سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه 1049) و تجعلون رزقکم انکم تکذبون (رزق؛ احادیث)

 

رِزْقَکُمْ

درباره ماده «رزق»[1] [که در فارسی «روزی» گفته می‌شود] برخی معنای خاص‌تر غذایی که خورده می‌شود را محور تحلیل این ماده قرار داده‌اند و تبیینی کرده‌اند که این معنا بعدا عام شده است؛ مثلا حسن جبل می‌گوید معنای محوری این ماده عبارت است از: آنچه از طعام و مانند آن به نرمی و تدریجی در شکم وارد می‌شود (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص794).

اما اغلب معنای عامتری را محور قرار داده و غذا را صرفا مصداقی از آن دانسته‌اند. مثلا ابن فارس بر این باور است که اصل رزق در مورد عطاء و بخششی بوده که در زمان معین انجام می‌شده و بعد کم‌کم در بخشش‌های بدون وقت معین هم به کار رفته است؛ و گاه «رزق» در معنای «شکر» به کار می‌رود مانند همین آیه «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» (واقعه/82) (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص388[2]) و چه‌بسا این را که قرائت دیگری از همین آیه هست که به جای کلمه «رزق» کلمه «شکر» را قرائت کرده نیز موید همین مطلب باشد.

راغب بر این باور است که این ماده گاه به معنای عطای جاری (بخششی که در جریان است) می‌باشد اعم از دنیوی: «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ‏» (منافقون/ 10) «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (بقرة/ 3)، یا اخروی: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏» (آل عمران/ 169) ؛ و گاه نصیب و بهره‌ای که به شخص می‌رسد: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ‏» (واقعة/ 82)، و گاه به معنای آنچه به درون می‌رسد و مایه تغذی و بهره‌وری شخص می‌گردد: «فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ‏» (کهف/ 19) «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ؛ رِزْقاً لِلْعِبادِ» (ق/ 10- 11) (که این دومی را گفته‌اند چه‌بسا حمل بر عموم، و شامل خوردنی و پوشیدنی و ابزارآلات شود) (مفردات ألفاظ القرآن، ص351[3])

مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که اصل این ماده انعام مخصوصی است که به مقتضای حال طرف مقابل و مطابق با نیاز وی باشد که تداوم داشته باشد و به تداوم حیات وی کمک کند و تفاوت این ماده را با کلماتی مانند «احسان» و «انعام» و «اعطاء» و «حظ» و «نصیب» و «انفاق» در همین قیود می‌داند؛ یعنی از نظر وی، اولا قید مستمر بودن و مستلزم تداوم حیات بودن لحاظ نشده است؛ و ثانیا:

«احسان» (ماده «حسن») دلالت بر مطلق کار نیک می‌کند؛

«انعام» از «نعمت» و صرفا در خوبیهاست و شکرگزاری را می‌طلبد؛

«اعطاء» (ماده «عطی») اعم از آن است که در نیکی یا غیر آن باشد؛ و از ملک اعطاءکننده خارج نمی‌شود [که این قید اخیر جای تامل دارد!]

در «انفاق» (ماده «نفق») نیز اعم از آن است که در نیکی یا غیر آن باشد؛ ولی حاجت طرف مقابل لحاظ می‌شود و و از ملک انفاق کننده خارج می‌شود؛

«نصیب» (از ماده «نصب») آنچه متعین و منصوب می‌شود تا شخص بدان برشد؛ خواه خوشایندش باشد یا ناخوشایند؛

برخلاف «حظ» (ماده «حظظ») که صرفا امور خیر و خوشایندی است که از جانب خداوند به بنده می‌رسد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص115-116[4]) در واقع تفاوت اصلی «حظ» با «رزق» در این است که در حظ این نکته که صاحب خود را رفت می‌بخشد لحاظ شده اما استمرار شرط آن نیست (الفروق فی اللغة، ص160[5])

