1068) سوره حجرات (49)، آیه3 (جلسه سوم: احادیث)
حدیث
الف) دلالت این آیه بر جایگاه پیامبر ص
1) قبلا[1] روایتی نقل کردیم که یهودیای از علمای شام بر اصحاب پیامبر ص وارد شد و با آنها محاجه کرد که چگونه شما معتقدید که هر درجه و فضیلتی که هر پیامبری قبلا داشته، پیامبر شما هم از آن بهرهمند است؟ همگی عقب کشیدند و علی بن ابیطالب ع اعلام آمادگی کرد و او سوال میکرد و امیرالمؤمنین ع پاسخ میگفت. در اغلب[2] فرازهایی که از این روایت قبلا تقدیم شد این واقعه از کتاب احتجاج مرحوم طبرسی روایت شده بود که روایت با سوال یهودی شروع میشود. اما این روایت در کتاب ارشاد القلوب دیلمی هم آمده و در این نقل، قبل از اینکه سوالات آن یهودی شروع شود، حضرت علی ع توضیحاتی میآورد که آن فراز در اینجا تقدیم میشود:
از امام کاظم ع از پدرانشان روایت شده است که امام حسین ع فرمودند: یکبار ما با اصحاب رسول الله ص بعد از رحلت ایشان در مسجد النبی جمع بودیم و از فضایل ایشان سخن میگفتیم که یکی از علمای یهود از اهل شام که به تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و انبیاء مسلط بود بر ما وارد شد و سلام کرد و نزد ما نشست و گفت: ای امت محمد! شما هیچ فضیلت و مرتبتی برای هیچ پیامبر و رسولی را نگذاشتهاید مگر اینکه آن را برای حضرت محمد ص هم اعتقاد دارید؛ حالا من میخواهم چند سوال از شما بپرسم آیا آمادگی دارید؟
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ع فرمود: ای برادر یهودی! آنچه دوست داری بپرس که من به یاری و مشیت خداوند درباره همه چیزهایی که بپرسی جواب خواهم داد. به خدا سوگند، خداوند عز و جل به هیچ نبی و رسولی درجه و فضیلتی نداد مگر اینکه آن را برای حضرت محمد ص هم قرار داد و چندین برابر همه انبیاء و رسولان به او بیشتر بخشید؛ و همانا رسول الله ص چنین بود که وقتی فضیلتی را برای خود نقل میکرد میفرمود: «و هیچ فخری در کار نیست»؛ و امروز از فضایل رسول خدا ص مطالبی برایت خواهم گفت - بدون اینکه بخواهم از فضایل سایر انبیاء بکاهم - که خداوند آن را مایه چشمروشنی مؤمنان قرار میدهد؛ و این از باب شکرگزاری به درگاه خداوند است بر آنچه که به حضرت محمد ص عطا فرموده و اضافه هم داده است.
پس بدان ای برادر یهودی! که همانا از فضل و شرف او نزد خداوند تبارک و تعالی آن است که خداوند مغفرت و عفو را برای کسی که در محضر او صدایش را فروبکاهد واجب فرموده است چنانکه خداوند جل ثنائه در کتابش فرمود: « همانا کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند، هماناناند که خداوند دلهایشان را برای تقوا امتحان کرده؛ برایشان مغفرت و پاداشی عظیم است» (حجرات/3).
سپس اطاعت از او را قرین اطاعت خویش ساخت و فرمود: «و کسی که از رسول اطاعت کند قطعا از خدا اطاعت کرده است» (نساء/80).
سپس او را به دلهای مؤمنان نزدیک کرد و محبوب ایشان قرار داد چنانکه خود ایشان دائما میفرمود: «محبت من با خون امتم آمیخته شده است؛ و همانا آنان مرا بر پدران و مادران و بر خودشان ترجیح میدهند»؛ و خودش بارحمترین و مهربانترین مردم با آنان بود چنانکه خداوند تبارک و تعالی فرمود: «بهیقین که فرستادهای از خودتان نزد شما آمد که آنچه شما را به رنج و مشقت میاندازد برایش شدید (ناگوار) است و بشدت علاقمند شماست و نسبت به مؤمنین بسیار مهربان و دارای رحمتی همیشگی است» (توبه/128) و خداوند عز و جل فرمود: «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسرانش [بهمنزله] مادران آنهایند» (احزاب/6).
