین برمیآید که ظاهرا ایشان حجره اختصاصیای هم داشتهاند که حضرت زهرا تا پیش از ازدواجشان با امیرالمومنین ع، در آن حجره در کنار پیامبر ص زندگی میکردهاند و بعد از ازدواجشان هم آن حجره اختصاصی پیامبر ص باقی بوده، و مدتی بعد از ازدواج حضرت فاطمه س با حضرت علی ع، حجرهای برای این دو بزرگوار چسبیده به همین حجره اختصاصی پیامبر ص بنا شد (بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص137[3]؛ وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص214[4]) که درب این دو حجره کاملا کنار هم قرار داشت (الکافی، ج4، ص556[5]). مطلبی که میتواند موید وجود این حجره اختصاصی باشد این است که در روایات متعدد مجموع حجرههای پیامبر ص در کنار مسجد - بدون احتساب حجره امیرالمومنین و حضرت زهرا - 9 عدد معرفی شده، در عین حال، ظهور برخی از روایات این است که صفیه (یکی از همسران پیامبر) در این حجرههای کنار مسجد زندگی نمی کرده بلکه در حجرهای در سرای اسامة بن زید بوده است (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص53[6]).
نقل شده که عرض هر حجره (یعنی سمتی که در حجره قرار داشت)، شش یا هفت ذرع بود و طول درون آن ده ذرع بود و ستونهای آن به هشت یا هفت عدد میرسید (الدر المنثور، ج6، ص87[7])؛ و به لحاظ مصالح ساختمانی، برخی از این خانهها با خشت و بعضی از شاخه نخل بود که با گل اندود شده بود. ارتفاع آنها نسبتا کم بود چنانکه از حسن بَصْری نقل شده: من در نوجوانی در زمان خلافت عثمان داخل حجرههایِ پیامبر صلی الله علیه و آله شدم و سقف حجرهها را میتوانستم با دستم لمس کنم. (الطبقات الکبیر، ج1، ص429-430[8]؛ الدر المنثور، ج6، ص87[9])
این حجرهها همه در یک سمت مسجد بود؛ یعنی در سمت قبله تا باب النبی در سمت شرق (رو به جانب شام) و هیچیک در سمت غرب مسجد نبود (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص52[10]) و درهایشان (همانند دربهای خانههای بسیاری از مهاجران و انصار) به مسجد باز میشد، تا زمانی که دستور آمد که تمام دربهایی که به مسجد باز میشود باید بسته شود غیر از درب خانه امیرالمومنین ع [= خانه حضرت زهرا س][11] (مسند أحمد، ج3، ص331-333 (ت أحمد شاکر)[12]؛ شرح مشکل الآثار، ج9، ص187-188[13]؛ المسترشد فی إمامة علی بن أبیطالب ع، ص303؛ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص176[14]).
درباره درب ورودی آنها دو گونه روایت آمده است: طبق برخی نقلها بر در این خانهها درهایی از پردههایِ مویی آویخته بودند که اندازه آن را سه ذرع در یک ذراع و یک وجب بود (الطبقات الکبیر، ج1، ص429[15]). اما در برخی دیگر از نقلها درباره درب برخی از حجرههای مذکور (مثلا حجره عایشه) نقل شده که آن دری یک لنگه و از چوب عرعر یا ساج بوده است (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص52[16]). همچنین نقل شده که بین حجره عایشه و حجره حضرت زهرا پنجرهای بوده که پیامبر ص وقتی در خانه عایشه بوده و از آنجا میخواسته بیرون برود از آن پنجره احوال حضرت زهرا س و فرزندانشان را جویا میشده؛ اما چون عایشه گاه از آنجا به خانه حضرت زهرا سرک میکشیده، حضرت زهرا س درخواست میکند که آن را مسدود کنند و پیامبر هم چنین میکند (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج2، ص57[17])
این حجرهها سالها برقرار بود تا اینکه به دستور ولید بن عبدالملک (و طبق برخی نقلها در زمان عمر بن عبدالعزیز) ویران و به مسجد ملحق گردید و بسیاری از تابعین میگریستند که چرا این اثری از آثار رسول الله ص بود که میتوانست به همگان نشان دهد که زندگی برترین پیامبری که آن اندازه سریع دینش در جهان رشد کرد چقدر ساده بوده است (الطبقات الکبیر، ج1، ص429[18])
[1] . ولما تزوج رسول الله ص نساءه بنى لهن حجرا، وهی تسعة أبیات، وهی ما بین بیت عائشة رضی الله عنها إلى الباب الذی یلی باب النبی صلّى الله علیه وسلّم.