از قیود دیگری که برخی در همین فضا برای معنای رزق برشمرده‌اند این است که حتما باید از راه حلال باشد زیرا یک عطای جاری در حکم است در حالی که حکمی بر اینکه حرام به افراد داده شود وجود ندارد؛ و لذا تعبیر «رزق حلال» تعبیری از باب تاکید است نه تخصیص (الفروق فی اللغة، ص160[6]) و برخی آیه «ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالًا» (یونس/59) را هم شاهد بر این مدعا گرفته‌ و تاکید کرده‌اند که چون فاعل حقیقی رزق خداوند است پس رزقی که خداوند عطا می‌کند اساسا حلال است و با تصرفات اعتباری ماست که آن را حرام می گردانیم (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص117[7])

همچنین در تفاوت «رزق» و «غذا» (ماده «غذی») هم بر همین قید معنایی حلال بودن در رزق تاکید کرده و گفته‌اند که انسان می‌تواند از امر حلال یا حرام تغذیه کند اما رزق فقط آن چیزی است که صاحبش واقعا اختیار استفاده از آن را دارد؛ و از این رو، مثلا اگر کسی مالی را با دزدی به دست آورد این را رزق او محسوب نمی‌کنند. (الفروق فی اللغة، ص161[8])

«رِزق» در اصل مصدر ثلاثی مجرد این ماده بوده که غالبا به عنوان اسم و برچیزی که با آن ارتزاق می‌شود به کار می‌رود: «فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى‏ طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْه» (کهف/19) «کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ» (بقره/60) «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى»‏ (طه/131) (کتاب العین، ج‏5، ص89[9]) همان گونه که به مخلوق خلق (جمع آن: خلایق) گفته می‌شود (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص434[10]) و در خصوص آیه «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ» (ذاریات/21) [ظاهرا به تبع آیه «وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (جاثیه/5)] گفته‌اند منظور باران است؛ ‌هرچند برخی گفته‌اند مقصود مطلق نعمتها و بهره‌های مقدر الهی برای انسان می‌باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص351[11])

«رازق» به کسی گویند که رزق را ایجاد می‌کند و می‌دهد؛ پس طبیعی است که در اصل بر خدا صدق کند و به کسی هم که واسطه و سببی در تهیه این روزی می‌شود نیز اطلاق می‌گردد: «وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ‏» (حجر/20) اما «رزّاق» که صیغه مبالغه از این ماده است فقط بر خداوند اطلاق می‌شود: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ» (ذاریات/58) (مفردات ألفاظ القرآن، ص352[12]؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص116-118[13])

ماده «رزق» و مشتقات آن 123 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

شأن نزول

شأن نزولی که برای آیه 75 بیان شد (جلسه1042 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-75/) برای آیات 75 تا 82 است و چون ارتباطش به این آیه نیز زیاد است مجددا تقدیم می‌شود:

از ابن عباس نقل شده که در زمان رسول اللّه (ص) باران بارید. پیامبر خدا گفت: عده‏اى از مردم سپاسگزار شدند و و عده‏اى ناسپاس و کافر؛ عده‏اى گفتند: این باران، رحمتى است که خداوند متعال آن را قرار داد. و عده‏اى اظهار داشتند: نوء* فلان درست درآمد. پس این آیات نازل شد «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ: پس سوگند نخورم به موقعیت‌های ستارگان» (واقعه/75)» تا رسید به این آیه: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ: و روزى‏تان را این قرار مى‏دهید که تکذیب نمایید» (واقعه/82).

أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص423؛ شأن نزول آیات (اسلامی)، ص513-514؛

أخبرنا سعید بن محمد المؤذن، قال: أخبرنا محمد بن عبد اللَّه بن حَمْدون، قال: أخبرنا أحمد بن الحسن الحافظ، قال: حدَّثنا حَمْدانٌ السلمی، (و ایضا رواه مسلم عن عباس بن عبد العظیم) قال: حدَّثنا النَّضْر بن محمد، قال: حدَّثنا عکرمة بن عمار، قال: حدَّثنا أبو زُمیل، قال: حدَّثنی ابن عباس، قال:

مُطرِ الناسُ على عهد رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم، فقال رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم: أصبح من الناس شاکر، و منهم کافر؛ ‌قالوا: هذه رحمة وضعها اللَّه تعالى و قال بعضهم: لقد صدق نوء کذا [و کذا]. فنزلت هذه الآیات: «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» حتى بلغ «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ».