و خداوند فضل او در دنیا و فضل او در آخرت را به حدی رساند که توصیف نتوان کرد؛ ولکن من در حدی که قلبت تحملش را داشته باشد و عقلت آن را پس نزند و با علم انکارش نکنی به تو خبر میدهم؛ هرچند که فضل او به حدی رسید که جهنمیان ناله سر میدهند و با صدای بلند فریاد پشیمانی برمیآورند که ای کاش در دنیا اجابتش کرده بودند؛ چنانکه خداوند عز و جل فرمود: «روزی که چهرههاشان در آتش دگرگون شود» پس «بگویند ای کاش که از خدا اطاعت کرده بودیم و اطاعت رسول را میکردیم» (احزاب/66).
همچنین خداوند متعال از پیامبران یاد کرد و با اینکه وی آخرینشان بود به احترام وی از او شروع کرد و فرمود: «و همانا از پیامبران میثاقشان را گرفتیم و از تو و از نوح و ...» (احزاب/7) و فرمود: «همانا ما به تو وحی کردیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم» (نساء/163) و آن پیامبران قبل از وی بودند ولی از او شروع کرد در حالی که او آخرینشان بود؛ و خداوند او را بر جمیع امتها برتری بخشید و فرمود: «شما برترین امتی هستید که برای مردم بیرون آمدید؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنید» (آل عمران/110).
سپس آن یهودی سوالاتش را آغاز کرد...
إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج2، ص407
یرْفَعُهُ إِلَى الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرٌ عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِی قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَینُ بْنُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ:
بَینَمَا أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ جُلُوسٌ فِی مَسْجِدِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ یتَذَاکَرُونَ فَضْلَهُ إِذْ دَخَلَ عَلَینَا حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ الْیهُودِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ الْأَنْبِیاءِ وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ فَسَلَّمَ عَلَینَا وَ جَلَسَ وَ لَبِثَ هُنَیئَةً ثُمَّ قَالَ: یا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِی دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ نَحَلْتُمُوهَا لِمُحَمَّدٍ نَبِیکُمْ فَهَلْ عِنْدَکُمْ جَوَابٌ إِنْ أَنَا سَأَلْتُکُمْ؟
فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع: سَلْ یا أَخَا الْیهُودِ مَا أَحْبَبْتَ فَإِنِّی أُجِیبُکَ عَنْ کُلِّ مَا تَسْأَلُ بِعَوْنِ اللَّهِ وَ مَشِیئَتِهِ فَوَ اللَّهِ مَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیاً وَ لَا مُرْسَلًا دَرَجَةً وَ لَا فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَهُ عَلَى الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا ذَکَرَ لِنَفْسِهِ فَضِیلَةً قَالَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا أَذْکُرُ لَکَ الْیوْمَ مِنْ فَضَائِلِهِ مِنْ غَیرِ ازْدِرَاءٍ مِنِّی عَلَى أَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِیاءِ مَا یقِرُّ اللَّهُ بِهِ أَعْینَ الْمُؤْمِنِینَ شُکْراً لِلَّهِ عَلَى مَا أَعْطَى مُحَمَّداً وَ زَادَهُ عَلَیهِمْ الْآنَ.
فَاعْلَمْ یا أَخَا الْیهُودِ أَنَّهُ کَانَ مِنْ فَضْلِهِ ص عِنْدَ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ شَرَفِهِ مَا أَوْجَبَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْعَفْوَ لِمَنْ خَفَضَ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی کِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ» ثُمَّ قَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ «مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ».
