سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1058) سوره واقعه (56) آیه 91 فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمین

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

1058) سوره واقعه (56) آیه 91

فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ

7-10 جمادی‌الاولی 1442

ترجمه

پس سلامی به تو از یاران دست راست.

اختلاف قرائات

فَسَلامٌ لَکَ / فَسَلامٌ إنَّکَ

قرائت مشهور به صورت «فسلام لک» است؛ اما در قرائت ابن مسعود به صورت « فَسَلامٌ إنَّکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ» نیز روایت شده است. (تأویلات أهل السنة [تفسیر الماتریدی] ج9، ص510[1])

نکات ادبی

فَسَلامٌ

اینکه حرف «ف» در اینجا چه نقشی ایفا می‌کند ظاهرا شبیه حرف «ف» در آیه 89 است؛ و البته در اینجا یک قول دیگری هم هست که در کلام تقدیم و تاخیری رخ داده است و اصلا «ف» فاء جواب نیست. (مجمع البیان، ج‏9، ص343[2])

سَلامٌ

قبلا در بحث از آیه 26 همین سوره اشاره شد که ماده «سلم» در اصل بر صحت و عافیت، و سلامتی از هرگونه عیب و آفتی دلالت دارد؛ به تعبیر دقیق‌تر، معنای محوری آن عبارت است از صحتِ پیکره چیزی و یکپارچگی آن، به نحوی که شکاف و یا نفوذی از غیر در آن نباشد؛ چنانکه «سَلَم» نام درختی است که تنه بلند و محکمش کاملا مثل نی صاف است؛ و نیز به سنگ سختی که پهن و بزرگ باشد «سَلام» گویند و در واقع این ماده، دلالت دارد بر یک نحوه موافقت شدید در ظاهر و باطن، به صورتی که هیچ خلاف و اختلافی در میان نباشد؛ و به همین جهت است که وقتی فی نفسه ملاحظه شود لازمه‌اش اعتدال و نظم و محفوظ ماندن از نقص و عیب و آفت می‌باشد؛ و همین قید (که در آن حصول وفاق و رفع خلاف در خود چیزی است) مایه تفاوت کلمه «سلامتی» با کلماتی مانند صحت و عافیت می‌باشد. البته برخی برخلاف مرحوم مصطفوی که «سلامت» را نقطه مقابل «خصومت» قرار داده، بر این باورند که نقطه مقابل آن «هلاکت» است و در تفاوت سلامت با صحت توضیح داده‌اند که صحت در مقابل مرض است اما سلامت در مقابل هلاکت؛ و از این روست که وقتی کسی از چیزی که ممکن است به وی آسیب شدید بزند و وی را به هلاکت برساند رهایی می‌یابد می‌گویند از آن به سلامت گذشت و سالم ماند ولی نمی‌گویند از آن به صحت گذشت و صحیح ماند؛ هرچند که استعمال کلمه سلامت بقدری گسترش یافته که برای کسی هم که از عیب و مریضی‌ای رها می‌شود به کاررفته است.

«سِلم» (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها، انفال/61؛ فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْن، محمد/35؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً، بقره/208) مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است و به معنای چیزی است که از مسالمت و وفاق و رفع اختلاف حاصل می‌شود و از این رو گفته‌اند که به معنای صلح است. و برخی بر این باورند که «سِلْم» و «سَلَم»‏ هر دو به معنای صلح به کار می‌رود: «أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ ... یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ» (نساء/90-91) «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» (نحل/28) «وَ أَلْقَوْا إِلَی اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَم‏» (نحل/87) و گاه «سَلَام» نیز در همین معنا به کار رفته است: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/94).

البته کلمات «سلام» و «سلامة» را هم مصدرهای دیگر ثلاثی مجرد این ماده دانسته‌اند که به همان معنای «سِلم» است که این حرف الف که در لفظ اضافه شده معنا را هم اضافه می‌کند و دلالت بر توافق کامل و رفع هرگونه خلافی است. بدین ترتیب معنای رایج «سلام» همان سلامت است: «یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده/16) «قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ» (هود/48) «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنینَ» (حجر/46) و شاید از این جهت که سلامتی حقیقی جز در بهشت حاصل نمی‌شود آنجا را «دارالسلام» خوانده‌اند: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (انعام/127) «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‏ دارِ السَّلامِ» (یونس/25) و تعبیر «سلام» که در مقام تحیت در «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ» (وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ؛ انعام/54) را نیز به معنای سلامتی دانسته‌اند؛ یعنی سلامتی از جانب خداوند بر شما باد؛ و نیز گفته شده که چون سلام اسمی از اسماء الله است ( هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ؛ حشر/23) لذا «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ» یعنی خداوند فوق شماست؛ و این احتمال درباره وجه تسمیه بهشت به «دارالسلام» هم مطرح شده است؛ یعنی سرایی که خداوند به طور خاص به خود نسبت داده [شبیه تعبیر «جنتی: بهشت من» (فجر/30)]. البته درباره اینکه چرا خود خداوند به این اسم نامیده شده، گفته‌اند از این بابت که هیچ چیزی نمی‌تواند هیچ گونه هرگونه گزند و آسیبی به او برساند و از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض می‌گردد مصون و سالم است. و برخی بر این باورند سلامی که ما بر انسانها می‌فرستیم با سخن و دعاست؛ اما سلامی که خداوند بر انسانها می‌فرستد با فعل خویش است؛ و البته منافاتی ندارد که خداوند هم با فعل خویش و هم با قول خویش بر ما سلام بفرستد؛ چنانکه گاه بر قول بودن آن تاکید شده: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ» (یس/58) و گاه ظرفیت هردو معنا را دارد: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ» (ق/34).

