ادامه جلسه 1065 (غرض سوره حجرات)
- غرض سوره و مروری بر محتوای کلی آن
1) از منظر علامه طباطبایی، سوره حجرات مشتمل بر مسائلى از احکام دین است که با آن سعادت زندگى فردى انسان تکمیل مىشود، و نظام صالح و طیب در مجتمع او مستقر مىگردد. بعضى از آن مسائل ادب جمیلى است که باید بین بنده و خداى سبحان رعایت شود، و پارهاى آدابى است که بندگان خدا باید در مورد رسول خدا (ص) رعایت کنند، که در پنج آیه اول سوره آمده. بعضى دیگر آن، احکام مربوط به مسائلى است که مردم در برخورد با همانندهایشان در مجتمع زندگى خود باید آن را رعایت کنند. قسمتى دیگر مربوط به برترىهایى است که بعضى افراد بر بعض دیگر دارند، که از اهم امورى است که جامعه مدنى با آن منتظم مىشود، و انسان را به سوى زندگى توأم با سعادت و عیش پاک و گوارا هدایت مىکند، و با آن بین دین حق با سایر سنتهای اجتماعى قانونی و غیر آن فرق مىگذارد. و در آخر، سوره را با اشاره به حقیقت ایمان و اسلام ختم نموده، بر بشریت منت مىگذارد که نور ایمان را به او افاضه فرموده است.
المیزان، ج18، ص305[1]؛ ترجمه المیزان، ج18، ص455
2) فخر رازی درباره آیات سوره حجرات دستهبندیای را مطرح کرده اشاره کرده است. وی میگوید «این سوره ارشاد مومنان است به مکارم اخلاق؛ که این یا در ارتباط با خداوند متعال است، یا با رسول، یا با سایر انسانها؛ که آنها هم دو قسمند: یا طایفه مومنان و داخل در رتبه طاعت با ایشان است، یا فاسق و خارج از طایفه آنان؛ که آن هم که در طایفه مومنان است یا نزد آنان حاضر است یا غایب؛ بدین ترتیب 5 قسم میشوند: ارتباط با (1) خدا ؛ (2) رسول؛ (3) فاسق؛ (4) مومن حاضر؛ (5) مومن غایب؛ و خداوند متعال 5 بار تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» را به کار برده و هربار به نحوه ارتباط با یکی از این 5 قسم راهنمایی کرده است.» (مفاتیح الغیب، ج28، ص97-98[2])
از آنجا که این دستهبندی مورد توجه برخی از متاخران قرار گرفته است (مثلا: التحریر و التنویر (ابن عاشور)، ج26، ص179 و 182؛ تفسیر آیات الاحکام (سایس)، ص695[3]؛ محاسن التاویل (قاسمی)، ج8 ، ص547) به نظر میرسد توضیحی درباره آن در اینجا مناسب باشد.
حقیقت این است که این دستهبندی به این صورت که بخواهیم محور دستهبندی را تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» قرار دهیم و هر متنی که با این آیه شروع میشود را یک دسته خاص بگردانیم بسیار قابل مناقشه است: مثلا در آیه اول که بحث جلو نیفتادن است خدا و رسول را با هم مطرح میکند (یعنی واقعا بحث رابطه با خدا را مستقل از رابطه با رسول مطرح نکرده است)؛ ویا اینکه قتال بین مومنان را لزوما ناظر به رابطه مومن و فاسق بدانیم محل مناقشه است (چنانکه در بسیاری از این قتالها هر دو طرف فاسقند)؛ و دستهبندی بر اساس مومن حاضر و مومن غایب نیز چندان قابل انطباق بر آیه نیست چنانکه سوءظن و تجسس صرفا ناظر به مومن غایب نیست. از اینها گذشته در این سوره یک آیه «یا ایها الناس» دارد که اگر قرار بود یک دستهبندی از آیات بر اساس نحوه خطاب قرار دادن انجام میشد حتما باید به این آیه هم اشاره میشد.
3) شاید بتوان گفت که مساله این سوره مدیریت پیوندها و ارتباطات اجتماعی است:
بحث را از جامعه دینی آغاز میکند که در جامعه دینی محور پیوندها باید ارتباط خاص با رسول الله که امام امت است باشد و انسانها نسبت به ایشان حرفشنوی داشته باشند؛
اما بلافاصله تذکر میدهد که این حرفشنوی نباید به صورت یک عادت در کل روابط جامعه دینی درآید تا حدی که اگر فاسقی هم خبر مهمی آورد بیتحقیق به وی اعتماد شود.