ثُمَّ قَرَّبَهُ مِنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ حَبَّبَهُ إِلَیهِمْ وَ کَانَ یقُولُ ص خَالَطَ حُبِّی دِمَاءَ أُمَّتِی فَإِنَّهُمْ یؤْثِرُونِّی عَلَى الْآباءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَقَدْ کَانَ أَرْحَمَ النَّاسِ وَ أَرْأَفَهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «النَّبِی أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»؛
وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ ص فِی الدُّنْیا وَ مِنْ فَضْلِهِ فِی الْآخِرَةِ مَا تَقْصُرُ عَنْهُ الصِّفَاتُ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکَ بِمَا یحْمِلُهُ قَلْبُکَ وَ لَا یدْفَعُهُ عَقْلُکَ وَ لَا تُنْکِرُهُ بِعِلْمٍ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ فَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ أَنَّ أَهْلَ النَّارِ یهْتِفُونَ وَ یصْرُخُونَ بِأَصْوَاتِهِمْ نَدَماً أَنْ لَا یکُونُوا قَدْ أَجَابُوهُ فِی الدُّنْیا فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «یوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ» فَ«یقُولُونَ یا لَیتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا»؛
وَ قَدْ ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَى الرُّسُلَ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ لِکَرَامَتِهِ ص فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ» وَ قَالَ «إِنَّا أَوْحَینا إِلَیکَ کَما أَوْحَینا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیینَ مِنْ بَعْدِهِ» وَ النَّبِیونَ قَبْلَهُ فَبَدَأَ بِهِ ص وَ هُوَ آخِرُهُمْ وَ لَقَدْ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِیعِ الْأُمَمِ فَقَالَ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ «کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر».
فَقَالَ الْیهُودِی إِنَّ آدَمَ ع أَسْجَدَ اللَّهُ الْمَلَائِکَةَ لَه ...
ب) ادامه حدیث درگیری بین عایشه و امام حسین ع
2) در ذیل آیه قبل (حدیث 3) روایتی از امام باقر ع نقل شد درباره مسائل مربوط به دفن پیکر مطهر امام حسن ع و گفتگویی که بین امام حسین ع و عایشه درگرفت. در ادامه، امام حسین ع مطلب را این گونه ادامه دادند:
همانا خداوند تبارک و تعالی فرمود: «ای آن کسانی که ایمان آوردهاند، داخل حجرههای پیامبر نشوید مگر به شما اذن داده شود» (احزاب/53) و تو مردانی را بدون اذن رسول الله ص در حجره وی وارد کردی! و نیز خداوند فرمود: «ای آن کسانی که ایمان آوردند، صداهایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید» (حجرات/1)؛ و به جان خودم سوگند که تو براى پدرت و فاروق او [یعنى: عمر] کنار گوش رسول خدا ص کلنگها زدى؛ و خداوند عزّوجلّ فرمود: «همانا کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند، هماناناند که خداوند دلهایشان را برای تقوا امتحان کرده است» (حجرات/3) و به جان خودم سوگند، که هر آینه پدرت و فاروق او، به خاطر نزدیک کردن خویش به رسول الله ص [= دفن شدنشان در کنار رسول الله ص] به ایشان آزار رساندند، و حقش را آن گونه که خدا بر زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله ایشان را به آن امر فرموده بود رعایت نکردند. به درستى که خدا درباره [احترام به] مؤمنان حرمت هرآنچه در زندگی شان لازم است را در مرگشان هم لازم شمرده است؛ و به خدا سوگند اى عائشه که، اگر آنچه را که تو درباره دفن امام حسن ع نزد پدرش صلى الله علیه و آله بدت میآید، در میان ما و خدا روا مىبود [چون اشاره شد که بلند کردن صدا و کلنگ زدن نزد گوش پیامبر ص جایز نیست]، هر آینه مىدیدی که او علیرغم نظر تو حتما همینجا دفن مىشود.
سپس محمد بن حنفیه به سخن در آمد و گفت: اى عایشه، یک روز بر استر سوار مىشوى، و روزى بر شتر؟ و از فرط دشمنیای که با بنیهاشم داری نمیتوانی جلوی نفس خودت را بگیری و در زمین آرام و قرار پیدا کنی؟
عایشه رو به محمد آورد و گفت: اى پسر حنفیه، اینها فاطمیاند که سخن مىگویند، تو چه میگویی؟!