[2][2] . ونقل الزرکشی عن الشمس الذهبی أنه قال: لم یبلغنا أنه ص بنى له تسعة أبیات حین بنى المسجد، ولا أحسبه فعل ذلک، إنما کان یرید بیتا واحدا حینئذ لسودة أم المؤمنین، ثم لم یحتج إلى بیت آخر حتى بنى لعائشة رضی الله عنها، فی شوال سنة اثنین، فکأنه ص بناها فی أوقات مختلفة، انتهى.
[3] . این مطلب از این فراز روایت جابر بن عبدالله انصاری (انْطَلِقْ إِلَى حُجْرَةِ فَاطِمَةَ وَ کَانَ بَیْتُهَا مُلَاصِقاً بَیْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص الَّذِی یَنْفَرِدُ بِهِ لِنَفْسِهِ مِنْ أَزْوَاجِه) اخذ شد: سند و متن این حدیث چنین است:
أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِیمَا أَجَازَ لِی رِوَایَتَهُ عَنْهُ وَ کَتَبَ لِی بِخَطِّهِ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الصَّقَّالِ: قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ الْعِجْلِیُّ القرمسی [الْقِرْمِیسِینِیُ] بِشَهْرَزُورَ قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ الْبَاهِلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص صَلَاةَ الْعَصْرِ فَلَمَّا انْفَتَلَ جَلَسَ فِی قِبْلَتِهِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَ إِلَیْهِ شَیْخٌ مِنْ مُهَاجَرَةِ الْعَرَبِ [عَلَیْهِ] سَمَلٌ قَدْ تَهَلَّلَ وَ اخْتَلَقَ وَ هُوَ لَا یَکَادُ یَتَمَالَکُ ضَعْفاً وَ کِبَراً فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَسْتَجْلِیهِ الْخَبَرَ فَقَالَ الشَّیْخُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ ص أَنَا جَائِعُ الْکَبِدِ فَأَطْعِمْنِی وَ عَارِی الْجَسَدِ فَاکْسُنِی وَ فَقِیرٌ فَأَرِشْنِی فَقَالَ مَا أَجِدُ لَکَ شَیْئاً وَ لَکِنَّ الدَّالَّ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ انْطَلِقْ إِلَى مَنْزِلِ مَنْ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ یُؤْثِرُ اللَّهَ عَلَى نَفْسِهِ انْطَلِقْ إِلَى حُجْرَةِ فَاطِمَةَ وَ کَانَ بَیْتُهَا مُلَاصِقاً بَیْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص الَّذِی یَنْفَرِدُ بِهِ لِنَفْسِهِ مِنْ أَزْوَاجِه یَا بِلَالُ قُمْ فَقِفْ بِهِ عَلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِیُّ مَعَ بِلَالٍ فَلَمَّا وَقَفَ عَلَى بَابِ فَاطِمَةَ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَهْبِطَ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِین ...
[4] . ... فاقتضى ذلک أن باب علی هو أول أبواب هذه الجهة، وأن باب النبی ص هو الثانی منها، والذی حمل المطری ومن تبعه على مخالفة ذلک ما قدمناه عنه من رعایة تلک المناسبة، ویحتمل: أن بیت علی رضی الله عنه کان ممتدّا فی شرقی حجرة عائشة رضی الله عنها إلى موضع الباب الأول فسمی باب علی بذلک، ویدل له ما تقدم عن ابن شبة فی الکلام على بیت فاطمة رضی الله عنها من أنه کان فیما بین دار عثمان التی فی شرقی المسجد وبین الباب المواجه لدار أسماء، ویکون تسمیة الباب الثانی بباب النبی ص لقربه من بابه، والله أعلم.