* نوء: که جمع آن «انواء» است به هریک از 28 ستاره در جاهلیت اطلاق می‌شد که وقتى یکی از آنها ساقط می‌شد و دیگری طلوع می‌کرد انتظار باد و بارانی داشتند و هر بارشی را به یکی از آنها نسبت می‌دادند و مثلا مى‏گفتند «مُطِرْنا بنَوْء الثریا و الدَّبران و السِّماک» (الفایق فی غریب الحدیث، ج‏3، ص333-334)

در الدر المنثور (نسخه الشامله: ج8، ص28-29) (نسخه جامع تفاسیر؛ ج6، ص162-163) این مضمون با عبارات و سندهای مختلف از ابن‌عباس و دیگران نقل شده است.[14]

حدیث

1) الف. از ابوعبدالرحمن سلمی (استاد معروف «عاصم» که قرائت مشهور «حفص از عاصم» که مبنای نگارش اغلب قرآن‌های امروزی قرار گرفته از طریق او به امیرالمومنین ع و به پیامبر اکرم ص می‌رسد) روایت شده است که حضرت علی ع در نماز جماعت سوره واقعه را می‌خواند و به این آیه که رسید چنین قرائت کرد: «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ: و شکرگزاری‌‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط تکذیب کنید؟!». چون نمازش تمام شد فرمود:

می‌دانم که بعدا برخی خواهند گفت که چرا او این گونه قرائت کرد؟ چنین قرائت کردم زیرا خودم شنیدم که رسول الله ص این گونه هم قرائت می کرد؛ و مطلب از این قرار است که وقتی باران بر آنان باریده می‌شد می‌گفتند به خاطر نوء فلان و بهمان* باران بارید. پس خداوند این آیه را نازل فرمود که «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ: و شکرگزاری‌‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط تکذیب کنید؟!»

* نوء: که جمع آن «انواء» است به هریک از 28 ستاره در جاهلیت اطلاق می‌شد که وقتى یکی از آنها ساقط می‌شد و دیگری طلوع می‌کرد انتظار باد و بارانی داشتند و هر بارشی را به یکی از آنها نسبت می‌دادند و مثلا مى‏گفتند «مُطِرْنا بنَوْء الثریا و الدَّبران و السِّماک» (الفایق فی غریب الحدیث، ج‏3، ص333-334)

تفسیر القمی، ج‏2، ص349؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص153[15]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَزَّازُ جَمِیعاً عَنْ صَالِحِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ ثَابِتِ بْنِ شُرَیْحٍ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى الثَّعْلَبِیِّ [التَّغْلِبِیِ‏] وَ لَا أَرَانِی قَدْ سَمِعْتُهُ إِلَّا مِنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِیُّ أَنَّ عَلِیّاً ع قَرَأَ بِهِمُ الْوَاقِعَةَ «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ: إِنِّی قَدْ عَرَفْتُ أَنَّهُ سَیَقُولُ قَائِلٌ لِمَ قَرَأَ هَکَذَا؟ قَرَأْتُهَا لِأَنِّی قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقْرَؤُهَا کَذَلِکَ، وَ کَانُوا إِذَا أَمْطَرُوا قَالُوا أَمْطَرْنَا بِنَوْءِ کَذَا وَ کَذَا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ»

این مطلب با سندهای دیگر عینا در منابع اهل سنت هم آمده است؛ از جمله در الدر المنثور، ج8، ص30[16]

ب. همچنین از امام صادق ع روایت شده است که درباره آیه «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ: و روزی‌‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط تکذیب کنید؟!» فرمودند:

بلکه به این صورت [هم] هست: «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ: و شکرگزاری‌‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط تکذیب کنید؟!».

تفسیر القمی، ج‏2، ص349-350؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص153[17]

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» قَالَ:‏ بَلْ هِیَ «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ».

تبصره

قبلا در جلسه 996 و پیش از آن درباره اختلاف قرائات قرآن کریم توضیحاتی ارائه شد؛ و بیان شد که قرآن کریم با قرائات مختلفی بر پیامبر اکرم ص نازل شد و تفاوت این قرائات منحصر در اعراب و نقطه نبود؛‌ بلکه در بسیاری از اوقات حروف و کلمات و عبارات این قرائتها متفاوت بود؛ که این آیه را با احادیث فراوانی که در کتب شیعه و سنی ذیل آن آمده از شواهد مهم بر این مدعا می‌توان دانست.

