سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن از منظر قرآن (اشتمال قرآن بر همه چیز)

 

نکته تخصصی قرآن‌شناسی: انعکاس کتاب تکوین در کتاب تدوین 

یکی از نکاتی که بوضوح از آیات فوق برمی‌آید ولی متاسفانه توسط بسیاری از افراد و حتی گاه برخی از بزرگان دین مورد انکار قرار گرفته این است که قرآن کریم شامل همه حقایق عالم است و هیچ چیزی نیست که در قرآن نیامده باشد. یعنی اگر نظام تکوین، تجلی فعل خداوند است و قرآن تجلی قول خداوند؛ این قول تمامی آن فعل را بیان می‌کند؛ و هیچ حقیقتی در عالم نیست که در قرآن اثری از آن نباشد. این مطلب شاید مقداری توضیح نیاز داشته باشد؛ ‌زیرا مخالفان معتقدند که «مقصود از «کتاب مبین» که مشتمل بر همه چیز است، همین قرآن نیست؛ ‌بلکه حقیقت ماورایی‌ای است در لوح محفوظ و کتاب مکنون؛ که ما بدان دسترسی نداریم.

در اینجا بیان چند نکته لازم است؛ ‌یکی اینکه آیا واقعا کتاب مبین همین قرآن است؛ و دوم اینکه قرآن بیان همه چیز است فقط در آیاتی که از «کتاب مبین» تعبیر شده نیامده؛ و سوم اینکه آیا «همه چیز» مقید می‌شود به «همه چیز مربوط به هدایت»؟ و چهارم اینکه اگر ظهور آیات قرآن در این است که قرآن شامل همه حقایق است ریشه این انکارها چیست؟ و آخر اینکه موضع مخاطبان اصلی و معلمان حقیقی قرآن یعنی اهل بیت پیامبر ص در این زمینه چه بوده است؟

الف. قرآن و کتاب مبین 

این مقدار کاملا واضح است که قرآن کریم ادعا می‌کند همه حقایق عالم در «کتاب مبین» ثبت شده و موجود است:

«لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏» (انعام/59)

لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏ (سبأ/3)

وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏ (نمل/75)

وَ ما تَکُونُ فی‏ شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏ (یونس/61)

اما شاهد بر اینکه «کتاب مبین» همین قرآن در دست ماست این آیه است که تعبیر «جاءکم» را برای «کتاب مبین» به کار برده است:

یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبین‏ (مائده/15)

و شاید بتوان این سه مورد را هم به عنوان موید در نظر گرفت:

یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبینا (نساء/174)

الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبین‏ (حجر/1)

الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ‏ (یوسف/1)

ب. سایر شواهد قرآنی بر اشتمال همین قرآن بر همه حقایق 

اما علاوه بر تعبیر «کتاب مبین»، آیات دیگری هم هست که بوضوح درباره قرآن (کتاب نازل شده: نه حقیقت ماورایی آن در لوح محفوظ و فوق دسترسی ما) آمده که بوضوح دلالت بر این دارد که در قرآن کریمی که بر ما نازل شده و در دست ماست همه چیز بیان شده است:

 وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمین‏ (نحل/89)

لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَرى‏ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُون‏ (یوسف/111)

شاید این آیه هم موید باشد که می‌فرماید این قرآن تفصیل همان کتاب است:

وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ (یونس/37)

ج. آیا «همه چیز» یا فقط «همه چیز مربوط به هدایت»؟ 

برخی مدعی‌‌اند که به قرینه لبی،‌ این «همه چیز» محدود به «همه چیز مربوط به هدایت» می‌شود؛ و قرینه لبی شان ظاهرا این است که ما همه چیز را در قرآن نیافته‌ایم و امکان هم ندارد که همه چیز در یک متن محدود یافت شود.