[5] . الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ مِنْ بَابِ الْبَقِیعِ- فَبَیْتُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّه عَلَیْهِ عَلَى یَسَارِکَ قَدْرَ مَمَرِّ عَنْزٍ مِنَ الْبَابِ وَ هُوَ إِلَى جَانِبِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَابَاهُمَا جَمِیعاً مَقْرُونَانِ.
[6] . أن البخاری روى فی صحیحه حدیث «کان رسول الله ص فی المسجد وعنده أزواجه فرجعن، فقال لصفیة بنت حیی: لا تعجلی حتى أنصرف معک، وکان بیتها فی دار أسامة، فخرج النبی ص معها- الحدیث» .
وفی روایة له عن صفیة قالت: کان رسول الله ص معتکفا، فأتیته أزوره لیلا، فحدثته ثم قمت، فانقلبت، فقام معی لیقلبنی، وکان مسکنها فی دار أسامة بن زید، فمر رجلان من الأنصار- الحدیث.
وفی روایة له أنها جاءت رسول الله ص تزوره وهو معتکف فی المسجد فی العشر الأواخر من رمضان، ثم قامت تنقلب، فقام معها رسول الله ص حتى إذا بلغ قریبا من باب المسجد عند باب أم سلمة زوج النبی ص مر بهما رجلان من الأنصار- الحدیث، وهو یقتضی أن صفیة لم یکن مسکنها فی الحجر المحیطة بالمسجد.
[7] . و أخرج البخاری فی الأدب و ابن أبى الدنیا و البیهقی عن داود بن قیس قال رأیت الحجرات من جرید النخل مغشی من خارج بمسوح الشعر و أظن عرض البیت من باب الحجرة إلى باب البیت نحوا من ستة أو سبعة اذرع و احزر البیت الداخل عشرة أذرع و أظن سمکه بین الثمان و السبع.
[8][8] . أخبرنا محمّد بن عمر، أخبرنا عبد اللَّه بن زید الهذلى قال: رأیت بیوت أزواج النبىّ ص حین هدمها عمر بن عبد العزیز، کانت بیوتًا باللبن، ولها حُجَر من جرید مطرورة بالطین، عددت تسعة أبیات بحجرها وهى ما بین بیت عائشة، رضى اللَّه عنها، إلى الباب الذى یلى باب النبىّ ص...
أخبرنا محمّد بن مقاتل المَرْوَزى قال: أخبرنا عبد اللَّه بن المبارک قال: أخبرنا حُریث بن السائب قال: سمعتُ الحسن یقول: کنت أدخل بیوت أزواج النبىّ، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فى خلافة عثمان بن عفّان فأتناول سُقُفَها بیدى
[9] . و أخرج ابن سعد و البخاری فی الأدب و ابن أبى الدنیا و البیهقی فی شعب الایمان عن الحسن رضى الله عنه قال کنت أدخل بیوت أزواج النبی صلى الله علیه و سلم فی خلافة عثمان بن عفان رضى الله عنه فاتناول سقفها بیدی
[10] . قال ابن النجار: ولما تزوج رسول الله ص نساءه بنى لهن حجرا، وهی تسعة أبیات، وهی ما بین بیت عائشة رضی الله عنها إلى الباب الذی یلی باب النبی صلّى الله علیه وسلّم، انتهى. ومراده بالباب الذی یلی باب النبی ص الباب الذی فی الجهة المقابلة له من المغرب، وهو المعروف الآن بباب الرحمة، وإنما حملنا کلامه على ذلک لأنه وقع فی کلامه استعمال الباب الذی یلیه بمعنى الباب الذی یقابله، ولأنه قال عقبه: قال أهل السیر: ضرب النبی ص الحجرات ما بینه وبین القبلة والشرق إلى الشام، ولم یضربها فی غربیه، وکانت خارجة من المسجد مدیرة به إلا من المغرب، وکانت أبوابها شارعة فی المسجد، انتهى.