 

2) در روایتی از اهل بیت ع که در تفسیر و تاویل این آیات وارد شده آمده است:

«و روزی‌‌تان قرار می‌دهید» یعنی قرار می‌دهید شکر نعتی که خداوند به شما روزی کرد و بر شما با [فرستادن] حضرت محمد ص و آل محمد منت گذاشت «اینکه فقط تکذیب کنید» وصی او را؟!

تأویل الآیات الظاهرة، ص622

فِی حَدِیثِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْهُمْ ص‏ قَالَ:

«وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ» أَیْ شُکْرَکُمْ النِّعْمَةَ الَّتِی رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ مَا مَنَّ عَلَیْکُمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ «أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» بِوَصِیِّهِ ...

ادامه این حدیث در بحث از آیه 84 خواهد آمد

 

3) از ابن مردویه (مفسر مشهور اهل سنت در قرن4) نقل شده که:

پیامبر اکرم ص فقط آیات مختصری از قرآن را شخصا تفسیر کردند؛ که یکی از آنها این آیه است که «روزی‌تان قرار می‌دهید» را فرمودند یعنی «شکرگزاری‌تان».

الدر المنثور (نسخه الشامله: ج8، ص29) (نسخه جامع تفاسیر؛ ج6، ص163)

وَأخرج ابْن مرْدَوَیْه قَالَ:

مَا فسر رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ [و آله] وَسلم من الْقُرْآن إِلَّا آیَات یسیرَة قَوْله: «تجعلون رزقکم» قَالَ: شکرکم.

 

 

 

 

 


[1] . درباره این ماده قبلا در جلسه 258 http://yekaye.ir/al-hegr-15-20/ توضیح مختصری گذشت که اکنون تکمیل می‌شود.

[2] . الراء و الزاء و القاف أُصَیْلٌ واحدٌ یدلُّ على عَطاءِ لوَقت، ثم یُحمَل علیه غیر الموقوت. فالرِّزْق: عَطاء اللَّه جلَّ ثناؤُه. و یقال رَزَقه اللَّه رَزْقاً، و الاسم الرِّزْق. [و الرِّزْق‏] بلغة أزْدِ شُنوءَة: الشُّکر، من قوله جلّ ثناؤه: وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ‏. و فعلتُ ذلک لمَّا رزَقْتَنى، أى لمَّا شکَرْتَنى.

[3] . الرِّزْقُ یقال للعطاء الجاری تارة، دنیویّا کان أم أخرویّا، و للنّصیب تارة، و لما یصل إلى الجوف و یتغذّى به تارة، یقال: أعطى السّلطان رِزْقَ الجند، و رُزِقْتُ علما، قال: «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ‏» (منافقون/ 10)  أی: من المال و الجاه و العلم، و کذلک قوله: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (بقرة/ 3)  «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ» (بقرة/ 172)  و قوله: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ‏» (واقعة/ 82)  أی:و تجعلون نصیبکم من النّعمة تحرّی الکذب. و قوله: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ‏» (ذاریات/ 22)  قیل: عنی به المطر الذی به حیاة الحیوان. و قیل: هو کقوله: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» (مؤمنون/ 18)  و قیل: تنبیه أنّ الحظوظ بالمقادیر، و قوله تعالى: «فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ‏» (کهف/ 19)  أی: بطعام یتغذّى به. و قوله تعالى: «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ؛ رِزْقاً لِلْعِبادِ» (ق/ 10- 11)  قیل:عنی به الأغذیة، و یمکن أن یحمل على العموم فیما یؤکل و یلبس و یستعمل، و کلّ ذلک ممّا یخرج من الأرضین، و قد قیّضه اللّه بما ینزّله من السماء من الماء، و قال فی العطاء الأخرویّ: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏» (آل عمران/ 169)  أی: یفیض اللّه علیهم النّعم الأخرویة، و کذلک قوله: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» (مریم/ 62).

