1066) سوره حجرات (49)، آیه1 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَ
ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را / چیزی را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید و در برابر خداوند تقوا پیشه کنید؛ چرا که خداوند شنوا و دانای مطلق است.
اختلاف قرائت
لاتُقَدِّمُوا / لاتَقَدَّموا / لاتَّقدَّموا / لاتَقْدَموا / لاتُقْدِموا
در اغلب قرائات این کلمه از باب تفعیل، یعنی با ضمه «تاء» و کسره «دال» مشدد (لا تُقَدِّمُوا) قرائت شده است؛ که ظاهرا فعل متعدی (مقدم نکنید) است و توضیح آن در نکات ادبی خواهد آمد.
اما در یکی از قرائات عشر (یعقوب) و بسیاری از قرائات غیرمشهور (ابنعباس، ابنمسعود، أبوهریرة، أبورزین، عائشة، سلمی، عکرمة، أبوحیوة، ضحاک، قتادة، ابنسیرین، ابنیعمر، ابنمقسم) از باب تفعّل، یعنی با فتحه «تاء» و فتحه «دال» مشدد (لاتَقَدَّموا) قرائت شده است؛ که در این حالت در اصل لا تَتَقَدَّموا بوده و «ت» اول آن حذف شده است؛ که در این صورت فعل لازم (مقدم نشوید؛ پیشی نگیرید) خواهد بود.
البته این حالت اخیر در برخی از قرائات مکی (روایت بزی از قرائت ابنکثیر) نیز وجود دارد با این تفاوت که به صورت «لا تَّقدَّموا» قرائت کرده؛ یعنی به جای حذف «ت»، این دو «ت» درهم ادغام شده است و به خاطر التقای ساکنینی که پیش میآید حرف «لا» را باید با مد خواند.
در قرائات غیرمعروف این عبارت به صورت فعل ثلاثی مجرد (لاتَقْدَموا) و باب افعال (لاتُقْدِموا) نیز قرائت شده است؛ که میتواند به یکی از دو معنای فوق، ویا به معنای «اقدام نکنید» باشد.
معجم القراءات ج 9، ص75[1]؛ مجمع البیان، ج9، ص194[2]؛ الدر المنثور، ج6، ص84[3]
نکات ادبی
لا تُقَدِّمُوا
قبلا بیان شد که ماده «قدم» - نقطه مقابل «أخر» - در اصل دلالت دارد بر سبقت گرفتن و جلو افتادن؛ و تفاوتش با سبقت گرفتن این است که در سبقت گرفتن، اینکه کسی جلوتر بوده باشد و شخص به او برسد لحاظ شده، اما در تقدم، صرفا سابقه زمانی داشتن مد نظر است.
ابنمنظور و مرحوم طبرسی بر این باورند که هر چهار باب «قَدَمَ یَقْدُم» [یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّار؛ هود/98] و «تَقَدَّمَ یتقَدَّمُ» [لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّر؛ مدثر/37] و «أَقدَمَ یُقْدِم» و «اسْتَقْدَم یَسْتَقْدِم» [َإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛ اعراف/34، یونس/49، نحل/61] در معنای واحد به کار میروند، هرچند «أقدَمَ» گاه به معنای «اقدام کردن» و به انجام کاری روی آوردن هم به کار میرود. البته شاید بتوان گفت باب تفعل لزوما برای فعل لازم (جلو افتادن) به کار میرود، در حالی که ابواب دیگر گاهی برای حالت متعدی (جلو انداختن چیزی) نیز به کار میروند؛ چنانکه در خصوص ثلاثی مجرد و باب استفعال تنها موارد استعمالات قرآنی آنها که در بالا اشاره شد متعدی است.
«قَدِمَ إلی» مانند (وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً؛ فرقان/23)، به معنای «قصد انجام کاری را کردن» و «به کاری پرداختن» است.
