سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1051) سوره واقعه (56) آیه 84 وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

1051) سوره واقعه (56) آیه 84

وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ

12-15 ربیع‌الثانی 1442

ترجمه

و شما آن هنگام می‌نگرید؛

اختلاف قراءت

حینَئِذٍ / حینِئِذٍ / حینْ إذ[1]

نکات ادبی

تَنْظُرُونَ

قبلا بیان شد که ماده «نظر» در اصل دلالت دارد بر تأمل کردن و نگریستن در چیزی و سپس به نحو استعاری در معانی دیگر نیز توسعه داده شده است، از جمله در معنای مهلت دادن.

برخی توضیح داده‌اند که «نظر» به معنای برگرداندن (تقلیب) بصر (= چشم) ویا بصیرت به منظور ادراک و دیدن چیزی است و لذا گاه به معنای تامل کردن به کار می‌رود. تفاوت «نظر» با تأمل در این است که تأمل، نظری است که امید می‌رود به معرفت آن چیزی که در آن نظر شده، برسد و غالبا نیازمند زمان است.

این کلمه در نزد عامه عموما در مورد بصر (دیدن با چشم)، و در نزد خواص غالبا در مورد «بصیرت» به کار می‌رود؛ در واقع، نظر ادراکی است که با اقبالی از جانب دیده ویا با فکر حاصل می‌شود: نظر با چشم، اقبال با دیدگان و گرداندن حدقه چشم به سوی شیء مورد نظر است؛ و نظر با فکر، اقبال ذهن به جانب امری است که مورد تامل قرار گرفته و نظر کردن سلطان در کار رعیت، اقبال به جانب ایشان با حُسن سیاست است. «نظیر» هم ‌به معنای «مثل و مانند» است گویی دو چیز که نظیر همدیگرند در کار هم نظر می‌کنند ویا در کارشان یکسان نظر شده است.

جلسه 743 http://yekaye.ir/al-fater-35-43/

حینَ

اغلب مشتقات ماده «حین» به نحوی بر یک معنای ناظر به زمان دلالت دارد؛ در عین حال کلمه «حَیْن» را به معنای «هلاکت» هم به کار رفته و گفته‌اند هر چیزی که با روال اصلی شیء همراه نباشد فعل «حین یحین حَیناً» در موردش به کار می‌رود (کتاب العین، ج‏3، ص304[2]) و همین موجب شده در خصوص اینکه اصل ماده «حین» بر چه چیزی دلالت دارد، تحلیل‌های متفاوتی رقم بخورد:

اغلب اهل لغت محور اصلی این ماده را همان معنای زمان معرفی کرده‌اند: در این میان، ابن‌فارس به همین بسنده کرده که صرفا بر زمان دلالت دارد؛ اندک باشد یا زیاد؛ و اطلاق «حین» به هلاکت هم گویی تسمیه به اسم مصدر است زیرا وقتی قرار است هلاک شود پس حتما حین و وقتی دارد (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص125-126[3])؛. راغب اصفهانی بر این باور است که «حین» به معنای وقت بلوغ و حصول چیزی است؛ و معنای مبهمی دارد که با مضاف الیه خاص می‌شود مانند «وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ‏» (ص/3) یا «حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ‏» (روم/17) و از آنجا که تعبیر «حَیَّنْتُ الشی‏ء» به معنای «وقتی را برای آن چیز قرار دادم» می‌باشد کلمه «حین» (= هلاک] به معنای «وقت مرگ» می‌باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص267-268[4]) و مرحوم مصطفوی هم معتقد است که معنای اصلی این ماده قطعه‌ای از زمان است که مبهم و مطلق باشد بدون اینکه در خود کلمه دلالتی بر معنای گذشت، حال یا آینده؛ و نیز دلالتی بر کم و زیاد بودنش باشد و همه اینها با قیود بیرونی و قرائن دیگر متعین می‌شود؛ و در تفاوتش با «زمان» و «مدت» می‌گوید که «زمان» مطلق امتداد زمانی است؛ «مدت» زمان محدودی است که به امتداد معینی مقید شده باشد؛ و «حین» زمان محدودی است که به امتداد معینی مقید نشده باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص334[5]) البته برخی با استناد به آیه «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/25) بر این باورند که «حین» در بسیاری از موارد در معنای «شش ماه» (مجاز القرآن (ابوعبیده)، ج‏1، ص340[6]؛ معانی القرآن (فراء)، ج‏2، ص45[7]؛ مجمع البیان، ج‏1، ص197[8]) یا یک سال (مفردات ألفاظ القرآن، ص268[9]) به کار رفته است؛ اما به نظر می‌رسد این قول، مخصوصا با استناد به این آیه چندان قابل دفاع نباشد.