ظاهرا سنت «سلام» گفتن فقط برای ابتدای دیدار نیست؛ ‌بلکه در پایان دیدار و برای خداحافظی هم این سنت رایج است (چنانکه نماز را با سلام ختم می کنیم و بسیاری از سخنرانان هم کلامشان را با تعبیر «واالسلام علیکم و رحمة الله» ختم می‌کنند) چنانکه که حضرت ابراهیم ع وقتی از پدرخوانده‌اش جدا شد چنین گفت: «قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بی‏ حَفِیًّا» (مریم/47) و ظاهرا برای اعلام ترک گفتگو و مخاصمه هم گاه این تعبیر به کار می‌رود؛ و در آیات «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلینَ» (قصص/55) و «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ» (زخرف/89) نیز این احتمال را داده‌اند؛ و در خصوص آیه «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) هم این احتمال مطرح شد؛ و هم اینکه به معنای طلب سلامتی برای آنان باشد [یعنی در قبال مواجهه بد با ایشان، در حق جاهلان دعا می‌کنند] و هم این احتمال که «سلام» به معنای سخن محکم و استوار باشد؛ یعنی با سخن متین و موجهی پاسخ جاهلان را می‌دهند.

جلسه 993 https://yekaye. ir/al-waqiah-56-26/

حدیث

1) از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیات «و اما اگر از یاران دست راست بود، پس سلامی به تو از یاران دست راست. » (واقعه/90-91) روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمودند:

آنان شیعیان تو هستند؛ که فرزندان تو از آن‌ها در سِلم و امان هستند از اینکه با آنان بجنگند [آنان را بکشند].

الکافی، ج‏8، ص260

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِیِّ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکَیْمٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ بِجَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ» فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع:

هُمْ شِیعَتُکَ فَسَلِمَ وُلْدُکَ مِنْهُمْ أَنْ یَقْتُلُوهُمْ.

 

2) از امام باقر (علیه السلام) نیز در مورد آیه «پس سلامی به تو از یاران دست راست. » (واقعه/91) روایت شده است که فرمودند:

آن‌ها شیعیان هستند؛ [یعنی] خداوند سبحان به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید «پس سلامی به تو از یاران دست راست» یعنی همانا تو از آن‌ها در امان می‌مانی؛ آنان با فرزندان تو نمی‌جنگند [آنان را نمی‌کشند].

تأویل الآیات الظاهرة، ص628

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ» قَالَ:

هُمُ الشِّیعَةُ؛ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِنَبِیِّهِ «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ» یَعْنِی أَنَّکَ تَسْلَمُ مِنْهُمْ لَا یَقْتُلُونَ وُلْدَکَ. [3]

 

3) از امام سجاد از پردشان امام حسین ع روایت شده است که:

هنگامی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در بستر بیماری افتاد به حضرت علی (علیه السّلام) وصیّت نمود که امر او را کتمان، و خبرش را پوشیده دارد، و کسی را از بیماری حضرتش آگاه نسازد.

آن حضرت چنین کرد و خودش او را پرستاری می‌کرد و اسماء بنت عمیس -رحمها الله- به نحو مخفیانه، چنان که خود حضرت فاطمه (علیها السّلام) وصیت نموده بود، در این کار آن حضرت را کمک می‌کرد.

پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسید به امیر المؤمنین(علیه السّلام) وصیّت کرد که شخصا کار او را به دست گیرد، و او را شبانه به خاک سپارد، و قبرش را ناپیدا سازد [با زمین یکسان کند که جایش معلوم نباشد]. پس امیر المؤمنین(علیه السّلام) خود این کار را عهده‌دار شد و حضرت را به خاک سپرد، و محلّ‌ قبر او را ناپیدا ساخت.

چون دست مبارک از خاک قبر برفشاند اندوه و غم بر دلش هجوم آورد، به طوری که سیلاب اشک را بر گونه‌اش جاری ساخت، و رو به قبر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) گرداند و گفت:

ای رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبیبه‌ات و نور دیده‌ات و زائرت و کسی که در بقعه تو در میان خاک خفته و آن کس که خداوند زود رسیدن به تو را برایش برگزیده است.