[11] و ظاهرا از خانه حضرت علی هیچ در دیگری نداشته به نحوی که آن را در جوف مسجد معرفی میکردهاند: الطبقات الکبیر، ج6، ص407 (ط الخانجی):
«قال: حدثنا خالد بن مخلد وأبو بکر بن عبد الله بن أبی أویس، قالا: حدثنا سلیمان بن بلال، قال: حدثنى جعفر بن محمد، عن أبیه، قال: قدم على عمر حُلَل من الیمن، فکسا الناس فراحوا فی الحُلَل وهو بین القبر والمنبر جالس، والناس یأتونه فیسلّمون علیه ویدعون، فخرج الحسن والحسین ابنا علیّ من بیت أمهما فاطمة بنت رسول الله - صلى الله علیه وسلم - یتخطیان الناس - وکان بیت فاطمة فی جوف المسجد - لیس علیهما من تلک الحُلَل شیء»
[12] . «حدثنا یحیى بن حماد حدثنا أبو عَوَانة حدثنا أبو بَلْج حدثنا عمرو بن میمونة قال: إنی لجالس إلى ابن عباس: إذْ أتاه تسعةُ رهط، فقالوا: یا أبا عباس، إما أن تقوم معنا وإما أن/ یُخْلونَا هؤلِاء، قال: فقال ابِن عباسٍ: بل أقوم معکم، قال: وهو یومئذ صحیح قبل أن یَعْمَى، قال: فابتَدؤا فتحدَّثوا، فلا ندری ما قالوا، قال: فجاء ینْفُض ثوبه ویقول: أُفْ وتُفْ!، وقعوا فی رجل له عَشْرٌ، وقعوا فی رجل قال له النبی - صلى الله علیه وسلم -: "لأبعثن رجلاً لا یخزیه الله أبداً، یحبُّ الله ورسوله"، قال: فاستشرف لها من استشرف، قال؟ "أین علی؟ "، قالوا: هو فی الرحْل یَطْحَنُ، قال: "وِما کان أحدُکم لیطحنَ؟! "، قال: فجاء وهو أَرمَدُ لا یکاد یبصر، قِال: فنَفثَ فی عینیه ثم هزّ الرایة ثلائاً فأعطاها إیاه، فجاء بصفیةَ بنت حُییّ، قال: ثم بعث فلاناً بسورة التوبة، فبعث علیّاً خلفَه فأخذها منه، قاَل: "لا یذهب بها إلا رجل منی وأنا منه"، قال: وقال لبنی عمه: "إیُّکم یُوالینی فی الدنیا والآخرة؟ "، قال: وعلیُّ معه جالس، فأبَوْا، فقال على: أنا أُوَالیک فی الدنیا والآخرة، قال: "أنت ولیی فی الدنیا والآخرة"، قال: فترکه، ثم أقبل على رجل منهم فقال: "أیکم یوالینی. فی الدنیا والآخرة؟ "، فأبوا، قال: فقال علی: أنا أُوَالیک فی الدنیا والآخرة، فقال: "أنت ولیی فی الدنیا والآخرة"، قال: وکان أولَ من أسلم من الناس بعد خدیجة، قال: وأخذ رسول الله-صلی الله علیه وسلم- ثوبه فوضعه على علیّ وفاطمة وحسن وحسین فقال: {إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} قال: وشِرى علىّ نفسه، لبس ثوب النبی - صلى الله علیه وسلم - ثم نام مکانه، قال: وَکان المشرکون یرْمون رسول الله - صلى الله علیه وسلم -، فجاء أبو بکر وعلی نائم، قال: وأبو بکر یَحْسب أنه نبی الله، قال: فقال: یا نبی الله، قال: فقال له على إن نبی الله - صلى الله علیه وسلم - قد انطلق نحو بئر میمون فأدْرکْه، قال: فانطلِق أبو بکر فدخل معه الغار، قال: وجعل على یُرْمى بالحجارة کما کانَ یُرْمى نبی الله وهو یتضوّر، قد لَفَّ رأسَه فی الثوب لا یخِرجه، حتى أصبح، تم کشَف عن رأسه، فقالوا: إنک لَلَئیم!، کان صاحبُک نرْمِیه فلا یتضوّر وأنت تتضوّر، وقد استنکرنا ذلک!، قال: وخرج بالناس فی غزوة تبوک، قال: فقال له علی: أخرجُ معک؟، قال: فقال له نبی الله: "لا"، فبکى علیُّ، فقال له: "أما ترضى أن تکون منّی بمنزلة هرون من موسى؟، إلا أنک لحست بنبی، إنه لا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی"، قال: وقال له رسولِ الله: "أنت ولیی فی کل مؤمن بعدی"، وقال: "سدُّوا أبواب المسجد غیر باب علیّ". فقال: فیدخل المسجد جُنباً وهو طریقه، لیس له طریق غیره، قال: وقال: "من کنتُ ولاه فإن مولاه علىّ"، قال: وأخبرنا الله عز وجل فی القرآن أنه قد رضی عنهم، عن أصحاب الشجرة، فعلم ما فی قلوبهم، هل حدَّثنا أنه سخط علیهمِ بعدُ؟!، قال: وقال نبی الله - صلى الله علیه وسلم - لعمر حین قال ائذن لی فلأَضْرِبْ عنقه، قال: "أوَ کنتَ فاعلاً؟!، وما یدریک لعل الله قد اطَّلع إلى أهل بدر فقال: اعملوا ما شئتم".
