قرآن از منظر خود قرآن (گام دوم) 1. چیستی و ویژگیهای قرآن
گام دوم: معرفی قرآن کریم بر اساس اسامی فوق و سایر آیات
با این لحاظ اگر اسامی قرآن را همین چهار اسم قرآن و فرقان و کتاب و ذکر [ که شامل معنای «ذکری» و «تذکرة» هم بشود] بدانیم و بخواهیم بقیه مواردی که به عنوان صفات و ویژگیهای قرآن در قالب اسم و وصف مطرح شده است به عنوان راهی برای شناخت قرآن معرفی کنیم در یک نگاه گذرا به این اوصاف میتوانیم برسیم. برای متن زیر بیش از 250 آیه مستقیما مورد استفاده قرار گرفته که برای اینکه مطالعه آن آسان شود ابتدا متن بدون ذکر آیاتش تقدیم میشود و سپس متن با حداقل یک (و در برخی موارد حساس؛ چند) مورد از آیاتی که بر آن عبارت دلالت میکند ارائه میشود. کل بحث در پنج فراز (چیستی قرآن؛ ویژگیهای قرآن و آورندهاش؛ محتوای قرآن؛ هدف و کارکرد قرآن؛ و نحوه مواجهه با قرآن) تقدیم میشود.
1. چیستی قرآن
قرآن، سخن خدا (الْقَوْلَ)، آن هم سخنی نو (الْحَدیثِ) بلکه بهترین سخن نو (أَحْسَنَ الْحَدیثِ)، کتابِ نوشته شده خدا (کِتابٍ مَسْطُور)، امر خدا، بلکه روحی از امر خدا، نور و کلام و کلمات خداوند است به زبان عربی مبین، که از علم خدا بر پیامبرش وحی شده؛ و به تعبیر دیگر، به سوی پیامبرش و در حقیقت به سوی ما و برای ما به حق و بر اساس میزان نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن و نازل شدنش از جانب خداوند حق است هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند.
متن فوق همراه مستندات
قرآن (أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ؛ أنعام/19)، آیات خدا (تِلْکَ ءَایَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقّ؛ بقره/252)، سخن خدا (أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلینَ؛ مومنون/68)، آن هم سخنی نو (إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا، کهف/6) بلکه بهترین سخن نو (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً؛ زمر/23)، کتابِ نوشته شده خدا (وَ کِتابٍ مَسْطُور؛ طور/2)، امر خدا (ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکم؛ طلاق/5)، بلکه روحی از امر خدا (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا؛ شوری/52)، و نور (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا؛ طلاق/10) و کلام (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ؛ توبه/6) و کلمات خداوند (وَ تَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِکلِمَاتِهِ؛ انعام/115) است به زبان عربی مبین (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ... بِلِسَانٍ عَرَبىٍّ مُّبِینٍ؛ شعراء/195)، که از علم خدا (فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ، هود/14؛ لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ، نساء/166) بر پیامبرش وحی شده (وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ، فاطر/31) اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ، عنکبوت/45) و به تعبیر دیگر، به سوی پیامبرش (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ؛ زمر/2) و در حقیقت به سوی ما (أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً، نساء/174؛ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ، أنبیاء/10؛ هُوَ الَّذی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً، أنعام/114) و برای ما به حق (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ؛ زمر/41) و بر اساس میزان (اللَّهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمیزانَ ؛ شوری/17) نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن (وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ؛ فاطر/31) و نازل شدنش از جانب خداوند حق است (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ، إسراء/105؛ ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفی شِقاقٍ بَعیدٍ، بقرة/176) هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند (المر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ الَّذی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ؛ رعد/1)!