سپس سراغ پیوندهایی که بین خود مومنین وجود دارد و در معرض آسیب است میرود و وضع مطلوب این پیوندها را برادری معرفی میکند (که یک نوع رابطه گرم بین انسانهاست؛ نه رابطه سردی در حد صرفا رعایت عدالت) که در چنین فضایی آیات تذکر میدهد که وقتی رابطه گرم شد از خطرات این گونه روباط غفلت نکنید، این طور نباشد که در چنین فضای عاطفی حرمتها شکسته شود، یا نقطه ضعفهای همدیگر را به رخ بکشید؛ این نقطه ضعفها را در همدیگر نبینید و اگر هم دیدید علنی نکنید.
در گام بعد افق بحث را گستردهتر میکند و سراغ مطلب روابط انسانی (فراتر از جامعه دینی) میرود و تذکر میدهد که بالاخره انسانها تفاوت دارند (هم در خلقت و هم در اجتماع) و هدف این تفاوتها تعارف و به رسمیت شناختن همدیگر است نه برتریطلبی؛که معیار برتری فقط تقواست.
در فراز بعدی میکوشد سیر حرکت از ارتباطات ساده اجتماعی (تعارف) به ارتباطات عمیق دینی را مطرح کند؛ لذا ابتدا حرکت از اسلام به ایمان، و سپس به توصیف مومن حقیقی میپردازد؛ و در این مسیر هشدار میدهد که مبادا این حرکت ایمانی موجب غرور شما شود و نسبت خود با خدا را فراموش کنید؛ و بدین ترتیب پایان سوره با این تذکر به مبدا سوره (که تذکر بر جلو نیفتادن از خدا و رسول بود) برمیگردد.
4) احادیثی هم که درباره اهمیت این سوره آمده میتواند جهتگیری کلی سوره و ثمرات آن در زندگی را برای ما آشکار سازد:
ظاهرا هدف سوره تربیت جامعه اسلامی برای شکلگیری امت واحد ذیل شخصیت نبی اکرم ص است؛ پس کسی که بر این سوره (و در واقع بر رعایت مضامین آن) مداومت ورزد جزء زائران حضرت محمد ص محسوب میشود (حدیث1)؛
و شاید چون نسبتش را با تمام انسانهای اهل طاعت و معصیت اصلاح میکند از باب اینکه کسی که حسنهای بیاورد ده برابر پاداش میگیرد (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها؛ انعام/160) ده برابر تعداد همه افراد مطیع و عاصی ثواب میبرد (حدیث2)؛
و چون تکلیف مومنان را در درگیریها و نزاعها و مطلق روابط اجتماعی معلوم کرده، درآویختن به این سوره و آویختن آن به خود، انسان را در نزاعها حفظ میکند و درب همه خوبیها را در جامعه باز میکند (حدیث3)؛
و چون با اصلاح رابطه خود با پیامبر اکرم ص و با سایر مومنان، ذیل امت محمدی ص قرار میگیرد، از شیاطین جن هم حفظ میشود؛ و زایندگی (حفظ جنین) و توان پرورشدهندگیاش (جاری شدن شیر خشک شده) برقرار و تثبیت میگردد (حدیث4).
[1]. تتضمن السورة مسائل من شرائع الدین بها تتم الحیاة السعیدة للفرد و یستقر النظام الصالح الطیب فی المجتمع منها ما هو أدب جمیل للعبد مع الله سبحانه و مع رسوله کما فی الآیات الخمس فی مفتتح السورة، و منها ما یتعلق بالإنسان مع أمثاله من حیث وقوعهم فی المجتمع الحیوی، و منها ما یتعلق بتفاضل الأفراد و هو من أهم ما ینتظم به الاجتماع المدنی و یهدی الإنسان إلى الحیاة السعیدة و العیش الطیب الهنیء و یتمیز به دین الحق من غیره من السنن الاجتماعیة القانونیة و غیرها و تختتم السورة بالإشارة إلى حقیقة الإیمان و الإسلام و امتنانه تعالى بما یفیضه من نور الإیمان.