تنها موید قرآنی که بر این سخن می‌توان ارائه کرد این است که تعبیر «تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ» در مورد تورات هم آمده (ثُمَّ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ تَماماً عَلَى الَّذی أَحْسَنَ وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُون‏؛ انعام/154)؛ در حالی که می‌دانیم تورات شامل همه چیز نبوده و خود خداوند هم وقتی تورات را در کنار قرآن مطرح می کند بر ویژگی انحصاری اینها در هدایت‌بخشی اصرار دارد؛ هم در آیه فوق و هم در آیه‌ی «فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ لَوْ لَا أُوتِىَ مِثْلَ مَا أُوتِىَ مُوسىَ أَ وَ لَمْ یَکْفُرُواْ بِمَا أُوتِىَ مُوسىَ‏ مِن قَبْلُ ... قُلْ فَأْتُواْ بِکِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى‏ مِنهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (قصص/48-49) پس منظور «تفصیل همه چیز درباره هدایت» است.

اما پاسخش این است که اثبات شیء‌نفی ما عدا نمی‌کند؛ در واقع اینکه قرآن همچون تورات در همه زمینه‌های مربوط به هدایت سخن دارد، منطقا دلیل نمی‌شود که در سایر زمینه‌ها سخن ندارد؛ بلکه چیزی که این موید را از خاصیت می‌اندازد تفاوت‌های خاص قرآن و ویژگی‌های منحصر به فرد اوست که در خصوص هیچ کتاب آسمانی دیگری (از جمله تورات) هم یافت نمی‌شود؛ و در بحثهای فوق به ابعادی از این بی‌همانندی قرآن اشاره شد و مهمترین آن همین معجزه و محل تحدی واقع شدن آن است.

د. تحلیل ریشه‌های انکار اشتمال قرآن بر همه چیز و پاسخ آن 

به نظر می‌رسد مهمترین عاملی که موجب مخالف فوق می‌شود این است که افراد به لحاظ ثبوتی نمی‌توانند تصور کنند که یک متنِ ظاهرا محدود، حاوی همه حقایق عالم باشد؛ یعنی منطقا تنها در صورتی که دلیلی بر استحاله‌ی (نه صرفا استبعادِ) گنجاندن همه حقایق در یک متن معین وجود داشته باشد، می‌توان از ظهور این آیات دست برداشت و یا آن ظهور را مقید کرد؛ در حالی که نه تنها برهانی بر چنین استحاله‌ای یافت نمی‌شود بلکه همین استبعاد هم ناشی از قیاس باطلی است که بین این کتاب و سایر کتب شده، و بی‌همانندی آن (حتی در مقایسه با کتب آسمانی) از سویی، و ظرفیت‌های عظیم متن برای انتقال معنا از سوی دیگر، مورد غفلت واقع شده است. در واقع گویی غفلت شده از اینکه خود خداوند (آن هم با صفاتی همچون علیم و حکیم و قدیر و عزیز و ...؛ یعنی کسی که همه چیز را می‌داند و هر کاری را می‌تواند و هیچ مانعی در پیش روی او وجود ندارد و ...) اصرار دارد که این کتاب مستقیما از مقام علم خداوند نازل شده است؛ و نیز اینکه این تنها کتابی در تاریخ بشریت است که در مورد آن ادعای تحدی شده است، یعنی ادعا شده که «اولا از سوی خود خداست» و «ثانیا خودش معجزه است؛‌ یعنی برای اینکه بررسی کنید که آیا واقعا از سوی خداست یا نه، نیاز به هیچ چیز بیرون از خودش (حتی بررسی سند و اعتبار استناد به پیامبر) ندارد؛ بلکه خودش بر از جانب خدا بودن خودش شهادت می‌دهد» (امری که در مورد هیچ کتاب آسمانی دیگری هم ادعا نشده):

قرآن کریم خودش وجه این تحدی را به سرچشمه گرفتن از علم خدا برگردانده است؛ چنانکه در جایی، ناتوانی از آوردن مثل آن را دلیل می‌گیرد که «پس بدانید که این از علم خدا نازل شده»:

«أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ فَإِلَّمْ یَسْتَجیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (هود/13-14)

و در جای دیگر دلیل تکذیب مخالفان را عدم احاطه آنها به علم خدا و دست نیافتن به تاویل قرآن معرفی کرده است:

«وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ؛ أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ (یونس/37-39)

اکنون دقت کنید: همه جن و انس با هم هم باشند نمی‌توانند مثل آن را بیاورند. چرا نمی‌توانند؟ چون اولا به علم الله (که عالم کل تکوین است) نازل شده است؛ و ثانیا همه من دون الله بر روی هم باز احاطه کامل به علم الله ندارند. پس از جانب فاعل هیچ استبعادی ندارد.