«قَدَّمَ، یُقَدِّمُ» باب تفعیل از این ماده است که برای متعدی کردن به کار میرود و به معنای چیزی را مقدم کردن و از پیش فرستادن است (لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ؛ مائده/80) (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ؛ لمجادله/13). البته تعبیر «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ حجرات/1) را برخی به معنای «مقدم نشوید و پیشی نگیرید» دانستهاند (یعنی در معنای لازم)؛ اما راغب تذکر داده که این هم در معنای متعدی است: یعنی سخن و نظر و حکم خدا را بر سخن و دستور خدا و رسولش مقدم نکنید همان گونه که فرشتگان چنیناند: «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ» (أنبیاء/27)؛ و از ابنجنی نیز نقل شده است که مفعول در اینجا محذوف است و تقدیر کلام این بوده است که امری را بر آنچه که خداوند شما را بدان امر کرده مقدم نکنید.
«قَدَم» به معنای «گام» است که جمع آن «أقْدَام» میباشد و احتمالا از این جهت چنین نامیده شده که ابزاری برای جلو افتادن و پیشی گرفتن انسان است؛ و از همین کلمه، تعبیر «ثابتقدم کردن» (وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ؛ أنفال/ 11) و «قدم راستین داشتن» (کنایه از سابقه خوب داشتن) (قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ؛ یونس/2) به کار رفته است.
«قِدَم» به معنای وجود داشتن در گذشته و در مقابل «بقا: امتداد وجود در آینده» است که کلمه «قَدیم» از همین واژه و به معنای چیزی است که دارای سابقه زمانی طولانی در گذشته باشد (لَفی ضَلالِکَ الْقَدیم؛یوسف/95)؛ چنانکه در وصف خداوند تعابیر «قَدِیمَ الإحسان» به کار رفته است و صفت تفضیلی (أقدم: قدیمیتر) از همین کلمه هم در قرآن به کار رفته است: (آباؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ؛ شعرا/76)
جلسه 254 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-34 /
فعل «تقدّموا» در این آیه را میتواند متعدی باشد یا لازم:
اگر متعدی باشد، میتواند
از مواردی باشد که مفعولش کلاً نمیآید؛ شبیه زنده کردن و میراندن، یا اعطاء و منع، که گاه بدون مفعول میآید؛ مثلا میگویند خداوند زنده میکند و میمیراند؛ یا فلانی اعطا میکند و منع مینماید؛ که در این صورت دلالت بر مطلق جلو انداختن باشد؛ گویی خداوند میفرماید سزاوار نیست که هیچگونه جلو انداختنی توسط شما انجام شود.
مفعولش کلمهای مانند «الفعل» یا «الامر» یا ... باشد که حذف شده است.
و اگر لازم باشد (یعنی به معنای «لا تتقدموا» باشد) یک نحوه کاربرد مجازی خواهد بود؛ جلو نیفتید یعنی برای خودتان و برای نظرات شخصیتان تقدمی در محضر رسول الله قائل نباشید (مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج28، ص92[4])
اتَّقُوا
قبلا بیان شد که ماده «وقی» در اصل به معنای نگهداشتن و حفظ کردن است:
«وِقَایَة» به معنای حفظ چیزی است از اینکه مورد اذیت و ضرر قرار بگیرد، و «تَقْوی» به معنای قرار دادن خود در «وقایه»ای نسبت به آن چیزی است که ترس از آن میرود، و به همین مناسبت است که «تقوای الهی» در معنای «ترس از خدا» هم به کار رفته است. شهید مطهری تذکر میدهد که با توجه به ریشه معنایی این کلمه، ترجمه آن به «پرهیزگاری» ترجمه مناسبی نیست، چرا که این کلمه معنای گوشهنشینی و عزلت را القا میکند، در حالی که تقوی، قدرتی روحی است که موجب حفظ و کنترل آدمی بر خویش میشود و انسان را از گناه نگه میدارد؛ و نهایتا ترجمه «خودنگهداری» را برای این کلمه پیشنهاد میکنند.
«اتَّقِ» نیز فعل امر از ماده «وقی» در باب افتعال (در اصل به صورت «اِوتَقی») بوده است. چون باب افتعال چون معنای مطاوعه (پذیرش) میدهد، با توجه به ترجمه کلمه «تقوی» به «خودنگهداری»، لذا «اتَّقِ» به معنای آن است که حالت تقوی را در درون خود قبول و جاری کن و به تعبیر سادهتر: تقوی داشته باش.
جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1 /
ادامه دارد