[4] . انّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو انعام مخصوص بمقتضى حال الطرف و مطابق احتیاجه لتدوم به حیاته، و یکون بالإدرار و بالجریان اللازم. و هذه القیود هی الفارقة بینه و بین مفاهیم الإحسان و الانعام و الإعطاء و الحظّ و النصیب و الإنفاق. فانّ الإحسان: مطلق الإتیان بالحسنة بأىّ نوع من العمل. و قید ادامة الحیاة و الإدرار غیر ملحوظ فی الإنعام و الإنفاق و الإعطاء، الّا انّ الانعام لازم أن یکون فی الحسنات، و هو من النعمة و یوجب الشکر علیها. و الإعطاء أعمّ من حسنة و غیرها و لا یلزم خروج العطیّة عن ملک المعطى. و هذا بخلاف الإنفاق فانّ النفقة تخرج عن ملک المنفق و تلاحظ فیه جهة حاجة الطرف و لا یلزم أن یکون فی حسنة. و النصیب: ما یتعیّن و ینصب لینال الطرف محبوبا أو مکروها و هذا بخلاف الحظّ: فانّه ممّا یحظّه اللّه للعبد من الخیر.

[5] . (الفرق) بین الرزق و الحظ: أن الرزق هو العطاء الجاری فی الحکم على الادرار و لهذا یقال أرزاق الجند لأنها تجری على ادرار، و الحظ لا یفید هذا المعنى و انما یفید ارتفاع صاحبه به على ما ذکرنا، قال بعضهم یجوز أن یجعل الله للعبد حظا فی شی‏ء ثم یقطعه عنه و یزیله مع حیاته‏ و بقائه، و لا یجوز أن یقطع رزقه مع إحیائه، و بین العلماء فی ذلک خلاف لیس هذا موضع ذکره، و کل ما خلقه الله تعالى فی الارض مما یملک فهو رزق للعباد فی الجملة بدلالة قوله تعالى (خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً) و إن کان رزقا لهم فی الجملة فتفصیل قسمته على ما یصح و یجوز من الاملاک،

[6] . و لا یکون الحرام رزقا لأن الرزق هو العطاء الجاری فی الحکم و لیس الحرام مما حکم به، و ما یفترسه الأسد رزق له بشرط غلبته علیه کما أن غنیمة المشرکین رزق لنا بشرط غلبتنا علیهم، و المشرک یملک ما فی یده أما اذا غلبناه علیه بطل ملکه له و صار رزقا لنا، و لا یکون الرزق الا حلالا فأما قولهم رزق حلال فهو توکید کما یقال بلاغة حسنة و لا تکون البلاغة الا حسنة.

[7] . ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالًا- 10/ 59- الرزق الّذى یعطى و یقدّر من جانب اللّه العزیز حلال فی الأصل، ثمّ یجعلون منه حراما بالمبایعة غیر الصحیحة و مبادلة فاسدة و عمل محرّم.

[8] . (الفرق) بین الرزق و الغذاء: أن الرزق اسم لما یملک صاحبه الانتفاع به فلا یجوز منازعته فیه لکونه حلالا له، و یجوز أن یکون ما یغتذیه الانسان حلالا و حراما إذ لیس کل ما یغتذیه الانسان رزقا ألا ترى أنه یجوز أن یغتذی بالسرقة و لیست السرقة رزقا للسارق و لو کانت رزقا له لم یذم علیها و على النفقة منها بل کان یحمد على ذلک و الله تعالى مدح المؤمنین بانفاقهم فی قوله تعالى (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).

[9] . رَزَقَ اللهُ یَرْزُقُ العباد رِزْقاً اعتمدوا علیه، و هو الاسم أخرج على المصدر و قیل: رَزْقٌ. و إذا أخذ الجند أرزاقهم، قیل ارْتَزَقُوا رَزْقَةً واحدة أی مرة.