2. ویژگیهای قرآن و آورندهاش
قرآن، کتابی است مبارک و با مجد (الْمَجیدِ) و عظمت (الْعَظیم) و علو (عَلِیّ) و کریمانه (کَریم) و حکیمانه (الْحَکیمِ) و قوامبخش (قَیِّماً) و محکم (مُحْکَمَةٌ، أُحْکِمَتْ) و وزین (ثَقِیل) و کاملا جدی (مَا هُوَ بِالهَزْلِ). در زمره صحیفههایی است که آنها را مکرم داشته و رفعت داده و پاک نگه داشتهاند؛ و و حقیقت آن در کتابی مکنون و لوحی محفوظ است؛ شاید از همه مهمتر اینکه شکستناپذیر و مغلوبنشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد؛ چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم و حمید و شکستناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم و علیمی است که سرّ آسمانها و زمین را میداند و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه و رب العالمین است؛ خداوند کسی نیست که انسان را به حال خود رها کرده باشد بلکه حتما برای او کتاب نازل میکند و خودش بر صدق آن شهادت میدهد و حفاظت از آن را عهدهدار میشود؛ پس کلماتش تبدل نپذیرد؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیهای را به جای آیه دیگری مبدل کند خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ هرچند برخی نابکاران سعی میکنند با زبانبازی بافتههای خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند.
شاید بتوان همه این ویژگیهای قرآن را در این یک وصف خلاصه نمود: بیهمانندی؛ چنانکه نهتنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد؛ بلکه هیچ تزلزل و اعوجاج و باطلی در آن راه ندارد و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمیتوانند مثل آن را بیاورند؛ و خودش معجزه است؛ یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونهای است که هرکس میتواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت میدهد و همین بهترین شاهد است بر اینکه این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته و از این رو هر کاری از آن ساخته است به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا میکند و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را برانگیخته است!
اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است و اگر به خود او بود هیچگاه نمیتوانست چنین چیزی بیاورد و قطعا نه شیاطین در آن ذرهای تصرف کرده و توان تصرف در آن را دارند و نه به پیامبر توان شاعری دادهاند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست.
اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است؛ و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن با دیگران فرقی نمیکند؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن، علاوه بر نزول تدریجی، با نزول دفعی هم بر قلب وی نازل شده؛ او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده تا جایی که چهبسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجیاش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید که خداوند هشدار داد که عجله نکن.
او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند، وظیفه تعلیم این کتاب و تبیین آنچه نازل شده برعهده اوست؛ بلکه این قرآن با نزولش مسئولیت اجتماعی حکومت و حکم کردن بین مردم را بر دوش پیامبر نهاده؛ که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است؛ تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند؛ پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر مسالهای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است؛ و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند.
متن فوق همراه مستندات
قرآن، کتابی است مبارک (وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ، انعام92 و 155؛ وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ، أنبیاء/50) و با مجد (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجیدِ، ق/1؛ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ، بروج/21) و عظمت (وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیم؛ حجر 87) و علو (وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم؛ زخرف/4) و کریمانه (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریم؛ واقعه/77) و حکیمانه (وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ، یس/2؛ تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ، لقمان/2؛ یونس/1) و قوامبخش (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدیداً مِنْ لَدُنْه؛ کهف/1-2) و محکم (فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ، محمد/20؛ الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ، هود/1) و وزین (إِنَّا سَنُلْقِى عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلا؛ مزمل/5) و کاملا جدی (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَ مَا هُوَ بِالهَزْلِ؛ طارق/13-14). در زمره صحیفههایی است که آنها را مکرم داشته و رفعت داده و پاک نگه داشتهاند(فىِ صحُفٍ مُّکَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/13-14)؛ و حقیقت آن در کتابی مکنون (فی کِتابٍ مَکْنُونٍ؛ واقعة/78) و لوحی محفوظ (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ؛ فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ؛ بروج/21-22) است؛ و شاید از همه مهمتر اینکه شکستناپذیر و مغلوبنشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد (وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ؛ لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ؛ فصلت/41-42) چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم (تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ؛ زمر/1 و جاثیه/2 و احقاف/2) و حمید (تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ؛ فصلت/42) و شکستناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم (تَنْزیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، فصلت/2؛ تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ، یس/5) و علیمی (تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْعَلیمِ، غافر/2؛ وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ، نمل/6) است که سرّ آسمانها و زمین را میداند (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحیماً؛ فرقان/6) و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه (تَنْزیلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى؛ طه/4) و رب العالمین (وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ، شعراء/192؛ تَنْزیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ، سجده/2) تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ، واقعه/80 و حاقه/43) است؛ خداوند کسی نیست که انسان را به حال خود رها کرده باشد (أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدى؛ قیامت/36) بلکه حتما برای او کتاب نازل میکند (إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحینَ؛ أعراف/196) و خودش بر صدق آن شهادت میدهد (لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِکَةُ یَشْهَدُونَ وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً؛ نساء/166) و حفاظت از آن را عهدهدار میشود (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ حجر/9) ؛ پس کلماتش تبدل نپذیرد (وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ؛ کهف/27)؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیهای را به جای آیه دیگری مبدل کند (وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛ نحل/101) خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى إِلَیَّ؛ یونس/15)؛ هرچند برخی نابکاران سعی میکنند با زبانبازی بافتههای خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند (وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛ آلعمران/78) و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ أنعام/93).