[2]. هذه السورة فیها إرشاد المؤمنین إلى مکارم الأخلاق، و هی إما مع اللّه تعالى أو مع الرسول صلى اللّه علیه و [آله و] سلم أو مع غیرهم من أبناء الجنس، و هم على صنفین، لأنهم إما أن یکونوا على طریقة المؤمنین و داخلین فی رتبة الطاعة أو خارجا عنها و هو الفاسق و الداخل فی طائفتهم السالک لطریقتهم إما أن یکون حاضرا عندهم أو غائبا عنهم فهذه خمسة أقسام أحدها: یتعلق بجانب اللّه و ثانیها: بجانب الرسول و ثالثها: بجانب الفساق و رابعها: بالمؤمن الحاضر و خامسها: بالمؤمن الغائب فذکرهم اللّه تعالى فی هذه السورة خمس مرات یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا و أرشدهم فی کل مرة إلى مکرمة مع قسم من الأقسام الخمس.
فقال أولًا: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ [الحجرات: 1] و ذکر الرسول کان لبیان طاعة اللّه لأنها لا تعلم إلا بقول رسول اللّه،
و قال ثانیاً: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ [الحجرات: 2] لبیان وجوب احترام النبی صلى اللّه علیه و سلم
و قال ثالثاً: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ لبیان وجوب الاحتراز عن الاعتماد على أقوالهم، فإنهم یریدون إلقاء الفتنة/ بینکم و بین ذلک عند تفسیر قوله وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا [الحجرات: 9]
و قال رابعاً: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ [الحجرات: 11] و قال: وَ لا تَنابَزُوا [الحجرات: 11] لبیان وجوب ترک إیذاء المؤمنین فی حضورهم و الازدراء بحالهم و منصبهم،
و قال خامساً: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ [الحجرات: 12] و قال: وَ لا تَجَسَّسُوا [الحجرات: 12] و قال: وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً لبیان وجوب الاحتراز عن إهانة جانب المؤمن حال غیبته، و ذکر ما لو کان حاضرا لتأذى،
و هو فی غایة الحسن من الترتیب، فإن قیل: لم لم یذکر المؤمن قبل الفاسق لتکون المراتب متدرجة الابتداء باللّه و رسوله، ثم بالمؤمن الحاضر، ثم بالمؤمن الغائب، ثم بالفاسق؟ نقول: قدم اللّه ما هو الأهم على ما دونه، فذکر جانب اللّه، ثم ذکر جانب الرسول، ثم ذکر ما یفضی إلى الاقتتال بین طوائف المسلمین بسبب الإصغاء إلى کلام الفاسق و الاعتماد علیه، فإنه یذکر کل ما کان أشد نفارا للصدور، و أما المؤمن الحاضر أو الغائب فلا یؤذی المؤمن إلى حد یفضی إلى القتل، ألا ترى أن اللّه تعالى ذکر عقیب نبأ الفاسق آیة الاقتتال، فقال: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا.
[3] . بقیه مفسران فقط عبارات وی را عینا نقل قول کردهاند اما سایس چون تلخیصی از آن ارائه کرده است متن وی را هم در اینجا میآوریم:
اشتملت سورة الحجرات على إرشاد المؤمنین إلى مکارم الأخلاق، و بیّنت لهم أقوم الطرق التی یسلکونها فی حیاتهم الدنیا، و خیر المناهج التی ینتهجونها فی معاملتهم، فبیّنت لهم أنواعا من الأدب، تختلف باختلاف من تکون المعاملة معه.
و ذلک أنه إمّا أن تکون المعاملة: مع اللّه تعالى، أو مع الرسول صلّى اللّه علیه و سلّم، أو مع غیرهم من بنی آدم و هؤلاء على قسمین، لأنهم إما مؤمنین ملتزمین الطاعة، أو خارجین عن حدودها و هؤلاء هم الفاسقون. و المؤمن الذی التزم حدود الطاعة إما أن یکون حاضرا أو غائبا، فهذه خمسة أصناف.
و قد جاء خطاب المؤمنین ب (یا أیها الذین آمنوا) فی هذه السورة خمس مرات، بیّن تعالى فی کلّ مرّة مکرمة تتناسب مع من تکون المعاملة معه.
- فقال فی جانب اللّه تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ و ذکر الرسول صلّى اللّه علیه و سلّم إنما جیء به هنا لأنه الذی یوضّح طریق طاعة اللّه تعالى.
- و قال فی جانب المعاملة مع الرسول صلّى اللّه علیه و سلّم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ.
- و قال فی جانب المؤمن الخارج عن حدود الطاعة (الفاسق): یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا.
- و قال فی جانب المعاملة مع المؤمنین الحاضرین: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ.
- و قال فی جانب الغائب: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ. و من أراد أن یقف على المکرمتین الأولیین فلیطلبهما فی کتب التفسیر.