امام حسین علیه السلام به او فرمود: چرا فاطمی بودن محمد را انکار مىکنى؟ به خدا سوگند، که از سه فاطمه متولّد شده: فاطمه بنت عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (= همسر عبدالمطلب و مادربزرگ پیامبر و حضرت علی ع)، و فاطمه بنت اسد بن هاشم (همسر ابوطالب و مادر حضرت علی ع)، و فاطمه بنت زائدة بن أصمّ بن رواحة بن حجر بن عبد معیص بن عامر*.
عایشه، به امام حسین ع گفت: پسرتان را دور کنید و او را ببرید، که شما انسانهایی اهل خصومت و نزاع هستید!
بعد از آن، امام حسین ع پیکر مطهر امام حسن ع را بردند و در قبرستان بقیع دفن کردند.
* پینوشت. طبق بسیاری از متون، فاطمه بنت زائدة بن أصمّ ..، نام مادر حضرت خدیجه است. درباره اینکه مادر حضرت خدیجه چگونه با محمد حنفیه نسبت پیدا میکند در حدی که تفحص شد چیزی نیافتم. البته مرحوم مجلسی در مرآة العقول، ج3، ص319 در ذیل این حدیث، وی را زوجه هاشم و مادر عبدالمطلب دانسته است (و در ویکی فقه ذیل عنوان «ممانعت عایشه از دفن امام حسن در خانه پیامبر» نیز همین دیدگاه بدون ارجاع به هیچ منبعی آمده است)؛ در حالی که خود مرحوم مجلسی در همان کتاب ج5، ص179 از قول قرطبی، فاطمه بنت زائده بنت اصم را مادر حضرت خدیجه معرفی کرده است؛ و در بسیاری از منابع، نام مادر عبدالمطلب، سَلْمَى بنت عَمْرِو بن زَید بن لَبِید بن خِدَاش بن حَرَام بن جُنْدَب بنِ عامِرِ بن غَنْم بن عَدِی بن النجّار معرفی شده است؛ و هیچ منبع دیگری نیز یافت نشد که این نام به عنوان نام مادر عبدالمطلب معرفی کرده باشد.
الکافی، ج1، ص303
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیمَانَ الدَّیلَمِی عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ:
... لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یقُولُ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلَّا أَنْ یؤْذَنَ لَکُمْ» وَ قَدْ أَدْخَلْتِ أَنْتِ بَیتَ رَسُولِ اللَّهِ ص الرِّجَالَ بِغَیرِ إِذْنِهِ؛ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی» وَ لَعَمْرِی لَقَدْ ضَرَبْتِ أَنْتِ لِأَبِیکِ وَ فَارُوقِهِ عِنْدَ أُذُنِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمَعَاوِلَ؛ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» وَ لَعَمْرِی لَقَدْ أَدْخَلَ أَبُوکِ وَ فَارُوقُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِقُرْبِهِمَا مِنْهُ الْأَذَى وَ مَا رَعَیا مِنْ حَقِّهِ مَا أَمَرَهُمَا اللَّهُ بِهِ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ص؛ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْیاءً. وَ تَاللَّهِ یا عَائِشَةُ لَوْ کَانَ هَذَا الَّذِی کَرِهْتِیهِ مِنْ دَفْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِیهِ رَسُولِ اللَّهِ ص جَائِزاً فِیمَا بَینَنَا وَ بَینَ اللَّهِ لَعَلِمْتِ أَنَّهُ سَیدْفَنُ وَ إِنْ رَغِمَ مَعْطِسُکِ.
قَالَ: ثُمَّ تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیةِ وَ قَالَ: یا عَائِشَةُ یوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یوْماً عَلَى جَمَلٍ؟! فَمَا تَمْلِکِینَ نَفْسَکِ وَ لَا تَمْلِکِینَ الْأَرْضَ عَدَاوَةً لِبَنِی هَاشِمٍ؟!
قَالَ: فَأَقْبَلَتْ عَلَیهِ فَقَالَتْ: یا ابْنَ الْحَنَفِیةِ هَؤُلَاءِ الْفَوَاطِمُ یتَکَلَّمُونَ؛ فَمَا کَلَامُکَ؟!