[13] . «وَحَدَّثَنَا فَهْدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحِمَّانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ ، عَنْ أَبِی بَلْجٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " سُدُّوا أَبْوَابَ الْمَسْجِدِ إِلَّا بَابَ عَلِیٍّ "»
وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ النَّخَّاسُ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ عَمْرٍو الرَّقِّیُّ ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَبِی أُنَیْسَةَ ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ ، عَنِ الْعَیْزَارِ بْنِ حُرَیْثٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ ابْنِ عُمَرَ ، فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ عَلِیٍّ وَعُثْمَانَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا ، فَقَالَ لَهُ: " أَمَّا عَلِیٌّ ، فَلَا تَسْأَلْنَا عَنْهُ ، وَلَکِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْزِلَتِهِ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّهُ سَدَّ أَبْوَابَنَا فِی الْمَسْجِدِ غَیْرَ بَابِهِ ، وَأَمَّا عُثْمَانَ ، فَإِنَّهُ أَذْنَبَ ذَنْبًا یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ عَظِیمًا ، عَفَا اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْهُ ، وَأَذْنَبَ ذَنْبًا صَغِیرًا ، فَقَتَلْتُمُوهُ ".
[14][14] . بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا وَکِیعٌ عَنْ هَاشِمِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: کُنَّا نَقُولُ فِی زَمَنِ النَّبِیِّ ص رَسُولُ اللَّهِ ص «3» خَیْرُ النَّاسِ ثُمَّ أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ وَ لَقَدْ أُوتِیَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ زَوَّجَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص ابْنَتَهُ وَ وَلَدَتْ لَهُ وَ سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلَّا بَابَهُ فِی الْمَسْجِدِ وَ أَعْطَاهُ الرَّایَةَ یَوْمَ خَیْبَر
[15] . قال محمّد بن عمر: فَحَدَّثْتُ هذا الحدیث معاذ بن محمّد الأنصارى فقال: سمعتُ عَطاء الخراسانى فى مجلس فیه عمران بن أبى أنس یقول وهو فیما بین القبر والمنبر: أدرکتُ حُجَرَ أزواج رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، من جرید النخل على أبوابها المُسُوح من شَعَر أسود، فحضرتُ کتاب الولید بن عبد الملک یُقرأ یأمر بإدخال حُجر أزواج النبىّ، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فى مسجد رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فما رأیت أکثر باکیًا من ذلک الیوم...
قال عطاء: فسمعتُ سعید بن المسیّب یقول یومئذ: واللَّه لوددت أنَّهم ترکوها على حالها ینشأ ناشئ من أهل المدینة، ویَقْدَم القادم من الأُفق فیرى ما اکتفى به رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فى حیاته، فیکون ذلک ممّا یزهّد النّاس فى التکاثر والتفاخر، قال معاذ: فلمّا فرغ عطاء الخراسانى من حدیثه قال عمران بن أبى أنس: کان منها أربعة أبیات بلَبِن لها حُجَرٌ من جرید، وکانت خمسة أبیات من جرید مُطیَّنَة لا حُجر لها، على أبوابها مسوح الشعر، ذَرَعْتُ الستر فوجدته ثلاثة أذرع فى ذراع والعظم أو أدنى من العظم.