شاید بتوان همه اینها را در این یک وصف خلاصه نمود: بیهمانندی؛ چنانکه نهتنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد؛ بلکه هیچ تزلزل (لا رَیْبَ فیهِ؛ بقره/2) و اعوجاج (لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً؛ کهف/1؛ قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذی عِوَجٍ؛ زمر/28) و باطلی در آن راه ندارد و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمیتوانند مثل آن را بیاورند (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً، إسراء/88؛ وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ، بقرة/23) و از این رو خودش معجزه است؛ یعنی یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونهای است که هرکس میتواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت میدهد (وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ؛ رعد/43) و همین بهترین شاهد بر این است که این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ فَإِلَّمْ یَسْتَجیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ هود/13-14) و از این رو هر کاری از آن ساخته است (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى؛ رعد/31) به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا میکند (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ؛ حشر/21) و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را برانگیخته است! (فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا؛ جن/1).
اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست (وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ؛ یونس/37) و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است (إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قیامة/17-18) و اگر به خود او بود هیچگاه نمی توانست چنین چیزی بیاورد (وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا أَنْ یُلْقى إِلَیْکَ الْکِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ، قصص/86؛ وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، شورى/52) و قطعا نه شیاطین در آن ذرهای تصرف کردهاند و توان تصرف در آن دارند (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطینُ وَ مَا یَنبَغِى لهُمْ وَ مَا یَسْتَطِیعُون؛ شعراء/210-211) و نه به پیامبر توان شاعری دادهاند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ، یس/69؛ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلیلاً ما تُؤْمِنُونَ، حاقه/41) و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ، انبیاء/5؛ أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ، طور/30؛ وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ، صافات/36) و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ (عنکبوت/50) اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است؛ و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن با دیگران فرقی نمیکند؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن علاوه بر نزول تدریجی (وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً، فرقان/32؛ وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً، إسراء/106) با نزول دفعی (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، قدر/1؛ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ، دخان/3) هم بر قلب وی نازل شده؛ او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده تا جایی که چهبسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجیاش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید که خداوند هشدار داد که عجله نکن (وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً؛ طه/114).
او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند (وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرینَ؛ نمل/92) وظیفه تعلیم این کتاب (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ، نساء/105؛ هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ، جمعة/2) و تبیین آنچه نازل شده (َنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ نحل/44) برعهده اوست؛ بلکه این قرآن با نزولش مسئولیت اجتماعی حکومت (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ، نساء/59؛ وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُمْ، نساء/83) و حکم کردن بین مردم را بر دوش پیامبر میگذارد (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ، نساء/105؛ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ ... فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، مائدة/48) که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است (أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغی حَکَماً وَ هُوَ الَّذی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرینَ؛ أنعام/114) تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ حدید/25) پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر مسالهای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است (وَ إِذَا قِیلَ لهُمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودًا؛ ... وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ... فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یجدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا؛ نساء/61-65) و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی (ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى؛ طه/2) و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ فرقان/30)