[10] . و الرزق فی الأصل مصدر سمی به ما یرزق، یقال للمأکول رزق، کما یقال للمقدور قدرة، و المخلوق خلق

[11] . الرِّزْقُ یقال للعطاء الجاری تارة، دنیویّا کان أم أخرویّا، و للنّصیب تارة، و لما یصل إلى الجوف و یتغذّى به تارة، یقال: أعطى السّلطان رِزْقَ الجند، و رُزِقْتُ علما، قال: «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ‏» (منافقون/ 10)  أی: من المال و الجاه و العلم، و کذلک قوله: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (بقرة/ 3)  «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ» (بقرة/ 172)  و قوله: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ‏» (واقعة/ 82)  أی:و تجعلون نصیبکم من النّعمة تحرّی الکذب. و قوله: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ‏» (ذاریات/ 22)  قیل: عنی به المطر الذی به حیاة الحیوان «3». و قیل: هو کقوله: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» (مؤمنون/ 18)  و قیل: تنبیه أنّ الحظوظ بالمقادیر، و قوله تعالى: «فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ‏» (کهف/ 19)  أی: بطعام یتغذّى به. و قوله تعالى: «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ؛ رِزْقاً لِلْعِبادِ» (ق/ 10- 11)  قیل:عنی به الأغذیة، و یمکن أن یحمل على العموم فیما یؤکل و یلبس و یستعمل، و کلّ ذلک ممّا یخرج من الأرضین، و قد قیّضه اللّه بما ینزّله من السماء من الماء، و قال فی العطاء الأخرویّ: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏» (آل عمران/ 169)  أی: یفیض اللّه علیهم النّعم الأخرویة، و کذلک قوله: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» (مریم/ 62).

[12] . و قوله: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ» (ذاریات/ 58)  فهذا محمول على العموم. و الرَّازِقُ یقال لخالق الرّزق، و معطیه، و المسبّب له، و هو اللّه تعالى «4»، و یقال ذلک للإنسان الذی‏ یصیر سببا فی وصول الرّزق. و الرَّزَّاقُ لا یقال إلّا للّه تعالى، و قوله: «وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ‏» (حجر/ 20)  أی: بسبب فی رزقه، و لا مدخل لکم فیه، و قوله: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَیْئاً وَ لا یَسْتَطِیعُونَ‏» (نحل/ 73)  أی: لیسوا بسبب فی رزق بوجه من الوجوه، و سبب من الأسباب. و یقال: ارْتَزَقَ الجند: أخذوا أرزاقهم، و الرَّزْقَةُ: ما یعطونه دفعة واحدة.

[13] . و الرزق هو المرحلة الثانیة بعد التکوین و الإیجاد، و هو ادامة الحیاة و تکمیل الذوات فی المرتبة الثانیة. فاللّه تعالى أوجد الأشیاء جسمانیّا أو روحانیّا ثمّ أعطى کلّا منها بحسب اقتضاء فطرته رزقا له، و ذلک هو الهدایة التکوینیّة الى کمال الوجود و السوق الى السیر الصعودىّ. فظهر أنّ الرزق یتمّ به التکوین، فلا بدّ أن یکون من صفات اللّه العزیز المتعال، و هو مرحلة بسط الرحمانیّة، و من مراتب الهدایة. وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى‏ وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعى‏ ...،-. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ‏،- قل. هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ‏.و قد ینسب الرزق الى غیر اللّه تعالى باعتبار ثانوىّ، فانّ تسبیب الأسباب و تهیئة الوسائل الظاهریّة انّما تکون بأیدى الناس و أسباب مادّیّة، کما انّ اجراء ما یرید الروح انّما هو بواسطة القوى البدنیّة و الجوارح الظاهریّة، و ان کان- السبب الأصیل و الآمر و الناهی و الفاعل حقیقة هو النفس، فهو تعالى علّة العلل و مبدأ القوى و النافذ التامّ و المحیط بجمیع الأسباب و الحاکم بالکلّ فی الکلّ على الکلّ، لا مؤثّر غیره، و لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظیم. وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ، ... وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَ‏، ... فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ‏ .... وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ- 2/ 212- سبق أنّ معنى الحسب هو الاشراف بقصد الاطلاع (رسیدگى) فهو تعالى یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ (و مشیّته على ما یقتضى علمه بالخیر و الصلاح و على ما یقتضى المورد) رزقا مادّیّا أو معنویّا، من غیر ان یشرف أعمال الناس لیطّلع على میزان أعمالهم، حتّى یرزقهم بالمیزان... . إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ‏- 51/ 58- الرزّاق صیغة للمبالغة و یدلّ على مبالغة فی الرازقیّة کیفا و کمّا، فهو تعالى وسعت رازقیّته العوالم الجسمانیّة و الروحانیّة و الخلق کلّها، و هو فی هذه الصفة على دقّة و علم کامل و معرفة تامّة، کما فی الخلّاق و- العلّام و الجبّار و القهّار.