[16] . قال ابن النجار: وکان لبیت عائشة مصراع واحد من عرعر أو ساج ...
وأسند ابن زبالة عن محمد بن هلال قال: أدرکت بیوت أزواج النبی ص کانت من جرید مستورة بمسوح الشعر مستطیرة فی القبلة وفی المشرق والشام، لیس فی غربی المسجد شیء منها، وکان باب عائشة مواجه الشام، وکان بمصراع واحد من عرعر أو ساج.
[17] . وأسند عن عمر بن علی بن عمر بن علی بن الحسین قال: کان بیت فاطمة فی موضع الزور مخرج النبی صلّى الله علیه وسلّم، وکانت فیه کوة إلى بیت عائشة رضی الله عنها، فکان رسول الله ص إذا قام إلى المخرج اطلع من الکوة إلى فاطمة فعلم خبرهم، وأن فاطمة رضی الله عنها قالت لعلی: إن ابنی أمسیا علیلین فلو نظرت لنا أدما نستصبح به، فخرج علی إلى السوق فاشترى لهم أدما، وجاء به إلى فاطمة فاستصبحت، فدخلت عائشة المخرج فی جوف اللیل فأبصرت المصباح عندهم، وذکر کلاما وقع بینهما، فلما أصبحوا سألت فاطمة النبی ص أن یسد الکوة، فسدها رسول الله صلّى الله علیه وسلّم.
[18] . أخبرنا محمّد بن عمر، أخبرنا عبد اللَّه بن زید الهذلى قال: رأیت بیوت أزواج النبىّ، -صلى اللَّه علیه وسلم-، حین هدمها عمر بن عبد العزیز، کانت بیوتًا باللبن، ولها حُجَر من جرید مطرورة بالطین...
قال محمّد بن عمر: فَحَدَّثْتُ هذا الحدیث معاذ بن محمّد الأنصارى فقال: سمعتُ عَطاء الخراسانى فى مجلس فیه عمران بن أبى أنس یقول وهو فیما بین القبر والمنبر: أدرکتُ حُجَرَ أزواج رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، من جرید النخل على أبوابها المُسُوح من شَعَر أسود، فحضرتُ کتاب الولید بن عبد الملک یُقرأ یأمر بإدخال حُجر أزواج النبىّ، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فى مسجد رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فما رأیت أکثر باکیًا من ذلک الیوم.
قال عطاء: فسمعتُ سعید بن المسیّب یقول یومئذ: واللَّه لوددت أنَّهم ترکوها على حالها ینشأ ناشئ من أهل المدینة، ویَقْدَم القادم من الأُفق فیرى ما اکتفى به رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، فى حیاته، فیکون ذلک ممّا یزهّد النّاس فى التکاثر والتفاخر، قال معاذ: فلمّا فرغ عطاء الخراسانى من حدیثه قال عمران بن أبى أنس: کان منها أربعة أبیات بلَبِن لها حُجَرٌ من جرید، وکانت خمسة أبیات من جرید مُطیَّنَة لا حُجر لها، على أبوابها مسوح الشعر، ذَرَعْتُ الستر فوجدته ثلاثة أذرع فى ذراع والعظم أو أدنى من العظم، فأمّا ما ذکرت من البکاء یومئذ فلقد رأیتنى فى مجلس فیه نفر من أبناء أصحاب رسول اللَّه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، منهم أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف، وأبو أمامة بن سَهل بن حُنیف، وخارجة بن زَید بن ثابت وإنّهم لیبکون حتى أخضلَ لحاهم الدمعُ، وقال یومئذ أبو أُمامة: لیتها تُرکت فلم تهدم حتى یَقْصُرَ النّاس عن البناء، ویروا ما رضى اللَّه لنبیه، -صلى اللَّه علیه وسلم-، ومفاتیح خزائن الدنیا بیده.