فَقَالَ لَهَا الْحُسَینُ ع: وَ أَنَّى تُبْعِدِینَ مُحَمَّداً مِنَ الْفَوَاطِمِ؟! فَوَ اللَّهِ لَقَدْ وَلَدَتْهُ ثَلَاثُ فَوَاطِمَ: فَاطِمَةُ بِنْتُ عِمْرَانَ بْنِ عَائِذِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مَخْزُومٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ زَائِدَةَ بْنِ الْأَصَمِّ ابْنِ رَوَاحَةَ بْنِ حُجْرِ بْنِ عَبْدِ مَعِیصِ بْنِ عَامِرٍ.
قَالَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لِلْحُسَینِ ع: نَحُّوا ابْنَکُمْ وَ اذْهَبُوا بِهِ فَإِنَّکُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ قَالَ فَمَضَى الْحُسَینُ ع إِلَى قَبْرِ أُمِّهِ ثُمَّ أَخْرَجَهُ فَدَفَنَهُ بِالْبَقِیعِ.
ج) تطبیق مصداق «امتحن الله قلبه» بر امام علی ع در حدیث نبوی
3) الف. واقعه زیر در بسیاری از منابع شیعه و سنی با عبارات مختلف و از طرق مختلف نقل شده است؛ که متن واقعه را بر اساس یکی از سندهایی که نزد اهل سنت کاملا صحیح است میآوریم:
ربعی بن خراش از امیرالمؤمنین علیه السلام حکایت کرده است که:
هنگامی که مکه فتح شد [در برخی نقلها: در صلح حدیبیّه]، گروهی از قریش نزد پیامبر ص آمدند و گفتند: ای محمّد ص! ما همپیمانان و قوم تو هستیم؛ گروهی از فرزندان و بردگان ما به تو پیوستهاند؛ آنها تمایلی به اسلام ندارند بلکه از زیر کار فرار میکنند؛ بنابراین آنها را به ما بازگردان.
رسول الله ص با ابوبکر در این کار مشورت کرد؛ او گفت: «یا رسول الله! اینها راست میگویند؛ پس چهره رسول الله ص [از ناراحتی] دگرگون شد.
فرمود: عمر! نظر تو چیست؟
او هم همانند سخن ابوبکر را گفت.
در این هنگام رسول الله ص فرمود: ای جماعت قریش! قطعا خداوند علیه شما مردی را برانگیزاند که خدا دلش را برای ایمان امتحان نموده؛ او گردنهای شما را بر اساس [دستور] دین بزند!
ابوبکر گفت: یا رسول الله! آیا آن شخص من هستم؟
فرمود: خیر.
عمر گفت: یا رسول الله! آیا آن شخص من هستم؟
فرمود: خیر! بلکه او کسی است که در مسجد در حال وصلهزدن کفش است.
و پیامبر آن موقع کفشش را به علی ع داده بود که وصله بزند.
ربعیبنخِراش در ادامه گفت: و علی ع فرمود: همانا من از رسولخدا ص شنیدم که میفرمود: «بر من دروغ نبندید؛ که هرکس به من دروغی نسبت دهد، وارد جهنم خواهد شد».
شرح مشکل الآثار (للطحاوی م321)، ج10، ص231؛ المستدرک على الصحیحین (للحاکم)، ج2، ص149
حَدَّثَنَا فَهْدُ بْنُ سُلَیمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْأَصْبَهَانِی، [المستدرک: أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الشَّیبَانِی، ثنا ابْنُ أَبِی غَرَزَةَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدٍ الْأَصْبَهَانِی،] قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِیکُ بْنُ عَبْدِ اللهِ النَّخَعِی، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ، عَنْ رِبْعِی بْنِ حِرَاشٍ، عَنْ عَلِی رَضِی اللهُ عَنْهُ، قَالَ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ [آله و] سَلَّمَ یقُولُ لَمَّا افْتَتَحَ مَکَّةَ، وَأَتَاهُ أُنَاسٌ مِنْ قُرَیشٍ، فَقَالُوا: یا مُحَمَّدُ، إِنَّا حُلَفَاؤُکَ وَقَوْمُکَ، وَإِنَّهُ قَدْ لَحِقَ بِکَ أَبْنَاؤُنَا وَأَرِقَّاؤُنَا، وَلَیسَ بِهِمْ رَغْبَةٌ فِی الْإِسْلَامِ، وَإِنَّمَا فَرُّوا مِنَ الْعَمَلِ، فَارْدُدْهُمْ عَلَینَا.