یا رسول الله صبرم در فراق دختر برگزیده‌ات کاسته شد، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستی گرائید؛ و راهی برایم نمانده جز تأسی به سنّت تو و به اندوهی که با جدائی تو بر من فرود آمد؛ که همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم پس از آنکه جان مقدّست بر روی سینه‌ام جاری گشت [هنگام جان‌دادن سرت بسین? من چسبیده بود]، و تو را با دست خود به زیر خاک پنهان نمودم، و خودم شخصا امورت را بعهده گرفتم. آری در کتاب خدا [آیه‌ای است که سبب می‌شود] مصیبت‌ها را با آغوش باز بپذیریم: «همانا ما از آن خدائیم و همه به سوی او باز خواهیم گشت» (بقرة/156).

راستی که امانت پس گرفته شد، و گروگان دریافت گشت، و زهرا خیلی سریع از دستم ربوده شد.

ای رسول خدا اکنون دیگری چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره، در نظرم زشت جلوه می‌کند!

امّا اندوهم همیشگی گشته، و شبم به بیداری سپری خواهد شد؛ این اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه که خداوند همان سرایی را که تو در آن مقیم گشته‌ای برایم برگزیند.

غصّه‌ای دارم بس دلخراش، و اندوهی دارم آشفته‌ساز؛ چه زود میان ما جدائی افتاد و من تنها به خداوند شکوه می‌برم.

و بزودی دختر تو از همدستی امّتت علیه من و اینکه حقش را چگونه خوردند به تو گزارش می‌دهد؛ پس تو هم احوال را از او جویا شو، که بسی غمهای سوزانی که در سینه داشت و راهی برای برملا کردنش نمی‌یافت و بزودی بازگو خواهد نمود، و البتّه خداوند داوری می‌کند و او بهترین داوران است.

ای رسول خدا با تو خداحافظی می‌کنم، خداحافظی وداع‌کننده‌ای که نه [از بودن با تو] خسته شده و نه [از همنشنین با تو] ملول؛ پس اگر باز گردم از روی ملامت و دلتنگی نیست، و اگر بمانم از روی بدگمانی به وعده‌ای که خداوند به صبرپیشگان داده، نباشد، و البتّه که صبر مبارکتر و زیباتر است. و اگر بیم غلب? چیره‌شوندگان بر ما نبود [که مرا سرزنش کنند یا قبر فاطمه را بشکافند] ماندن در نزد قبر تو را بر خود لازم می‌نمودم، و در کنار آن معتکف می‌شدم، و بر این مصیبت بزرگ همچون مادری فرزند از دست داده می‌نالیدم.

در برابر دید خدا دخترت پنهانی به خاک سپرده می‌گردد، و حقّش به‌زور خورده می‌شود، و آشکارا از ارث خود محروم می‌گردد، و حال آنکه هنوز از عهد تو دیری نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است. پس ای رسول خدا به خداوند شکوه می‌برم. و در تو زیباترین تسلیت است، و صلوات و رحمت و برکات خداوند بر تو و بر او (فاطمه) باد».

الأمالی (للمفید)، ص281-283؛ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص258-259

قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِیِ‏ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ:

لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِیِّ ص وَصَّتْ إِلَی عَلِیٍّ ص أَنْ یَکْتُمَ أَمْرَهَا وَ یُخْفِیَ خَبَرَهَا وَ لَا یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ.

فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یَتَوَلَّی أَمْرَهَا وَ یَدْفِنَهَا لَیْلًا وَ یُعَفِّیَ قَبْرَهَا.

فَتَوَلَّی ذَلِکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّی مَوْضِعَ قَبْرِهَا. فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّیْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ:

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنِّی وَ السَّلَامُ‏ عَلَیْکَ‏ مِنِ‏ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَی بِبُقْعَتِکَ وَ الْمُخْتَارِ لَهَا اللَّهُ سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی؛ إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی بِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ التَّعَزِّی. فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَی صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی‏ وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی. نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْعَمُ الْقَبُولِ‏: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏». لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ؛ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ؛ یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ؛ لَا یَبْرَحُ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ. کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ؛ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا. وَ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو؛ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ‏ عَلَیَّ وَ عَلَی هَضْمِهَا حَقَّهَا؛ فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَی بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ؛ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ‏ «وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ».

سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ. فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ؛ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ؛ وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ‏ وَ أَجْمَلُ. وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ‏ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً؛ وَ لَلَبِثْتُ‏ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً؛ وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَی عَلَی جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ. فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً؛ وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ‏ مِنْکَ الذِّکْرُ! فَإِلَی اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَی وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ؛ وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ‏ .