[14] . أخرج مُسلم وَابْن الْمُنْذر وَابْن مرْدَوَیْه عَن ابْن عَبَّاس رَضِی الله عَنْهُمَا قَالَ: مطر النَّاس على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ [و آله] وَسلم فَقَالَ النَّبِی صلى الله عَلَیْهِ [و آله] وَسلم: أصبح من النَّاس شَاکر وَمِنْهُم کَافِر قَالُوا: هَذِه رَحْمَة وَضعهَا الله وَقَالَ بَعضهم لقد صدق نوء کَذَا فَنزلت هَذِه الْآیَة {فَلَا أقسم بمواقع النُّجُوم} حَتَّى بلغ {وتجعلون رزقکم أَنکُمْ تکذبون}

وَأخرج أَبُو عبید فِی فضائله وَسَعِید بن مَنْصُور وَعبد بن حمید وَابْن جریر وَابْن الْمُنْذر وَابْن مرْدَوَیْه عَن ابْن عَبَّاس رَضِی الله عنهماأنه کَانَ یقْرَأ وتجعلون رزقکم أَنکُمْ تکذبون قَالَ: یَعْنِی الأنواء وَمَا مطر قوم إِلَّا أصبح بَعضهم کَافِرًا وَکَانُوا یَقُولُونَ: مُطِرْنَا بِنَوْء کَذَا وَکَذَا فَأنْزل الله تَعَالَى {وتجعلون رزقکم أَنکُمْ تکذبون}

وَأخرج ...

[15] . متن و سند روایت نزد سیاری اندک تفاوتی دارد:

البرقی، عن صفوان، عن یعقوب بن شعیب، عن أبان بن تغلب، عن عبد الأعلى، عن أبی عبد الرحمن السلمی قال: قرأ بنا علی صلوات الله علیه وآله فی الفجر «وتجعلون شکرکم إذا مطرتم أنکم تکذبون» [82:56 رزقکم > شکرکم} فلما انصرف قال: إنی قد عرفت أنه سیقول قائل منکم: لم قرأ هکذا؟ قرأتها لأنی سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله یقرأها کذلک، إنهم کانوا إذا مطروا قالوا: مطرنا بنوء کذا، فأنزل الله تعالى وتجعلون شکرکم إذا مطرتم أنکم تکذبون.

[16] . وَأخرج ابْن مرْدَوَیْه عَن أبی عبد الرَّحْمَن السّلمِیّ رَضِی الله عَنهُ قَالَ: قَرَأَ عَلیّ رَضِی الله عَنهُ الْوَاقِعَات فِی الْفجْر فَقَالَ: وتجعلون شکرکم أَنکُمْ تکذبون فَلَمَّا انْصَرف قَالَ: إِنِّی قد عرفت أَنه سَیَقُولُ قَائِل: لم قَرَأَهَا هَکَذَا أَنِّی سَمِعت رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ [و آله] وَسلم یقْرؤهَا کَذَلِک کَانُوا إِذا مُطِرُوا قَالُوا: مُطِرْنَا بِنَوْء کَذَا وَکَذَا فَأنْزل الله وتجعلون شکرکم أَنکُمْ إِذا مطرتم تکذبون

همچنین شواهد متعددی بر وجود این قرائت در بحث «اختلاف قراءات» گذشت.

[17] . متن و سند روایت نزد سیاری اندک تفاوتی دارد:

البرقی، عن علی بن النعمان، عن داود بن فرقد، عن یعقوب بن شعیب قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: وطلح منضود قال: لا، بل طلع منضود. وسمعته یقول: وتجعلون شکرکم إذا مطرتم أنکم تکذبون.