فَشَاوَرَ أَبَا بَکْرٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ فِی أَمْرِهِمْ، فَقَالَ: صَدَقُوا یا رَسُولَ اللهِ.
فَتَغَیرَ وَجْهُهُ، فَقَالَ: یا عُمَرُ، مَا تَرَى؟
فَقَالَ مِثْلَ قَوْلِ أَبِی بَکْرٍ.
فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: یا مَعْشَرَ قُرَیشٍ، لَیبْعَثَنَّ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَیکُمْ رَجُلًا مِنْکُمُ، امْتَحَنَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ، یضْرِبُ رِقَابَکُمْ عَلَى الدِّینِ.
فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا هُوَ یا رَسُولَ اللهِ؟
قَالَ: لَا.
قَالَ عُمَرُ: أَنَا هُوَ یا رَسُولَ اللهِ؟
قَالَ: لَا، وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ فِی الْمَسْجِدِ.
قَالَ: وَکَانَ قَدْ أَلْقَى إِلَى عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ نَعْلَهُ یخْصِفُهَا.
قَالَ: وَقَالَ عَلِی: أَمَا إِنِّی سَمِعْتُهُ یقُولُ: لَا تَکْذِبُوا عَلَی، فَإِنَّهُ مَنْ یکْذِبْ عَلَی یلِجِ النَّارَ؛
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ وَلَمْ یخَرِّجَاهُ [التعلیق - من تلخیص الذهبی] صحیح على شرط مسلم.
برخی از منابع اهل سنت که این حدیث با عبارات مختلف در آنها آمده است:
مصنف ابن أبی شیبة، ج18، ص60[3]؛ مسند أحمد، ج17، ص390-391[4]؛ فضائل الصحابة (لأحمد بن حنبل)، ج2، ص649[5]؛ سنن الترمذی، ج6، ص81[6]؛ مسند البزار (= البحر الزخار)، ج3، ص118[7]؛ المحاسن والمساوئ (للبیهقی)، ص18[8]؛ شرح معانی الآثار (للطحاوی)، ج4، ص359[9]؛ طرق حدیث من کذب علی متعمدا (للطبرانی)، ص41[10]
برخی از منابع شیعه که این حدیث با عبارات مختلف در آنها آمده است:
الإرشاد (للمفید)، ج1، ص122-123[11]؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج1، ص335[12]؛ بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ص216[13]؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص189[14]؛ مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج3، ص44[15]؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص583-584[16]
ب. بر اساس حدیثی از امام باقر ع این واقعه از وقایعی است که حضرت علی ع در شورایی که عمر برای تعیین جانشین خود مشخص کرده بود برای احتجاج و نشان دادن برتری خود بدان استشهاد کردند:
امیرالمؤمنین ع فرمود: ... شما را به خدا سوگند میدهم: آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسول الله ص در موردش فرموده باشد قطعا کسی را برای شما برمیانگیزانم که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده باشد؟
گفتند: خیر.
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص143
رَوَى عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْبَاقِرِ عَلَیهِ وَ عَلَى آبَائِهِ السَّلَامُ قَالَ:
إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أَجْمَعَ عَلَى الشُّورَى بَعَثَ إِلَى سِتَّةِ نَفَرٍ مِنْ قُرَیشٍ إِلَى عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ إِلَى الزُّبَیرِ بْنِ الْعَوَّامِ وَ إِلَى طَلْحَةَ بْنِ عُبَیدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یدْخُلُوا إِلَى الْبَیتِ وَ لَا یخْرُجُوا مِنْهُ حَتَّى یبَایعُوا لِأَحَدِهِمْ؛ فَإِنِ اجْتَمَعَ أَرْبَعَةٌ عَلَى وَاحِدٍ وَ أَبَى وَاحِدٌ أَنْ یبَایعَهُمْ قُتِلَ وَ إِنِ امْتَنَعَ اثْنَانِ وَ بَایعَ ثَلَاثَةٌ قُتِلَا. فَأَجْمَعَ رَأْیهُمْ عَلَى عُثْمَانَ فَلَمَّا رَأَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا هَمَّ الْقَوْمُ بِهِ مِنَ الْبَیعَةِ لِعُثْمَانَ قَامَ فِیهِمْ لِیتَّخِذَ عَلَیهِمُ الْحُجَّةَ؛ فَقَالَ ع لَهُم ...