اما از حیث قابل چطور؟ آیا یک متن ظاهرا محدود می‌تواند حاوی همه حقایق عالم باشد. پاسخ این است که بله؛ یعنی از طرفی توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در بیش از یک معنا، که هر گونه محدودیتی را برای اینکه صدها و بلکه هزاران معنی را در یک عبارت قرار دهند - و بلکه با برقراری انواعی از ترکیبات بین عبارات این رقم را میلیون‌ها برابر کنند - برمی‌دارد؛ و از سوی دیگر، اگر به مکانیسم اصلی شکل‌گیری الفاظ برای انتقال معنا توجه شود بسادگی این استبعاد رفع می‌گردد: زبان عربی و هر زبان دیگری با تعداد محدودی حروف هزاران کلمه می‌سازد و با این هزاران کلمه می‌تواند بی‌نهایت حقیقت را بازگو کند. قرآن کریم نیز تنها کتابی است که در آن حروف مقطعه به کار رفته است. این حروف چه می خواهد بگوید؟ آیا یک احتمال این نیست که می‌خواهد بفهماند که ما با همان مکانیسمی که شما با چند تا حرف همه حقایق را در قابل زبان بیان می‌کنید داریم استفاده می‌کنیم؟ آیا احتمال نمی رود که خود این حروف یک پیوندهایی را برملا می‌سازد که کسی که به آنها دست داشته باشد بتواند هزاران نکته که بر ما مخفی مانده را از دل همین آیات استخراج نماید؟

و جالب اینجاست که مفسران واقعی قرآن هم تاکید کرده‌اند که در مواجهه با قرآن حواستان باشد که این کلام خداست نه کلام بشر؛ و تنگناهای کلام بشر را بر کلام خدا تحمیل نکنید:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ بَکْرِ بْنِ‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ  قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَیْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدٍ  عَنْ أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِیِ‏ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ .... قَالَ أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ ع ... فَإِیَّاکَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِکَ حَتَّى تَفْقَهَهُ عَنِ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُ رُبَّ تَنْزِیلٍ یُشْبِهُ کَلَامَ‏ الْبَشَرِ وَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ وَ تَأْوِیلُهُ لَا یُشْبِهُ کَلَامَ‏ الْبَشَرِ کَمَا لَیْسَ شَیْ‏ءٌ مِنْ خَلْقِهِ یُشْبِهُهُ کَذَلِکَ لَا یُشْبِهُ فِعْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى شَیْئاً مِنْ أَفْعَالِ الْبَشَرِ وَ لَا یُشْبِهُ شَیْ‏ءٌ مِنْ کَلَامِهِ کَلَامَ الْبِشْرِ فَکَلَامُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى صِفَتُهُ‏  وَ کَلَامُ الْبَشَرِ أَفْعَالُهُمْ فَلَا تُشَبِّهْ کَلَامَ اللَّهِ بِکَلَامِ الْبَشَرِ فَتَهْلِکَ وَ تَضِلّ ... (‏التوحید (للصدوق)، ص264-265)