در مقابل، حسن جبل بویژه از این بابت که معنای اصلی حرف «ح» را یک نحوه حک شدنی که همراه با خشک و گسترده شدن باشد»[10] می‌داند، با استناد به تعبیر «حان سنبل الزرع» که به معنای خشک شدن سنبل و آماده بودنش برای چیده شدن می‌باشد محور اصلی معنای این ماده «خشک شدن چیزی یعنی از بین رفتن رطوبت و تِری از درون آن که موجب می‌شود وقت تحصل آن سررسد»[11] معرفی کرده‌اند؛ آنگاه بر این باورند که وجه کاربرد آن در خصوص معنای هلاکت از این جهت است که آب مایه حیات در هر چیزی است (انبیاء/30) و لذا از دست دادن آب موجب هلاکت است؛ و وجه کاربرد آن در خصوص معنای ظرف زمانی را از باب «رسیدن زمان چیدن زراعت» دانسته‌اند که ظرف زمانی یعنی هر چیزی به وقتی که آنچه از آن مراد است برسد؛ ومعنایی که راغب اصفهانی در خصوص کلمه «حین» گفته بود را موید نظر خود می‌گیرند (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص507)

در هر صورت، اشاره شد که کلمه «حین» به معنای زمان یک ابهامی دارد و بسیاری از اوقات به صورت مضاف می‌آید که متعلقش معلوم شود و چون بر معنای ظرفیت دلالت می‌کند در این موارد غالبا در نقش مفعول فیه و لذا منصوب می‌باشد؛ مانند «الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ» (بقره/177) «إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ» (مائده/101) «شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ» (مائده/106)؛ هرچند که گاه ممکن است حرف جر بر روی آن بیاید و مجرور گردد: «وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها» (قصص/15)؛ البته در بسیاری از اوقات نیز این ابهامش یک نحوه موضوعیت دارد؛ که در این صورت غالبا به صورت مجرور به حرف جر «الی» و «حتی»: «لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حینٍ» (اعراف/24) «مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حینٍ» (یونس/98) «لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حینٍ» (یوسف/35) ویا مضاف الیه به کلمه «بعد»: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حینٍ» (ص/88) ویا «کل» «تُؤْتی‏ أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/25) می‌آید؛ هرچند گاه می‌شود که به صورتی که نه مضاف الیه باشد و نه مضاف هم به کار رفته است مانند: «هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» (انسان/1)

از کلماتی که معنایش به «حین» نزدیک است کلمه «دهر» است؛ در تفاوت ایناین دو گفته‌اند که «حین» به جمیع اوقات متناهی (ساعت، ماه، سال، و ...) گفته می‌ؤود؛ ما «دهر» ناظر است به اوقات متوالی مختلف؛ چنانکه دهریین وقتی گفتند « وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ» مقصودشان این است که صرفا زمانه با اختلاف احوالش مایه هلاکت و مرگ ما می‌شود؛ و نیز دهر فقط به زمانهای اندک گفته می‌شود (الفروق فی اللغة، ص265[12])

ماده «حین» 35 بار در قرآن کریم - و ظاهرا در همگی آنها تنها در همین معنای «زمان» - به کار رفته است.

حینَئِذٍ = حینَ + إِذْ + -ٍ

اشاره شد که کلمه «حینَ» بسیاری از اوقات به صورت مضاف می‌آید که یکی از حالات خاص آن، اضافه به کلمه «إذ» یا «إذا»ست ‌که اینها هم ظرف زمان‌اند که غالبا بعد از آنها جمله می‌آید؛ که گاه جمله مذکور حذف می‌شود و با تنوین بدان اشاره می‌شود و به صورت «حینَئِذٍ» می‌آید که غالبا به معنای «حین اذ کان [أو یکون] کذلک» می‌باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص334[13]) و در این آیه به معنای «حین اذا بلغت الحلقوم» می‌باشد (إعراب القرآن و بیانه، ج‏9، ص448)

 خوب است اشاره شود که از نظر خلیل تعبیر «حینَئِذٍ» معادل تعبیر «الان» است در جایی که آن لحظه دور باشد؛ که گاه برای تخفیف در کلام همزه آن به یاء تبدیل می‌شود (حینیذ) (کتاب العین، ج‏3، ص304[14]) که در برخی قرائات غیرمشهور از این آیه با چنین قرائتی نیز مواجهیم.

این ترکیب تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.

وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ

حرف واو را تقریبا عموما واو حالیه دانسته‌اند و جمله بعد از آن را حال برای فاعل «بلغت» در آیه قبل (إعراب القرآن و بیانه، ج‏9، ص448[15])؛ اما احتمال عطف دانستن آن نیز منتفی نیست.

 


[1] . قرأ عیسى بن عمر واللؤلؤی عن أبی عمرو «حینِئذٍ» بکسر النون اتباعا لحرکة الهمزة فی «إذ». وذهب العکبری إلى أنه جعلهما کالکلمة الواحدة وبنی الأول وکسر النون لالتقاء الساکنین. ولم یدرک ناشر مختصر ابن خالویه مراده من قوله: «بکسر النون» فضبط نون الفعل بالکسر «تنظرونِ» کذا! فتأمل. وقراءة الجماعة بفتح النون لأنه منصوب على الظرف. وقرأ أهل مکة «حِیْنَیذٍ» بترک الهمز. وذکر ابن خالویه أن فی مصحف عبد الله «حین إذ» بالقطع، وفصل «إذ» عن «حین» وأنها فی مصحفنا موصولة، وذکر و العکبری أنها بسکون النون لأنه نون الوقف «حینْ إذ». (معجم القراءات ج9، ص319)

[2] . الحَیْنُ: الهلاک. حانَ یَحِینُ حَیْنا، و کل شی‏ء لم یوفق للرشاد فقد حانَ حَیْناً. و الحائِنَة النازلة: ذات الحَیْن، و الجمیع: الحَوَائِن. قال النابغة: «بتبل غیر مطلب لدیها / و لکن الحَوَائِنَ قد تَحِینُ‏» و حَیَّنَهُ اللهُ فتَحَیَّنَ. و الحِین: وقتٌ من الزمان. تقول: حَانَ أن یکون ذلک یَحِینُ حَیْنُونة. و حَیَّنْتُ الشی‏ء: جعلت له حِینا. و التَّحْیِین: أن تحلب الناقة فی الیوم مرة واحدة. تقول: حَیّنها، إذا جعل لها ذلک الوقت، و هی مُحَیَّنة قال: «إذا أفنت أروى عیالک أفنها / و إن حُیِّنَتْ أربى على الوطب حَیْنُها».

[3] . الحاء و الیاء و النون أصلٌ واحد، ثم یحمل علیه، و الأصل الزمان. فالحِینُ الزَّمان قلیلَه و کثیرُه. و یقال عامَلْتُ فلاناً [مُحایَنَةً]، من الحِین. و أحیَنْتُ بالمکان: أقمتُ به حیناً. و حاز حِینُ کذا، أى قرُب. قال: «و إنَّ َّ سُلُوِّی‏ عن جمیلٍ لَساعة / من الدّهر ما حانت و لا حان حِینُها» و یقال حَیَّنتُ الشاة، إذا حَلَبْتَها مرة بعد مرة. و یقال حَیَّنْتُها جعلت لها حیناً. و التأفین: أن لا تجعل لها وقتاً تحلبُها فیه. قال المُخَبّل: «إذا أُفِنَتْ أُرْوَى عِیالَکَ أَفْنُها / و إن حُیِّنَت أربَى على الوَطْبِ حِینُها» و قال الفراء: الحِین حِینانِ، حینٌ لا یُوقَف على حدِّه، و هو الأکثر، و حینٌ ذکره اللَّه تعالى: تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ‏. و هذا محدودٌ لأنه ستّة أشهر.و أما المحمول على هذا فقولهم للهلاک حَیْن، و هو من القیاس، لأنه إذا أَتَى فلا بد له من حینٍ، فکأنه مسمَّى باسم المصدر.

[4] . الْحِینُ: وقت بلوغ الشی‏ء و حصوله، و هو مبهم المعنى و یتخصّص بالمضاف إلیه، نحو قوله تعالى: وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ‏ [ص/3]، و من قال حین یأتی على أوجه: للأجل، نحو: فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِینٍ‏ [الصافات/148]، و للسّنة، نحو قوله تعالى: تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ‏ بِإِذْنِ رَبِّها [إبراهیم/25]، و للساعة، نحو:حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ‏ [الروم/17]، و للزّمان المطلق، نحو: هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ [الدهر/1]، وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ‏ [ص/88]. فإنما فسّر ذلک بحسب ما وجده قد علق به، و یقال: عاملته مُحَایَنَةً: حینا و حینا، و أَحْیَنْتُ بالمکان: أقمت به حینا، و حَانَ حِینُ کذا، أی: قرب أوانه، و حَیَّنْتُ الشی‏ء: جعلت له حینا، و الْحِینُ عبّر به عن حین الموت.