قَالَ: نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَأَبْعَثَنَّ إِلَیکُمْ رَجُلًا امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ غَیرِی؟
قَالُوا: لا. ...
[1] . در جلسه170، حدیث1 http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/
جلسه426 حدیث4 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/
جلسه 428، حدیث2 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-9/
جلسه 756، حدیث1 http://yekaye.ir/ya-seen-36-9/
جلسه 829، حدیث1 http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/
جلسه 835، حدیث 4 https://yekaye.ir/ale-imran-3-164/
جلسه 906، حدیث1 https://yekaye.ir/ale-imran-3-183/
فراز پایانیاش در جلسه 470 حدیث1 http://yekaye.ir/al-qalam-68-4/
[2] . همه ارجاعات فوق؛ غیر از جلسه 427
[3] . حدثنا أسود بن عامر عن شریک عن منصور عن ربعی عن علی عن النبی -صلى اللَّه عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ- قال: یا معشر قریش لیبعثن اللَّه علیکم رجلًا منکم قد امتحن اللَّه قلبه للإیمان فیضربکم أو یضرب رقابکم، فقال أبو بکر: أنا هو یا رسول اللَّه؟ قال: لا، (فقال) عمر: أنا هو یا رسول اللَّه؟ قال: لا، ولکنه خاصف النعل، وکان أعطى علیًا نعله یخصفها.
[4]. حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا فِطْرٌ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ رَجَاءٍ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِیلِهِ، کَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِیلِهِ قَالَ: فَقَامَ أَبُو بَکْرٍ، وَعُمَرُ فَقَالَ: لَا وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ ، وَعَلِیٌّ یَخْصِفُ نَعْلَهُ
[5]. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، نا یَحْیَى الْحِمَّانِیُّ، نا شَرِیکٌ قثنا مَنْصُورٌ - وَلَوْ أَنَّ غَیْرَ مَنْصُورٍ حَدَّثَنِی مَا قَبِلْتُهُ مِنْهُ، وَلَقَدْ سَأَلْتُهُ فَأَبَى أَنْ یُحَدِّثَنِی، فَلَمَّا جَرَتْ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَعْرِفَةُ کَانَ هُوَ الَّذِی دَعَانِی إِلَیْهِ، وَمَا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَلَکِنْ هُوَ ابْتَدَأَنِی بِهِ - قَالَ: حَدَّثَنِی رِبْعِیُّ بْنُ حِرَاشٍ، قثنا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بِالرَّحَبَةِ قَالَ: اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ وَفِیهِمْ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو فَقَالُوا: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّ قَوْمًا لَحِقُوا بِکَ فَارْدُدْهُمْ عَلَیْنَا، فَغَضِبَ حَتَّى رُئِیَ الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ: لَتَنْتَهُنَّ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ، أَوْ لَیَبْعَثَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ رَجُلًا مِنْکُمْ، امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ، یَضْرِبُ رِقَابَکُمْ عَلَى الدِّینِ؛ ، قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَبُو بَکْرٍ؟ قَالَ: لَا؛ ، قِیلَ: فَعُمَرُ؟ قَالَ: لَا، وَلَکِنْ خَاصِفُ النَّعْلِ فِی الْحُجْرَةِ؛ . ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ: أَمَا إِنِّی قَدْ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ یَقُولُ: لَا تَکْذِبُوا عَلَیَّ، فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَلِجِ النَّارَ.