ه. اشتمال قرآن بر همه چیز در کلام معلمان حقیقی قرآن 

در واقع، به نظر می‌رسد اشکال در قابل هم، به اشکال در فاعل، و به یک «قیاس به نفس» ناروا برمی‌گردد. ما چون «اسیر کلام» هستیم و توانمان در ساخت و استفاده از لفظ برای معنا محدود است خیال می‌کنیم این محدودیت در خود لفظ و معناست؛ در حالی که کسانی که امیر کلام هستند، حقیقت قرآن را فهمیده‌اند؛ لذا بدون هیچ پروایی هم ادعا می‌کنند که همه حقایق عالم را می‌دانند و هم تصریح می کنند که این علمشان را از قرآن گرفته‌اند؛ و هم تاکید می‌کنند که می‌توانند این را به ما هم نشان دهند یعنی تصریح می کنند که هر سوالی دارید بپرسید تا ما از دل قرآن به شما جواب دهیم. جالب اینجاست که احادیثی که می‌گوید همه چیز را از دل قرآن به شما پاسخ می‌گوییم که اغلب به همین آیات اشاره کرده است. از باب نمونه فقط به این دو حدیث توجه کنید: در یکی امام صادق ع می‌فرماید من از آنچه در زمین و آسمانها و بهشت و جهنم آنچه بوده و خواهد بود آگاهم؛ و بعد صریحا می‌فرمایند این را از کتاب الله فراگرفته‌ام و خود قرآن فرموده که «تبیان کل شیء» است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ أَبُو عُبَیْدَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِیُّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ قَالَ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ء (الکافی، ج‏1، ص261)

در دیگری امام صادق مساله را از آن سو طرح می‌کند؛‌ می‌فرماید من کتاب الله را از ابتدا تا انتها می‌دانم و در آن خبر آسمان و خبر زمین و خبر آنچه بوده و خواهد بود آمده است و باز استناد می‌کنند به این آیه شریفه که «تبیان کل شیء» است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏:

وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ کَأَنَّهُ فِی کَفِّی‏ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ. (الکافی، ج‏1، ص229)

در بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص127-128 تعداد زیادی از این روایات با چنین مضمونی را جمع کرده است.[1]

البته این سخن بدان معنا نیست که اهل بیت ع همه علمشان را به ما گفته‌اند. یعنی اینکه گفتیم قرآن می‌فرماید علم به همه چیز در قرآن هست معنایش این نیست که ما مستقلا می‌توانیم همه علم را از قرآن به دست آوریم. لذا در جایی فرمودند که پاسخ هر مطلبی که بین دو نفر در آن اختلاف شود در قرآن هست اما عقول الرجال بدان قد نمی‌دهد:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ. (الکافی، ج‏1، ص60)

و اینکه خود آنها چگونه به این علم رسیده‌اند هم شاید این روایت معروف، افقی از آنچه بر آنها گذشته به ما نشان دهد: در روایت موجود در کتب شیعه و سنی آمده که پیامبر اکرم ص در آخر عمرشان هزار باب از علم بر حضرت امیر ع گشودند که از هر بابی هزار باب باز می‌شد. تعبیر «باب» تعبیر خیلی مهمی است؛ یعنی نه ارائه «محتوا» بلکه - به تعبیر امروزی - دست‌یابی به «فرمول» که هر فرمولی خودش حاوی هزاران و بلکه گاه بی‌نهایت محتواست.؛ و جالب اینجاست که کل احادیثی که به ما رسیده تنها یکی دو باب از آن یک میلیون باب است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ شَبَابٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ:

دَخَلْتُ أَنَا وَ کَامِلٌ التَّمَّارُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ کَامِلٌ: جُعِلْتُ فِدَاکَ حَدِیثٌ رَوَاهُ فُلَانٌ.

فَقَالَ اذْکُرْهُ!

فَقَالَ حَدَّثَنِی أَنَّ النَّبِیَّ ص حَدَّثَ عَلِیّاً ع بِأَلْفِ بَابٍ یَوْمَ تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص کُلُّ بَابٍ یَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِکَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ.

فَقَالَ لَقَدْ کَانَ ذَلِکَ.

قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَظَهَرَ ذَلِکَ لِشِیعَتِکُمْ وَ مَوَالِیکُمْ؟!

فَقَالَ یَا کَامِلُ بَابٌ أَوْ بَابَانِ!

فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا یُرْوَى مِنْ فَضْلِکُمْ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ بَابٍ إِلَّا بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟

قَالَ فَقَالَ وَ مَا عَسَیْتُمْ أَنْ تَرْوُوا مِنْ فَضْلِنَا مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا إِلَّا أَلْفاً غَیْرَ مَعْطُوفَةٍ! (الکافی، ج‏1، ص297)

و تا قبل از ظهور، بشر به اندازه دو حرف از 27 حرف الفبا را هم نفهمیده است:

عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً، فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً» (مختصر البصائر، ص320).

به علاوه که در روایتی دیگر مرتبه بالاتر از این یک میلیون باب را «جامعه» و بالاتر از آن را «جفر» و بالاتر از آن را «مصحف فاطمه» و بالاتر از آن را «علم ما کان و علم ما هو کائن» و بالاتر از آن را «هرآنچه لحظه به لحظه حادث می‌شود» دانسته‌اند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ‏ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ یَسْمَعُ کَلَامِی.

قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سِتْراً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ بَیْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِیهِ؛ ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ.

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ یَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِیّاً ع بَاباً یُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ‏ بَابٍ‏.

قَالَ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً ع أَلْفَ‏ بَابٍ‏ یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ‏ بَابٍ.

 قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ.

قَالَ فَنَکَتَ سَاعَةً فِی الْأَرْضِ؛ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاکَ!

قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ؛ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَامِعَةُ؟!

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ؛ وَ مَا الْجَامِعَةُ؟

قَالَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِمْلَائِهِ‏ مِنْ فَلْقِ فِیهِ وَ خَطِّ عَلِیٍّ بِیَمِینِهِ فِیهَا کُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ. وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَیَّ؛ فَقَالَ تَأْذَنُ لِی‏ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ؟

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّمَا أَنَا لَکَ؛ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ.

قَالَ فَغَمَزَنِی بِیَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا کَأَنَّهُ مُغْضَبٌ!

قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ‏.

قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَیْسَ بِذَاکَ! ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَفْرُ؟!

قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْجَفْرُ؟

قَالَ وِعَاءٌ مِنْ أَدَمٍ فِیهِ عِلْمُ النَّبِیِّینَ وَ الْوَصِیِّینَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ مَضَوْا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ.

قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ!

قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَیْسَ بِذَاکَ! ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ ع وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع؟!

قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع؟

قَالَ مُصْحَفٌ فِیهِ مِثْلُ قُرْآنِکُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِیهِ مِنْ قُرْآنِکُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ.

قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ!

قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاکَ. ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا کَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ.

قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَیْسَ بِذَاکَ.

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیُّ شَیْ‏ءٍ الْعِلْمُ؟

قَالَ: مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّیْ‏ءُ بَعْدَ الشَّیْ‏ءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ. (الکافی، ج‏1، ص239-240)

و اینها را بگذارید کنار اآن روایت اول که فرمودند هر سوال دارید بپرسید تا ما از قرآن به شما پاسخ دهیم و تاکید کردند که همه چیز در قرآن است.

وقتی چنین تلقی‌ای از قرآن داشته باشیم آنگاه براحتی می‌توانیم بفهمیم که اگر کسی در فهم قرآن شاگردی اهل بیت ع را بکند می‌تواند به این افق فهم و استنباط از قرآن دست یابد؛ چنانکه مثلا از ابن عباس نقل شده که اگر ریسمان پای شتری گم شده باشد من با قرآن می‌توانم برایتان پیدایش کنم «‌لو ضلت عقال بعیر لکم لوجدته.»

اینجاست که باید با کمال تاسف اعلام کرد که ما نه‌تنها قرآن را مهجور گذاشته‌ایم بلکه به خاطر یک قیاس به نفس ناروا این مهجوریت قرآن را تئوریزه کرده‌ایم تا مبادا کسی سخن قرآن را - که به صراحت بارها اعلام کرده - باور کند که همه چیز در قرآن هست.