[5] . أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو قطعة من الزمان المبهم المطلق من دون أن یقیّد بقید من زمان ماض أو مستقبل أو زمان قلیل أو کثیر، و یتعیّن معناه بقیود خارجیّة و ضمائم لفظیّة و قرائن أخرى. وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ، ... وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِینٍ‏، ... تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ‏، ... فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِینٍ‏، ... تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ‏، ... نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ‏. و الفرق بین الحین و الزمان و المدّة: أنّ الزمان بمعنى مطلق ما یمتدّ من الزمان من حیث هو هو. و المدّة زمان محدود مقیّدا بامتداد ما. و الْحِینُ: زمان محدود غیر مقیّد بامتداد. فهذا المفهوم أی قطعة محدودة من الزمان المطلق مأخوذ فی موارد استعمال کلمة الحین فی القرآن الکریم، و به یظهر لطف التعبیر به. و أمّا تعیین تلک القطعة من الزمان فبقرائن لفظیّة کما فی- وَ حِینَ الْبَأْسِ‏ ... حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ‏، ... حِینَ الْوَصِیَّةِ، ... حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ، ... حِینَ مَناصٍ، ... حِینَ مَوْتِها.و النصب على الظرفیّة، بکونها مفعولا فیها.

[6] . «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ» أی تخرج تمرتها، و الحین هاهنا ستة أشهر أو نحو ذلک

[7] . حدّثنا الفراء قال: حدّثنا ابن الغسیل الأنصارىّ عن عکرمة قال: الحین حینان: حین لا یدرک و هو قوله عزّ و جلّ: (هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ) (قال الفرّاء فهذا یقلّ و یکثر) لیست له غایة. قال عکرمة: و حین یدرک و هو قوله: (تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ) یعنى ستّة أشهر.

[8] . الحین و المدة و الزمان متقارب و الحین فی غیر هذا الموضع ستة أشهر یدل علیه قوله تعالى «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» و الحین یصلح للأوقات کلها إلا أنه فی الاستعمال فی الکثیر منها أکثر.

[9] . و من قال حین یأتی على أوجه: للأجل، نحو: فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِینٍ‏ [الصافات/148]، و للسّنة، نحو قوله تعالى: تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ‏ بِإِذْنِ رَبِّها [إبراهیم/25]، و للساعة، نحو:حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ‏ [الروم/17]، و للزّمان المطلق، نحو: هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ [الدهر/1]، وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ‏ [ص/88].

[10] . الحاء تعبیر عن احتکاک مع جفاف و عرض و النون تعبیر عن امتداد لشیء

[11] . یبس الشیء أی ذهاب الندی و البلل من أثنائه لبلوغه وقت تحصله.

[12] . (الفرق) بین الحین و السنة [کلمه «السنة» در اینجا اشتباه است و باید «الدهر» نوشته شود]: أن قولنا حین اسم جمع أوقاتا متناهیة سواء کان سنة أو شهورا أو أیاما أو ساعات و لهذا جاء فی القرآن لمعان مختلفة، و بینه و بین الدهر فرق و هو أن الدهر یقتضی أنه أوقات متوالیة مختلفة على ما ذکرنا و لهذا قال الله عز و جل حاکیا عن الدهریین (وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ) أی یهلکنا الدهر باختلاف أحواله، و الدهر أیضا لا یکون الا ساعات قلیلة و یکون الحین کذلک.

[13] . و من هذا الباب کلمة حینئذ، إلّا أنّ التنوین للتعویض، و التقدیر- حین إذ کان أو یکون کذلک، فالحین مضاف و منصوب على الظرفیّة، و جملة- إذ کان- مضاف الیها، و التنوین عوض عن المحذوف.وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ‏- أی حین إذ بلغت الحلقوم.

[14] . و حِینَئذٍ: تبعید لقولک الآن فإذا باعدوا بین الوقت باعدوا بإذ فقالوا: حینئذ، خففوا الهمزة فأبدلوها یاء فکتبوا حِینَیذٍ. و الحِینُ: یومُ القیامة. و أمّا مفهوم الهلاک: فباعتبار وصول وقت مخصوص و عروض حالة فیها تخالف‏ جریان الحالات السابقة، کالأجل المستعمل فی الموت.

[15] . (وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ) الواو حالیة و أنتم مبتدأ و حین ظرف أضیف إلى مثله و هو إذ و التنوین فیه عوض عن الجملة المضافة إلیها أی إذا بلغت النفس الحلقوم و جملة تنظرون خبر أنتم و جملة و أنتم حینئذ تنظرون حال من فاعل بلغت.