[6]. قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ، لَتَنْتَهُنَّ أَوْ لَیَبْعَثَنَّ اللهُ عَلَیْکُمْ مَنْ یَضْرِبُ رِقَابَکُمْ بِالسَّیْفِ عَلَى الدِّینِ، قَدِ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ عَلَى الْإِیمَانِ. قَالُوا: مَنْ هُوَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ: مَنْ هُوَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ وَقَالَ عُمَرُ: مَنْ هُوَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: هُوَ خَاصِفُ النَّعْلِ، وَکَانَ أَعْطَى عَلِیًّا نَعْلَهُ یَخْصِفُهَا. قَالَ: ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا عَلِیٌّ، فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ قَالَ: مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ. هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ غَرِیبٌ.
[7]. حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ، وَأَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى، قَالَا: نا أَبُو غَسَّانَ، قَالَ: نا یَحْیَى بْنُ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ رِبْعِیٍّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ، إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ فَقَالُوا: إِنَّ أَرِقَّاءَنَا لَحِقُوا بِکَ وَدَخَلَ مَعَکَ فِی هَذَا الْأَمْرِ مَنْ لَیْسَ هُوَ لَهُ بِأَهْلٍ ارْدُدْهُمْ عَلَیْنَا فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: حَتَّى یُرَى الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ: لَتَنْهِیُنَّ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ، أَوْ لَیَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْکُمُ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ یَضْرِبُ رِقَابَکُمْ عَلَى الدِّینِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ: أَبُو بَکْرٍ؟ قَالَ: لَا قِیلَ: فَعُمَرُ؟ قَالَ: لَا وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ الَّذِی فِی الْحُجْرَةِ. قَالَ عَلِیُّ فَکُنْتُ أَنَا خَاصِفَ النَّعْلِ.
[8] . وعن علی قال: قال رسول الله، صلى الله عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: یا معشر قریش والله لیبعثن الله علیکم رجلاً منکم قد امتحن الله قلبه للإیمان یضرب رقابکم على الدین. فقال أبو بکر: أنا هو یا رسول الله؟ قال: لا. فقال عمر: أنا هو یا رسول الله؟ قال: لا، ولکنه خاصف النعل، وأنا أخصف نعل رسول الله، صلى الله عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ؛
[9]. حَدَّثَنَا فَهْدٌ، قَالَ: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدٍ الْأَصْبَهَانِیُّ، قَالَ: ثنا شَرِیکٌ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ حِرَاشٍ، عَنْ عَلِیٍّ، رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ یَقُولُ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ ، لَیَبْعَثَنَّ اللهُ عَلَیْکُمْ رَجُلًا ، امْتَحَنَ اللهُ بِهِ الْإِیمَانَ ، یَضْرِبُ رِقَابَکُمْ عَلَى الدِّینِ؛ . فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَا هُوَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: لَا؛ . فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَا هُوَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ لَا، وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ فِی الْمَسْجِدِ.
[10] . حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ سَعِیدٍ الرَّازِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَیْسَرَةَ الرَّازِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو زُهَیْرٍ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنِ مَغْرَاءَ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ رَاشِدٍ الْغَنَوِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ رُمَّانَةَ، عَنْ أَبِی بُرْدَةَ، عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ حِرَاشٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: لَمَّا جَاءَ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ قَالَ: مَا أَنْتُمْ بِمُنْتَهِینَ حَتَّى أَبْعَثَ إِلَیْکُمْ رَجُلًا یَضْرِبُ رِقَابَکُمْ عَلَى الدِّینِ؛ ، فَقَالَ بَعْضُ مَنْ عِنْدَهُ: أَنَا هُوَ، وَقَالَ غَیْرُهُ: أَنَا هُوَ، قَالَ: لَا، وَلَکِنْ هُوَ خَاصِفُ النَّعْلِ؛ ، وَکَانَ عَلِیٌّ یَخْصِفُ النَّعْلَ، قَالَ: وَقَالَ عَلِیٌّ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ یَقُولُ: مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ؛ قَالَ قَیْسُ بْنُ رُمَّانَةَ: ثُمَّ لَقِیتُ رِبْعِیَّ بْنَ حِرَاشٍ فَحَدَّثَنِی بِهِ عَنْ عَلِیٍّ ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ کَمَا حَدَّثَنِی أَبُو بُرْدَةَ عَنْ رِبْعِیٍّ.