واقعا یکبار دیگر تامل کنیم:

قرآن تنها کتابی است که خود خداوند مستقیما و با الفاظی که خودش تعیین کرده با ما سخن گفته است؛ همه چیز را هم گفته است؛ هم راه فهمیدنش را به ما معرفی کرده (تدبر و تلاوت حق تلاوته) و هم معلمان آن و کسانی که می‌توانند حقایق آن را برای ما تبیین کنند به ما معرفی نموده است؛ بر کافران هر انکاری بکنند حرجی نیست؛ اما آیا به عنوان مسلمان و مومن واقعا رواست که بدون مراجعه به این معلمهای واقعی قرآن و صرفا به خاطر اینکه خودمان بتنهایی نتوانسته‌ایم بسیاری از حقایق را از قرآن بفهمیم سخن خود قرآن در خصوص اشتمالش بر همه حقایق را انکار کنیم؟!

برای تامل بیشتر 

اکنون اگر قبول کنیم «کتاب مبین»ی که بر پیامبر نازل شده (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ؛ مائده/15) همان کتاب مبینی است که هر تر و خشک چیز (لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین؛ انعام/59) و بلکه هر ریز و درشتی (لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین،‏ سبأ/3؛ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏، یونس/61) و حتی هر امر مخفی و نهانی (وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین،‏ نمل/75) در آن هست،

آیا محتمل نیست که آن کتابی که آصف بن برخیا به اندکی از آن علم داشت و اهل بیت فرمودند که ما به همه آن علم داریم (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏ أَنَا آتِیکَ‏ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ‏» [نمل/40] قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ. الکافی، ج‏1، ص229) و یا آن کتابی که همه چیز حتی قبل از تحققش در آن ثبت شده (ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ، حدید/22؛ وَ إِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدیداً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً، إسراء/58) همین قرآن باشد؟

همچنین آیا محتمل نیست آن کتابی که در قیامت نهاده می‌شود و همگان اعمال خود را در آن ثبت شده می‌بینند که مطلقا چیزی را فروگذار نکرده و بر اساس آن بر انسانها حکم می‌شود (وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً، کهف/49؛ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ، زمر/69؛ وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ، مؤمنون/62) حقیقت همین قرآن باشد؟

و به همین منوال آیا احتمال ندارد کتاب مورد اشاره در آیاتی مانند «وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ» (أنفال/75) «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً» (أحزاب/6) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی‏ کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ» (توبة/36) «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فی‏ کِتابِ اللَّهِ إِلى‏ یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (روم/56) نیز همین قرآن باشد؟!

 

 


[1] . باب فی علم الأئمة بما فی السماوات و الأرض و الجنة و النار و ما کان و ما هو کائن إلى یوم القیامة

1- حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ عَلِیٌّ ع عَنْ عِلْمِ النَّبِیِّ ص فَقَالَ عَلِمَ النَّبِیُّ عِلْمَ جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى قِیَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنِّی لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِیِّ ص وَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ قِیَامِ السَّاعَةِ.

2- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عُبَیْدَةَ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ مَا فِی النَّارِ وَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ کِتَابِ [اللَّهِ‏] أَنْظُرُ إِلَیْهِ هَکَذَا ثُمَّ بَسَطَ کَفَّیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

3- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّیَّاتِ عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى‏ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاءِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ أَعْلَمُ مَا یَکُونُ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ اللَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ مَا فِی النَّارِ وَ مَا بَیْنَ ذَلِکَ قَالَ فنبهت [فَبُهِتُ‏] أَنْظُرُ إِلَیْهِ قَالَ فَقَالَ یَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِینَ إِنَّهُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یُونُسَ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا فِیهِمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ عُبَیْدَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [بْنِ‏] بِشْرٍ الْخَثْعَمِیُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَشِیرٍ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْأَرَضِینَ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ عَلِمْتُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

6- حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَ عُبَیْدَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بِشْرٍ الْخَثْعَمِیِّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ مَا فِی الْأَرَضِینَ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.